عدل
عدل از صفات ثبوتی و صفت افعال است؛ بدین معنا که همه کارهای خدا بر طبق موازین عدل انجام میگیرد و ساحت مقدس او از ارتکاب ظلم و ستم منزه است. عدل خدا عقیدهای اسلامی و مورد اتفاق عموم مسلمانان میباشد؛ گرچه در تفسیر آن در میان متکلمان اختلاف نظر وجود دارد و آنان را به دو گروه معتزلی و اشعری یا عدلیه و غیر عدلیه تقسیم کرده است.
در قرآن کریم صفت عدل برای خدا اثبات و ظلم از او نفی شده است به عنوان نمونه:
در قرآن میگوید:
خدا شهادت میدهد- و ملائکه و دانشمندان نیز- که خدای برپا دارنده عدل جز او نیست خدایی جز او نیست و پیروز و حکیم است.[38] و میفرماید:
کلمه (فرمان) پروردگارت در راستی و عدالت به اتمام رسیده و
کسی نیست که کلمات (فرمانها) او را تغییر دهد، او شنوا و دانا است.[39] و میفرماید:
همانا که خدا ذرهای ستم نمیکند، اگر کار خوبی باشد آن را مضاعف (چند برابر) میکند و از جانب خود پاداش بزرگی میدهد.[40] در حسن عدل و زشتی ظلم تردید نیست. همه مردم عدل را دوست دارند و عادل را ستایش میکنند، ظلم را زشت میدانند و ظالم را مذمت میکنند.
برای عدل تعریفهای مختلفی شده که فرصت ذکر و بررسی آنها نیست.
بهترین تعریف چیزی است که از برخی کلمات نهجالبلاغه استفاده میشود: حضرت علی علیه السلام در بیان افضلیت عدل از جود فرمود: «عدل هر چیزى را در جایگاه خودش قرار مىدهد.»[41] عدل یعنی حق هر صاحب حقی را ادا کردن: «اعطا کل ذى حق حقه».
هر انسانی طبق آفرینش ویژهاش حقوقی دارد که دیگر انسانها وظیفه دارند آنها را محترم بشمارند؛ مانند حق کار کردن و تملّکِ حاصل دسترنج خود، حق امنیت و آزادی، حق حیات و زندگی، حق تحصیل علم، حق ازدواج و تولید فرزند، و دهها حق دیگر، عادل کسی است که در معاشرتهای خود، حقوق دیگران را محترم میشمارد و بدانها تجاوز نمیکند برای اثبات عدل خدا و نفی ظلم از دو گونه دلیل میتوان استفاده کرد:
اول از قرآن
خدای متعال در آیات فراوان به رعایت عدل و انصاف سفارش کرده و از ظلم و ستم برحذر داشته است.
از باب نمونه، سه آیه را میآوریم:
همانا خدا به عدل و احسان فرمان میدهد.[42] ای مؤمنان برپا دارنده عدل باشید و برای خدا شهادت بدهید.[43] مپندار که خدا از کردار ستمکاران غافل است. عذابشان را تا روزی که چشمها در آن خیره میماند به تأخیر میافکند.[44] خدایی که در دهها آیه بندگان را به رعایت عدل و انصاف امر کرده و از ارتکاب ظلم و ستم برحذر داشته امکان ندارد خودش بر بندگان ستم کند.
دوم دلیل عقلی
کسی که حقوق دیگران را نادیده میگیرد و بر آنها ستم میکند از چند صورت خارج نیست: یا بدی و قبح ظلم را درک نمیکند، یا بدان چه از مظلومان میگیرد نیازمند است، حاصل دسترنج آنها را غصب میکند تا نقصان خودش را برطرف سازد یا قدرت ادای حقوق آنها را ندارد، یا بخیل است و از عطای چیزی به دیگران بخل میورزد، یا از باب انتقام و لهو و لعب مرتکب ستم میشود.
