علم پیامبران
علوم پیامبران از راه وحی از علم بی پایان الهی نشأت میگیرد. خداوند سبحان پیامبران را مبعوث نموده تا قوانین و برنامههای دین را به طور کامل در اختیار انسانها قرار دهند، در ارشاد و هدایت آنها بکوشند و اسباب تکامل و سعادت دنیا و آخرت را در اختیار آنها قرار دهند. به همین جهت انبیاء باید به همه امور دینی که دانستن آنها برای نبوت و هدایت مردم ضرورت دارد واقف و آگاه باشند، تا منظور خدا از ارسال آنها حاصل شود.
خداوند متعال برنامههای سعادت بخش دین را ناقص و مبهم نمیگذارد و انسانها را از راه تکامل و تقرب محروم نمیسازد. از آن جا که برای ارشاد و هدایت مردم طریق دیگری جز پیامبران وجود ندارد، لذا آنان باید به همه برنامههای دین آگاهی کامل داشته باشند.
علوم لازم و ضروری برای نبوت را میتوان به چند بخش تقسیم کرد:
1. شناخت کامل خدا و اسما و صفاتش؛
2. شناخت کامل عالم برزخ و خصوصیات آن، اطلاع کامل از اوضاع قیامت، حساب، نامه اعمال، میزان، بهشت و دوزخ.
3. شناخت کامل نفس انسان و بیماریهای نفسانی و راههای پیشگیری و معالجه بیماریهای نفس، شناخت اخلاق نیک و بد و شیوههای تزکیه و تهذیب نفس و تکمیل آن.
4. اطلاع کامل از کلیه احکام، قوانین و برنامههای دین که به کار بستن آنها سعادت دنیا و آخرت انسانها را تضمین میکند.
پیامبر باید کاملًا بر همه امور مذکور احاطه علمی داشته باشد تا بتواند مردم را به راه مستقیم دین هدایت کند. اگر خودش عالم نباشد چگونه میتواند مردم را هدایت کند. بنابراین خدایی که پیامبران را برای هدایت مردم فرستاده، امکان ندارد علوم لازم را در اختیارشان قرار ندهد.
در آیات متعدد قرآن نیز بدین موضوع اشاره شده است، از باب نمونه:
ما پیامبران خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنان کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم به انصاف برخیزند.[1]
در جای دیگر میفرماید:
به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را از پیش هدایت کردیم و نوح را از پیش راه نمودیم و از ذریه او داوود، سلیمان، ایوب، یوسف، موسی و هارون علیه السلام [را هدایت کردیم] و این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم و [نیز از نژاد او] زکریا، یحیی، عیسی و الیاس همه از نیکان [و صالحان] اند و اسماعیل، یونس و لوط [نیز چنیناند] و همه را بر جهانیان برتری دادیم و برخی از پدران، فرزندان و برادرانشان را برگزیده و به راه راست هدایت کردیم.
این هدایت خداست که هر کس از بندگانش را بخواهد هدایت میکند و اگر مشرک شوند، کردارشان از بین میرود.
به آنان کتاب، داوری و نبوت دادیم و اگر اینها بدان کافر شوند گروهی را جایگزین میکنیم که کافر نباشند. اینان کسانیاند که خدا هدایتشان کرده است. پس به هدایت آنان اقتدا کن. بگو: من از شما هیچ مزدی بر این [رسالت] نمیطلبم، این [قرآن] جز تذکری برای جهانیان نیست.[2]
پیامبران و علم غیب
موجودات را به طور کلی به دو دسته میتوان تقسیم کرد: موجودات نهانی (غیبی) که «عالم غيب» نامیده میشود و موجودات آشکار که «عالم شهود» نام دارد.
موجوداتی که با حواس پنج گانه قابل درک باشند از عالم شهود محسوب میشوند؛ مانند: ماده، جسم و کلیه آثار و خواص آن، از قبیل رنگها، مقدارها، اشکال، طعمها، بوها، اصوات، نرمی و زبری، حرارت و برودت. به طور کلی ماده و مادیات از عالم شهادت به شمار میروند. چیزهایی که انسان با حواس خود میتواند آنها را درک کند، و بدان علم داشته باشد.
