بخش 5
انسان و مسئولیتهای او
انسان از دیدگاه اسلام
انسان از دیدگاه اسلام موجودی چند بُعدی است. آفرینش او از مادّه خاکی بیدرک و شعور آغاز شده و پس از پیمودن مراحل کمال، به صورت موجودی برتر از مادّه تبدیل میگردد.
قرآن درباره آفرینش انسان چنین میگوید:
همانا انسان را از گِل خالص آفریدیم. سپس او را نطفهای در جایگاه استوار قرار دادیم. آنگاه نطفه را به لخته خونی تبدیل نمودیم. پس لخته خون را به قطعه گوشتی تبدیل کردیم، پس از آن استخوانها آفریدیم و بر استخوانها گوشت پوشانیدیم. سپس او را خَلق دیگری دادیم. پس خدایی که بهترین آفرینندگان است، درخور تعظیم است: « فَتَبارَک اللّهُ أَحْـسَنُ الخالِقِـینَ ».[229]
در آیه مذکور پس از تشریح مراحل حرکت تکاملی مادّه و حصول استعداد گفته شده « ثُمَّ أَنْشَـأْناهُ خَـلْقاً آخَرَ » در این مرحله از آفرینش، سیاق عبارت را تغییر داده و به جای «خَلَقْنا» لفظ «اَنشَأْناهُ» را به کار میبرد. و از این آفرینش جدید به «خَلْقا آخَر» تعبیر میکند، و بدین وسیله اشاره میکند که آخِرین مرحله خلقت انسان با مراحل پیشین تفاوت کامل دارد، و آفرینش دیگری است.
این همان موضوعی است که در کتابهای فلسفه به اثبات رسیده که روح انسان موجودی است مجرد از مادّه و آثار غیرمادّی بر آن مترتّب میشود. در فلسفه اثبات شده که صورت مادّی بر اثر حرکت جوهری به امری ملکوتی و غیرمادّی تبدیل میگردد. و چون این موضوع بسیار شگفتآور بوده، خدا در قرآن این عمل مهم را ستوده و میگوید: « فَتَبارَک اللّهُ أَحْـسَنُ الخالِقِـینَ ».
در آیه دیگر نیز داستان خلقت انسان، چنین تشریح شده است: خدایی که هرچه را آفرید نیکو بیافرید. و آفرینش انسان را از گل آغاز کرد. سپس نسل او را از آبی بیارزش پدید آورد. آنگاه آنرا به کمال بیاراست و از روح [ منسوب به ]خود در آن بدمید و برایتان گوش و چشم و قلب قرار داده ولی اندک سپاس میگویید.[230]
این آیه به سه نکته مهم اشاره کرده است.
1. نَفْخِ روح در پیکر انسان وقتی انجام گرفت که بدن تکامل یافته و استعداد پذیرش روح را کسب کرده بود، که در قرآن به تعبیرِ «سواه» آمده است.
2. خدای متعال روح انسان را به خودش نسبت داده و فرموده: «از روح خودم در آن دمیدم»، تا به مقام والای او اشاره کند.
3. انسان موجودی دارای گوش و چشم و قلب (روح) معرفی شده است. چون ابزار کسب علم، یعنی گوش و چشم و قلب (روح) در وجودش نهاده شده میتواند کسب دانش کند و از این جهت بر سایر موجودات برتری دارد. انسان، این موجود خاکی و ملکوتی، چون از امتیازهای مذکور برخوردار بوده لیاقت آنرا یافته که مسجود فرشتگان قرار گیرد.
چنانکه قرآن میفرماید: چون آفرینش انسان را به کمال بردم و از روح [ منسوب به] خودم در آن دمیدم پس در برابرش به سجده بیفتید.[231]
انسان در قرآن به دو گونه ظاهرا متضاد وصف شده است: از یک طرف تکریم شده و بر سایر موجودات برتری یافته است. قرآن میگوید: همانا فرزندان آدم را گرامی داشتیم، و بر دریا و خشکی سوار کردیم، و از چیزهای پاک و خوب روزی دادیم، و بر بسیاری از مخلوقات برتری دادیم.[232]
موجودی است ملکوتی که از روح منسوب به خدا برخوردار و خلیفه خداست. بر اثر خلقت ویژهاش میتواند به علومی دست یابد که فهم آن حتی برای فرشتگان مقرب الهی امکانپذیر نیست.
قرآن میفرماید: خدا همه اسما (حقایق اشیا) را به آدم بیاموخت، سپس آنها را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست میگویید از اسماء اینان خبر دهید، گفتند: تو منزهی، جز آنچه را به ما آموختهای نمیدانیم، تویی دانا و حکیم. خدا به آدم گفت: اسما را به فرشتگان خبر بده. وقتی آدم اسما را به فرشتگان خبر داد، خدا گفت: آیا به شما نگفتم من غیب آسمان و زمین را میدانم و از آنچه ظاهر میسازید یا پنهان میدارید، اطلاع دارم.[233]
ـ و چون پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمین خلیفهای قرار میدهم، گفتند: آیا کسی را خلیفه میکنی که در زمین فساد کند و خونها بریزد، و حال آنکه ما تو را تسبیح و تقدیس میکنیم؟ خدا گفت: من چیزی را میدانم که شما نمیدانید.[234]
انسان در این آیات موجودی گرامی و ارزشمند و خلیفه خدا در زمین و موجودی که استعداد و توان علمی او به حدی است که از فرشتگان مقرب الهی نیز برتر و عالیتر است، معرفی شده است. آنقدر گرامی و ارزشمند است که فرشتگان در برابر مقام عالی او به سجده افتادند.
از طرف دیگر همین انسان، در قرآن مورد نکوهیده و به بدیهایش اشاره شده است؛ از باب نمونه:
ـ همانا که انسان حریص و ناشکیبا آفریده شده، چون شرّی به او رسد بیقراری کند، و چون مالی به دستش افتد بخل ورزد.[235]
ـ آدمی، ناتوان آفریده شده است.[236]
ـ همانا که انسان طغیان میکند، هرگاه که خویشتن را بینیاز بیند.[237]
ـ آدمی شرّ خود را میطلبد، چنانکه خیر خود را میجوید و انسان شتابزده است.[238]
آدمی، ستمکار است و نعمتها را پنهان میکند.[239]
ـ اگر به انسان رحمتی بچشانیم، آنگاه از او بازگیریم انسان ناامید و فراموشکار است. و اگر پس از سختی و رنج نعمتی به او بچشانیم میگوید: ناگواریها از من دور شده است، زیرا انسان زود شادمان میشود و فخرکننده است.[240]
ـ بگو اگر شما مالک همه خزینههای پروردگار بودید، از ترسِ نداری، امساک میکردید، زیرا آدمی بخیل است.[241]
احادیث نیز انسان را به همین دو گونه معرفی کرده است. اکنون این سؤال مطرح است که در جمع میان این آیات و احادیث چه باید گفت.