اما درباره خدای متعال هیچ یک از این احتمالها وجود ندارد، زیرا قبلًا خواندید که خدای متعال عالم و حکیم است. کارهای خود را از روی علم و حکمت انجام میدهد و جهل در وجودش راه ندارد، واجد همه کمالات است و نقصان در او راه ندارد، او منشأ همه کمالات است و نقصانی ندارد تا بخواهد با ستم بر دیگران نقصان و کمبود خود را برطرف سازد، فیّاض و جواد است و در افاضه کمال به دیگران چیزی از او کم نمیشود تا از عطای فیض به دیگران بخل بورزد، قدرت مطلق است و در دادن کمال به دیگران ناتوان نیست.
بنابراین چون ظلم، کار زشتی است که همه عقلا زشتی آن را درک میکنند خدای متعال نیز از ارتکاب ظلم منزه است. هر موجودی- از جمله انسان- را بر طبق استعداد و ظرفیت وجودی او کمال میبخشد و حقی را تضییع نمیکند.
عدل در آفرینش
عدل در آفرینش بدین معناست که در آفرینش موجودات جهان هستی استعدادها و استحقاقها رعایت شده و از جانب خدای متعال منع فیض و تبعیض ناروایی به عمل نیامده است در توضیح این سخن باید به چند مطلب اشاره کنیم:
مطلب اول: پدیدههای جهان هستی را به دو بخش میتوان تقسیم کرد:
عالم مجردات و عالم مادیات.
الف) جهان مجردات: مجردات موجوداتی هستند که حرکت و تکامل ندارند آنچه باید بشوند از آغاز شدهاند، و به اصطلاح فعلیت محض هستند مادی و جسمانی نیستند با چشم دیده نمیشوند، فساد و مرگ ندارند. واسطه فیض الهی هستند و عصیان و تخلف در آنها راه ندارد.
این موجودات نادیدنی در لسان شرع به نامهای: ملائکه، جنود الهی، مدبّرات، مقسّمات، عرش، کرسی، لوح و قلم معرفی شدهاند. از این قبیل تعریفات چنین استفاده میشود که بین خدای جهان آفرین و پدیدههای جهان هستی واسطههایی وجود دارد که با چشم دیده نمیشوند؛ به عبارت روشنتر، نظام آفرینش با ترتیب و نظم خاصی به وجود میآید و اداره میشود. ملائکه مجریان فرمان تکوینی الهی هستند و تخلف و عصیان ندارند.[45] هر یک از فرشتهها جایگاهی ویژه و مسئولیت خاصی بر عهده دارد.[46] گفتنی است که مقامهای فرشتگان تکوینی است نه قراردادی. بدین معنا که هر یک از آنها وجود خاصی دارند که مسئولیتهایشان از آن وجود نشأت میگیرد. ناگفته نماند که فرشتگان در وجود و افعالشان استقلال ندارند بلکه واسطهای بیش نبوده و نیازمند و وابسته به خدای بینیاز و قادر و عالم و حکیم هستند.
ب) جهان ماده و مادیات: مادیات بر خلاف مجردات، دارای ماده و صورت هستند. از جهت ماده تغییر پذیرند حرکت و تکامل دارند، صورتهای ماده عوض میشود ولی ماده باقی میماند. هرگاه ماده در اثر حرکت استعداد و قابلیت صورت جدیدی را پیدا کرد صورت جدیدی به آن عطا میشود؛ مثلًا یک درخت سیب را در نظر بگیرید این درخت دارای مادهای است و صورتی. صورت آن عبارت است از: درخت سیب بودن که رشد و نمو میکند و میوه میدهد. و ماده آن عبارت است از چیزی که صورت درخت سیب را پذیرفته است، ماده درخت سیب قبلًا صورت دیگری داشت؛ مثلًا دانه سیب بود. دانه سیب در اثر رشد و حرکت استعداد درخت شدن را پیدا کرد، پیرو آن صورت درخت به آن داده شد همین درخت بعد از خشکیدن صورتش عوض میشود و به صورت خاک تبدیل میشود ولی مادهاش همان ماده سابق است، اما آثار درخت سیب را ندارد. وضع ماده و صورت و تغییر و تبدیل به همین طریق ادامه خواهد یافت.
