نقش پدر و مادر در تحکیم بنیاد زناشویی
خانواده داماد و عروس چنان که در اصل انتخاب همسر نقش مهمی داشتند در تحکیم بنیاد زناشویی نیز میتوانند نقش مهمی ایفا کنند؛ به طوری که خانواده عروس و داماد را میتوان به عنوان پشتوانه ازدواج محسوب داشت. عروس و داماد در آغاز زندگی غالباً از آیین ظریف همسرداری بیاطلاعند، چون ناآزموده و کماطلاعند غالباً بااختلاف سلیقه و پارهای از مشکلات اخلاقی و اجتماعی مواجه خواهند شد که ممکن است روابط خانواده را تیره کند و اساس آن را در معرض خطر قرار دهد. آغاز ازدواج دوران بسیار حساس و خطرناکی است، در این دوران زن و شوهر درصدد شناخت یک دیگر و غالباً خواهان نوعی سلطهجویی هستند که گاهی به لجبازی و کشمکش میانجامد و بنیاد ازدواج را در معرض خطر قرار میدهد.
به همین جهت به یک مشاور عاقل و باتجربه و خیراندیش نیاز دارند. بهترین افرادی که میتوانند این نقش مهم را ایفا نمایند خانواده عروس و داماد هستند. اگر آنها عاقل و باتدبیر باشند میتوانند بزرگترین خدمت را به این خانواده جدید انجام دهند، و در حل مشکلات به یاریشان بشتابند. برعکس اگر نادان و خود خواه باشند به اختلافات و ناسازگاریها دامن میزنند بلکه گاهی فتنهانگیزی میکنند و باعث کشمکش و نزاع و حتی جدایی خواهند شد. به همین جهت وجود خانواده فهمیده و خیرخواه، برای عروس و داماد، نعمتی بزرگ محسوب میشوند که به هنگام خواستگاری نیز باید مورد توجه قرار گیرد.
بنابراین به خانواده عروس توصیه میکنم: اگر خیر و سعادت دختر و دامادتان را خواهانید همواره به دخترتان سفارش کنید که با شوهرش بسازد و به او احترام بگذارد. بعد از آن در زندگی آنها دخالت نکنید و بگذارید با رفتار و اخلاق و خواستههای یک دیگر آشنا شوند، و در تنظیم برنامه زندگی و حل مشکلات تفاهم نمایند. به دامادتان احترام بگذارید و شخصیت او را گرامی بدارید و هیچ گاه و در هیچ حال به او توهین نکنید. عیبجویی و خردهگیری نکنید و عیوب کوچک او را بزرگ و غیرقابل تحمل جلوه ندهید. هیچ گاه دخترتان را به توقعات بی جا و بلندپروازی و ایراد و بهانهجویی تشویق نکنید. اگر در بین آنها نزاع وکدورتی به وجود آمد به قصد اصلاح به منزلشان بروید یا آنها را به منزل خودتان دعوت نمایید، با خونسردی و اخلاق خوش در موضوع نزاع تحقیق کنید ولی خود را درگیرِ نزاع نکنیدبلکه همانند یک قاضی عاقل و باتدبیر و دلسوز در حل اختلافشان بکوشید. اگر تقصیر با یکی از آنها بود با نرمی و مدارا او را پند و اندرز دهید، و از طرف دیگر دلجویی کنید و او را به صبر و گذشت دعوت نمایید. از تندی و خشونت و لجبازی و تهدید و توهین و توبیخ جداً اجتناب کنید و به هر صورتِ ممکن در بینشان صلح و آشتی برقرار سازید و روانه منزلشان گردانید.
