یکی از آثار اخلاص و علم با عمل، نفوذ کلام امام و رهبری در شنوندگان است؛ چنانکه در انقلاب اسلامی ایران اینچنین بود و مردم شریف و مؤمن ایران همچنان پیروزی آن را گرامی میدارند و جشن میگیرند. تردیدی نیست که حادثه پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، حادثهای است که در تاریخ بینظیر است. عوامل پیروزی و ماهیت انقلاب و اهداف آن بینظیر است و ما در تاریخ نمونهاش را سراغ نداریم. اصل پیروزی هم یک پیروزی عادی نبود؛ بهگونهای که میتوان آن را شبیه معجزه دانست. خواست و لطف خدا بود. خدا خواست که این انقلاب به پیروزی برسد. شواهد بسیاری هم هست که انقلاب ما، یک انقلاب عادی نیست؛ انقلابی است بسیار مهم و حسّاس که بعد از حکومت امیرالمؤمنینعلیهالسّلام اینگونه انقلاب اسلامی نداشتیم. اکثر شما خوانندگان محترم از زمان مبارزات خیلی کم به یاد دارید یا اصلاً یادتان نیست؛ لذا لازم است بدانید که چگونه این انقلاب و پیروزی حاصل شده است. چیزی را که آدم در متنش باشد ارزشش را میداند، امّا وقتی نبود نمیداند که چه شده تا این نهضت اسلامی اینجاها رسیده است. از این جهت مناسب است در این قسمت مسائلی را از زمان مبارزات و بعد از پیروزی تذکر دهم.
1. عوامل پیروزی انقلاب اسلامی
الف) اسلامی بودن قیام و نظام
انگیزه اصلی علما و به تبع آنان مردم، فقط حفظ اسلام بود. نهضت امام رحمةاللهعلیه از سال 1342 به نام «دفاع از اسلام» شروع شد و ادامه یافت. سازمانهای سیاسی دیگر مثل ملّیگراها یا مارکسیستها در شروع نهضت و تداوم آن نقش بسزایی نداشتند. حضرت امام نیز جز دفاع از اسلام، انگیزه و سخن دیگری نداشتند. ازاینرو، اجازه ندادند ملّیگراها و... انحرافی نهضت ایجاد کنند.
به یاد دارم در آغاز نهضت، یکی از سران احزاب ملّی به دیدار حضرت امام آمد و تقاضای ملاقات خصوصی نمود. امام رحمةاللهعلیه اجازه نداد و فرمود: من ملاقات خصوصی ندارم، ملاقاتِ من علنی است و در همان جلسه ملاقات، جمعی از علما را هم دعوت کرد، آنان میخواستند، نهضت را حزبی و از آن سوء استفاده کنند، ولی امام اجازه ندادند.
نکته مهم نهضت اسلامی در ایران، علائق دینی ملت ایران است؛ چرا که این مردم فطرتاً عاشق دین و خدا بودهاند؛ لذا حرکتهای دینی در طول تاریخ ایران زیاد رخ داده است.
ب) تشیّع ایران
بیشتر مردم ایران، شیعه هستند و عقیده دارند پس از پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله حکومت و زعامت جامعه، حقّ امیرالمؤمنین و اولاد معصوم ایشان است و در زمان غیبت حضرت حجّت عجاللهتعالیفرجهالشّریف نیز مراجع و علما نایب آن حضرت و رهبر جامعهاند.
ازاینرو، مردم مؤمن، حکومت شاهان سابق را به رسمیت نمیشناختند و همکاری با آنان را به عنوان کمک به ظالم میدانستند. در سابق وقتی مؤمنین میخواستند در ادارهای یا پست و مقام دولتی استخدام شوند، از مرجع تقلید خود اجازه میگرفتند تا حقوقشان حلال باشد؛ زیرا نایب امام زمان علیهالسّلام را حاکم واقعی و مجاز در تصرّف بیتالمال میدانستند. مراجع تقلید هم مثل آیتاللهالعظمی بروجردی و دیگر آیات، معمولاً اجازه همکاری میدادند، مگر در مشاغلی که لازمهی آن کار حرامی بود؛ یعنی شیعه، حکومت غیر اسلامی را غصبی و طاغوتی میداند، لذا علمای عظام خود را جانشین امام زمان علیهالسّلام میدانستند و مردم هم آنان را نائب امام میدانستند.
