روشهاى اخلاقى
در مبحث اخلاق از مسائلى مانند: رفتار نيك و بد انسان، صفات پسنديده و زشت، كارهاى خوب و بد، روش بهتر زيستن و ... بحث مىشود. علماى اخلاق براى طرح مسائل اخلاقى از روشهاى ذيل استفاده مىكنند:
1. روش پيامبران
پيامبر اسلام و ديگر پيامبران الهى در دعوت مردم به اخلاق از روش موعظه و تحريك عواطف استفاده مىكردند، زيرا هدفشان نفوذ در نفوس و به عمل واداشتن آنها بود. لذا روش موعظه را مؤثرتر مىدانستند.
موضوعات و مسائل اخلاقى در قرآن و گفتار پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به طور پراكنده و به مناسبتهاى مختلف مطرح شده و شنوندگان نيز به گونهاى تشويق شدهاند.
روش ائمه معصومين عليهم السلام نيز در دعوت به اخلاق همينگونه بوده است؛ يعنى موضوعات و مسائل مختلف اخلاقى را به طور گسترده و مكرر، مطرح كرده اند.
2. روش علمى
جمعى از دانشمندان، موضوعات و مسائل اخلاقى را به صورت علمى بررسى و تدوين نمودهاند. موضوع بحث در علم اخلاق رفتار نيك و بد انسان است كه در سعادت يا شقاوت زندگى دنيوى و اخروى او تأثير دارند.
در علم اخلاق، شيوه بهتر زندگى كردن به انسان معرفى مىشود.
علم اخلاق داراى موضوع خاصى است كه فروع و مسائل مختلف آن بهطور منظم، مورد بررسى قرار مىگيرد. و آثار نيك يا بد آن بيان مىگردد.
مصاديق اخلاق زشت هم بررسى و به آثار سوء و تبعات شوم هر يك از آنها اشاره مىشود. راههاى اجتناب از آنها و پاكسازى نفس هم در اختيار علاقهمندان قرار مىگيرد. البته براى اثبات مسائل از برهان عقلى و شواهد نقلى، و گاهى عرفانى، و ذوقى نيز استفاده مىشود.
علم اخلاق از قديم مورد عنايت علما و حكما بوده است. سقراط، افلاطون (ولادت 427 سال قبل از ميلاد) و ارسطو (ولادت 384 سال قبل از ميلاد) از نخستين حكماى يونان هستند كه اخلاق را به صورت يك علم و بخشى از حكمت (حكمت عملى) تأسيس و پايهگذارى كردند كه توسط ديگر فيلسوفان يونانى تكميل شد.
دانشمندان و فيلسوفان غربى هم با استفاده از فلسفه يونان، بحث اخلاقى را ادامه دادند. كتابهايى در اين زمينه تأليف و مكتبهايى به وجود آمد. در قرن گذشته اين حركت سرعت بيشترى داشت.
از آن جا كه اخلاق جزء آيين حضرت موسى و عيسى عليهماالسلام بود، دانشمندان يهودى و مسيحى، نسبت به مبانى اخلاق توجه بيشترى داشتند. با استفاده از فلسفه يونان و متون دينى خود، به بحث و تحقيق در موضوع اخلاق پرداختند و كتابهايى را تأليف نمودند.
در اسلام نيز در ادامه تعليمات اخلاقى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در اين موضوع دو عمل مهم انجام گرفت:
الف: جمع آورى آيات و احاديث اخلاقى، و تنظيم و تفسير آنها؛
ب: علمى كردن مباحث اخلاقى.