در پاسخ باید گفت: انسان موجودی است دو سرشتی که دو مرتبه وجودی دارد. نیمی از سرشت او از نور و نیمی دیگر از ظلمت است. انسان، یک حقیقت بیش نیست، اما حقیقتی که دو جنبه دارد: جنبه حیوانی و جنبه انسانی. از یک طرف حیوان است و تمایلات حیوانی در وجودش نهاده شده است. شرور و بدیهای انسان که در قرآن به برخی از آنها اشاره شده است از جنبه حیوانی او نشئت میگیرد و به همین جهت نکوهش شده است.
از طرف دیگر انسان است و دارای نفْس مجرد ملکوتی. روح او نفخهای است الهی که با عالَم قدس سنخیت و ارتباط دارد و از این جنبه سرچشمه خیرات و فضایل و مکارم و خوبیهاست و به همین جهت تکریم و خلیفهاللّه و مسجود ملائک واقع شده است. انسان بر اثر همین خلقت ویژهاش میتواند به تمایلات حیوانی گرایش یابد و جنبه حیوانیت خود را تقویت نماید، در نتیجه جنبه انسانی او تضعیف خواهد شد. و میتواند به فضایل و مکارم انسانی توجه کند و خواستههای حیوانی را تعدیل و کنترل کند و جنبه انسانی را پرورش دهد. انتخاب یکی از این دو راه، در اختیار انسان است.
بیندیشید و پاسخ دهید
1. دو بُعد وجود انسان چیست؟
2. روح انسان چگونه است؟
3. چرا قرآن، از آخِرین مرحله خلقت انسان چنین تعبیر کرده است: « ثُمَّ أَنْشَـأْناهُ خَـلْقاً آخَرَ »؟
4. « وَنَفَخَ فِـیهِ مِنْ رُوحِهِ » یعنی چه؟
5 . چرا خدا روح انسان را به خودش نسبت داده است؟
6. چگونه انسان پاسخ خدا را درباره اسما داد، ولی فرشتگان نتوانستند؟
7. چرا انسان لیاقت آنرا یافت که مسجود ملائکه شود؟
8 . قرآن چگونه انسان را وصف کرده است؟ تفسیر کنید.
انسان و اختیار
انسان موجودی است آزاد و مختار، زیرا کارهایش را بر اساس عقل و فکر و اراده انجام میدهد. انسان مانند یک قطعه سنگ نیست که بیاختیار به بالا پرتاب شود، و بدون اراده به سوی زمین جذب گردد. مانند یک درخت هم نیست که موادّ غذایی را بدون اراده از زمین جذب کند و بزرگ شود و میوه دهد. انسان مانند یک حیوان هم نیست که به حکم غریزه کار کند و در مقابل رغبتهای درونی و حرکات نفسانی قدرت مقاومت نداشته و بدون عاقبتاندیشی و تفکر تسلیم تمایلات گردد.
بلکه کارهای انسان مسبوق به علم و اختیار و اراده است. کاری را که میخواهد انجام دهد ابتدا تصور میکند، آنگاه در مصالح و مفاسد آن خوب میاندیشد، سپس درباره انجام یا ترک آن تصمیم میگیرد و یکی از دو طرف را برمیگزیند. آنگاه اراده میکند و با تحریک عضلات وارد عمل میگردد.
بنابراین، انسان موجود آزاد و انتخابگری است. همواره خود را در سر دو راهیها و چهارراهیها مشاهده میکند که انتخاب یکی از آنها به تصمیم و اراده شخصی او بستگی دارد. خویشتن را در انتخاب آزاد و مختار میداند، و به همین جهت تفکر و مصلحتاندیشی میکند.
یکی از شواهد مختار بودن، تحسین و تقبیح عُقلاست، عقلا بعضی کارها را خوب میدانند و فاعل آنها را تحسین میکنند و پاداش میدهند، و بعضی افعال را زشت میدانند و فاعل آنها را تقبیح میکنند و مستحقّ کیفر میشمارند. معلوم میشود فاعل آنها را آزاد و مختار میدانند، و الاّ تحسین یا تقبیح عبث بود.
اگر انسان در افعال خود مختار نبود ارزشها و ضدّ ارزشهای اخلاقی معنا نداشت.
اسلام نیز انسان را آزاد و مختار میداند. در اینباره آیات و احادیث فراوانی داریم که از باب نمونه به برخی از آنها اشاره میشود:
قرآن میفرماید: ما انسان را از نطفهای آمیخته آفریدهایم تا او را امتحان کنیم. شنوا و بینایش ساختیم. راه را به وی نشان دادهایم؛ یا سپاسگزار میشود یا ناسپاس.[242]
ـ هر کس ثواب دنیا را اراده کند به او میدهیم، و هر کس خواهان ثواب آخرت باشد به او میدهیم و شاکران را پاداش خواهیم داد.[243]
ـ بگو: حق از جانب پروردگار شما است. هر که بخواهد ایمان بیاورد و هر که بخواهد کافر شود.[244]
ـ اگر شما را مصیبتی رسد به خاطر کارهایی است که کردهاید، و خدا بسیاری از گناهان را عفو میکند.[245]
ـ به سبب اعمال مردم فساد در خشکی و دریا آشکار شد تا جزای بعضی اعمالشان را به آنان بچشاند، باشد که باز گردند.[246]
ـ خدا هیچکس را جز به مقدار طاقتش مکلّف نمیکند، نیکیهای هر کس به سود خود او و بدیهایش نیز به زیان خود اوست.[247]
ـ کسانی که در آیاتِ ما راه باطل پیش میگیرند بر ما پوشیده نیست، آیا آنکه به آتش افکنده میشود بهتر است یا کسی که روز قیامت بیهیچ وحشتی میآید؟ هرچه میخواهید بکنید، همانا خدا به کارهای شما بیناست.[248]
در آیات مذکور و صدها آیه دیگر کارهای بندگان به خود آنان نسبت داده شده و اراده خودشان را در صدر افعال دخیل دانسته، عواقب آنها را نیز از نتایج اعمالشان معرفی کرده است. بنابراین، قرآن انسان را موجودی مختار و آزاد میداند.
در احادیث نیز به مختار بودن انسان تصریح شده است.
