پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

امر به معروف و نهى‌ از منكر

امر به معروف و نهى‌ از منکر

 

امر به معروف یعنى‌ به کار خوب فرمان دادن و نهى‌ از منکر یعنى‌ از کار بد نهى‌ کردن. امر به معروف و نهى‌ از منکر یکى‌ از واجبات بسیار مهم اسلامى‌ است. تحقق برخى‌ واجبات و ترک بسیارى‌ از محرمات با انجام این فریضه مهم صورت مى‌‏گیرد. لذا در آیات و احادیث مورد تأکید قرار گرفته است:

قرآن مى‌‏فرماید:

باید از شما امتى‌ به وجود آید که مردم را به کارهاى‌ نیک بخوانند و امر به معروف و نهى‌ از منکر کنند و اینان رستگارند.[1]

و نیز مى‌‏فرماید:

[لقمان به پسرش گفت:] پسرم! نماز را برپا دار، و امر به معروف و نهى‌ از منکر کن و بر آن‏چه در این راه به تو مى‌‏رسد بردبار باش که این عمل از کارهاى‌ مهم است.[2]

هم‏چنین مى‌‏فرماید:

شما بهترین امتى‌ هستید که از میان مردم پدید آمده‏اید، امر به معروف و نهى‌ از منکر مى‌‏کنید و به خدا ایمان دارید.[3]

محمد بن عمر مى‌‏گوید: از امام رضا علیه السلام شنیدم که مى‌‏فرمود: باید امر به معروف و نهى‌ از منکر کنید وگرنه افراد بد و شریر بر شما تسلط مى‌‏یابند، آن‏گاه نیکوکاران دعا مى‌‏کنند ولى‌ دعایشان مستجاب نمى‌‏شود.[4]

محمد بن عرفه مى‌‏گوید از امام رضا علیه السلام شنیدم که از قول رسول‏خدا صلى‌ الله علیه و آله و سلم مى‌‏فرمود: وقتى‌ امت من امر به معروف و نهى‌ از منکر را بر عهده یکدیگر بیندازند [و ترک کنند] باید آماده وقوع حوادث دردناک باشند.[5]

حذیفه روایت کرده که رسول خدا صلى‌ الله علیه و آله و سلم فرمود: سوگند به کسى‌ که جانم‏ در دست اوست! باید شما امر به معروف و نهى‌ از منکر کنید وگرنه خدا عذابى‌ را بر شما نازل مى‌‏کند که هر چه خدا را بخوانید دعایتان مستجاب نمى‌‏شود.[6]

ابوسعید خدرى‌ از پیامبر صلى‌ الله علیه و آله و سلم نقل کرده که فرمود: بزرگ‏ترین جهاد، سخن حقى‌ است که نزد سلطان ستمکار گفته مى‌‏شود.[7]

جابر از امام محمد باقر علیه السلام نقل کرده که فرمود: در آخر الزمان گروهى‌ ریاکار پدید آیند که به قرائت قرآن و زهد و عبادت مشغول مى‌‏شوند ولى‌ جاهل و سفیه هستند، امر به معروف و نهى‌ از منکر را واجب نمى‌‏دانند مگر وقتى‌ که از ضرر در امان باشند. براى‌ ترک آن، عذر تراشى‌ مى‌‏کنند، از لغزش‏هاى‌ علما و کردار بدشان پیروى‌ مى‌‏نمایند. بر نماز و روزه و دیگر اعمالى‌ که نسبت به جان و مالشان لطمه‌‏اى‌ وارد نمى‌‏سازد روى‌ مى‌‏آورند.

چنانچه نماز هم به اموال و ابدانشان زیان داشت آن را ترک مى‌‏کردند؛ چنان‏که عالى‌‏ترین و شریف‏ترین واجبات را ترک کردند.

امر به معروف و نهى‌ از منکر واجب بزرگى‌ است که سایر واجبات به وسیله آن برپا مى‌‏شود. هنگامى‌ که امر به معروف و نهى‌ از منکر را ترک کردند مورد غضب خدا قرار مى‌‏گیرند و عذاب بر آنان نازل مى‌‏شود، پس خوبان در خانه بدکاران و کودکان در خانه بزرگسالان به هلاکت مى‌‏رسند. امر به معروف و نهى‌ از منکر راه انبیا و روش صالحان است. فریضه بزرگى‌ است که سایر واجبات به وسیله آن انجام مى‌‏گیرند و راه‏ها امن و کسب‏ها حلال مى‌‏شود. مظالم به صاحبانش برمى‌‏گردند. زمین آباد مى‌‏شود و از دشمنان انتقام گرفته مى‌‏شود و کارها استقامت مى‌‏یابد.

پس با قلبتان منکر را مبغوض بدارید و با زبانتان امر به معروف و نهى‌ از منکر کنید، پیشانى‌ خطاکاران را به خاک بمالید و در راه خدا از ملامت هیچ‏کس هراس نداشته باشید. پس اگر پند گرفتند و به سوى‌ حق رجوع کردند کارى‌ با آنان نداشته باشید، زیرا امر به معروف و نهى‌ از منکر فقط درباره کسانى‌ است که به مردم ستم مى‌‏کنند و در زمین فساد مى‌‏نمایند و اینان به عذابى‌ دردناک معذّب خواهند شد. پس با اینان جهاد کنید و در قلبتان مبغوضشان بدارید. هدف شما در این عمل، رضاى‌ خدا باشد نه سلطه‏جویى‌ و کسب اموال و ستم بر دیگران. آن قدر به جهاد خود ادامه دهید تا آنان تسلیم حق شوند و از خدا اطاعت نمایند.[8] بنابراین معلوم مى‌‏شود که امر به معروف‏ و نهى‌ از منکر از احکام و تکالیف مهم اسلامى‌ است و اسلام نسبت به انجام این فریضه تأکید فراوان دارد. و این موضوع یکى‌ از امتیازات امت اسلامى‌ به‏شمار مى‌‏رود، زیرا مسلمانان علاوه بر مراقبت از نفس خویش از آلوده شدن دیگران هم جلوگیرى‌ مى‌‏کنند.

به هر حال مسلمانان وظیفه دارند مراقب یکدیگر باشند، همدیگر را به انجام کارهاى‌ نیک دعوت و از کارهاى‌ زشت باز دارند. اگر این مراقبت همگانى‌ درست انجام بگیرد جامعه اسلامى‌ از آلوده شدن به ظلم و تجاوز و مفاسد اخلاقى‌ مصونیت مى‌‏یابد و به سمت کمال و فضایل اخلاقى‌ هدایت مى‌‏شود.

قرآن مى‌‏فرماید:

بعضى‌ از مردان و زنان مؤمن نسبت به بعضى‌ دیگر ولایت دارند و امر به معروف و نهى‌ از منکر مى‌‏کنند.[9]

بنابراین همه باید در تقویت ایمان، وظیفه‏شناسى‌، ترویج ارزش‏هاى‌ اسلامى‌، عمل به وظایف فردى‌ و اجتماعى‌، ارتقا فرهنگ دینى‌، جلوگیرى‌ از مفاسد اخلاقى‌ و اجتماعى‌ و عدم تجاوز به حقوق دیگران، کوشش نمایند و بهترین و صالح‏ترین امت‏ها را در جهان به وجود آورند تا براى‌ دیگران الگو و سرمشق باشند.

اسلام علاوه بر این مسلمانان را موظف نموده که امت وسط باشند و دیگر مردم جهان را به انجام کارهاى‌ نیک دعوت کرده و از ارتکاب کارهاى‌ زشت باز دارند. با شرک و کفر و مادیگرى‌ مبارزه کنند و جهانیان را به توحید و رعایت عدل اجتماعى‌ دعوت نمایند.

قرآن مى‌‏فرماید:

خدا، پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد تا دین اسلام را بر همه ادیان غلبه دهد، گرچه مشرکان کراهت داشته باشند.[10]

مى‌‏فرماید:

کسانى‌ که اگر در زمین قدرتشان دادیم نماز را برپا مى‌‏دارند و زکات مى‌‏دهند و امر به معروف و نهى‌ از منکر مى‌‏کنند و سرانجام همه کارها با خداست.[11]

نیز مى‌‏فرماید:

هم چنین شما را امت وسط قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و رسول بر شما گواه باشد.[12]

بنابراین ارشاد و هدایت مردم جهان، مسؤولیت بزرگ و حساسى‌ است که انجام آن نیاز به آمادگى‌ کامل و مقدمات لازم دارد که در ذیل به برخى‌ از آنها اشاره مى‌‏شود:

1. شناخت صحیح و کامل معروف‏ها و منکرها.

2. اطلاع کامل از اوضاع سیاسى‌، اقتصادى‌، اجتماعى‌، دینى‌، اخلاقى‌ مردم جهان.

3. اطلاع کافى‌ از ادیان، مذاهب، آداب و رسوم و عقاید آنها.

4. تهیه فرستنده‏هاى‌ قوى‌ و به کار گرفتن آنها در طریق ارشاد و هدایت جهانیان با زبان‏هاى‌ مختلف.

5. نشر روزنامه و مجلّه علمى‌- دینى‌ به زبان‏هاى‌ مختلف جهانى‌.

6. تألیف و ترجمه کتاب‏هاى‌ لازم و مناسب و پخش گسترده آنهادر جهان.

7. پرورش مبلغان اسلام‏شناس و آشنا به زبان‏هاى‌ مختلف و ارسال آنان به کشورهاى‌ جهان.

8. تأسیس یک مرکز و تشکیلات قدرتمند نشر فرهنگ اسلام در جهان با بودجه و امکانات وسیع و گسترده.

 

مراتب امر به معروف و نهى‌ از منکر

 

امر به معروف و نهى‌ از منکر در چند مرحله و به چند صورت انجام مى‌‏گیرد:

مرحله اول: انکار و انزجار قلبى‌ از فعل منکر. وقتى‌ مسلمانى‌ دید شخصى‌ کار زشتى‌ انجام مى‌‏دهد باید در قلب خود از ارتکاب این عمل ناراحت شود و انزجار قلبى‌ خود را ظاهر سازد، زیرا ممکن است از عمل خود دست بردارد و نیازى‌ به مراحل دیگر نباشد.

مرحله دوم: امر و نهى‌ به وسیله زبان. در این مرحله به متخلّف فرمان مى‌‏دهد تا کار نیک را انجام دهد و از ارتکاب عمل زشتى‌ خوددارى‌ نماید.

منتها اول با زبان خوش و نصیحت، اگر مؤثر نبود با صداى‌ بلندتر و جدى‌‏تر، اگر باز هم فایده نداشت با سرزنش و توبیخ، باز هم اگر اثر نداشت با خشونت و تهدید.

مرحله سوم: با توسل به زور و اعمال قدرت. آخرین مرحله امر به معروف و نهى‌ از منکر، ممانعت فیزیکى‌ است که در نهایت، با تنبیه و خشونت متوسل مى‌‏شود که آن هم داراى‌ مراتب ضعیف، متوسط و شدید است. البته مشروط به این که حقى‌ پایمال نشود.

هدف از امر به معروف و نهى‌ از منکر سالم‏سازى‌ و پاکسازى‌ جامعه به هر طریق ممکن است.

البته براى‌ امر به معروف و نهى‌ از منکر از کیفرهاى‌ سخت‏تر و شدیدترى‌ نیز مى‌‏توان استفاده کرد، مانند اجراى‌ حدود شرعى‌، قصاص و تعزیرات، ولى‌‏ این مراحل به عهده دستگاه قضایى‌ و نیروهاى‌ انتظامى‌ حکومت اسلامى‌ است.[13]

 

اوضاع مسلمانان جهان و مسئولیت ما

 

با این که تعداد مسلمانان جهان بیش از یک میلیارد نفر است و در یکى‌ از حساس‏ترین نقاط زمین از جهت منابع طبیعى‌ و نیروى‌ انسانى‌ زندگى‌ مى‌‏کنند و صاحب تمدن و فرهنگ بوده و قرن‏ها به صورت قدرتى‌ عظیم و شکوهمند، در جهان حکومت مى‌‏کردند و پرچم علم و فرهنگ را بر دوش داشتند، اما متأسفانه به تدریج قدرت و موقعیت خود را از دست دادند و به وضع اسفبار امروزى‌ در آمدند. در ذیل به اوضاع رقت بار آنان اشاره مى‌‏شود:

با این که اسلام، همه مسلمانان جهان را یک امت مى‌‏داند ولى‌ متأسفانه در اثر جهل و نادانى‌، تعصبات قومى‌ و نژادى‌، خودخواهى‌، توطئه و تفرقه افکنى‌ دشمنان، به صورت کشورهایى‌ کوچک و بزرگ تقسیم شده‏اند که از وحدت و انسجام برخوردار نیستند.

در این کشورهاى‌ پراکنده، اسلام حاکمیت ندارد بلکه حاکم هر کشورى‌، مدیریت کشور را به حکومت‏هاى‌ غیر دینى‌ و دشمنان اسلام و مسلمین واگذار نموده‏اند.

کشورهاى‌ نیرومند کفر و استکبار، بر کشورهاى‌ مسلمانان سلطه یافته و همه شؤون آنها را در قبضه خود در آورده‏اند.

در مسائلى‌ مانند: انتخاب امور سیاسى‌، اقتصادى‌، علوم و صنایع، قانون‏گذارى‌، کشاورزى‌ و دامدارى‌، فرهنگ و هنر، نیروهاى‌ نظامى‌ و انتظامى‌ و حتى‌ در امور دینى‌ و مذهبى‌ آنها دخالت کرده و همه را به خود وابسته ساخته‏اند.

منابع طبیعى‌ آنان را به قیمت ناچیز مى‌‏برند و در عوض، اجناس لوکس و غیر ضرورى‌ تحویل مى‌‏دهند. و آنها را به صورت بازار مصرف کالاهاى‌ خود در آورده‏اند.

کشورهاى‌ اسلامى‌ را نسبت به یگدیگر بدبین ساخته و در میانشان تفرقه مى‌‏اندازند، مدتى‌ یک بار کشورى‌ را به جان دیگرى‌ مى‌‏اندازند تا براى‌ خرید سلاح دست نیاز به سویشان دراز کنند و شرایط قیمومت آنان را بپذیرد. آن‏گاه خود را به عنوان بهترین حامى‌ آنها معرفى‌ مى‌‏کنند. پایگاه نظامى‌ تشکیل مى‌‏دهند، پیمان مشترک دفاعى‌ مى‌‏بندند و مانور مشترک نظامى‌ اجرا مى‌‏کنند.

متأسفانه اکثر کشورهاى‌ مسلمان بدین آفت مبتلا هستند و به طور مستقیم یا غیر مستقیم تحت حمایت یکى‌ از کشورهاى‌ کفر و استکبار، زندگى‌ مى‌‏کنند و گاهى‌ از این موضوع خوشحال‏اند و بدان افتخار مى‌‏کنند.

از سوى‌ دیگر، کشورهاى‌ اسلامى‌ نسبت به یکدیگر بى‌‏تفاوت هستند؛ رابطه دوستى‌ و همکارى‌ در میانشان نیست و به همدیگر اعتماد ندارند. جاى‌ این که به یکدیگر اعتماد داشته باشند به دشمنان اسلام اعتماد مى‌‏کنند و با آنان پیمان دوستى‌ و همکارى‌ مى‌‏بندند.

در اکثر کشورهاى‌ اسلامى‌ زمامداران خود فروخته‏اى‌ حکومت مى‌‏کنند که نه تنها مدافع اسلام و ارزش‏هاى‌ اسلامى‌ نیستند، بلکه با تمام قدرت حرکت‏هاى‌ اسلامى‌ و به اصطلاح اصول‏گرایى‌ را سرکوب مى‌‏سازند؛ آن چنان که گویا کافران و مستکبران بى‌‏رحم و خونخوار حکومت مى‌‏کنند.

در اثر توطئه شوم دشمنان اسلام و بى‌‏تفاوتى‌ کشورهاى‌ اسلامى‌ بود که سرزمین مقدس فلسطین و مسجد الاقصى‌ به وسیله صهیونیست‏هاى‌ جنایتکار از مسلمانان گرفته شد و ده‏ها سال است که غاصبانه بر آن حکومت مى‌‏کند. با کمک‏هاى‌ فراوان سران کفر و استکبار به انواع سلاح‏هاى‌ پیشرفته مجهز شده و به صورت بزرگ‏ترین پایگاه نیرومند نظامى‌ آنان در آمده است و جهان اسلام را مورد تهدید و خطر جدى‌ قرار مى‌‏دهد. استکبار جهانى‌ هم با تمام قدرت از موجودیت آن دفاع مى‌‏کند.

یکى‌ از بهترین شواهد دشمنى‌ و عناد استکبار جهانى‌ مسلمانان، حملات وحشیانه آمریکایى‌‏ها به شهرها و کشورهاى‌ اسلامى‌ و کشتن افراد بى‌‏گناه و آواره کردن آنهاست. در حالى‌ که خود را رهبر مبارزه با تروریسم مى‌‏داند.

و این است معناى‌ تمدن و دفاع از حقوق بشر؟!

نمونه دیگرى‌ از دشمنى‌ کفر و استکبار با اسلام و مسلمین، تجاوز استکبار ضد دین، به کشور اسلامى‌ افغانستان و عراق است که هنوز هم ادامه دارد و صدها هزار نفر کشته شده‏اند.

اصرار غرب به صدور فرهنگ مبتذل و ضد اخلاقى‌ خود به کشورهاى‌ اسلامى‌ و صرف بودجه‏هاى‌ کلان در این جهت و تحریک و تشویق نویسندگان ضد اسلامى‌ به نشر کتاب‏هاى‌ ضد اسلامى‌ و دفاع از آنان به بهانه آزادى‌ قلم و حقوق بشر نیز ماهیت ضد اسلامى‌ و توطئه‏هاى‌ شوم آنان را براى‌ محو کامل اسلام روشن مى‌‏سازد.

به هر حال دشمنان دین، دشمنى‌ خود را نسبت به اسلام و مسلمین از زمان پیامبر اسلام صلى‌ الله علیه و آله و سلم آغاز کرده و تا کنون ادامه دارد، به طورى‌ که در عصر حاضر منسجم‏تر و جدى‌‏تر شده‏اند و با تمام قوا به جنگ با اسلام و مسلمانان برخاسته‏اند. حتى‌ براى‌ رسیدن به هدف، از ابزارهاى‌ سیاسى‌، اقتصادى‌، فرهنگى‌، هنرى‌، علمى‌، نظامى‌، حقوقى‌، جنایى‌ و نسل‏کشى‌ استفاده مى‌‏کنند، زیرا با بیدارى‌ و حرکت‏هاى‌ اسلامى‌ مواجه شده‏اند و احساس خطر مى‌‏نمایند.

اوضاع و شرایط نابسامان و اسفبار جهان اسلام دل هر آزاده‏اى‌ را به درد مى‌‏آورد و هر وجدان پاکى‌ را آزرده مى‌‏سازد.

 

اکنون این سؤال‏ها مطرح است:

1. آیا پیامبر اسلام به این وضع راضى‌ است یا نه؟

2. چرا چنین شدیم؟

3. راه چاره چیست؟

4. مسئولیت با کیست؟

پاسخ کامل به سؤال‏هاى‌ مذکور نیاز به شرح و تفصیل دارد اما در این جا به پاسخ‏هاى‌ کوتاه و فشرده اکتفا مى‌‏کنیم:

آیا پیامبر اسلام بدین وضع راضى‌ است؟

هیچ مسلمان اندیشمندى‌ تردید نمى‌‏کند که اوضاع نابسامان کنونى‌ جهان اسلام مورد رضایت پیامبر اسلام صلى‌ الله علیه و آله و سلم نیست. چگونه پیامبر اسلام راضى‌‏ مى‌‏شود که امتش زیر سلطه سران کفر و استکبار باشد؟ و سرزمین‏هاى‌ اسلامى‌ مورد تجاوز و غصب کافران واقع شود و صاحبان مسلمان آن آواره گردند؟ چگونه راضى‌ مى‌‏شود که امتش ثروت‏هاى‌ طبیعى‌ خود را با التماس و به قیمت ارزان در اختیار دشمنان اسلام قرار دهند و آن گاه براى‌ گرفتن وام یا مبلغ ناچیزى‌ کمک بلاعوض دست نیاز به سوى‌ آنان دراز کنند؟ یا ملت خود را بدبخت و گرسنه بدارند و اموال عمومى‌ را در راه مسابقه تسلیحاتى‌ و خرید سلاح‏هاى‌ مرگبار صرف‏ کنند و احیاناً کشورهاى‌ مسلمان همسایه را مورد تجاوز قرار دهند؟

نه، پیامبر اسلام صلى‌ الله علیه و آله و سلم هرگز به چنین اوضاع ذلت‏بار و اسفناکى‌ راضى‌ نیست و تحمّل آن را بر امت خود نمى‌‏پسندد.

 

چرا چنین شدیم؟

از آن‏جا که به دستورهاى‌ اسلام و قرآن عمل نکردیم این چنین شدیم، زیرا قرآن همه مسلمانان را یک امت مى‌‏داند و مى‌‏گوید:

همه شما به ریسمان خدا [اسلام، قرآن‏] چنگ بزنید و پراکنده نشوید.[14]

از خدا و پیامبر اطاعت کنید و با یکدیگر نزاع نکنید که ناتوان مى‌‏شوید و آبرویتان مى‌‏ریزد. صبر نمایید که خدا با صابران است.[15]

خدا براى‌ کافران به زیان مؤمنان راهى‌ نگشوده است.[16]

کسانى‌ که به جاى‌ مؤمنان کافران را به دوستى‌ بر مى‌‏گزینند، آیا عزت و قدرت را نزد آنان مى‌‏جویند در حالى‌ که تمامى‌ عزت از آن خداست.[17]

اما مسلمانان براى‌ کسب عزت و قدرت با کافران دوست شدند و راه را براى‌ نفوذ و سلطه آنان باز کردند.

قرآن فرموده:

اى‌ کسانى‌ که ایمان آورده‏‌اید کافران را به جاى‌ مؤمنان به دوستى‌ نگیرید، آیا مى‌‏خواهید به زیان خودتان قدرتى‌ آشکار به وجود آورید؟[18]

نیز فرموده:

اى‌ کسانى‌ که ایمان آورده‏اید با یهود و نصارا پیمان دوستى‌ و همکارى‌ نبندید، آنان دوستان یکدیگرند و هر یک از شما که با آنان پیمان‏دوستى‌ ببندد از آنان محسوب مى‌‏شود و خدا ستمکاران را هدایت نمى‌‏کند.[19]

اما مسلمانان دستورات صریح و قاطع قرآن را زیر پا گذاشتند و با کافران و دشمنان سرسخت اسلام پیمان دوستى‌ و همکارى‌‏هاى‌ نظامى‌، اقتصادى‌، فرهنگى‌ و سیاسى‌ منعقد ساختند.

قرآن فرموده:

چنان‏که مشرکان همگى‌ به جنگ با شما برخاسته‏‌اند شما نیز همگى‌ به جنگ ایشان برخیزید و بدانید که خدا با پرهیزگاران است.[20]

هم چنین فرموده:

با سران کفر بجنگید که به پیمان‏هایشان وفادار نیستند. باشد که از کردار خود باز ایستند.[21]

اما مسلمانان فریضه مهم جهاد را ترک کردند و زندگى‌ ننگین را بر جهاد و شهادت پرافتخار در راه خدا ترجیح دادند و به جاى‌ جهاد، پیمان دوستى‌ و همکارى‌ بستند.

قرآن فرموده:

شما امتى‌ باشید که مردم را به خیر دعوت مى‌‏کنند و امر به معروف و نهى‌ از منکر مى‌‏نماید و اینان رستگارند.[22]

اما مسلمانان فریضه مهم امر به معروف و نهى‌ از منکر را ترک کردند و در اثر آن اشرار و حاکمان خود فروخته و ستمکار، بر سرشان مسلط شدند که در پى‌ آن مفاسد اجتماعى‌ و اخلاقى‌ رواج یافت.

علاوه بر آن بسیارى‌ از تکالیف انسانى‌ و دینى‌ خود را انجام ندادیم و در پى‌ آن بدین وضع ناگوار مبتلا شدیم. لذا وضع کنونى‌ نتیجه کردار ماست.

ابوهریرة مى‌‏گوید: من از رسول خدا صلى‌ الله علیه و آله و سلم شنیدم که به ثوبان فرمود: اى‌ ثوبان! چه خواهى‌ کرد وقتى‌ که ملت‏هابراى‌ سلطه‏جویى‌ بر شما همدیگر را به همکارى‌ دعوت مى‌‏نمایند، چنان که شما یکدیگر را بر سفره غذا دعوت مى‌‏نمایید؟ ثوبان عرض کرد: یا رسول اللّه! این امر در اثر کمى‌ عدد ماست؟

فرمود: نه در آن روز خیلى‌ هم زیاد هستید. بلکه در اثر وهن و ناتوانى‌‏اى‌ است که بر دل شما چیره شده است. عرض کرد: یا رسول اللّه! مراد شما از وهن چیست؟ فرمود: حب دنیا و کراهت از جنگ.[23]

رسول‏خدا صلى‌ الله علیه و آله و سلم فرمود: مادام که دو غفلت در بین شما پیدا نشود از جانب خدا دلیل و راهنما دارید: یکى‌ مستى‌ نادانى‌ و دیگرى‌ مستى‌ علاقه به زندگى‌.

تا وقتى‌ به این دو مبتلا نشده‏اید و امر به معروف و نهى‌ از منکر مى‌‏کنید و در راه خدا جهاد مى‌‏نمایید از جانب خدا راهنمایى‌ مى‌‏شوید، اما وقتى‌ عاشق دنیا شدید، امر به معروف و نهى‌ از منکر و جهاد در راه خدا را ترک مى‌‏کنید. در آن روز کسانى‌ که مقید به کتاب و سنّت باشند و مردم را به سوى‌ آن بخوانند به منزله نخستین مؤمنان از مهاجران و انصار هستند.[24]

ابوهریره از رسول‏خدا صلى‌ الله علیه و آله و سلم نقل کرده که فرمود: امر به معروف و نهى‌ از منکر کنید وگرنه خدا افراد بد و شرور را بر شما مسلط مى‌‏کند، آن گاه خوبان دعا مى‌‏کنند ولى‌ دعایشان به اجابت نمى‌‏رسد.[25]

 

چاره چیست؟

 

تنها راه چاره و حل مشکلات این است که به اسلام راستین باز گردیم.