در زمان امامان معصوم عليهم السلام، اصحاب پيامبر به جمعآورى آيات و احاديث اخلاقى پرداختند؛ مثلًا در احوال محمد بن حسن (متولد 258 ه)، يكى از اصحاب حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام، آمده: وى كتابى تأليف نموده بهنام السنن و الاداب و مكارمالاخلاق.[1] محمد بن سليمان بن حسن بن جهم (237- 301 ه.) نيز كتابى داشته به نام الاداب و المواعظ.[2] نام اينگونه كتابها در فهرست تأليفات بعض راويان احاديث ديده مىشود. متأسفانه كتابهاى مذكور از بين رفته و نمىدانيم چگونه تأليف شدهاند ولى احتمالًا به صورت دستهبندى احاديث اخلاقى بوده است.
نخستين و جامعترين كتابىكه به جمعآورى و تنظيم احاديث پرداخته و باقى مانده است، كتاب كافى است. كتاب مذكور توسط محمد بن يعقوب كلينى (متوفى سال 328 ه) در مدت بيست سال، تأليف شد. مرحوم كلينى در زمان غيبت صغرا مىزيسته و نواب امام زمان عليه السلام را درك نموده است. اين كتاب يكى از منابع معتبر و غنى علوم اسلامى است كه با روشى بسيار زيبا احاديث مختلف شيعه در آن دستهبندى شده كه يك بخش مهم آن احاديث اخلاقى است.
بعد از آن، كتابهاى ديگرى، به همين روش، در موضوع اخلاق تدوين شد، كه از اين جمله مىتوان به كتاب ثواب الاعمال تأليف مرحوم شيخ صدوق (متوفاى سال 381 ه) اشاره كرد.
در زمانهاى اخير كتابهاى جامعتر و مفصلترى در اين باره تأليف شد، مانند: بحارالانوار، مرآت العقول در شرح كافى،[3] وسائل الشيعه،[4] مستدرك الوسائل،[5] وافى[6] و جامع احاديث الشيعه كه به دستور و نظارت آية اللّه سيد محمد حسين طباطبائى بروجردى (1292- 1380 ه) نوشته شده است.
كتابهاى مذكور بعض مجامع روايى هستند كه همه احاديث در آنها جمعآورى شده است.
در بخش دوم، يعنى تدوين علم اخلاق نيز تلاشهاى فراوانى انجام گرفته است. شايد نخستين كتاب در اين باره كتاب تهذيب الاخلاق و تطهير الاعراق باشد كه توسط احمد بن محمد بن يعقوب مسكويه (متوفاى 421 ه) تأليف شده است. وى با استفاده از آيات قرآن و احاديث معصومين و عقايد اخلاقى حكماى يونانى؛ مثل افلاطون و ارسطو، اخلاق اسلامى را به صورت يك علم، پايهگذارى و تدوين كرد.
بعد از او خواجه نصير الدين طوسى (597- 672 ه) با استفاده از منابع مذكور، كتاب اخلاق ناصرى و اخلاق محتشمى را نوشت.
محمد غزالى (450- 505 ه) نيز از علماى علم اخلاق است. او نيز با استفاده از آيات قرآن، احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و كلمات حكما و عرفاى اسلامى، كتاب احياء العلوم را به زبان عربى و كيمياى سعادت را به فارسى تأليف نمود. كتاب احياءالعلوم از كتابهاى ارزشمند اخلاقى است، ولى متأسفانه نقاط ضعفى دارد، به همين جهت ملامحسن فيض كاشانى (1007- 1091 ه) به اصلاح و تكميل آن پرداخت و از اين طريق كتاب مهجة البيضاء فىاحياء الاحياء را تأليف نمود كه بسيار ارزنده است.
محمدمهدى نراقى (متوفاى 1209 ه) نيز كتاب ارزشمند جامعالسعادات را نگاشت. كتابهاى ديگرى نيز در علم اخلاق نوشته شده است، اما بايد اعتراف كنم كه متأسفانه به مقدار لازم در اين جهت كار نشده است. با آن همه تأكيدى كه اسلام به اخلاق دارد، از علماى دين انتظار مىرفت كه همگام با ترقى علم و تحولى كه در زندگى فردى و اجتماعى انسانها انجام گرفته و پيدايش مكاتب مختلف اخلاقى، در توسعه و تهذيب علم اخلاق اسلامى كوشش و عنايت بيشترى داشته باشند.
