امر به معروف و نهى از منکر
امر به معروف یعنى به کار خوب فرمان دادن و نهى از منکر یعنى از کار بد نهى کردن. امر به معروف و نهى از منکر یکى از واجبات بسیار مهم اسلامى است. تحقق برخى واجبات و ترک بسیارى از محرمات با انجام این فریضه مهم صورت مىگیرد. لذا در آیات و احادیث مورد تأکید قرار گرفته است:
قرآن مىفرماید:
باید از شما امتى به وجود آید که مردم را به کارهاى نیک بخوانند و امر به معروف و نهى از منکر کنند و اینان رستگارند.[1]
و نیز مىفرماید:
[لقمان به پسرش گفت:] پسرم! نماز را برپا دار، و امر به معروف و نهى از منکر کن و بر آنچه در این راه به تو مىرسد بردبار باش که این عمل از کارهاى مهم است.[2]
همچنین مىفرماید:
شما بهترین امتى هستید که از میان مردم پدید آمدهاید، امر به معروف و نهى از منکر مىکنید و به خدا ایمان دارید.[3]
محمد بن عمر مىگوید: از امام رضا علیه السلام شنیدم که مىفرمود: باید امر به معروف و نهى از منکر کنید وگرنه افراد بد و شریر بر شما تسلط مىیابند، آنگاه نیکوکاران دعا مىکنند ولى دعایشان مستجاب نمىشود.[4]
محمد بن عرفه مىگوید از امام رضا علیه السلام شنیدم که از قول رسولخدا صلى الله علیه و آله و سلم مىفرمود: وقتى امت من امر به معروف و نهى از منکر را بر عهده یکدیگر بیندازند [و ترک کنند] باید آماده وقوع حوادث دردناک باشند.[5]
حذیفه روایت کرده که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: سوگند به کسى که جانم در دست اوست! باید شما امر به معروف و نهى از منکر کنید وگرنه خدا عذابى را بر شما نازل مىکند که هر چه خدا را بخوانید دعایتان مستجاب نمىشود.[6]
ابوسعید خدرى از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم نقل کرده که فرمود: بزرگترین جهاد، سخن حقى است که نزد سلطان ستمکار گفته مىشود.[7]
جابر از امام محمد باقر علیه السلام نقل کرده که فرمود: در آخر الزمان گروهى ریاکار پدید آیند که به قرائت قرآن و زهد و عبادت مشغول مىشوند ولى جاهل و سفیه هستند، امر به معروف و نهى از منکر را واجب نمىدانند مگر وقتى که از ضرر در امان باشند. براى ترک آن، عذر تراشى مىکنند، از لغزشهاى علما و کردار بدشان پیروى مىنمایند. بر نماز و روزه و دیگر اعمالى که نسبت به جان و مالشان لطمهاى وارد نمىسازد روى مىآورند.
چنانچه نماز هم به اموال و ابدانشان زیان داشت آن را ترک مىکردند؛ چنانکه عالىترین و شریفترین واجبات را ترک کردند.
امر به معروف و نهى از منکر واجب بزرگى است که سایر واجبات به وسیله آن برپا مىشود. هنگامى که امر به معروف و نهى از منکر را ترک کردند مورد غضب خدا قرار مىگیرند و عذاب بر آنان نازل مىشود، پس خوبان در خانه بدکاران و کودکان در خانه بزرگسالان به هلاکت مىرسند. امر به معروف و نهى از منکر راه انبیا و روش صالحان است. فریضه بزرگى است که سایر واجبات به وسیله آن انجام مىگیرند و راهها امن و کسبها حلال مىشود. مظالم به صاحبانش برمىگردند. زمین آباد مىشود و از دشمنان انتقام گرفته مىشود و کارها استقامت مىیابد.
پس با قلبتان منکر را مبغوض بدارید و با زبانتان امر به معروف و نهى از منکر کنید، پیشانى خطاکاران را به خاک بمالید و در راه خدا از ملامت هیچکس هراس نداشته باشید. پس اگر پند گرفتند و به سوى حق رجوع کردند کارى با آنان نداشته باشید، زیرا امر به معروف و نهى از منکر فقط درباره کسانى است که به مردم ستم مىکنند و در زمین فساد مىنمایند و اینان به عذابى دردناک معذّب خواهند شد. پس با اینان جهاد کنید و در قلبتان مبغوضشان بدارید. هدف شما در این عمل، رضاى خدا باشد نه سلطهجویى و کسب اموال و ستم بر دیگران. آن قدر به جهاد خود ادامه دهید تا آنان تسلیم حق شوند و از خدا اطاعت نمایند.[8] بنابراین معلوم مىشود که امر به معروف و نهى از منکر از احکام و تکالیف مهم اسلامى است و اسلام نسبت به انجام این فریضه تأکید فراوان دارد. و این موضوع یکى از امتیازات امت اسلامى بهشمار مىرود، زیرا مسلمانان علاوه بر مراقبت از نفس خویش از آلوده شدن دیگران هم جلوگیرى مىکنند.
