بخش دوم: ضرورت دقت در انتخاب همسر و صفات همسر خوب
دقت در انتخاب همسر[23]
همانطور که اصل ازدواج و تشکیل خانواده برای پسران و دختران ضرورت دارد، دقت در انتخاب همسرِ مناسب هم، امری ضروری است و دقتهای ویژهای را میطلبد، زیرا همین دقتهای اولیه است که خوشبختیهای زندگی آینده را رقم میزند. همیشه بزرگترین دغدغه دختران و پسران، پیدا کردن همسر دلخواه است. اگر در این مورد موفق شدند آینده خوشی دارند و اگر شکست خوردند، زندگی آیندهشان با ناهمواریهای فراوانی روبهرو خواهد شد، به طوری که یا باید با نزاع و کشمکشهای همیشگی، دست و پنجه نرم کنند یا کارشان به طلاق، منجر شود.
دقت در انتخاب نه تنها مذموم نیست، بلکه امری، مشروع و لازم است.
در اسلام به موضوع انتخاب همسر و رعایت ملاکهای عقلی و شرعی آن، تأکید فراوان شده است؛ برای نمونه به دو حدیث اشاره میکنیم:
امام صادق علیه السلام فرمود:
زن، همانند گردنبند است، دقت کن که چه گردنبندی را بر گردنِ [زندگی و حیات] خود میافکنی. برای زن- چه خوب چه بد- نمیتوان قیمتی تعیین کرد. اما ارزش زنهای نیک را با طلا و نقره، نمیتوان سنجید، زیرا آنان از طلا و نقره، ارزشمندترند و اما زنان بد، ارزش خاک هم ندارند، زیرا خاک از آنها بهتر است![24]
ابراهیم کرخی میگوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم:
همسرم، که زن خوب و سازگاری بود، مرده و اکنون قصد دارم دوباره ازدواج کنم [نظر شما چیست؟] امام علیه السلام فرمود: خوب دقت کن که خودت را در کجا قرار میدهی و چه کسی را در مالت شریک میگردانی و بر دین و اسرارت، آگاه میسازی.[25]
از این پس در چند خطبه آینده، معیارها و ملاکهای انتخاب همسر را بیان میکنیم.
آرامش در پناه اخلاق همسر[26]
اخلاق انسانها به سبب عوامل مختلف تربیتی، محیطی، ژنتیکی و دیگر عوامل، متفاوت است. به علت همین تفاوتها، دو انسانی که میخواهند در جایی با هم شریک یا هم اتاق یا همسایه شوند معمولًا مراقبند که با کسی همدم گردند که با او توافق اخلاقی داشته باشند. این مراقبت و دقت، در انتخاب همسر و شریک آینده زندگی، باید به مراتب حساستر و سنجیدهتر باشد، زیرا مسئله ازدواج، حکایتِ یک عمر زندگی و حضور لحظه لحظه در سرنوشت دو زوج و فرزندانشان است.
هر انسانی در طول عمر، نیاز به یک انیس و مونسِ صادق و باوفا و غمخوار و دلسوز دارد تا از او حمایت کند و بهترین دوست و انیس، همسر آدمی است، به همین جهت، قرآن کریم، انس و محبت را، مهمترین ثمره ازدواج میشمارد:
و از نشانههای او اینکه [از نوع] خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدانها آرام گیرید و میانتان دوستی و رحمت نهاد. آری در این [نعمت] برای مردمی که میاندیشند قطعاً نشانههایی است.[27]
جالب این است که آیه فوق، سکونت و آرامش در زندگی خانوادگی و مودت و دلسوزیِ بین زن و شوهر را از آیات و نشانههای الهی میداند.
بنابراین، مهمترین چیزی که به هنگام انتخاب همسر باید مورد عنایت و دقت قرار گیرد اخلاق نیک، صداقت، امانتداری، دلسوزی و مهربانی، راستگویی و عفت و پاکی است و همسران در اینگونه موارد باید توافق اخلاقی داشته باشند.
دختران و پسرانی که به سعادت و آرامش آینده خویش میاندیشند باید به هنگام انتخاب همسر، درصدد یافتن چنین افرادی باشند. البته ملاکهای دیگر مثل زیبایی هم قابل توجه است، اما اگر محور معیارها قرار گیرد اشتباه است، چون زیبایی و ارضای غریزه جنسی، موقتی است، ولی آنچه تداوم دارد و در تمام عرصههای زندگی خود را نشان میدهد اخلاق است.
امام رضا علیه السلام در حدیثی میفرماید:
بنده خدا به فایدهای بهتر از همسر شایسته، دست نمییابد؛ همسری که وقتی او را میبیند شادمانش گرداند و در غیابش از خود و مال او نگهداری کند.[28]
دینداری[29]
یکی از ملاکهای بسیار مهم در امر ازدواج، دینداری است. دختران و پسران باید به این معیار، توجه کافی داشته باشند و به راحتی از آن نگذرند، زیرا اگر همسری واقعاً دیندار باشد، خودبهخود همه ملاکها و ارزشهای دیگر همانند راستگویی، خوشخلقی، امانت داری و دیگر معیارها را در خود خواهد داشت: «چون که صد آید، نود هم پیش ماست».
