پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

نماز جمعه حضرت آیت الله ابراهیم امينی. قم - 88/08/22

نماز جمعه حضرت آیت الله ابراهیم امينی. قم - 88/08/22

خطبه اول

بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌

« فاتقوا الله ما استطعتم واسمعوا واطیعوا»

برادران و خواهران، نمازگزاران محترم، خودم و شما را به رعايت تقوا دعوت مي کنم. سعی کنیم با کمال قدرت و آن چه در توان داریم تقوا را رعایت کنیم. باید به این مطلب توجه داشته باشیم که تحصیل تقوا، کار بسیار سختی است و آسان نیست که هر کسی بتواند با تقوا باشد. تقوا، جهاد و تلاش و کوشش و فداکاری می خواهد. انسان در معرض خطا است. با سرعت تحت تأثیر غرایز و گناهان قرار می گیرد. باید سعی کند که خودش را حفظ کند و این دشوار است.

راه تحصیل تقوا این است که انسان سخنان حق را از گویندگان حق، از قرآن، از احادیث، از معصومین و از پیغمبر بشنود و نه نتها بشنود بلکه اطاعت کند. اگر این دو عمل را انجام داد، می تواند بر نفسانیات خود غلبه پیدا کند و تقوا را تحصیل کند.

در خطبه ی گذشته اگر به یادتان باشد در حدود یک ماه قبل، درباره ی یکی از گناهان بزرگ در اسلام و آن خود ارضایی و آثار بد آن صحبت کردیم. در این رابطه به آیات و اخباری اشاره کردیم و آثاری از این آثار بدی که در جسم و روح افراد می گذارد در آن رابطه صحبت کردیم. ما بنا داشتیم که به همان مقدار اکتفا کرده و بحث را خاتمه دهیم ولی در طول این مدت یک ماه، افراد مختلفی از شهرستان های مختلف، از قم به وسیله ی تلفن و نامه اولاً اظهار تشکر از طرح این مسأله ی مورد نیاز در خطبه ها کرده بودند. و بعضی اظهار کرده بودند که ما اصلاً تا به حال نمی دانستیم که این کار حرام است و آثار آن را هم ندیده بودیم و اطلاع نداشتیم. بعضی تقدیر و تشکر کرده بودند و بعضی هم از یکی از شهرستان ها با تلفن تماس گرفته بودند که آنچه درباره ی آثار بد خودارضایی گفتید، همه را درباره ی خودم احساس می کنم.

اگر ضعف اعصاب، عدم تمرکز، ناراحتی های روحی و ... که گفتید، من در خودم احساس می کنم. سال هاست که به این بیماری مبتلا هستم ولی نمی توانم ترک کنم. چه کنم؟ شما جا داشت که راه ترکِ این را هم بگویید و به صرف این که این گناه است اکتفا نکنی. خیلی ها حضوراً مراجعه کردند و حتی یکی از آنها گفت که تصمیم گرفته که کتابی در این رابطه بنویسد. استمداد می کرد که چطوری بنویسم و برخی اطلاعات را در اختیارش قرار بدهم و معلوم شد که مسأله ای ضروری است و خیلی ها متأسفانه مبتلا هستند.

من در این خطبه به طور کوتاه یک مقداری در راه علاج این بیماری صحبت می کنم. اما باز عرض کردم که این قبیل مسائل احتیاج به فرصت بیشتری دارد که انسان بتواند به طور تفصیل در این باره صحبت کند و توجیه کند و کاری بکند که موثر باشد که متأسفانه در این وقت کم خطبه ها امکان این نیست. اما به طور اجمال و خلاصه به چند مطلب اشاره می کنم.

مطلب اول این است که جوانانی که تحت تأثیر غریزه قرار می گیرند، مقدم بر هر چیز این است که این ها سعی کنند که مبتلا نشوند یعنی پیشگیری مقدم بر علاج است. چون وقتی مبتلا شدند، ترک آن دشوار است و آن چیزی که بسیار موثر در این است و افراد را آلوده می کند، تماشای مناظر شهوت انگیز است. حالا این مناظر شهوت انگیز در نگاه به افراد باشد، در فیلم ها و سی دی ها باشد، در گفتار های مخصوص باشد، در نگاه کردن به چهره ها باشد و در توجه و خطور دادن این مسائل در ذهن باشد که این ها همه سبب ابتلاء می شود. باید جوانی که در معرض این هست چون که غریزه ی شهوت در همه ی جوانان وجود دارد. نقصی هم نیست ولی هدایت می خواهد و غریزه ی شهوت را یک کاری باید بکند که تحریک نشود. قبل از این که ازدواج بکند باید کاری بکند که تحریک نشود. وقتی تحریک شد، اختیار از دستش می رود و خیلی سخت است که بتواند خودش را کنترل کند.