فلسفه اخلاق
فلسفه اخلاق تقريباً علم جديدى است. در فلسفه اخلاق از مصاديق اخلاق نيك و بد انسان بحث نمىشود، بلكه از چگونگى قضاياى اخلاقى از معناى خوب و بد، خير و شر، حسن و قبح، زيبايى و زشتى بحث مىشود؛ مثلًا آيا خوبى، يك صفت واقعى است و در خارج مصداق دارد يا يك امر اعتبارى است؟ آيا قضاياى اخلاقى خبرى هستند يا انشايى؟ بايدها و نبايدهاى اخلاقى چگونه و از كجا نتيجهگيرى مىشوند؟ از يك قضيه اخبارى چگونه يك نتيجه انشايى حاصل مىشود؟ سعادت و شقاوت چه معنايى دارند؟ آيا وجود حقيقى دارند يا اعتبارى؟ و ....
فلسفه اخلاق در كشورهاى غربى و مجامع علمى جهان، علم رايج و زندهاى است. دانشمندان متعددى در اين علم، تخصص دارند و صدها كتاب در اين باره نوشته شده و مكتبهايى در اين راستا به وجود آمده است. ولى متأسفانه در ميان دانشمندان اسلامى چندان رونقى ندارد؛ نه متخصص چندانى در اين جهت داريم و نه كتابهاى زنده امروزى تأليف شده است.
در اينجا نمىتوانيم به بحث علم و فلسفه اخلاق بپردازيم و مكاتب مختلف اخلاقى را بررسى و نقد كنيم و نظر اسلام را در اين موضوع بيان نماييم، ولى براى آشنايى خوانندگان، لازم است مباحث كوتاهى در اين باره ارائه كنيم:
اخلاق از ديدگاه اسلام
مكتبهاى مختلفى كه در موضوع اخلاق به وجود آمدهاند غالباً از نحوه جهانبينى و انسانشناسى پيروان آن مكتبها نشأت گرفته، مكتب اخلاقى اسلام نيز ناشى از جهانبينى خاص آن است.
در جهانبينى اسلام، هستى داراى خدايى است كه آن را آفريده و اداره مىكند. انسان موجودى است جاويدان و ابدى كه با مردن نابود نمىشود، بلكه از اين جهان به سراىِ آخرت منتقل مىگردد تا پاداش كارهاى خوب، يا كيفر اعمال بد خود را ببيند.
انسان را موجودى مكلّف و مختار مىداند كه بىهدف آفريده نشده است، بلكه براى كسب كمالات نفسانى و صعود الى اللّه و سرانجام، زندگى زيبا و خوش و نورانىِ آخرت آفريده شده است.
انسان موجودى دو بعدى است:
از يك طرف حيوان است و غرايز حيوانى و خواستههاى جسمانى دارد كه مربوط به زندگى حيوانى اوست و ناچار بايد تأمين شود.
از سوى ديگر داراى روح ملكوتى است و بر ساير حيوانات برترى يافته است، به همين جهت خليفة اللّه شده و بر فرشتگان برترى يافته است. زندگى نفسانى و باطنى انسان نيز داراى سعادت يا شقاوت است؛ در صورتى انسان به كمال مطلوب مىرسد كه جنبه ملكوتى و انسانيت خود را پرورش دهد و خواسته هاى حيوانى را در حد نياز تعديل نمايد.
در اين جاست كه جايگاه ارزشهاى اخلاقى روشن مىشود؛ يعنى همان كمالات نفسانىاى كه با روح ملكوتى انسان تناسب و سنخيت دارند و نفس آدمى را نورانى و آرام مىكنند.
