دعا
دعا در لغت به معناى خواندن و خواستن با التماس است. دعا در جایى انجام مىگیرد که «مدعو» عاقل و با شعور باشد و قدرت اجابت آن را داشته باشد. بنابراین، هیچگاه از جمادات و حیوانات چیزى را تقاضا نمىکنند. همچنین از انسان عاجز نیز تقاضا نمىشود؛ مگر این که خیال کنند قدرت دارد. بندهاى که دست نیاز به سوى خدا بر مىدارد و دعا مىکند بدین جهت است که او را حاضر و ناظر و مهربان و غنى و مقتدر مىداند.
دعا کردن براى انسان یک نیاز طبیعى است، چون نیازمند است و آنچه دارد از خدا دارد و بدون افاضات او لحظهاى باقى نمىماند. در ذات و صفات و افعال به خدا وابسته است. چنین موجود ناتوانى، در حل مشکلات و تأمین نیازهاى خود چارهاى جز این ندارد که دست نیاز بهسوى پروردگار بىنیاز دراز کند و از او استمداد بجوید. دعا ازنشانههاى بندگى و تسکین دهنده دردهاى درونى و امیدوار کننده انسان است. اگر انسان هنگام گرفتارى پناهگاه مطمئنى نداشته باشد چگونه مىتواند به زندگى ادامه دهد؟ اگر در رفع گرفتارىها به خداى قادر مهربان پناه نبرد به چه کسى پناه ببرد؟
دعا از بهترین عبادتهاست، زیرا عبادت به معناى نهایت فروتنى و اظهار بندگى است که همین معنا نیز در دعا تحقق دارد. در قرآن و احادیث هم دعا به عنوان عبادت به شمار رفته است؛ قرآن مىگوید:
پروردگارتان گفت: مرا بخوانید تا اجابت کنم، کسانى که از عبادت من تکبر مىکنند به زودى با ذلت داخل دوزخ خواهند شد.[1]
در آیه مذکور ترک دعا به عنوان استکبار و خودخواهى محسوب شده است.
حنان بن سدیر از پدرش نقل کرده که گفت: به امام محمدباقر علیه السلام عرض کردم: بهترین عبادتها چیست؟ فرمود: چیزى نزد خدا بهتر از این نیست که از او طلب کنند و چیزى مبغوضتر از این نیست که از عبادتش تکبر ورزند و چیزى از او نخواهند.[2]
سیف مىگوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: دعا کنید، زیرا چیزى نمىیابید که به مقدار دعا شما را به خدا نزدیک گرداند. در امور جزئى نیز به خدا پناه ببرید، زیرا امور کوچک نیز به دست همان کسى است که کارهاى بزرگ در اختیار اوست.[3]
حمّاد مىگوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: دعا کن و نگو کارها تمام شده است، زیرا دعا عبادت است. خدا در قرآن مىفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِى سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ» و مىفرماید: «ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَکُمْ»[4]
بنابراین، دعا عبادت است که اگر با قصد قربت انجام بگیرد موجب تقرب به خدا و پاداش اخروى مىشود. بنده باید همواره و در همه جا به درگاه قادر مهربان دست نیاز بردارد و حاجتهاى خود را از او بخواهد. دعا مىتواند به هر عبارت و زبانى باشد و چه بهتر که از دعاهاى رسیده از پیامبر و اهلبیت علیهم السلام استفاده شود، زیرا آنان به نیازهاى واقعى ما بهتر آشنا هستند.
