عدالت و حکومت
تشکیل حکومت، ضرورتی اجتماعی و مورد پذیرش همگان است. اصطکاک منافع، نزاع میان افراد، حق کشیها و اخلالهایی که در نظم و امنیت عمومی پدید میآید زمینه لزوم حکومت است.
امیرالمؤمنین(ع) در پاسخ خوارج که با تفکری انحرافی بر نفی حکومت اسلامی در جامعه اصرار میورزیدند و شعار هرج و مرج طلبانه «لا حکم اِلّا لله» سر میدادند چنین هشدار میدهد:
به ناچار برای مردم حاکم و امیری، خوب یا حتی بد، ضروری و لازم است که در سایه حکومتش، مؤمن به عمل صالح بپردازد و کافر از منافع زندگیاش بهرهمند گردد و مردم تا دم مرگ در آسایش باشند و فیء و بیت المال به وسیله او جمع آوری و با دشمن جنگ شود و راهها امن گردد و به کمک او ضعیف از قوی، حقش را بگیرد و نیکوکاران در راحت و رفاه باشند و از شر بدکاران آسایش داشته باشند.[105]
مردم به طور ضروری، در هر جای جهان، به تأسیس اعتبار ریاست و مرئوسیّت، مبادرت میورزند و برای گذران زندگانی اجتماعی خویش به شخصی یا اشخاصی، اقتدار و ریاست می بخشند. ازاینرو، قرآن، حکومت را شأنی از شئون ضروری و لازم، تلقّی کرده که نیازی به دعوت، ترغیب و توصیه ندارد. آنچه قرآن، مردم را به آن دعوت میکند، اتفاق و اجتماع بر محور دین است.[106]
آری! گرچه اسلام به اصل حکومت ـ به سبب ضروری بودنش ـ دعوتی نکرده است، اما در باب چگونه حکومت کردن و اینکه چه کسانی حق حکمرانی دارند و چگونگی روابط متقابل حاکمان با مردم، اظهار نظر کرده است.
امام خمینی(قدس سره شریف) بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی، از جمله فقیهانی بود که به بُعد اجتماعی اسلام توجه خاص نشان داد و معتقد بود که حذف اسلام از میدان سیاست و اجتماع و تبدیل آن به دینی فردی و انزوا طلب، تحریف حقیقی اسلام و ناشی از توطئههای استعمارگران است. ایشان میفرماید:
اسلام دین افراد مجاهدی است که به دنبال حق و عدالتاند، دین کسانی است که آزادی و استقلال میخواهند؛ مکتب مبارزان و مردم ضد استعمار است، اما اینها اسلام را طور دیگری معرفی کرده اند.[107]
اثبات اجتماعی بودن اسلام، از دو راه امکانپذیر است:
الف) بررسی تمامی تعالیم این دین، نشان میدهد که نظیر برخی ادیان صوفیانه و زهدگرایانه از قبیل آیین بودا و یا برخی شاخههای مسیحیت، نیست که غیرمرتبط با تنظیم جنبههای گوناگون اجتماعی باشد، بلکه در عین تنظیم روابط افراد و بیان مسائل اخلاقی و ترسیم حیات معنوی و رابطه خلق و خالق، به ابعاد اجتماعی حیات بشری نیز پرداخته است که یکی از آنها، حکومت و سیاست است.
امام راحل، بر این نکته تأکید داشتند که ماهیت و کیفیت قوانین اسلام و احکام شرع بهگونهای است که نشان میدهد این قوانین برای اداره سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه مسلمین، تشریع گردیده و این احکام بدون نظام و حکومت، قابل پیادهشدن نیستند و وظیفه شرعی مسلمین در اجراکردن این نوع احکام، مستلزم تشکیل حکومت است. این نوع احکام در سرتاسر فقه پراکنده است؛ مثلاً:
1. یکی از این موارد احکام مالی اسلام است. مالیاتهایی که مقرر شده تنها برای رفع حوایج مستمندان نیست، بلکه برای تشکیل حکومت و تأمین مخارج ضروری یک دولت بزرگ است. تعیین بودجه گسترده خمس و در کنار آن وجوب پرداخت زکات اموال، در حقیقت، برای تأمین همه نیازمندیهای جامعه است. «جزیه» که بر اهل ذمه واجب است و خراج که از اراضی کشاورزی وسیعی گرفته میشود نیز درآمد فوقالعادهای را تشکیل میدهد و نشان میدهد که مقرر شدن این قبیل منابع مالی برای اداره جامعه و تشکیل حکومت است.
2. احکامی که در باب حفظ نظام و دفاع و تمامیت ارضی و استقلال امت اسلام وضع شده است. یکی از این احکام دفاعی در آیه شریفۀ «وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ»[108] بیان شده است و مسلمانان را به تهیه و تدارک هر چه بیشتر نیروی مسلح و دفاع و مراقبت و آمادگی همیشگی فرا میخواند.
3. نمونه دیگر از این نوع احکام را میتوان در احکام جزائی اسلام و مقررات و تعالیم مربوط به احقاق حقوق دیگران ملاحظه کرد. بسیاری از این نوع احکام مانند «دیات» هستند که باید گرفته و به صاحبانش داده شود و یا مانند حدود و قصاص باید زیر نظر حاکم اسلامی به اجرا درآید. اینگونه امور، بدون برقراری یک تشکیلات حکومتی، تحقق نمی یابد. همه این قوانین، مربوط به سازمان دولت است و جز قدرت حکومتی، کسی از عهده این امور مهم بر نمیآید.[109]
ب) راه دوم اثبات دخالت اسلام در حریم مباحث اجتماعی و سیاسی، اتصاف اسلام به اوصاف ذیل است: «دین کامل»، «دین خاتم» و اینکه قرآن «تِبْیَانًا لِّکُلِّ شَیْءٍ»[110] و مشتمل بر همه اموری است که هدایت و سعادت بشر بر آنها توقف دارد. این به لحاظ عقلی و منطقی، مستلزم دخالت این دین در قلمرو مباحث اجتماعی است، زیرا فقدان هدایت دین در عرصه اجتماع و سیاست، دلیل نقص و کاستی دین به شمار میآید.
پیامبر(ص) و تشکیل حکومت
تاریخ عربِ پیش از اسلام نشان میدهد که در سرزمین حجاز؛ هیچوقت حکومت و سلطه سیاسی منظم و فراگیر نبوده است، تنها شکل انتظام موجود در آن عصر، نظم درونقبیلهای و ساده بوده است که هر قبیلهای دارای وحدت و رهبر قبیلهای و متمایز از سایر قبایل بوده است؛ بر خلاف سایر کشورها مثل ایران و روم که حکومت داشتند.
در چنین شرایطی پیامبر خدا(ص)، تغییراتی همه جانبه در شبه جزیره عربستان به وجود آورد و نظم سیاسی و حکومت بر پا نمود؛ آن هم در محیطی که اساساً فاقد حکومت و دولت مرکزی بوده است. برخی از اقداماتی که شاهد تاریخیِ تحقق و تأسیس دولت دینی پیامبر خدا(ص) است از این قرار است:
1. پیامبر اکرم(ص)، میان قبایل متشتّتِ عرب و حتی متحارب مثل اوس و خزرج، وحدتی ایجاد کرد که صرفاً جنبه دینی نداشت؛ وحدتی سیاسی، دینی و اجتماعی به وجود آورد که قبایل متخاصم دیروز به برکت این وحدت، دارای الفت شدند، دارای منافع و علایق مشترک گشتند، بالاترین نمود و جلوه این وحدت سیاسی، هم سرنوشتشدن این قبایل در جنگ و صلح با غیرمسلمانان است.
2. پیامبر(ص) مدینه را مرکز حکومت خویش قرار داد و از آنجا برای شهرهای دیگر حاکم و والی میفرستاد. برخی از صحابه که متصدی حکومت یا عهده دار آموزش معارف دینی یا تعلیم قرآن و آداب یا مأمور اداره امور مالی و اداری بودند نامشان در تاریخ مانده است. بنا به نقل طبری،
پیامبر اسلام(ص) «سعیدبنالعاص» را به منطقه مابین رِمَع و زبید تا مرز نجران و «عامر بن شمر» را به هَمدان و «فیروز دیلمی» را به صنعا گسیل داشت.
به منظور اقامه نماز، «عمرو بن حزم» را به سوی اهل نجران فرستاد و «ابوسفیان بن حرب» را والی بر اخذ زکات و صدقات آن منطقه قرار داد. «ابوموسی اشعری» را نیز به مأرب و «یعلی بن امیه» را به الجند روانه ساخت.[111]
3. توصیهها و بخشنامههای حضرت به برخی فرستادگان خویش به مناطق، شاهد روشنی بر بُعد حکومتی پیامبر است. برای نمونه در عهدنامه خویش به «عمروبنحزم» از وی می خواهد که در حق مردم رفق و مدارا کند، ولی در برخورد با ظالمان، شدت عمل داشته باشد، زکات و خمس غنائم را بگیرد.[112]
4. شاهد دیگر بر اینکه پیامبر به نصیحت یا بیان عقاب اخروی بسنده نکرد، اقامه حدود و مجازات افراد خاطی است که این از شئون حکومت است.
