پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

4. رشوه، یکی از مشکلات جامعه

 

4. رشوه، یکی از مشکلات جامعه

یکی از منکرات اقتصادی که باعث دل‌سردی مردم از انقلاب می‌شود و باید از جامعه ریشه‌کن شود، رشوه است. کارمندان، هم می‌توانند با عمل به اسلام و قوانین دینی بزرگ‌ترین خدمت‌گزار اسلام و قرآن باشند، آن‌گونه که در قیامت پیغمبر و ائمه را از خویش راضی سازند و هم با خلاف خود بزرگ‌ترین ضربه را به اسلام و انقلاب و افکار مردم بزنند.

 

رشوه؛ منکری بزرگ

رشوه دادن و رشوه گرفتن در کتاب‌های فقهی مطرح است و فقها همه فتوا به حرمت رشوه داده‌اند. مرحوم صاحب جواهر[56] می‌فرماید: مسلمان‌ها  بر حرمت رشوه اتفاق کرده‌اند. یعنی اهل سنّت و شیعه امامیه و سایر فرقه‌های اسلامی همه می‌گویند رشوه حرام است. قطع نظر از اسلام، ادیان دیگر و حتی آن‌ها که دینی ندارند، از نظر قانونی آن را منع کرده و زشت می‌شمارند. رشوه، حرامی است همانند زنا و قتل نفْس که همه در حرمت آن‌ها متفق‌اند. در این باره ابتدا چند حدیث را مرور می‌کنیم:

1. پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: شما مسلمان‌ها از رشوه اجتناب کنید، که کفر خالص است و بوی بهشت به مشام رشوه گیرنده نمی‌رسد.[57] ـ شبیه این تعبیرها در مورد بعضی محرّمات دیگر وجود دارد ولی تعبیرِ «کفر محض» در روایات فراوان نیست و این اهمیتِ موضوع را می‌رساند؛ یعنی رشوه از حرام‌های بسیار سخت و بد است ـ انسان هر چه اعمال خیر انجام بدهد، باز هم به بهشت نمی‌رود و حتی بوی آن هم به مشامش نمی‌رسد! اگر کسی عمل خیری را نیز انجام دهد و ثوابش را نبیند، در واقع خسران عظیمی است.

2. امام صادق فرمود: رشوه گرفتن در قضا (= داوری) کفر ورزیدن به خداوند است.[58]

3. پیغمبر اکرم فرمود: خدا لعنت کند رشوه دهنده، رشوه گیرنده و کسی را که دلاّل و کار چاق‌کن است. این سه گروه با هم فرقی ندارند و همگی لعنت شده‌اند.[59]

4. امام صادق علیه‌السلام فرمود: یکی از انواع محرّمات، رشوه خواری در قضا است. گفته شد: یابن رسول اللّه! اگر چه به حق حکم کند؟ فرمود: آری، ولی آن‌که به باطل حکم کند، کافر است.[60] چنان‌که قرآن می‌فرماید:

و کسی که بر خلاف آنچه از طرف خداوند آمده حکم کند کافر است.[61]

5 . امام علی علیه‌السلام درباره آیه « أَکّالُونَ لِلسُّحْتِ »[62] فرمود: مقصود از خورندگان حرام، کسانی هستند که حاجت برادر دینی خود را را برآوَرَند و هدیه‌اش را قبول کنند.[63]

از این روایات که نمونه‌های فراوانی در آثار روایی دارد و فقهای ما در کتاب‌ها چنین مسائلی را مطرح کرده اند، استفاده می‌شود: رشوه دهنده و رشوه گیرنده و دلاّل، همه، گناه می‌کنند و رشوه بزرگ‌ترین گناه است. حتی کسی که پول بگیرد تا بر اساس حق حکم کند، نیز رشوه گرفته و حرام است. مثلاً کسی می‌گوید «من این قدر مى‏گیرم و طبق حق حکم مى‏دهم». با روشن شدن برخی مصداق‌های رشوه‌خواری معنای آن را اندکی توضیح می‌دهیم.