مردم معتقد بودند اگر حکومت امام علی از طریق امامان علیهمالسّلام مانده بود، مشکلات، پیدا نمیشد و سرچشمهی مشکلات و ریشهی مفاسد را حکومت طاغوتی و ضد اسلامی میدانستند.
همین عقیده در ایجاد حرکت انقلابی مردم خیلی مؤثر بود. علاوه بر این، عشق به اهلبیتعلیهمالسّلام هم طبق دلایل تاریخی در ایران از آغاز ظهور اسلام تاکنون وجود داشته، حتی در صدر اسلام نیز قیامهای متعددی بر ضد دشمنان اهلبیت عصمت و طهارت صورت گرفته است.
ج) محبوبیت علما و روحانیت شیعه
سومین عامل پیروزی انقلاب اسلامی آن است که مردم ما و روحانیت، پیوند عاطفی عمیقی داشتند و در مبارزات و در حفظ انقلاب، نقش مهمی ایفاء کردند.
گرچه همهجا به علما و دانشمندان احترام میگذارند، اما در ایران از قدیم به علمای دین اعتماد زیادی وجود داشته است؛ زیرا افراد خائن در این صنف کمتر دیدهشده است و شیعیان اطاعت از علما را اطاعت از امام معصوم علیهالسّلام و اطاعت از خدا میدانند. تحمل زندانها، محرومیتها و شهادتها از سوی علما و روحانیان نیز مزید بر علّت محبوبیت آنان نزد مردم شده است.
این سه مسئله خیلی مهم بود و امام که رهبر انقلاب بود، از سال 42 به این مطالب توجه داشتند و سعی میکرد از همان ابتدا از این سه عامل حداکثر استفاده را نماید. یادم هست از اوایل دوران مبارزات کاملاً به کارهای امام توجه داشتم یعنی در خدمت ایشان بودم و شاهد بودم. ایشان در واقع به نام «دفاع از اسلام» شروع کرد.
امام در طول مبارزات همیشه سعی میکرد «اسلامی بودن» نهضت را حفظ کند. همیشه به اسلام تمسّک میکرد و میگفت اسلام در خطر است. حضرت امام خیلی با درایت و زیبایی این موضوع را مطرح کردند. مردم هم که علاقه به اسلام در ذاتشان بود به این ندا، پاسخ عالی دادند و امام هم توانست علما را تحریک کند و هم مردم را به حرکت درآورد.
مسئله بعدی که امام از آن استفاده کرد ظرفیت تشیّع و مشکلات حکومت طاغوت بود. امام از مشکلات اجتماعی صحبت میکرد، ولی همیشه راه حل آنها را هم در قالب اسلام بیان و قابلیتهای حکومت اسلامی را تشریح میکرد؛ مثلاً اگر از بیعدالتی صحبت میکرد میگفت اگر حکومت اسلامی باشد مشکلاتتان حل میشود. اگر مسائل اقتصادی را مطرح میکرد در قالب اسلام مطرح میکرد. از سویی در طول دوران مبارزات همواره حکومت علی بن ابیطالب علیهالسّلام و داستان کربلای امام حسین علیهالسّلام هم مطرح میشد. امام نیز در منبرها روی این مسائل تکیه میکرد. معمولاً شیوه حکومت علی بن ابیطالب علیهالسّلام را خیلی مطرح میکردند. یادم هست عدالت حضرت علی علیهالسّلام را خیلی مطرح میکردند. این موضوع چیزی بود که کسی در جامعه شیعی ایران نمیتوانست بگوید که چرا مطرح میکنید. در منابر بحثهای سیاسی ممنوع بود، امّا نمیتوانستند صراحتاً بگویند دوران حکومت حضرت علی بن ابیطالب علیهالسّلام را نگویید و لذا اهل منبر از این فرصت استفاده میکردند. از امام حسین علیهالسّلام و اهداف ایشان و آنهایی که مقابل امام علی و امام حسین علیهما السّلام ایستادند سخن میگفتند و حداکثر استفاده را میکردند.
