دقت در معنای اذکار
راه دیگر برای به دست آوردن حضور قلب این است که هر جمله و ذکری را که میگوییم به معنا و مفاد آن توجه داشته باشیم. اگر در یک نماز، موفق به این کار نشدیم، در نماز بعدی حتماً سعی کنیم که این کار را انجام دهیم. باید بکوشیم قبل از ادای هر جملهای ابتدا معنای آن را در ذهن حاضر کنیم و سپس آن جمله را ادا نماییم؛ مثلاً اگر میخواهیم « الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمِـین » بگوییم، ابتدا این مفهوم که «ستایش خدا را که پروردگار جهانیان است» در ذهن، حاضر کنیم و سپس آن را قرائت نماییم.
تناسب باور قلبی با الفاظ نماز
باید آنچه در نماز به زبان میآوریم و قرائت میکنیم با قلب و حال ما یکی باشد؛ مثلاً اگر در نماز میگوییم: « إِیَّاکَ نَعبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِـین »باید حالمان نیز به گونهای باشد که واقعاً جز از خدا از هیچ کس دیگری یاری نخواهیم و امید و اعتمادمان به کسی جز او نباشد.
احساس آخرین نماز
اگر انسان این احساس را داشته باشد که این آخرین باری است که در پیشگاه الهی میایستد و رکوع و سجود میکند، قطعاً طور دیگری نماز خواهد خواند. پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله در ضمن نصایحی به یکی از اصحاب خویش به نام «ابوایوب خالد بن زید» فرمود:
اذا صلّیت فصلّ صلاة مودّع؛[1]
به هنگام نماز، طوری باش که گویا این آخرین نمازی است که میخوانی.
توجه به عظمت الهی
یکی از راههای بهدستآوردن حضور قلب در نماز این است که فکر کنیم در برابر چه کسی ایستاده و سخن میگوییم. هر قدر انسان این معنا را بیشتر مورد توجه قرار دهد، خشوع و خضوع و توجهش در نماز، بیشتر خواهد شد. انسان باید توجه داشته باشد که در نماز با کسی سخن میگوید که از باطن او آگاه است و کوچکترین خطورات ذهنی و قلبیاش از او مخفی نیست.
برای تحصیل حضور قلب در نماز و جلوگیری از خطور افکار مشوش، باید سعی کرد حب دنیا را از دل بیرون نمود؛ چون قلب انسان گنجایش یک چیز را بیشتر ندارد؛ یا اموردنیوی است یا خدا. البته این امر کاری است بس دشوار، ولی با جهاد و ریاضت و تمرین مداوم امکانپذیر است؛ چنانکه بندگان خدا در این باره موفق بودند.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به ابوذر غفاری میفرماید:
اگر خودت را در این حد نمییابی که با خدایی که میبینی حرف بزنی، دست کم این حال را داشته باش که باورداری در حین عبادت، خداوند تو را میبیند و شاهد و ناظر توست: فإن لمتکن تراه فإنّه یراک.[2]
[1]. محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج75، ص160.
[2]. همان، ج 69، ص 278.