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام، بر ایمان و دینداری همسر و تقیّد و التزام عملی به آن، تأکید کردهاند، در این باره چند حدیث را نقل میکنیم:
امام صادق علیه السلام فرمود:
هرگاه مردی همسر را تنها به خاطر زیبایی و ثروتش انتخاب کند، خداوند او را به همان زیبایی و ثروت وامیگذارد و هرگاه همسرش را به خاطر دیانتش انتخاب کند، خداوند مال و جمال را نیز به او میدهد.[30]
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:
کسی که با زنی فقط به خاطر زیباییاش ازدواج کند، عاقبت آنچه را دوست دارد در آن نمیبیند، و هر کس به سبب مال و ثروت با زنی وصلت نماید، خداوند او را به خود وامیگذارد. پس بر شما باد به دینداری.[31]
باز همان بزرگوار صلی الله علیه و آله فرمود:
هر کس با زنی به خاطر مالش ازدواج کند، خداوند او را به خودش وامیگذارد و هر کس به سبب زیباییِ زنی با او وصلت نماید، در آن زشتی میبیند. اما اگر فردی به خاطر دینداری با زنی ازدواج کند، خداوند هر سه را برایش جمع میکند.[32]
چنانکه دیدیم پیشوایان دین، خوبی و مزیتِ زیبایی و امکانات مادیِ همسر را نفی نکرده بلکه هدف نهایی دانستن آنها را مذموم دانستهاند و ایمان و دینداری را از آنها مهمتر شمردهاند. درست نیست که دختر فقط دنبال یافتن پسری خوشتیپ و دارای منزل شخصی و شغلِ پردرآمد باشد و از ایمان و دینداری او غفلت کند. یا اینکه پسر، همسری را برگزیند که جهیزیه خوب و ثروت کلان داشته باشد و از جنبههای دینداری او چشمپوشی نماید.
کسانی که فقط با اینگونه معیارهای مادی ازدواج میکنند، معمولًا زندگی گرم و پررونقی ندارند و همواره با مشکلات جسمی و روحی مختلف روبهرو میشوند. تهی بودنِ زندگی از معنویت، سرانجامی جز پوچی و هلاکت ندارد.
دینداری چرا؟[33]
اکنون سؤال این است که: چرا اسلام بر دینداری و ایمان همسر، تأکید فراوان دارد؟
در پاسخ میگوییم: زن و شوهر، دو شریک جدی هستند که باید عمری با هم زندگی کنند، اگر هر دو دیندار باشند و به وظایف ایمانی خود عمل کنند، زندگی آنان شیرین و آرامبخش خواهد بود وگرنه روزگار تلخی خواهند داشت.
دینداری، شاخصهای است که همه ارزشهای دیگر را با خود به درون زندگی، منتقل میکند، مرد با ایمان به همسرش ظلم و ستم نمیکند، کتک نمیزند، دروغ نمیگوید، در دادن نفقه کوتاهی نمیکند، دشنام نمیدهد، لغزشهای همسرش را میبخشد. یک زن دیندار هم عفت خود را حفظ میکند، در اموال شوهرش خیانت نمیکند، بددل و بدزبان نیست، اسرار خانه را فاش نمیسازد. این حدیث از امام حسن علیه السلام زیباست:
مردی خدمت آن بزرگوار علیه السلام رسید تا با ایشان درباره ازدواج دخترش مشورت کند، امام فرمود:
او را به همسریِ مردی تقواپیشه درآور، زیرا اگر او را دوست داشته باشد اکرام و احترامش میکند و اگر بر او خشم گیرد، ستم نخواهد کرد.[34]
درباره دینداری به یک نکته مهم باید اشاره کنیم:
ایمان و تدین افراد در یک درجه نیست بلکه دارای مراتب و درجات مختلف است، که این مراتب در مقدار تقیّد آنها به وظایف دینی آشکار میگردد. البته در امر دیانت، ایدهآلها و درجههای بالا بسیار مطلوب است و هر کس باید سعی کند که در این مورد، بهترینها را انتخاب کند، اما نباید در این خصوص، وسواس به خرج داد، چون همه آدمها بالاخره، عیبها و ایرادهایی دارند و فقط معصومان علیهم السلام از عیب و خطا، مبرّا هستند. گاهی دیده شده که در اثر همین سختگیریهای بیمورد، جوان خوبی از دست خانوادهای رفته است. کافی است که جوان، دغدغه دین داشته باشد و به واجبات عمل کند و از محرّمات بپرهیزد، بقیه موارد، به تدریج کامل میشود و شکلِ مطلوب به خود میگیرد.
توافق اخلاقی[35]
یکی از معیارهای بسیار اساسی که جوانان در انتخاب همسر باید به آن توجه کنند، توافق اخلاقی است؛ منظور ما از توافق اخلاقی این است که دختر و پسر در امور دینی و عقیدتی، نحوه زندگی کردن، پسندها و ناپسندهای فردی و اجتماعی، ارزشهای مورد قبول خانوادههای متعادل و مسائل دیگری از این قبیل تا حدود زیادی به هم نزدیک باشند؛ مثلًا اگر مردی به حجاب، نماز و روزه و احکام شرعی معتقد باشد، اما دختر چنین عقیدهای نداشته باشد، زندگی دوام نمیآورد. یا اگر دختری، اهل قناعت است، اما پسر، ولخرج و بیبرنامه، توافق دائمی صورت نمیگیرد. و همینطور امور مهم دیگر.