د) علما و حوزههای علمیه
مسئله دیگر که امام راحل از آن خوب استفاده میکردند جایگاه علمای دین بود. مردم طبعاً به علما علاقه داشتند، ولو آن وقت علما تحت فشار بودند و رژیم سابق آنها را محدود کرده بود، ولی به هر حال مردم به علما اعتماد داشتند و ارتباطشان با آنها مستحکم بود. یکی از ظرفیتهایی که امام از آن استفاده میکرد همین موضوع بود. بالأخره خودِ امام، مجتهد و مرجع تقلید بودند؛ امّا قبل از نهضت و در زمان حیات آیت الله بروجردی رحمةاللهعلیه، خیلی در صحنه نبودند. سعی ایشان این بود که مراجع دیگر را که در قم بودند جذب کند، فضلا و طلاب را هم جذب نموده و به حرکت وامیداشت، مردم هم وقتی اینها را میدیدند تدریجاً به نهضت پیوستند و انقلاب به پیروزی رسید.
در همان اوایل که به آیتاللهالعظمی آقا سید احمد خوانساری که از مراجع تقلید در تهران و از شخصیتهای بزرگ بود، توهین شده بود، امام برآشفت و این رخداد را به صورت حادثهای مهم مطرح کرد که چرا به آیت الله خوانساری توهین کردهاند! زمانی که حادثه مدرسه فیضیه اتفاق افتاد و یک عدّه از چماق داران رژیم پهلوی آمدند و طلاب را زدند و زخمی کردند و کشتند امام از این واقعه بر علیه رژیم طاغوت استفاده کرد. یادم هست وقتی طلبهها را زده بودند، من به منزل امام رفتم. تعدادی از آقایان هم آنجا بودند. برای امام خبر آوردند که طلبهها را زدند، کشتند و ... و به امام پیشنهاد شد که شما درب خانهتان را ببندید؛ چون الآن چماق داران میآیند خانه شما و احتمال قوی هم بود که بیایند. آیت الله لواسانی ــ خدا رحمتش کند ــ که از دوستان امام بود، گفت شما اجازه بدهید ما درب خانه را ببندیم. امام فرمود: نه اگر شما بخواهید این کار را بکنید، من الآن حرکت میکنم میروم بیرون. این چماقها را باید بر سر من بزنند. حالا به فرزندان من زدند، من درب خانهام را ببندم؟! اگر اصرار کنید بیرون میروم. در آن وقت مردم و طلبههای سر و دستوپا شکسته وارد منزل امام شدند. یک غوغایی بود، رعب و وحشت عجیبی حاکم بود. نزدیک مغرب بود که امام وضو گرفتند و نماز خواندند. بعد از نماز ایشان به یکی از اتاقها رفت. حیاط هم پر از طلبهها و عدهای از مردم بود. امام سخنرانی جالبی کردند و فرمودند: اینها گور خودشان را به دست خودشان کندند. کسی که به مدرسه فیضیه و علمای دین حمله کند ساقط خواهد شد.
ه) مظلومیت روحانیت
همانطور که بیان شد حضرت امام از حمله به فیضیه و مظلومیت روحانیت، حداکثر استفاده را کردند. همهجا مرتّب این را میفرمودند و جنایت رژیم را تشریح میکردند. بعداً هم دربارهی قضیه روز عاشورا در مدرسه فیضیه، صحبت بسیار جالبی ایراد کردند و بعد از آن، شبانه امام را بازداشت کردند و تهران بردند. دستگیری امام، حادثه 15 خرداد را به وجود آورد که در آن مردم قم، ورامین و شهرهای دیگر برای دفاع از امام به خیابانها آمدند و شهید شدند؛ برای یک مرجع تقلید، بهعنوان یک روحانی نائب الامام عجاللهتعالیفرجهالشّریف مردم از جانشان گذشتند.