به هر حال مسلمانان وظیفه دارند مراقب یکدیگر باشند، همدیگر را به انجام کارهاى نیک دعوت و از کارهاى زشت باز دارند. اگر این مراقبت همگانى درست انجام بگیرد جامعه اسلامى از آلوده شدن به ظلم و تجاوز و مفاسد اخلاقى مصونیت مىیابد و به سمت کمال و فضایل اخلاقى هدایت مىشود.
قرآن مىفرماید:
بعضى از مردان و زنان مؤمن نسبت به بعضى دیگر ولایت دارند و امر به معروف و نهى از منکر مىکنند.[9]
بنابراین همه باید در تقویت ایمان، وظیفهشناسى، ترویج ارزشهاى اسلامى، عمل به وظایف فردى و اجتماعى، ارتقا فرهنگ دینى، جلوگیرى از مفاسد اخلاقى و اجتماعى و عدم تجاوز به حقوق دیگران، کوشش نمایند و بهترین و صالحترین امتها را در جهان به وجود آورند تا براى دیگران الگو و سرمشق باشند.
اسلام علاوه بر این مسلمانان را موظف نموده که امت وسط باشند و دیگر مردم جهان را به انجام کارهاى نیک دعوت کرده و از ارتکاب کارهاى زشت باز دارند. با شرک و کفر و مادیگرى مبارزه کنند و جهانیان را به توحید و رعایت عدل اجتماعى دعوت نمایند.
قرآن مىفرماید:
خدا، پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد تا دین اسلام را بر همه ادیان غلبه دهد، گرچه مشرکان کراهت داشته باشند.[10]
مىفرماید:
کسانى که اگر در زمین قدرتشان دادیم نماز را برپا مىدارند و زکات مىدهند و امر به معروف و نهى از منکر مىکنند و سرانجام همه کارها با خداست.[11]
نیز مىفرماید:
هم چنین شما را امت وسط قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و رسول بر شما گواه باشد.[12]
بنابراین ارشاد و هدایت مردم جهان، مسؤولیت بزرگ و حساسى است که انجام آن نیاز به آمادگى کامل و مقدمات لازم دارد که در ذیل به برخى از آنها اشاره مىشود:
1. شناخت صحیح و کامل معروفها و منکرها.
2. اطلاع کامل از اوضاع سیاسى، اقتصادى، اجتماعى، دینى، اخلاقى مردم جهان.
3. اطلاع کافى از ادیان، مذاهب، آداب و رسوم و عقاید آنها.
4. تهیه فرستندههاى قوى و به کار گرفتن آنها در طریق ارشاد و هدایت جهانیان با زبانهاى مختلف.
5. نشر روزنامه و مجلّه علمى- دینى به زبانهاى مختلف جهانى.
6. تألیف و ترجمه کتابهاى لازم و مناسب و پخش گسترده آنهادر جهان.
7. پرورش مبلغان اسلامشناس و آشنا به زبانهاى مختلف و ارسال آنان به کشورهاى جهان.
8. تأسیس یک مرکز و تشکیلات قدرتمند نشر فرهنگ اسلام در جهان با بودجه و امکانات وسیع و گسترده.
مراتب امر به معروف و نهى از منکر
امر به معروف و نهى از منکر در چند مرحله و به چند صورت انجام مىگیرد:
مرحله اول: انکار و انزجار قلبى از فعل منکر. وقتى مسلمانى دید شخصى کار زشتى انجام مىدهد باید در قلب خود از ارتکاب این عمل ناراحت شود و انزجار قلبى خود را ظاهر سازد، زیرا ممکن است از عمل خود دست بردارد و نیازى به مراحل دیگر نباشد.
مرحله دوم: امر و نهى به وسیله زبان. در این مرحله به متخلّف فرمان مىدهد تا کار نیک را انجام دهد و از ارتکاب عمل زشتى خوددارى نماید.
منتها اول با زبان خوش و نصیحت، اگر مؤثر نبود با صداى بلندتر و جدىتر، اگر باز هم فایده نداشت با سرزنش و توبیخ، باز هم اگر اثر نداشت با خشونت و تهدید.
مرحله سوم: با توسل به زور و اعمال قدرت. آخرین مرحله امر به معروف و نهى از منکر، ممانعت فیزیکى است که در نهایت، با تنبیه و خشونت متوسل مىشود که آن هم داراى مراتب ضعیف، متوسط و شدید است. البته مشروط به این که حقى پایمال نشود.