اما به خانواده داماد توصیه میشود: بدین نکته توجه داشته باشید که عروس شما با صدها امید و آرزو به خانه پسر شما آمده تا در کنار او زندگی مستقل و آرامی داشته باشد. سعادت و خوشبختی فرزند شما نیز به همین امر بستگی دارد. اجازه دهید زندگی مستقلی را تشکیل بدهند، در کارشان دخالت نکنید، بگذارید با اخلاق و رفتار یک دیگر آشنا شوند و در تنظیم برنامه زندگی و حل مشکلات تفاهم نمایند. به عروستان احترام بگذارید تا او هم به شما احترام بگذارد. درصدد عیبجویی و خردهگیری نباشید که هیچ کس بیعیب نیست. عیوب کوچک او را بزرگ و غیرقابل تحمل جلوه ندهید. اگر احساس کردید در بین آنها نزاع و کدورتی وجود دارد به قصد اصلاح به منزلشان بروید یا آنها را به منزل خودتان دعوت کنید، و همانند یک قاضی باتدبیر و خیرخواه به تحقیق موضوع بپردازید، و قبل از تحقیق، از پسرتان جانبداری نکنید. اگر تقصیر با پسرتان بود با نرمی و مدارا او را نصیحت کنید و عروستان را به صبر و گذشت دعوت نمایید، و اگر تقصیر با عروس بود با زبان خوش او را پند و اندرز دهید و پسرتان را به صبر وگذشت دعوت نمایید. از هر گونه فتنهانگیزی و ایجاد بدبینی و اختلاف جداً اجتناب کنید، از توهین و تحقیر و تهدید بپرهیزید. سعی کنید بین آنها محبت و صلح و آشتی به وجود آورید. در حضور پسرتان از همسرش تعریف کنید، و دربارهاش سفارش نمایید. در مواقع لازم مدافع او باشید. در حضور دیگران از عروستان تعریف کنید. اگر چنین رفتار عاقلانهای داشته باشید بنیاد ازدواج پسر و عروستان را استوار میسازید، آنها نیز به شما احترام خواهند گذاشت.
خدا نیز از شما راضی خواهد شد و به شما پاداش نیک خواهد داد. چه خوشبخت هستند خانوادههایی که از چنین پدران و مادران عاقل و با تدبیری برخوردارند.
به نامه زیر توجه فرمایید:
«آقای ... مینویسد: مادرزنِ من یک فرشته است، بلکه از فرشته هم بهتر.
از مادرم بیشتر او را دوست دارم. مهربان و رئوف و فهمیده و خوش قلب است. مادرزن من حلّال مشکلات زندگی داخلی من است. وجود او ضامن خوشبختی و سعادت خانوادگی من است.[10]»
ولی متأسفانه تعدادی از پدران و مادران نه تنها به تحکیم بنیاد ازدواج فرزندانشان کمک نمیکنند بلکه به اختلافات و نزاعهای خانواده جدید دامن میزنند و در تیرهتر ساختن روابط آنها و احیاناً در قطع روابط و جداییشان جدیت مینمایند. خانواده عروس به منظور جذب و سلطه بر داماد به طور مستقیم و غیرمستقیم در کار آنها دخالت میکنند. دخترشان را به ایراد و بهانهجویی و توقعات بیجا تشویق مینمایند. عیوب کوچک داماد را بزرگ و غیرقابل تحمل جلوه میدهند. به داماد احترام نمیگذارند و شخصیت او را تحقیر میکنند. در موارد اختلاف و نزاع بدون تحقیق از دخترشان جانبداری مینمایند و داماد را مورد تحقیر و توهین و تهدید و خشونت قرار میدهند. دخترشان را به قهر و دعوا و ترک منزل و ادامه لجبازی و احیاناً تقاضای طلاق تشویق مینمایند. و برای سرکوب کردن داماد تا سر حد مراجعه به دادگاه و تقاضای طلاق لجبازی را ادامه میدهند.
از طرف دیگر خانواده داماد به منظور سلطه بر عروس و حفظ وابستگی و عدم استقلال پسرشان، به طور مستقیم و غیرمستقیم در زندگی آنها دخالت مینمایند. سعی میکنند به هر طریق ممکن عروس را از چشم داماد بیندازند، از او عیبجویی و انتقاد میکنند، عیوب کوچک او را بزرگ جلوه میدهند، و حتی گاهی به تهمت و افترا متوسل میشوند. با حیله و نیرنگ پسر را به اذیت و آزار همسرش ترغیب مینمایند. به عروسشان بیاعتنایی و توهین میکنند، در حضور او از زنان دیگر و دختران خودشان تعریف و تمجید مینمایند و خوبیهای آنها را به رخ او میکشند. در موارد نزاع بدون تحقیق و رعایت حق از پسرشان جانبداری میکنند، و او را به ادامه نزاع و لجبازی و اذیت و آزار تشویق مینمایند، و احیاناً او را به طلاق و ترک همسر وادار میسازند.