در حادثه 15 خرداد شاگردان و دوستان امام به علمای بلاد پیام دادند که رژیم طاغوت میخواهد یک مرجع تقلید را اعدام کند. برای پیشگیری از اعدام امام خمینی رحمةاللهعلیه تعداد زیادی از علما به تهران رفتند و مدتی در آنجا بودند. آیتالله میلانی از مشهد آمد بعضی آیات از قم آمدند، از شهرستانها آمدند. خود بنده هم که جوان بودم، با دوستان مدتی در تهران بودیم. علما اطلاعیههایی دادند از جمله اطلاعیه مرجع تقلید بودن امام را نوشتند و مرجعیت ایشان را اعلام کردند و با این تلاشها جلوی اعدام امام را گرفتند. دولت ناچار شد امام را آزاد کند و مدتی هم آزاد بود. بعد که دیدند دوباره شروع کرده است، این بار او را به ترکیه و نجف تبعید کردند. همین تبعید موضوعی شد برای شاگردان و طرفداران امام. مجدداً امام در نجف بود و روحانیت در منبرها و سخنرانیها مردم را آگاه میکردند. آنها گفتند مرجع تقلید و نائب امام زمان عجاللهتعالیفرجهالشّریف را تبعید کردند. رهبر را تبعید کردند. این مسئلهای بود که مردم را به حرکت وامیداشت.
و) شهادت فرزند امام در نجف
وقتی که حاج آقا مصطفی در نجف به رحمت الهی رفتند، مجالس ترحیم و فاتحه برای ایشان در ایران و بهخصوص قم برپا شد. آقایان سخنرانیهایی آتشین داشتند. پس از آن در سرمقاله روزنامه «اطلاعات» فردی به حضرت امام توهین کرد و طلاب و مردم قم قیام کردند. همین قضیه سبب شد که حادثه خونین 19 دیماه 1356 در قم واقع شود و بعد از آن تدریجاً در چهلم شهدای قم در تبریز و سلسهوار در شهرهای دیگر قیام و شهادتها اتفاق افتاد.
در ایّام محرم و صفر مردم بیشتر راهپیمایی کردند و در دستهها و سینهزنیها شعارهای حسینی، شور وصفناپذیری پیدا کرده بود. مبارزات اوج گرفته بود؛ به حدّی که این پرسش در ذهنشان به وجود آمد که چرا امام را به نجف تبعید کردهاند؛ اطلاعیه میدادند، سخنرانی میکردند، تظاهرات میکردند، در بین مردم هم احترام به روحانیت موج میزد. ایران یکپارچه آتش بود، انقلاب و تظاهرات ادامه پیدا کرد تا شاه، مجبور شد ایران را ترک کند. امام میخواستند که زودتر از پاریس به ایران بیایند. آمریکاییها هم میخواستند با قلدری جلوی آمدن امام را بگیرند. وقتی پیروزی انقلاب که از الطاف الهی بود، حاصل شد در اسناد به دست آمده از لانه جاسوسی به خوبی روشن شد که اینها تصمیم داشتند نگذارند امام به ایران بیاید و حکومت ایران را به نظامیان بسپارند. پیش از پیروزی، گرچه در یازده شهر بزرگ کشور حکومت نظامی برقرار بود، ولی بر اثر اوجگیری انقلاب و رهنمودهای حضرت امام، حکومت نظامی بیمعنا بود و میدانستند اگر امام به ایران بیاید نمیتوانند حکومت نظامی را ادامه دهند. بختیار و دیگران پیشنهاد کردند که امام با سه هفته تأخیر به ایران بیاید، ولی امام با تمام قدرت گفته بود میآیم. زمانی که امام در پاریس بود بنده خودم به پاریس رفتم. یکی از پیشنهادهایی که آنجا مطرح کردم ــ البته خیلی با احتیاط چون ایران مثل یک خرمن آتش بود ــ ، گفتم: آقا اگر شما به ایران تشریف بیاورید احتمال است مبارزات اوج بگیرد و احتمال پیروزی نهایی بیشتر میشود. من میترسیدم این تعبیر را بگویم. امام فرمود: در اولین ساعتی که بدانم وجودم در ایران نافع است خواهم آمد و در اولین ساعت هم آمد.
ز) نتیجه گیری
در یک نتیجهگیری کلی، عوامل پیروزی انقلاب اسلامی عبارت بودند از:
عامل اول، اسلام بود که مردم برای دفاع از اسلام حرکت کردند.