هدف از امر به معروف و نهى از منکر سالمسازى و پاکسازى جامعه به هر طریق ممکن است.
البته براى امر به معروف و نهى از منکر از کیفرهاى سختتر و شدیدترى نیز مىتوان استفاده کرد، مانند اجراى حدود شرعى، قصاص و تعزیرات، ولى این مراحل به عهده دستگاه قضایى و نیروهاى انتظامى حکومت اسلامى است.[13]
اوضاع مسلمانان جهان و مسئولیت ما
با این که تعداد مسلمانان جهان بیش از یک میلیارد نفر است و در یکى از حساسترین نقاط زمین از جهت منابع طبیعى و نیروى انسانى زندگى مىکنند و صاحب تمدن و فرهنگ بوده و قرنها به صورت قدرتى عظیم و شکوهمند، در جهان حکومت مىکردند و پرچم علم و فرهنگ را بر دوش داشتند، اما متأسفانه به تدریج قدرت و موقعیت خود را از دست دادند و به وضع اسفبار امروزى در آمدند. در ذیل به اوضاع رقت بار آنان اشاره مىشود:
با این که اسلام، همه مسلمانان جهان را یک امت مىداند ولى متأسفانه در اثر جهل و نادانى، تعصبات قومى و نژادى، خودخواهى، توطئه و تفرقه افکنى دشمنان، به صورت کشورهایى کوچک و بزرگ تقسیم شدهاند که از وحدت و انسجام برخوردار نیستند.
در این کشورهاى پراکنده، اسلام حاکمیت ندارد بلکه حاکم هر کشورى، مدیریت کشور را به حکومتهاى غیر دینى و دشمنان اسلام و مسلمین واگذار نمودهاند.
کشورهاى نیرومند کفر و استکبار، بر کشورهاى مسلمانان سلطه یافته و همه شؤون آنها را در قبضه خود در آوردهاند.
در مسائلى مانند: انتخاب امور سیاسى، اقتصادى، علوم و صنایع، قانونگذارى، کشاورزى و دامدارى، فرهنگ و هنر، نیروهاى نظامى و انتظامى و حتى در امور دینى و مذهبى آنها دخالت کرده و همه را به خود وابسته ساختهاند.
منابع طبیعى آنان را به قیمت ناچیز مىبرند و در عوض، اجناس لوکس و غیر ضرورى تحویل مىدهند. و آنها را به صورت بازار مصرف کالاهاى خود در آوردهاند.
کشورهاى اسلامى را نسبت به یگدیگر بدبین ساخته و در میانشان تفرقه مىاندازند، مدتى یک بار کشورى را به جان دیگرى مىاندازند تا براى خرید سلاح دست نیاز به سویشان دراز کنند و شرایط قیمومت آنان را بپذیرد. آنگاه خود را به عنوان بهترین حامى آنها معرفى مىکنند. پایگاه نظامى تشکیل مىدهند، پیمان مشترک دفاعى مىبندند و مانور مشترک نظامى اجرا مىکنند.
متأسفانه اکثر کشورهاى مسلمان بدین آفت مبتلا هستند و به طور مستقیم یا غیر مستقیم تحت حمایت یکى از کشورهاى کفر و استکبار، زندگى مىکنند و گاهى از این موضوع خوشحالاند و بدان افتخار مىکنند.
از سوى دیگر، کشورهاى اسلامى نسبت به یکدیگر بىتفاوت هستند؛ رابطه دوستى و همکارى در میانشان نیست و به همدیگر اعتماد ندارند. جاى این که به یکدیگر اعتماد داشته باشند به دشمنان اسلام اعتماد مىکنند و با آنان پیمان دوستى و همکارى مىبندند.
در اکثر کشورهاى اسلامى زمامداران خود فروختهاى حکومت مىکنند که نه تنها مدافع اسلام و ارزشهاى اسلامى نیستند، بلکه با تمام قدرت حرکتهاى اسلامى و به اصطلاح اصولگرایى را سرکوب مىسازند؛ آن چنان که گویا کافران و مستکبران بىرحم و خونخوار حکومت مىکنند.
در اثر توطئه شوم دشمنان اسلام و بىتفاوتى کشورهاى اسلامى بود که سرزمین مقدس فلسطین و مسجد الاقصى به وسیله صهیونیستهاى جنایتکار از مسلمانان گرفته شد و دهها سال است که غاصبانه بر آن حکومت مىکند. با کمکهاى فراوان سران کفر و استکبار به انواع سلاحهاى پیشرفته مجهز شده و به صورت بزرگترین پایگاه نیرومند نظامى آنان در آمده است و جهان اسلام را مورد تهدید و خطر جدى قرار مىدهد. استکبار جهانى هم با تمام قدرت از موجودیت آن دفاع مىکند.