این گونه پدران و مادران در قالب دلسوزی و خیرخواهی بزرگترین خیانتها را در حق فرزندشان و همسرش مرتکب میشوند. با شیطنت و فتنهانگیزی آرامش و آسایش را از خانوادهها سلب میکنند، به اختلافات خانوادهها دامن میزنند، و بنیاد ازدواجها را بر هم میزنند. خانواده را که باید کانون گرم صفا و محبت باشدبه صورت زندان دردناکی تبدیل میسازند، و احیاناً باطلاق و جدایی متلاشی میسازند. بسیاری از اختلافات خانوادهها و طلاقها در اثر دخالتهای همین پدران و مادران خیانت پیشه به وجود میآید. این شیاطینِ انسان نما جرم بسیار بزرگی را مرتکب میشوند که بدون شک در قیامت بدون کیفر نخواهد ماند. هم به فرزندشان خیانت میکنند هم به همسر مظلومش، یک خانواده را متلاشی میسازند و احیاناً چندین کودک مظلوم را بدبخت و سرگردان مینمایند. متأسفانه همه این خیانتها را به عنوان دلسوزی و خیرخواهی فرزندشان انجام میدهند، و هرگز فکر این که مجرم و گناهکارند به مغزشان خطور نمیکند. چه میشود کرد؟ این هم یکی از اخلاق زشت اجتماعی ماست.
در این جا لازم است به همه عروس و دامادها توصیه کنم: بعد از ازدواج در تحکیم بنیاد زناشویی خود بکوشید. استقلال داخلی خود راحفظ کنید و به دیگران اجازه ندهید در زندگی شما دخالت نمایند. سعی کنید در تنظیم برنامه زندگی و حل مشکلات با هم تفاهم نمایید. عاقل و هوشیار باشید، اگر پدر و مادرتان به عنوان دلسوزی از همسرتان بدگویی و انتقاد میکنند به آنها خوش بین نباشید، مواظب باشید تحت تأثیر قرار نگیرید، و فریب نخورید.
درباره آنها احتمال حسودیگری و فتنهانگیزی بدهید. در سخنان و پیشنهادها و خردهگیریها و عیبجوییهای آنها خوب بیندیشید و اهداف و انگیزههایشان را مورد دقت قرار دهید اگر احساس کردید قصد فتنهانگیزی و حسادت دارند رسماً به آنها اعتراض کنید که چرا از همسرم بدگویی میکنید؟
چرا در زندگیِ ما دخالت مینمایید؟ ما مشکلی نداریم و اگر هم داشته باشیم خودمان حل میکنیم. هیچ گاه به پیشنهاد پدر و مادرتان قهر و دعوانکنید و دم از طلاق و جدایی نزنید. فریب دلسوزیهای ظاهریشان را نخورید که اگر خیرخواه شما بودند مشکلات شما را حل میکردند و دم از صلح و آشتی و سازگاری میزدند، نه این که اختلافات را دامن بزنند و زندگی را بر شما تلخ کنند و بنیاد ازدواج شما را متزلزل سازند.
ممکن است تحت تأثیر عواطف قرار گیرید و بگویید: پدر و مادر سالها برایم زحمت کشیدهاند و بر گردنم حق دارند، باید از اوامرشان پیروی کنم و آنها را راضی نگهدارم، ولی باید بدانید چنان که پدر و مادر بر شما حق دارند همسر شما هم حق دارد، او با صدها امید و آرزو با شما ازدواج نموده تا دور از دخالت دیگران با شما زندگی مستقل و راحتی داشته باشد. هیچ کس حتی پدر و مادر و خواهر و برادرتان حق ندارند زندگی را بر شما و همسرتان تلخ کنند و مزاحم آسایش و آرامش شما باشند. شما ازدواج کردهاید و در این باره مسئولیت دارید، باید در تحکیم بنیاد ازدواج و تأمین آرامش و آسایش همسرتان تلاش کنید و با عوامل مزاحم مبارزه نمایید.
البته پدر و مادر به گردن شما حق دارند ولی حق ندارند اسباب ناراحتی شما و همسرتان و متلاشی کردن بنیاد ازدواجتان را فراهم سازند، اگر احساس کردید چنین قصدی دارند، لازم بلکه جایز نیست از آنها اطاعت کنید. البته با پدر و مادرتان نیز خوش رفتاری و آنها را احترام کنید و حتی الامکان آنها را راضی نگهدارید ولی اگر احساس کردید میخواهند زندگی شما را متلاشی سازند حفظ خانواده را مقدم بدارید گر چه به قیمت رنجش و ناراحت شدنشان تمام شود. آنها هم پدر و مادر هستند و بالأخره از شما راضی خواهند شد.
به داستانهای زیر توجه فرمایید:
«زن سی سالهای به نام ... مادر پنجاه سالهاش را که باعث جدا شدن او از همسرش شده بود کتک زد. زن گفت: از بس مادرم از شوهرم بد گفت و او را متهم به بیاعتنایی نسبت به خانواده کرد با شوهرم اختلاف پیدا کردم و حاضر شدم از او طلاق بگیرم، ولی فوراً پشیمان شدم، لیکن این پشیمانی سودی نداشت، زیرا شوهرم شش ساعت پس از جدا شدن از من دختر خالهاش را نامزد کرد و من از فرط ناراحتی مادرم را کتک زدم.[11]»
«مردى که از دخالتهاى مادرزنش ناراحت بود خودکشى کرد.[12]»
«تازه عروسى در پایان اولین هفته ازدواج سوزن خورد. پس از عمل جراحى به خبرنگار اطلاعات گفت: یک هفته است با مرد 34 سالهاى به نام ... ازدواج کردهام روزى که به خانه شوهر مىرفتم حس مىکردم که مانند زنان دیگر خوشبخت خواهم شد. ولى هنوز چند روز نگذشته بود که ناسازگارى شوهر و خواهرش شروع شد و زندگى که فکر مىکردم برایم بهشتى خواهد بود به جهنمى تبدیل شد. اقوام شوهرم در این مدت آن قدر مرا اذیت کردند که از زندگى سیر شدم و به وسیله خوردن سوزن خودکشى کردم.[13]»
«زنى خود سوزى کرد و در آخرین دقایق حیات به مأموران گفت: برادران شوهرم زندگى را بر من تلخ کرده بودند، به خاطر اذیت و آزار آنها بود که خودم را آتش زدم.[14]»
«تازه عروسى که از بدرفتارىهاى مادرشوهرش به تنگ آمده بود خود را آتش زد.[15]»
«آقاى ... مىنویسد: مادر زنم در زندگى من و زنم دخالت مىکند، وقتى براى زنم چیزى مىخرم فوراً ایراد مىگیرد، از رنگ آن انتقاد مىکند، مدلش را نمىپسندد و با هزار و یک جور دلیل سعى مىکند چیزى را که خریدهام بىارزش جلوه دهد.»
«آقاى ... مىنویسد: تا حال سه مرتبه مادرزنم ما را تا آستانه طلاق برده، مثل عقرب نیش مىزند، به دخترش یاد مىدهد که به من بىاحترامى کند و به کارهاى منزل نرسد و توقعات بىجا داشته باشد، هر وقت به خانه ما مىآید تا یک هفته منزل ما تبدیل به جهنم مىشود بدین جهت چشم دیدنش را ندارم.[16]»
به خانواده جدید کمک کنید
درست است که دختر و پسر بعد از ازدواج باید در کسب استقلال و عدم وابستگی تلاش و جدیت نمایند، و خانواده عروس و داماد هم باید به آنها آزادی بدهند تا اداره امور زندگی را بر عهده بگیرند و در استقلال خویش بکوشند، ولی عروس و داماد در آغاز زندگی، از چنین قدرتی برخوردار نیستند و نیاز به راهنمایی و کمک دارند، زیرا مسئولیت زندگی را تازه بر عهده گرفتهاند و از تجربه کافی برخوردارنیستند.
در طریق زندگی آنها مشکلاتی به وجود میآید که در حل آنها نیاز به کمک دیگران دارند، و چه کسی بهتر از پدر و مادر که در این مواقع حساس
به یاری فرزندانشان بشتابند. مگر پدر و مادر میتوانند در مواقع بیماری یا گرفتاری یا نیازمندی یا زایمان یا کدورت و اختلاف، خانواده جدید را به حال خود بگذارند و به کمکشان نشتابند؟ به هر حال خانواده عروس و داماد باید همواره مراقب خانواده نوبنیاد باشند تا به استقلال و بی نیازی کامل نائل گردند. مخصوصاً پسر در دو مورد نیاز به کمک و همفکری دیگران دارد:
اول، پیدا کردن شغل مناسب. جوانی که تازه عروسی کرده مسئولیت سرپرستی و تأمین هزینه زندگی بر عهدهاش نهاده میشود، به همین جهت ناچار است به کاری مشغول شود. و پیدا کردن شغلی آبرومند و مناسب کار آسانی نیست. اگر جوان قبلًا به کار مناسبی اشتغال داشته که چه بهتر، اما اگر شغلی ندارد، یا درآمدش به مقدار مخارجش نیست، در چنین مواردی باید خویشان عروس و داماد او را کمک کنند تا شغل مناسبی پیدا کند. اگر تن به کسب و کار نمیدهدبا ارشاد و راهنمایی و پند و اندرز به هر طریق ممکن او را به کار تشویق و ترغیب نمایند. و اگر کار و تلاش میکند ولی درآمدش به مقدار مخارجش نیست خانواده عروس و داماد اگر قدرت مالی دارند باید حتی المقدور در کمبودهای زندگی به او کمک کنند تا به تدریج بینیاز و خودکفا شود.