عامل دوم، عدالت امیرالمؤمنین علیهالسّلام و الگوی حکومت علوی بود. در آن زمان، ما و آقایان دیگر در مناسبتهای مختلف، عدالت و زندگی علی علیهالسّلام و زندگی امام حسن و امام حسین علیهما السّلام و کارهای امیرالمؤمنین علیهالسّلام را برای مردم تشریح میکردیم که مردم آگاه شدند و در دل میگفتند اگر حکومت اسلامی برقرار شود چقدر خوب خواهد شد و همه چیز اصلاح خواهد شد. امام میفرمود. علما میگفتند. افراد سیاسی میگفتند. مردم مشتاق شدند که اگر حکومت، اسلامی شود همه مشکلات ما حل خواهد شد.
عامل سوم، اعتمادی بود که مردم به روحانیت داشتند. اگر مردم به روحانیت اعتماد نداشتند، پیروزی حاصل نمیشد. من 15 خرداد 42 تهران بودم در کوچهها میرفتم مردم چقدر استقبال میکردند و در همهجا آنهایی که حامی روحانیت بودند، همین مردم کوچه و خیابان بودند. شاه، روحانیون را زندانی میکرد، ولی مردم مایحتاج خانوادههای زندانیان را به خانه آنها میبردند و فیالجمله زندگیشان را اداره میکردند. علما را تبعید میکردند، ولی مردم به ملاقاتشان میرفتند. اینها از روی اعتماد و علاقه بود. الحمدالله این انقلاب پیروز شد و این پیروزی یکی از الطاف و عطایای الهی بود که نصیب این کشور و ملت شد. بعد از 1400 سال که از دوران حکومت امیرالمؤمنین علیهالسّلام گذشته بود، حکومت تشیّع سر کار آمد. این حکومت بهعنوان اسلام آمده است و مردم هم که اسلام را میخواهند همه چیز حکومت را در محدوده اسلام میخواهند. درخواست مردم، عدالت و ترقّی در چهارچوب اسلام است که خواسته بجایی هم هست. این حکومت در دنیا یکی از مستقلترین حکومتهاست و چهبسا مستقلتر از حکومت ایران نیست. امروز کشورها، حتی کشورهای نیرومند محتاج یکدیگر هستند و به هم وابستهاند. تنها کشوری که درباره همه چیزش خودش میتواند تصمیم بگیرد و مستقل باشد، ایران است و این مطلب کمی نیست.
2. فراگیر شدن روحیه اسلامخواهی در جهان
امروزه اسلامخواهی در بین مردم جهان، گسترش یافته، حتی از زندانهای آمریکا که گاهی نامههایی میآید از عمق آنها عطر اسلام خواهی به مشام میرسد. از زندانهای آمریکا نامه میآید که زندانی در زندان، مسلمان و شیعه شده است و کتاب درخواست کرده است، این مسئله کوچکی نیست، خیلی مهم است. وقتی انسان به خارج از ایران سفر میکند به صورت دیگری این علاقه به اسلام را میبیند؛ طوری که انسان را به وجد میآورد. من گاهی که به سفرهای خارجی میروم آنجا ابراز احساسات مردم را که میبینم، اوایل انقلاب خودمان را به یاد میآورم؛ شور مردمی و احساسات مثل آن وقتها است. شاید الآن کمی برای ما در داخل کشور فروکش کرده، ولی آنجا زیاد شده است؛ این نویدی است که قرآن به ما میدهد و میگوید:
«اوست خدایی که با رسولش، هدایت و دین حق را فرستاد تا او را هر چند کافران خوش ندارند، بر همه ادیان عالم پیروز و غالب کند».