5. حکومت و سلطه سیاسی در زبان قرآن و مؤمنان صدر اسلام با کلمه «الامر» تعبیر می شده است؛ مثل «وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ»[113] و «وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ»[114] اگر رهبری حضرت، صرفاً معنوی بود دیگر دعوت به مشورت در امور اجتماعی، چه معنا داشت؟!
برخی با بهانههای واهی، منکر حکومت پیامبر(ص) شده اند؛ مثلاً میگویند: در مدینه کاخ و قصر حکومتی نداریم پس حکومت نبوده است؛ درصورتیکه ساختار حکومتی غیر از ساختمان حکومتی است. آنچه نبوده، ساختمان است و آنچه بوده نظم و ساختار حکومتی و شبهات دیگر که ارزش نقل و نقد ندارد.[115]
تأکید امام خمینی بر اتحاد دین و سیاست
حضرت امام(قدس سره شریف) تأکید دارند که در دو قرن گذشته، تلاش و تبلیغات گستردهای درباره جدایی دین و سیاست از طرف افراد جاهل، یا معتقد به تفکر اومانیستی و یا استعمارگران، انجام شده است و در وصیّتنامه در پاسخ به افراد مقدس مآب میگوید:
باید به این نادانان گفت که قرآن کریم و سنت رسول(ص) آنقدر که در حکومت و سیاست احکام دارند، در سایر چیزها ندارند، بلکه بسیار از احکام عبادی اسلام، عبادی ـ سیاسی است که غفلت از آنها این مصیبتها را به بار آورده. پیغمبر اسلام(ص) تشکیل حکومت داد مثل سایر حکومتهای جهان، لکن با انگیزۀ بسط عدالت اجتماعی و خلفای اول اسلامی، حکومتهای وسیع داشته اند و حکومت علی بن ابیطالب(ع) نیز با همان انگیزه به طور وسیعتر و گسترده تر، از واضحات تاریخ است و پس از آن به تدریج حکومت به اسم اسلام بوده و اکنون نیز مدعیان حکومت اسلامی به پیروی از اسلام و رسول اکرم(ص) بسیارند.
اینجانب در این وصیتنامه با اشاره میگذرم، ولی امید آن دارم که نویسندگان و جامعه شناسان و تاریخ نویسان، مسلمانان را از این اشتباه بیرون آورند و آنچه گفته شده و میشود که انبیا(ع) به معنویات کار دارند و حکومت و سررشته داری دنیایی مطرود است و انبیا و اولیا و بزرگان از آن احتراز میکردند و ما نیز باید چنین کنیم اشتباه تأسف آوری است که نتایج آن بهتباهیکشیدن ملتهای اسلامی و بازکردن راه برای استعمارگران خونخوار است، زیرا آنچه مردود است حکومتهای شیطانی و دیکتاتوری و ستمگری است که برای سلطهجویی و انگیزههای منحرف و دنیایی که از آن تحذیر نموده اند؛ جمع آوری ثروت و مال و قدرتطلبی و طاغوتگرایی است و بالأخره دنیایی است که انسان را از حقتعالی غافل کند.
و اما حکومت حق برای نفع مستضعفان و جلوگیری از ظلم و جور و اقامه عدالت اجتماعی، همان است که مثل «سلیمان بن داوود» و پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) و اوصیای بزرگوارش برای آن کوشش میکردند، از بزرگترین واجبات و اقامه آن از والاترین عبادات است... .[116]
هدف از تأسیس حکومت
یکی از اهداف پذیرش قدرت و تأسیس حکومت، عدالت و یاری مظلومان است تا جامعه سالم شود و زمینه تقوا و تقرب الی الله فراهم گردد.
اهداف یک نظام را میتوان در اموری در نظر گرفت که جزئیات و کلیات نظام برای دستیابی به آنها طراحی و سازماندهی شده است، اهداف نیز چند گونهاند: اهداف غایی و نهایی و یا اهداف متوسط و واسطه ای که برای رسیدن به نتیجه باید شیوههای اجرایی و عملیاتی منظور شود. بدیهی است اهداف نهایی و در مواردی اهداف میانی و کلی نظامها برخاسته از مبانی فلسفی و جهانبینی آنهاست.
مثلاً در نظام سرمایهداری که مبتنی بر فردگرایی و مادهگرایی است، هدف غایی نظام را میتوان، التذاذ بیشتر نفسانی تعیین کرد و اهداف متوسطش عبارت است از رشد تولید و پس از آن، سرمایه و رفاه مادی، اگر از عدالت توزیعی هم سخنی به میان آید هدفشان عدالت توزیعی فایدهگرایانه است.
هدف غایی اسلام، انسانسازی، تهذیب نفس، معنویات و تقرب به خدای تعالی است، ولی این هدف، بدون تشکیلات و نظام اسلامی، ممکن نیست. منظور از نظام اسلامی هم، تنها نام و نشان اسلامی نیست، هنگامی مفید و مؤثر است که رفتارهای مردم و مسئولان اسلامی باشد.
نظام اسلامی وقتی میتواند بر سر پا بایستد که از جهات گوناگون اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و... مستقل باشد. بنابراین، داشتن اقتصادی پویا و خودکفا شرط استقلال کشور است و چنین زمینهای فراهم نمیگردد، مگر با روش عادلانه و دلسوزانۀ فرد فردِ جامعه، تنها خودسازی و عدالت است که میتواند مانع سودجوییها و منفعتطلبی افراد بهویژه سردمداران جامعه باشد.
بنابراین، دولتی مطلوب جامعه انقلابی و اسلامی است که در عین اِعمال حاکمیت سیاسی اسلام، در پی تحکیم ارزشهای اخلاقی و معنوی، خودکفایی اقتصادی، اقتدار اجتماعی، توسعهدهنده رفاه عمومی و رشد جامعه باشد و اینها یک شرط اساسی دارد که عبارت است از برپایی عدالت اجتماعی.
هدف نهایی پیامبران(ع)
امام راحل(قدس سره شریف) درباره اهداف نهایی پیامبران، سخنان مبسوطی ایراد فرمودند که عصارهاش در این جملات، قابل ملاحظه است:
نهضتهایی که به وسیله انبیا و اولیا(ع) واقع شده، قابل مطالعه است. ما که تابع مکتب انبیا هستیم باید آن نهضتها را مطالعه کنیم و بفهمیم که چه بوده است و برای چه؟ مقصد انبیا و مقصد پیغمبر اسلام(ص) از نهضت چه بوده است؟
آیا فقط مقصد این بوده که دست ستمگران را کوتاه کنند؟ آیا رفاه ملت و رسیدن ملت به چیزهای مادی، آخر مقصد است؟ یا مقصد بالاتر از اینهاست؟...
در انقلاب اسلامی نیز مقصد این است که کشور ما یک کشور اسلامی باشد، کشور ما در تحت رهبری قرآن، تحت رهبری پیغمبر اکرم و سایر اولیای عظام، اداره بشود، رفتن مستکبرین و یا رفاه مستضعفین، یکی از مقاصد اسلام است.
مکتب اسلام یک مکتب مادی نیست، یک مکتب مادی ـ معنوی است؛ مادیت را در پناه معنویت، اخلاق، تهذیب نفس، میپذیرد. اسلام برای تهذیب انسان و انسانسازی آمده است.
اسلام، دست ظالم را کوتاه میکند، رفاه، آزادی و استقلال را تأمین میکند، لکن همه مقصدش اینها نیست... انسان را به تمام ابعاد تربیت میکند. مادیات را قبول دارد در پناه معنویات... .
مملکت ما وقتی اسلامی است که تعالیم اسلام در آن باشد. اگر تعالیم اسلامی در آن نباشد، اسلامی نیست، ما هر چه بگوییم: «جمهوری اسلامی»، جمهوری اسلامی، لفظ نیست. اسلامی نمیشود، مگر آنکه احکام اسلام در او جاری بشود.
ما الآن اول راه هستیم. ما جمهوری اسلامی را به رأی اثبات کردیم؛ دست خیانتکاران را هم بریدیم و میبریم؛ لکن این کافی نیست بعد از آن باز راه زیاد است؛ هم راه تحصیل زندگی صحیح برای مستمندان که در پیش است و باید پیش برود و هم راه معنویات که او بالاتر است.