جهان ماده و مادیات بسیار گسترده است و بشر اطلاعات کامل و درستی از آنها ندارد، اطلاعات ما محدود است به زمین و تعداد محدودی از موجودات زمینی مانند انواع و اصناف گیاهان، انواع حیوانات، انواع معادن، آب، هوا، نور، حرارت، اطلاعات کمی از خورشید و بعضی ستارگان، اما از عالم عظیم و بهتآور کهکشانها، ستارگان ثابت و سیّار، اطلاعات درست و کاملی نداریم. از جهان عظیم و پنهان اتمها نیز اطلاعات درستی نداریم.
گرچه پژوهشگران برای کشف اسرار جهان اتم تلاش کرده و میکنند و در این خصوص به کشفیات بزرگی رسیدهاند ولی رازهای کشف نشده میلیاردها بیش از کشف شدهها است.
اما آنچه میتوان به طور اجمال گفت این که همه اینها از پدیدههای موجودات مادی هستند که در طول سالیان بسیار دراز و در اثر فعل و انفعالهای طبیعی تکامل یافته و تغییر صورت داده و میدهند و هر جا استعداد تازهای به وجود آمده صورت جدیدی را دریافت کردهاند. از آینده این حرکت و تکاپوی همگانی نیز اطلاعات دقیق و کاملی نداریم.
سبحان اللَّه العظیم.
مطلب دوم- قانون کلی علیت: قبلًا با معنای علت و معلول آشنا شدید.
معلول پدیدهای است که در مقام ذات وجود ندارد، وجود و عدم نسبت به او یک سان است و به همین جهت نیاز به علت دارد. علت چیزی است که وجود معلول بر او توقف دارد. در میان هر علت و معلولی ارتباط و سنخیت ویژهای وجود دارد. هر معلولی از هر علتی صادر نمیشود. و هر علتی منشأ وجود هر معلولی نخواهد شد. علت اگر پدیده باشد خود نیز به علتی دیگر نیاز دارد.
و همچنین علّت او و علّتِ علّتِ او، سلسله علّت و معلولها تا جایی ادامه خواهد یافت که به علّتی برسیم که پدیده نباشد؛ یعنی ذاتی که عین وجود و هستی و بینیازی است. او خدای متعال و واجبالوجود است و علت العلل نیز نامیده میشود.
بنابراین قانون علیت و معلولیت و اسباب و مسببات یک قانون کلی و جهان شمول است که بر جهان هستی حاکمیت دارد و بدان نظام بخشیده است. خدای متعال از طریق علل و معلولات جهان را آفریده و اداره میکند، جهان نظم و قانون دارد و با فرمان تکوینی خدای متعال اداره میشود
در قرآن میفرماید:
ما هر چیزی را به اندازه آفریدیم و فرمان ما یکی بیش نیست، به اندازه چشم به هم زدن.[47] در این نظام قانونمند هر پدیده، جایگاه ویژهای دارد و تخلفبردار نیست. اگر جز این باشد مجموعه نظام بر هم خواهد خورد.
اکنون به توضیح عدل الهی در آفرینش انسان میپردازیم: عدل در آفرینش انسان بدین معناست که اصل ایجاد انسان و ویژگیهای هر یک از انسانها عادلانه و بر طبق استعداد و استحقاق آنها است و منع فیض و تبعیض ناروایی به عمل نیامده است.
بدین بیان: انسان یکی از موجودات طبیعی جهان هستی است. همانند انواع گیاهان تغذیه و رشد و تولید مثل دارد، و همانند انواع حیوانات احساس و شعور و حرکت با اراده دارد. بنابراین میتوان او را نوعی نبات و حیوان به شمار آورد. ولی از یک امتیاز مهم برخوردار است که در سایر نباتات و حیوانات وجود ندارد: انسان عقل و هوش و تفکر دارد که در سایر حیوانات دیده نمیشود. منشأ این امتیاز، روح مجرد و ملکوتی اوست که انسانیت انسان بدان بستگی دارد، به اصطلاح «صورتِ نوعى انسان» نامیده میشود.
