پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

سياست خارجي حكومت اسلامي

کنفرانس اندیشه اسلامی – تهران

بهمن ماه 1363

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

الحمد لله رب العالمین و الصلوه و السلام علی اشرف الانبیاء و المرسلین حبیب اله العالمین ابی القاسم محمد صلی الله علیه و آله و سلم و علی آله الطیبین الطاهرین

قبل از ورود به بحث باید اجمالا" به دو مطلب اشاره شود :

مطلب اول : بحث سیاست خارجی در اسلام ، طبعا" مبتنی است بر اینکه ما قبلا" پذیرفته باشیم که اسلام در سیاست دخالت کرده و نسبت به تاسیس حکومت و اداره امت اسلام و اجرای احکام و قوانین اجتماعی ، نظر ودخالت دارد . البته این موضوع در جای خود بخوبی اثبات شده ، و در اینجا نمی توانیم وارد آن بحث شویم :

مطلب دوم : حکومت اسلامی یک حکومت مکتبی و عقیده ای است . بر جهان بینی مخصوصی استوار شده و طبعا" یک هدف الهی را باید تعقیب کند. حاکم شرعی اسلام و مسئوولین حکومت اسلامی در انتخاب خط مشی کلی و تعیین سیاست داخلی و خارجی آزادنیستند که بر طبق دلخواه هر روشی را که خواستند انتخاب و تعقیب کنند. بلکه خط مشی را باید از وحی بگیرند و در محدوده قوانین و دستورات الهی قدم بر دارند . وبه عبارت روشن تر ابتداء باید بدانند که اسلام از آنها چه خواسته آنگاه در تحقق بخشیدن به خواسته های الهی تلاش کنند و برای رسیدن بدان هدف ، سیاستهای داخلی و خارجی خویش را تنظیم نمایند. و در این مرحله نیز از راهنمائیهای شرع بهره مند گردند. البته لازم به یاد آوری است که در نیل به هدف هم آزادی مطلق ندارند بلکه ناچارند در محدوده دستورات کلی شرع قدم بردارند. مثلا" در موضوع سیاست خارجی ابتداء باید این مطلب را روشن کنیم که آیا ما نسبت به مردم سایر کشورها مسئوولیت و تعهدی داریم و اسلام از ما چیزی خواسته است یا نه و اگر خواسته چیست ؟ آیا ما بعنوان یک حکومت اسلامی در سایر کشورها هم تعهدات یا منافع اسلامی داریم یا نه ؟ و اگر داریم راه نیل به هدف چیست ؟ باید ببینیم در ارتباط با کشورهای دیگر چه منظوری داریم؟ تا بفهمیم با چه کشوری رابطه برقرار سازیم و با چه کشوری نه . بدین منظور باید ابتداء به چند مطلب اشاره کنیم سپس باثبات مقصد بپردازیم. رسالت جهانی پیامبر اسلام :

پیامبر اسلام بر کافه مردم جهان مبعوث گشته و اسلام یک شریعت جهانی است ، نه اقلیمی یا نژادی،یا قومی یا زبانی . درقرآن می فرماید :

(یا ایها الناس انی رسول الله الیکم جمیعا" الذی له ملک السموات و الارض لا اله الا هو یحی و یمیت فآمنوا بالله و رسوله النبی الامی الذی یومن بالله و کلماته و اتبعوه لعلکم تهتدون) (1) (و ما ارسلناک الا کافة للناس بشیرا" و نذیرا") (2).

این دو آیه بالصراحه دلالت دارند که پیامبر اسلام بر کلیه مردم مبعوث گشته و برای همه ناس بشیر ونذیر بوده است. و در بعض آیات تصریح شده که دین اسلام یک دین همگانی و جهانی است و سرانجام بر همه ادیان غلبه خواهد کرد . در قرآن می فرماید:

(هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله ولو کره المشرکون) (3) .

و می فرماید : ( هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و کفی بالله شهیدا) (4) و در بعض آیات به مومنین وعده داده که سرانجام قدرت اداره جهان بدست آنها خواهد افتاد و دین اسلام استوار و قدرتمند خواهد شد.

در قرآن می فرماید: (وعد الله الذین آمنوا و عملوا الصالحات لیستخلفهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم ولیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لا یشرکون بی شیئا ) (5) .

و باز می فرماید : (و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین ) (6) . از این آیات استفاده می شود که جهان ، آینده درخشانی را در پیش دارد که مؤمنین و نیکوکاران قدرت جهان را قبضه می کنند و دین اسلام قدرت وسلطه می یابد و مردم بدون خوف و ترس خدای را عبادت می نمایند و شرک ریشه کن می گردد. تبلیغ و گسترش اسلام :

البته دین اسلام خود به خود گسترش نیافته و نمی یابد بلکه نیاز به تبلیغ و جهاد دارد و این مسئوولیت بزرگ ابتدا" بردوش رسول خدا نهاده شده بود و در این راه کوشش می کرد.

خدا در قرآن می فرماید: ( ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن) (7) .

و باز می فرماید : ( فلذالک فادع و استقم کما امرت ولا تتبع اهوائهم ) (8) در این آیات پیامبراسلام ماموریت می یابد که بوسیله حکمت و موعظه و حتی جدال احسن ، مردم را به سوی اسلام دعوت کند و در انجام این مسئوولیت بزرگ پایداری کند و پیرو خواست مردم نباشد.

باز هم درقرآن می فرماید: (یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس ) (9) .

و باز می فرماید: یا ایها المدثر قم فانذر وثیابک فطهر و الرجز فاهجر) (10) .

و می فرماید : ( و لا یصدنک عن آیات الله بعد اذا نزلت الیک وادع الی ربک ) (11).

در این آیات به پیامبر گفته می شود که آیات خدا را ابلاغ کن و نترس که خدا ترا حفظ می کند . اگر به کتب تاریخ و سیره مراجعه کنید می بینید که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در تبلیغ اسلام و ارشاد و هدایت مردم و مبارزه با شرک و بت پرستی و گسترش توحید و خدا پرستی چه تلاشها کرده است. در هر فرصتی برای تک تک مردم و جمعیتها سخن می گفت و با استدلال و برهان و پند و اندرز آنان را به اسلام دعوت می کرد. و گاهیبه شهرها و قصبات مسافرت می کرد بعض مسلمانان را برای خواندن قرآن و ارشاد مردم به شهرها و دهات می فرستاد. به سران کشورهای دیگر و مردم آنها نامه می نوشت و به اسلام دعوتشان می کرد (12) و بوسیله تبلیغ و دعوت بود که اسلام تدریجا" گسترش یافت. نه تنها پیامبر اکرم در تبلغ و ترویج اسلام ماموریت داشت بلکه این مسئوولیت بزرگ بر دوش آحاد مسلمین نیز نهاده شده است.

خدا در قرآن می فرماید : (قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیرة انا و من اتبعنی و سبحان الله و ما انا من المشرکین ) (13) به پیامبر خطاب میشود که به مردم بگو راه من اینست، با بصیرت و آگاهی مردم را به سوی خدا دعوت می کنم و پیروانم نیز همین عمل را تداوم خواهند داد. مسلمانان چه در زمان رسول خدا و چه بعد از آن، تبلیغ دین و گسترش اسلام را وظیفه شرعی خویش می دانستند و در ادای این مسئوولیت الهی چه سختی ها کشیدند و چه شکنجه ها و زندانها و قتلها دیدند. و اگرتلاش مسلمین نبود هرگز اسلام بدین پیروزی نمی رسید. دعوت به خیر وظیفه همگانی :

اصولا" قرآن دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر را یکی از وظائف امت اسلام قرار داده .

می فرماید : (ولتکن منکم امة یدعون الهی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون ) (14).

و می فرماید : (کنتم خیر امه اخرجت للناس تامورون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون بالله ) (15) و معلوم است که دعوت و تبلیغ اسلام یکی از مراحل امر بمعروف و نهی از منکر می باشد. تبلیغ و گسترش اسلام یک وظیفه حکومت اسلامی :

بنابر این یکی از وظائف بزرگی که بر دوش مسلمین نهاده شده ، تبلیغ و ترویج دین و گسترش توحید و خدا پرستی و مبارزه با شرک و کفر و مادیگری می باشد . و در هر کشوری که حکومت اسلامی برقرار شد موظف است در این باره تلاش کند و بهر طریق ممکن در گسترش اسلام در سایر کشورها جدیت نماید.