آزادی، استقلال و مادیت تنها، سعادت ملت نیست. اینها در پناه معنویت سعادتند؛ معنویات است که تمام سعادت بشر را بیمه میکند.[117]
نسبت حکومت، عدالت و معنویت
همانگونه که پیشتر نیز گفته شد، اسلام، دین اجتماعی و دارای نظام و حاکمیت است، ولی تشکیل حکومت، اهدافی دارد که یکی از آنها عدل گستری و یاری ستمدیدگان و توزیع عادلانه فرصتها و امکاناتی است که در اختیار دولت قرار دارد، زیرا عدالت نقش مهمی در سلامت و بقای نظام دارد، زمینه ساز شکوفایی ارزشها و در یک جمله حیات جامعه است. اگر عدالت نباشد زمینه معنویت و انسان سازی نیز از بین میرود. بنابراین، حکومت و عدالت، از اهداف متوسط و میانی اسلام جهت ایجاد زمینه مساعد برای خودسازی و معنویت است.
امام خمینی(قدس سره شریف) در سخنرانیِ مفصلی که بر بهره مندی از سفره معارف قرآن و عترت تأکید دارد، اشاره میفرماید: مقصد اعلای انبیا(ع) به ایجاد حکومت و ایجاد عدالت، منحصر نمیشود، اینها مقصد اعلا نیست، اینها مقدمه است برای معرفی ذات مقدس حق، حقتعالی را با همه اسماء و صفاتی که دارد و... معرفی کنند... . و وقتی که مفاد آیات شریفه را میخوانیم یا سیره انبیا را ملاحظه میکنیم میبینیم که یکی از کارهای تمامی آنان ـ به عنوان مقدمه ـ این بوده که عدالت را در دنیا ایجاد کنند. پیغمبر میخواهد عدالت ایجاد کند تا بتواند آن مسائلی که دارد را طرح کند آن مسائل، انسانسازی است... .[118]
در وصیتنامه خویش نیز مینویسد: «پیغمبر اسلام(ص) تشکیل حکومت داد، مثل سایر حکومتهای جهان، لکن با انگیزه بسط عدالت اجتماعی».[119]
انتظار مردم از دین اجتماعی
چرا مردم از حکومت دینی که نمادی از دین اجتماعی است توقع عدالت گستری دارند؟ آیا چنین انتظاری بیجاست؟ انصاف آن است که آموزههای قرآنی و سیره نبوی و علوی همین را ایجاب میکند.
خداوند در آیاتی از قرآن کریم به صراحت دستور عدل و قسط میدهد؛ مثلاً از طرفی معیار کرامت انسانی را تقوا میداند: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللهِ أَتْقَاکُمْ»؛[120] همانا گرامیترین شما در نزد خدا با تقواترین شماست و در آیه دیگر میفرماید: «اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى»؛[121] عدالت بورزید که رفتار عادلانه به تقوا نزدیکتر است. از طرفی معیار داوری و حاکمیت را عدل میداند و میفرماید: «هنگامی که بین مردم داوری میکنید به عدل، داوری نمایید».[122]
خطاب به پیامبر اکرم میگوید: «قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ»؛[123] بگو پروردگارم به قسط و عدل استوار فرموده است. امام سجاد(ع) میفرماید: «خداوند! مرا به زینت و زیور اهل تقوا بیارای، در گسترش عدالت فرا گیر».[124]
در روایتی از پیامبر(ص) آمده که مجموعه تقوا در این آیه است که میفرماید: «خداوند به عدل و احسان و بخشش به ذویالقربی امر میکند و از فحشا و منکر و ظلم و ستم نهی میکند. خداوند به شما اندرز میدهد، شاید متذکر شوید».[125]
اهمیت این انتظار از آنجاست که ملت همین آیه را در بیشتر خطبههای نماز جمعه از امامان جمعه میشنیدند و با مضمونش مأنوس بوده و هستند.
آمیخته بودن بسیاری از معارف اسلام با موضوع عدل و قسط، در سراسر اثر پیشرو هویداست، ازاینرو، از نقل آیات و احادیث و سیره پیشوایان در اینجا خودداری میشود. هدف ما این است که متذکر شویم خواسته ملت از مسئولان و مؤمنان این است که اهل عدل و احسان باشند.
راز تأکید بر توجه به مؤمنان محروم
تاریخ و آمار نشان میدهد که شرایع آسمانی همواره در میان مستضعفان جوانه زده و در آغوش آنان رشد یافته است.
از طرفی مشرکان و کافران عمدتاً از اشراف و مرفهان بیدرد بوده و هستند و شریعت را محدودکننده بولهوسیهای خویش پنداشته و میپندارند و در دین، برای خود برتری و امتیازی ندیده و نمیبینند. ازاینرو، به بهانه گیری و مانع تراشی در راه دین میپردازند. قرآن کریم، وضعیت این دو گروه را چنین نمایش میدهد:
ـ «قَالُوا أَنُؤْمِنُ لَکَ وَاتَّبَعَکَ الْأَرْذَلُونَ»؛[126] تکذیبکنندگان پیامبر خدا گفتند آیا به تو ایمان آوریم؛ درحالیکه فرومایه ترین مردم از تو پیروی کرده اند؟!
ـ «... وَمَا نَرَاکَ اتَّبَعَکَ إِلاَّ الَّذِینَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِیَ الرَّأْیِ»؛[127] نمی بینیم کسی را که از تو پیروی کند، مگر فرومایگان که فرومایگی آنان با یک نظر معلوم میشود.
ـ «... لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَیْهِ کَنزٌ أَوْ جَاء مَعَهُ مَلَکٌ...»؛[128] کافران در اعتراض به بعثت پیامبر اسلام گفتند: چرا گنجی بر او نازل نشد و فرشتهای همراهش نیامد؟
این آیات نشان میدهد که فقرا و افراد معمولی جامعه، هوادار حق بودند و پیامبران نیز همراه همین افراد بودند و برای مردم طلا و نقره و اسباب خوشگذرانی و شهوات نفسانی نیاوردند و متاعشان پاکی و خدا پرستی و تواضع و نداشتن غرور و تکبر و دوری از ظلم و زور بود.
از آنسو کافران از طبقه اشراف بودند و در پی چپاول، خوشگذرانی یا فخرفروشی و دین، خواسته آنان را تأمین نمیکرد.
قرآن میفرماید: «زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ...»؛[129] برای مردم شهوات، داشتن زنان و فرزندان و کیسههای آکنده از طلا و نقره، آراسته شده است.
مخالفان پیامبر خدا(ص) چنین بهانه میگرفتند:
«فَلَوْلَا أُلْقِیَ عَلَیْهِ أَسْوِرَةٌ مِّن ذَهَبٍ أَوْ جَاء مَعَهُ الْمَلَائِکَةُ مُقْتَرِنِینَ»؛[130] چرا بر دست او دستبندهای طلا افکنده نمیشود یا فرشتگان همراهیاش
نمیکنند؟!
سیره پیامبر(ص) نزدیکی به مؤمنان و فقرا بود، به آنان افتخار و با آنان معاشرت میکرد؛ مؤمنانی که دنیا نداشتند مانند عمار، مقداد، سلمان، ابوذر، بلال حبشی و صهیب رومی.
و اما اغنیا همانند ابولهب، ابوجهل و ابوسفیان در راه پیامبر خدا(ص) خار میریختند، آزار میرساندند و جنگ راه میانداختند.
ایجاد امید به پیادهشدن عدل علی(ع)
در دوران مبارزات، امام خمینی و شاگردانش، نوید برپایی حکومت برای ایجاد عدالت و زندهشدن احکام اسلام می دادند. اینک نمونهای از سخنان ایشان را مرور می کنیم:
حکومت آن است که حضرت امیر به ابن عباس میگوید که «به قدر این کفشِ بی قیمت هم پیش من نیست»[131] آنکه هست؛ اقامه عدل است، آن چیزی که حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ و اولاد او می توانستند درصورتیکه فرصت بهشان بدهند، اقامه عدل را به آنطوری که خدای تبارک و تعالی رضا دارد انجام بدهند، اینها هستند، لکن فرصت نیافتند.[132]
شهیدمطهری نیز میگوید:
«در مورد وضع آینده انقلاب اسلامی خودمان، یکی از اساسی ترین مسائل، همین مسئله عدالت اجتماعی است. در این مورد این سؤال اساسی مطرح است که از عدالت اجتماعی اسلام، چه برداشتی داریم...».[133]
«در جامعه ای که عدالت وجود نداشته باشد هزاران هزار بیمار روانی به وجود میآیند، محرومیتها، ایجاد عقدههای روانی می کند و عقدههای روانی تولید انفجار؛ یعنی اگر جامعه به تعبیر علی(ع) به دو گروه گرسنه گرسنه و سیرِ سیر تقسیم شود، وضع به همین منوال باقی نمی ماند، بلکه صدها تالی فاسد به همراه خواهد آورد. یک گروه، گرفتار بیماریهایی نظیر تفرعن، خودبزرگبینی و... میشوند و گروه دیگر دچار ناراحتیهای ناشی از محرومیت».[134]
امام در آستانه رفراندوم برای تشکیل جمهوری اسلامی به طلاب حوزه فرمودند:
مردم ما مسلمانند، اسلام را میخواهند؛ شما معرفی کنید اسلام را، معرفی کنید معرفی کنید حکومت اسلامی را، معرفی کنید احکام اسلام را. به آنها بفهمانید که اگر شما یک حکومت عدلی بخواهید، یک حکومت انصافی بخواهید، بخواهید که در رفاه باشید، بخواهید که فقرای شما در رفاه باشند، بخواهید که اغنیا به شما ظلم نکنند؛ بخواهید که دولتها به شما ظلم نکنند، بخواهید که پاسبانها دیگر نتوانند به شما ظلم کنند، ارتش نتواند به شما ظلم کند، اگر یک همچون [حکومتی] را بخواهید، رأی بدهید به جمهوری اسلامی تا اینکه انشاءالله اسلام و احکام اسلام پیاده بشود.[135]
آنهایی که نظر سوء نسبت به اسلام دارند از باب این است که اسلام را درک نکرده اند. حکومت اسلامی تاکنون در کار نبوده؛ حکومت اسلامی در صدر اسلام بوده و هیچ وحشتی هم در زمان حکومت علی بن ابیطالب(ع) نبود و مردم در امان بودند.