انسان نیز مانند سایر موجودات مادی، مادهای دارد و صورتی.
ماده انسان همان چیزی است که قبلًا صورتی دیگر داشت و اکنون نفس انسانی و روح مجرد ملکوتی را پذیرفته است. هر مادهای لیاقت و استعداد
پذیرش نفس انسانی را ندارد. موادی که صورت نباتی یا حیوانی را پذیرفتهاند نمیتوانند به طور مستقیم نفس انسانی را بپذیرند و انسان شوند.
تنها نطفه انسان (منی) است که میتواند نفس انسان را بپذیرد و انسان شود.
آن هم بعد از تغییر و تکاملهای فراوان و شگفتانگیز، نطفه انسان نیز قبلًا نطفه نبود بلکه به صورتی دیگر موجود بود، به تدریج و با حرکت و تکامل نطفه شد. وقتی نطفه مرد در جای مناسب یعنی رحم مادر قرار گرفت و با نطفه زن ترکیب یافت استعداد انسان شدن پیدا میکند و روح انسانی به او افاضه میشود و باید چنین باشد چون خدای متعال بخیل نیست.
اما انسانها نیز از جهت هوش، حافظه، قیافه، رنگ پوست، قد، سلامت بدن یا عیب یکسان نیستند، بلکه تفاوتهای فراوانی دارند. این تفاوتها نیز معلول ویژگیهای نطفه پدر و مادر و آبا و اجداد آنها، نوع تغذیه پدر و مادر به ویژه در ایام آبستنی و شیر دادن، محیط زندگی آنها، سلامت یا بیماری پدر و مادر و اجداد میباشد. نطفهای که صورت انسان خاص را میپذیرد این گونه استعداد داشته و بر طبق نظام علیت و معلولیت باید این چنین آفریده شود.
بنابراین هر انسانی در نظام قانونمند علیت و معلولیت جایگاه ویژهای دارد و طبق استعداد خاصی که ماده آن داشته استحقاق وجود داشته و به همان گونه و بدون ظلم و تبعیض وجود و کمالات وجودی را دریافت کرده است. اگر جز این باشد باید قانون جهان شمول علّیت و معلولیت به هم بخورد و اصل نظام از هم بپاشد و اصلًا وجود پیدا نکند.
بنابراین عدل در آفرینش جهان و انسان بدین معناست که پدیدههای جهان و از جمله انسانها طبق استعدادی که پیدا کردهاند استحقاق وجود یافتهاند و به همان مقدار و همان گونه وجود و کمالات وجودی به آنها عطا شده، منع فیض و تبعیض ناروایی به عمل نیامده است.
عدل خدا و اشکالهای آن
عدل یکی از مسائل مهم اسلامی است که همواره در کتابهای کلام و فلسفه مورد بحث بوده است. فیلسوفان و علمای اسلام بدان معتقد بوده و شدیداً از آن دفاع کردهاند. بر عکس گروهی از مخالفان، عدل خدا را مورد انکار و تردید قرار داده و در این خصوص، شبهه افکنی کرده و میکنند. اینان وقوع زلزلههای ویرانگر، سیلابهای خسارتبار، کودکان ناقص الخلقه و معلول، تفاوتها و تبعیضهایی که در افراد انسانها مشاهده میشود، وجود حیوانات درنده و موذی و دیگر امور از این قبیل را از نشانههای عدم وجود عدل در آفرینش دانستهاند و از این راه اصل وجود آفریدگار جهان و معاد نیز مورد تشکیک واقع شده است.