توافق اخلاقیِ زن و مرد در ایجاد و تداوم سلامت و آرامشِ زندگی و تربیت فرزندان صالح بسیار مهم است. اما اگر یکی از آنها یا هر دو، بداخلاق باشند زندگی ناگواری خواهند داشت که سرانجام آن یا طلاق است و یا بودن در جهنم سوزانِ بداخلاقی.
آمار نشان میدهد که بیشترین درصد طلاقها، در اثر عدم توافق اخلاقی است.
از همینجا میفهمیم که چرا در اسلام، این همه بر «اخلاق نیک» تأکید شده و آن را یکی از شرایط ضروری انتخاب همسر، دانسته است.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:
آن کس که اخلاق و دینش مورد رضایت و پسند شما بود به او دختر بدهید، چنانچه از این شیوه امتناع ورزید موجب فتنه و فساد بزرگ در زمین شدهاید.[36]
حسن بن بشار میگوید: برای امام رضا علیه السلام نوشتم:
یکی از اقوام، از دخترم خواستگاری کرده، ولی اخلاق بدی دارد؟
حضرت در پاسخ نوشتند: اگر دچار سیئات اخلاقی است به او دختر نده.[37]
این نکته را هم بگویم که: مراد از اخلاق نیک، فقط نرمخویی و عصبانی نشدن نیست، بلکه منظور همه صفات نیک مانند: صداقت، راستگویی، امانتداری، دلسوزی، مهربانی، پاکدامنی، وفاداری و دیگر صفات نیک است.
جمال و زیبایی[38]
یکی از آرزوهای مهم دختر و پسر این است که همسرشان زیبا باشد.
این آرزو، نکوهیده نیست، زیرا زیباپسندی امری فطری است و انسان ذاتاً جمال و زیبایی را دوست دارد و از آن لذت میبرد: منظره قشنگ، نوشته زیبا، ساختمان موزون، چهره زیبا و چیزهای دیگر، از این قبیل، برای انسان جالب و پرجاذبه است.
اما واقعیت این است که در امر ازدواج نباید زیبایی را فقط در چهره ظاهری دید. در روابط انسانی- به ویژه روابط خانوادگی و زناشویی- زیبایی واقعی و بادوام، شامل ظاهر و باطن یک فرد است. به تجربه ثابت شده است که همسرانی که فقط شکل ظاهری زیبا داشتهاند اما از رفتار پسندیده و زیبا، تهی بودهاند، پس از چندی در چشم هم بسیار زشت جلوه کردهاند.
بله، در انتخاب همسر باید به زیبایی توجه کرد، اما زیباییِ نسبی کافی است. کسانی که فقط به دنبال زیبایی یا مال باشند غالباً از ازدواج خود خیر نمیبینند و خداوند آنها را به خودشان وامیگذارد. امام صادق علیه السلام فرمود:
هرگاه مردی، همسری را تنها برای زیبایی و ثروتش انتخاب کند، خداوند او را به همان زیبایی و ثروت وامیگذارد [و از همه چیز محروم میشود] و هرگاه همسرش را به خاطر دیانتش برگزیند، خداوند، مال و جمال را نیز به او میدهد.[39]
حدیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره نهی از ازدواج با «خضراء الدمن» (گیاهان زیبایی که در مزبلهها میرویند)؛ ناظر به همین معناست که در امر همسرگزینی، فقط به زیبایی و جاذبه ظاهری، توجه نکنیم.
ممکن است برخی بپرسند: بالاخره وضعیت ظاهری دختر و پسر (هر چند نسبی) ملاک و معیاری است که باید به آن عنایت داشت، حال سؤال این است که در مورد دختران، تا چه حد جایز است خود را به خواستگارشان نشان دهند؟ در این باره، دو حدیث را نقل میکنم:
مردی به امام صادق علیه السلام عرض کرد: آیا جایز است مرد، موی سر و زیباییهای زنی را که میخواهد بگیرد، ببیند؟ فرمود: اگر با نگاه لذتآمیز نباشد [صرفاً آگاهی از خصوصیات او باشد] اشکال ندارد.[40]
در خبر دیگری آمده است:
از حضرت سؤال شد: آیا جایز است زن بایستد تا مرد او را نظر
کند؟ فرمود: آری، بلکه پوشیدن لباس نازک هم در آن وقت، مانعی ندارد.[41]
روشن است که این توصیه امام معصوم علیه السلام برای هنگامی است که قصدِ جدّی ازدواج باشد. دیدن موی سر و خصوصیات دیگر دختر، که لازمه آن برداشتن حجاب است، معمولًا کاری است که به یک یا چند نفر از بانوانِ پخته فامیل نزدیک، واگذار میشود. اما مرد هم میتواند وضعیت ظاهری دختر را ببیند، چون اوست که میخواهد به گرانترین و سنگینترین پیوند، تن دهد. محمد بن مسلم میگوید از امام باقر علیه السلام پرسیدم:
مردی که میخواهد ازدواج کند، آیا حق دارد زنِ مورد نظر خود را ببیند؟ فرمود: آری، چون به گرانترین قیمت او را میخرد، چرا حق دیدن او را نداشته باشد.[42]
شرافت خانوادگی[43]
خانوادههایی هستند که کوشیدهاند تا شریف و بزرگوار زندگی کنند و فرزندان خود را هم بر همین معیار، پرورش دادهاند، ازدواج با چنین افرادی نعمت است. اما شرافت خانوادگی چیست؟ برخی به اشتباه میپندارند که ثروت یا تحصیلات عالی، معیار برجستهای برای شرافت است، اما این چنین نیست، زیرا برخی ثروتمندان با وجود ثروت فراوان، پست و فرومایهاند و برعکس، بعضی خانوادههای تهیدست، شریف و آبرومندند. منظور ما از شرافت خانوادگی، داشتنِ منش انسانی و پایبندی به معیارهای اخلاقی است.