عالم غیب در مقابل عالم شهود میباشد و کلیه موجوداتی که از ماده و مادیات برتر باشند از عالم غیب محسوب میشوند. مانند خدا، اسما و صفات او، ملائکه، عالم برزخ، موجودات برزخی، قیامت، بهشت و دوزخ، نعمتهای بهشتی و عذابهای اخروی. این قبیل موجودات، مجرد و برتر از ماده میباشند، لذا از عالم غیب به شمار میروند. بنابراین با حواس خود نمیتوانیم با جهان غیب ارتباط برقرار سازیم و علم پیدا کنیم. این فهم و دانش ما از جهان غیب باید از طریق دیگری غیر از حواس حاصل شود. که اصطلاحاً علم به غیب نامیده میشود.
ما با حواس پنج گانه تنها میتوانیم با موجودات جهانِ ماده ارتباط برقرار سازیم و به طور مستقیم یا غیر مستقیم کسب علم کنیم. گرچه در همین مورد هم علوم ما محدود و مشروط است. چشم ما میبیند اما اشیایی که دارای حجمی مخصوص و در فاصله معین و در شرایط خاص و زمان ویژه باشند.
اگر چیزی بسیار ریز بوده یا با ما فاصله زمانی یا مکانی زیادی داشته باشد یا تاریک و حائل داشته باشد برای ما قابل رؤیت نیست. حوادث زمان حضرت نوح یا هزار سال بعد از این برای ما قابل مشاهده نیست. ما با ابزار علمی خود نمیتوانیم به طور مستقیم با این حوادث ارتباط برقرار سازیم. اینها از ما غایباند؛ گرچه در محضر خدای متعال حضور دارند و او به همه علم دارد؛ او به همه موجودات جهان ماده و غیب احاطه دارد. در قرآن میفرماید:
دانای نهان و آشکار و حکیمی خبیر است.[3]
[دانش] نهانِ آسمانها و زمین از آنِ خدا است.[4]
خدا است که نهانِ آسمانها و زمین را میداند.[5]
این از خبرهای نهانی است که به تو وحی کردیم.[6]
آیا علم غیب به خدا اختصاص دارد؟
اکنون این سؤال مطرح میشود که آیا علم غیب مخصوص خداست یا بشر هم میتواند از غیب آگاه شود؟ بعضی از دانشمندان، علم به غیب را مخصوص خدا دانسته و به آیاتی از قرآن استدلال کردهاند، مانند:
کلیدهای غیب تنها پیش اوست. جز او [کسی] آن را نمیداند.[7]
میگویند چرا آیهای از سوی خدا بر او نازل نمیشود؟ پس بگو غیب تنها از آنِ خداست، پس منتظر باشید که من نیز به همراه شما، منتظر هستم.[8]
بگو هر که در آسمانها و زمین است نهان نمیداند، مگر خدا و نمیدانند چه زمان برانگیخته شوند؟[9]
بگو: نمیگویم گنجینههای خدا نزد من است و غیب هم نمیدانم و نمیگویم که من فرشتهام. پیروی نمیکنم مگر آنچه به من وحی میشود.[10]
بگو: من برای جان خود مالک نفع و ضرری نیستم مگر آنچه خدا بخواهد و اگر دانش غیب داشتم قطعاً خیر بیشتری جمع میکردم [و زیاد برمیگرفتم] و هرگز شری به من نمیرسید. من جز ترساننده و بشارت دهنده برای گروه مؤمنان نیستم.[11]
آنان به ظاهر آیات مذکور استدلال کرده و گفتهاند: علم غیب اختصاص به خدا دارد و بشر از آن بی بهره است.
لیکن از بعض آیات استفاده میشود که پارهای از انسانها نیز به علم غیب دسترسی دارند؛ مثلًا:
دانای غیب است که هیچ کس را بر نهانش مطلع نمیکند، مگر برخی از رسولانی که برمیگزیند. پس او را از جلو و پشت سر به نگهبانی محافظت مینماید.[12]
خدا کسی را بر نهان (غیب) آگاه نمیگرداند ولی برخی از پیامبران را که بخواهد برمیگزیند.[13]
آن سخن فرشته بزرگواری است، نیرومند که پیش صاحب عرش جا دارد، در آن جا امین و اطاعت شده است. و همنشین شما دیوانه نیست، به طور حتم آن را در افقی روشن دیده است و او در امر غیب بخیل نیست.[14]
این از خبرهای پنهانی است که به تو وحی کردیم.[15]
از آیات مذکور استفاده میشود که با اینکه علم غیب ذاتاً مخصوص خداست و راه استفاده از غیب را بر بشر بسته، اما پیامبران برگزیده خود را از طریق وحی با جهان غیب مرتبط ساخته و حقایق و مطالب غیبی را در اختیارشان قرار میدهد.