و این یکی از وظایف رسمی دولت اسلامی بشمار می رود و در راس برنامه هایش باید قرار گیرد. به وسیله رادیو و تلویزیون باشد یا مجلات و روزنامه ها یا ارسال کتب اسلامی یا اعزام مبلغ یا تبادلات فرهنگی و علمی یا بهر طریق دیگر. و یک دولت اسلامی نمی تواند نسبت به این امر مهم و حساس کوتاهی کند. و این برنامه بخشی از سیاست خارجی حکومت اسلامی را ترسیم می نماید. مبارزه با ظلم و استکبار :

دومین وظیفه ای که بر عهده مسلمین نهاده شده مبارزه با ظلم و استکبار و فساد و دفاع از محرومین و مستضعفین وسعی برای اجرای عدالت اجتماعی می باشد.

خدا در قرآن می فرماید : (یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین لله شهداء بالقسط و لا یجر منکم شنآن قوم علی الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی و اتقوا الله ان الله خبیر بما تعلمون) (16).

و می فرماید : (لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه باس شدید و منافع للناس ولیعلم من ینصره بالغیب ان الله قوی عزیز) (17) .

و می فرماید: ( یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین بالقسط شهداء لله) (18) در این آیات از مومنین خواسته شده که بر پا دارنده قسط و داد باشند و در این راه از هیچ نیرویی نهراسند و اصولا" یکی از اهداف بعثت انبیاء هم برقرار ساختن عدالت اجتماعی بوده است و برای رسیدن بدین هدف بزرگ حتی از نیروی حدید (سلاح) هم بایداستفاده نمایند . مسلمانان موظفند برای دفاع از محرومین و ستمدیدگان و مستضعفین جهان بهر اقدامی دست بزنند و در نهایت اگر جز جنگ راه دیگری نبود وارد قتال و جهاد شوند.

خدا در قرآن می فرماید : ( و ما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین من الرجال و النساء والولدان الذین یقولون ربنا اخرجنا من هذه القریة الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنک ولیا" واجعل لنا من لدنک نصیرا" – الذین آمنوا یقاتلون فی سبیل الله و الذین کفروا یقاتلون فی سبیل الطاغوت فقاتلوا اولیاء الشیطان ان کید الشیطان کان ضعیفا) (19) در این آیه قتال برای نجات مستضعفین به عنوان یک فضیلت انسانی معرفی شده که عقول انسانهای بیداربه وجوب آن گواهی می دهند. وقتال در راه خدا از علائم ایمان و قتال در راه طاغوت از علائم کفر بشمار رفته است.

باز هم خدا در قرآن می فرماید: (و قاتلوهم حتی لا تکون فتنة و یکون الدین لله) (20) در این آیه نیز به مسلمین ماموریت داده میشود که آن قدر قتال و جهاد کنند تا فساد از زمین ریشه کن گردد و دین مخصوص خدا شود . بنابراین تا فساد و فتنه درزمین وجود دارد مسلمین نمی توانند آرام بگیرند.

چنانکه ملاحظه میفرمایید قرآن وظیفه بسیار سنگین و دشواری را بر دوش مسلمین نهاده که برای مبارززه با ظلم و فساد و استعمار و استکبار و دفاع از محرومین و مستضعفین و برقرار ساختن حکومت عدل الهی تا سر حد توان بکوشند و جهاد کنند، به هر طریق ممکن ، از راه تبلیغ و بیدار ساختن محرومین ، از راه پند و اندرز ، از راه افشاگری ستمکاران و مستکبران ، از راه تهدید و ارعاب ، از راه دیپلماسی و اعمال سیاست ، از راه حمایت از نهضتهای رهایی بخش ، و در نهایت ، جنگ و قتال درصورت امکان تا فساد و فتنه و ظلم و استکبار و استعمار د رجهان است مسلمانان و حکومت اسلامی باید مبارزه کنند، چه در داخل کشور، چه در خارج کشور و در تنظیم سیاستهای خارجی باید این رسالت بزرگ الهی را منظورداشته باشند و بهترین شیوه را برای رسیدن به آن انتخاب نمایند. که نسبت به کشورها و شرائط و اوضاع و زمانها تفاوت خواهد داشت. ولی هدف هیچگاه نباید فراموش شود. دولت اسلامی باید آنچنان رفتار کند که در جهان به عنوان مبارزه با ستمگری و استکبار و کفر و مادیگری و حامی محرومین و مستضعفین و پرچمدار هدایت و توحید و دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر ، شناخته شود. و به عنوان یک امت وسط رهبری نهضتهای رهایی بخش را در جهان بر عهده بگیرد. و در تمام شئوون و کمالات مادی و معنوی الگوی جهانیان باشد.

 

* * *

 

استقلال امت اسلام و رابطه اش با کشورهای کفر :

این بخش را در ضمن چند مطلب بررسی می کنیم :

وحدت امت اسلامی : اسلام همه مسلمین را یک امت می داند. درقرآن می فرماید: (و ان هذه امتکم امة واحدة و انا ربکم فاتقون ) (21).

و می فرماید : ( و کذالک جعلناکم امة وسطا" لتکونوا شهدا علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا" ) (22) ملاک و معیار وحدت مسلمین عقیده و ایمان است و مرزی جز اسلام ندارند. و به همین جهت اختلافات نژادی و قومی و زبانی واقلیمی و شهری و دهاتی و غیره نمی تواند و نباید باعث تفرقه و جدایی شود. در بین مسلمین یک پیوند عمیق اسلامی برقرار است و همه بمنزله یک پیکرند و همه بردارند.

در قرآن می فرماید : ( انما المؤمنون اخوة) (23) دراسلام امتها نداریم بلکه همه یک امتند و یک هدف دارند که به سوی آن حرکت می کنند. همه یک امتند و دربرابر دشمن مشترک یعنی کفرو استکبار جهانی قرار دارند. اسلام یک نظام کامل و مستقل :

اسلام یک آئین اعتقادی ، عبادی، اخلاقی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، و بطور کلی یک نظام کامل است. دارای فرهنگی مستقل است که از وحی سرچشمه می گیرد. جهان بینی مخصوص و پرورش فضائل و کمالات انسانی را زیر بنای تمام برنامه ها قرار می دهد و تمام برنامه ها و طرحهایش را بر این اساس استوار می سازد. اسلام فرهنگی غنی و مستقل دارد و جز بر وحی بر چیز دیگر تکیه نمی کند. و در اثر عمل باین فرهنگ غنی و مستقل بود که مسلمین در آغاز اسلام ، در جهان به تمدن و پیشرفتهای چشمگیری نائل آمدند. فرهنگ غنی اسلام در آغاز درسرزمین حجاز طلوع کرد و بر معیار احیای فضائل کمالات انسانی امتی کوچک ولی مستقل و بسیار نیرومند بوجود آورد، سپس تدریجا" گسترش یافت و جوامع و افراد و نژادها و ملتها را به سوی خویش جذب نمود و چندی طول نکشید که نور و فروغش به دورترین نقاط گیتی تابیدن گرفت. برنامه های حیاتبخش قرآن و استقلال فرهنگی آن، آنچنان نور و درخشندگی داشت که در هر نقطه ای طلوع می کرد در اعماق جانها نفوذ می کرد و همه را در آغوش گرم خویش پناه میداد.

فرهنگ غنی و انسان ساز اسلام به پیروانش استقلال و آزادی بخشید بطوری که تا سالیان دراز پرچمدار تمدن و علوم و فنون و هنر و معارف بودند که بسیاری از آثار هنری و علمی آنان هم اکنون د رجهان باقی مانده است و همچنان تابنده است . اسلام در برنامه هایش تابع هیچ مکتبی نیست لذا پیروانش نیز نمی توانند از هیچ مکتبی تبعیت نمایند . بنابر این یک حکومت در صورتی می تواند یک حکومت اسلامی باشد که در حفظ استقلال امت واحد اسلامی کوشش کند و در طرحها و برنامه هایش جز از مکتب وحی الهام نگیرد. و سیاست داخلی و خارجی خودش را آنچنان تنظیم کند که امت واحد اسلامی را، در علم و صنعت و فرهنگ و اقتصاد و کشاورزی و نظامی از وابستگی به بیگانگان برهاند. خود فکر کنند و براساس مکتب اسلام طرح بریزند و خود تصمیم بگیرند و خود عمل کنند. بنابراین حفظ استقلال و آزادی امت اسلام، درریس برنامه های حکومت اسلامی قرار داد که باید بر اساس آن سیاستهای داخلی و خارجی خودش را تنظیم کند و اگر برنامه اش جز این باشد حکومت اسلامی نخواهد بود.