 

رشوه چیست؟

رشوه، یعنی کسی چیزی به دیگری بدهد، که حقی را تضییع سازد یا از اِعمال آن جلوگیری کند؛ مثلاً دو نفر در مرافعه[64] به دادگاه مراجعه می‌کنند؛  فردی که حق با او نیست پولی به بازپرس، دادستان، یا قاضی می‌دهد تا بر خلاف حق حکم کند و حق را به شخص بدهد. این رشوه است، یا پولی بدهد که پرونده را بایگانی کند و رسیدگی نکند؛ حق انجام نگیرد، یا پولی می‌دهد که پرونده‌اش را عقب بیندازد، یا مثلاً کسی مرتکب جرمی شده و باید حدّ شرعی[65] یا تعزیر[66] درباره‌اش جاری بشود، چیزی می‌دهد تا حدّ شرعی درباره‌اش جاری نشود. باید دست دزد را ببرند یا تعزیرش کنند اما چیزی می‌دهد که این کار را نکنند، جلوی عمل حقی را می‌گیرد. یا کسی مشکل اداری پیدا می‌کند، در آن اداره برای این‌که به نفع خودش کار کنند پولی، چیزی می‌دهد. یا برای این‌که شهرداری عوارضی را که باید بر طبق مقررات و ضوابط اسلامی بگیرند پولی می‌دهد تا عوارض مربوط را نگیرند. یا مالیاتی بر طبق مقررات باید بر عهده این شخص بگذارند، اما چون مالیاتش زیاد است، چیزی می‌دهد تا آن را کم کنند. در دارایی، شهرداری، فرمانداری، در گرفتن امکاناتی که همه باید به تساوی بگیرند، چیزی می‌دهد تا بیشتر بگیرد.

این کارها همه رشوه است و شارع مقدس اسلام آن‌ها را حرام کرده است. نیاز به توضیح زیادی ندارد و هر کس معنای رشوه را خوب می‌داند. رشوه حرام است؛ حتی اگر قاضی به حق حکم کند و پول بگیرد، رشوه است. همان‌گونه که در روایت آمده بود و به این اشاره داشت اگر کسی مثلاً حقش هست، می‌رود چیزی می‌دهد که به حق عمل کند. در این‌جا مرحوم صاحب جواهر می‌گوید: هم برای گیرنده و هم برای کسی که رشوه می‌دهد تا حقش را بگیرد، حرام است و عِقاب دارد. گناه بزرگی است و نمی‌شود آن را کوچک شمرد. علاوه بر این، پول رشوه را این شخص مالک نمی‌شود. این پول به همان کسی تعلق دارد که پرداخته است. نمی‌تواند بگوید که به من بخشیده. آیا اگر مسئول این کار نبود، به او پولی می‌دادند؟ نه، نمی‌دادند. تصرف در این مال حرام است و باید آن را برگرداند، هر چند بیست سال دیگر باشد. اگر با این پول غذا بخرد، خوردن آن بر او و خانواده و بچه‌هایش نیز حرام است. در قیامت خانواده جلویش را می‌گیرند که: چرا به ما غذای حرام دادی؟ اگر لباس بخرد و با آن نماز بخواند، نمازش باطل است. اگر فرش بخرد و زیر پایش بیندازد و نماز بخواند، نمازش باطل است. و با توجه به این که حقّ‌الناس است، تو به از آن مشکل و گاهی غیر ممکن است.