هرگاه دختر یا پسری از چنین خانوادههایی، پیشنهاد ازدواج داشتند نباید تعلّل کنند، زیرا اینگونه پیوندها دنیا و آخرت انسان را تأمین میکند.
در رهنمودهای پیشوایان معصوم علیهم السلام به معیار شرافت و اصالت خانوادگی تأکید شده است:
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله به خانواده شریف در این حدیث، اشاره میفرماید:
از گلهای زیبایی که در مزبله و لجنزارها روییده، بپرهیزید، پرسیدند:
یا رسول اللَّه، مقصود از گلهای مزبله و لجنزار (خضراء الدمن) چیست؟ فرمود: زنِ زیبایی که از خاندان بد و پلید به وجود آمده باشد.[44]
امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمود:
کسی که ریشه خانوادگیاش شریف باشد در حضور و غیاب و در هر حال دارای فضیلت و صفات پسندیده است.[45]
امام باقر علیه السلام فرمود:
با خانواده صالح ازدواج کنید، زیرا سجایای اخلاقی از طریق خانواده به فرزند، منتقل میگردد.[46]
امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمود:
ملکات پسندیده و اخلاق خوب، دلیل پاکی وراثت و ریشه خانوادگی است.[47]
فلسفه تأکید بر شرافت خانوادگی این است که اولًا: ازدواج یک وصلت فردی نیست بلکه پیوند خانوادگی است و زوجین ناچارند با خویشان همسر خود ارتباط داشته باشند و طبیعی است که در این ارتباطها نباید
سرشکسته و خجالتزده باشند، اگر خویشان هر یک، شرور، معتاد، رباخوار، قاچاقچی باشند، رفت و آمد با آنها دشوار خواهد بود.
ثانیاً: خانوادههای شریف در امر ازدواج و زندگی خانوادگی، بهتر تفاهم میکنند و اختلافات زناشویی و طلاق هم کمتر دارند.
در همین جا باید بگویم که: اصالت و شرافت خانوادگی، معیاری است که در همه روابط انسانی و اجتماعی باید به آن توجه کرد. در اسلام، توصیه فراوان شده است که اگر خواستید از کسی چیزی مطالبه کنید از افرادی بخواهید که از خاندان اصیلند. یا گفتهاند: فرزندان شریف و اصیل را باید در خانوادههای اصیل جُست؛ خانوادههایی که پس از سالها امتحان در مورد مسائل فردی و اجتماعی در انجام فرائض و ترک محرمات و کسب تقوا و صداقت و امانتداری، به شایستگی بیرون آمدهاند. ضربالمثلی هست که میگوید: «هرگاه خواستى خاکبردارى از قلههاى بلند بردار».
در توصیههای فردی، اجتماعی و سیاسی امیرمؤمنان علی علیه السلام به مالک اشتر، به پیوند و همنشینی و مشاوره با خانوادههای شریف (بیوتات صالحه) و انتخاب کارگزاران از میان آنان، تأکید شده است:
ای مالک، با آنان که از خانوادههای شریف و خوشنام و کسانی که دارای سوابق نیکو هستند همنشین باش.[48]
ازدواج با مشروبخوار[49]
خداترسیِ همسر و هراس او از نزدیک شدن به هر گونه مشروبات الکلی و پرهیز از مسکرات، یکی از ملاکهایی است که میتوان میزان دینداری او را سنجید. هر کس که دین و ایمان معمولی هم داشته باشد باید از مشروبات الکلی بپرهیزد و آن را «گناه کبیره» بداند.
اسلام، ازدواج با مشروبخوار را نهی کرده است، زیرا مشروب به دلیل زیانهای متعددی که بر جسم و روح و عقل انسان دارد، زندگی را از معنویت و عقلانیت، تهی میسازد و با تأثیر بر نطفه و دیگر اعضای بدن، فرزندانی ناقص و نسلی ناتوان، تحویل میدهد.