ابراهیم در روایتی میگوید: از امام رضا(ع) پرسیدم: آیا خدا بندگانش را بر ارتکاب معاصی مجبور میکند؟ فرمود: بلکه اختیار و مهلتشان داده تا توبه کنند. ابراهیم عرض کرد: آیا خدا بندگانش را به آنچه طاقت ندارند مکلف میسازد؟ فرمود: خدا چگونه این عمل را انجام میدهد در حالی که میگوید: خدا به بندگان ستم نمیکند « وَما رَبُّک بِظَـلاّمٍ لِلْعَبِیدِ »، آنگاه امام(ع) فرمود: پدرم موسیبن جعفر از پدرش جعفربن محمد علیهماالسلام نقل کرده که فرمود: هر کس گمان کند خدا بندگانش را بر معاصی مجبور میکند، یا آنان را به کاری که طاقت انجام آنرا ندارند مکلف میسازد پس ذَبیحه[249] او را نخورید و شهادتش را نپذیرید و پشت سرش نماز نخوانید و زکات به او ندهید.[250]
بنابراین، بر طبق حکم قطعی عقل، و شهادت عقلا، و با تأیید آیات و احادیث، انسان در انتخاب اعمال خوب یا بد خود آزادی و اختیار کامل دارد و جبری در کار نیست.
اکنون لازم است به دو نکته بسیار مهم اشاره شود:
نکته اوّل: قبلاً گفته شد که آزادی و اختیار انسان بدین معناست که کارهایش از روی علم و اختیار و اراده صادر میشود ولی باید بدانیم لازمه سخن این نیست که افعال و حرکات انسان، از قوانین کلی و جهانشمول علّیت و معلولیت، جدا شده و به خود او تفویض گشته است، بلکه آنها نیز علل خاصی دارند که بدون وجود آنها افعال و حرکات انسان تحقق پیدا نمیکند. درست است که انسان ابتدا چیزی را تصور میکند، آنگاه با تفکر مصلحتاندیشی مینماید و تناسب آنرا با نیازهای خود درمییابد سپس اختیار میکند و با اراده انجام میدهد اما همین توجه و تفکر و درک مصالح یا مفاسد، و تشخیص تناسب یا عدم تناسب، و تصمیم به فعل یا ترک، که از مقدمات اراده هستند، بدون علت نخواهند بود. بلکه شخصیت ویژه هر انسان، و ساختار خاصّ بدن و اعصاب و مغز او، و احساسات و عواطف و تمایلات درونی، عادات و افکار و تربیتهای خانوادگی، اوضاع و شرایط اجتماعی و محیط زندگی او، همه و همه، در طرز تفکر و انتخاب او کاملاً تأثیر دارند. هر یک از اینها نیز معلول علل خاصّ خود هستند.
این سلسله علل و معلولات و تأثیر و تأثرات تا مشیت الهی همچنان ادامه دارد. خدای جهانآفرین، جهان مادّه را چنین آفریده و قوانین مخصوص علّیت و معلولیت را بر آن حاکمیت داده است. خدا خواسته که هر حادثهای از طریق علل خود تحقق یابد، افعال و حرکات انسان، از روی علم و تفکر و اختیار و اراده انجام گیرد و در انتخاب کارها آزاد باشد. بنابراین، فاعل مختار بودن انسان بدین معناست که انتخاب و ارادهاش جزء اخیر علت تامّه فعل است، و صدور فعل بر آن توقف دارد.
نکته دوم: از اینکه گفته شد: افعال انسان به خود او مربوط میشود، و در انتخاب و اراده آنها آزادی کامل دارد، نباید نتیجه گرفت که افعال مستقلاً از خود انسان صادر میشوند و در این مسئله از خدا بینیاز است. نباید چنین تصور کرد که افعال و حرکات انسان به خود او تفویض شده و خدای متعال در اینباره تأثیری ندارد. بلکه انسان چنانکه در وجود و در ادامه وجود به خدای سبحان و افاضات او نیاز دارد، و اگر افاضات الهی قطع شود انسان معدوم میگردد. همچنین در افعال و حرکاتش نیز به افاضات خدای متعال نیاز دارد و چنانچه افاضات الهی منقطع گردد، فعل و حرکتی نیز نخواهد داشت.
به همین جهت فعل انسان، با وجود اینکه واقعا فعل اوست، گاهی هم به خدا نسبت داده شده است. ولی علّیت خدا در این مورد، در طول فاعلیت انسان قرار گرفته، نه در عرض آن. بر همین مبنا آیات زیر توجیه میشود:
قرآن میفرماید: هیچ پیامبری را جز به زبان مردمش نفرستادیم، تا پیام خدا را برایشان بیان کند. پس خدا هر که را بخواهد گمراه میکند و هر که را بخواهد هدایت مینماید و او غالب و حکیم است.[251]
و میفرماید بگو: بار خدایا! تویی مالک مُلک، به هرکه بخواهی ملک میدهی، و از هر که بخواهی میستانی. هر که را بخواهی عزت میدهی، و هر که را بخواهی به ذلت مینشانی. همه خوبیها به دست توست، و به هر کاری توانایی داری.[252]
اگر خدا میخواست همه شما را یک امت قرار داده بود، ولی هر که را بخواهد گمراه میسازد و هر که را بخواهد هدایت میکند، و از هر کاری که میکنید بازخواست میشوید.[253]
در این آیات، اِضلال و هدایت، دادن مُلک و گرفتن آن، عزت دادن و به ذلت نشاندن، به خدا نسبت داده شده است. برخلاف آیات سابق که ایمان و کفر، اراده ثواب دنیا یا ثواب آخرت، انجام کارهای خوب یا بد، فساد در خشکی و دریا، مصائبی که به انسان میرسد، به انسان نسبت داده و کار خود او میداند.
آیاتی نیز هست که یک فعل را هم به خدا نسبت داده هم به انسان؛ مانند آیه زیر:
پس شما آنان را نکشتید بلکه خدا آنان را کشت. و آنگاه که تو تیر انداختی تو تیر نینداختی بلکه خدا بود که تیر انداخت تا مؤمنان را خوب امتحان کند، همانا که خدا شنوا و داناست.[254]
ـ شما نمیخواهید مگر آنچه را پروردگار جهان خواسته است.[255]
در این دو آیه، فعل و مشیت هم به بنده نسبت داده شده هم به خدا. « وَما رَمَیتَ إِذ رَمَیتَ وَلـکنَّ اللّهَ رَمی ، وَماتَشاءُونَ إِلاّ أَنْ یشاءَ اللّهُ» و چنین توجیه میشود که فعل با مباشرت فاعل و از روی اختیار و اراده او صادر شده، ولی چون در وجود و فاعلیت مستقل نیست و به افاضات خدای متعال و علت العلل نیاز دارد، به او نسبت داده شده است.
بنابراین، جبری در کار نیست، چون افعال با اختیار و اراده انسان صادر میشود. تفویض نیز نیست، زیرا فاعل در فعلش بینیاز از افاضات خدای متعال نیست بلکه چیزی است متوسط در میان این دو، که در اصطلاح ائمه معصومین علیهمالسلام «امر بین امرین» معرفی شده است.