 

نظر فقها درباره رشوه

از مصادیقی که مرحوم صاحب جواهر هم مورد بحث قرار داده این است، که اگر کسی جنس یا پولی را، به قصد رشوه ندهد بلکه در قالب هدیه، تحفه یا سوغات بدهد؛ مثلاً کارش در دادگاه گیر است، رشوه نمی‌خواهد بدهد، اما شبانه قبل از تشکیل دادگاه یکی از طرفین دعوا چیزی را می‌برد در خانه کسی که در آینده با او کار دارد. خودش هم می‌داند که همین هدیه فردا خودش کار را درست می‌کند. یا به مسئولی نیازمند، رشوه نمی‌دهند اما چیزی می‌برند در منزلش به او تحویل می‌دهند، خودشان هم می‌دانند که این، کارِ رشوه را می‌کند در حالی که هیچ حرفی هم نمی‌زنند، و ساخت و پاختی هم نمی‌کنند! آیا مواردی چنین هدیه است و جایز است؟

مرحوم صاحب جواهر می‌فرماید: هدیه و سوغات یک امر مستحبی است شرعا، و دادن و گرفتنش هم خوب است، اما هدیه و سوغات، دو نوع است: گاهی به قصد رشوه و زمانی نیز هدیه‌ای است که مؤمنی به مؤمنی، یا دوستی به دوست خودش می‌دهد، که بسیار خوب و مستحب هم هست و اسلام هم بر آن تاکید دارد. در صورت اوّل گرچه ظاهرا هدیه است، در واقع کارِ رشوه را می‌کند و حرام است: هدیه و تحفه رشوه‌ای جایز نیست، اما اگر با اخلاص باشد و قصدی در کار نباشد، اشکال ندارد.

کسانی که در مصادر کارها هستند باید مراقب باشند وقتی هدیه‌هایی برای آن‌ها می‌آورند، ببینید روی چه حسابی است، و چرا سابقا نمی‌آمد، ولی حالا می‌آید! امیرالمؤمنین علیه‌السلام به رفاعه[67] چنین نوشته است: از تحفه‌های کسانی که دعوایی دارند و از نزدیکان پرهیز کن.[68] چون خود این سبب می‌شود انسان تمایل قلبی پیدا کند و وقتی فرد رجوع کرد، کار را به نفع او سامان بدهد. در ذیل می‌فرماید: «احذَرِ الدّخله؛ از «دخله» هم اجتناب کن»؛ دخله در لغت یعنی نزدیکان انسان، و کسانی که ارتباطشان با فرد، زیاد است. مثلاً رئیس دفتر که ارتباطش با مسئول زیاد است، یا نگهبان، مستخدم، آبدارچی، که پیوسته با او سر و کار دارد و پسر و داماد. می‌فرماید: مراقب این‌ها باش. گاهی مردم کاری دارند، ولی به جای رفتن به سراغ خود مسئول، دفتردارش را می‌بینند. آن مسئول هم هم هر چه می‌شنود، از همین دفتردار می‌شنود، چون خودش فرصت برخی کارها را ندارد، و او پرونده‌ها را می‌آورد و توضیح می‌دهد. بسیاری اوقات آبدارچی شفاعت می‌کند: فلانی را من می‌شناسم، آدم خوبی است، مراعاتش را بکنید. این‌ها را مواظب باش و فریبشان را نخور، که گاهی تو را جهنم می‌برند. این‌ها گاهی سبب می‌شوند که حق تضییع شود. یا پسر و داماد مسئول، چون همیشه با وی ارتباط دارند و او به آن‌ها علاقه دارد و خوش‌بین است، گاه به شفاعت و حرف‌های آن‌ها ترتیب اثر می‌دهد. عن النبی صلی‌الله‌علیه‌وآله: «هدیة الاُمراء غلول»[69] یا هدیه‌ای که به حاکمان داده می‌شود[70] ـ یعنی کسانی که مصدر یک کاری هستند ـ این حرام است. کسی که در مصدر کاری قرار می‌گیرد، باید هدیه نپذیرد، که هم حرام است و هم خیانت؛ چرا؟ زیرا هدیه‌ای که آدم از فردی می‌گیرد، قاعدتا تمایل قلبی به او پیدا می‌کند. بعد وقتی مراجعه کرد، دقتی را که باید بکند، نمی‌کند و شاید مرتکب خلافی بشود و حقی را تضییع کند. از این رو هدیه دادن و گرفتن امرا و عمّال، غلول و حرام است. کسی که شغلی را می‌پذیرد، ناچار آنچه را اسلام می‌گوید باید بپذیرد و انجام دهد.