[142] این نوید را اسلام به ما میدهد. این نوید آمده که زمینه برای ظهور حضرت مهدی علیهالسّلام فراهم شود. اینها واقعیاتی است که خیلی با ارزش و قابل تأمل است. همه ملتهایی که امروز حرکت میکنند به واسطه انقلاب ایران است؛ یعنی به عنوان یک پایگاه اسلامی نمونه به آن نظر میکنند. این خیلی مهم است. اگر ما طلبهها و مسئولان نظام بتوانیم این پایگاه اسلامی را نگه داریم و استفاده بکنیم، اسلام را در جهان رونق دادهایم و به آن وعدهای که قرآن میدهد، عمل کرده و تحقق بخشیدهایم. اگر خداینکرده نتوانیم این عطیّه الهی را حفظ کنیم، بسیار ضرر خواهیم کرد. حفظ این عطیّه الهی فقط به شعار نیست؛ شعار سر جای خودش، امّا آنچه مهم است تحقق بخشیدن به آنچه اسلام میگوید و واقعیات اسلام است. اگر قدرش را ندانیم، خداوند از ما میگیرد و بسیار ضرر میکنیم و اینجاست که مسئولیت ما طلبهها بسیار سنگین میشود. مردم میخواهند آبادانی را در پرتو عدالت ببینند. آنها میخواهند ببینند همهجا به واسطهی احکام اسلامی آباد شده است. چنین قدرتی برای اسلام چه زمانی بوده است؟! کسانی که مسئولیت قبول میکنند وظیفه سنگینی دارند. اگر بتوانند جلوی تبعیضها و بیعدالتیها را بگیرند و حق و عدالت حاکم شود، مردم امیدوار شده و از نظام اسلامی حمایت میکنند. همچنین حوزههای علمیه و ما روحانیت، وظیفه مهمی داریم، مردم به ما اعتماد دارند، خدا نکند طوری رفتار کنیم که این اعتماد سلب شود. مردم ما را سرباز امام زمان میدانند، مردم ما را جانشین حضرت علی بن ابیطالبعلیهالسّلام میدانند، مردم میخواهند رفتار و زندگی ما شبیه علی بن ابیطالب علیهالسّلام باشد، در این صورت اگر حادثهای پیش آمد مردم میآیند و از ما و اسلام حمایت میکنند؛ امّا اگر دیدند ما هم داریم مثل بقیه دنیاداری میکنیم، دنبال جاه، مقام و پول میدویم. اگر تشریفات ما مثل تشریفات طاغوت بشود آن وقت به ما بیاعتماد میشوند و بهتدریج از ما جدا خواهند شد. روحانیت با سادهزیستی در دل مردم جایگاه پیدا کرده و با سادگیشان شناخته شدهاند.
3. راز نفوذ معنوی امام راحل رحمةاللهعلیه
اگر ما میبینیم امام اینقدر میتواند در میان مردم ایران و جهان نفوذ کند و در بین جوانان اینچنین دلباخته داشته باشد و در قلوب مردم دنیا نفوذ کند، به خاطر آن اخلاصشان بود. اگر میبینیم امام آن وقت که میخواهد مبارزه را با رژیم طاغوتی، شروع کند از هیچ چیز نمیترسد ــ اول میخواهد همهی علما را جذب و با همکاری هم کار کنند ــ وقتی میبیند برخی علما کوتاه میآیند خودش جلو میافتد. خطر زندان، تبعید و همه چیز را تحمل میکند، این به واسطه همان اخلاص است. او میفهمد در آن شرایط، تنها راه دفاع از اسلام همین است. من خودم شاهد بودم که فرمایشات بعضی از آقایان در آن ایام، تخطئه امام بود! در حوزه بهعنوان اینکه افرادی کشته میشوند، خونریزی میشود، عدّهای با قیام امام، مخالف بودند، میگفتند: جواب این خونها را چه کسی میدهد ولی ایشان محکم ایستاد؛ چون میدانست راه واقعی همین است و در جواب اعتراضها میفرمود: هر چه امیرالمؤمنین علیهالسّلام جواب داد من هم میدهم. این نتیجهی عمل عالم مخلص است. همین حالت اخلاص بود که همه، حتی دنیا را جذب کرد. ما ارزش امام را نمیدانیم؛ در حالی که حضرت امام اسلام را احیا کرد. الان اسلام و مخصوصاً تشیّع، جایگاه خاصی در سراسر جهان پیدا کرده است و بسیاری راغب هستند و میخواهند که تشیّع را بشناسند و همه اینها نتیجه اخلاص امام است.
نتیجه میگیریم که آنچه مهم است و آنچه برای انسان میماند همین اخلاص است. طلبهای که در آغاز راه طلبگی است، باید سعی کند این حالت را در خود ایجاد و تقویت کند.1
[142]. ؛ سوره صف(61): 9.