در قرآن کریم و روایات، به گناه کبیره بودن شرابخواری و زیانهای آن اشاره شده که در اینجا بعضی از آنها را نقل میکنیم:
قرآن میفرماید:
ای کسانی که ایمان آوردهاید، شراب و قمار و بتها و تیرهای قرعه پلیدند [و] از عمل شیطانند، پس از آنها دوری گزینید، باشد که رستگار شوید. همانا شیطان میخواهد با شراب و قمار میان شما دشمنی و کینه ایجاد کند و شما را از یاد خدا و از نماز بازدارد.[50]
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله میفرماید:
هر کس شراب را، بعد از آن که خداوند آن را به زبان من حرام کرده، بنوشد، هرگاه به خواستگاری دختری آمد شایستگی تزویج ندارد و شفاعتش پذیرفته نیست و راست نمیگوید و امین نیست. پس هرکس بداند کسی شرابخوار است و با این حال به او امانتی بسپرد خداوند، ضامن او نیست و مزد و عوضی به او نخواهد داد.[51]
باز ایشان میفرماید:
شرابخوار اگر بیمار شد به عیادتش نروید، بر جنازهاش نماز نخوانید و اگر گواهی داد او را شایسته ندانید، اگر خواستگاری کرد به او زن ندهید، و اگر امانتی از شما خواست او را امین نشمارید.[52]
امام صادق علیه السلام فرمود:
خداوند برای هر شرّی قفلی نهاده و کلیدهای این شرها را در شراب قرار داده است.[53]
باز آن بزرگوار علیه السلام فرمود:
کسی که شراب بنوشد خداوند چهل روز نماز او را نمیپذیرد.[54]
در روزگار طاغوت، شرابخواری رواج داشت و در خیابانهای بعضی از شهرها به صورت علنی، مغازههای شرابفروشی وجود داشت، اما به لطف خدا پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، بساط مشروبخواری برچیده شد و به عنوان یکی از گناهان کبیره از آن جلوگیری به عمل آمد. ما نباید بگذاریم که دوباره این گناه علنی شود، زیرا به نسلهای آینده ما لطمه میزند و نعمتها و برکتها را از بین میبرد.
فلسفه نهی از شرابخواری[55]
گفتیم که شرابخواری یکی از گناهان کبیره است که لطمههای جبرانناپذیری را به فرد و جامعه، وارد میسازد، لذا باید از رواج آن جلوگیری کنیم. علت این همه تأکید بر نهی و حرمت شرابخواری آن است که شراب با زایل کردن عقل، ریشه همه خوبیها و فضائل را از بین میبرد، چرا که انسان با عقل و تعادل عقلانی خود میتواند نیکیهای دیگر را انجام دهد. ضربه به عقل، ضربه به همه خوبیهاست.
مفضل بن عمر میگوید از امام صادق علیه السلام پرسیدم: چرا خداوند، شراب را حرام کرده است؟ فرمود: خداوند، شراب را به علت تأثیر بد و فسادی که به وجود میآورد حرام کرد، زیرا میگسار، دچار رعشه [اندام] میشود، نورانیت دلش از بین میرود، مردانگی و مروت را از دست میدهد، در ارتکاب کارهای حرام و خونریزی و زنا، گستاخ و بیپروا میشود و در حال مستی و نابخردی، هیچ بعید نیست که به محارم خود تجاوز کند. شراب بر شرابخوار، جز شرّ و بدی نمیافزاید.[56]
امام باقر علیه السلام فرمود:
رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد شراب، ده نفر را لعنت نموده است: کسی که درخت آن را «به قصد تولید شراب»، غرس کند، فردی که از درخت، نگهداری نماید، کسی که آن را بفشرد، کسی که آن را بنوشد، کسی که ساقی آن شود، کسی که آن را حمل نماید، کسی که برای او حمل شود، کسی که آن را بفروشد و خورنده قیمت و پول آن.[57]
در برابر این «امّ الخبائث» چه باید کرد و وظیفه ما چیست؟ یکی از راههای قانونی و حکومتی این است که از طریق نیروهای انتظامی و امنیتی، نظارت دقیقی شود تا عوامل ویرانگر نتوانند از طریق مرزها یا به صورت تولید پنهانی و مخفیانه، شراب را در جامعه گسترش دهند.
روش دیگر که از دست همه مؤمنان و آگاهان، برمیآید این است که با امر به معروف و نهی از منکر، در مجالسی که این گناه کبیره را مرتکب میشوند وارد نشوند و با زبان و عمل و با آگاهی دادن، از گسترش این بلای خانمانسوز جلوگیری نمایند.
همزمان با همه این اقدامات عملی باید فرهنگسازی کرد و با اطلاعات دقیق علمی از طریق رسانههای دیداری، شنیداری و نوشتاری و منبر و خطابه، کتاب و روزنامه و مجله، زیانهای شرابخواری را بازگو کرد.
یکی از اقداماتِ عملیِ نهی از منکر این است که با شرابخوار، وصلت نکنیم و دختران و پسران خود را به ازدواج خانوادههایی که شرابخواری در آنها رواج دارد، درنیاوریم.
زیانهای ازدواج با معتاد[58]
دختران باید آگاه باشند که با مرد معتاد، ازدواج نکنند، زیرا چنین پیوندی، عواقب بسیار ناگواری درپی دارد. در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام مواد مخدر نبود تا درباره آن، بحثی کرده باشند، اما از بعضی احادیثی که در حرمت شرب خمر وارد شده، استفاده میشود که مصرف هر چیز دیگری که زیانها و اثرات شرب خمر را دارد؛ یعنی عقل را به طور موقت میگیرد و نئشگی یا خود فراموشی میآورد حکم شراب را دارد؛ برای نمونه، امام علی النقی علیه السلام فرمود:
خداوند، شراب را به خاطر نامش حرام نکرده، بلکه به سبب پیآمدهایش حرام کرده است، پس هر چیزی که پیآمدهای شراب را داشته باشد آن نیز حرام است.[59]
امام موسی بن جعفر علیه السلام نیز فرمود:
خداوند متعال، شراب را به خاطر نامش حرام نکرده بلکه آن را به سبب آثار و عواقبش تحریم نموده است، پس هر چیزی که کار شراب را انجام دهد، در حکم شراب است.[60]
با توجه به این احادیث، اکثر فقهای شیعه، مصرف مواد مخدر مانند تریاک، هروئین، حشیش و انواع قرصهای روانگردان را تحریم کردهاند، زیرا آثار شراب را دارند؛ یعنی عقل را به طور موقت زایل میکنند، اعتیادآورند و به جسم و روان آدمی، صدمههای جدّی وارد میکنند و موجب انواع فسادهای فردی و اجتماعی میشوند.