این حکومتهای فعلی است که مردم را به وحشت انداخته و هیچگونه امنیتی در آن نیست و مردم را دستهدسته میکشند. ذائقه تلخی که می گویید، از این حکومتهاست، نه حکومت اسلامی که رفتاری عادلانه و منصفانه دارد.[136]
راز ایثارها و نثارها
ملت مسلمان ایران برای برپایی نظامی که محتوایش اسلامی و عادلانه باشد، نه اینکه متظاهر به اسلام و عدالت باشد، بهترین جوانان، فرصتها و ثروتهایشان را تقدیم دین کردند. پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی با رأی قاطع ملت، حضرت امام راحل اینگونه به ملت پیام دادند:
مبارک باد بر شما روزی که پس از شهادت جوانان برومند و داغ دل مادران و پدران و رنجهای طاقتفرسا، دشمن غول صفت و فرعون زمان را از پای درآوردید و با رأی قاطع به جمهوری اسلامی، حکومت عدل الهی را اعلام نمودید؛ حکومتی که در آن جمیع اقشار ملت با یک چشم دیده میشوند و نور عدالت الهی بر همه و همه به یک طور میتابد و باران رحمت قرآن و سنت بر همه کس به یکسان میبارد. مبارک باد شما را چنین حکومتی که در آن اختلاف نژاد و سیاه و سفید و ترک و فارس و لر و کرد و بلوچ مطرح نیست، همه برادر و برابرند؛ فقط و فقط کرامت در پناه تقوا و برتری و به اخلاق فاضله و اعمال صالحه است.
مبارک باد بر شما روزی که در آن تمام اقشار ملت به حقوق خود می رسند، فرقی بین زن و مرد و اقلیتهای مذهبی و دیگران در اجرای عدالت نیست.[137]
تأکید بر رفتار اسلامی و عادلانه
رهنمود امام راحل به پاسداران کمیته ها:[138]
اگر در این مرحله که نشستن یک رژیم به جای یک رژیم فاسد است، مراعات نکنند آن جهات انقلابی را، مراعات نکنند آن عدالت اسلامی را که عدالت اسلامی از خود انسان شروع میشود تا همهجا؛ عدالت در خود انسان، عدالت با رفیق، عدالت با همسایه، عدالت با هم محله، عدالت با همشهری، عدالت با هماستانی، عدالت با هم مملکتی، عدالت با همسایههای کشورهایی که با ما هستند، عدالت با همه بشر، اگر این معنا حاصل نشود، نه حکومت اسلامی است، نه پاسدارش پاسدار اسلام است.[139]
همچنین تأکید کردند:
ما باید کوشش کنیم که این مطلب را به دنیا ثابت کنیم که مملکت ما یک مملکتی است که متحول شده از رژیم طاغوتی به رژیم اسلامـی ـ انـسانی و محتوایش، واقعش تغییر کرده؛ تحول واقعی، فقط اسم نبود که ما بگوییم جمهوری اسلامی. نه ما میخواهیم تمام قواعد اسلامی همانطور که در صدر اسلام بوده است، در ایران تحقق پیدا بکند... .[140]
«... عدالت را اجرا کنید، عدالت را برای دیگران نخواهید، خودتان هم بخواهید. در رفتار عدالت داشته باشید، در گفتار عدالت داشته باشید، تشریفات را کم کنید و این ملت را خدمتگزار باشید».[141]
تأمین اهداف حضرت امام راحل
وجود مبارک امام راحل، از بالاترین هدایای الهی به ملت شریف ایران و جهان اسلام بود که بسیار کم نظیر است. کاری که ایشان کردند؛ یعنی بیداری جهان، به ویژه اندیشمندان لایق جهان اسلام و نیز تشکیل جمهوری اسلامی بر ویرانههای جور و جنایت ستمشاهی در درازای تاریخ ایران و گستره گیتی، معجزه الهی و بینظیر است و قطعاً دستآوردهای بسیار فراوان و مثبتی دارد.[142]
اکنون سخن این است که آیا با گذشت چهاردهه از پیروزی انقلاب، خواسته امام راحل(قدس سره شریف) که برگرفته از آموزههای دینی است، در باب عدالت اجتماعی کاملاً، پیاده شده است؟
سوگمندانه و صادقانه باید گفت: نه. با این اقرار فوراً این پرسش به میان میآید که چرا؟
پاسخ تفصیلی به این سؤال در فصل «زمینههای اجرای عدالت اجتماعی» و فصل «موانع دادگستری و عدالتمحوری» خواهد آمد.[143]
عجالتاً در اینجا نقل گوشهای از سخنان آیةالله خامنه ای، پاسخی به این پرسش است. ایشان می گوید:
... عدالت با تعارف درست نمیشود، اولاً: قاطعیت میخواهد، ثانیاً: ارتباط با مردم میخواهد، ثالثاً: ساده زیستی و مردمیبودن لازم دارد. و بالاتر از همه، خودسازی و تهذیب می خواهد، این هم جزء پیششرطها و پیشنیازهای اجرای عدالت است. اول باید خودمان را درست کنیم... تا بتوانیم عدالت را اجرا کنیم؛ وظیفه من و شما اینهاست. واقعاً باید با ویژه خواران و فساد مبارزه کنیم... عدالت را باید در برنامههای گوناگون معنا کنید... که از جمله آنها تقویت پول ملی، مهار تورم و گرانی، کم کردن شکاف و فاصله بین دهکهای بالا و پایین جامعه، از این قبیل است. این سیاستها باید به برنامه تبدیل شود و الا خود عنوان عدالت، یک هدف آرمانی است.[144]
پاسخ قرآن کریم
پاسخ یک آیه به این پرسش که چرا کارگزارن و دولت کاملاً و صددرصد عادلانه رفتار نمیکنند و چرا خواسته رهبران انقلاب، صددرصد پیاده نمیشود.
پاسخ آیه 26 سوره مبارکه حدید آن است که فرد فرد مردم همگی باید تهذیب و تربیت شوند و قیام به عدل کنند، چنان نیست که تنها وظیفه سردمداران و مدیران باشد. به بیانی، همانگونه که وظیفه رسولان و امیران جامعه، اقامه عدل است، منشأ عمده زمینه عدالت گستری مردم هستند.
قرآن کریم میفرماید: «به راستی ما پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم قیام به قسط کنند»[145] نمیفرماید: «لِأقامةِ النّاس بِالقسطِ»، تا مردم را به زور به اقامه قسط وا دارند، زیرا اگر مردم خود تشنه و خواهان عدالت نباشند، اقامه اجباری ممکن نیست؛ همانگونه که ایجاد ایمان اجباری ممکن نیست.
منظور این نیست که اقامه عدل، تنها کار ملت است، نه دولتمردان بلکه معتقدیم وظیفه هر دو گروه است و اگر مردم در میدان عدالت گستری پا به رکاب و فداکار نباشند، دولتمردان عدالتخواه را بر سر کار نمیآورند و در وضعیتی که نوع مردم در پی ارزشهای دیگری ـ غیر از عدالت ـ باشند چند مدیر متدین عدالتخواه آنقدر توانایی ندارند که شقالقمر کنند و همگان را در همهجا به عدالت وادارند.