امام رضا(ع) هنگامی که سخن از جبر و تفویض به میان آمد، فرمود: آیا در اینباره اصلی به شما نشان ندهم که در آن اختلاف نکنید و به وسیله آن دشمنانتان را مغلوب سازید؟ گفتند: اگر بفرمایید ممنون میشویم. فرمود: خدای عزّوجلّ با اکراه مورد اطاعت قرار نگرفت، و با مغلوبیت مورد عِصیان واقع نشد. بندگان را در ملک خودش مهمل نگذاشت، خدا مالک چیزی است که به بندگان داده، و بر آنچه بندگان را بِدان قدرت داده قادر است. اگر بندگان امر خدا را امتثال کنند خدا مانع نمیشود، و اگر بخواهند مرتکب معصیت شوند و خدا بخواهد جلوگیری کند، میکند. و اگر مانع نشد و معصیت را مرتکب شدند، خدا آنان را به معصیت وانداشته است.[256]
محمدبن عجلان میگوید: از امام صادق(ع) پرسیدم: آیا خدا کارها را به بندگان تفویض کرده؟ فرمود: خدا بزرگتر است که کار بندگان را به خودشان واگذار کند. گفتم: پس بندگان را بر افعالشان مجبور ساخته؟ فرمود: خدا عادلتر است از آن که بندهاش را بر کاری مجبور گرداند؛ آنگاه او را بر انجام آن کار عذاب کند.[257]
بیندیشید و پاسخ دهید
1. کارهای انسان با کارهای نباتات و حیوانات چه فرقی دارد؟
2. انسان در انتخاب کارها خود را چگونه مییابد؟
3. شاهد بر آزاد و مختار بودن انسان چیست؟
4. نظر قرآن درباره مختار بودن انسان چیست؟
5 . فاعل مختار بودن انسان چگونه است؟
6. آیا علم و انتخاب و اراده انسان از قانون کلی علّیت پیروی میکند یا نه؟
7. چه اموری در علم و انتخاب انسان تأثیر دارد؟
8 . آیا افعال انسان به خودش تفویض شده یا به خدا نیازمند است؟
9. آیات در مورد افعال انسان چند دسته هستند؟
10. چگونه در میان دو دسته از آیات جمع میشود؟
11. امر بین امرین، چگونه است؟
انسان و تکلیف
جمادات و نباتات چون علم و شعور و اراده ندارند لیاقت تکلیف ندارند. حیوانات نیز با اینکه شعور و اراده دارند شایسته تکلیف و قبول مسئولیت نیستند، زیرا عقل ندارند تا بتوانند با تفکر و مصلحتاندیشی در برابر تمایلات نفسانی مقاومت، و خواستههای خویش را تعدیل و کنترل کنند. حیوان چون مسخّرِ غرایز هستند نمیتوانند مکلف باشند و با ضوابط و مقررات زندگی کنند. ملائک نیز نیازی به تکلیف و تشریع احکام و قوانین ندارند، زیرا وجودشان برتر از مادّه و مادّیات است. شهوت و غضب ندارند تا نیاز به کنترل داشته باشند. چون مجرد از مادّه هستند، عِصیان و گناه درباره آنان تصور نمیشود تا نیاز به تکلیف و تشریع قانون داشته باشند. فرشتگان در برابر وظایفی که تکوینا بر عهده گرفتهاند تسلیم محض هستند، و هیچگاه تخلف ندارند.
قرآن درباره ملائک میگوید: از اوامر خدا نافرمانی نمیکنند و طبق مأموریت عمل میکنند.[258]
از قول ملائکه نیز نقل میکند که: هر یک از ما جایگاهی مخصوص داریم، همانا ما صفزدگان و تسبیح کنندگانیم.[259]
اما انسان بر اثر آفرینش ویژهاش مسئولیتپذیر است و میتواند مکلف باشد، زیرا اولاً: مانند فرشتگان نیست که مجرد هستند و شهوت و غضب ندارند، و اطاعت و عصیان درباره آنان تصور ندارد، بلکه انسان گرچه دارای روح مجرد ملکوتی است، روح او به بدن مادّی تعلق دارد، و از همین طریق حرکت و تکامل و تنزل دارد، و اطاعت و عِصیان دربارهاش تصور میشود، به همین دلیل میتواند مورد تکلیف قرار گیرد. و ثانیا: چنانکه قبلاً گذشت، انسان موجودی است که عاقل و آزاد و مختار آفریده شده، و قدرت آنرا دارد که با عقل و تفکر در عواقب امور بیندیشد و مصالح و مفاسد را تشخیص دهد، و بدین وسیله راه خود را برگزیند و دنبال کند. انسان بر اثر همین دو ویژگی میتواند مورد تکلیف و امر و نهی واقع شود.
برخی احادیث نیز بدین مطلب اشاره کردهاند:
عبداللّه بن سِنان میگوید: از امام جعفر صادق(ع) پرسیدم: ملائک افضل هستند یا آدمیزادگان؟ پاسخ داد: امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب در اینباره فرمود: خدای عزّ وجلّ به ملائک عقل بدون شهوت داد، و به حیوانات شهوت بدونِ عقل، اما در آدمیزادگان هر دو را قرار داد پس هر انسانی که عقل خود را بر شهوت غلبه داد، بهتر از ملائک است، و هر کس تمایلات حیوانی خود را بر عقل غلبه داد، از حیوانات بدتر است.[260]
انسان بر اثر همین خلقت ویژه، تکلیفپذیر شده و این مسئولیت سنگین را بر دوش گرفته است.
قرآن میفرماید: ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم، پس از پذیرفتن آن، سر باز زدند و ترسیدند اما انسان آنرا پذیرفت، زیرا او ستمکار و نادان بود.[261]
برخی مفسران امانت در آیه را به تکلیف و اوامر و نواهی تفسیر کردهاند، که در توجیه سخنشان میتوان گفت: خدای سبحان تکالیف را بر زمین و آسمان عرضه داشت ولی چون لیاقت و استعداد پذیرفتن آنرا نداشتند، از قبول چنین مسئولیت دشواری امتناع کردند. زمین و آسمان چون عقل نداشتند، فرشتگان آسمانها چون مادّی نبودند و شهوت و غضب نداشتند، برای قبول تکالیف آماده نبودند. در این میان تنها انسان بود که قابلیت پذیرش تکلیف را داشت، زیرا از عقل و شعور و تفکر و اختیار و اراده برخوردار بود، و میتوانست خود را در محدوده قوانین و مقررات و اوامر و نواهی الهی مقید سازد. انسان چون ظَلُوم و جَهُول بود یعنی ستم و جهل دربارهاش امکان داشت، استعداد آنرا داشت که امانت سنگین تکالیف الهی را بپذیرد، و پذیرفت و مکلف شد. مکلف شدن برای انسان یک ارزش است، زیرا برخلاف جمادات و نباتات و حیوانات که راه تکامل اختیاری برایشان بسته است، از این موهبت الهی برخوردار شده و راه تکامل برایش هموار گشته است.