دوم، تهیه مسکن مناسب. متأسفانه تهیه مسکن یکی از بزرگترین مشکلات اجتماع ماست. تهیه یک منزل ملکی بسیار دشوار است. مخصوصاً برای طبقه حقوق بگیر و کمدرآمد. مانند کارمندان و کارگران و دبیران و آموزگاران و نظامیان، این قبیل افراد طبق جریان عادی و با حقوقی که دارند غالباً تا آخر عمر نمیتوانند منزلی بخرند. زیرا در آغاز زندگی که درآمدشان
غالباً بیش از مقدار مخارجشان نیست، بعداً ممکن است درآمد بیشتری پیدا کنند ولی چون عائله بیشتر و مخارج زیادتری پیدا میکنند باز هم تهیه منزل ملکی برایشان غیرممکن خواهد بود. اگر بخواهند از وام مسکن برای خرید منزل استفاده کنند از عهده پرداخت اقساط و بهرههای سنگینش بر نمیآیند.
این قبیل افراد واقعاً نیاز به کمک و راهنمایی دارند. ای کاش مؤسسههای خیریهای برای کمک به این قبیل افراد محترم و آبرومند به وجود میآمد.
در این جاست که خانواده عروس و داماد در صورت تمکن مالی باید به یاری خانواده جدید بشتابند. چه خوب است که خانواده عروس با تفاهم خانواده داماد، در تهیه جهاز به حداقل ضروریات زندگی اکتفا کنند و در عوض مقداری پول نقد برای تهیه منزل در اختیار خانواده جدید قرار دهند، زیرا اسباب و لوازم زندگی را بعداً خود عروس و داماد میتوانند تهیه نمایند. همچنین خانواده داماد نیز از مخارج سنگین مراسم عقد و عروسی و خرید اشیاء غیرضروری بکاهند و پول نقد آن را برای خرید منزل در اختیار خانواده جدید قرار دهند. به علاوه اگر خانواده داماد و عروس تمکن مالی دارند مقداری هم به عنوان وام یا بلاعوض در اختیار آنها قرار دهند. مخصوصاً پدر داماد اگر مهر عروس را خودش بر عهده بگیرد و آن را نقداً برای تهیه منزل در اختیار آنها قرار دهد کمک بزرگی انجام داده است.
خوب است پدر و مادر به این نکته توجه داشته باشند که بالأخره ناچارند بعد از مرگ، اموالشان را برای ورثه بگذارند و بروند پس چه بهتر که اگر تمکن مالی دارند مقداری از آن را در زمان حیاتشان در اختیار فرزندانشان قرار دهند و زندگی آنها را سر و سامان بخشند تا در انتظار مرگشان نباشند. اگر در این موقعیت حساس مشکلاتشان را حل کردند آنها هم در زمان پیری و درماندگیِ پدر و مادر یقیناً کمکشان خواهند کرد.
خلاصه اگر خانواده عروس و داماد و خود آنها در تهیه منزل تفاهم و تعاون و تشریک مساعی داشته باشند میتوانند منزلی هر چند کوچک و ارزان قیمت تهیه کنند. در این صورت از پرداخت اجاره منزل راحت میشوند و زندگی آنها مایه میگیرد و استوار میگردد. بعداً اگر قدرت مالی پیدا کردند میتوانند این منزل را به خانه بهتر و بزرگتری تبدیل کنند.[17]
[10]. اطلاعات هفتگى، شماره 1646
[11]. همان، شماره 1628
[12]. اطلاعات، 12 اردیبهشت سال 1349
[13] و. همان، 14 مرداد ماه سال 1349
[14] و. همان، 14 مرداد ماه سال 1349
[15]. همان، 13 اردیبهشت سال 1349
[16]. اطلاعات هفتگى، شماره 1646
[17] امینى، ابراهیم، جوان و همسر گزینى، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: پنجم، 1390