یکى از بهترین شواهد دشمنى و عناد استکبار جهانى مسلمانان، حملات وحشیانه آمریکایىها به شهرها و کشورهاى اسلامى و کشتن افراد بىگناه و آواره کردن آنهاست. در حالى که خود را رهبر مبارزه با تروریسم مىداند.
و این است معناى تمدن و دفاع از حقوق بشر؟!
نمونه دیگرى از دشمنى کفر و استکبار با اسلام و مسلمین، تجاوز استکبار ضد دین، به کشور اسلامى افغانستان و عراق است که هنوز هم ادامه دارد و صدها هزار نفر کشته شدهاند.
اصرار غرب به صدور فرهنگ مبتذل و ضد اخلاقى خود به کشورهاى اسلامى و صرف بودجههاى کلان در این جهت و تحریک و تشویق نویسندگان ضد اسلامى به نشر کتابهاى ضد اسلامى و دفاع از آنان به بهانه آزادى قلم و حقوق بشر نیز ماهیت ضد اسلامى و توطئههاى شوم آنان را براى محو کامل اسلام روشن مىسازد.
به هر حال دشمنان دین، دشمنى خود را نسبت به اسلام و مسلمین از زمان پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم آغاز کرده و تا کنون ادامه دارد، به طورى که در عصر حاضر منسجمتر و جدىتر شدهاند و با تمام قوا به جنگ با اسلام و مسلمانان برخاستهاند. حتى براى رسیدن به هدف، از ابزارهاى سیاسى، اقتصادى، فرهنگى، هنرى، علمى، نظامى، حقوقى، جنایى و نسلکشى استفاده مىکنند، زیرا با بیدارى و حرکتهاى اسلامى مواجه شدهاند و احساس خطر مىنمایند.
اوضاع و شرایط نابسامان و اسفبار جهان اسلام دل هر آزادهاى را به درد مىآورد و هر وجدان پاکى را آزرده مىسازد.
اکنون این سؤالها مطرح است:
1. آیا پیامبر اسلام به این وضع راضى است یا نه؟
2. چرا چنین شدیم؟
3. راه چاره چیست؟
4. مسئولیت با کیست؟
پاسخ کامل به سؤالهاى مذکور نیاز به شرح و تفصیل دارد اما در این جا به پاسخهاى کوتاه و فشرده اکتفا مىکنیم:
آیا پیامبر اسلام بدین وضع راضى است؟
هیچ مسلمان اندیشمندى تردید نمىکند که اوضاع نابسامان کنونى جهان اسلام مورد رضایت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم نیست. چگونه پیامبر اسلام راضى مىشود که امتش زیر سلطه سران کفر و استکبار باشد؟ و سرزمینهاى اسلامى مورد تجاوز و غصب کافران واقع شود و صاحبان مسلمان آن آواره گردند؟ چگونه راضى مىشود که امتش ثروتهاى طبیعى خود را با التماس و به قیمت ارزان در اختیار دشمنان اسلام قرار دهند و آن گاه براى گرفتن وام یا مبلغ ناچیزى کمک بلاعوض دست نیاز به سوى آنان دراز کنند؟ یا ملت خود را بدبخت و گرسنه بدارند و اموال عمومى را در راه مسابقه تسلیحاتى و خرید سلاحهاى مرگبار صرف کنند و احیاناً کشورهاى مسلمان همسایه را مورد تجاوز قرار دهند؟
نه، پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم هرگز به چنین اوضاع ذلتبار و اسفناکى راضى نیست و تحمّل آن را بر امت خود نمىپسندد.
چرا چنین شدیم؟
از آنجا که به دستورهاى اسلام و قرآن عمل نکردیم این چنین شدیم، زیرا قرآن همه مسلمانان را یک امت مىداند و مىگوید:
همه شما به ریسمان خدا [اسلام، قرآن] چنگ بزنید و پراکنده نشوید.[14]
از خدا و پیامبر اطاعت کنید و با یکدیگر نزاع نکنید که ناتوان مىشوید و آبرویتان مىریزد. صبر نمایید که خدا با صابران است.[15]
خدا براى کافران به زیان مؤمنان راهى نگشوده است.[16]
کسانى که به جاى مؤمنان کافران را به دوستى بر مىگزینند، آیا عزت و قدرت را نزد آنان مىجویند در حالى که تمامى عزت از آن خداست.[17]
اما مسلمانان براى کسب عزت و قدرت با کافران دوست شدند و راه را براى نفوذ و سلطه آنان باز کردند.
قرآن فرموده:
اى کسانى که ایمان آوردهاید کافران را به جاى مؤمنان به دوستى نگیرید، آیا مىخواهید به زیان خودتان قدرتى آشکار به وجود آورید؟[18]
نیز فرموده:
اى کسانى که ایمان آوردهاید با یهود و نصارا پیمان دوستى و همکارى نبندید، آنان دوستان یکدیگرند و هر یک از شما که با آنان پیماندوستى ببندد از آنان محسوب مىشود و خدا ستمکاران را هدایت نمىکند.[19]
اما مسلمانان دستورات صریح و قاطع قرآن را زیر پا گذاشتند و با کافران و دشمنان سرسخت اسلام پیمان دوستى و همکارىهاى نظامى، اقتصادى، فرهنگى و سیاسى منعقد ساختند.
قرآن فرموده:
چنانکه مشرکان همگى به جنگ با شما برخاستهاند شما نیز همگى به جنگ ایشان برخیزید و بدانید که خدا با پرهیزگاران است.[20]
هم چنین فرموده:
با سران کفر بجنگید که به پیمانهایشان وفادار نیستند. باشد که از کردار خود باز ایستند.[21]
اما مسلمانان فریضه مهم جهاد را ترک کردند و زندگى ننگین را بر جهاد و شهادت پرافتخار در راه خدا ترجیح دادند و به جاى جهاد، پیمان دوستى و همکارى بستند.
قرآن فرموده:
شما امتى باشید که مردم را به خیر دعوت مىکنند و امر به معروف و نهى از منکر مىنماید و اینان رستگارند.[22]
اما مسلمانان فریضه مهم امر به معروف و نهى از منکر را ترک کردند و در اثر آن اشرار و حاکمان خود فروخته و ستمکار، بر سرشان مسلط شدند که در پى آن مفاسد اجتماعى و اخلاقى رواج یافت.
علاوه بر آن بسیارى از تکالیف انسانى و دینى خود را انجام ندادیم و در پى آن بدین وضع ناگوار مبتلا شدیم. لذا وضع کنونى نتیجه کردار ماست.
ابوهریرة مىگوید: من از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم شنیدم که به ثوبان فرمود: اى ثوبان! چه خواهى کرد وقتى که ملتهابراى سلطهجویى بر شما همدیگر را به همکارى دعوت مىنمایند، چنان که شما یکدیگر را بر سفره غذا دعوت مىنمایید؟ ثوبان عرض کرد: یا رسول اللّه! این امر در اثر کمى عدد ماست؟
فرمود: نه در آن روز خیلى هم زیاد هستید. بلکه در اثر وهن و ناتوانىاى است که بر دل شما چیره شده است. عرض کرد: یا رسول اللّه! مراد شما از وهن چیست؟ فرمود: حب دنیا و کراهت از جنگ.[23]
رسولخدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: مادام که دو غفلت در بین شما پیدا نشود از جانب خدا دلیل و راهنما دارید: یکى مستى نادانى و دیگرى مستى علاقه به زندگى.
تا وقتى به این دو مبتلا نشدهاید و امر به معروف و نهى از منکر مىکنید و در راه خدا جهاد مىنمایید از جانب خدا راهنمایى مىشوید، اما وقتى عاشق دنیا شدید، امر به معروف و نهى از منکر و جهاد در راه خدا را ترک مىکنید. در آن روز کسانى که مقید به کتاب و سنّت باشند و مردم را به سوى آن بخوانند به منزله نخستین مؤمنان از مهاجران و انصار هستند.[24]
ابوهریره از رسولخدا صلى الله علیه و آله و سلم نقل کرده که فرمود: امر به معروف و نهى از منکر کنید وگرنه خدا افراد بد و شرور را بر شما مسلط مىکند، آن گاه خوبان دعا مىکنند ولى دعایشان به اجابت نمىرسد.[25]
چاره چیست؟
تنها راه چاره و حل مشکلات این است که به اسلام راستین باز گردیم.
ارزشهاى اصیل و حیات بخش و حرکتآفرین را در میان خودمان احیا کنیم. مسلمانان پراکنده را به وحدت و تشکیل امت واحد دعوت نماییم.
منطق جهاد و شهادت و امر به معروف و نهى از منکر و دفاع از دین و سرزمینهاى اسلامى را زنده سازیم. با طاغوت و طاغوتیان مبارزه کنیم. راه سلطه بیگانگان و دشمنان اسلام را در کشورهاى اسلامى ببندیم و در راه رسیدن به خودکفایى و استقلال، جدیت کنیم.
البته در شرایط کنونى رسیدن به هدف نهایى کار دشوارى است، ایثار وفداکارى و تحمل زندان و شکنجه و تبعید و شهادت و محرومیت مىطلبد، ولى جز این چارهاى نداریم. باید با اخلاص حرکت کرد و قدم برداشت، خدا نیز یارى خواهد کرد: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ.»
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: اگر گرفتارى سختى برایتان پیش آمد اموالتان را براى حفظ جانتان صرف کنید و اگر براى دینتان مشکلى به وجود آمد جانتان را در راه دفاع از دین صرف کنید. بدانید که نابود کسى است که دینش را از دست بدهد و دزد زده کسى است که دینش را به سرقت ببرند. بدانید که بعد از بهشت فقرى نیست و با وجود آتش دوزخ غنایى وجود ندارد؛ آن هم آتشى که اسیرش آزاد نمىشود و بیمارش شفا نمىیابد.[26]
مسئولیت با کیست؟
همه مسئولاند؟ زیرا وجوب دفاع از دین یک وظیفه همگانى است.
هرکسى و در هر شرایطى مىتواند در رسیدن به این هدف مهم کمک کند. اما دانشمندان، اصلاحطلبان، فقها و علماى دین مسئولیت بیشترى برعهده دارند؛ باید مردم را به وحدت دعوت کنند، ارزشهاى اصیل و فراموش شده اسلام را تبلیغ نمایند، توطئههاى خطرناک دشمنان را بر ملا سازند و رهبرى امت را به دست گیرند و مسلمانان را براى دفاع از اسلام و اقامه دین و اجراى کامل احکام بسیج نمایند. به طور کلى خود حرکت کنند و مردم را به همراه ببرند.
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: به خدایى که دانه را شکافت و انسان را آفرید سوگند! اگر آن جمعیت (انبوه) براى بیعت حضور نیافته بود و به این وسیله حجت بر من تمام نشده بود و اگر نبود که خدا از علما پیمان گرفته که بر شکم سیر ظالمان و گرسنگى محرومان رضایت ندهند، هر آیینه مهار شتر خلافت را بر کوهانش مىانداختم تا هر جا که مىخواست برود.[27] امام حسین علیه السلام نیز فرمود: مجارى امور و احکام باید به دست علماى الهى باشد، زیرا بر حلال و حرام خدا امیناند. شما هستید که مقام و منزلت خود را از دست دادهاید. این مقام از شما گرفته نشد مگر در اثر افتراقتان از حق و اختلافتان در سنت پیامبر، بعد از اتمام حجت. اگر بر اذیتها صبر مىکردید و دشوارىها را در راه خدا تحمل مىنمودید امور مربوط به دین خدا بر شما وارد مىشد، از شما صدور مىیافت و به شما ارجاع مىشد.
ولى شما [در اثر کوتاهى در انجام وظیفه] ستمگران را در جایگاه خودتان مستقر ساختید و امور الهى را به دستشان سپردید تا در شبهات [به میل خودشان] رفتار کنند و دنبال تأمین خواستههاى خودباشند. آرى فرار شما از مرگ و علاقه به حیات دنیا بود که ستمگران را بر شما مسلط ساخت. شمایید که ضعیفان و محرومان را در دست ستمکاران رها ساختید تا برخى را برده خود قرار دهند و بعضى را ناتوان و محتاج لقمه غذایى گردانند، بر طبق میلشان کشور را اداره کنند و در برابر خداوند جبار، پر جرأت شوند.[28]
آرى خیراندیشان و علماى دین وظیفه دارند که رهبرى امت را به دست گرفته و پرچم دفاع از دین و ارزشهاى اصیل اسلام را در جهان به اهتزار در آورند و اسلام و مسلمین را در مسیر الهى هدایت کنند. اگر کوشش و جهاد همگانى شروع شود امید مىرود که با نصرت و تأییدات الهى شوکت و عظمت از دست رفته امت اسلامى دوباره باز گردد و در جایگاه جهانى خود قرار گیرد.
خوشبختانه آثار بیدارى اسلامى در جهان مشاهده مىشود که باید از این موقعیت بسیار حساس استفاده نمود.[29]
[1]. آل عمران( 3) آیه 104:« وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلى الخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ المُنْکَرِ وَأُولئِکَ هُمُ المُفْلِحُونَ»
[2]. لقمان( 31) آیه 17:« یا بُنَىَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ المُنْکَرِ وَاصْبِرْ عَلى ما أَصابَکَ إِنَّ ذ لِکَ مِنْ عَزْمِ الأُمُورِ»
[3]. آل عمران( 3) آیه: 110:« کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ المُنْکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ»
[4]. کافى، ج 5، ص 56: محمد بن عمر بن عرفة قال: سمعت أبا الحسن علیه السلام یقول:« أتأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر، أو لیستعملنّ علیکم شرارکم، فیدعو خیارکم فلا یُستجاب لهم»
[5]. همان، ص 59: محمد بن عمر بن عرفة، قال: سمعت أباالحسن الرضا علیه السلام یقول:« کان رسول اللّه صلى الله علیه و آله و سلم یقول: إذا أمّتى تواکلت الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر فلیأذنوا بوقاع من اللّه»
[6]. الجامعالصحیح، ج 4، ص 468. حذیفة بن الیمان، عن النبیّ صلى الله علیه و آله و سلم قال:« والذی نفسی بیده! لتأمرُنّ بالمعروف و تنهُنّ عن المنکر أو لیوشکنّ اللّه أن یبعث علیکم عقاباً منه، ثمّ تدعونه فلا یستجاب لکم»
[7]. همان، ص 471: أبوسعید الخدری، عن النبیّ صلى الله علیه و آله و سلم أنّه قال:« إنّ من أعظم الجهاد کلمة عدل عند سلطان جائر»
[8]. کافى، ج 5، ص 55: جابر، عن أبیجعفر علیه السلام قال:« یکون فی آخر الزمان قوم ینبع فیهم قوممراؤون یتقرّؤون یتنسّکون، حدثاء سفهاء، لا یوجبون أمراً بمعروف، ولا نهیاً عن منکر إلّا إذا أمِنو الضرر، و یطلبون لأنفسهم الرخص و المعاذیر، یتّبعون زلات العلماء و فساد عملهم، یقبلون على الصلاة و الصیام و ما لا یکلمهم فی نفس و لامال.
ولو أضرت الصلاة بسائر ما یعملون بأموالهم و أبدانهم لرفضوها کما رفضوا أسمى الفرائض و أشرفها، و إنّ الأمر بالمعروف و النهى عن المنکر فریضة عظیمة، بها تقام الفرائض، هنالک یتمّ- غضب اللّه عزّوجلّ علیهم فیعمّهم بعقابه، فیهلک الأبرار فى دارالفجّار، و الصغار فى دارالکبار.
إنّ الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر سبیل الأنبیاء، و منهاج الصلحاء، فریضة عظیمة، تقام بها الفرایض، و تامن المذاهب، و تحلّ المکاسب، و تردّ المظالم، فریضة عظیمة، تقام بها الفرایض، و تامن المذاهب، و تحلّ المکاسب، و تردّ المظالم، و تعمر الأرض، و ینتصف من الأعداء، و یستقیم الأمر، فأنکروا بقلوبکم، و الفظوا بألسنتکم، و سکوبها جباههم ولا تخافوا فی اللّه لومة لائم، فإن اتّعظوا و إلى الحقّ رجعوا فلا سبیل علیهم، إنّما السبیل على الذین یظلمون الناس، و یبغون فی الأرض بغیر الحق، أولئک لهم عذاب ألیم. هناک فجاهدوا بأبدانکم، و أبغضوا بقلوبکم، غیر طالبین سلطاناً، ولا باغین مالًا، ولامریدین بظلم ظفراً یفیؤوا إلى أمر اللّه، و یمضوا على طاعته»
[9]. توبه( 9) آیه 71:« وَالمُؤْمِنُونَ وَالمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ المُنْکَرِ»
[10]. همان، آیه 33:« هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَدِینِ الحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ المَشْرِکُونَ»
[11]. حج( 22) آیه 41:« الَّذِینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِى الأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّکاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ المُنْکَرِ وَلِلَّهِ عاقِبَةُ الأُمُورِ»
[12]. بقره( 2) آیه 143:« وَکَذ لِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النّاسِ وَیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً»
[13]. براى کسب اطلاع بیشتر به تفاصیل مسائل امر به معروف و نهى از منکر و مراتب و شرایط آن به کتب فقه و حدیث مراجعه شود
[14]. آل عمران( 3) آیه 102:« وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَلا تَفَرَّقُوا»
[15]. انفال( 8) آیه 46:« وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذهَبَ رِیحُکُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصّابِرِینَ»