تکالیف انسان، توسط آفریدگار جهان، که از هر شخص دیگری به آفرینش ویژه جسم و روح انسان و مصالح و مفاسد واقعی دنیا و آخرت او، آگاهتر است جعل و تدوین و به وسیله پیامبران معصوم، در اختیار بشر قرار گرفته است. خدای حکیم و مهربان از نیازهای جسمانی و نفسانی، دنیوی و اخروی انسانها، و عوامل سعادت و شقاوت آنان آگاه بوده و از احکام و قوانین و برنامههای مورد نیاز آنان خبر داشته، و میدانسته که تنظیم چنین برنامه همآهنگ و دقیق و کامل، از خود بشر ساخته نیست، به همین جهت، احکام و قوانین لازم را جعل و تدوین کرد و به وسیله پیامبران معصوم برای بشر فرستاد.[262]
تکالیف آسمانی گرچه آزادی مطلق انسان را تا اندازهای محدود میسازند، این محدودیت به زیان انسان نیست بلکه برای تأمین مصالح واقعیاش وضع و تدوین شده و به نفع خود اوست. خدای عالِم و حکیم و مهربان و بینیاز هرگز به ضرر بندگانش کار نمیکند.
اصولاً انسان نمیتواند با آزادی مطلق زندگی کند، و به مصلحت واقعی او نیز نیست. انسان چون در اجتماع زندگی میکند و به دیگران نیاز دارد باید محدودیتهای اجتماعی را بپذیرد. و چون بنده خداست و در تأمین سعادت نفسانی و اخروی خود به تکالیف الهی و راهنماییهای پیامبران نیاز دارد باید محدودیتهای تکالیف شرعی را بپذیرد، و اعمال و حرکات و خواستههای نفسانی خود را، طبق ضوابط و مقررات شرع تنظیم کند. چنین محدودیتی به زیان او نخواهد بود.
قرآن و احادیث نیز بدین مطلب اشاره کردهاند؛ از باب نمونه:
قرآن میفرماید: مردم یک امت بودند، پس خدا پیامبران را فرستاد تا بشارت دهند و ترساننده باشند. و بر آنان کتابِ بر حق نازل کرد تا درباره آنچه اختلاف دارند، در میانشان داوری کند. ولی جز کسانی که کتاب بر آنان نازل گشته و حجت تمام شده بود، در آن اختلاف نکردند، اختلاف از روی تکبر و تجاوز بود. پس خدا مؤمنان را در آنچه اختلاف داشتند راهنمایی کرد، خدا هر کس را بخواهد به راه راست هدایت میکند.[263]
راوی از امام صادق(ع) سؤال کرد: خدا چرا بندگان را آفرید؟ فرمود: خدای تبارک و تعالی بندگان را عبث نیافرید و آنان را به بازیچه و سر خود رها نساخت، بلکه برای اظهار قدرت و مکلف ساختن، آنان را آفرید، تا بر اثر اطاعت از تکالیف الهی رضای او را فراهم سازند. آنان را نیافرید تا نفعی ببرد یا زیانی را از خودش دفع کند، بلکه آفرید تا به آنان سود رسانَد، و به نعمتهای جاویدان آخرت نایل گرداند.[264]
بیندیشید و پاسخ دهید
1. چرا حیوانات، مکلف نیستند؟
2. چرا فرشتگان تکلیف ندارند؟
3. انسان چگونه است که میتواند تکالیف را بپذیرد؟
4. تکالیف انسان را چه کسی تعیین میکند؟
5 . چرا جز خدا، دیگری نمیتواند برنامه سعادت انسان را تعیین کند؟
6. آیا انسان میتواند آزاد مطلق زندگی کند و مقید به قوانین نباشد؟
7. آیا محدود شدن به تکالیف به زیان انسان است؟
مسئولیتهای انسان
همانگونه که اشاره شد انسان موجودی است مکلف، و تکالیف و مسئولیتهایی را برعهدهاش نهادهاند که باید انجام دهد.
مسئولیتهای انسان بسیار گسترده و متنوع است که مهمترین آنها در سه بخش خلاصه میشود:
1. مسئولیت انسان در برابر خدا و پیامبر؛ 2. مسئولیت فردی؛ 3. مسئولیت اجتماعی.
بخش اوّل: مسئولیت انسان در برابر خدا و پیامبر
انسان عقلاً و شرعا وظیفه دارد آفریدگار جهان و ولی نعمت خود را بشناسد، او را سپاس گوید و پرستش کند، و تکالیفی را که برعهدهاش نهاده انجام دهد. پیامبران راستین را که سفیران الهی هستند بشناسد، پیامهای خدا را بشنود و از راهنماییهای آنان استفاده کند. اطاعت از خدا و رسول به نفع خود انسان است و سعادت دنیا و آخرت او را تأمین میکند.
قرآن میگوید: ای مردم! پروردگارتان را که شما و پیشینیانتان را آفریده پرستش کنید، باشد که پرهیزکار شوید.[265]
ـ ای کسانی که ایمان آوردهاید! از خدا و رسول اطاعت کنید، و اعمالتان را باطل نسازید.[266]
ـ ای کسانی که ایمان آوردهاید! از خدا و رسول و صاحبان امر اطاعت کنید. و چون در امری اختلاف کردید، اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید، به خدا و پیامبر رجوع کنید. این خیر شما است و سرانجام بهتری دارد.[267]
بخش دوم: مسئولیت فردی
عزیزترین و ارزشمندترین چیزها برای انسان نفس اوست. انسان باید قبل از هرچیز به فکر نفس خود باشد، او را بشناسد که چگونه وجودی است، از کجا آمده و به کجا خواهد رفت و سرانجامش چیست. عوامل تعالی و تکامل یا انحطاط و سقوطش چیست.
انسان باید موقعیت خود را در جهان بشناسد و با وظایفش آشنا گردد. خوب بیندیشد که هدف از آفرینش او چه بوده و سعادت و خوشبختی واقعیاش در چیست؟ شقاوت و بدبختی او در چیست؟ برنامه زندگی خود را از کجا بگیرد، و مسیرش را چگونه تعیین کند؟
انسان اگر در اینباره خوب فکر کرد، و برنامه زندگی خود را درست تنظیم نمود، خود را سعادتمند خواهد کرد، و اگر قدر نفس خود را ندانست، و از تنظیم برنامه صحیح غفلت نمود بر خویشتن ستم کرده و نفس گرانبهای خود را به هلاکت افکنده است، و چه خسرانی بالاتر از این؟!