بنابراین طرح مسئله عدل و پاسخگویی به شبهات در شرایط کنونی یک ضرورت به شمار میرود. بحث عدل و پاسخ به شبهات آن، یکی از مسائل مهم فلسفی و کلامی است که در کتابهای فلسفه و کلام به تفصیل مورد دقت و بررسی قرار گرفته و به اثبات رسیده است. متأسفانه طرح آن مسائل دشوار در این نوشتار کوتاه امکانپذیر نیست، ولی برای این که شبهات بیپاسخ نماند سعی میکنم پاسخهای کوتاه و سادهای را بیان کنم. مهمترین اشکال و پاسخ آنها در چهار عنوان بررسی میشود:
اول: آفتها و بلیههای طبیعی مانند زلزلههای خسارتبار، سیلابهای ویران گر، طوفانهای هولناک و دیگر بلیههای طبیعی از این قبیل. میگویند:
وقوع این حوادث تلخ که غالباً خسارتهای جانی و مالی فراوانی به همراه دارد چگونه با عدل خدا سازگار است؟ چرا از وقوع این حوادث جلوگیری نمیکند؟ و چرا جهان را این گونه آفریده است؟
به طور کوتاه میتوان گفت: این قبیل حوادث از جمله رویدادهای طبیعی و معلول علل و عوامل خاص خود میباشند، از سوی دیگر قبلًا دانستید که خدای متعال جهان طبیعت و پدیدههای مادی را به وسیله علل و اسباب آفریده و اداره میکند و با قانون علیت و معلولیت جهان را نظم داده است نه بدین صورت که اول پدیدهها را آفریده و بعداً علیت و معلولیت را به آنها داده باشد بلکه علیت و معلولیت عین وجود آنها و با یکدیگر رابطه تکوینی دارند.
هر یک از علل و معلولات در جایگاه ویژه خود قرار دارند و نفی هر یک از آنها به معنای نفی مجموع نظام خواهد بود؛ به عنوان مثال به مراتب اعداد بنگرید، هر یک از اعداد (1- 2- 3- تا آخر) در جایگاه ویژه خود قرار دارد، عدد پنج نمیتواند در جایگاه عدد ده قرار گیرد و بالعکس. از مجموع سلسله اعداد نمیتوان مثلًا عدد پنج را به کلی حذف کرد. حذف آن یعنی حذف کلیه اعداد.
نظام آفرینش نیز همین گونه است، هر پدیدهای در جایگاه ویژه خود قرار دارد و با علل و اسباب خود رابطه تکوینی دارد. و به علت العلل یعنی خدای متعال منتهی میشوند که وجود عین ذات او و بینیاز از غیر میباشد. مجموع پدیدههای جهان هستی با اراده او به وجود آمده و اداره میشوند، ولی نه با ارادههای جدا جدا بلکه با یک اراده بسیط. قرآن میفرماید: امر تکوینی (ایجاد) جز یکی نیست، همانند یک چشم به هم زدن.[48] بنابراین زلزله، پدیدهای طبیعی است و به گفتار کارشناسان منافع فراوانی به همراه دارد و در نظام طبیعت یک امر ضروری به شمار میرود. گفتهاند: اگر زلزله نبود کوه نبود و اگر کوه نبود باران و برف نبود و اگر باران نبود حیات نباتی و حیوانی و انسانی امکانپذیر نبود.
البته گاهی بعضی زلزلهها خسارتهای جانی و مالی به همراه دارد که از لوازم تزاحم بین پدیدههای طبیعت میباشد. نمیتوان از خدای متعال توقع داشت که در موارد زلزلههای خسارتبار شخصاً دخالت کند و از وقوع آنها جلوگیری نماید چون جلوگیری از آن باید از راه نفی علت آن انجام بگیرد، و لازمهاش به هم خوردن نظام آفرینش خواهد بود.