نیز در آیه 135 سوره نساء میفرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید، پیوسته به عدالت قیام کنید و برای خدا گواهی دهید».[146]
گرچه مصداق آیه، قسط در ادای شهادت است، ولی در آیه هم به عدل دستور داده شده و هم به یک مورد از مصادیق عدالت؛ یعنی شهادت صادقانه و در تعمیم آیه نسبت به عدل، تردیدی نیست و مصداق، مخصص نیست.[147]
حتی در مبحث عدل جهانی حضرت مهدی(ع) نیز آیه شریفه میفرماید: «بندگان صالحم وارث زمین خواهند شد».[148] یعنی عبد صالح بودن، شرط عدل جهانی آن حضرت است. همچنین قرآن حیات طیبه را برای مؤمن عامل صالح میداند.[149]
سرلوحه کار انبیا(ع) نیز «اعْبُدُوا اللهَ»[150] بود؛ یعنی تربیت مردان موحدی که بنده خدا باشند، نه در بند درهم و دینار و دنیا و در مراحل بعدی به عدالت اقتصادی و سلامت روابط معیشتی دستور می دادند و می فرمودند: «فَأَوْفُواْ الْکَیْلَ وَالْمِیزَانَ».[151]
سخن در این نیست که مردم، عدالت را نمی پسندند، نه هیچکس حتی دزدان و یا سران ستم که استعمارگران باشند نیز هنگام تقسیم غنائم در میان خودشان، به عدالت توصیه می کنند. پس همگان عدالت را دوست می دارند، ولی اکنون در روابط اجتماعی ما سازوکاری حاکم است که نتیجه اش همین حال و روزی است که مشاهده میشود.
در آغاز پیروزی انقلاب اسلامی نزد بیشتر مردم، ارزشهای اسلامی مثل تقوا، جهاد، عدالت، ساده زیستی و... ارزش درجه اول و مقبول بود و بسیاری از مردم مؤمن به همین سو جهت گیری و گرایش داشتند، ولی اکنون که در عرف جامعه ما یک انقلاب ارزشی رخ داده و بسیاری از معروفها منکر و منکرها، ارزش عالی جلوه کرده است.[152] دغدغه درجه اول مردم در روی کار آوردن مسئولان کشور اعم از شورای شهر یا نماینده مجلس یا دولت و رئیس جمهور و... و رأیدادن در انتخابات، گرایشهای حزبی و جناحی است نه قداست و تقوا و کارآیی و کاردانی. به عبارتی اکثراً هنگام رأیدادن، به لیست حزب مورد علاقه خود رأی میدهند. ازاینرو، برخی از نمایندگان مجلس بودهاند که در یک مرحله بیشترین آرا را داشتهاند و در مرحلهای دیگر حداقل نصاب قبولی را هم کسب نکرده و باز در مرحلهای صدرنشین شدهاند.
بدیهی است دغدغه اول مدیرانی که از دالان چنین دموکراسی بر کرسی قدرت تکیه میزنند، جز جلب هوای موکلان و کسب قربت بیشتر برای دوام ریاست چیزی نیست و صد البته که عدالت یعنی محدود و محصورکردن همین مدیران با دست خودشان که مصداق این واقعیت است که در این تمثیل آمده که هیچگاه چاقو دسته خودش را نمیبُرد.
امام علی(ع) میفرماید: «امر [حاکمیت دین] خدا را فقط کسانی میتوانند بر پای دارند که سازش نکنند، همرنگ جماعت نشوند و خود در پی مطامعی [و خواستههایی] نباشند».[153]
تنها وجود یک دین یا قانون عادلانه کافی نیست، ضمانت اجرا میطلبد. شهیدبهشتی مینویسد:
عوامل ضمانت اجرای قانون در نظام اجتماعی اسلام عبارتند از:
1. رشد فکری توده مردم؛
2. عواطف انسانی و مسلکی؛
3. ایمان به خدا و پاداش و کیفر او در دنیا و آخرت؛
4. احترام عمیق قلبی به قانون، از آن نظر که مستقیم یا غیرمستقیم به خدا مربوط میشود؛
5. امربهمعروف و نهیازمنکر؛
6. حکومت.[154]
و درباره خودسازی و مبارزه با فساد، چنین آمده است:
تأکید اسلام در خودسازی و تلاش مداوم در جهاد اکبر و پرورش معنوی اخلاقی افراد، عامل مهم ایجاد و بقای نظام عادل اجتماعی است. آفت نظامهایی که از ابتدا بر اساس حفظ حقوق و مصالح امت به وجود آمدهاند فسادی است که از درون خود گردانندگان نظام، مملکت است زبانه بکشد. چه بسا خودخواهی، سودجویی و سلطه طلبی گروههای پیشتاز که هدفهای اولیه را به دست فراموشی میسپارند و همه آنچه که در حقیقت، هدف تلاشهای گذشته، ازبینبردن آن بوده است با چهرهای تازه وضع موجود را قبضه میکند که جلوگیری از این آفت، جز با انتظام مداوم از خود و تصفیه و سازندگی افراد و احیای ایمان و احساس معنوی و سازندگی پیگیر میسر نخواهد شد.
بدین ترتیب، انسانهای پاک و آگاه و متبحر، با بهره گیری از نظام و قوانین اسلامی، میتوانند، هم بهوجودآورنده نظام صالح و عادل باشند و هم پاسدار آن.[155]
تأثیر متقابل معنویت و عدالت
هر چه تقوا و معنویت، در ملت بیشتر باشد، مدیران خودساخته و عادلتری را بر سر کار میآورند و در طرف مقابل هر چه روابط کارگزاران و ملت و رفتار مدیران جامعه عادلانه تر باشد بر جو اسلامی و معنوی جامعه افزوده تر میشود و بالعکس، هر چه رفتارها ستمگرانه تر باشد، مردم نیز کلاهبردارتر می شوند، زیرا ـ در هر حال ـ نام نظام، اسلامی است.
صراط مستقیم عدالت و کژ راهه آن
راه اجرای عدالت، خودشناسی، خداشناسی و دینشناسی درست است. هر کس خدا را از زندگی بردارد، انسان را بهدرستی نمیشناسد و مقصدش را درک نمیکند و ازاینرو، اشتباه میگیرد.
امام باقر(ع) اولین گام در کمال نهایی بشر را دینشناسی میداند.[156]
دین است که راه و چاه ابدی انسان را ارائه میدهد[157] و به انسان گوشزد میکند که تمامی نعمتها، رفاهها، لذتهای این جهان را خداوند برای تو آفریده، استفاده کن و با حساب و کتاب و طبق تنظیم شریعت، نه به صورت ولنگاری و هرزگی و اسراف و اتراف. نیز به انسان نشان میدهد که تکامل و تعالی تو در گرو آن است که آن بُعد ملکوتی، تهذیب، تعبد، تقوا و تقرب الی الله تعالی است.
در معارف قرآن و عترت، بهخوبی پاسخِ این پرسشهای هر جوان وجود دارد که:
1. او کیست؟ برای چه به این جهان آمده؟ این زندگانی، کدامین مرحله از مراحل هستی او است؟
2. مقصود از گذر، از این گذرگاه و منزل و مرحله چیست؟
3. نیازهای گوناگون او در این زندگی برای رسیدن به مقصد اصلی کدام است؟
4. مقصد اصلی کجاست؟
5. هدف نهایی چیست؟
6. آیا بدون تأمین نیازهایش در این زندگی، به مقصد اصلی و هدف نهایی خواهد رسید یا نمیتواند برسد؟
و...
دین به او میگوید: انسان برای مبارزه با خود آفریده نشده است، بلکه برای مبارزه با خودیت آفریده شده؛ خودیتی که سنگ راه تعالی و تکامل است. تأمین معیشت معتدل و زندگی آبرومندانه کافی است.
و راه رسیدن به تقوا، راه عدالت است «اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى»[158] و راه کسب محبت خداوند، اقامه قسط و احسان و طهارت است.
همانگونه که قرآن کریم میفرماید: «خداوند این گروهها را دوست میدارد: مُقسطین،[159] محسنین،[160] متقین،[161] مطهرین،[162] مؤمنین،[163] متوکلین،[164] صابرین[165] و مجاهدین».[166]
گفتنی است عدالت راستین و رسیدن به جامعۀ منهای فقر، ناشدنی نیست؛ چنانکه امام علی(ع) در مدتی کوتاه در کوفه پرآشوب در عین درگیری در سه ـ چهار جبهه جنگ خونین و وحشتناک چنان جامعهای را ساخت، کوفه تنها شهری بود که در اختیار او بود و عوامل مخرب و مزاحم نیز در آن نفوذ داشتند.