قرآن میفرماید: ای کسانی که ایمان آوردهاید! از خدا بترسید، و باید هر کس بنگرد که برای فردایش چه فرستاده است. از خدا بترسید، که به کارهای شما آگاه است.[268]
ـ بگو: من خدا را میپرستم، و دینم را خالص او میگردانم، شما هم هر چه را جز او خواستید. بپرستید، بگو: زیانکاران کسانی هستند که در قیامت نفس خود و خاندانشان را از دست بدهند، و بدانید که این زیانی است آشکار.[269]
ـ از آن روز که به سوی خدا باز میگردید و به هر نفسی پاداش عملش به تمامی داده میشود و مورد ستم قرار نمیگیرند بترسید.[270]
ـ ای کسانی که ایمان آوردهاید! نفس خود و خانواده خود را از آتشی که هیزم و آتش روشن کن آن، مردم و سنگها (بتها) هستند نگه دارید، آتشی که فرشتگانی درشتگفتار و سختگیر بر آن گمارده شدهاند، هرچه خدا امر کند نافرمانی نمیکنند و همان میکنند که به آن مأمور شدهاند.[271]
امام سجاد(ع) فرمود: اما حقّ نفس تو این است که به اطاعت از خدا وادارش سازی، پس حقّ زبان و گوش و چشم و دست و پا و شکم و عورت خود را ادا کنی، و در این جهت از خدا استعانت کنی.[272]
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: نفْس، گوهری است گرانبها، هر کس آن را حفظ کرد مقامش را بالا برده است، و هر کس کوچکش شمرد، آنرا به پستی کشیده است.[273]
و فرمود: هر کس نفس خویش را شناخت آنرا به وسیله امور فانی شونده به پستی نمیکشد.[274]
بخش سوم: مسئولیت اجتماعی
انسانها ناچارند با هم زندگی کنند و در امور اجتماعی تعاون و همکاری داشته باشند. هر یک از انسانها باید یکی از مسئولیتهای اجتماعی را برعهده بگیرد، و چنانکه از دیگر انسانها استفاده میکند به آنان نیز سود برساند. انسانها باید ضوابط و مقررات اجتماعی و حقوق یکدیگر را رعایت کنند و مزاحم همدیگر نباشند، تا زندگی آنان خوش و قرین آرامش باشد. اخلاق و حقوق اجتماعی به همین منظور تدوین شده است.
اسلام نیز به اخلاق اجتماعی کاملاً توجه داشته، برای افراد اجتماع مسئولیتهای متقابلی را قرار داده، و به رعایت آنها توصیهها و تأکیدات فراوانی کرده است. اسلام به طور گسترده مسئولیتهایی را برعهده افراد نهاده و از آنان خواسته انجام وظیفه کنند. این مسئولیتها تفصیلاً در کتابهای اخلاق بررسی شده ولی ما به ذکر عناوین کلی آنها اکتفا میکنیم: افراد اجتماع نسبت به اجتماعی که در آن زندگی میکنند مسئولیت دارند. پدر و مادر به فرزندانشان و فرزندان به پدر و مادر؛ زن به شوهر و شوهر به همسرش؛ برادر به برادر و خواهر، و خواهر به برادر و خواهر؛ همسایه به همسایه؛ معلم به دانشآموز و دانشآموز به معلم؛ عالِم به جاهل و جاهل به عالم؛ پزشک به بیمار و بیمار به پزشک؛ حاکم و زمامدار به مردم و مردم به زمامدار؛ کارگزاران حکومت به مردم و مردم به کارگزاران؛ فرماندهان نظام به سربازان و سربازان به فرماندهان؛ سالمندان به کودکان و جوانان و جوانان به سالمندان؛ مسلمان به مسلمان، مسلمان به اهل کتاب، و مسلمان به کافران.[275]
یادآوری: مسئولیتهای انسان در امور مزبور خلاصه نمیشود بلکه او به حیوانات، و نباتات و دریاها و محیط زیست، و آب و هوا، و زمین و معادن و جنگلها نیز مسئولیت دارد.
بیندیشید و پاسخ دهید
1. انسان در برابر خدا چه مسئولیتهایی دارد؟
2. در برابر پیامبران چه مسئولیتهایی دارد؟
3. انسان نسبت به نفس خودش چه مسئولیتهایی دارد؟
4. مسئولیت انسان در برابر دیگر انسانها یعنی چه؟
5 . چرا انسانها در برابر دیگر انسانها مسئولیت دارند؟
6. انجام مسئولیتهای متقابل چه نتایجی دارد؟
7. اسلام نسبت به مسئولیتهای متقابل چه کرده؟
8 . چه کسانی مسئولیت دارند؟
[229] . « وَلَقَدْ خَلَقْنا الإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِـینٍ * ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِی قَرارٍ مَـکـینٍ * ثُمَّ خَلَقْنا النُّـطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنا العَلَقَةَ مُـضْغَةً
فَخَلَقْنا المُـضْغَةَ عِظاماً فَـکسَوْنا العِظامَ لَـحْماً ثُمَّ أَنْشَـأْناهُ خَـلْقاً آخَرَ فَتَبارَک اللّهُ أَحْـسَنُ الخالِقِـینَ »؛ مؤمنون، آیه 12 ـ 14.
[230] . « الَّذِی أَحْسَنَ کلَّ شَیءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الإِنْسانِ مِنْ طِـینٍ * ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِـینٍ * ثُمَّ سَوّاهُ وَنَفَخَ فِـیهِ مِنْ
رُوحِهِ وَجَعَلَ لَکم السَّمْعَ وَالأَبْصارَ وَالأَفْـئِدَةَ قَلِـیلاً ما تَشْکرُونَ »؛ سجده، آیه 7 ـ 9.
[231] . « فَإِذا سَـوَّیتُهُ وَنَفَخْتُ فِـیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ »؛ حِجر، آیه 29.
[232] . « وَلَقَدْ کرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْناهُمْ فِی البَرِّ وَالبَحْرِ وَرَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّـیباتِ وَفَـضَّلْناهُمْ عَلی کثِـیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِـیلاً »؛ اسراء،
آیه 70.
[233] . « وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْماءَ کلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی المَلائِکةِ فَقالَ أَنبِئُونِـی بِأَسْماءِ هـؤُلاءِ إِنْ کنْتُمْ صادِقِـینَ * قالُوا سُبْحانَک لا عِلْمَ
لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّک أنْتَ الْعَلِـیمُ الحَـکـیمُ * قالَ یاآدَمُ أَنبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَلَمْ أَقُلْ لَـکمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیبَ السَّمـواتِ وَالْأَرضِ وَأَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَما کنتُمْ تَـکتُمُونَ »؛ بقره، آیه 31 ـ 33.
[234] . « وَ إِذ قالَ رَبُّک لِلْمَلائِکةِ إِنِّی جاعِلٌ فِـی الْأَرضِ خَلِـیفَةً قالُوا أتَجْعَلُ فِـیها مَنْ یفْسِدُ فِـیها وَیسْفِک الدِّماءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ
بِحَمْدِک وَنُقَدِّسُ لَک قالَ إِنِّی أعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ »؛ همان، آیه 30.