در حدیثی ابی حمید الساعدی گفته: پیامبر گرامی اسلام، مردی را دنبال جمع‌آوری صدقه فرستاد، وقتی برگشت، گفت: این برای شما و این هم به من هدیه داده شده است! پیامبر روی منبر رفت و فرمود: چه شده که کارگزاری را برای کارهایمان می‌فرستیم، می‌گوید: این برای شما و این به من هدیه شده! اگر در خانه مادر یا پدرش هم می‌نشست، آیا کسی به او هدیه می‌داد؟ سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، هیچ کس از این هدیه‌ها نمی‌گیرد مگر آن‌که روز قیامت می‌آید، در حالی که آن‌ها را بر گردن او نهاده‌اند.[71]

پیغمبر فرمود: هدیه را برای این مقامت می‌دهند، نه برای رضای خدا، تا کمتر از آن‌ها مالیات بگیری، و به نفع‌شان کار کنی. پس مراقب باش. او نیز فردای قیامت باید هدیه‌هایش را که مدعی هدیه بودنش است، بر گردنش حمل کند و در دادگاه عدل الهی برای حساب بیاورد. کسی که مسئولیتی دارد، باید از این‌ها اجتناب کند و نپذیرد.

صاحب جواهر، متعرّض نوع دیگری از رشوه هم شده: اگر کسی چنین هدیه‌هایی را در مواقعِ گرفتاری ندهد، بلکه قبلش بدهد؛ مثلاً کسی آمده در شهری و مقامی پیدا کرده است. کسانی شروع می‌کنند به دعوت و شام و سوغات دادن و... برای روز مبادا، و زمانی که اگر اتفاقی افتاد، او به نفعشان کار کند. این‌ها چه حکمی دارد؟ این‌ها که هدیه است؛ هنوز که چیزی نشده و موردی نیست. نَه تقاضایی است و نه چیزی به دادگاه ارجاع شده است! این جا هم مرحوم صاحب جواهر از قول بعضی فقهاء نقل می‌کند که: این گرچه رشوه نیست، در حکم رشوه است. یعنی همان هدفِ خیانت‌کارانه است که، پیش‌بینی می‌کنند که شاید روزی، محتاجش شوند. همین سبب می‌شود که رشوه باشد و پیش پرداختِ رشوه است. چطور این آقا را سابقا در این شهر، هیچ کسی دعوت نمی‌کرد اما حالا که مقامی پیدا کرده، هدیه‌ها و سوغات‌ها به سویش سرازیر شده است؟ معلوم می‌شود که خبری هست!

اصولاً اسلام می‌خواهد دستگاه اداری و تشکیلات قضایی کشور اسلامی، آلوده به چیزهایی که حتی تهمت می‌آورد، نشود. بله، ممکن است اگر قبلاً برای کسی سوغاتی می‌آوردند می‌پذیرفت، ولی اکنون دیگر نباید بپذیرد. بلکه باید آبروی اسلام را حفظ و شئون اسلامی را رعایت کند. باید فکر کند که اگر هدیه را بپذیرد و حتی حق را نیز به حق‌دار بدهد، باز هم مردم بدبین می‌شوند و بد می‌گویند.

مسئله آخر: اگر کسی می‌بیند حقش دارد ضایع می‌شود، در این صورت آیا می‌شود هدیه‌ای به کسی بدهد تا حقش را بگیرد؟ در این باره می‌فرماید: اگر گرفتن حق توقف دارد بر هدیه دادن، جایز است که احقاق حقّش را بکند، ولی بر گیرنده حرام است. اما اگر حق، توقف بر گرفتن این هدیه ندارد، نباید رشوه بدهد.

 

مفاسد رشوه

چرا برخورد اسلام با رشوه این قدر شدید است؟ چون مفاسد اجتماعی، سیاسی، اخلاقی و اقتصادی که بر آن مترتب می‌شود فراوان است. رشوه برای نظام، یک آفت بزرگ و بلا است و در همه شئون زندگی اجتماعی تأثیر سوء می‌گذارد. بزرگ‌ترین زیان رشوه این است که اجرای قوانین را متزلزل می‌سازد و نظم عمومی را بر هم می‌زند.

همه می‌دانیم که وجود قانون از لوازم اوّلیه زندگی انسان‌هاست و بدون آن نمی‌توانند زندگی کنند. به برکت قانون، نظم اجتماعی برقرار می‌شود، امنیت جانی و مالی و آبرویی پدید می‌آید، حقوق افراد تضمین می‌گردد، از تعدیات جلوگیری می‌شود. پیشرفت و بهبود زندگی اقتصادی مردم به برکت قانون پدید می‌آید. بودجه و امکانات دولت بر اثر قانون تأمین می‌گردد. امور عمرانی و اقتصادی و سیاسی هر نظامی به وسیله قانونْ عملی می‌شود. ترقی و عظمت یک کشور در مرحله اوّل به تدوین قوانین کامل و حساب شده و در مرحله بعد به اجرای کامل قوانین بستگی دارد.

به همین جهت در کشورهای پیش‌رفته عمل به قانون ارزش ویژه‌ای دارد و تخلف از قانون امری زشت و قبیح است، به گونه‌ای که گاهی یک وزیر یا رئیس جمهوری بر اثر تخلف از قانون ناچار از شغل خود استعفا می‌کند و حتی بزرگ‌ترین شخصیت‌ها پای میز محاکمه کشیده می‌شوند.

ما خوش‌بختانه قوانین خوب و کامل و غنی داریم، اما بدبختانه وضع اجرای قانون و تعهد به آن در بین ما چندان مطلوب نیست. در صورتی قانون، نتیجه خوب می‌دهد که به طور کامل درباره همه افراد اجرا شود؛ از بزرگ‌ترین شخصیت‌ها گرفته تا افراد عادی. بدبختانه قانون در میان ما احترام ویژه ندارد و به عمل به قانون عادت نکرده‌ایم. افراد، قانون‌گریزی را هنر و زرنگی می‌دانند و این یکی از مشکلات بزرگ اجتماعی ما است که موجب می‌شود کارها و طرح‌ها غالبا از پیش‌رفت مطلوب نداشته باشند، چون قانون حکومت ندارد و کارها غالبا به شخصیت افراد و میزان تعهد و سلیقه آنان بستگی دارد.

رشوه از جمله عوامل مهمّ تزلزل قانون و گریز از اجرای آن است. به وسیله رشوه حقوق افراد تضییع می‌شود، مجرمان از مجازات فرار می‌کنند، حدود الهی اجرا نمی‌شود، ناشایستگان به کارها گمارده می‌شوند، امور اداری مختل می‌شود، مالیات‌ها و عوارض گمرکی و عوارض شهرداری‌ها خوب وصول نمی‌شود و به درآمد دولت لطمه وارد می‌گردد. هم‌چنین طرح‌های عمرانی، کشاورزی، صنعتی، اقتصادی دولت بر اثر رشوه خوب انجام نمی‌گیرد. در موافقت‌های اصولی، اجازه ورود و صدور کالاهای تجاری، در قرارداد با پیمان‌کارها، در راه‌سازی، لوله‌کشی، استخراج و کشف معادن، ساختمان‌سازی، شهرسازی و دیگر کارها که باید منافع ملت و دولت منظور گردد، منافع رشوه‌دهندگان منظور می‌شود. اگر رشوه حاکم شود، حتی طرح مبارزه با گران‌فروشی و احتکار نیز توفیق کامل و مطلوب را به دست نمی‌آوَرد.