 

قرآن و کشف توطئه دشمنان:

اسلام درباره استقلال امت اسلامی کاملا" عنایت داشته و بهمین منظور راه نفوذ و سلطه جویی و دخالت کفار را در امور داخلی کشور اسلامی مسدود ساخته دستورات موکدی در قرآن صادر شده است. ابتدا" مقاصد شوم و اهداف پلید و توطئه گریهای کفار را در طی آیاتی چند بیان کرده تا مسلمین فریب ظاهر سازیهای آنها را نخورند و بدانند در برابر چه افرادی قرار دارند. از باب نمونه به آیاتی اشاره می شود :

در قرآن می فرماید : (ما یود الذین کفروا من اهل الکتاب و لا المشرکین ان ینزل علیکم من خیر من ربکم و الله یختص برحمته من یشاء و الله ذو الفضل العظیم ) (24).

می فرماید : (ان تمسسکم حسنة تسوءهم و ان تصبکم سیئة یفرحوا بها و ان تصبروا لا یضرکم کیدهم شیئا" ان الله بما تعلمون محیط ) (25).

و می فرماید : ( ود کثیر من اهل الکتاب لو یردونکم من بعد ایمانکم کفارا" حسدا" من عند انفسهم من بعد ما تبین لهم الحق فاعفوا و اصفحوا حتی یاتی الله بامره ان الله علی کل شیء قدیر) (26) .

و می فرماید : (یا ایها الذین آمنوا ان تطیعوا فریقا" من الذین اوتو الکتاب یردوکم بعد ایمانکم کافرین) (27).

می فرماید : (یا ایها الذین آمنواان تطیعوا الذین کفروا یردوکم علی اعقابکم علی اعقابکم فتنقلبوا خاسرین بل الله مولیکم و هو خیر الناصرین) (28).

و می فرماید : فبما نقضهم میثاقهم لعناهم وجعلنا قلوبهم قاسیة یحرفون الکلم عن مواضعه و نسوا حظا مما ذکروا به ولا تزال تطلع علی خائنة منهم الا قلیلا" منهم فاعف واصفح ان الله یحب المحسنین ) (29).

و می فرماید : (ولن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتی تتبع ملتهم قل ان هدی الله هو الهدی و لئن اتبعت اهوائهم بعد الذی جائک من العلم ما لک من الله من ولی و لا نصیر)(30).

و می فرماید : کیف و ان یظهروا علیکم لا یرقبوا فیکم الا و لا ذمة یرضونکم بافواههم و تابی قلوبهم و اکثر هم فاسقون اشتروا بایات الله ثمنا قلیلا" فصدوا عن سبیله انهم ساء ما کانوا یعملون لا یرقبون فی مؤمن الا و لا ذمة و اولئک هم المعتدون) (31).

و می فرماید : (ها انتم اولاء تحبونهم و لا یحبونکم و تؤمنون بالکتاب کله واذ القوکم قالوا آمنا و اذا خلوا عضوا علیکم الا نامل من الغیظ قل موتوا بغیظکم ان الله علیکم بذات الصدور ) (32).

و میفرماید : (و الذین کفروا بعضهم اولیاء بعض الا تفعلوه تکن فتنة فی الارض و فساد کبیر) (33).

در این آیات از مقاصد شوم و اسرار دل و خصلتهای ذاتی کفار خبر داده به بعض آنها اشاره کرده است :

1- کفار و مشرکین دوست ندارند که هیچگاه خیری بر شما نازل شود. اگر خبری به شما رسید غمگین می شوند و اگر بدی رسید خوشنود میگردند.

2- کفار بر شما حسد می ورزند دوست دارند که شما را از دینتان برگردانند.

3- اگر از کفار اطاعت کنید شما را از دینتان خارج می سازند.

4- کفار نسبت به شما خیانت می ورزند و پیوسته بر خیانتهای آنها واقف خواهی شد.

5- یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد جز اینکه پیرو دینشان شوی.

6- به عهده و پیمانشان اعتباری نیست و اگر بر شما مسلط شوند به عهد و پیمانشان وفادار نخواهند بود.

7- کفار هیچگاه شما را دوست نخواهند داشت گر چه شما آنها را دوست بدارید.

8- کفار در دشمنی با شما همدست و دوست می باشند و در این باره یکدیگر را یاری خواهند کرد.

خداوند متعال در این آیات از دشمنی و کینه ذاتی و خیانت و توطئه گریهای کفار خبر می دهد تا به مسلمین یادآور شود که چنین افرادی نمی توانند خیر خواه و دوست صمیمی شما باشند از آنها در حذر باشید. نهی از ولایت با کفار :

خداوند متعال چون عنایت مخصوصی به حفظ استقلال و موجودیت و آزادی امت اسلام دارد و از مقاصد شوم و توطئه های خطرناک کفار آگاه است ، بعد از بر شمردن پاره ای از اهداف شوم و خصائل ذاتی آنها، مسلمین را محاطب قرار داده می گوید یک چنین افرادی را دوست صمیمی و مورد اعتماد و خیر خواه خود ندانید اختیاراتتان را به آنها ندهید و پیر و تصمیماتشان نباشید و پیمان ولایت با آنها منعقد نسازید. از باب نمونه به آیاتی از قرآن اشاره می شود :

خدا در قرآن میفرماید : ( یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا بطانة من دونکم لا یالونکم خبالا ودوا ما عنتم قد بدت البغضاء من افواههم و ما تخفی صدور هم اکبر قد بینا لکم الایات ان کنتم تعقلون) (34) یعنی ای کسانی که ایمان آورده اید از غیرمؤمنین برای خودتان دوست مورد اعتماد و محرم راز قرار ندهید که کفاردر مورد ضرر زدن به شما از هیچگونه امری کوتاهی نخواهند کرد . ضرر زدن به شما نهایت آرزوی آنها است . دشمنی با شما ازظاهرسخنانشان پیداست ولی آنچه در دل دارند بیشتر از اینهاست. ما آیات را برای شما بیان کردیم اگر عاقل باشید.

و می فرماید : (یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا الیهود و النصاری اولیاء بعضهم اولیاء بعض و من یتولهم منکم فانه منهم ان الله لا یهدی القوم الظالمین ) (35) یعنی ای کسانی که ایمان آورده اید یهود و نصاری را ولی و دوست و اختیار دار خود قرار ندهید که یهود و نصاری در دشمنی با شما دوست و مددکار هستند و هر کس از شما ( مومنین ) که با آنها پیمان دوستی ببندد از آنان خواهد بود و خدا ستمکاران را هدایت نمی کند.

و می فرماید : ( یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا الذین اتخذوا دینکم هزوا و لعبا" من الذین اوتو الکتاب من قبلکم و الکفار اولیاء و اتقوا الله ان کنتم مؤمنین ) (36) یعنی این مؤمنین اهل کتاب و کفاری را که دین شما را به مسخره و بازیچه می گیرند ، ولی و دوست صمیمی خود قرار ندهید . در این باره از خدا بترسید، اگر مؤمن هستید.

و می فرماید : ( یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا عدوی و عدوکم اولیاء تلقون الیهم بالمودة و قد کفروا بما جائکم من الحق ) (37) یعنی ای کسانی که ایمان آورده اید دشمن من و خودتان را ولی و دوست نگیرید شما با آنها مودت می ورزید در حالی که آنان به قرآنی که بر شما نازل شده کفر می ورزند.

و می فرماید : (یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا الکافرین اولیاء من دون المؤمنین اتریدون ان تجعلوا علیکم سلطانا" مبینا) (38) یعنی ای کسانی که ایمان آورده اید در عوض مومنین، کفار را دوست خود قرار ندهید ، آیا می خواهید برای خدا بر علیه خودتان حجت آشکاری قرار دهید.