پیشگیری از خسارتهای زلزله بر عهده خود انسان نهاده شده است، خدا به انسان عقل و هوش داده تا با کسب دانش و تجربه علل و عوامل زلزلهها را شناسایی کند و با مهار طبیعت جلو خسارتهایش را بگیرد یا به حداقل برساند در زمینهای زلزله خیز خانه نسازد و ساختمانها را در برابر وقوع زلزله مقاوم گرداند؛ چنان که بعضی کشورها در حل این مشکل به موفّقیتهای بزرگی دست یافتهاند.
درخصوصِ سیلابهای خسارتبار نیز میتوان همینگونه سخن گفت:
سیلاب معلول بارش بارانهای شدید بر نقاط مرتفع زمین، شیبدار بودن زمین و سیال بودن آب است. بنابراین، جریان سیل در شرایط خاص،
حادثهای طبیعی است که معلول علل و اسباب خاص خود میباشد.
بارش باران بر ارتفاعات و شیبدار بودن زمین و روان بودن آب از نعمتهای بزرگ الهی هستند که حیات گیاهان و حیوانات و انسانها را میسر ساختهاند. و همه در جای خویش نیکو هستند، آیا تاکنون فکر کردهاید که اگر باران بر زمینهای مرتفع نمیبارید یا زمین شیبدار نبود یا طبیعت آب روان نبود زندگی ما چگونه میشد؟ البته لازمه اینها چنین است که در برخی موارد سیلاب جاری شود و خسارتهای جانی و مالی به همراه داشته باشد مسئولیت پیشگیری از این خسارتها بر عهده انسان عاقل نهاده شده است.
باید در مسیر احتمالی سیلها خانه نسازند، و ساختمانهای خود را در برابر احتمال سیلاب مقاوم بنا کنند. اگر انسانها در این مورد کوتاهی کنند و خسارتی ببینند تقصیر از جانب خودشان میباشد.
دوم کودکان ناقص الخلقه: یکی از موارد نقض عدل الهی ایجاد کودکان ناقص الخلقه است. مانند کودکانی که از آغاز ولادت کر یا کور یا لال یا فلج یا معلول یا دیوانه و عقب مانده از مادر متولد میشوند. میگویند: وجود این قبیل کودکان ناقص الخلقه که ناچارند عمری را با سختی بگذرانند و پدر و مادرانشان نیز در پرستاری از آنها زجر بکشند چگونه با عدل خدا سازگار است؟ چرا همانند سایر کودکان از سلامت کامل برخوردار نیستند؟ و چرا اصلًا آفریده میشوند؟ آیا این ظلم نیست؟
در پاسخ این اشکال میتوان گفت: نقص این قبیل کودکان یا در اثر نقصانی است که در نطفه پدر و مادرشان (ژنهای معیوب) وجود داشته و از اجداد خود به ارث بردهاند یا در اثر تغذیه نامناسب پدر و مادر، مخصوصاً مادر در ایام بارداری و شیر دادن است، یا در اثر رشد جنین در محیطهای آلوده به سموم و مواد زیانبار میباشد یا در اثر ضربهای است که در ایام بارداری یا در حال زایمان بر شکم مادر وارد شده است. به هر تقدیر، نقصان نوزاد مربوط به نقصی است که در ماده پذیرنده صورت انسان وجود داشته است. خدای متعال به این قبیل کودکان وجود ناقص نداده بلکه وجود داده ولی ظرفیت ماده پذیرنده آنها بیش از این نبوده است. ظرفیت و استعداد ویژه ماده هر یک از اینها نیز معلول علل و اسباب خاص خود میباشد.
در این جا دو سؤال پیش میآید: سؤال اول این که خدایی که از نقصان این ماده آگاه است چرا وجود انسان به او میدهد تا انسان ناقص آفریده شود؟
سؤال دوم این که مگر خدا قادر نیست به چنین مادهای صورت انسان سالم عطا کند؟
در پاسخ سؤال اول میتوان گفت: چنان که قبلًا گفته شد وجود پدیدههای مادی مربوط است به استعداد خاصی که در ماده آنها پیدا شده است. هر استعدادی که در ماده پیدا شد بر طبق آن صورتی به او داده خواهد شد، مادهای که استعداد پذیرش صورت انسان را پیدا کرد صورت انسانی به او عطا خواهد شد. نفس انسان خیر و کمال است باید افاضه شود، نهایت این که اگر این ماده استعداد رشد جسمانی کامل داشت به طور صحیح رشد میکند و اگر نقصی در آن بود از رشد کامل محروم خواهد شد.