 

[56] . شیخ محمدحسن نجفى، صاحب جواهرالکلام، 1200 ـ 1266ق در نجف اشرف تولد یافت و از محضر شیخ جعفر کاشف ‏الغطاء، سیّد مهدى بحرالعلوم و سید جواد عاملى و... بهره‏هاى فراوان برد. شیخ جعفر شوشترى و ملاّعلى کنى، از جمله شاگردانش بودند. پیکر مطهرش را در صحن حرم مطهر امام على علیه ‏السلام به خاک سپردند.
[57] . بحارالانوار، ج 101، ص 274 ح 12، قال النبىصلى‏‌الله‏‌علیه‌‏و‏آله: ایّاکم و الرشوةَ فإنّها محضُ الکفر و لا یَشمُّ صاحبُ الرشوة ریحَ الجنّة.
[58] . کافى، ج 7، ص 409، ح 2: الرّشا فى الحُکمِ هو الکفرُ باللّه.
[59] . عوالى اللئالى، ج 1، ص 266، ح 6: لَعنَ اللهُ الرُاشی و المُرتشی و مَن بینهما یَمشی.
[60] . مائده، آیه 45: مِن اَکلِ السُّحتِ الرشوةُ فى الحُکمِ قیل: یا ابن رسول اللّه و إن حکم بالحقّ؟ قال: و إن حَکم بالحقّ، فأمّا الحکم بالباطل فهو کفر.
[61] . تفسیر عیاشى، ج 2، ص 453، ح 1891، قال‏اللّه عزوجل: « وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولـئِکَ هُمُ الکافِرُونَ ».
[62] . مائده، 42.
[63] . بحارالانوار، 104، ص 273: هو الرّجل یقضی لِأخیه الحاجة ثمّ یقبَلُ هدیّته.
[64] . مرافعه: ارجاع دادن نزاع به قاضى.
[65] . حد: کیفرى که خداوند متعال براى برخى جرایم مقرّر کرده و حاکم شرع، آن را اجرا مى‏ کند؛ مثلاً حدّ سرقت، نوشیدن مسکرات، لواط، سُحق هم‏جنس بازى دو زن و قَذف (نسبتِ زنا یا لواط به دیگرى دادن).
[66] . تعزیر: در لغت، تأدیب معنا مى‏دهد و در اصطلاح فقه، مجازاتى را گویند که حاکم شرع براى گناه، مشخص و اجرا مى ‏کند. این مجازات، کمتر از «حد» است و در مورد گناهانى است که حد ندارند.
[67] . رفاعه در دستگاه حکومتى امام، منصبى داشت.
[68] . مستدرک الوسائل، ج 17، ص 354: احذر التّحفَ مِن الخصومِ و احذر الدّخلة.
[69] . غلول: خیانت کردن در غنیمت.
[70] . وسائل الشیعه، ج 18، ص 163: هدیّة الأمراء سُحتٌ.
[71] . جواهر الکلام، ج 40، ص 195: استعمَل رسولُ اللّه صلى‏‌الله‏‌علیه‌‏و‏آله رجلاً من الأسدِ یقال له ابن اللتبیة على الصدقة فقال: هذا لکم وهذا أهدى لى، فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ صلى‏‌الله‏‌علیه‌‏و‏آله عَلَى المنبر فقال: «ما بال العامل نبعثه على عمل فیقول: هذا لکم وهذا أهدى لى: أفلا جلس فى بیت أبیه وأمّه فینظر أیهدى إلیه أم لا؟ والذى نفس محمد بیده لا یؤتى أحدکم منها بشى‏ء إلاّ جاء یوم القیامة على رقبته.