و می فرماید: (یا ایها الذین آمنوا لا تتولوا قوما" غضب الله علیهم قد یئسوا من الاخرة کما یئس الکفار من اصحاب القبور) (39) یعنی ای کسانی که ایمان آورده اید با کسانی که مورد غضب خدا قرار گرفته اند پیمان دوستی نبندید که آنها از آخرت مایوس گشته اند چنانکه کفار از مردگان مایوس هستند.

و می فرماید : (لا تتخذ المؤمنون الکافرین اولیاء من دون المومنین و من یفعل ذالک فلیس من الله فی شیئ الا ان تتقوا منهم تقاة و یحذرکم الله نفسه و الی الله المصیر) (40) یعنی : مؤمنین ، کفار را ولی خود قرار ندهند ، در عوض مومنین ، و هر کس که ولایت با کفار را بپذیرد از مومنین و حزب الله نمی باشد مگراینکه از آنها بترسید و خدا شما را بیم می دهد و بسوی او بازگشت خواهید کرد.

در این آیات به بعض خصلتها و مقاصد شوم کفار علاوه بر آنچه قبلا" گذشت اشاره شده است.

 

1- کفار بد خواه شما هستند و در ضرر زدن به شما از هیچ کاری کوتاهی نمی کنند.

2- دشمنی آنان با شما از گفتارشان پیداست لیکن آنچه در دل دارند و اظهار نمی کنند بمراتب بیشتر است.

3- کفار دین شما را قبول ندارند و آن را به تمسخر و بازیچه می گیرند.

4- کفار دشمن شما و دشمن خدا هستند و قرآن شما را قبول ندارند.

خداوند متعال در این آیات بعد از اینکه از بعض مقاصد شوم و دشمنی ذاتی کفار نسبت به مسلمین پرده بر می دارد و به آنها گوشزد می کند که چنین افرادی خیر خواه و دوست شما نیستند از مسلمین قاطعانه می خواهد که کفار را ولی و دوست و مدافع و محرم اسرار خودتان قرار ندهید. به آنها اعتماد نکنید و پیمان دوستی و مودت منعقد نسازید. از تصمیمات واراده های آنها پیروی نکنید. به آنان اجازه ندهید تا برایتان طرح بریزند و تصمیم بگیرند در اداره امورتان مستقل و آزاد باشید و فریب مصلحت اندیشیها و ظاهر سازیهای آنان را نخورید. آن قدر در این باره تاکید دارد که می گوید : هر مسلمانی که با کفار پیمان دوستی و تولی منعقد سازد از جرگه مسلمین و امت حزب الله خارج می گردد. (و من یفعل ذلک فلیس من الله فی شیء و من یتولهم منکم فانه منهم ) بلکه در بعض آیات ولایت با کفار از علائم عدم ایمان می شمارد.

در قرآن می فرماید : ( ولو کانوا یؤمنون بالله و النبی و ما انزل الیه ما اتخذوهم اولیاء ولکن کثیرا" منهم فاسقون ) (41) .

و می فرماید: ( لا تجد قوما" یؤمنون بالله و رسوله یوادون من حاد الله و رسوله ولو کانوا آبائهم او ابنائهم او اخوانهم او عشیرتهم ) (42).

 

این آیات سیاست خارجی حکومت اسلامی را در برابر کشورهای کفر بطور روشن تنظیم و ترسیم می کند و طرح روشنی را ارائه می دهد و قاطعانه از مسلمین می خواهد که استقلال و آزادی خودشان را حفظ کنند و به کفار و مشرکین اجازه ندهند تا در شؤون داخلی آنها دخالت نمایند و پیمان ولایت و دوستی با آنان منعقد نسازند و فریب مصلحت اندیشیها و ظاهرسازیهای آنها را نخورند.

و بالجمله دولت اسلامی باید با کمال قدرت و توان درحفظ استقلال و آزادی خودش بکوشد و به کفار و مستکبرین اجازه نفوذ و دخالت درشئوون داخلی را ندهد و از هرگونه پیمانی که باعث نفوذ و سلطه آنها می شود جدا" بپرهیزد. و بهمین جهت قرآن بطور صریح و قاطع می فرماید : ( و لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا) (43) یعنی خدا راه نفوذ و سلطه ای را برای کافرین ، در مؤمنین قرار نداده است. دوستی با کفار در حال اضطرار وتقیه :

هدف قرآن از نهی ولایت با کفار، حفظ استقلال و آزادی و قدرت است اسلام می باشد ؛ بنابراین این اگر مصالح اسلام و مسلمین اقتضا کرد حکومت اسلامی می تواندبطورموقت با کفار رابطه دوستی برقرار سازد. مثلا" در صورتی که حکومت اسلامی احساس کرد که دربرابرقدرت کفر تاب مقاومت ندارد می تواند بطور صوری و موقت در برابر دولتهای کفر اظهار دوستی و نرمش نمایدو بدین وسیله در تقویت بنیاد دفاعی خویش بکوشد و اوضاعش را سرو سامان بدهد. و هم چنین اگر مصالح اسلام اقتضا کرد که بوسیله مدارا و نرمش کفار را به سوی اسلام جذب نمود و اسلام را ترویج کرد می توان با کفار اظهاردوستی نمود در قرآن نیز بدین مطلب اشاره شده است :

( لا تتخذ المؤمنون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین و من یفعل ذالک فلیس من الله فی شیء الا ان تتقوا منهم تقاة و یحذرکم الله نفسه و الی الله المصیر) (44) در این آیه ولایت و دوستی با کفار ممنوع شده اما در ذیل آن ، صورت تقیه استثناء شده است. موضوع تقیه درروایات زیادی وارد شده است. از جمله در تفسیر صافی در ذیل آیه (الا ان تتقوا منهم تقاة) از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرده که فرمود : و امرک ان تستعمل التقیة فی دینک فان الله یقول : و ایاک ثم ایاک ان تتعرض للهلاک و ان تترک التقیة التی امرتک بها.فانک شائط بدمک و دماء اخوانک معرض لزوال نعمک و نعمهم مذلهم فی ایدی اعداء دین الله و قد امرک الله باعزازهم ) (45).

عن الصادق عن ابیه علیهما السلام قال کان رسول الله صلی الله علیه و آله یقول لا ایمان لمن لا تقیة له و یقول : قال الله تعالی (الا ان تتقوا منهم تقاة) (46).

قال الباقر علیه السلام : التقیة فی کل شیء یضطر الیه ابن آدم و قد احله الله له (47).

قال الحسن بن علی علیه السلام قال رسول الله صلی الله علیه و آله ان الانبیاء انما فضلهم الله علی خلقه بشدة مداراتهم لا عداء دین الله و حسن تقیتهم لا جل اخوانهم فی الله (48) .

قال الصادق علیه السلام فی قول الله تعالی : (و قولوا للناس حسنا) ای للناس کلهم مؤمنهم و مخالفهم اما المؤمنون فیبسط لهم وجهه و اما المخالفون فیکلمهم بالمداراة لا جتذابهم الی الایمان فانه بایسر من ذالک یکف شرورهم عن نفسه و عن اخوانه المومنین . قال الامام علیه السلام ان مداراة اعداء الله من افضل صدقة المرء علی نفسه و اخوانه کان رسول الله فی منزله اذ استئذن علیه عبدالله بن ابی سلول فقال رسول الله بئس اخو العشیرة ائذنوا له فلما دخل اجلسه و بشر فی وجهه فلما خرج قال له عایشة یا رسول الله قلت فیه ما قلت و فعلت به من البشر ما فعلت فقال رسول الله یا عویش ! یا حمیراء ! ان شر الناس عند الله یوم القیامة من یکرم اتقاء شره (49).

و بالجمله از آیات و روایات استفاده می شود که در صورتی که حکومت اسلامی تشخیص بدهد که مدارا و نرمش و دوستی با کفار برای حفظ استقلال و موجودیت امت اسلام، اصلح می باشد می تواند بطور موقت چنین سیاستی را پیش بگیرد. لیکن بهر حال نباید اصل هدف را که توسعه و گسترش اسلام و استقلال و عظمت امت اسلامی است ، فراموش نماید و برای حفظ مقام خویش سیاست سازش را پیش بگیرد. پیمان همکاری و عدم تعرض با کفار :

اگر کفار قصد خیانت و توطئه گری و سلطه جویی بر مسلمین را ندارند و میل دارند که با صلح و صفا و مسالمت با آنها زندگی کنند حکومت اسلامی بر طبق تشخیص مصالح اسلام می تواند با آنها پیمان ببندد که بطور مسالمت آمیز در کنار هم زندگی نمایند و حتی در امور مشروع که نفع طرفین را در بر دارد همکاری و تعاون داشته باشند.