از مجموع این آیات استفاده میشود که غیب مطلق از مختصات خداست، چون وجودش غیرمحدود است و بر عالم غیب و شهود احاطه کامل دارد.
حتی پیامبران هم ابتدا چنین احاطه علمی ندارند اما چون قدرت دریافت وحی و ارتباط با جهان غیب را دارند با تأییدات و افاضات خدای متعال با جهان غیب ارتباط برقرار میسازند و به مقدار ظرفیت وجودی خود از حقایق غیر متناهی عالم غیب برخوردار میشوند.[16]
[1]. حدید( 57) آیه 25:« لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَأَنْزَلْنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَالمِيزانَ لِيَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ».
[2]. انعام( 6) آیات 84- 90:« وَوَهَبْنا لَهُ إِسْحقَ وَيَعْقُوبَ كُلّاً هَدَيْنا وَنُوحاً هَدَيْنا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَسُلَيْمانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسى وَهرُونَ وَكَذ لِكَ نَجْزِى الُمحْسِنِينَ* وَزَكَرِيّا وَيَحْيى وَعِيسى وَ إِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصّالِحِينَ* وَ إِسْماعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطاً وَكُلّاً فَضَّلْنا عَلَى العالَمِينَ* وَمِنْ آبائِهِمْ وَذُرِّيّاتِهِمْ وَ إِخْوانِهِمْ وَاجْتَبَيْناهُمْ وَهَدَيْناهُمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ* ذ لِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِى بِهِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ ما كانُوا يَعْمَلُونَ* أُولئِكَ الَّذِينَ آ تَيْناهُمُ الكِتابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِنْ يَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَيْسُوا بِها بِكافِرِينَ* أُولئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِنْ هُوَ إِلّا ذِكْرى لِلْعالَمِينَ».
[3]. انعام( 6) آیه 7:« عالِمُ الغَيْبِ وَالشَّهادَةِ وَهُوَ الحَكِيمُ الخَبِيرُ».
[4]. هود( 11) آیه 123:« وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمواتِ وَالأَرضِ».
[5]. حجرات( 49) آیه 18:« إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ غَيْبَ السَّمواتِ وَالأَرْضِ».
[6]. آلعمران( 3) آیه 44:« ذ لِكَ مِنْ أَنباءِ الغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ».
[7]. انعام( 6) آیه 59:« وَعِنْدَهُ مَفاتِحُ الغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلّا هُوَ».
[8]. یونس( 10) آیه 20:« وَيَقُولُونَ لَوْلا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّما الغَيْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّى مَعَكُمْ مِنَ المُنْتَظِرِينَ».
[9]. نمل( 27) آیه 65:« قُلْ لا يَعْلَمُ مَنْ فِى السَّمواتِ وَالأَرْضِ الغَيْبَ إِلّا اللَّهُ وَما يَشْعُرُونَ أَيّانَ يُبْعَثُونَ».
[10]. انعام( 6) آیه 50:« قُلْ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِى خَزائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الغَيْبَ وَلا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّى مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلّا ما يُوحى إِلَىَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الأَعْمى وَالبَصِيرُ أَفَلا تَتَفَكَّرُونَ».
[11]. اعراف( 7) آیه 188:« قُلْ لا أَمْلِك لِنَفْسِى نَفْعاً وَلا ضَرّاً إِلّا ما شاءَ اللَّهُ وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الخَيْرِ وَما مَسَّنِىَالسُّوءُ إِنْ أَنَا إِلّا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ».
[12]. جن( 72) آیات 26 و 27:« عالِمُ الغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً* إِلّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُك مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَداً».
[13]. آلعمران( 3) آیه 179:« وَما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ على الغَيْبِ وَلكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِى مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ».
[14]. تکویر( 81) آیات 19- 25:« ذِى قُوَّةٍ عِنْدَ ذِى العَرْشِ مَكِينٍ* مُطاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ* وَما صاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ* وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ المُبِينِ* وَما هُوَ عَلَى الغَيْبِ بِضَنِينٍ».
[15]. آلعمران( 3) آیه 44:« ذ لِكَ مِنْ أَنباءِ الغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ».
[16] امینی، ابراهیم، پیامبری و پیامبر اسلام، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: سوم، 1386.