سؤال: با این که خدا در قرآن وعده اجابت دعاى بندگان را داده، چرا در بسیارى از موارد دعاها را اجابت نمىکند؟
قرآن مىگوید: وقتى بندگانم در باره من از تو سؤال کنند، بگو: من نزدیکم و نداى آن کس که مرا بخواند اجابت مىکنم. پس به نداى من پاسخ دهند و به من ایمان آورند تا هدایت شوند.[5]
جواب: خداى متعال در همین آیه اجابت را مشروط به جمله «اذا دعان» کرده؛ یعنى فقط مرا بخواند و این نکته بسیار مهمى است. از آیه استفاده مىشود که وقتى دعا به اجابت مىرسد که بنده با صمیم قلب خدا را بخواند و به غیر او توجه نداشته باشد. پس انقطاع از غیر خدا و دست نیاز به سوى خدا برداشتن یکى از شرایط اجابت دعا است. هر جا شرط مذکور تحقق یابد اجابت را نیز در پى دارد. ولى غالب دعاها این چنین نیست بلکه به صورت عبارتهایى صادر مىشود که با مفاهیم ذهنى همراه هستند ولى در باطن ذات به علل و اسباب طبیعى بیشتر دل بسته است و چون دعاى واقعى تحقق نیافته، اجابت نمىشود.
از برخى احادیث نیز همین مطلب استفاده مىشود:
سلیمان بن عمر مىگوید: از حضرت صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: خداى عزّوجلّ دعاى بندهاى که بدون توجه و از ظاهر قلب، خدا را مىخواند اجابت نمىکند. وقتى خدا را مىخوانى قلب خود را به سوى او متوجه ساز و یقین داشته باش که به اجابت مىرسد.[6]
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: خداى عزّوجلّ دعایى که از قلب غافل صادر شود قبول نمىکند.[7]
حضرت موسى بن جعفر علیه السلام فرمود: جمعى از اصحاب به امام صادق علیه السلام عرض کردند: چرا دعا مىکنیم، مستجاب نمىشود؟ فرمود: چون کسى را مىخوانید که او را نمىشناسید.[8]
موسى بن جعفر علیه السلام از پدرش جعفر بن محمد علیه السلام و او از پدرانش، از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم نقل کرده که خداى متعال مىفرماید: هر بندهاى که جز من به مخلوقى متوسل شود اسباب آسمانها و زمین را بر روى او قطع مىکنم، پس اگر از من بخواهد، نمىدهم و اگر مرا بخواند اجابت نمىکنم. هر بندهاى که به من متوسل شود، نه بندگانم، آسمانها و زمین روزى او را ضمانت مىکنند.
پس اگر مرا بخواند اجابت مىکنم، و اگر بخواهد به او مىدهم و اگر طلب مغفرت کند مىبخشم.[9]
گاهى هم علت عدم استجابت دعا این است که خداى متعال خواسته زبانى بندهاش را بر طبق مصالح واقعى او نمىداند، لذا رعایت مصالح واقعى او را بر خواستههاى ظاهرىاش ترجیح مىدهد. معلوم است که هر انسان عاقلى در باطن ذات خواستار مصالح واقعى خویشتن است؛ به طورى که اگر بداند به مصلحت واقعى او نیست هرگز آن را از خدا نمىخواهد. در چنین صورتى است که خداى متعال خواسته صورى او را نمىپذیرد.
زمانى هم خداى مهربان رعایت مصالح اخروى بندهاش را بر اجابت خواستههاى دنیوى او ترجیح مىدهد. بندهاى را که دوست دارد، دعایش را مستجاب نمىکند تا همواره در حال دعا و راز و نیاز باشد و بدین وسیله به پاداشهاى عالى جهان آخرت نائل گردد.
در احادیث نیز بدین علت اشاره شده است:
اسحاق بن عمار از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: بنده مؤمن خدا را براى حاجتى مىخواند، پس خداى عزّوجلّ مىگوید: حاجت بندهام را تأخیر بیندازید، زیرا دوست دارم صداى او و دعایش را بشنوم. پس خداى متعال در روز قیامت مىگوید: بنده من! تو مرا خواندى ولى من اجابت دعاى تو را به تأخیر انداختم و ثواب تو فلان و فلان است. باز مرا در باره فلان چیز و فلان چیز خواندى و اجابت آن را به تأخیر انداختم و پاداش تو فلان و فلان باشد. در این هنگام بنده مؤمن آرزو مىکند که کاش هیچ یک از دعاهایش در دنیا مستجاب نشده بود، تا پاداش بهترى در جهان آخرت داشته باشد.[10]
بنابراین، هیچ دعایى بىاثر نیست و بندگان نباید از این عبادت مهم غفلت کنند.