در قرآن می فرماید : (لا ینها کم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیلرکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین – انما ینهاکم الله عن الذین قاتلوکم فی الدین و اخرجوکم من دیارکم و ظاهروا علی اخراجکم ان تولوهم و من یتولهم فاولئک هم الظالمون) (50).

و می فرماید : ( و ان جنحوا للسلم فاجنح لها و توکل علی الله ان الله هو المسیع العلیم) (51) از بعض آیات استفاده می شود که رسول خدا چنین معاهداتی را با کفار داشته است.

درقرآن می فرماید : (الا الذین عاهدتم من المشرکین ثم لم ینقصوکم شیئا" و لم یظاهروا علیکم احدا" فاتموا الیهم عهدهم الی مدتهم ان الله یحب المتقین) (52).

اگر به تاریخ اسلام و سیره رسول خدا مراجعه کنید می بینید که در طول سنین نبوتش معاهداتی را با کفار منعقد ساخته و بدانها وفادار بوده است که به نمونه هایی از آن اشاره میشود.

اول : هنگامی که به مدینه هجرت فرمود پیمانی را در بین مهاجرین و انصار و یهود منعقد ساخت که متن آن پیمان مهم در تاریخ باقی مانده است که به فرازهائی از آن که مربوط به بحث ماست اشاره می شود :

1- وانه من تبعنا من یهود فان له النصر و الا سوه غیر مظلومین ولا متناصرین علیهم . یعنی هر فردی از یهود که از ما پیروی کند از کمک و یاری ما برخوردار خواهد بود و در بین مسلمانان و او تفاوتی نخواهد بود و کسی حق ندارد بر او ستم کند یا دشمن او را یاری دهد.

2- و ان الیهود ینفقون مع المومنین ما داموا محاربین . یعنی هنگام که در حال جنگ هستند یهودیان هزینه جنگی خودشان را بپردازند.

3- للیهود دینهم و للمسلمین دینهم . یعنی هر یک از یهود و مسلمین در عمل کردن بدینشان آزاد هستند.

4- و ان علی الیهود نفقتهم و علی المسلمین نفقتهم و ان بینهم النصر علی من حارب اهل هذه الصحیفة یعنی هر کس که با متحدان این پیمان بجنگد مسلمین و یهود متحدا" با او بجنگند و هر یک از آنها هزینه جنگی خویش را بپردازند.

5- و ان بینهم النصح و النصیحه و البردون الاثم یعنی مسلمین و یهود تعهد می کنند که در خیر خواهی و نیکی تعاون نمایند نه در گناه و بدی.

6- و ان بینهم النصر علی من دهم یثرب یعنی امضاء کنندگان این پیمان مشترکا" از مدینه دفاع نمایند(53).

چنانکه ملاحظه می فرمائید پیامبر در این معاهده سه نوع پیمان را با یهود امضا کرده است :

1- پیمان مشترک دفاعی و پرداخت هزینه های جنگ بالسویه .

2- آزادی انجام مراسم دینی.

3- تعاون و همکاری در کارهای خوب.

دوم : پیمان صلح حدیبیه – این پیمان را پیامبر اکرم در جایگاهی بنام حدیبیه با کفار و مشرکین مکه بامضاء رسانید که به فرازهایی از آن اشاره می شود :

1- مسلمین و قریش متعهد می شوند که تا مدت چهار سال ( یا ده سال ) ترک مخاصمه نمایند و متعرض یکدیگر نشوند.

2- مرتکب خیانت و سرقت نشوند و اموال یکدیگر را محترم بشمارند.

3- هر مسلمانی که بقصد حج یا عمره یا سفر به یمن یا طائف وارد مکه شد در امان خواهد بود و همچنین هر یک از مشرکین که بقصد شام یا مشرق به مدینه وارد شد در امان است.

4- مسلمانان و قریش می توانند با هر قبیله ای که خواستند هم پیمان شوند و پیمانشان محترم خواهد بود.

5- مسلمین و قریش متعهد می شوند که نسبت به همدیگر عداوت و دشمنی وخدعه نکنندو کینه یکدیگر را بدل نگیرند.

6- محمد و یارانش سال دیگر می توانند بقصد مراسم حج وارد مکه شوند مشروط بر اینکه بدون سلاح باشند و بیشتر از سه روز در مکه توقف ننمایند (54).

سوم : پیمان و امان نامه ای که به یوحنا زمامدار ایله نوشته و متن آن چنین است :

این امانتنامه ای است که خدا و رسول خدا به یوحنه فرزند رو به و اهالی ایله : خود آنها و کشتیها و سیارات دریایی و زمینی آنان در پناه خدا و رسول می باشد و هم چنین مردمانی که از شما و یمن و بحرکه از آن سرزمین عبورمی کنند درامان خواهند بود . و مردمان ایله متعهد می شوند که هر فردی که مرتکب قتل شد دیه آن را به اولیاء مقتول بپردازد و متعهد می شوند که بر هرآبی که وارد شدند دیگران را از استفاده آن محروم نسازند و راههای دریائی و خشکی خود را بر دیگران مسدود نسازند (55).

چهارم : پیمان با نصاری نجران که به فرازهایی از آن اشاره می شود :

1- اهالی نجران متعهد می شوند که هر ساله دو هزار حله ( لباس مخصوص) بعنوان مالیات بپردازند.

2- از فرستادگان محمد یکماه یا کمتر پذیرایی کنند و فرستادگان ، بیش از یکماه در آنجا توقف ننمایند.

3- هر گاه که از جانب یمن جنگی بوقوع پیوست ، اهالی نجران به عنوان همکاری با حکومت اسلامی، سی عدد زره و سی راس اسب و سی راس شتر به عنوان عاریه مضمونه در اختیار سپاهیان اسلام قرار بدهند.

4- اهالی نجران و اطرافش در پناه خدا و رسولش خواهند بود . جان و مال و معابد آنها در امان خواهد بود. اسقفها و راهبان و خادمین معابدبه کار خویش ادامه خواهند داد و کسی مانع آنها نخواهد شد.

5- هیچکس حق ندارد آنان را از سرزمینشان تبعید کند یا از آنها عشر بگیرد یا وطنشان را مورد هجوم سپاه قرار دهد.

6- هر کس که مطالبه حق نمود با انصاف و عدالت با آنها رفتار شود.

7- هیچیک از آنها بجرم دیگری گرفتار نشود.

8- مردمان نجران متعهد می شوند که از ربا خواری خودداری نمایند و در غیر اینصورت محمد از آنان بپزار بوده و تعهدی در برابرشان ندارد.(56)

ازآیات مذکورو معاهدات پیامبربا کفار که به نمونه هایی از آن اشاره شد، استفاده میشود که دولت اسلامی در صورتی که مصالح اسلام و مسلمین اقتضاء کند می تواند با کفار و مشرکین و اهل کتاب پیمان همکاریو تعاون در کارهای خیر که به مصالح طرفین باشد منعقد سازد. پیمان تبادلات علمی باشد یا کشاورزی یا صنعتی یا تجاری و اقتصادی یا دفاعی یا پیمان عدم تعرض یا پیمانهای دیگر. البته تجویز عقدچنین پیمانهایی مشروط بر اینست که باعث سلطه جویی و دخالت و نفوذ کفار در امور داخلی کشور اسلام نباشد و به استقلال و آزادی امت اسلام لطمه نزند و خلاصه در عقد هرپیمانی باید حفظ استقلال و عظمت کشور اسلام منظور نظر حاکم اسلام باشد ، نه اینکه برای حفظ مقام خویش ولایت کفار را قبول کند و امت اسلام را به بند اسارت بکشد. حکومت اسلامی باید همواره دشمنی وعدوات ذاتی کفار و توطئه گریها و نقشه های شوم کفاررا در نظر داشته باشدو اگر هم پیمانی منعقد می سازد کاملا" مراقبت کند که وسیله نفوذ و سلطه گریهای کفار را فراهم نسازد. وفای به معاهدات و پیمانها :

اگر دولت اسلامی برطبق صلاحدید خود، و بدون تحمیل و اجبار، با دولتی دیگر یا اشخاص یا شرکتهای وابسته به کشورهای خارج قرار دادی را به امضاء رسانید باید به عهد و پیمانش عمل کند و در آیات قرآن و احادیث بدین مطلب تاکید شده است.