حضرت علی(ع) میفرماید: «هیچکس در کوفه نیست که زندگی او سامانی نیافته باشد، پایینترین افراد نان گندم میخورند و خانه دارند و از بهترین آب آشامیدنی استفاده میکنند».[167]
برخی نوشته اند: «و اینکه چگونه در کوفۀ جنگزده و نفوذیافتۀ آن روز، همه از رفاه نسبی برخوردار باشند و فقیری در آن یافت نشود و اگر فرد نیازمندِ ـ حتی غیرمسلمان ـ در رهگذر به چشم بخورد، غیرعادی باشد، بحث بسیار پراهمیتی است، شاید، چنین شهری در تاریخ، دیگر پدید نیامده باشد».[168]
متأسفانه وضعیت اکثر جوانان و بسیاری از مدیران ـ که مسلمان و نماز خوان و مسجدی هم هستند ـ و جمع کثیری که تنها شناسنامه اسلامی دارند، در سبک زندگی و آمال و آرزوها، همان زندگی لیبرالی و لذتگراست، در حسرت، کسب معیشتی مترفانهاند و اسوه آنان بالاشهرنشینان و مرفهان بیدرد یا نوعی زندگانی غربی است و این گروهها که متأسفانه در سبک زندگی اسوه و مرجع تقلید گشتهاند، خود غبطه، برخی غربیان را میخورند، لذا اگر نمیتوانند دو تابعیتی بشوند دست کم در سال، بارها به خارج سفر میکنند و یا در حسرت چنان حال و هوایی هستند!
آیا انتظار اجرای عدالت از چنین تفکری، صحیح است؟ قطعاً جوانان متدین و خودساخته نیز کم نیستند، ولی قبله قلب بیشتر جوانان و
مدیران کنونی، پول بیشتر و رفاه و التذاذ افزونتر شده است آن هم به هر قیمتی که فراهم آید، زیرا امروزه تنها ارج و ارزش عالی در جامعه ما همانا پول است و سایر ارزشها، یا در رتبههای بعدیاند و یا باید قربانی همین بت گردند!
سخنان آیةالله شعرانی در اهمیت عدالت اجتماعی
... منافع عدل در هر جامعه به اندازه مضارّ ظلم است. آسایش زندگی مردم به زراعت، صنعت و تجارت است و آلت هر سه، مال است که صاحب آن بیترس و بیم به کار زند.
مردم در کشور ظلم، تا بتوانند اموال خویش را پنهان [یا از کشور خارج] میکنند و به کار نمیزنند، بلکه وجود آن را انکار میکنند و کوشش در زراعت و صنعت و تجارت نمیکنند. ظالم باید به جبر به کار وادارد و اموال آنان را بهزور بستاند و در مشاغل گذارد و ظلمها افزوده میشود و ظالم، اعوان بسیار برای اجرای مقصود خود لازم دارد ـ بر خلاف عادل ـ و هر یک [از اعوان ظلمه] دستشان در ظلم باز خواهد بود و خیانت و سرقت و دروغ و رشوه رایج میگردد. نیروی انسانی در آن جماعت، هدر میرود و همه همّشان در مبارزه با یکدیگر مصرف میشود.
ظالم میکوشد مردم را مطیع سازد و مردم میکوشند از شر ظالمان مأمنی جویند. گروهی برای حفظ خویش، خود را به ظلم میپیوندند تا در خون و مال ایمنی یابند و بدین ترتیب ظلمه، افزون میگردند.
در جامعهای که عدل باشد همه کار میکنند و در جامعه ظلم، تنها یک تن کار میکند و دیگران کارشکنی و درنتیجه، کار همه از یک تن برنمیآید.
در روایتی آمده است: چون حکم بر خلاف حکم خدا جاری شود آسمان، نعمت خویش را منع میکند و زمین گیاه خود را نمیرویاند. در زمان «حجاجبنیوسف» کسی آب و ملک خود را رها کرده و پنهان شده بود؛ چون پرسیدند گفت: چه رنجی برم که هر چه بردارم عاملان حجاج میگیرند!
این زبان حال همه مردم بود. مردم زمان ما جامعه عادله را دموکراسی مینامند و به نظر ما جامعه عادله، جامعهای است که غیر حکم خدا در آ ن جاری نباشد... .
فارابی وعدالت اجتماعی
«فارابی» از حکمای اسلام در کتاب سیاسات المدنیه، اقسام اجتماعات را شمرده و خواص هر یک را بیان کرده است. یکی از اقسام را به اوصاف دموکراسی و آن را «مدینة الجماعه» نامیده است و خواص و صفات آن را چنان مطابق واقع برشمرده است که گویی سالیان دراز در لندن و سوئیس میزیسته است و نتیجه رفتار حکومت آنان را به چشم دیده است و مدینه فاضله به اصطلاح وی آن است که رئیس آن حکیم منزه؛ یعنی امام معصوم و مردمان همه دیندار، خداپرست و عادل باشند. بهتر از مدینه جماعت نیست؛ چون در میان آنها حکما و عقلا و بزرگان از هر صنعت و صنف و هنر پدید میآید و طالب مدینه فاضله میگردند. سخن از عدل و فواید آن در اینجا نمیگنجد، روایات و احادیث در آن بسیار و آثار و تجارب بزرگان بیشمار است و جامع همه سخنان و بهترین گفتار در این باب آن است که پیغمبر(ص) فرمود: «الملک یَبقی مَعَ الکُفر وَ لَا یَبقَی مَعَ الظُّلم».[169]
اهمیت عدالت
انحراف زمامداران پیش از امام علی(ع) در انتصابها و عزل و نصبهای بیمورد محدود نماند. آنان درهای بیت المال را به روی دوستان و بستگانشان گشودند؛ مثلاً عثمان به عبداللهبنعوف ـ دامادش ـ آنقدر زر و سیم داد که پس از مرگ عبدالله، طلاهای بهجایمانده را برای تقسیم ارث با تبر میشکستند! یک پنجم غنائم آفریقا را به مروان حکم و سیصد هزار درهم را به حارثبنحکم بخشید و... .[170]
امام صادق(ع) فرمود: «هنگامی که علی(ع) زمام امور را در دست گرفت بر فراز منبر پس از حمد و ثنای الهی فرمود: به خدا سوگند! تا زمانی که درختی در یثرب دارم، حتی از درهمی از اموال شما مسلمانان استفاده نخواهم کرد. آنچه میگویم باور کنید... آیا میپندارید در تقسیم این اموال، از هوسهای شما پیروی میکنم؟
عقیلبنابیطالب که از این سیاست به خشم آمده بود... از جای برخاست و گفت: میخواهی مرا با یکی از این سیاهان مدینه یکسان بدانی؟
حضرت فرمود: بنشین، خدایت بیامرزد. آیا جز تو کسی نیست که سخن بگوید؟... تو چه برتری بر آن سیاه داری؟ مگر به سابقه است در دین یا تقوا».[171]
طلحه و زبیر نزد امیرمؤمنان آمدند و گفتند: عُمر در تقسیم بیت المال با ما چنین رفتار نمیکرد. حضرت فرمود: پیامبر(ص) چهقدر به شما میداد؟ آن دو ساکت شدند و چیزی نگفتند. حضرت فرمود: آیا پیامبر(ص) به طور مساوی بین مسلمانان قسمت نمیکرد؟ گفتند: آری. امام(ع) فرمود: به نظر شما پیروی از سنت رسول خدا(ص) برتر است یا سنت عمر؟ پاسخ دادند: سنت رسول خدا(ص) و ادامه دادند: ای امیرمؤمنان! سابقه ما از دیگران بیشتر است. ضمناً رابطه خویشاوندی هم داریم!
حضرت پرسید: سابقه شما بیشتر است یا سابقه من؟ پاسخ دادند: سابقه شما. حضرت فرمود: رابطه خویشاوندی شما نزدیکتر است یا خویشاوندی من؟ گفتند: رابطه خویشاوندی شما. حضرت پرسید: آیا مشکلات شما بیشتر است یا من؟ گفتند: شما حضرت فرمود: به خدا سوگند! من و این کارگرم هر دو برابر و مساوی هستیم».[172]
در روایت مفصل دیگری آمده: «... حضرت علی(ع) به طلحه و زبیر فرمود: من هرگز اختیارات مسلمانان را برای صله رحم، به کسی واگذار نمی.کنم».
طلحه و زبیر از رفتار علی(ع) به خشم آمدند و گفتند: علی! دیگران را بر ما مقدم میداری و ما را در برابرشان خوار میسازی؟! علی(ع) فرمود: شما به مقام و ریاست بیش از حد علاقه نشان میدهید از نظر من آزمندان مقام و ریاستجویان شایسته ریاست بر مسلمانان نیستند.