سؤال: ممکن است کسى بگوید: دعا بىفایده است، زیرا چیزى که بنده از خدا مىخواهد یا از مقدرات الهى است که علل طبیعى آن فراهم شده است که چنین امرى بدون وجود دعا تحقّق خواهد یافت، یا جزء مقدرات الهى نیست و علل طبیعى آن فراهم نگشته که در این صورت دعا هم نمىتواند در تحقّق آن تأثیر داشته باشد، زیرا خداى متعال هر چیزى را از طریق علل طبیعى به وجود مىآورد:
«أبى اللّه الّا أن یجرى الأمور باسبابها».
پاسخ: اسلام نیز منکر تأثیر علل و اسباب طبیعى نیست، ولى در مورد دعا مىتوان گفت که جزء علل شىء قرار مىگیرد و با تحقق آن، علت تامه تحقق مىیابد و معلول به وجود مىآید. بنابراین، خواسته دعا کننده در صورتى که اجابت شود، بدون وجود علت تامه تحقق نمىیابد بلکه در پى علت تامّهاى تحقق مىیابد که دعا نیز یکى از اجزاى آن مىباشد. اما اگر دعا تحقق نیافت چنین معلولى نیز وجود پیدا نخواهد کرد. بنابراین، با دعا مىتوان قضاى الهى را تغییر داد.
حضرت صادق علیه السلام فرمود: با دعا قضایى که از آسمان آمده و استحکام یافته رد مىشود.[11]
عمر بن یزید مىگوید: از موسى بن جعفر علیه السلام شنیدم که مىفرمود:
دعا آنچه را مقدر شده یا نشده رد مىکند. راوى گفت: آنچه مقدر شده را فهمیدم، مراد از آنچه مقدر نشده چیست؟ فرمود: تا این که وجود پیدا نکند.[12]
عبداللّه بن سنان مىگوید: از حضرت صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: دعا قضایى را که استحکام یافته رد مىکند. زیاد دعا کن، زیرا دعا کلید رحمت و وسیله رسیدن به خواسته است. جز به وسیله دعا نمىتوان به آن چه نزد خدا است رسید. درى که زیاد کوبیده شد امید است براى کوبنده باز گردد.[13]
ابو ولّاد نقل کرده که حضرت موسى بن جعفر علیه السلام فرمود: بر شما باد که دعا کنید، زیرا دعا براى خدا و خواستن از اوست، دعا بلایى را که مقدّر و حکم شده و جز امضاى خدا باقى نمانده رد مىکند، پس وقتى خداى عزّوجلّ خوانده شد بلا را بر مىگرداند.[14][15]
[1]. غافر( 40) آیه 60:« وَقالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِى سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ»
[2]. کافى، ج 2، ص 486: حنّان بن سدیر، عن أبیه، قال: قلت لأبیجعفر علیه السلام: أیّ العبادة أفضل؟ فقال:« ما من شىء أفضل عنداللّه عزّوجلّ من أن یسأل و یطلب ممّا عنده. و ما من أحد أبغض إلى اللّه عزّوجلّ ممّن یستکبر عن عبادته ولا یسأل ما عنده»
[3]. همان، ص 467: سیف بن التمّار، قال: سمعت أبا عبداللّه علیه السلام یقول:« علیکم بالدعاء؛ فإنّکم لاتقربون بمثله، ولاتترکوا صغیرة لصغرها أن تدعوا بها؛ إنّ صاحب الصغار هو صاحب الکبار»
[4]. همان، ص 467: حمّاد بن عیسى، عن أبی عبداللّه علیه السلام قال: سمعته یقولک أُدعُ و لاتقُل: قد فرغ من الأمر؛ فإنّ الدّعا هو العبادة، إنّ اللّه عزّوجلّ یقول:« إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِى سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ» و قال:« ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَکُمْ»
[5]. بقره( 2) آیه 186:« وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِى عَنِّى فَإِنِّى قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِى وَلْیُؤْمِنُوا بِى لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ»
[6]. کافى، ج 2، ص 473: سلیمان بن عمر قال: سمعت أبا عبداللّه علیه السلام یقول: إنّ اللّه عزّوجلّ لایستجیب دعاءً بظهر قلب ساه، فإذا دعوتَ فأقبل بقلبک، ثم استیقن بالإجابة»
[7]. همان، ص 473: قال أمیر المؤمنین علیه السلام:« لایقبل اللّه عزّوجلّ دعاء قلب لاه»
[8]. بحارالانوار، ج 93، ص 368: موسىبنجعفر علیه السلام قال:« قال قوم للصادق علیه السلام: ندعو فلایستجاب لنا؟ قال: لأنّکم تدعون من لا تعرفونه»
[9]. همان، ج 71، ص 155: موسى بن جعفر علیه السلام، عن أبیه جعفر بن محمد، عن آبائه، عن علیّ علیه السلام، عن النبیّ صلى الله علیه و آله و سلم قال:« یقول اللّه عزّوجلّ: ما من مخلوق یعتصم بمخلوق دونى إلّا قطعتُ به أسباب السماوات و أسباب الأرض من دونه، فإن سألنی لم أُعطه، و إن دعانی لم أجبه. و ما من مخلوق یعتصم بی دون خلقی إلّا ضَمِنت السماواتُ و الأرضُ رزقه، فإن دعانی أجبتُه، و إن سألنی أعطیته، و إن استغفرنی غفرتُ له»
[10]. کافى، ج 2، ص 490: إسحاق بن عمّار، عن أبیعبداللّه علیه السلام قال:« إنّ المؤمن لیدعواللّه عزّوجلّ فى حاجته، فیقول اللّه عزّوجلّ: أخّروا إجابته؛ شوقاً إلى صوته و دعائه. فإذا کان یوم القیامة قال اللّه عزّوجلّ: عبدی! دعوتنی فأخّرت إجابتک و ثوابک کذا و کذا، و دعوتنی فی کذا و کذا فأخّرت إجابتک و ثوابک کذا و کذا. قال: فیتمنّى المؤمن أنّه لم یستجب له دعوة فی الدنیا ممّا یرى من حسن الثواب»
[11]. همان، ص 469: بسطام الزّیات، عن أبیعبداللّه علیه السلام قال:« انّ الدّعا یردّ القضاء و قد نزل من السماء، و قد أبرم إبراماً»
[12]. همان: عمر بن یزید، قال: سمعت أبا الحسن علیه السلام یقول:« انّ الدّعاء یردّما قد قدّر و مالم یقدّر». قلت: و ما قدقدّر عرفته، فمالم یقدّر؟ قال:« حتى لایکون»
[13]. همان، ص 470: عبداللّه بن سنان، قال: سمعت أبا عبداللّه علیه السلام یقول:« الدعاء یردّ القضاء بعد ما أبرم إبراماً، فأکثر من الدعاء؛ فإنّه مفتاح کلّ رحمة و نجاح کلّ حاجة، ولا یُنالُ ما عنداللّه عزّوجلّ إلّا بالدّعاء و أنّه لیس باب یکثر قرعه إلا یوشک أن یفتح لصاحبه»
[14]. همان، ص 470: أبو ولّاد، قال: قال أبو الحسن موسى علیه السلام:« علیکم بالدّعاء؛ فإنّ الدّعاء للّه، والطلب إلى اللّه یردّ القضاء و قد قدّر و قضى و لم یبق إلّا إمضاءه، فاذا دُعی اللّه عزّوجلّ و سئل، صرف البلاء صرفة»
[15] امینى، ابراهیم، آشنایى با اسلام، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: سوم، 1388.