در قرآن می فرماید : (یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود) (57).

و می فرماید : (و الذین هم لا ما ناتهم و عهدهم راعون) (58).

و می فرماید : (و اوفوا بعهد الله اذا عاهدتم و لا تنقضوا الایمان بعد توکیدها و قد جعلتم الله علیکم کفیلا ان الله یعلم ما تفعلون) (59).

در این آیات وفای به عهود و عقوداز علائم ایمان شمرده شده و واجب گشته است. و اطلاق آیات حتی پیمان با کفار و اهل کتاب را نیز شامل می شود به علاوه دربعض آیات خصوص معاهده با کفار تصریح شده است.

در قرآن می فرماید: (الا الذین عاهدتم من المشرکین ثم لم ینقصوکم شیئا" ولم یظاهروا علیکم احدا" فاتموا الیهم عهدهم الی مدتهم ان الله یحب المتقین ) (60).

در این باره روایاتی نیز وارد شده است : امیرالمؤمنین علیه السلام درضمن نامه اش به مالک اشتر می نویسد :

و ان عقد بینک و بین عدوک عقدة او البسته منک ذمة فحط عهدک بالوفاء وارع ذمتک بالامانة و اجعل نفسک جنتة دون ما اعطیت فانه لیس من فرائض الله شیء الناس اشد علیه اجتماعا" مع تفرق اهوائهم وتشتت آرائهم من تعظیم الوفاء بالعهود (61) و قال رسول الله من کان یؤمن بالله و الیوم الاخر فلیف اذا وعد(62).

و قال رسول الله صلی الله علیه و آله : یجب علی المؤمن الوفاء بالمواعید و الصدق فیها (63).

وفای بعهد یکی از فضائل و کمالات انسانی است که فطرت انسانها به حسن آن توافقدارند و اسلام هم نسبت بدان تاکیدات فراوان دارد مسلمان باید نسبت به عهود و قرارهایش کاملا" وفادار باشد گرچه به ضرر مادی او هم تمام شود. در نظر اسلام پیمان محترم است در هر شرایط و طرف پیمان هم هر که باشد حتی فاسق یا کافر . مسلمین باید با اعمالشان به دیگران درس انسانیت و فضیلت دوستی بدهند.

شما اگر به سیره پیامبر گرامی اسلام مراجعه کنید می بینید که به عهود و معاهداتش کاملا" مقید بوده و مادام که از طرف دیگر نقض نمی شد نسبت به آن وفادار بود. مثلا" پیامبر اسلام در صلح حدیبیه با مشرکین پیمان بسته بود که افرادی را از قریش که از مکه به سوی مدینه فرار کنند تحویل آنها بدهد بعد از خاتمه قرار داد اتفاقا" شخص تازه مسلمانی بنام ابو بصیر از مکه گریخته بود و در همان حال وارد مدینه شد . مشرکین شخصی را پیش پیامبر فرستادند که به قرار عمل کن و ابا بصیر را تحویل ما بده. رسول خدا به ابو بصیر فرمود : با این مردم پیمان بسته ایم که فراریان را تحویل دهیم و در دین ما غدر و تخلف از معاهده جایز نیست تو با آنها برو و مطمئن باش که خدا بزودی برایت راه نجاتیفراهم خواهد ساخت. ابو بصیر عرض کرد : یا رسول الله مرا به مشرکین تحویل می دهی که دینم را از دستم بگیرند ؟ فرمود : ای ابا بصیر باید نسبت به پیمانم وفادار باشم با آنها برو یقین داشته باش که خدا برای تو و سایر مستضعفین راه نجات و گشایشی قرار خواهد داد (64).

در قضیه صفین که امیرالمؤمنین علیه السلام ناچار شد با معاویه پیمان صلح معهود را بامضاء برساند بعد از آن که خوارج به اشتباه خودشان پی بردند به علی بن ابیطالب پیشنهاد کردند که قرار دادرا نقض کند حضرت فرمود: و یحکم ابعد الرضا والعهد نرجع ؟ او لیس الله یقول اوفوا بالعقود و قال اوفوا بعهد الله اذا عاهدتم ولا تنقضوا الایمان بعد توکیدها و قد جعلتم الله علیکم کفیلا" ان الله یعلم ما تفعلون (65).

بهر حال پیامبرگرامی اسلام و خلفای پیامبر و ائمه علیهم السلام در زندگی شخصی و اجتماعی خود نسبت به عهود و قراردادها کاملا" مقید بودند و اصولا" وفای به عهود از علائم اسلام و ایمان بشمار رفته است . فقط در صورتی می توان معاهده را نقض کرد که طرف دیگر آن را نقض کند یا قصد نقض و خیانت داشته باشد که این موضوع در آیات قرآن آمده است در قرآن می فرماید : ( و اما تخافن من قوم خیانة فانبذ الیهم علی سواء ان الله لا یحب الخائنین ) (66).

و می فرماید : (و ان نکثوا ایمانهم من بعد عهدهم وطعنوا فی دینکم فقاتلوا ائمة الکفر انهم لا ایمان لهم لعلهم ینتهون) (67) و می فرماید : (الا تقاتلوا قوما" نکثوا ایمانهم و هموا باخراج الرسول و هم بدؤکم اول مرة اتخشونهم فالله احق ان تخشوه ان کنتم مؤمنین ) (68).

و این مطلب نیز در سیره خود پیامبر اسلام و خلفایش مشاهده می شود . چنانکه در صلح حدیبیه مادام که مشرکین وفادار بودند آن حضرت نیزوفادار بود و هنگامی که بعض مواد پیمان از طرف مشرکین نقض شد آن جناب نیز پیمان را بر هم زد و اعلان جنگ داد. ارعاب دشمنان :

یکی از نکات جالب و مهم سیاست خارجی دولت اسلامی سیاست ارعاب دشمنان است. دولت اسلامی موظف است از لحاظ نیروی جنگی و تجهیزات نظامی آن چنان خودشرا نیرومندگرداند که برتری و تفوق او بر جهانیان محرزگردد. تا دشمنان اسلام همواره مرعوب قدرت او باشند و فکر خیانت و تجاوز هیچگاه در مغزشان خطور نکند.

در قرآن می فرماید : ( و اعدوا لهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله وعدوکم و آخرین من دونهم لا تعلمونهم الله یعلمهم و ما تنفقوا من شیء فی سبیل الله یوف الیکم و انتم لا تظلمون ) (69). در این آیه همه مسلمین را مخاطب قرار می دهد نه فقط پیامبر را و می فرماید:

آنچه را در توان دارید بکوشید و نیروی کاملا" مجهزی را فراهم سازید . نیرویی که درتمام ابعاد، فوق نیروهای دیگر باشد از جهت تجربه و تمرینهای نظامی و نقشه های جنگی ، سلاحهای مدرن و پیشرفته و وسایل نقلیه زمینی و هوائی ، آنچنان خودتان را نیرومند سازید که از تمام دشمنان اسلام برتر و نیرومندتر باشید.آنهم نه تنها دشمنان موجود وشناخته شده بلکه بفکر دشمنانی هم باشید که شما از آنها اطلاع ندارید لکن خدا از آنها آگاه است . جمله ( و آخرین من دونهم لا تعلمونهم الله یعلمهم ) کلام بسیار جالب و قابل توجهی است . در این آیه به مسلمین می گویدآنچنان خودتان را نیرومند سازید که دشمنان اسلام ، حتی کسانی که شما از آنها اطلاع ندارید، مرعوب گردند و هیچگاه بفکر توطئه و تجاوز نیفتند . و بهمین وسیله نیروهای تجاوزگر و مستکبرجهان را مهار کنیدتا فساد و فتنه و تجاوز و استعمار و ستم از زمین ریشه کن گردد. و در این راه که خواسته های الهی است هر چه نیرو صرف کنید ، چه نیروهای مالی و چه نیروی نفسی، پاداش همه را خواهید دید. چون شما برای یک هدف مقدس و مهم الهی و انسانی تلاش می کنید ، نه برای حکومت و جاه و مقام.

قرآن به مسلمین دستور می دهد که از دشمنی ذاتی و کینه های درونی و توطئه گری و نقشه های پنهانی کفار هیچگاه غافل نباشید که همواره در پی فرصتند تا راه دخالت و سلطه گریبر شما را بجویند و دین و استقلالتان را بگیرند. در تعقیب اهداف الهی خودتان همواره در برابر دشمنان پایدار و قاطع باشید و از خواسته های غیر مشروع آنها پیروی نکنید.

خدا در قرآن می فرماید : ( محمد رسول الله و الذین آمنوا اشداء علی الکفار رحماء بینهم ) (70).

و می فرماید : ( یا ایها النبی جاهد الکفار و المنافقین واغلظ علیهم وماءواهم جهنم و بئس المصیر) (71) در این آیه به پیامبر فرمان می دهد که با کفار و منافقین جهاد کن و در این باره سر سختی نشان بده . ظاهرا" مراد از جهاد، تلاش و کوشش باشد، زیرا پیامبر که با منافقین جنگ نکرد. به پیامبردستور می دهد که برای پیشبرد هدف خود و خنثی ساختن نقشه ها و توطئه های کفار و منافقین ، بوسیله اقامه برهان و پند و اندرز ، و ارشاد و هدایت و با هر وسیله ممکن سخت بکوش و در برابر دشمنان پایدار باش و سستی و ضعف نشان نده.

و می فرماید : (فلا تطع المکذبین ودوا لو تدهن فیدهنون) (72).

و می فرماید: (فلا تطلع الکافرین و جاهدهم به جهادا" کبیرا) (73).

و می فرماید : ( ولا تهنوا ولا تحزنوا وانتم الاعلون ان کنتم مومنین ) (74).

و می فرماید : ( فلذالک فادع واستقم کما امرت و لا تتبع اهوائهم ) (75).

و می فرماید : ( فاستقم کما امرت و من تاب معک و لا تطغوا انه بما تعملون بصیر – ولا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار و مالکم من دون الله من اولیاء ثم لا تنصرون) (76).

و می فرماید: (ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون)(77).

* * *

 

روابط حکومت اسلامی با سایر مسلمین جهان

 

اسلام همه مسلمین را یک امت می داند که براساس وحدت عقیده و مکتب و هدف تاسیس شده و در بین تمام آحادش یک پیوند عمیق مکتبی وجود دارد، که اختلافات اقلیمی نژادی و زبانی و مرزی و جز اینها نمی تواند آن رابرهم زند.

درقرآن می فرماید : ( ان هذه امتکم امة واحدة و انا ربکم فاعبدون)(78) در این آیه مسلمین به عنوان یک امت معرفی شده اند که به سوی یک هدف مشترک حرکت می کنند که یک رب دارند و هدفشان پرستش خدای یگانه است.

در احادیث فراوان نیز مسلمین به عنوان یک پیکر و آحاد مسلمین به عنوان اعضاء پیکر واحد معرفی شده اند.

از باب نمونه : عن ابی سعید عن النبی صلی الله علیه و آله قال المؤمن للمؤمن کالبنیان یشد بعضه بعضا(79).

عن النبی صلی الله علیه و آله قال ان المومن من اهل الایمان بمنزلة الریس من الجسد یالم المومن لا هل الایمان کما یالم الجسد لما فی الراس(80).

قال رسول الله صلی الله علیه وآله :من اصبح لا یهتم بامور المسلمین فلیسمنهم و من سمع رجلا" ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم (81).

قال ابو عبدالله علیه السلام المومن اخوالمومن کالجسد الواحد ان اشتکی شیئا" منه وجد الم ذالک فی سائر جسده (82).

قال ابو عبدالله علیه السلام انما المؤمنون اخوة بنواب وام ، و اذ ضرب علی رجل منهم عرقسهر له الاخرون (83).

قال ابو عبدالله علیه السلام : المسلم اخو المسلم لا یظلمه و لا یخذله و یحق علی المسلمین الاجتهاد فی التواصل و التعاون علی التعاطف و المواسات لاهل الحاجة بعضهم علی بعض حتی تکونوا کما امرکم الله رحماء بینکم متراحمین مغتمین لما غاب عنکم من امرهم علی ما مضی علیه معشر الانصار علی عهد رسول الله صلی الله علیه و آله (84).

از این مجموع چنین استفاده می شود که همه مسلمین برادرند بلکه به منزله یک پیکرند و نمی توانند نسبت به اوضاع همدیگر بیتفاوت باشند. بلکه باید روح تعاون و مواسات و برادری و خیر خواهی و محبت و دلسوزی و همکاری و دفاع ، در بین تمام آنها حاکم باشد.

و از اینجا می توان نتیجه گرفت که مسئولیت حکومت اسلامی نیز محدود به مرزهای کشورش نیست بلکه نسبت به تمام آحاد مسلمین جهان تعهد و مسئولیت دارد. و باید بحد توانش در این باره کوشش کند که اهم آنها از این قرار است :

1- نشر حقائق و معارف واقعی اسلام در بین تمام مسلمین جهان، بوسیله پخش کتب و مجلات و روزنامه ها و ارسال مبلغین و تبادلات فرهنگی و اعزام اساتید و تامین واداره مساجد و مدارس ، و بوسیله برنامه های تبلیغات دینی در رسانه ها ی عمومی و هر وسیله تبلیغاتی دیگر.

2- حمایت از نهضتهای اسلامی و رهایی بخش مسلمین سایرکشورها.

3- کمکهای اقتصادی نسبت به محرومین و مستضعفین و مستمندان .

4- دفاع از مظلومین و ستمدیدگان .

5- کوشش برای وحدت مسلمین جهان.

6- دفاع از استقلال و موجودیت آنان اگر مورد حمله دشمن قرار گرفته اند.

حکومت اسلامی چنین مسئولیت بزرگی را بر عهده دارد لیکن به مقدار امکان و توان و در حد صلاح و مصلحت که نسبت به کشورها و ملتها و اوضاع و شرایط متفاوت خواهد بود . و این حکومت اسلامی است که باید امکانات موجود و شرایط و اوضاع را بررسی کند و بر طبق آنها برنامه سیاست خارجی خویش را تنظیم نماید. روابط حکومت اسلامی با دولتهای حاکم بر مسلمین :

آیا حکومت اسلامی دربرابر دولتهای حاکم بر مسلمین چه سیاستی را باید انتخاب کند؟ آیا روابطش با آن دولتها باید همانند روابط با کشورهای کفر باشد ؟ یا سیاست دیگری را باید برگزیند؟ البته دولتهای حاکم برمسلمین یکسان نیستند، و می توان آنها را بطور کلی به چند دسته تقسیم نمود :

دسته اول : دولت و حکومت صد در صد اسلامی که به نظام اسلامی عقیده دارد و آن را در تمام ابعاد به اجرا می گذارد.

دوم : دولتی که اجمالا" به اسلام عقیده مند است لیکن شناخت کاملی از اسلام ندارد. از اسلام بیش از عبادیات و عقائد و مقداری از اخلاقیات چیزی نمی شناسد و اسلام را به عنوان یک نظام کامل عبادی، اخلاقی، سیاسی، اجتماعی، نشاخته است . طبعا" در صدد اجرای کامل آن هم نخواهد بود . اما از روی جهل و عدم شناخت و نه عناد و خلاف.

سوم : دولتی که مدعی اسلام هست لیکن جز ریاست و حکومت بر مسلمین هدفی ندارد . او طالب مقام و حکومت و عیش و نوش است کاری با اسلام و غیراسلام ندارد و به احکام و قوانین اسلام مقید نیست.

چهارم : دولتی که نه تنها به اسلام تقید ندارد بلکه ازسوی کشورهای کفر و استکبار به حکومت منصوب گشته و تائید می شود و عامل کفار و مستکبرین و دشمنان اسلام است.

بنابراین این سیاست حکومت اسلامی در برابر همه این دولتها نمی تواند یکسان باشد حکومت اسلامی یک حکومت مکتبی و هدفدار است باید سیاستی را انتخاب کند که بهتر و نزدیکتر او را به هدف برساند. حکومت اسلامی نسبت به همه مسلمین جهان تعهد و مسئولیت دارد. و تعهدات او اجمالا" از این قرار است :

1- باید در نشر فرهنگ و معارف اسلام و بیدار ساختن مسلمین جهان تلاش کند.