[235] . « إِنَّ الإِنْسانَ خُلِـقَ هَلُوعاً * إِذا مَسَّهُ الشَّـرُّ جَـزُوعاً * وَ إِذا مَسَّـهُ الخَیرُ مَنُوعاً »؛ معارج، آیه 19.
[236] . « وَخُلِقَ الإِنْسانُ ضَعِـیفاً »؛ نساء، آیه 28.
[237] . « کـلاّ إِنَّ الإِنْسانَ لَیطْغی * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی »؛ علق، آیه 6.
[238] . « وَیدْعُ الإِنْسانُ بِالشَّـرِّ دُعاءَهُ بِالْخَیرِ وَکانَ الإِنْسانُ عَجُولاً »؛ اسراء، آیه 11.
[239] . « إِنَّ الإِنْسانَ لَظَلُومٌ کفّارٌ »؛ ابراهیم، آیه 34.
[240] . « وَلَئِنْ أَذَقْنَا الإِنْسانَ مِنّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ إِنَّهُ لَیـؤُوسٌ کفُورٌ * وَلَئِنْ أَذَقْناهُ نَعْماءَ بَعْدَ ضَـرّاءَ مَسَّتْهُ لَیقُولَنَّ ذَهَبَ
السَّـیـئاتُ عَنِّی إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ »؛ هود، آیه 9 ـ 10.
[241] . « قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِکونَ خَزائِنَ رَحْمَةِ رَبِّی إِذاً لَأَمْسَکتُمْ خَشْیةَ الاْءِنْفاقِ وَکانَ الإِنْسانُ قَتُوراً »؛ اسرا، آیه 100.
[242] . « إِنّا خَلَقْنا الإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِـیهِ فَجَعَلْناهُ سَمِـیعاً بَصِـیراً * إِنّا هَدَیناهُ السَّبِیلَ إِمّا شاکراً وَ إِمّا کفُوراً »؛ انسان، آیه 2.
[243] . « وَمَنْ یرِدْ ثَوابَ الدُّنْیا نُـؤْتِهِ مِنْها وَمَنْ یرِدْ ثَوابَ الآخِرَةِ نَـؤْتِهِ مِنْها وَسَنَجْزِی الشّاکرِینَ »؛ آل عمران، آیه 145.
[244] . « وَقُلِ الحَـقُّ مِنْ رَبِّکمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیـؤْمِنْ وَمَنْ شاءَ فَلْیکفُرْ »؛ کهف، آیه 29.
[245] . « وَما أَصابَکمْ مِنْ مُصِـیبَةٍ فَبِما کسَبَتْ أَیدِیکمْ وَیعْفُو عَنْ کثِـیرٍ »؛ شوری، آیه 30.
[246] . « ظَهَرَ الفَسادُ فِی البَرِّ وَالبَحْرِ بِما کسَبَتْ أَیدِی النّاسِ لِـیذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّـهُمْ یرْجِعُونَ »؛ روم، آیه 41.
[247] . « لا یکلِّفُ اللّهُ نَفْساً إِلاّ وُسْعَها لَها ما کسَبَتْ وَعَلَیها ما اکتَسَبَتْ »؛ بقره، آیه 286.
[248] . « إِنَّ الَّذِینَ یلْحِدُونَ فِی آیاتِنا لا یخْفَوْنَ عَلَینا أَفَمَنْ یلْقی فِی النّارِ خَیرٌ أَمْ مَنْ یأْتِی آمِناً یوْمَ القِـیامَةِ اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ إِنَّهُ بِما
تَعْمَلُونَ بَصِـیرٌ »؛ فصلت، آیه 40.
[249] . حیوانی را که او ذبح میکند.
[250] . إبراهیم بن أبیمحمد فی الحدیث قال: سَأَلته (ابالحسن علیهالسلام) عَن اللّه عَزّوَجَلّ: هل یجبر عبادَه علی المعاصی؟ فقال: بل
یخیرهُم و یمهلهم حتی یتوبوا. قلت: فهل یکلّف عبادَه مالا یطیقون؟ فقال: کیف یفعلَ ذلک و هو یقول: « وَما رَبُّک بِظَـلاّمٍ لِلْعَبِیدِ ». ثم قال: حدّثنی أبی موسی بن جعفر علیهالسلام عن أبیه جعفر بن محمّد علیهالسلام أنّه قال: من زعم أنّ اللّه یجبِر عبادَه علی المعاصی أو یکلّفهم ما لایطیقون فَلا تأکلوا ذبیحَته و لا تَقبلوا شهادتَه و و لا تُصَلّوا وراءَهُ و لا تُعطوه مِن الزّکاة؛ بحارالانوار، ج 5 ، ص 11.
[251] . « وَما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِیبَـینَ لَهُمْ فَیضِلُّ اللّهُ مَنْ یشاءُ وَیهْدِی مَنْ یشاءُ وَهُوَ العَزِیزُ الحَکـیمُ »؛ ابراهیم،
آیه 4.
[252] . « قُلِ اللّهُمَّ مالِک المُلْک تُـؤْتِی المُلْک مَنْ تَشاءُ وَتَنْزِعُ المُلْک مِمَّنْ تَشاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِـیدِک الخَیرُ إِنَّک
عَلی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ »؛ آل عمران، آیه 26.
[253] . « وَلَوْ شاءَ اللّهُ لَجَعَلَکمْ أُمَّةً واحِدَةً وَلـکنْ یضِلُّ مَنْ یشاءُ وَیهْدِی مَنْ یشاءُ وَلَتُسْأَلـُنَّ عَمّا کنْتُمْ تَعْمَلُونَ »؛ نحل، آیه 93.
[254] . « فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلـکنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ وَما رَمَیتَ إِذ رَمَیتَ وَلـکنَّ اللّهَ رَمی وَلِـیبْلِی المُـؤْمِنِـینَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً إِنَّ اللّهَ سَمِـیعٌ
عَلِـیمٌ »؛ انفال، آیه 17.
[255] . « وَماتَشاءُونَ إِلاّ أَنْ یشاءَ اللّهُ رَبُّ العالَمِینَ »؛ تکویر، آیه 29.