«امهانی»؛ خواهر حضرت علی(ع) ـ که میپنداشت امام به وی بیش از دیگران عنایت دارد ـ نزد حضرت آمد، امیرمؤمنان(ع) بیست درهم از بیت المال به او داد. امهانی از کنیزش ـ که از غیرعـرب بود ـ پرسید: چقدر دریافت داشتی؟ کنیز پاسخ داد: بیست درهم. امهانی از برخورد یکسان علی(ع) خشمگین شد و بیرون رفت. حضرت به او فرمود: برو، خدایت بیامرزد. ما در کتاب خدا فرزندان اسماعیل را از فرزندان اسحاق برتر نیافتیم.[173]
«عبدالله بن جعفر» برادرزاده و داماد حضرت به سبب تنگدستی به امیرمؤمنان(ع) روی آورد و گفت: ای امیرمؤمنان! کاش دستور میدادی مقداری از بیت المال به من کمک گردد، به خدا سوگند جز فروش چارپایی که مرا به اینسو و آنسو میبرد راهی برای تأمین مخارج زندگی ندارم. حضرت فرمود: نه به خدا سوگند چیزی ندارم که به تو دهم، مگر آنکه دستور دهی عمویت دست به دزدی بزند و رهاوردش را در اختیارت قرار دهد![174]
برخورد با همسر
«امعثمان» ـ همسر حضرت علی(ع) ـ روزی نزد همسرش امام علی(ع) شتافت، مقداری گل میخک در برابر امام بود امعثمان گفت: شاخهای از این گل به دخترم هدیه کن، تا گردنبندی بسازد. حضرت یک درهم به او داد و فرمود: اینکه میبینی سهم همه مسلمانان است. صبر کن وقتی سهممان را دریافت داشتیم به دخترت هبه کنیم.[175]
ام کلثوم و گوهر گرانبها
برای حضرت علی(ع) از بصره گوهری آوردند که بهایش مشخص نشده بود. ام کلثوم از پدرش خواست گوهر را به او دهد تا زیور خود سازد. حضرت به ابو رافع ـ خازن بیت المال ـ فرمود: این گوهر را به بیت المال بیفزای.
سپس به دخترش فرمود: هرگز به چنین چیزی نخواهی رسید، مگر آنکه همه زنان مسلمان شبیه آن را داشته باشند.[176]
«عمروبنمسلمه» از جانب امام علی(ع) والی اصفهان بود یکبار با اموال فراوان و ظرفهایی آکنده از عسل و روغن نزد امام آمد. امکلثوم از عمرو خواست مقداری عسل و روغن برایش بفرستد. عمرو ظرفی عسل و ظرفی روغن برای فرزند امام فرستاد. فردای آن روز، امام اموال را برای تقسیم حاضر کرد و از کمبود دو ظرف آگاه شد. وقتی علتش را پرسید عمرو پاسخ داد: آن دو را برایتان حاضر میسازیم. حضرت با اصرار از او توضیح خواست و عمرو ناگزیر واقعیت را بیان کرد و امیرالمؤمنین(ع) در پی دخترش امکلثوم فرستاد تا آنچه گرفته است بازگرداند. وقتی آن دو ظرف بازگردانده شد حضرت دریافت اندکی از آنها کاسته شده است. بیدرنگ دستور داد تاجران آگاه مقدار کاستهشده را قیمت گذارند. بهای آنها را سه درهم تعیین کردند. امیرمؤمنان کسی را فرستاد تا سه درهم را از امکلثوم بگیرد. او سه درهم را خدمت پدر فرستاد و حضرت آن درهمها را روی پولها گذاشت و سپس همه را میان مسلمانان تقسیم کرد.[177]
گسترده تر از زمین
از حضرت امام صادق(ع) روایت شده است که خردمندی، هفتصد
فرسخ، دنبال حکیمی رفت تا هفت حکمت بیاموزد وقتی به او رسید به او گفت: رفیعتر از آسمان و وسیعتر از زمین چیست؟ و... حکیم در پاسخش گفت: «حق» از آسمان بالاتر و «عدل» از زمین وسیعتر و گستردهتر
است.[178]
آفرین بر خداوند
در مواردی خدای تعالی، خودش به خودش آفرین گفته است، مثل هنگامی که آفرینش انسان را بسیار متعادل و موزون کرد و روح در آن کالبد دمید، فرمود: «فَتَبَارَکَ اللهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ».
مورد دیگری که خدا خودش را ستوده است هنگامی است که خداوند بنیاد ستمگران را بر میاندازد. پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «خداوند آنقدر به ستمگر مهلت میدهد که میگوید: چرا خدا مرا واگذاشته است؟! [و توبه نمیکند و غرورش زیاد میگردد] سپس خدا او را سخت کیفر میدهد. خداوند پس از نابود کردن ستمگران، خود را حمد و سپاس گفته و چنین فرموده: «فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُواْ وَالْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»؛[179] و ریشه و بنیاد گروهی که ستم میکردند قطع شد و خدا را سپاس که رب همه جهانیان است.[180]
از علی آموز اجرای عمل
حضرت علی(ع) به صرف وجود قانون عادلانه، بسنده نمینمود، بلکه در بازار به راه میافتاد... به یاری ضعفا و ناتوانان میشتافت، بر فروشندگان و مغازهداران گذر میکرد، قرآن را میگشود و چنین میخواند: «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا...».[181]
نمونه دیگر، فریادرسی علی(ع) است از زن مظلومهای که در هوای گرم تابستان کوفه هنگامی که حضرت خسته به خانه بر میگشت، حضرت او را به خانه شوهر برد و بینشان آشتی برقرار کرد.[182]
قرآن کریم در سوره نمل دو مقایسه دارد؛ در یکی میفرماید: «خدا مثل دو مرد را بیان میکند که یکی لال است و توان هیچ چیز ندارد و بار دوش مولای خود است. هر جا او را بفرستد هیچ فایدهای حاصل نمیکند. آیا این مرد با آن کس که مردم را به عدل فرمان میدهد و خود بر راه است میرود برابر و یکسان است؟»[183]
از امام باقر(ع) روایت است که مصداق بارز این آیه، علی بن ابیطالب(ع) است: «که به عدالت امر میکند و بر صراط مستقیم است».[184]
خدای تعالی در میان همه فضائل و خصال نیکو «امر به عدل» را مطرح میفرماید. در کتاب فضائل احمدبنحنبل از قول امام علی(ع) روایت است: «روز قیامت با مردم به نُه چیز محاجه و استدلال دارم به اقامه نماز، پرداخت زکات، جهاد در راه خدا، امربهمعروف و نهیازمنکر و رفتار به عدل درباره زیردستان و رعیت و تقسیم بالسویه و اقامه حدود و اشباه و امثال آن».[185]
ارادت و اعتماد به ظالم
عدالت آنقدر ارجمند است که خداوند عادل میفرماید: «و خداوند هیچگاه هیچ ستمی را بر جهانیان نمیخواهد»[186] و نه تنها هرگونه ستمی را مردود میشمارد، بلکه به پیامبرش دستور میدهد که کمترین میل و اعتمادی به ستمگران نداشته باشد: «و به ستمگران، تمایل و اعتماد و اطمینان نداشته باشید که [دراینصورت] آتش دوزخ به شما خواهد رسید و شما را خواهد سوزاند. برای شما جز خدا هیچ دوستی نیست، سپس یاری نمیشوید».[187]
[105]. نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه40: «لَابُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ یَعْمَلُ فِی إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ یَسْتَمْتِعُ فِیهَا الْکَافِرُ وَ یُبَلِّغُ اللهُ فِیهَا الْأَجَلَ وَ یُجْمَعُ بِهِ الْفَیْءُ وَ یُقَاتَلُ بِهِ الْعَدُوُّ وَ تَأْمَنُ بِهِ السُّبُلُ وَ یُؤْخَذُ بِهِ لِلضَّعِیفِ مِنَ الْقَوِیِّ حَتَّى یَسْتَرِیحَ بَرٌّ وَ یُسْتَرَاحَ مِنْ فَاجِرٍ».
[106]. ر.ک: طباطبائی، تفسیر المیزان، ج3، ص144 ـ 149، ذیل آیه 26 سوره آلعمران.
[107]. امام خمینی، ولایت فقیه، ص4.
[108]. انفال، آیه60.
[109]. ر.ک: امام خمینی، ولایت فقیه، ص20 ـ 25.
[110]. نحل، آیه89.
[111]. طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج3، ص318.
[112]. حکومت اسلامی، درسنامه اندیشه سیاسی اسلام، ص74، نقل از: نظام الحکم فی الشریعة و التاریخ الاسلامی، ظافر القاسمی، الکتاب الاول، ص529.
[113]. آلعمران، آیه159.
[114]. شوری، آیه38.
[115]. برای مطالعه در باب شبهه ها رجوع شود به: حکومت اسلامی، متون درسی، احمد واعظی؛ دین و دولت در اندیشه اسلامی، محمد سروش، بوستان کتاب قم؛ مبانی حکومت اسلامی، آیةالله جعفر سبحانی، نگارش، داود الهامی، انتشارات توحید.
[116]. وصیتنامه سیاسی ـ الهی امام خمینی(قدس سره شریف)، ص43 ـ 44، فصل رمز پیروزی ـ بند ب.
[117]. صحیفه امام خمینی، ج7، ص530 ـ 534، با تلخیص.