2- در ایجاد الفت و برادری و حسن تفاهم و وحدت امت اسلام بکوشد.

3- سعی در قطع نفوذ و سلطه کفار و مستکبرین ، در امور مسلمین.

4- کوشش برای کسب استقلال و آزادی کامل امت اسلام .

5- تلاش برای تاسیس حکومت اسلامی و اجرای کامل قوانین اسلام در تمام جهان.

6- دفاع از محرومین و مستضعفین و برقرار ساختن عدالت اجتماعی در تمام جهان.

7- مبارزه با کفر و مادیگری و استکبار و گسترش توحید و اسلام در جهان.

آری حکومت اسلامی یک چنین مسئولیت سنگین و حساسی را بر عهده دارد که انجام آن کاریست بسیار ظرفیت و دشوار. باید مسئولین امور با توجه به اهداف مذکور سیاست خارجی خویشرا چنان تنظیم کنند که زودتر و بهتر به هدف نائل گردند. و طبعا" یکسان نخواهدبود بلکه نسبت به کشورها و دولتها و اوضاع و شرایط عمومی آن کشورها شرایط و مقتضیات زمانها و مکانها ، و حوادث و اوضاع عمومی جهان ومقدار توان و امکانات اقتصادی و سیاسی و نظامی حکومت اسلامی ، متفاوت خواهد بود. مهم این است که هدف را هیچگاه از یاد نبریم و در نیل به آن تلاش کنیم، و از هر فرصت و وسیله ممکن استفاده نمائیم.

گاهی ارتباط کامل اصلح است گاهی قطع رابطه، گاهی جنگ اصلح است گاهی صلح. مسئولین حکومت اسلامی هستند که می توانند بهترین راه را انتخاب نمایند. اما اجمالا" می توان گفت که ایجاد روابط حسنه فوائد ذیل را در بر دارد.

1- با حسن تفاهم بین دولتها بهتر می توان با ملتها تماس گرفت و درنشرمعارف وقوانین حیاتبخش اسلام و بیدار ساختن مسلمین و آشنایی با حقائق اسلام و آماده ساختن زمینه مناسب برای اجرای کامل قوانین اسلام تلاش کرد.

2- با ایجاد روابط حسنه بهتر می توان در مجامع بین الملل از همکاریهای آنها به نفع اسلام بهره گرفت.

3- با ایجاد روابط حسنه بهتر می توان به وحدت امت اسلامی رسید و ملتها و دولتها را از چنگال کشورهای کفر و استکبار نجات داد . زیرا کفار و مستکبرین سعی دارند دربین کشورهای اسلامی تفرقه بیندازند تا برای حفظ موقعیت خویش به آنان پناه ببرند. بنابر این قطع رابطه با کشورهای اسلامی یکی از خواسته های استعمارگران است. پس حکومت اسلامی، بدون اینکه هدف خویش را فراموش کند، اگر با کشورهای اسلامی دیگررابطه برقرار سازد و در جلب و جذب آنها بکوشد قهرا" به هدف نزدیکتر خواهد شد. زیرا حکومت اسلام هر چه به آن کشورها و ملتها نزدیکتر شود، استعمار و استکبار بهمان نسبت دورتر می گردد.

4- اگر حکومت اسلامی با کشوری قطع رابطه کرد، دولت مزبور ناچار می شود برای حفظ موجودیت خویش پیوندش را با کفار و مستکبرین استوارتر سازد تا حدی که امکان دارد یک مرتبه در دامن کفرو استکبار سقوط نماید. و این موضوع به ضرر جهان اسلام تمام خواهد شد.

5- ارتباط حکومت اسلامی با چنین دولتها از لحاظ اقتصادی ، فرهنگی و سیاسی به نفع ملتها خواهد بود.

6- با حسن تفاهم و روابط دوستانه می توان ازدشمنی و توطئه های آنها جلوگیری کرد و حداقل از آنها کاست.

7- حکومت اسلامی با حسن تفاهم و ایجاد روابط اقتصادی و فرهنگی و علمی و نظامی با سایر کشورهای اسلامی می تواند بسیاری از نیازهای خودش را تامین کند و به خود کفایی نزدیکتر شود و بسیاری از نیازهای آنها را نیز تامین کند و به همین نسبت از وابستگی آنها بکاهد و در نتیجه باستکبار و استعمار جهانی ضربه وارد سازد . اما همه اینها مشروط بر اینست که حکومت اسلامی هیچگاه هدف و رسالت اسلامی خویش را فراموش نکند، بلکه همواره هدف را درنظر داشته باشد و بهترین راه رسیدن به آن را انتخاب کند و در رسیدن به آن تلاش و جهاد کند. نیل به هدف را قطعا" نمی توان در یک طریق مخصوص منحصر کرد بلکه نسبت به شرایط و اوضاع متفاوت خواهد بود. که انتخاب آن هم بسیارظریف و دقیق و حساس می باشد و کوچکترین غفلت و سهل انگاری ممکن است باعث مشکلات صعب العلاجی گردد و حکومت اسلامی را د رجهان به انزوا و ضعف بکشاند.

به هر حال انتخاب سیاست خارجی و روابط بین الملل با حفظ هدف، کار بسیارظریف و حساسی است که مسئولین امور باید با عقل و تدبیر و عاقبت اندیشی کامل، با رعایت اوضاع و شرایط عمومی و حفظ ضوابط کلی اسلام، بهترین و نزدیکترین راه را انتخاب نمایند و برای رسیدن به آن تلاش کنند. ودرچهار چوب همین ضوابط است که گاهی قطع رابطه و حتی مبارزات مخفی و علنی ضرورت پیدا می کند . والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

 

 

(1) اعراف 159.
(2) سبا 28.
(3) توبه 33.
(4) فتح 28.
(5) نور 55.
(6) قصص 5.
(7) نحل 125.
(8) شوری 15.
(9) مائده 67.
(10) مدثر.
(11) قصص 87.
(12) التراتیب الاداری ج 1 ص 194.
(13) یوسف 108.
(14) آل عمران 104.
(15) آل عمران 110.
(16) مائده 8.
(17) حدید 25.
(18) نساء 135.
(19) نساء 76.
(20) بقره 193.
(21) مؤمنون 52.
(22) بقره 143.
(23) حجرات 10.
(24) بقره 105.
(25) آل عمران 120.
(26) بقره 109.
(27) آل عمران 100.
(28) آل عمران 150.
(29) مائده 13.
(30) بقره 120.
(31) توبه 11.
(32) آل عمران 119.
(33) انفال 73.
(34) ال عمران 118.
(35) مائده 52.
(36) مائده 57.
(37) ممتنحة 2.
(38) نساء 144.
(39) ممتنحة 12.
(40) آل عمران 28.
(41) مائده 82.
(42) مجادلة 22.
(43) نساء 141.
(44) آل عمران 28.
(45) المیزان ج 3 ص 174.
(46) بحار الانوار ج 75 ص 414.
(47) بحار الانوار ج 75 ص 435.
(48) بحار الانوار ج 75 ص 401.
(49) بحار الانوار ج 75 ص 401.
(50) ممتحنة 9.
(51) انفال 61.
(52) توبه 3.
(53) سیره ابن هشام 2 ج 2 ص 147 - الاموال ص 290.
(54) الاموال 230 - سیره حلبی ج 2 ص 24.
(55) الاموال 287.
(56) فتوح البلدان 76 - الاموال 272.
(57) مائده 1.
(58) مؤمنون 8.
(59) نحل 91.
(60) توبه 3.
(61) نهج البلاغه کتاب 53.
(62) کافی جلد 2 ص 363.
(63) مستدرک الوسائل ج 2 ص 85.
(64) سیره ابن هشام ج 2 ص 323.
(65) وقعة صفین ص 514.
(66) انفال 58.
(67) توبه 12.
(68) توبه 13.
(69) انفال 6.
(70) فتح 29.
(71) تحریم 9.
(72) قلم 14.
(73) فرقان 52.
(74) آل عمران 139.
(75) شوری 15.
(76) هود 112.
(77) حقاف 13.
(78) انبیاء 92.
(79) مجمع الزوائد ج 8 ص 87.
(80) مجمع الزوائد ج 8 ص 87.
(81) کافی ج 2 ص 164.
(82) کافی ج 2 ص 166.
(83) کافی ج 2 ص 165.
(84) کافی ج 22 ص 174.