[256] . الجعفری عن أبیالحسن الرّضا علیهالسلام قال: ذُکرَ عنده الجبرُ والتفویضُ فقال: ألا أُعطیکم فی هذا أصلاً لا تختلفون فیه و
لا یخاصمکم علیه أحد إلاّ کسرتموه؟ قلنا: إن رأیت ذلک. فقال: إنّ اللّه عزّ وجلّ لم یطَع بإکراهٍ و لم یعصَ بغلبةٍ، و لمیهمِل العبادَ فی مُلکه، هو المالک لما ملکهم والقادرُ علی ما أقدرَهم علیه، فإن ائتمرَ العبادُ بطاعتهِ لم یکن اللّه عنها صادّا و لا منها مانعا، و إن ائتمروا بمعصیته فشاء أن یحولَ بینهم و بین ذلک فعل و إن لمیحُلْ و فعلوه فلیس هو الذی أدخلهم فیه؛ بحارالانوار، ج 5 ، ص 16.
[257] . محمّدبن عجلان قال قُلتُ لِأَبی عبداللّه علیهالسلام: فَوّضَ اللّهُ الأمرَ إلی العباد؟ قال: اللّه أکرمُ من أن یفوِّضَ إلیهم. قلت: فأجبرَ
اللّه العبادَ علی أفعالِهم؟ فقال: اللّه أعدلُ من أن یجبِرَ عبدا علی فعلٍ ثم یعَذِّبهُ؛ همان، ص 51 .
[258] . « لا یعْصُونَ اللّهَ ما أَمَرَهُمْ وَیفْعَلُونَ ما یـؤْمَرُونَ »؛ تحریم، آیه 6.
[259] . « وَما مِنّا إِلاّ لَـهُ مَقامٌ مَـعْلُومٌ * وَ إِنّـا لَـنَحْنُ الصّـافُّـونَ * وَ إِنّـا لَـنَحْنُ المُسَـبِّحُونَ »؛ صافات، آیه 146.
[260] . عبداللّه بن سنان قال: سألت أباعبداللّه جعفربن محمد الصادق علیهالسلام فقلت: الملائکة أفضلُ أم بنو آدمَ؟ فقال: قال
أمیرالمؤمنین علی بن أبیطالب علیهالسلام: إنّ اللّه عزّ وجلّ رَکبَ فی الملائکةِ عقلاً بلاشهوةٍ و رکب فی البهائم شهوةً بلاعقل، و رَکبَ فی بنی آدم کلیتهما، فمن غَلبَ عقلُه شهوتَه فهو خیر من الملائِکة، و مَن غلب شهوتُه عقلَه فهو شرٌّ من البهائمِ؛ بحارالانوار، ج 6، ص 299.
[261] . « إِنّا عَرَضْنَا الأَمانَةَ عَلَی السَّمـواتِ وَالأَرْضِ وَالجِبالِ فَأَبَینَ أَنْ یحْمِلْنهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْها وَحَمَلَها الإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً
جَـهُولاً »؛ احزاب، آیه 72.
[262] . برای کسب اطلاع بیشتر درباره نبوت، ر.ک: کتابهای کلام و عقاید.
[263] . « کانَ النّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِـیینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الکتابَ بِالْحَقِّ لِـیحْکمَ بَینَ النّاسِ فِـیما اخْتَلَفُوافِـیهِ وَما اخْتَلَفَ فِـیهِ إِلاّ الَّذِینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ البَیناتُ بَغْیاً بَینَهُمْ فَهَدی اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِما اخْتَلَفُوا فِـیهِ مِنَ الحَقِّ
بِإِذْنِهِ وَاللّهُ یهْدِی مَنْ یشاءُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِـیمٍ »؛ بقره، آیه 213.
[264] . جعفربن محمدبن عمارة عَن أبیه قال: سألتُ الصّادِق جعفربن محمد علیهالسلام، فَقُلْتُ لَهُ: لِمَ خلق اللّه الخلقَ؟ فقال: إنّ اللّه
تَبارک وَتَعالی لم یخلُق خلقَه عَبَثا وَ لم یترکهم سُدی، بل خَلقَهم لإظهار قُدرتِه و لیکلّفَهم طاعَته، فیستوجبوا بذلک رضوانَه، و ما خَلقَهم لِیجلبَ منهم منفعةً ولا لیدفعَ بهم مضرّةً، بل خَلقَهم لینفعهم و یوصِلهم إلی نعیم الأبد؛ بحارالانوار، ج 5 ، ص 313.
[265] . « یا أَ یهَا النّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکمُ الَّذِی خَلَقَکمْ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکمْ لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ »؛ بقره، آیه 21.
[266] . « یا أَیها الَّذِینَ آمَنُوا أَطِـیعُوا اللّهَ وَأَطِـیعُوا الرَّسُولَ وَلا تُبْطِلُوا أَعْمالَکمْ »؛ محمد، آیه 33.
[267] . « یا أَیها الَّذِینَ آمَنُوا أَطِـیعُوا اللّهَ وَأَطیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأمْرِ مِنْکمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کنْتُمْ
تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالیوْمِ الآخِرِ ذ لِک خَیرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً »؛ نساء، آیه 59 .
[268] . « یا أَیها الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ »؛ حشر، آیه 18.
[269] . « قُلِ اللّهَ أَعْبُدُ مُـخْلِصاً لَهُ دِیـنِی * فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَّ الخاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَأَهْلِـیهِمْ یوْمَ القِـیامَةِ
أَلا ذ لِک هُوَ الخُسْرانُ المُبِینُ »؛ زمر، آیه 14 ـ 15.
[270] . « وَاتَّقُوا یوْماً تُرْجَعُونَ فِـیهِ إِلَی اللّهِ ثُمَّ تُوَفّی کلُّ نَفْسٍ ما کسَبَتْ وَهُمْ لا یظْلَمُونَ »؛ بقره، آیه 281.
[271] . « یا أَیها الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکمْ وَأَهْلِـیکمْ ناراً وَقُودُها النّاسُ وَالحِـجارَةُ عَلَیها مَلائِکةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا یعْصُونَ اللّهَ ما أَمَرَهُمْ
وَیفْعَلُونَ ما یـؤْمَرُونَ »؛ تحریم، آیه 6.
[272] . و أمّا حقّ نفسک علیک، فأن تستو فیها فی طاعة اللّه، فتؤدّی إلی لسانک حقَّه، و إلی سمعِک حقَّه و إلی بصرِک حقَّه و إلی
یدِک حقَّها و إلی رجلِک حقَّها و إلی بطنِک حقَّه و إلی فَرْجِک حقَّه، و تَستعینَ باللّه علی ذلک؛ تحفالعقول، ص 262.
[273] . قال علی علیهالسلام: إنّ النفس لجوهرة ثمینة من صانَها رَفعَها و من ابتذَلَها وَضعَها؛ غررالحکم، ص 226.
[274] . قال أمیرالمؤمنین علیهالسلام: مَن عَرَفَ نَفْسَهُ لَمْ یهنها بِالفانِیاتِ؛ همان، ص 669.
[275] . برای آگاهی بیشتر از مسئولیتهای انسانها، ر.ک: قرآن کریم و کتابهای تفسیر و حدیث و اخلاق.