ارزش‏هاى‌ اصیل و حیات بخش و حرکت‏آفرین را در میان خودمان احیا کنیم. مسلمانان پراکنده را به وحدت و تشکیل امت واحد دعوت نماییم.

منطق جهاد و شهادت و امر به معروف و نهى‌ از منکر و دفاع از دین و سرزمین‏هاى‌ اسلامى‌ را زنده سازیم. با طاغوت و طاغوتیان مبارزه کنیم. راه سلطه بیگانگان و دشمنان اسلام را در کشورهاى‌ اسلامى‌ ببندیم و در راه رسیدن به خودکفایى‌ و استقلال، جدیت کنیم.

البته در شرایط کنونى‌ رسیدن به هدف نهایى‌ کار دشوارى‌ است، ایثار وفداکارى‌ و تحمل زندان و شکنجه و تبعید و شهادت و محرومیت مى‌‏طلبد، ولى‌ جز این چاره‏اى‌ نداریم. باید با اخلاص حرکت کرد و قدم برداشت، خدا نیز یارى‌ خواهد کرد: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ.»

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: اگر گرفتارى‌ سختى‌ برایتان پیش آمد اموالتان را براى‌ حفظ جانتان صرف کنید و اگر براى‌ دینتان مشکلى‌ به وجود آمد جانتان را در راه دفاع از دین صرف کنید. بدانید که نابود کسى‌ است که دینش را از دست بدهد و دزد زده کسى‌ است که دینش را به سرقت ببرند. بدانید که بعد از بهشت فقرى‌ نیست و با وجود آتش دوزخ غنایى‌ وجود ندارد؛ آن هم آتشى‌ که اسیرش آزاد نمى‌‏شود و بیمارش شفا نمى‌‏یابد.[26]

 

مسئولیت با کیست؟

 

همه مسئول‏اند؟ زیرا وجوب دفاع از دین یک وظیفه همگانى‌ است.

هرکسى‌ و در هر شرایطى‌ مى‌‏تواند در رسیدن به این هدف مهم کمک کند. اما دانشمندان، اصلاح‏طلبان، فقها و علماى‌ دین مسئولیت بیشترى‌ برعهده دارند؛ باید مردم را به وحدت دعوت کنند، ارزش‏هاى‌ اصیل و فراموش شده اسلام را تبلیغ نمایند، توطئه‏هاى‌ خطرناک دشمنان را بر ملا سازند و رهبرى‌ امت را به دست گیرند و مسلمانان را براى‌ دفاع از اسلام و اقامه دین و اجراى‌ کامل احکام بسیج نمایند. به طور کلى‌ خود حرکت کنند و مردم را به همراه ببرند.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: به خدایى‌ که دانه را شکافت و انسان را آفرید سوگند! اگر آن جمعیت (انبوه) براى‌ بیعت حضور نیافته بود و به این وسیله حجت بر من تمام نشده بود و اگر نبود که خدا از علما پیمان گرفته که بر شکم سیر ظالمان و گرسنگى‌ محرومان رضایت ندهند، هر آیینه مهار شتر خلافت را بر کوهانش مى‌‏انداختم تا هر جا که مى‌‏خواست برود.[27] امام حسین علیه السلام نیز فرمود: مجارى‌ امور و احکام باید به دست علماى‌ الهى‌ باشد، زیرا بر حلال و حرام خدا امین‏اند. شما هستید که مقام و منزلت خود را از دست داده‏اید. این مقام از شما گرفته نشد مگر در اثر افتراقتان از حق و اختلافتان در سنت پیامبر، بعد از اتمام حجت. اگر بر اذیت‏ها صبر مى‌‏کردید و دشوارى‌‏ها را در راه خدا تحمل مى‌‏نمودید امور مربوط به دین خدا بر شما وارد مى‌‏شد، از شما صدور مى‌‏یافت و به شما ارجاع مى‌‏شد.

ولى‌ شما [در اثر کوتاهى‌ در انجام وظیفه‏] ستمگران را در جایگاه خودتان مستقر ساختید و امور الهى‌ را به دستشان سپردید تا در شبهات [به میل خودشان‏] رفتار کنند و دنبال تأمین خواسته‏هاى‌ خودباشند. آرى‌ فرار شما از مرگ و علاقه به حیات دنیا بود که ستمگران را بر شما مسلط ساخت. شمایید که ضعیفان و محرومان را در دست ستمکاران رها ساختید تا برخى‌ را برده خود قرار دهند و بعضى‌ را ناتوان و محتاج لقمه غذایى‌ گردانند، بر طبق‏ میلشان کشور را اداره کنند و در برابر خداوند جبار، پر جرأت شوند.[28]

آرى‌ خیراندیشان و علماى‌ دین وظیفه دارند که رهبرى‌ امت را به دست گرفته و پرچم دفاع از دین و ارزش‏هاى‌ اصیل اسلام را در جهان به اهتزار در آورند و اسلام و مسلمین را در مسیر الهى‌ هدایت کنند. اگر کوشش و جهاد همگانى‌ شروع شود امید مى‌‏رود که با نصرت و تأییدات الهى‌ شوکت و عظمت از دست رفته امت اسلامى‌ دوباره باز گردد و در جایگاه جهانى‌ خود قرار گیرد.

خوشبختانه آثار بیدارى‌ اسلامى‌ در جهان مشاهده مى‌‏شود که باید از این موقعیت بسیار حساس استفاده نمود.[29]

 

[1]. آل عمران( 3) آیه 104:« وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلى‌ الخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ المُنْکَرِ وَأُولئِکَ هُمُ المُفْلِحُونَ»
[2]. لقمان( 31) آیه 17:« یا بُنَىَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ المُنْکَرِ وَاصْبِرْ عَلى‌‏ ما أَصابَکَ إِنَّ ذ لِکَ مِنْ عَزْمِ الأُمُورِ»
[3]. آل عمران( 3) آیه: 110:« کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ المُنْکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ»
[4]. کافى‌، ج 5، ص 56: محمد بن عمر بن عرفة قال: سمعت أبا الحسن علیه السلام یقول:« أتأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر، أو لیستعملنّ علیکم شرارکم، فیدعو خیارکم فلا یُستجاب لهم»
[5]. همان، ص 59: محمد بن عمر بن عرفة، قال: سمعت أباالحسن الرضا علیه السلام یقول:« کان رسول اللّه صلى‌ الله علیه و آله و سلم یقول: إذا أمّتى‌ تواکلت الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر فلیأذنوا بوقاع من اللّه»
[6]. الجامع‏الصحیح، ج 4، ص 468. حذیفة بن الیمان، عن النبیّ صلى‌ الله علیه و آله و سلم قال:« والذی نفسی بیده! لتأمرُنّ بالمعروف و تنهُنّ عن المنکر أو لیوشکنّ اللّه أن یبعث علیکم عقاباً منه، ثمّ تدعونه فلا یستجاب لکم»
[7]. همان، ص 471: أبوسعید الخدری، عن النبیّ صلى‌ الله علیه و آله و سلم أنّه قال:« إنّ من أعظم الجهاد کلمة عدل عند سلطان جائر»
[8]. کافى‌، ج 5، ص 55: جابر، عن أبی‏جعفر علیه السلام قال:« یکون فی آخر الزمان قوم ینبع فیهم قوم‏مراؤون یتقرّؤون یتنسّکون، حدثاء سفهاء، لا یوجبون أمراً بمعروف، ولا نهیاً عن منکر إلّا إذا أمِنو الضرر، و یطلبون لأنفسهم الرخص و المعاذیر، یتّبعون زلات العلماء و فساد عملهم، یقبلون على‌ الصلاة و الصیام و ما لا یکلمهم فی نفس و لامال.

ولو أضرت الصلاة بسائر ما یعملون بأموالهم و أبدانهم لرفضوها کما رفضوا أسمى‌ الفرائض و أشرفها، و إنّ الأمر بالمعروف و النهى‌ عن المنکر فریضة عظیمة، بها تقام الفرائض، هنالک یتمّ- غضب اللّه عزّوجلّ علیهم فیعمّهم بعقابه، فیهلک الأبرار فى‌ دارالفجّار، و الصغار فى‌ دارالکبار.

إنّ الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر سبیل الأنبیاء، و منهاج الصلحاء، فریضة عظیمة، تقام بها الفرایض، و تامن المذاهب، و تحلّ المکاسب، و تردّ المظالم، فریضة عظیمة، تقام بها الفرایض، و تامن المذاهب، و تحلّ المکاسب، و تردّ المظالم، و تعمر الأرض، و ینتصف من الأعداء، و یستقیم الأمر، فأنکروا بقلوبکم، و الفظوا بألسنتکم، و سکوبها جباههم ولا تخافوا فی اللّه لومة لائم، فإن اتّعظوا و إلى‌ الحقّ رجعوا فلا سبیل علیهم، إنّما السبیل على‌ الذین یظلمون الناس، و یبغون فی الأرض بغیر الحق، أولئک لهم عذاب ألیم. هناک فجاهدوا بأبدانکم، و أبغضوا بقلوبکم، غیر طالبین سلطاناً، ولا باغین مالًا، ولامریدین بظلم ظفراً یفیؤوا إلى‌ أمر اللّه، و یمضوا على‌ طاعته»

[9]. توبه( 9) آیه 71:« وَالمُؤْمِنُونَ وَالمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ المُنْکَرِ»
[10]. همان، آیه 33:« هُوَ الَّذِى‌ أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‌‏ وَدِینِ الحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى‌ الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ المَشْرِکُونَ»
[11]. حج( 22) آیه 41:« الَّذِینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِى‌ الأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّکاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ المُنْکَرِ وَلِلَّهِ عاقِبَةُ الأُمُورِ»
[12]. بقره( 2) آیه 143:« وَکَذ لِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى‌ النّاسِ وَیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً»
[13]. براى‌ کسب اطلاع بیشتر به تفاصیل مسائل امر به معروف و نهى‌ از منکر و مراتب و شرایط آن به کتب فقه و حدیث مراجعه شود
[14]. آل عمران( 3) آیه 102:« وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَلا تَفَرَّقُوا»
[15]. انفال( 8) آیه 46:« وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذهَبَ رِیحُکُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصّابِرِینَ»
[16]. نساء( 4) آیه 41:« وَلَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَى‌ المَؤْمِنِینَ سَبِیلًا»
[17]. نساء( 4) آیه 139:« الَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الکافِرِینَ أَوْلالِیاءَ مِنْ دُونِ المُؤْمِنِینَ أَ یَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ العِزَّةَ فَإِنَّ العِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً»
[18]. همان، آیه 144:« یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الکافِرِینَ أَوْلالِیاءَ مِنْ دُونِ المُؤْمِنِینَ أَتُرِیدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلَّهِ عَلَیْکُمْ سُلْطاناً مُبِیناً»
[19]. مائده( 5) آیه 51:« یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الیَهُودَ وَالنَّصارى‌‏ أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِى‌ القَوْمَ الظّالِمِینَ»
[20]. توبه( 9) آیه 26:« وَقاتِلُوا المُشْرِکِینَ کافَّةً کَما یُقاتِلُونَکُمْ کافَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ المُتَّقِینَ»
[21]. همان، آیه 12:« فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الکُفْرِ إِنّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ»
[22]. آل عمران( 3) آیه 104:« وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلى‌ الخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ المُنْکَرِ وَأُولئِکَ هُمُ المُفْلِحُونَ»
[23]. مجمع الزوائد، ج 7، ص 287: أبوهریرة قال: سمعت رسول اللّه صلى‌ الله علیه و آله و سلم یقول لثوبان:« کیف بک یا ثوبان: إذا تداعت علیکم الأمم کتداعکم على‌ قصعة الطعام تصیبون منهم؟» قال ثوبان:- بأبی أنت و أمّی یا رسول اللّه- من قلّة بنا؟ قال:« لا، أنتم یومئذ کثیر ولکن یُلقى‌ فی قلوبکم الوهن». قال: و ما الوهن یا رسول اللّه؟
قال:« حبّکم الدنیا، و کراهتکم القتال»

[24]. همان، ص 270: معاذ بن جبل، قال رسول صلى‌ الله علیه و آله و سلم:« أنتم على‌ بیّنة من ربّکم مالم تظهر فیکم- سکرتان: سکرة الجهل، و سکرة حبّ العیش و أنتم تأمرون بالمعروف، و تنهون عن المنکر، و تجاهدون فی سبیل اللّه. و إذا ظهر فیکم حبّ الدنیا فلا تأمرون بالمعروف، ولا تنهون عن المنکر، ولا تجاهدون فی سبیل اللّه. والقائلون یومئذ بالکتاب و السّنّة کالسابقین الأوّلین من المهاجرین و الأنصار»
[25]. همان، ص 266: عن أبى‌‏هریرة، قال: قال رسول اللّه صلى‌ الله علیه و آله و سلم:« لتأمرّنّ بالمعروف و تنهنَّ عن المنکر أو لیسلّطنّ اللّه علیکم شرارکم، ثم یدعو خیارکم فلا یستجاب لهم»
[26]. وسائل الشیعه، ج 16، ص 192: قال أمیرالمؤمنین علیه السلام:« إذا حضرت بلیّة فاجعلوا أموالکم دون أنفسکم، و إذا نزلت نازلة فاجعلوا أنفسکم دون دینکم. واعلموا، أنّ الهالک من هلک دینه، و الحریب من حرب دینه ألا و إنّه لافقر بعد الجنّة. ألا و إنّه لاغنى‌ بعد النار، لایفک أسیرها ولا یبرأ ضریرها»
[27]. نهج البلاغه، خطبه 3: قال علىّ بن أبى‌‏طالب علیه السلام:« أما والذی فلق الحبّة و برأ النسمة! لولاحضور الحاضر، و قیام الحجّة بوجود الناصر، و ما أخذ اللّه على‌ العلماء أن لا یقارّوا على‌ کظّة ظالم، ولا سغب مظلوم، لالقیت حبلها على‌ غاربها»
[28]. تحف العقول، ص 242: قال السبط الشهید، الإمام حسین علیه السلام:« ذلک بأنّ مجاری الأمور و الأحکام على‌ أیدی العلماء باللّه، الأمناء على‌ حلاله و حرامه، فأنتم المسلوبون تلک المنزلة، و ما سلبتم ذلک إلّا یتفرّقکم عن الحقّ، و اختلافکم فى‌ السّنة بعد البیّنة الواضحة.
ولو صبرتم على‌ الأذى‌، و تحمّلتم المؤونة فی ذات اللّه، کانت أمور اللّه علیکم ترد، و عنکم تصدر، و إلیکم ترجع، ولکنّکم مکّنتم الظلمة من منزلتکم، واستسلمتم أمور اللّه فی أیدیهم یعملون بالشبهات، ویسیرون فى‌ الشهوات، سلّطهم على‌ ذلک فرارکم من الموت، وإعجابکم بالحیاة التى‌ هی مفارقتکم، فأسلمتم الضعفاء فی أیدیهم، فمن بین مستعبد مقهور، و بین مستضعف على‌ معیشته مغلوب، یتقلّبون فی الملک بآرائهم، و یستشعرون الخزی بأهوائهم؛ اقتداءً بالأشرار؛ و جرءة على‌ الجبّار»
[29] امینى‌، ابراهیم، آشنایى‌ با اسلام، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى‌ حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: سوم، 1388.