[16]. نساء( 4) آیه 41:« وَلَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَى المَؤْمِنِینَ سَبِیلًا»
[17]. نساء( 4) آیه 139:« الَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الکافِرِینَ أَوْلالِیاءَ مِنْ دُونِ المُؤْمِنِینَ أَ یَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ العِزَّةَ فَإِنَّ العِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً»
[18]. همان، آیه 144:« یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الکافِرِینَ أَوْلالِیاءَ مِنْ دُونِ المُؤْمِنِینَ أَتُرِیدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلَّهِ عَلَیْکُمْ سُلْطاناً مُبِیناً»
[19]. مائده( 5) آیه 51:« یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الیَهُودَ وَالنَّصارى أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِى القَوْمَ الظّالِمِینَ»
[20]. توبه( 9) آیه 26:« وَقاتِلُوا المُشْرِکِینَ کافَّةً کَما یُقاتِلُونَکُمْ کافَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ المُتَّقِینَ»
[21]. همان، آیه 12:« فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الکُفْرِ إِنّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ»
[22]. آل عمران( 3) آیه 104:« وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلى الخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ المُنْکَرِ وَأُولئِکَ هُمُ المُفْلِحُونَ»
[23]. مجمع الزوائد، ج 7، ص 287: أبوهریرة قال: سمعت رسول اللّه صلى الله علیه و آله و سلم یقول لثوبان:« کیف بک یا ثوبان: إذا تداعت علیکم الأمم کتداعکم على قصعة الطعام تصیبون منهم؟» قال ثوبان:- بأبی أنت و أمّی یا رسول اللّه- من قلّة بنا؟ قال:« لا، أنتم یومئذ کثیر ولکن یُلقى فی قلوبکم الوهن». قال: و ما الوهن یا رسول اللّه؟
قال:« حبّکم الدنیا، و کراهتکم القتال»
[24]. همان، ص 270: معاذ بن جبل، قال رسول صلى الله علیه و آله و سلم:« أنتم على بیّنة من ربّکم مالم تظهر فیکم- سکرتان: سکرة الجهل، و سکرة حبّ العیش و أنتم تأمرون بالمعروف، و تنهون عن المنکر، و تجاهدون فی سبیل اللّه. و إذا ظهر فیکم حبّ الدنیا فلا تأمرون بالمعروف، ولا تنهون عن المنکر، ولا تجاهدون فی سبیل اللّه. والقائلون یومئذ بالکتاب و السّنّة کالسابقین الأوّلین من المهاجرین و الأنصار»
[25]. همان، ص 266: عن أبىهریرة، قال: قال رسول اللّه صلى الله علیه و آله و سلم:« لتأمرّنّ بالمعروف و تنهنَّ عن المنکر أو لیسلّطنّ اللّه علیکم شرارکم، ثم یدعو خیارکم فلا یستجاب لهم»
[26]. وسائل الشیعه، ج 16، ص 192: قال أمیرالمؤمنین علیه السلام:« إذا حضرت بلیّة فاجعلوا أموالکم دون أنفسکم، و إذا نزلت نازلة فاجعلوا أنفسکم دون دینکم. واعلموا، أنّ الهالک من هلک دینه، و الحریب من حرب دینه ألا و إنّه لافقر بعد الجنّة. ألا و إنّه لاغنى بعد النار، لایفک أسیرها ولا یبرأ ضریرها»
[27]. نهج البلاغه، خطبه 3: قال علىّ بن أبىطالب علیه السلام:« أما والذی فلق الحبّة و برأ النسمة! لولاحضور الحاضر، و قیام الحجّة بوجود الناصر، و ما أخذ اللّه على العلماء أن لا یقارّوا على کظّة ظالم، ولا سغب مظلوم، لالقیت حبلها على غاربها»
[28]. تحف العقول، ص 242: قال السبط الشهید، الإمام حسین علیه السلام:« ذلک بأنّ مجاری الأمور و الأحکام على أیدی العلماء باللّه، الأمناء على حلاله و حرامه، فأنتم المسلوبون تلک المنزلة، و ما سلبتم ذلک إلّا یتفرّقکم عن الحقّ، و اختلافکم فى السّنة بعد البیّنة الواضحة.
ولو صبرتم على الأذى، و تحمّلتم المؤونة فی ذات اللّه، کانت أمور اللّه علیکم ترد، و عنکم تصدر، و إلیکم ترجع، ولکنّکم مکّنتم الظلمة من منزلتکم، واستسلمتم أمور اللّه فی أیدیهم یعملون بالشبهات، ویسیرون فى الشهوات، سلّطهم على ذلک فرارکم من الموت، وإعجابکم بالحیاة التى هی مفارقتکم، فأسلمتم الضعفاء فی أیدیهم، فمن بین مستعبد مقهور، و بین مستضعف على معیشته مغلوب، یتقلّبون فی الملک بآرائهم، و یستشعرون الخزی بأهوائهم؛ اقتداءً بالأشرار؛ و جرءة على الجبّار»
[29] امینى، ابراهیم، آشنایى با اسلام، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: سوم، 1388.