اما اخلاق بد و غرق شدن در شهوات حيوانى، با روح ملكوتى و گوهر شريف انسانى، ضديت دارند و جنبه انسانيت را به ضعف و انحطاط و سقوط مىكشانند. اسلام در عين حال كه ارزشهاى اخلاقى را با فطرت پاك انسان متناسب مىداند، ولى اين مقدار را در دعوت به اخلاق نيك و جلوگيرى از اخلاق بد، كافى نمىداند و اخلاق طبيعى و غير دينى را نمىپذيرد، لذا از طريق پرورش ايمان به خدا و معاد و نويد به پاداشهاى اخروى و تحذير از عذابهاى دوزخى، مردم را به اخلاق و رفتار نيك دعوت مىكند.
اخلاق در اسلام بر پشتوانه ايمان به خدا و معاد و اميد به ثوابهاى اخروى و ترس از عذاب استوار گشته است كه بهترين ضامن اجرايى است.
در اثر ايمان به خدا و جلب رضاى او، بهتر مىتوان بر خوى نفعپرستى و ارضاى تمايلات حيوانى غلبه كرد و ارزشهاى انسانى از قبيل: ايثار، فداكارى، دفاع از مظلوم، مبارزه با ستم، عدالتخواهى، جهاد، امانتدارى، درستكارى و احسان به ديگران را احيا كرد.
اسلام اصولًا ارزش هر عملى را به ايمان و قصد قربت مىداند. حتى ارزشهاى اخلاقى در صورتى موجب كمال و سعادت انسان مىشوند كه از روى ايمان و قصد قربت باشند وگرنه ارزش واقعى ندارند؛ گرچه در انظار عمومى ارزش محسوب شوند.
انواع مسائل اخلاقى
موضوعات و مسائل اخلاقى را مىتوان به دو دسته تقسيم كرد:
دسته اول: اخلاق فردى؛ مانند: توجه به خدا، محبت خدا، توكل بر خدا، راضى بودن به رضاى خدا، اخلاص، اميدوارى، صبر، بىنيازى نفسانى، شجاعت، پايدارى، آرامش نفسانى، قاطعيت در عمل، و امثال آن كه از صفات نيكاند.
همچنينمانند: ريا، خودبينى، حسد، غضب، اضطراب، يأس، جزع و بىتابى، حب دنيا و حب مقام، خوف، حرص، طمع، احساس ناامنى، بىاعتمادى، راضى نبودن به رضاى خدا و ضعف اراده كه جزء اخلاق رذيله هستند.
دسته دوم: اخلاق اجتماعى؛ مانند: صداقت، خوشرفتارى، فروتنى، احترام به مردم، خيرخواهى، احسان به مردم، امانتدارى، عفو و گذشت، نيكى به پدر و مادر، صله رحم، رعايت حقوق ديگران، اهتمام به امور مسلمين، وظيفه شناسى و امثال آن كه از آداب زندگى و اخلاق نيك اجتماعى هستند.
هم چنين مانند: بداخلاقى، تكبر، بىاحترامى به ديگران، توهين به مردم، خيانت در امانت، دروغگويى، پيمانشكنى، فاش كردن اسرار ديگران، بدرفتارى با ديگران، عدم رعايت حقوق مردم، بىتفاوتى به امور مسلمين، فتنه جويى، كمك به ظالم، اسراف و تبذير و غيره كه از اخلاق بداجتماعى هستند.
اين عناوين و امثال آن در قرآن و كتابهاى اخلاقى آمده و مورد شرح و تفصيل قرار گرفته است. علاقهمندان مىتوانند به آنها رجوع كنند.[7]
[1]. مجمعالرجال، ج 5، ص 188
[2]. همان، ص 219
[3]. نوشته علامه مجلسى
[4]. نوشته شيخ حر عاملى
[5]. نوشته حاجى نورى
[6]. نوشته فيض كاشانى
[7] امينى، ابراهيم، آشنايى با اسلام، 1جلد، بوستان كتاب (انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم) - قم، چاپ: سوم، 1388.