[118]. صحیفه نور، ج20، ص156 ـ 157، تاریخ سخنرانی 19/8/66.
[119]. وصیتنامه سیاسی ـ الهی امام خمینی(قدس سره شریف)، بخش اول ـرمز پیروزیـ فصل «ب» ص43.
[120]. حجرات، آیه12.
[121]. مائده، آیه7.
[122]. ر.ک: نساء، آیه58: «وَإِذَا حَکَمْتُم بَیْنَ النَّاسِ أَن تَحْکُمُواْ بِالْعَدْلِ».
[123]. اعراف، آیه29؛ نیز ر.ک: ص، آیه26 و مائده، آیه42 و... .
[124]. صحیفه سجادیه، دعای 20: «و البسنی زینة المتقین فی بسط العدل».
[125]. عروسیحویزی، تفسیر نورالثقلین، ج3، ص78 ذیل همین آیه 90 از سوره نحل: «إِنَّ اللهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِیتَاء ذِی الْقُرْبَى وَیَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ وَالْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ».
[126]. شعراء، آیه111.
[127]. هود، آیه27.
[128]. هود، آیه12.
[129]. آلعمران، آیه14.
[130]. زخرف، آیه52.
[131]. ر.ک: نهجالبلاغه، خطبه 33.
[132]. صحیفه امام، ج20، ص211، سخنرانی در جمع مسئولان نظام، 28/8/57.
[133]. مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ص149.
[134]. همان، ص173.
[135]. صحیفه امام، ج6، ص328، در تاریخ 15/12/57.
[136]. همان، ج5، ص348.
[137]. همان، ج6، ص452 ـ 454.
[138]. همان، ج8، ص318 تاریخ 6/4/58.
[139]. همان.
[140]. صحیفه امام، ج9، ص50.
[141]. همان، ج19، ص377 ـ 378.
[142]. به عنوان نمونه ر.ک: درآمد: مروری بر کارنامه سی ساله نظام جمهوری اسلامی ایران، 6 جلد، ناشر انتشارات دانشگاه تهران، شامل: «مجموعه مقالات نخستین همایش علمی درآمدی بر کارنامه نظام جمهوری اسلامی ایران، 1387 و کتاب: دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، سال 1382.
[143]. پیشنهاد میشود، همین سؤال عنوان پایان نامهها و پژوهشهای حوزوی و دانشگاهی و... قرار داده شود و دربارهاش تحقیقات همهجانبه صورت پذیرد.
[144]. ر.ک: بیانات رهبر انقلاب اسلامی، 29/3/1385 و 8/8/1384.
[145]. حدید، آیه26: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ...».
[146]. نساء، آیه135: «کُونُواْ قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاء لِلّٰهِ...» و ر.ک: مائده، آیه8.
[147]. ر.ک: طباطبائی، تفسیر المیزان، ج5، ص36، ذیل آیه شریفه بالا.
[148]. ر.ک: انبیاء، آیه105: «... أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ».
[149]. ر.ک: نحل، آیه97: «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً».
[150]. اعراف، آیه85.
[151]. همان.
[152]. این موضوع انقلاب ارزشی، علل آن و راه اصلاحش و.... مبحث گستردهای است. نشانهاش آنکه در اوایل انقلاب، معیارهای ازدواج زوجین در درجه اول عمدتاً میزان فداکاری در راه اسلام، تقوا، لیاقتهای شخصی، نجابت و سپس مسائل مادی بود، ولی امروزه تنها معیارهای مادی ملاک است و گاه تقوا و تدین، ارزش منفی هم به حساب میآید. یا آن روزها اگر یک استاد واجد همه شرایط اگر سادهزیست بود، مورد تحسین و احترام بود، او را حلالخور، غمخوار محرومان و پاکدست میدانستند، امروز، همان شخص در دانشگاه به عنوان استاد بیعرضه، که نتوانسته خانه و خودروی عالی کسب کند، کمسواد، ناتوان و... شمرده میشود و همتای او که جزو مرفّهان است، استاد ممتاز و عالی قلمداد میگردد!
[153]. نهجالبلاغۀ، عبده، ص1137، جزء، 36 ص176: «لَایُقیمُ أمر الله ـ سُبَحانـه ـ إلّا مَن لَایُصانُع وَ لَایُضارعُ وَ لَایَتَّبعُ المطامِعُ».
[154]. سیدمحمد حسینیبهشتی، محمدجواد باهنر و علی گلزاده، دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران، ص383.
[155]. همان، ص361 ـ 362.
[156]. الکمالُ و کُلّ الکَمال: التَّفقُه فِی الدّینِ وَ الصّبر عَلی النّائِبَة وَ تَقدیرُ المَعیِشة.
[157]. ر.ک: همین قلم، جهاد با نفس، بزرگترین جهاد فراموششده.
[158]. مائده، آیه8.
[159]. ر.ک: مائده، آیه42 و ممتحنه، آیه8.
[160]. ر.ک: بقره، آیه195؛ آلعمران، آیات134 و 148؛ مائده، آیات13 و 93؛ بقره، آیات58، 112، 236؛ انعام، آیه84؛ اعراف، آیه56؛ یوسف، آیات36، 78؛ لقمان، آیه93؛ زمر، آیه58 و ذاریات، آیه16.
[161]. ر.ک: آلعمران، آیه76 و توبه، آیات4 و 7.
[162]. توبه، آیه108.
[163]. آلعمران، آیه31.
[164]. همان، آیه159.
[165]. همان، آیه146.
[166]. صف، آیه4.
[167]. مجلسی، بحارالانوار، ج40، ص327: «ما أصبح بِالکوفةِ أحداً إلّا نَاعماً إن ادناهم مَنزِلهً لیأکلُ البُرَّ و یَجلِسُ فِی الظّل وَ یَشرِبُ مِن مَاء الفراتِ».
[168]. محمدرضا حکیمی، جامعهسازی قرآنی، ص176؛ اشاره به پیرمرد نابینای نصرانی که حضرت با «اما» که پرسش از اشیا است، نه اشخاص ـ پرسید اشاره به نامتعارفبودن چنین صحنهای در جامعه اسلامی، موضوعیت دارد؛ وسائلالشیعه، ج11، ص49.
[169]. میرزاابوالحسن شعرانی، نثر طوبی، ج2، ص123 ـ 124.
[170]. عبدالحسین امینی، الغدیر، ج8، ص284 و علی و مناوئوه، جعفر نوری، ص97 ـ 100.
[171]. کلینی، الکافی، ج8، ص182، ح204 و شیخ مفید، اختصاص، ص150 و ص263 در چاپ انتشارات علمیه اسلامیه، با ترجمه رسولی محلاتی: «... اجل أما کان هنا أحد یتکلم غیرک؟ و ما فضلک علیه إلا بسابقة او بتقوی».
[172]. محمد جواد طبسیمروجی، نظارت بر دولت، ص13.
[173]. شیخ مفید، اختصاص، ص150.
[174]. ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج1، ص215: «فقال(ع) له: لا و الله ما أجد لک شیئاً إلا أن تأمر عملک أن یسرق فیعطیک».
[175]. مناقب ابنأبیطالب، ج2، ص109.
[176]. همان، ص108.
[177]. جعفر نوری، علی و مناوئوه، ص189.
[178]. صدوق، الامالی، مجلس43، ص317، ح369: «... یا هذا ما أرفع من السماء و أوسع من الأرضو...».
[179]. انعام، آیه44.
[180]. بحارالانوار، ج75، ص322، ح51.
[181]. قصص، آیه83: «این سرای آخرت، را از آن کسانی ساختهایم که در این دنیا نه خواهان برتریجویی هستند و نه خواهان فساد و سرانجام نیک از آن متقین است».
[182]. مناقب آل ابیطالب، ج2، ص120 و ص122.
[183]. نمل، آیه76: «...هَلْ یَسْتَوِی هُوَ وَمَن یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ».
[184]. مناقب آل ابیطالب، ج2، ص123: «هو علیبنابی طالب یأمر بالعدل و هو علی صراط مستقیم».
[185]. همان: قال علی(ع): «اُحاجُّ النّاسَ یَومَ القِیامَهِ بِتِسعٍ؛ بِإِقامِ الصَّلاهِ، وإیتاءِ الزَّکاهِ، وَالأَمرِ بِالمَعروفِ، وَالنَّهیِ عَنِ المُنکَرِ، وَالعَدلِ فِی الرَّعِیَّهِ، وَالقَسمِ بِالسَّوِیَّهِ، وَالجِهادِ فی سَبیلِ اللهِ، وإقامَهِ الحُدودِ وأشباهِه».
[186]. آلعمران، آیه108: «وَمَا اللهُ یُرِیدُ ظُلْمًا لِّلْعَالَمِینَ».
[187]. هود، آیه113: «وَلاَ تَرْکَنُواْ إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ اللهِ مِنْ أَوْلِیَاء ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ».