بخش اوّل خداى جهان آفرین
بسّم اللّه الرّحمن الرّحیم
ابتدا در این قسمت گفتگوى ساده و صمیمى چند دانش- آموز را با عمویشان درباره"نظم و هماهنگى در جهان آفرینش" مىآوریم و در قسمت بعد همین موضوع را جدىتر و دقیقتر بررسى مىکنیم. هماهنگى جهان آفرینش گواه چیست؟
عموى من کشاورز خوش سلیقه و زحمتکشى است.با تلاش و کوشش شبانهروزى خود، مزرعه و باغ خوب و زیبایى درست کرده است.او زندگى در روستا و کشاورزى را خیلى دوست دارد و مىگوید:«کشاورزى بهتین کارهاست.»
در یکى از روزهاى فصل بهار، عمو على ما را به باغ دعوت کرده بود.چه باغ زیبا و با صفایى!درختان پر از گل و شکوفه بودند.پدر و مادر و عمو به اتاقى که در وسط باغ بود رفتند، ما هم در باغ مشغول تفریح و بازى شدیم.روز خوش و زیبایى بود.سر گرم بازى بودیم که هوا ابر شد و باران تندى باریدن گرفت و بازى ما را بر هم زد.دوان دوان به سوى اتاق رفتیم، وقتى به اتاق رسیدیم کاملا خیس شده بودیم، من گفتم:باران تفریح و بازى ما را بر هم زد، اى کاش باران نمىبارید و ما مىتوانستیم بازى کنیم.عمو تبسّم کرد و در حالى که شیر گرم براى ما مىریخت به من گفت:خیلى ناراحت نباش!اگر باران نبارد پس از مدتى گاوها از گرسنگى و تشنگى تلف مىشوند، آن وقت چگونه مىتوانى شیر بنوشى؟!مگر نمىدانى که زندگى ما و تمام موجودات به آب و باران بستگى دارد؟ مگر نمىدانى که اگر باران نبارد، این درختان پرشکوفه و این گیاهان سبز و خرّم، خشک و پژمرده مىشوند؟اگر باران نبارد، ما هم نمىتوانیم زنده بمانیم، چون ما از شیر و گوشت حیوانات استفاده مىکنیم، از میوه و سبزى و حبوبات بهره مىبریم.
در این جا یکى از بچهها پرسید:عمو جان!راستى باران چگونه درست مىشود؟
عمو گفت:سؤال خوب و جالبى کردى، چه کسى مىتواند سؤال حسن را جواب دهد؟
من در حالى که از پنجره به دانههاى درشت باران نگاه مىکردم و منتظر بودم باران قطع شود، گفتم:چه سؤال سادهاى!خوب معلوم است که از ابرهاى آسمان مىبارد.اى کاش این ابرها مىرفتند و باران تمام مىشد و ما دوباره به باغ مىرفتیم و بازى مىکردیم.
عمو خندید و به من گفت:دختر جان!تو چه قدر به فکر بازى هستى!
حسن دوباره پرسید:ابرها از کجا به آسمان مىآیند؟
عمو گفت:ابرها از روى دریاها و اقیانوسها به آسمان مىآیند.
حسن باز پرسید:ابرها چگونه به آسمان مىآیند؟این جا که دریا و اقیانوس نیست.
من گفتم:حسن!چه قدر سؤال مىکنى؟!امروز که وقت این سؤالها نیست، بپرس:باران کى تمام مىشود؟
عمو على خندید و گفت:اتفاقا همین امروز وقت این سؤالهاست.شما باید آن چه را که نمىدانید بپرسید، اگر نپرسید یاد نمىگیرید.سپس به لباس برادر حسن اشاره کرد و گفت:لباس برادرت را نگاه کن، ببین چگونه بخار از آن برمىخیزد، یکى از خواصّ مهمّ آب اینست که در اثر حرارت بخار مىشود و بخار بالا مىرود، ببین از لوله قورى چگونه بخار بیرون مىآید و بالا مىرود.آب دریاها نیز در اثر تابش خورشید تدریجا بخار مىشود و بالا مىرود، بخارها با وزش بادها به حرکت در مىآیند و به این سو و آن سو مىروند و به هم فشرده مىشوند و به صورت ابر در مىآیند و آماده بارش مىشوند و بر زمین فرود مىآیند تا درختان آب بخورند و گل و شکوفه بیاورند.
دانه هاى باران به تدریج در زمین فرو مىروند و در زمین ذخیره مىشوند.آن گاه به صورت چشمه از دامنه کوه مىجوشند و براى رفع نیازمندیها در اختیار قرار مىگیرند و سرانجام دوباره به سوى دریا و یا دریاچهها باز مىگردند.دانههاى باران در هواى خیلى سرد به صورت برف در مىآیند و با نرمى و زیبایى بر زمین مىنشینند.
بچهها!فکر کنید ببینید اگر آب نبود و باران نمىبارید آیا مىتوانستیم زنده بمانیم؟ فکر کنید و ببینید اگر آب بخار نمىشد، چه پیش مىآمد؟اگر بخار به آسمان بالا مىرفت و به صورت برف و باران به زمین باز نمىگشت، دشت و جنگل و مزرعه و صحرا چگونه سیراب مىشدند؟فکر کنید و بگویید که اگر باران قطره قطره نازل نمىشد چه پیش مىآمد؟مثلا اگر باران به صورت نهرهاى بزرگ از آسمان فرود مىآمد چه مىشد؟ آیا مىتوانست تدریجا در زمین فرود رود؟یا این که همه چیز را مىشست و با خود مىبرد؟
آیا به خوبى آگاه شدید که باران چگونه درست مىشود؟آیا فهمیدید که آب، این مادّه حیاتى با چه نظم و ترتیب شگفتآورى در طبیعت گردش مىکند؟حالا دیدید که سؤال کردن چه قدر پرفایده است؟
فرشته خانم که تا حالا به صحبتها خوب گوش مىکرد، گفت:چه زیبا و جالب! خورشید بر دریا مىتابد، آبها بخار مىشوند، بالا مىروند، ابر مىشوند، باد ابرها را به این سو و آن سو مىبرد ابرها به صورت قطرههاى باران فرود مىآیند و دشت و جنگل و مزرعه و صحرا را آبیارى مىکنند.چه دقیق و منظّم و چه خوب با هم همکارى مىکنند. آیا مىتوانید بگویید این هماهنگى و همکارى را چه کسى در میان پدیدههاى گوناگون قرار داده است؟این نظام دقیق را چه کسى به وجود آورده است؟
عمو گفت:اگر اجازه بدهید من نظر خودم را بگویم، بعد هم شما نظر خود را بگویید.من فکر مىکنم که این هماهنگى و همکارى و نظم دقیق نشان و گواه اینست که «آفریدگارى دانا و توانا»این جهان را با این نظام دقیق آفریده و اداره مىکند.من فکر مىکنم که«او»چنین نظام دقیق و زیبایى را برقرار ساخته تا گیاهان و درختان و حیوانات و انسانها بتوانند زندگى کنند.شما چه فکر مىکنید؟
بچّهها گفتند:عمو جان!شما درست فکر مىکنید، شما درست مىگویید، جهان و نظم و هماهنگى جهان نشانى روشن از وجود«آفریدگارى دانا و توانا»ست.و راستى که بارش باران با چه نظم دقیقى انجام مىگیرد و باران چه قدر زیبا و پر فایده است.
من گفتم:ولى حیف که بازى ما را بر هم زد، اگر برهم نمىزد بهتر و پر فایدهتر بود.
فرشته خانم لبخند زد و گفت:خدا در قرآن از بارش باران، گردش باد، موجودات زنده و نظام دقیقى که در میان همه موجودات برقرار مىباشد به عنوان نشانه روشنى بر علم و قدرت آفریدگار جهان یاد مىکند، ببینید قرآن چه مىگوید:
«در بارانى که خدا از آسمان فرو فرستاده و به وسیله آن زمین مرده را زنده نموده و جنبندگان را در زمین پراکنده ساخته است، و در گردش بادها و در ابرهایى که بین آسمان و زمین قرار گرفتهاند-در همه اینها-نشانههاى روشنى است بر علم و قدرت خدا ، البتّه براى کسانى که عقل و درک داشته باشند و بیندیشند.»
همه از عمو و فرشته خانم تشکّر کردیم.
عمو گفت:آفرین بر شما که به این صحبتها گوش کردید و نتیجه گرفتید، سپس به پنجره اتاق اشاره کرد و گفت:ابرها را ببینید که چگونه به آن سو مىروند، شاید تا چند دقیقه دیگر باران قطع شود.آماده باشید تا به باغ بروید و در هواى لطیف بهارى بازى کنید و خدا را بر این همه نعمت سپاس گویید.
همه خوشحال و خندان برخاستیم و در انتظار قطع باران کنار پنجره ایستادیم.
به این پرسشها پاسخ دهید:
1-وقتى نرگس گفت:اى کاش باران نمىبارید، عمو على در جوابش چه گفت؟
2-«ابرها چگونه به آسمان مىآیند؟»این سؤال را چه کسى پرسید؟عمو على در جوابش چه گفت؟
3-فرشته خانم چه سؤالهایى را مطرح کرد؟چه کسى به او پاسخ دد؟چه گفت؟
4-نظم و هماهنگى جهان آفرینش نشانه چیست؟نمونهاى از این هماهنگى را بیان کنید.
گردش آب در طبیعت یکى از زیباترین جلوههاى نظم و هماهنگى جهان
توزیع آب در بین موجودات بسیار جالب و شگفت انگیز است.منبع اصلى آب اقیانوسها و دریاها و دریاچهها هستند.از این منابع پر برکت و غنى است که آب در زمین توزیع مىشود.
آب اقیانوسها، دریاها و دریاچهها در اثر تابش خورشید تدریجا بخار مىشود و به آسمان بالا مىرود، بخارها با وزش بادها به این سو و آن سو مىروند.وقتى که دما و فشار به حدّ معیّنى برسد به صورت ابر، یعنى بخار متراکم در مىآیند و با وزش بادهاى تند یا کند حرکت مىکنند و بر روى قسمتهاى گوناگون زمین گرد آمده آماده بارش مىشوند و گیاهان و درختان را در قلّههاى کوههاى بلند و در داخل جنگلهاى دور دست سیراب مىسازند.آب باران تدریجا در زمین فرو مىرود و در زمین براى روزهاى احتیاج ذخیره مىگردد.آبهاى ذخیره شده گاهى بصورت چشمه، از دامنه کوه مىجوشد و گاهى انسانها با کار و کوشش و زحمت، قنات یا چاه ایجاد مىکنند و از منابع حیاتبخش آبهاى زیر زمینى بهرهمند مىگردند.
دانههاى باران در شرایط مخصوصى به صورت برف در مىآیند و چرخ زنان، با نرمى و زیبایى بر زمین مىنشینند.برف که براى گیاهان بسیار سودمند مىباشد، بتدریج آب مىشود و در منابع زیر زمینى ذخیره مىگردد، یا در نهرها و رودها به جریان مىافتد و در دسترس نیازمندان قرار مىگیرد و سرانجام به سوى دریا مىرود.
خاصیّت بالا رفتن بخار و جابجا شدن آن بوسیله باد نیز شایسته دقّت و توجّه است.اگر قدرت بادها نبود، ابرها چگونه در هوا پخش مىشدند؟چگونه به این سو و آن سو مىرفتند؟اگر تابش گرم خورشید نبود، آیا آب دریا تبخیر مىشد؟اگر آب دریا فقط در حرارت صد درجه تبخیر مىشد، آیا بقدر کافى در اختیار موجودات قرار مىگرفت؟و آیا در آن هنگام زندگى براى انسانها امکان داشت؟اگر باران قطره قطره نازل نمىشد چه مشکلاتى پیش مىآمد؟مثلا اگر باران یکجا و بصورت نهرهاى پر آب از آسمان فرود مىآمد چه مىشد؟آیا مىتوانست تدریجا در زمین فرو رود و ذخیره گردد؟
خاصیّت باران و برف در پاکسازى هوا نیز جالب و در خور دقّت است؛اگر برف و باران ، سموم و آلودگیهاى هوا را نمىگرفتند، آیا بخوبى مىتوانستیم تنقّس کنیم؟
اکنون بخوبى توجّه کردید که آب و برف و باران چه خواصّ ارزندهاى دارند؟
دریا و خورشید و باد و ابر و باران، چگونه و با چه نظم و هماهنگى دقیقى با هم و در پى هم کار مىکنند؟کار مىکنند تا وسائل زندگى ما و سایر موجودات زنده را فراهم سازند.
این نظم و ترتیب و هماهنگى و همکارى گواه چیست؟آیا بهترین گواه بر این نیست که در آفرینش این جهان پر شکوه، عقل و تدبیر دخالت داشته است؟آیا این نظم و ترتیب و هماهنگى به ما نمىگوید که«وجود دانا و توانایى»آن را پیش بینى نموده است؟و او انسان و سایر موجودات را آفریده است و آن چه را که نیاز داشتهاند، خلق کرده است؟
اکنون که به ارزش و اهمیّت و خواصّ آب، بیشتر واقف شدیم، باید ببینیم که خدا چه وظیفهاى براى ما در مقابل این نعمت معیّن نموده است:او به ما فرمان داده که از این نعمت حیاتبخش بهرهمند شویم، مطیع و شکرگزار او باشیم.بنوشیم و بنوشانیم؛خود و محیط زندگى خود را با آن پاکیزه کنیم.مراقبت نماییم که آن را بیهوده مصرف نکنیم، اسراف نکنیم.آبهاى عمومى-مخصوصا نهرها و رودها....-را آلوده نسازیم و در حفظ منابع زیر زمینى بکوشیم تا دیگران نیز بتوانند استفاده کنند. آیهاى از قران کریم
اَللَّهُ الَّذى یُرسِلُ الرّیاحَ فَتُثیرُ سَحاباً فَیَبسُطُهُ فى السَّماءِ کَیفَ یَشاءُ وَ یَجعَلُهُ کِسَفاً فَتَرَى الوَدقَ یَخرُجُ مِن خِلالِهِ فَاِذا اَصابَ بِهِ مَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ اِذاهُم یَستَبشِروُنَ سوره روم آیه 48
خداست که بادها را مىفرستد که ابرها را حرکت دهند و در آسمان پراکنده سازند.و آنها را قطعه قطعه و متراکم نمایند.قطرههاى باران را مىبینى که از خلال ابرها فرود مىآیند و خدا باران را براى هر که بخواهد نازل کند، و بندگان خدا شادمان شوند. درباره پاسخ این پرسشها فکر کنید، بحث کنید:
1-گردش آب در طبیعت چگونه است؟
2-آیا مىتوانید فایدههاى باران را بگویید؟چند فایده را مىتوانید بگویید؟
3-آیا مىدانید چرا پس از بارش باران، هوا لطیفتر مىشود؟
4-چشمه چگونه پدید مىآید؟قنات چگونه پدید مىآید؟آب چشمه و قنات چگونه تأمین مىشود؟
5-پیوستگى، همکارى، هماهنگى و نظام دقیق جهان آفرینش را در گردش آب در طبیعت بیان کنید.
6-این نظم و ترتیب و هماهنگى گواه چیست؟
7-وظیفه ما در مقابل استفاده از نعمت حایتبخش آب چیست؟خدا چه وظیفهاى را براى ما معیّن نموده است؟
درس ایمان و عمل
فکر مىکنم معلّم کلاس ما یکى از بهترین معلّمها باشد.شاید بپرسید:چرا؟زیرا خوش سلیقه و با هدف است، مهربان و صبور و خوش اخلاق است، همیشه سعى مىکند چیزهاى مفید و تازهاى را براى ما بگوید و روشهاى جالبى براى درس دادن انتخاب کند.شاید شما هم چنین معلّمى داشته باشید که در اینصورت او هم یکى از بهترین معلّمها است.آن روز وقتى وارد کلاس شد، به احترام او از جاى برخاستیم، او به ما سلام کرد و ما هم جواب دادیم.سپس با بسم اللّه الرّحمن الرّحیم صحبتش را شروع کرد و گفت: بچّهها!امروز مىخواهیم راجع به ساختمان بدن خودمان مطالب تازه و جالبى را بدانیم. آیا دوست دارید به حیاط مدرسه برویم و در کنار آجرهایى که در آن گوشه مدرسه ریخته شده است، نزدیک آن ساختمان نیمه تمام بنشینیم و درس بخوانیم؟
پیشنهاد خوبى بود، از این پیشنهاد خیلى خوشحال شدیم و همه با هم به آنجا رفتیم ، به بنّا و کارگران سلام کردیم و کلاس درس را در کنار ساختمان نیمه تمام تشکیل دادیم و معلّم درس را شروع کرد و چنین گفت:همانطور که مىبینید این ساختمان از قطعات و اجزاء کوچک و مختلفى به نام آجر و سنگ و گچ و آهن....درست شده است. شما از نزدیک مىبینید که بنّا چگونه بر طبق نقشهاى که قبلا تهیّه شده، قطعات آجر و سایر مصالح ساختمانى را در جاهاى پیش بینى شده مىگذارد و در این کار از نظم و ترتیب ویژهاى پیروى مىکند، بخوبى معلوم است که در این کار هدفى دارد.امّا آیا تا کنون در ساختمان بدن خود فکر کردهاید؟آیا نام اجزاء بسیار کوچک بدن خود را مىدانید؟
نام کوچکترین واحد ساختمانى بدن ما«سلّول»مىباشد.بدن ما-مانند این ساختمان-از واحدهاى بسیار کوچکى به نام«سلّول»ساخته شده است.لازم است بدانید که قبل از اختراع میکروسکپ، مردم از وجود سلّول خبر نداشتند.دانشمندان به وسیله میکروسکپ به وجود سلّول پى بردند و فهمیدند که بدن تمام موجودات زنده از قطعات بسیار کوچکى ساخته شده و نام آن را سلّول گذاردند.بیشتر سلّولها آن قدر کوچکند که بدون میکروسکپ دیده نمىشوند، ولى بعضى از آنها بدون میکروسکپ هم دیده مىشوند.
سلّولها اشکال گوناگون دارند و هر نوعى کار مخصوصى انجام مىدهند.مثلا سلّولهاى ماهیچهاى عامل حرکت اندام بدن هستند.سلّولهاى بینایى اثرهاى دریافت شده را از راه اعصاب به مغز منتقل مىسازند.سلّولهاى شنوایى صداها و پیامها را از راه اعصاب به مغز مىرسانند.سلّولهاى دستگاه گوارش، با ترشّح شیرههاى گوارشى عمل هضم غذا را بر عهده دارند.حتّى استخوانهاى بدن هم سلّول زنده دارند.سلّولهاى بدن با نظم و ترتیب مخصوصى چیده شدهاند و همکارى و هماهنگى شگفتانگیزى در میانشان دیده مىشود.با یکدیگر همکارى مىکنند، کار یکدیگر را تکمیل مىکنند و نیاز هم را بر طرف مىسازند.
مثلا چنین نیست که سلّولهاى دستگاه گوارش فقط براى خودشان غذا تهیّه نمایند، بلکه در خدمت همه سلّولهاى بدن هستند و براى همه غذا درست مىکنند.اگر عضوى آسیب دید، همه سلّولها بسیج مىشوند تا عضو آسیب دیده را ترمیم نمایند.
راستى بچّه ها! از این دقّت و همکارى و نظم شگفتآورى که در ساختمان بدن ما به کار رفته چه مىفهمیم؟آیا بخوبى نمىفهمیم که آفریننده دانا و توانایى قطعات سلّولى بدن ما را این چنین منظّم و هماهنگ آفریده است؟آن آفریننده دانا و توانا خداست.
بچّه ها!دانستید که سلّولها با چه نظم و ترتیب شگفتآورى همکارى مىکنند؟و دانستید که چگونه به یکدیگر یارى مىرسانند؟به همین جهت است که مىتوانند زنده بمانند و زندگى کنند.ما انسانها نیز-به فرمان آفریدگار مهربانمان و با رهبرى برگزیدگان او-باید همانند اعضاى یک پیکر به یکدیگر یارى برسانیم و با هم همکارى و کمک کنیم.اگر تعاون و همکارى داشته باشیم، در این جهان آزاد و سر بلند و پیروز زندگى مىکنیم و در جهان آخرت هم شاد و سعادتمند خواهیم بود و خدا پاداشهاى بسیار نیک به ما خواهد بخشید. * * *
حالا پیشنهاد مىکنم که همه با هم این آجرها را از سر راه بر داریم و به داخل ساختمان ببریم تا به کارگرها کمک کرده باشیم.بچّهها شاد و خندان پیشنهاد معلّم را پذیرفتند و در مدّت کوتاهى همه آجرها را به داخل ساختمان بردند....
معلّم در پایان گفت:درس امروز«درس ایمان و عمل»بود، با مطالعه ساختمان بدن خود ، با خدا بهتر آشنا شدیم و با کمک به کارگران، عمل صالحى انجام دادایم و خدا را خشنود ساختیم.
به این پرسشها پاسخ دهید:
1-نام کوچکترین واحد ساختمانى بدن ما چیست؟شما چند نوع سلّول مىشناسید؟
2-ارتباط سلّولهاى دستگاه گوارش با دیگر سلّولهاى بدن چیست؟
3-از این که سلّولهاى آسیب دیده ترمیم مىشوند، چه مىفهمید؟ارتباط و همکارى نزدیک سلّولها را چگونه در مىیابید؟
4-اگر سلّولهاى بدن ما هماهنگى و همکارى نزدیک نداشتند، آیا مىتوانستیم زندگى کنیم؟
5-از دقّت و همکارى و نظم شگفتانگیزى که در ساختمان بدن ما به کار رفته است، چه مىفهمیم؟
6-ما انسانها چگونه باید با یکدیگر زندگى کنیم؟
7-آخرین پیشنهاد معلّم چه بود؟به نظر شما معلّم چرا این پیشنهاد را مطرح کرد؟
8-آیا مىتوانید بگویید که:چرا معلّم نام این درس را«درس ایمان و عمل»نهاد؟
بهترین درسها
روز بعد همان معلّم خوب به کلاس آمد و بحث دیروز را ادامه داد.او گفت: بچّههاى عزیز!شما در درس گذشته فهمیدید که بدن ما از قطعات کوچکى به نام سلّول ساخته شده است.سلّولها با نظم و ترتیب مخصوصى چیده شدهاند و هر دسته به وظیفه خویش کاملا آشناست و بخوبى آن را انجام مىدهد.امروز نیز در همین باره صحبت مىکنیم:
آیا مىدانید ساختمان سلّول چگونه است؟
بخش اصلى سلّول از مادّهاى تشکیل شده شبیه سفیده تخم مرغ به نام «پروتوپلاسم».هر پروتوپلاسم نیز از مواد گوناگونى ترکیب یافته است.آیا مىدانید هر سلّول چند بخش دارد؟و بخش فعّال هر سلّول چیست؟بخش فعّال هر سلّول همان پروتوپلاسم است.پروتوپلاسم حرکت مىکند، اکسیژن مىگیرد، دى اکسید کربن پس مىدهد، غذا مىگیرد، تا بتواند زندگى کند.پروتوپلاسم مقدارى از غذا را به مصرف ساختن پروتوپلاسم جدید مىرساند و تولید مثل مىکند و به همین جهت است که موجودات زنده مىتوانند به رشد و زندگى خویش ادامه دهند، بخشهاى فرسوده را تعویض و قسمتهاى آسیب دیده را ترمیم کنند.
در درون هر سلّول دانه بسیار کوچکى است که«هسته سلّول»نامیده مىشود؛آیا مىدانید هسته سلّول چه کارهایى را انجام مىدهد؟آیا مىتوانید فرق یک سلّول را با یک آجر بگویید؟آیا مىتوانید بگویید این دو واحد ساختمانى، چه فرقهایى با هم دارند؟
بچّهها به این دو سؤال پاسخهایى دادند و چندین فرق و امتیاز را بیان کردند.
سپس معلّم به صحبت خویش ادامه داد و پرسید:آیا تعداد سلّولهاى بدن خود را مىدانید؟آیا مىدانید که تنها در مغز یک انسان در حدود ده میلیارد سلّول وجود دارد؟آیا مىدانید که در خون انسان در حدود پانزده تریلیون سلّول وجود دارد؟و مهمتر این که تمام این سلّولها زندهاند و کار مىکنند، با نظم و ترتیب بسیار دقیق، کارهاى خودشان را به درستى و خوبى انجام و کار یکدیگر را تکمیل مىنمایند.غذا و اکسیژن مىگیرند، دى اکسید کربن پس مىدهند، تولید مثل مىکنند.برخى وسیله بینایى و برخى وسیله شنوایى و بعضى وسیله احساس چشایى و بویایى و بالاخره بعضى هم وسیله احساس گرمى و سردى و زبرى و نرمى هستند و تمام کارهاى بدن را انجام مىدهند و نیازهاى انسان را برطرف مىسازند.
دانش آموزان عزیز!یک ساختمان منظّم نمىتواند سازندهاى نداشته باشد و بىنقشه و بىهدف پدید آمده باشد.
شما از نظم و ترتیب یک ساختمان بخوبى مىفهمید که عقل و شعور در ساختن آن دخالت داشته و خود بخود و بىهدف به وجود نیامده است.مخصوصا ساختمانى که تمام اعضاى آن با هم ارتباط و هماهنگى و همکارى دارند.
بچّهها!درباره ساختمان بدن خود چه مىگویید؟درباره نظام دقیق هماهنگ سلّولهاى بدن خود چه مىاندیشید؟شما یک ساختمان را که از چندین هزار آجر و چیزهاى دیگر درست شده، احتمال نمىدهید که خود بخود به وجود آمده باشد و تردید ندارید که سازندهاى داشته که از روى علم و آگاهى و بر طبق نقشه و هدف آن را بنا کرده است.درباره بدن خودتان که از چندین میلیارد سلّول ترکیب یافته و با چنین نظم و هماهنگى و همکارى شگفتآورى انجام وظیفه مىکنند، چه مىگویید؟آیا احتمال مىدهید که خود بخود پدید آمده باشد؟آیا احتمال مىدهید که اصلا سازنده و طرّاحى نداشته باشد؟آیا احتمال مىدهید که سازندهاش آگاهى و توانایى نداشته باشد؟آیا احتمال مىدهید که هدفى در کار نباشد؟چه مىگویید؟
آیا نمىگویید که آفریننده دانا و توانایى-که علم و قدرتش بسیار عظیم است- همه را پیش بینى و حساب کرده و بدن انسان را از میلیاردها سلّول، این چنین منظّم و زیبا آفریده است؟
راست مىگویید، ما از دیدن این نظام دقیق و زیبا و شگفتانگیز مىفهمیم که آفریدگار دانا و توانایى آن را چنین آفریده و اداره مىکند.
فکر کنید ببینید که اگر به سلّولهاى بدن ما غذا و اکسیژن نمىرسید، چگونه مىتوانستند زنده بمانند و کار کنند؟اگر سلّولهاى دستگاه گوارش، غذا را هضم و جذب نمىکردند، سلّولهاى دیگر بدن از کجا غذا به دست مىآوردند؟چگونه رشد مىکردند؟ چگونه تولید مثل مىکردند؟اگر سلّولهاى ماهیچهاى دست کمک نمىکردند، غذا چگونه به دهان مىرسید؟اگر آب و غذا و اکسیژن در خارج نبود، چگونه و از کجا غذا به دست مىآوردیم؟
اگر در بین سلّولها و بافتها و اندامهاى بدن، تعاون و همکارى وجود نداشت، آیا ادامه زندگى براى ما امکان داشت؟از دیدن این همه هماهنگى و همبستگى به دانایى و توانایى آفریدگارمان پى مىبریم و مشتاقانه مىکوشیم تا او را بهتر بشناسیم و بیشتر سپاس گوییم.
وظیفه ما است که دستورهایش را بدانیم و پیروى کنیم تا در دنیا آزاد و پیروز و سربلند و در آخرت شاد و سعادتمند گردیم.
بچّهها!خشنودم که امروز توانستم«بهترین درسها»را که همان درس خداشناسى است براى شما بگویم.درس خداشناسى را مىتوان از سراسر کتابهاى علوم طبیعى و جهان شناسى فرا گرفت.
آیه اى از قرآن کریم
و فِى الاَرضِ ایاتٌ لِلمُوقِنینَ و فى اَنفُسِکُم اَفَلا تُبصِرُونَ سوره الذاریات آیه 21
در زمین براى اهل یقین نشانههایى بر وجود خداست و در خود شما نیز نشانههایى وجود دارد، آیا نمىبینید؟ سؤالات زیر را با دقّت پاسخ دهید:
1-شکل یک سلّول را بکشید و قسمتهاى مختلف آن را نام گذارى کنید.
2-چند نوع سلّول را مىشناسید و مىتوانید شکل آنها را بکشید؟یک نوع را که در کتاب تصویرش کشیده نشده، رسم کنید.
3-آیا تعداد سلّولهاى بدن خود را مىدانید؟با رقم بنویسید.
4-آیا مىتوانید فرقهاى یک سلّول بدن را با یک آجر بیان کنید؟
5-از مشاهده ساختمانى که تمام اعضاى آن با هم ارتباط و هماهنگى و همکارى دارند چه مىفهمید؟
آیا چنین ساختمانى ممکن است بىهدف به وجود آمده باشد؟
6-اگر در بین سلّولها و بافتها و اندامهاى بدن، تعاون و همکارى وجود نداشت، آیا ادامه زندگى براى ما امکان داشت؟
7-از دیدن این همه تعاون و هماهنگى و همکارى در بین سلّولها و بافتها و اندامهاى بدن چه مىفهمیم؟
8-وظیفه ما در مقابل آفریدگارمان چیست؟اگر دستورهایش را بدانیم و پیروى کنیم، چگونه زندگى خواهیم کرد؟
9-آیا مىتوانید حدس بزنید که معلّم در این درس چند سؤال مطرح کرده است؟حالا درس را با دقّت بخوانید و ببینید آیا حدس شما درست است؟سؤالها را بنویسید.
10-در این درس و دو درس پیش با برخى از صفات آفریدگار جهان آشنا شدید، آیا مىتوانید این صفات را بگویید؟
از مشاهده نظم و هماهنگى چه مىفهمیم؟
در این جا دو مجموعه مشاهده مىکنید؛به نظر شما:کدام مجموعه منظّم است و کدام مجموعه نامنظّم؟آیا مىتوانید بگویید چه فرقهایى بین یک مجموعه منظّم و یک مجموعه نامنظّم وجود دارد؟
-یک مجموعه منظّم هدفدار است و تمام اجزاى آن طورى ساخته و پرداخته شده و به هم مربوط گشتهاند که رسیدن به آن هدف را ممکن مىسازند.بنابراین هنگامى مىتوانیم مجموعهاى را منظّم بنامیم که هر یک از اجزاى آن با هماهنگى کامل با دیگر اجزاء کار و همکارى نمایند و هدف نهایى آن مجموعه را تأمین کنند.
مثلا مجموعه شماره 2 را مجموعهاى منظّم و هماهنگ مىنامیم، چون همه اجزاى آن به گونهاى ساخته و پرداخته شدهاند که هدف سوار شدن و راه پیمودن را ممکن مىسازند.
-در یک مجموعه منظّم هر چیزى جاى مخصوصى دارد و کار مشخّصى را در ارتباط با سایر اعضاى مجموعه انجام مىدهد، که اگر در جاى مخصوصش نباشد کار آن مجموعه ناقص و ناتمام خواهد ماند.وقتى به یک مجموعه منظّم مىنگریم مىبینیم که اجزاى مختلف آن به صورت حساب شدهاى به هم مربوط گشتهاند و هر یک براى انجام کار خاصّى و با اندازه و جنس معیّنى ساخته شدهاند.
مثلا در مجموعه شماره 2 چرخها شکل و اندازه معیّنى دارند، از جنس مخصوصى ساخته شدهاند:دسته، رکاب، ترمز، گاز، چراغها، بوق، آینه....همه با جنس معیّن، اندازه دقیق و حساب شدهاى پیش بینى و به هم مربوط گشتهاند که اگر این نظم و حساب نبود به کار نمىآمدند و نمىتوانستند نقشى را در یک مجموعه هدفدار بعهده بگیرند.
حالا به این سؤالها پاسخ دهید:از مشاهده یک مجموعه منظّم و آشنایى با دقّت و حسابگرى که در انتخاب جنس و شکل و اندازه اعضاء بکار رفته و از توجّه به چگونگى ارتباط و همکارى آنها چه مىفهمید؟آیا وجود شعور و آگاهى، دانایى و توانایى را براى خلق یک مجموعه منظّم ضرورى نمىبینید؟
مثلا کسى که توانایى و آگاهى نداشته باشد آیا مىتواند حدّاقلّ مجموعه شماره 1 را بصورت مجموعه شماره 2 در آورد؟با آن که مجموعه شماره یک، مجموعه انتخاب شده ایست و از نظر نوع و جنس و شکل و اندازه، خود نیاز به آفرینشگرى دانا و توانا دارد.
آیا مىتوانیم بگوییم:از مشاهده و دقّت در یک مجموعه منظّم به گوشهاى از قدرت، دانایى و آیندهنگرى آفرینشگر آن پى مىبریم؟ * * *
خوبست براى آشنایى بیشتر با قدرت و آگاهى، دانایى و توانایى آفریدگارمان، به نظم شگرف و حیرتآورى که در ساختمان بدنمان و بر هر گوشه دیگر این جهان پهناور حکم فرماست بنگریم و در آن بیندیشیم.به کدام قسمت از اعضاى بدن بنگریم؟ نظم شگرف و هماهنگى حیرتآور کدام قسمت را نظاره کنیم؟
به دستگاه بینایى و یا شنوایى دقّت و نگاه کنیم یا به کار قلب یا ششها و یا کلیهها چشم بدوزیم در هر کدام دقّت کنیم جز نظم و دقّت و هماهنگى چیزى نمىبینیم.
در درس بعد به نگرش در کار کلیهها و دستگاه دفع ادرار مىپردازیم.
در خویش بنگریم
آیا تاکنون«کلیه»دیدهاید؟اگر ندیدهاید مىتوانید یک کلیه گوسفند تهیّه نمایید و آن را تشریح کنید و از نزدیک ببینید.هر انسانى دو کلیه دارد.شما هم حتما دو کلیه دارید.آیا از کار و موقعیّت حساس این دو عضو ظریف و کوچک اطلاع دارید؟آیا مىدانید که اگر در ساختمان بدن شما این دو عضو کوچک پیش بینى نشده بودند، چه پیش مىآمد؟در همان روزهاى اوّل تولّد، سموم موادّ زاید، تمام بدن شما را فرا مىگرفت و مرگ شما حتمى بود.آیا مىدانید دستگاه دفع ادرار از چه قسمتهایى تشکیل شده است؟و آیا مىدانید که ادرار از چه موادّى ترکیب یافته و به چه وسیلهاى درست مىشود و چگونه از بدن خارج مىگردد؟
در بدن انسان موادّ زایدى پدید مىآید که باقى ماندن آنها در بدن، سلامت و زندگى انسان را به خطر مىافکند و ناچار باید از بدن دفع شوند.از جمله موادّ زاید.ماده سفید رنگى است به نام اوره.اوره از غذاهاى حیوانى و پروتئینهایى که به مصرف سلّولهاى بدن مىرسد تولید مىگردد.اوره و بعضى دیگر از موادّ زاید و زیانبخش بوسیله دستگاه بسیار ظریف و حسّاس دفع ادرار از خون گرفته و به خارج از بدن فرستاده مىشود.
دستگاه تولید و دفع ادرار یک دستگاه بسیار منظّم و دقیقى است که در ساختمان آن صدها ظرافت و ریزهکارى منظور شده و شگفتیهاى فراوانى دارد، به شکل مقابل نگاه کنید و در آن بیندیشید.بطورى که مىبینید دستگاه دفع ادرار از این قسمتها تشکیل شده است:
1-کلیهها:کلیهها اندامى هستند لوبیا شکل و قرمز رنگ که در پشت معده و جگر و در دو طرف ستون مهرهها قرار دارند.انسان دو عدد کلیه دارد.بافت کلیهها از لولههایى ساخته شده است.آیا مىدانید در هر کلیه چند لوله وجود دارد؟در هر کلیه قریب یک میلیون لوله کوچک وجود دارد.اطراف این لولهها را شبکهاى از مویرگها فرا گرفته است.خون بوسیله یک سرخرگ بزرگ وارد مىشود و پس از گردش در مویرگها و بوسیله یک سیاهرگ خارج مىگردد.در ساختمان سرخرگها ریزهکاریهاى فراوانى بکار رفته که تفصیل آن را در کتابهاى علوم طبیعى مىخوانید.
2-میزناى:از هر کلیه لوله باریکى خارج شده که آن را به مثانه مربوط مىسازد.نام این لوله میزناى است.در همین دو لوله موادّ زایدى که از خون گرفته شده (ادرار)از کلیهها وارد مثانه مىشود.
3-مثانه:مثانه کیسه کوچکى است که حالت لاستیکى و قابل اتّساع دارد.این کیسه در پایین شکم قرار گرفته است.دیواره مثانه هنگامى که خالى است در حدود ده تا پانزده میلیمتر ضحامت دارد و هنگامى که از ادرار انباشته مىشود متّسع مىگردد و ضخامت دیوارهاش به 3 تا 4 میلیمتر مىرسد در دیواره مثانه سه لایه ماهیچهاى پیش بینى شده که انقباض آنها به خروج ادرار کمک مىکند.
4-مجراى خروج ادرار:این مجرا مثانه را به خارج مربوط مىسازد:در ابتداى این مجرا دو ماهیچه وجود دارد که در مواقع عادى از خروج ادرار جلوگیرى مىکند.
کلیه در بدن بمنزله یک صافى است.خون از سرخرگها وارد کلیه مىشود و در شبکه مویرگها توزیع مىگردد.بهنگام عبور از مویرگها مقدارى آب همراه مقدارى اوره و اسید اوریک و نمک و گلوکز از شبکهها ترشح مىشود و وارد لولههاى ادرار مىگردد.در آنجا مقدارى آب و نمک و گلوکز بوسیله دیواره لولهها جذب و دوباره وارد خون مىشود.شگفت این که اگر آب در بدن بقدر کافى نباشد آب زیاد از کلیه به مثانه فرستاده نمىشود و فقط اوره و اسید اوریک و مقدار کمى آب از لولههاى ادرارى وارد لولههاى میزناى شده و از آنجا قطره قطره به مثانه مىریزد و در مثانه انباشته مىگردد. کلیهها نه تنها با کمال دقّت اوره و اسید اوریک را از خون مىگیرند و تصفیهاش مىکنند بلکه مقدار موادّ گوناگون بدن را نیز تنظیم مىنمایند، مثلا هر وقت مقدار قند یا نمک خون بیش از اندازه شد کلیهها مقدار زیادى را مىگیرند و به بیرون مىفرستند.
مثانه مىتواند مقدار زیادى ادرار را در خون نگه دارد و با افزایش حجم ادرار بتدریج متّسع گردد، امّا وقتى ظرفیّتش تمام مىشود ماهیچههاى مثانه تحریک مىشوند و در این هنگام دو ماهیچه ابتداى مجراى ادرار باز و بسته مىشود و مقدارى ادرار وارد مجرا مىگردد و ایجاد سوزش مىنماید که اگر باز هم با اختیار پاسخ گفته نشود دریچهها اضطرارا باز و ادرار به بیرون مىریزد.
در ریزهکاریها و ظرافتهاى شگفتى که در این دستگاه بکار رفته خوبتر بیندیشیم. در نظم و هماهنگى و ارتباط دقیق گردش خون با کار کلیهها و کار کلیهها و ارتباط آنها با میزناى و ارتباط میزناى با مثانه.......بهتر تأمّل کنیم، چه مىبینم؟آیا یک مجموعه با هدف و منظّم؟یا یک مجموعه بىهدف و نامنظّم؟اگر یک مجموعه بىهدف و نامنظّم بود ، آیا کلیهها مسئولیّت و هدف ویژهاى داشتند، آیا کلیهها موادّ زاید را از خون مىگرفتند؟و راستى اگر نمىگرفتند چه مىشد؟آیا مىتوانستیم با خون مسموم و پر از موادّ زاید زنده بمانیم و زندگى کنیم؟اگر این مجموعه مرتبط و هماهنگ نبود، لولههاى میزناى نبودند تا مسیر حرکت موادّ زاید به مثابه باشند.و اگر لولههاى میزناى نبودند کلیهها موادّ زایدى را که از خون گرفته بودند به کجا مىفرستادند؟اگر مثانه نداشتیم که ادرار در آن ذخیره شود، ناچار ادرار مرتّبا قطره قطره خارج مىشد، آنوقت چه مىکردیم، ؟اگر کنترل دریچههاى خروج ادرار در اختیار ما نبود چه مىشد؟
از مشاهده و دقّت در این اندام بسیار ظریف و مهمّ و این مجموعه حسّاس و دقیق چه مىفهمید؟از دقّت در نظم و حسابى که در خلق این مجموعه و چگونگى شکل و اندازه و ارتباط و هماهنگى و همکارى آنها بکار رفته چه در مىیابید؟آیا بر این باور یقین نمىکنید که این دستگاه دقیق و منظّم-و سایر دستگاههاى بدنمان-خود بخود و بىحساب پدید نیامده است؟آیا ممکن است انسان عاقل و اندیشمندى بپذیرند که طبیعت تاریک و خاموش و بىشعور پدیدآور چنین نظم شگرفى است؟هر فرد خرد آشناى و فهمیدهاى اذعان مىکند که وجود دانا و توانایى آن را آفریده و در آفرینش آن هدفى را منظور نموده است.بر این اساس هر فرد خردمندى با نگاه به این همه اسرار و شگفتیها ایمانش را به آفریدگار بزرگ و دانا و توانا تقویت و تحکیم مىکند و در مقابل شکوه قدرت و فراوانى نعمت او سر تسلیم و تعظیم فرود مىآورد. آیهاى از قرآن کریم
قُلِ انظُروُا ماذا فى السّموات وَ الاَرضِ سورهه یونس آیه 101
بگو به آنچه در آسمانها و زمین است به دقت بنگرید.
بیندیشید و پاسخ دهید.
1-چه فرقهایى بین یک مجموعه منظّم و یک مجموعه نامنظّم وجود دارد؟
2-با مشاهده دقّت و حسابگرى که در یک مجموعه هماهنگ و منظّم بکار رفته، چه مىفهمید؟
3-آیا وجود آگاهى و توانایى را براى خلق یک مجموعه منظّم ضرورى مىدانید؟....چرا؟توضیح دهید.
4-شما چند کلیه دارید؟کلیهها در کجاى بدن شما قرار گرفتهاند؟نشان دهید.تصویر کلیهها را بکشید.
5-بافت کلیهها چگونه است؟کار آنها چیست؟آیا مىتوانید یک کلیه گوسفند به کلاس بیاورید و تشریح کنید.؟
6-میزناى کارش چیست؟دیواره مثانه چگونه است؟وظیفه مثانه چیست؟
7-برخى از شگفتیهاى کار کلیهها را بشمارید.
8-با مطالعه و مشاهده کار کلیهها و ارتباط آنها با سایر اعضاى بدن، چه در مىیابید؟چه مىبینید؟آیا یک مجموعه بىهدف و غیر هماهنگ مىبینید و یا یک مجموعه هدفدار و هماهنگ؟
9-با نگاه و نگرش در اسرار و شگفتیهاى جهان آفرینش، چه در مىیابیم؟چه نتیجهاى مىگیریم؟
صفات کمال آفریدگار جهان
1-شما«مىتوانید»راه بروید.شما«مىتوانید»فکر کنید.«مىتوانید»بنویسید و «مىتوانید»کتاب بخوانید....ولى آیا این کارها را یک قطعه سنگ هم«مىتواند»انجام دهد؟حتما مىگویید:نه....این کارها از یک قطعه سنگ ساخته نیست.پس شما بر این کارها«قدرت»دارید ولى یک قطعه سنگ این قدرت را ندارد، آیا شما در این مورد امتیازى بر سنگ دارید؟چه امتیازى؟شما کاملتر هستید یا یک قطعه سنگ؟ چه پاسخى دارید؟
البته پاسخ شما درست است.شما«مىتوانید»و سنگ«نمىتواند».پس شما کاملتر هستید، چون بر این کارها«قدرت»دارید و قدرت یک صفت کمال است.
2-شما چیزهاى بسیارى را مىدانید، یعنى به آنها«علم»دارید.دوستان شما هم چیزهاى بسیارى را مىدانند و به آن چیزها«علم»دارند.بعضى از موجودات«علم»دارند و بعضى دیگر از علم و دانایى بىبهرهاند.انسان از کدام دسته است؟سنگ و چوب و آهن از کدام دسته هستند؟کدام دسته کاملتر و با ارزشترند؟موجودات با«علم» با ارزشترند یاموجودات بىعلم؟چه پاسخى دارید؟
البتّه پاسخ شما درست است.انسان علم دارد و سنگ و چوب و آهن علم ندارند و البتّه موجود با علم کاملتر و بهتر از موجود بىعلم مىباشد.درست گفتید، علم یک صفت کمال است و هر کس این کمال را داشته باشد، بدون شکّ کاملتر از موجودى است که این صفت کمال را نداشته باشد.
3-بعضى از موجودات زنده هستند، مانند گیاهان و حیوانات و انسانها امّا برخى دیگر زنده نیستند، مانند سنگ و چوب و آهن....کدامیک از این دو دسته کاملتر است؟موجودات زنده که«حیات»دارند؟یا موجودات غیر زنده؟چه پاسخى دارید؟
البتّه پاسخ شما درست است.«حیات»نیز یک صفت کمال است.
تا کنون فهمیدیم که«علم و قدرت و حیات»سه صفت کمال مىباشند و عدهّاى از موجودات این سه کمال را دارا هستند و«دانا و توانا و زنده»مىباشند.
موجودات«دانا و توانا و زنده»را خدا آفریده است و این کمالات را خدا به آنان داده است.خدا که این کمالات را به آنان داده است، خودش بهتر و بالاتر از این صفات را دارا مىباشد. * * *
شما در درسهاى پیش به نظام دقیق و شگفتآور گوشههایى از جهان آفرینش پى بردید و دانستید که چه نظم و ظرافت و ریزه کاریهایى در آفرینش آنها به کار رفته است و با چه ارتباط و هماهنگى دقیقى آفریده شده و اداره مىشود و مىدانید که همه آفریدهها چنین هستند.
این نظام دقیق و شگفتآور جهان گواه چیست؟نظم و ترتیب و هماهنگى و ظرافت این جهان، به ما چه مىآموزد؟از مطالعه قوانین پرشکوه و نظام دقیق و همکارى نزدیک آفریدههاى جهان، چه مىفهمیم؟
از مطالعه آفریدهها بخوبى روشن مىشود که«وجود زنده، دانا و توانایى»جهان را آفریده است و در آفرینش آن آگاه و هدفدار بوده است. پدیده هاى جهان را بر طبق قوانین و نظام استوارى آفریده و اداره مىکند و به سوى هدف مخصوصى هدایت مىنماید.
تا کنون فهمیدیم که خدا-یعنى آفریدگار مهربان جهان-بر همه چیز آگاه است همه را مىبیند و چیزى بر او پوشیده نیست، کوچکترین چیزى از او پنهان نیست و در همه جا حاضر و ناظر است، بر اعمال بندگان آگاه است و همه را جزا مىدهد.
فهمیدیم که خدا قادر است یعنى بر انجام هر امرى تواناست.قدرت و توانایى او محدود نیست.تمام موجودات را او آفریده و اداره مىکند.فهمیدیم که او«حىّ و زنده» است و کارهایش را از روى علم و آگاهى انجام مىدهد.
اکنون بیندیشیم که وظیفه ما در مقابل این آفریدگار عظیم و دانا و توانا چیست؟ آیهاى از قرآن کریم
یَخلُقُ ما یَشاءُ وَ هُوَ العَلیمُ القَدیرُ سوره روم آیه 53
خدا آنچه را که بخواهد ایجاد مىکند و او دانا و تواناست.
توحید و شرک
حضرت محمّد در زمانى از سوى خدا به پیامبرى مبعوث شد که اکثر مردم جهان جاهل و مشرک و بتپرست بودند.گمان مىکردند غیر از خدا دیگران هم در تدبیر و اداره جهان دخالت دارند براى خدا شریک قرار مىدادند و به جاى این که خداى حىّ یگانه و دانا و توانا را پرستش و اطاعت کنند، مجسمّههاى بىجان و بتهاى نادان و ناتوان را مىپرستیدند و بر ایشان نذر و قربانى مىکردند و از آنان حاجت مىخواستند.
ستمگران و زورگویان و طاغوتیان را افراد برگزیده مىدانستند و آنان را ممتاز و واجب الاطاعة مىپنداشتند و ولایت و فرمانروایى آنان را مىپذیرفتند.سعادت و شقاوت ، خوشبختى و بدبختى و مرگ و زندگى خود را منحصرا به خواست و اراده آنها مىدانستند و در حدّ پرستش از آنها اطاعت کرده و در مقابلشان اظهار بندگى و چاکرى مىنمودند.
مردم جاهل و مشرک، آزادى و استقلال خدادادى خویش را فراموش کرده و بردهوار مطیع فرمانروایان ستمگر و طاغوتهاى زمان بودند و در برابرشان کرنش مىکردند و به خاک مىافتادند.مردم به بتپرستى سرگرم و دلخوش بودند و استثمارگران بر جان و مالشان مسلّط بودند و دسترنجشان را به یغما مىبردند.اکثریّت این مردم در کمال محرومیّت و فقر زندگى مىکردند ولى جرأت نمىکردند و که در برابر طاغوتیان قیام کنند و حقّشان را بگیرند.بت پرستى، شخصیّت پرستى، قبیله پرستى، مرز و بومپرستى، خودپرستى مردم را پراکنده و گروه گروه کرده بود و استثمارگران ظالم به این اختلافات دامن مىزدند.
همه این پرسشها کم و بیش از مظاهر شرک بود.و بزرگترین عامل بدبختى مردم هم شرک بود.داروى این همه درد چه بود؟راه نجات این مردم که در آتش بدبختى و فلاکت مىسوختند، چه بود؟چگونه مىتوانستند از این همه ظلم و ستم نجات یابند؟
رهبر و روشنگرى مىخواستند تا آنها را بیدار و هشیار سازد؛از شرک و بت پرستى نجاتشان دهد و به توحید {1}و خداپرستى فرا خواند.
در چنین زمانى، حضرت محمّد-صلّى اللّه علیه و آله-از سوى خداى مهربان، به پیامبرى و رهبرى برگزیده شد.نخستین برنامه و مهمترین اقدامش را مبارزه با شرک و بتپرستى قرار داد.
او در نخستین دعوتش به مردم فرمود:«قولوا لا اله الاّ اللّه تفلحوا»یعنى بگویید و بپذیرید و ایمان آورید که جز«اللّه»معبود دیگرى نیست تا رستگار شوید.
مىدانید این سخن یعنى چه؟یعنى بتهاى دروغین و خدایان گوناگون را دور بریزید و خداى یگانه جهان آفرین را اطاعت و پرستش کنید.از ولایت ستمگران خارج شوید و ولایت و رهبرى فرستاده خدا را بپذیرید تا آزاد و سربلند و سعادتمند شوید.
پیامبر به مردم مىفرمود:اى مردم!آفریننده و اداره کننده جهان فقط خداى تواناست.اوست که قوانین جهان و نظام آفرینش را بر قرار کرده و جهان را اداره مىکند.با تدبیر و تنظیم و اراده اوست که شب و روز مىآیند و مىروند، برف و باران از آسمان بر زمین مىبارند، درختان و گیاهان گل و شکوفه و میوه مىدهند و حیوانها و انسانها روزى مىخورند.خداى حىّ یگانه دانا و تواناست که با قدرت و آگاهى، همه {1)-توحید خدا را یگانه دانستن و فقط او را پرستیدن
موجودات را آفریده و از همه آنها بىنیاز است.همه موجودات به او نیازمند و محتاجند و از هیچ افریدهاى بدون یارى خدا کارى ساخته نیست.بدانید که خدا تدبیر و اداره جهان را به کسى واگذار نکرده است.
پیامبر به مردم هشدار مىداد و مىفرمود:اى مردم!آگاه باشید که همه انسانها مخلوق خدا هستند و باید با همه آنها عادلانه رفتار شود:سیاه و سفید، زرد و سرخ، مرد و زن، عرب و غیر عرب، همه افراد بشر، همه حقّ آزادى و حیات دارند و گرامىترین انسانها نزد خدا با تقواترین آنهاست.
خدا زمین و منابع طبیعى را براى انسانها آفریده، همگان حقّ دارند بهرهمند شوند.هر کسى حقّ دارد با رنج و کوشش و تلاش خویش، زمین را آباد کند و از منابع طبیعى آن در حدّ نیاز خویش استفاده نماید و به مردم نیز استفاده رساند.
پیامبر به مردم مىفرمود:اى مردم!برده و مطیع ستمگران مباشید که خدا شما را آزاد آفریده است.از آنها کسى صاحب اختیار و ولّى شما نیست.ولّى و صاحب اختیار شما خداست که شما را آفریده است.ولایت و رهبرى شما فقط با اوست.جز خدا و کسانى که سخن خدا را به شما ابلاغ مىکنند و به احکام خدا واقف هستند، کسى واجب الاطاعة نیست.تقوا پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید تا شما را از شرّ این ستمگران زورگو نجات دهم.شما همگى آزادید و نباید اسیر و زیر دست ستمگران غارتگر باشید. از غیر خدا بیم نداشته باشید و به غیر او امید نبندید و تنها براى رضاى خدا بکوشید و کار کنید.یک دل و یک هدف باشید.
معبودهاى دروغین و اختلاف انگیز را دور بریزید.همه و همه زیر پرچم توحید گرد آیید تا آزاد و سربلند و سعادتمند شوید.همه کارها را تنها به نام خدا و براى خدا و به یاد خدا شروع کنید.فقط از او یارى و کمک بخواهید تا در این مبارزه پیروز گردید.
آیه اى از قرآن کریم
مَن یُشرِک بِاللّهِ فَقَد ضَلّ ضَلالاً بعیداً سوره نساء آیه 116
هر کس بخدا شرک آورد در گمراهى سختى افتاده است. سؤالها:(براى اندیشیدن، بحث کردن و پاسخ دادن)
1-مظاهر شرک و بتپرستى چیست؟
2-چرا استثمارگران به اختلافات مردم دامن مىزنند؟
3-توحید یعنى چه؟شرک یعنى چه؟
4-مهمترین برنامه و اقدام حضرت محمّد-صلى اللّه علیه و آله-چه بود؟
5-پیام فلاح و رستگارى اسلام چیست؟معناى آن چیست؟
6-گرامىترین انسان نزد خدا کیست؟برترى و ارزش انسان در نزد خدا به چیست؟
7-آیا ستمگران باید بر دیگر انسانها ولایت و رهبرى داشته باشند؟ولّى حقیقى و صاحب اختیار واقعى انسانها کیست؟
8-براى پیروزى نهایى بر مستکبرین، راه اساسى چیست؟
عدل خدا
خداى جهان آفرین، جهان را با نظمى معیّن و حسابى دقیق آفریده است و به هر پدیدهاى خاصیتّى عنایت فرموده است.روز را با طلوع خورشید، گرم و روشن قرار داده تا مردم در آن بکوشند و کار کنند و روزى به دست آورند.شب را خاموش و تاریک قرار داده تا در آن بیاسایند و استراحت کنند، آفرینش هر چیز تقدیر و اندازه معیّنى دارد. و در نتیجه همین ویژگیها و خواصّ آفریدههاست که جهان بدین گونه زیبا و پا برجاست.
فکر کنید اگر آتش با خواصّ ویژهاش نبود، چهره جهان به چه صورت بود؟
بیندیشید که اگر آب با همین خواصّ و ویژگیها نبود، آیا زندگى بر زمین میسّر بود؟
بیندیشید که اگر جاذبه زمین نبود چه پیش مىآمد؟آیا شما مىتوانستید این ج بنشینید و درس بخوانید؟
هرگز....چون در این صورت زمین-با سرعتى که به دور خود و به دور خورشید مىچرخید-همه چیز را، حتى شما و دوستان شما را هم به فضا پرتاب مىکرد.
نظم و زندگى امروز ما نتیجه همه خواصّ و قوانینى است که از سوى خدا به پدیدههاى طبیعت عنایت شده است.اگر این قوانین بر جهان حاکم نبودند، زندگى بر آن میسّر نبود، هر چند که ممکن است همین قوانین گاهى موجب ناراحتى ما را نیز فراهم آورند.
مثلا با استفاده از همه قوانین طبیعى یک هواپیما به پرواز مىآید و راه آسمان را سریع مىپیماید و با استفاده از قانون جاذبه و اصطکاک، فرود مىآید و به زمین مىنشیند و مسافرین هواپیما با استفاده از این قوانین از هواپیما فرود مىآیند و بر زمین راه مىروند و به منزل مىرسند.ولى همین هواپیما هنگامى که سوختش در آسمان تمام شد، جاذبه زمین فورا آن را به سوى خود مىکشد و هواپیما در اثر برخورد و اصطکاک با زمین متلاشى مىشود، عدّهاى از سرنشینان در دم جام مىدهند، عدّهاى هم مجروح و معلول مىشوند.تقصیر به عهده کیست؟
آیا درست است آرزو کنیم که اى کاش جاذبه زمین نبود؟آیا درست است که آرزو کنیم:اى کاش جاذبه زمین در این مورد خاصّ کار خود را انجام نمىداد؟ آیا درست است که آرزو کنیم اى کاش زمین این هواپیماى بىسوخت را به سوى خود نمىکشید؟مىدانید معناى این آرزوها چیست؟
معناى این آرزوها اینست که قوانین جهان آفرینش به دلخواه ما باشد.وقتى ما مىخواهیم و مىپسندیم، قانون عمل کند و وقتى که ما نمىخواهیم و نمىپسندیم، قانون عمل نکند.آیا در این صورت مىتوان نام قانون بر آنها نهاد؟بعلاوه مىپرسیم:به خواست چه کسى عمل کند و به خواست چه کسى عمل نکند؟آن وقت بیندیشید که چه هرج و مرجى پیش خواهد آمد.
ممکن است شما یکى از کسانى را که در حادثه سقوط هواپیما معلول شده است، ببینید.ببینید که چشمهایش نابینا شده، یکى از دستهایش قطع شده و هر دو پایش نیز فلج شده است، چه فکر مىکنید؟چه مىگویید؟چه کسى به او ظلم کرده و او را این چنین از دست و پا و چشم محروم کرده است؟آیا در عدالت خدا تردید مىکنید که قانون جاذبه را به زمین عنایت فرموده است؟یا در عدالت و لیاقت فردى تردید مىکنید که با این قانون و سایر قوانین جهان آفرینش، درست برخورد نکرده است؟در لیاقت کسى تردید مىکنید که بنزین کافى در هواپیما ذخیره ننموده است؟
خدا هر موجودى را با استعداد و کمال ویژهاى آفریده و قوانین و سنتّهاى عامّى بر جهان حاکم فرموده است و براى هر چیز نظم و حسابى قرار داده است.ما انسانها موظّفیم با این قوانین برخورد صحیح داشته باشیم تا از فیض و رحمت و عدل پروردگارمان بخوبى برخوردار شویم، مثلا جنینى که در شکم مادر رشد مىکند، در رشد و حرکت خود از همه قوانین حاکم بر جهان پیروى مىنماید.اگر پدر و مادر-یا دیگر نیاکان چنین-با قوانین آفرینش درست برخورد کرده باشند، کودکى سالم خواهند داشت ولى اگر به سیگار یا الکل مثلا معتاد باشند، سموم سیگار و الکل ناچار در بدن جنین هم ضایعه تولید مىکند.همانگونه که سقوط هواپیما ضایعه ایجاد مىکند و فردى را از چشم و دست و پا محروم مىنماید.
از مادر الکلى، کودک معلول و مریض به دنیا مىآید؛از مادرى که داروهاى زیانبخش مصرف کرده است، کودک معیوب به دنیا مىآید؛از مادرى که او یا پدر یا نیاکان آنها قوانین بهداشت را مراعات ننمودهاند، کودک ناقص الخلقه به دنیا مىآید، این نتیجه، مربوط و مستند به همه قوانینى است که بر جهان حاکم است و همه از عدل پروردگار سرچشمه مىگیرد.
اگر از پدر و مادر سالمى که قوانین بهداشت را مراعات مىکنند، کودکى سالم به دنیا مىآمد و از پدر و مادر الکلى هم که هیچ به قوانین بهداشت و سلامت عمل نمىکنند، کودکى سالم به دنیا مىآمد، چه مىگفتیم؟آیا نمىگفتیم جهان بىنظم و حساب است؟آیا نمىپنداشتیم که جهان هرج و مرج است؟هیچ حساب و نظم و قانونى حکمفرما نیست؟آیا نمىگفتیم که آفریننده جهان ستم روا مىدارد؟چون به پدر و مادرى که کاملا به وظایف خود متعهّدند، یک کودک سالم مىدهد و به پدر و مادرى هم که هیچ به وظایف خود عمل نمىکنند، کودک سالمى مىدهد.پس این دو گروه چه فرقى با هم دارند؟کسى که کار کرده و انجام وظیفه نموده است، با کسى که کار نکرده و از وظیفه شانه خالى کرده است، مساوى است؟هر دو یکسانند؟آیا هر دو بارشان یکسان به منزل مىرسد؟آیا چنین مىاندیشید؟
نه......هرگز!بلکه مىدانید که جهان با نظم و قانونمندى اداره مىشود، نه با هرج و مرج.مىدانید که خداى متعال براى هر پدیدهاى علّتى قرار داده است.قوانین طبیعى-که نمودى از خواست و اراده پروردگارند-کار خود را انجام مىدهند و به میل و هوس این و آن تغییر نمىپذیرند.البته گاهى هم دو یا چند قانون در یک مورد با هم برخورد مىکنند و پدیدههایى رخ مىدهند که براى ما پسندیده نیستند.لیکن در نظام کلّى جهان چارهاى از آنها نیست.عدل خداوندى در این نیست که قوانین طبیعى جهان را -که خود تنظیم کرده-بر هم بزند و هرج و مرج به وجود آورد.بلکه مقتضاى عدل الهى چنین است که هر پدیدهاى را بر طبق ظرفیّت و استعداد ویژهاش، هستى ببخشد و به کمال برساند.خدا در همه حال عادل است و این انسانها هستند که بواسطه اعمال و توقّعات نابخرادنه خویش، بر خود و دیگران ستم مىکنند و مشکل و گرفتارى به وجود مىآوردند. یک سؤال
ممکن است بگویید:درست است که پدر و مادر-یا نیاکان کودک معلول- بىدقّتى کردهاند و الکل یا داروى زیانبخش مصرف نمودهاند و چنین ضایعهاى را سبب شدهاند و در نتیجه جنین معلول به دنیا آمده است و این نتیجه درست بر اساس قوانین جهان آفرینش و عدل پروردگار است.امّا کودک ناقص الخلقه چه تقصیرى دارد که باید معلول به دنیا بیاید و یک عمر معلول زندگى کند؟ پاسخ
پاسخ اینست که:او هیچ تقصیرى ندارد، خدا هم بیش از توان و قدرت او، تکلیفى بر او نمىنهد و اگر او با امکاناتى که دارد، وظیفه خود را در حدّ توان خود به خوبى انجام دهد، بهترین پاداش را از سوى خدا مىگیرد.این گونه افراد-در صورتى که متّقى و مؤمن باشند-مانند دیگر مؤمنین نزد خدا عزیز و محترمند و اگر درست به وظایف خویش عمل کنند، در جهان آخرت از سلامت کامل و مقام و مرتبه بلندى برخوردار خوهند شد.
خلاصه بحث و تکمیل آن
خلاصه سخن این که:وقتى مىگوییم خداى جهان آفرین عادل است، یعنى قوانین و سننى بر این جهان حاکم فرموده است و به هر آفریدهاى استعداد ویژهاى عنایت نموده است.در صورتى که ما با قوانین و ویژگیهاى جهان آفرینش درست برخورد کنیم، از فیض و رحمت او برخوردار مىشویم و در سایه عدل و فضل او به نتیجه مطلوب مىرسیم.و اگر به قوانین جهان آفرینش-که نشانى از اراده پروردگار است-بىاعتنایى کنیم، به خویشتن ستم کردهایم و نتیجه این بىاعتنائى را قطعا خواهیم دید.
عدل خدا در جهان آخرت نیز به این معناست که خدا به وسیله پیامبران، خوب و بد را به مردم نشان داده است، براى کارهاى خوب پاداش و براى کارهاى بد کیفر معیّن فرموده است.و خدا در آخرت هم به هیچ کس ستم نمىکند.به همه پاداشى مناسب و کیفرى در خور عطا مىکند.اگر راه حقّ و نیکو کارى و خداپرستى را پیموده باشند، از نعمتهاى والاى پروردگار برخوردار مىشوند و اگر راه باطل و مادهّ پرستى را رفته باشند و بر خود و دیگران ستم روا داشته باشند، در جهان آخرت به عذابى سخت دچار مىشوند و کیفر کارهاى ناشایست خود را مىبینند. آیهاى از قرآن کریم
وَ ما کانَ اللّهُ لِیَظلِمَهُم وَ لکِن کانُوا اَنفُسَهُم یَظلِمُونَ. سوره عنکبوت آیه، 40
و خدا هرگز به مردم ستم نمىکند و بلکه این مردم هستند که به خود ستم مىکنند.
بیندیشید و پاسخ دهید.
1-چند نمونه از قوانین طبیعى را بگویید.
2-آیا درست است که آرزو کنیم:«اى کاش جاذبه زمین نبود؟»....چرا؟توضیح دهید.
3-وقتى مىگوییم«خدا عادل است»منظور چیست؟آیا منظور اینست که به همه-به آن کس که کار کرده و آن کس که کار نکرده-یکسان مىبخشد؟
4-مقتضاى عدل الهى چیست؟آیا اینست که قوانین طبیعى را به هوس این و آن بر هم بزند؟یا اینست که بر طبق قوانین-که خود تنظیم فرموده است-به هر کس نعمت و کمال ببخشد؟
5-وجود برخى افراد که ناقص العضو هستند، در کنار دیگران نتیجه چه عواملى است؟آیا مىتوان با مشاهده آنها بر بىقانونى جهان آفرینش، یا بىعدالتى پروردگار جهان، خرده گرفت؟
6-اگر جنین در شکم مادر الکلى و بىپروا، با جنین در شکم مادر سالم و متقّى، یکسان رشد مىکرد، این یکسانى نشان چه بود؟آیا نشان عدل الهى بود؟
7-نتیجه بىاعتنایى به قوانین جهان آفرینش چیست؟این قوانین نشان از اراده کیست؟
8-آیا وظیفه افراد ناقص العضو با دیگران یکسان است؟خدا چه مقدار تکلیف از آنها مىخواهد؟این گونه افراد در چه صورتى از سلامت کامل و مقام و مرتبه بلند اخروى، برخوردار خواهند شد؟
9-عدل خدا در جهان آخرت به چه معناست؟او در جهان آخرت چگونه به بندگان خود پاداش و کیفر مىدهد؟