به سبب همین آثار ویرانگر است که شارع مقدس اسلام، چنان که ازدواج با مشروبخوار را اکیداً نهی کرده، وصلت با معتاد را نیز نهی میکند. پدران و مادران و دختران در هنگام ازدواج باید مراقب باشند و دقت کنند که به دام معتاد نیفتند. اگر دختری بدون شوهر بماند بهتر از این است که با مرد معتاد ازدواج کند.[61]
شغل همسر[62]
یکی از معیارهایی که معمولًا خانوادهها هنگام ازدواج به آن توجه دارند، شغل همسر است. در این باره، نکاتی را به عرض میرسانم:
بعضی جوانان به علت ادامه تحصیل یا هر عامل دیگری شغل و درآمدی ندارند آیا میتوانند ازدواج کنند؟ به نظر ما در این وضعیت، ازدواج صلاح نیست، چون بعد از آن با مشکل ناسازگاری و حتی احتمال طلاق روبهرو میشوند.
اما اگر همین افراد بی درآمد، به وسیله پدر و مادر یا هر جای دیگری، حداقلهای زندگی برایشان تأمین شود، ازدواج مانعی ندارد وگرنه باید صبر کنند و عفت، پیشه نمایند، قرآن میفرماید:
کسانی که [وسیله] زناشویی نمییابند باید عفت ورزند تا خدا آنان را از فضل خویش، بینیاز سازد.[63]
توصیه ما به پدران و مادران این است که اگر امکانات مالی دارند در وسیله ازدواج فرزندانشان کمک کنند و برای مدتی هزینه زندگی آنها را تقبّل نمایند تا خودکفا شوند. خیّرین هم اگر در این باره اقدام کنند، بهترین خیرات است.
نکته دیگر این که: اگر پسر میتواند حداقل زندگی را تأمین کند، ازدواج او به صلاح است و نباید منتظر بماند تا زندگی مرفّه و حقوق کلان به دست آورد. خانوادههای دختران هم بهانهجویی نکنند و به صرفِ درآمد کم، پسران خوب را ردّ نکنند، زیرا چه بسا ممکن است دختر برای همیشه از نعمت ازدواج و تربیت فرزند، محروم بماند. بهتر است با توکل به خدا ازدواج کنند، اگر تلاش نمایند و قناعت ورزند، در آینده به همه چیز خواهند رسید.
نکته سوم: در نوع شغل هم نباید زیاد ایراد گرفت و از پسران، شغل اداری با لباسهای تمیز و اتوکشیده، توقع داشت، همه شغلها محترم است و هیچ کاری عار نیست، ولگردی و بیکاریِ عمدی، عار و ننگ است.
اشتغالِ خانمها[64]
بعضی از جوانان میپرسند: آیا با خانمهای شاغل ازدواج کنیم یا نه؟ در این باره میگوییم:
اصل اشتغال بانوان از نظر شرعی و عرفی، مانعی ندارد، بلکه در مشاغل فرهنگی، پزشکی، پرستاری و مانند اینها، کمال هم محسوب میشود و جوانان باید- در صورت جمع بودن معیارهای دیگر- با طیبخاطر به ازدواج با چنین بانوانی، تن دهند. ولی باید بدانند که ازدواج با این دختران لوازمی دارد که لازم است قبل از وصلت، به آنها توجه داشته باشند وگرنه ممکن است بعداً موجب اختلاف و حتی گاهی طلاق گردد. از جمله مهمترین این لوازم آن است که یک خانم شاغل نمیتواند مانند خانمهای خانهدار به اداره امور منزل و بچهداری برسد، در صورتی که مردها غالباً توقع دارند خانمهایشان کاملًا به امور خانهداری برسند. اما مردانی که با چنین خانمهایی ازدواج میکنند نباید توقع داشته باشند که خانمشان وقتی
از کار برمیگردد در خانه مشغول خانهداری شود و خودشان در گوشهای استراحت کنند، این انصاف و رسم زندگی مشترک نیست، بلکه کارهای خانه- حتی بچهداری- را بین خودشان تقسیم کنند.
تذکراتی به خانمهای شاغل
بانوان شاغل باید به دو نکته توجه کنند:
اول: اگر در جایی کار میکنند که مرد نامحرم هم هست باید در ارتباطات خود با مردها احتیاط را رعایت کنند، چون بیاحتیاطی، شوهران را بددل میکند و همین بددلی، زندگی آرام را به تلاطم وامیدارد.