در پاسخ سؤال دوم نیز میتوان گفت: چنان که قبلًا گفته شد خدای متعال پدیدههای هستی را به وسیله علل و اسباب آفریده و اداره میکند و از همین راه جهان نظام یافته است. نباید توقع داشت خدای متعال در بعضی موارد شخصاً دخالت کند و بدون وجود علل طبیعی به ماده غیر مستعد رشد صحیح جسمانی عطا کند. این بدان معناست که در برخی موارد، قانون علیت و معلولیت و نظم جهان آفرینش را بر هم بزند و چنین کاری امکانپذیر نیست.
در یک کلام، در قدرت خدا شک نیست ولی قدرت او به امر محال تعلق نمیگیرد، و بر هم خوردن نظام علیت و معلولیت از محالات است.
بنابراین، نواقصی که در کودکان معلول مشاهده میشود معلول نقصان و عدم استعداد نطفهای است که نفس انسان بر آن افاضه شده است. و خود آن نقصان نیز معلول علل خاص خود میباشد و از لوازم جهان ماده و محصول تزاحمات موجودات مادی است و جلوگیری از آنها جز از راه جلوگیری از وقوع علل طبیعی امکانپذیر نیست. خدا به انسان عقل و هوش داده تا با پژوهشهای علمی و تجربه علل و عوامل حدوث این نواقص را کشف کند و در تولید فرزند و حتی در موقع انتخاب همسر مورد استفاده قرار دهد با رعایت کامل قوانین بهداشت، در محیط زیست و در تغذیه در ایام بارداری و زایمان میتوان از تولید کودکان ناقص تا حد زیادی جلوگیری کرد.
ممکن است کسی بگوید: در صورتی که پدر و مادر و مسئولانِ سالم سازی محیط زیست و بهداشت عمومی به وظیفه خود عمل نکردند و کودکی ناقص و معلول به دنیا آمد او چه تقصیری دارد که ناچار است عمری را با تحمل دشواریهای فراوان بگذراند؟ در پاسخ میگوییم: البته او تقصیر ندارد خدای متعال هم بیش از حد قدرتش تکالیفی را بر او مقرر نداشته است.
او انسان است و تکامل نفسانی برای هر انسانی به مقدار استعداد و تلاشش میسور میباشد. صبر و تحمل مشکلات او نیز قطعاً بیپاداش نخواهد بود. و
در جهان پس از مرگ نتیجه آنها را خواهد دید. پدر و مادر و دیگر پرستاران او نیز پاداش نیک خواهند داشت.
سوم- تفاوتها و تبعیضها: یکی از موارد نقض عادلانه بودن آفرینش وجود تفاوت در میان افراد انسان است. مانند تفاوت در رنگ پوست، زیبایی و زشتی، هوش و حافظه، قوای جسمانی و دیگر امور از این قبیل، گفته میشود همه انسانها حق حیات و برخورداری از نعمتهای زندگی دارند، چرا متفاوت آفریده شدهاند؟ چرا به انسانها هوش و حافظه یکسان داده نشده است؟ مگر افراد زشت چه جرمی داشتند که زشت آفریده شدند؟
آیا این قبیل تفاوتها تبعیض ناروا و ظلم نیست؟
در پاسخ میتوان گفت: تفاوتهای مذکور یا معلول استعدادهای متفاوتی است که در نطفه پدر و مادرشان بوده و از اجداد خود به ارث بردهاند یا معلول اوضاع و شرایط محیط زندگی آنها است یا معلول نوع تغذیه پدر و مادر و به ویژه مادر در زمان بارداری است. به هر تقدیر، تفاوت انسانها معلول استعدادهای متفاوت طبایع آنها میباشد. و در یک کلام تفاوتها قابل انکار نیست، ولی نباید آنها را تبعیض ناروا به شمار آورد، تبعیض در جایی صادق است که به دو نطفهای که از جهت استعداد یکسان هستند دو نوع کمال وجودی داده شده باشد در صورتی که در موارد مذکور چنین نیست.
چهارم- وجود حیوانات موذی: گفته میشود وجود حیوانات موذی مانند درندگان، گزندگان، انواع ویروسها و میکربهای زیانبار که جان و سلامت انسانها و برخی حیوانات را به خطر انداختهاند چگونه با عدل خدا سازگار است؟ وجود این حیوانات موذی چه فایدهای دارد؟ و چرا اصلًا آفریده شدهاند؟
در پاسخ میتوان گفت: مقتضای جود و فیض خدا این است که در هر مادهای که استعداد وجود خاصی را پیدا کرد بر طبق استعدادش افاضه وجود بکند، اگر استعداد وجود حیوانات درنده و گزنده پیدا شد نفس حیوانی را به آن افاضه میکند و اگر استعداد وجود میکرب را پیدا کرد همان وجود را به آن عطا میکند. وجود این قبیل حیوانات موذی گرچه ممکن است برای انسانها و دیگر حیوانات زیان بار باشد ولی برای خود آنها خیر و کمال است. وجود عقرب گرچه برای انسان ضرر دارد ولی برای خود آن خیر و کمال است.
به علاوه وجود این حیوانات قطعاً منافعی در بر دارد گرچه انسان هنوز به منافع آنها پی نبرده است. بیاطلاعی ما دلیل بیفایده بودن آنها نیست.
خدای متعال به انسان عقل و هوش داده تا از منافع دیگر موجودات و از جمله حیوانات موذی بهره بگیرد و از زیانهای احتمالی آنها جلوگیری کند. انسان میتواند حتی از ویروسها و میکربهای زیانبار، با رعایت بهداشت و بهرهگیری از مواد ضد میکرب با میکربها مبارزه کند و تأثیرات آنها را خنثی سازد. بنابراین وجود حیوانات موذی را نمیتوان به عنوان شر و ناقض عدل در آفرینش به شمار آورد.
[38]. آل عمران( 3) آیه 18:« شَهِدَ اللَّهُ أَ نَّهُ لا إِلهَ إِلّا هُوَ وَالْمَلائِکَةُ وَأُولُوا العِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلّا هُوَ الْعَزِیزُ الحَکِیمُ».
[39]. انعام( 6) آیه 105:« وَتَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ صِدْقاً وَعَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَهُوَ السَّمِیعُ العَلِیمُ».
[40]. نساء( 4) آیه 40:« إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَکُ حَسَنَةً یُضاعِفْها وَیُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظِیماً».
[41]. تصنیف نهجالبلاغه، ص 131:« العدل یضع الامور مواضعها».
[42]. نحل( 16) آیه 90:« إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسانِ».
[43]. نساء( 4) آیه 135:« یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوّامِینَ بِالقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ».
[44]. ابراهیم( 14) آیه 42:« وَلاتَحْسَبَنَّ اللَّهَ غافِلًا عَمّا یَعْمَلُ الظّالِمُونَ إِنَّما یُؤَخِّرُهُمْ لِیَوْمٍ تَشْخَصُ فِیهِ الأَبْصارُ».
[45]. تحریم( 66) آیه 6:« لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ».
[46]. صافات( 37) آیه 164:« وَما مِنّا إِلّا لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ».
[47]. قمر( 54) آیه 49- 50:« إِنّا کُلَّ شَىءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ* وَما أَمْرُنا إِلّا واحِدَةٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرٍ».
[48]. قمر( 54) آیه 50:« وَما أَمْرُنا إِلّا واحِدَةٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرٍ».
امینى، ابراهیم، خداشناسى، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: سوم، 1388