دوم: اگر درآمد شوهرتان به مقدار کافی نیست، اخلاق خانواده و صداقت، اقتضا میکند از هزینه کردن حقوقِ خودتان- اگر چه مالِ شماست- در مخارج خانواده دریغ نکنید. این همدلیها، صمیمیت میآورد. چه خوب است که در صورت شاغل بودن زن و مرد، حساب مشترکی داشته باشند و با مشورت، در مصارف ضروری از آن برداشت کنند و اگر زن شاغل است و مرد با عذر موجّه، بیکار است زن از هزینه کردن حقوق خود در مصارف زندگی دریغ نکند. اما مرد هم در فرصتهای مناسب باید جبران کند و به گونهای قدردانی نماید و اعتماد زن را جلب کند.
* امینى، ابراهیم، ازدواج، موانع و راه حلها، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: دوم، 1390
[23] تاریخ ایراد خطبه: 2/ 4/ 85
[24]. وسائل الشیعه، ج 20، ص 33 و بحار الأنوار، ج 100، ص 233:« انَّما الْمَرْئةُ قِلادةٌ فَانْظُرْ ما تتقَلَّدُ وَ لَیْسَ للمرأةٍ خطرٌ لا لِصالحتِهِنَّ وَ لا لِطالِحتِهِنَّ وَ أما صالِحتُهُنَّ فلیس خَطَرها الذَّهَبَ و الفضّه هى خیرٌ مِن الذهبِ و الفضِهِ وَ امّا طالِحَتهن فلیس خَطَرها التُّرابَ الترابُ خیرٌ منها»
[25]. الکافى، ج 5، ص 323:« ابراهیم الکرخى قال قلت لابى عبداللَّه علیه السلام إن صاحبتى هلکتْ و کانت لى موافقهً و قد هَممْتُ ان أتزوَّجَ فقال لى: أنظرْ أین تَضعُ نفسُک و مَن تُشْرِکُهُ فى مالِک و تُطْلِعُهُ على دینِک و سِرّک»
[26] تاریخ ایراد خطبه: 23/ 4/ 85
[27].« وَمِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِى ذ لِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ».( روم، آیه 21)
[28]. وسائل الشیعه، ج 20، ص 39:« ما افادَ عبدٌ فائدةً خیراً مِن زوجةٍ صالحةٍ إذا رآها سَرّتْهُ وَ إذا غابَ عنها حَفِظتْهُ فى نفسِها و مالِهِ»
[29] تاریخ ایراد خطبه: 13/ 5/ 85
[30]. وسائل الشیعه، ج 20، ص 49:« إذا تَزَّوجَ الرجلُ المرأةَ لِجمالِها أو لِمالِها وَکِّلَ إلى ذلک وَ إذا تَزَوَّجَها لِدینِها رَزَقَهُ اللَّه المالَ و الجمالَ»
[31]. همان، ص 50:« من تزوج امرأة لا یزوجها إلّالجمالها لَمْ یرفیها ما یُحِبُّ وَ مَن تَزوَّجها لِمالها لا یَتَزوَّجُها إلّاو کلّه اللَّه الیه فعلیکم بذاتِ الدین»
[32]. همان، ص 51:« مَن تَزَوَّج امراةً لِمالها وَکلّه اللَّه الیه وَمَن تَزَوَّجَها لِجمالِها رأى فیها ما یَکْرَه وَ مَن تَزَوَّجَها لدینِها جَمَعَ اللَّهُ له ذلک»
[33] تاریخ ایراد خطبه: 3/ 6/ 85
[34]. مکارم الاخلاق، ص 204:« جاء رجل الى الحسن علیه السلام یستشیره فى تزویج ابنته فقال علیه السلام: زوِّجها مِن رَجلٍ تَقىٍّ فَإنَّه إنْ أحَبَّها أکْرَمَها وَ إنْ أبْغَضَها لَمْ یَظْلِمْها»
[35] تاریخ ایراد خطبه: 18/ 12/ 85
[36]. وسائل الشیعه، ج 20، ص 76:« إذا جائکُم مَنْ تَرْضَونَ خُلُقَهُ وَ دینَهُ فَزَوّجُوُه وَ إنْ لا تَفْعلوهُ تَکُن فتنة فى الارضِ و فَساد کَبیرٌ»
[37]. همان، ص 81:« حسن بن بشار، قال کتبت الى ابىالحسن الرضا علیه السلام: إنَّ لى قرابةً قد خَطَبَ الَىَّ وَ فى خُلْقِهِ سوءٌ؟ قال: لاتُزَوَّجْهُ إن کانَ سَیِّئَ الخُلقِ»
[38] تاریخ ایراد خطبه: 1/ 4/ 86
[39]. وسائل الشیعه، ج 20، ص 49:« اذا تَزوَّجَ الرجلُ المرئَةَ لِجمالِها أوْ لِمالِها وُکِّلَ الى ذلک وَ إذا تَزوَّجَها لِدینِها رَزَقَهُ المالَ و الجمالَ»
[40]. وسائل الشیعه، ص 89:« أینظرُ الرجلُ إلى المرأةِ یریدُ تَزْویجَها فینْظُرُ إلى شَعْرِها وَ محاسِنها قال: لا بأسَ بذلک إذا لم یَکُن مُتَلَذِّذاً
[41]. علل الشرائع، ج 2، ص 500:« یَجوز أنْ یَنْظُرَ إلیها؟ قال: نَعَمْ وَ تُرَقِّقُ لَهُ الثیابَ»
[42]. الکافى، ج 5، ص 365:« سَألتُ أباجعفر عن الرجلِ یُریدُ أنْ یَتَزوَّجَ المرأةَ أینظُرُ إلیها؟ قال: نَعَمْ إنّما یَشتَریها بِأعلَى الثَّمنِ»
[43] تاریخ ایراد خطبه: 11/ 3/ 86
[44]. وسائل الشیعه، ج 20، ص 35:« ایّاکم وَ خضراءَ الدِّمَنَ قیل: یا رسول اللَّه وَ ما خضراءُ الدِّمَنِ؟ قال: المرئةُ الحَسْناءُ فى مَنْبَتِ السوءِ»
[45]. غرر الحکم:« إذ اکرُمَ أصْلُ الرَّجُلِ کَرُمَ مَغیبُهُ وَ مَحضرُهُ»
[46]. مکارم الاخلاق، ص 226:« تَزَوَّجُوا فِى الحِجْزِ الصالحِ فَإنَّ العِرْقَ دَسّاسٌ»
[47]. غرر الحکم:« حُسنُ الاخلاقِ برهانُ کَرَمِ الاعراقِ»
[48]. نهج البلاغه، نامه 53:« ثُم الْصَقْ بِذَوى الأحساب وَ أهلِ البیوتاتِ الصالحة وَسوابق الحسنةِ»
[49] تاریخ ایراد خطبه: 24/ 6/ 85
[50]. مائده، آیات 90- 91:« یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّما الخَمْرُ وَالمَیْسِرُ وَالأَنْصابُ وَالأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ ...»
[51]. وسائل الشیعه، ج 25، ص 309 و کافى، ج 6، ص 396:« مَن شَربَ الخَمر بعد ما حَرَّمَها اللَّهُ على لسانى فَلَیس بِأهلٍ أن یُزَوَّجَ إذا خَطَبَ وَ لا یُشَفَّعَ إذا شَفَع و لا یُصَدَّقَ إذا حَدَّثَ وَ لا یُؤتَمَنَ على امانةٍ فَمَنِ ائتمَنَه بعد عِلْمِهِ فلیس لِلّذى ائتمَنَهُ على اللَّهِ ضَمانٌ وَلا له أجرٌ وَ لا خَلْفٌ»
[52]. وسائل الشیعه، ج 25، ص 310:« شاربُ الخمرِ لا یُعادُ إذا مرِضَ و لا یُشْهَدُ لَه جَنازةٌ و لا تُزکُّوهُ إذا شَهِدَ وَ لا تُزَوِّجُوهُ إذا خَطَبَ وَ لا تَأتِمنُوهُ عَلَى أمانة»
[53]. همان، ج 25، ص 315:« انّ اللَّهَ جَعَلَ لِلشّر أقْفالًا و جَعَلَ مَفاتیح تِلکَ الْأقفال الشّراب»
[54]. همان، ج 25، ص 298:« مَنْ شرب الخمر لم یقبلْ اللَّهُ لَه صَلاةً لَه اربعینَ یوماً»
[55] تاریخ ایراد خطبه: 5/ 8/ 85
[56]. وسائل الشیعه، ج 25، ص 305 و علل الشرائع، ج 2، ص 476:« مفضّل بن عمر قال قلت لابىعبداللَّه علیه السلام: لِمَ حرَّمَ اللَّهُ الخمرَ، قال: حَرَّمَ اللَّهُ الخمرَ لِفِعْلِها وَ فَسادِها لِأنَّ مُدْمِنَ الخَمْرِ تُورثُهُ الْارْتِعاشَ وَ تَذهبُ بنورِهِ وَ تَهْدِمُ مُروّتَهُ وَ تَحْمِلُهُ أنْ یَجْسُرَ عَلَى ارتکابِ المحارمِ وَ سَفْکِ الدماء وَرُکوبِ الزّنى وَ لا یُؤمَنُ إذا سَکِرَ أنْ یَثبَ على حَرَمِهِ وَ هو لا یَعقل ذلک و لا یَزیدُ شارِبَها إلّاکلّ شَرٍّ»
[57]. همان، ص 371:« لَعَنَ رسولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله فى الخمرِ عَشَرةً: غارِسَها و حارسها و عاصِرها و شاربها و ساقِیها و حامِلَها والْمَحمولةَ الیه و بایِعَها و مشتَریِها و آکل ثَمَنِها»
[58] تاریخ ایراد خطبه: 26/ 8/ 85
[59]. وسائل الشیعه، ج 25، ص 342:« إن اللَّه عزّوجلّ لَمْ یُحَرّمِ الخمرَ لِأسْمِها ولکن حَرَّمَها لَعاقِبَتها فما کان عاقبَتُهُ الخمر فَهو حَرامٌ»
[60]. همان، ص 343:« إن اللَّهَ عزّوجلّ لَم یُحَرِّمِ الخَمر لِأسْمِها ولکن حرَّمَها لِعاقِبتها فَما فَعَل فِعْلَ الخمرِ فَهو خَمْر»
[61] درباره اعتیاد و پىآمدهاى ناگوار آن به طور مفصّل در خطبههاى متعددى بحث کردهایم در بحثهاى آینده به چاپ خواهد رسید
[62] تاریخ ایراد خطبه: 17/ 9/ 85
[63]. نور، آیه 33،« وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لایَجِدُونَ نِکاحاً حَتّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»
[64] تاریخ ایراد خطبه: 1/ 10/ 85