در احادیث هم به این مطلب اشاره شده که احادیث فراوانی داریم که به یکی از آنها اشاره می کنم. قال الصادق(ع): « النظرةُ بعد النظرة تَزرع فی القلب الشهوة و کفی لصاحبها فتنة» امام صادق فرمودند: نگاه پشت سر نگاه (البته انسان چشمش می افتد ولی اگر نظر دوباره کرد آن جاست که مشکل پیدا می شود) « النظرة بعد النظرة» در قلب انسان شهوت را تحریک می کند و این اختصاصی به جوانان ندارد، میان سال ها و بزرگتر ها هم همین طوری هستند، منظره ی شهوت انگیز همه را تحریک می کند چرا که غریزه ی شهوت هم وجود دارد و در جوانان یک مقدار قویتر و بیشتر و در بزرگتر ها کمتر است. «تزرع فی القلب الشهوة و کفی لصاحبها فتنة» همین کافی است که صاحب این نظرة در فتنه و آفت قرار بگیرد. در امتحان قرار بگیرد. وقتی دید، دیگر نمی تواند که خودش را کنترل بکند و تحمل نمی کند. و بعد از این که نگاه کرد و نگاه را تعقیب کرد، کنترل برای خودش خیلی سخت است. پس بهترین راه این است که افراد سعی کنند که آن مناظر تحریک آمیز را نگاه نکنند، چه جوانان و چه بزرگتر ها و همه در این معرض هستند. در روایات فراوان دیگر مانند این ها هست که تقریبا همین تعبیر است که چشم چرانی گفته می شود که متأسفانه الان در جامعه ی ما رواج دارد، این مسأله ی اول.

حالا اگر کسی مبتلا شد و چشمش را حفظ نکرد و به خود ارضایی مبتلا شد. متأسفانه عادت می کند و بعد از چند مرتبه عادت می کند و دیگر اختیار از دستش می رود و دیگر نمی تواند خودش را کنترل کند و این جا چه کاری باید بکند؟ در این جا چند مطلب را اجمالاً عرض می کنم.

اولاً زیان های دنیوی این عمل زشت را توجه کن. آثاری که در جسم و در روح می گذارد. که در آن خطبه ی سابق آثار آن بیان شد. این آثار را توجه کند و با توجه به این آثار تصمیم بگیرد به این که این عمل را ترک کند و اراده ی جدی داشته باشد. اراده و تصمیم جدی به ترکِ نگاه کردن و این عمل بگیرد. البته اگر تصمیم جدی بگیرد تا حدی می تواند موثر باشد. معمولاً ترک عادت دشوار است و آسان نیست. چیزی عادت نشده باشد، مشکلی برای ترکش نیست اما وقتی عادت شد ترک آن بسیار دشوار است. این است که در آن جا یک استقامت بیشتری و تصمیم جدی تری می خواهد. اراده ضعیف می شود در این حالت تقویت اراده می خواهد و تقویت اراده به این است که انسان نگوید که نمی توانم این کار را ترک کنم. بگوید می توانم و ترک می کنم. در یک جای خلوتی، خودش را و نفس خودش را مورد خطاب قرار می دهد و می گوید که من این عمل را نخواهم کرد و این عمل را ترک خواهم کرد. و این را حداقل مثلاً ده مرتبه در جای خلوتی بگوید و بعد همین را هر شب و هر روز ادامه دهد تا این که ترک شود. در برابر غریزه ی شهوت اکثراً پایشان لنگ است و تصمیم خیلی جدی می خواهد. و مأیوس هم نشود. حالا اگر ترک کرد و بعد از یک ماه یا ده روز بعد باز مبتلا شد باز مأیوس نشود و ادامه بدهد. و این مطلب را توجه داشته باشد که به هر حال خداوند متعال گناهان افراد را اگر توبه کنند می بخشد. این طور هم نباشد که یکی از همین افرادی که برای من نامه نوشتند، نوشته بود که من مبتلا شدم و نمی توانم و دیگر کارم از کار گذشته است و دیگر چاره ای جز تسلیم در برابر این گناه ندارم. بدانید که خداوند متعال توبه اش را قبول می کند. و اگر چند سال هم مبتلا بوده، نگوید حالا که مبتلا هستم ادامه بدهم. بگوید که من ترک می کنم و از خدا می خواهم که توبه ام را بپذیرد و قطعاً خدا درباره ی او لطف خواهد کرد.

حدیثی در این باره بخوانم. قال علی (علیه السلام) :«غالبوا انفسکم علی ترک العادات تغلبوها» امیر المومنین فرمودند: که با ترک این عادات، بر نفس خودتان غلبه کنید. یکی همین خود ارضایی است. دروغ گویی و غیبت و... هم همین طور است. به هر حال در ترک این عادات غالب باشید و مأیوس نشوید، حتماً می توانید که این کار را بکنید. کما این که انسان خیلی کار ها را برای همین جهت انجام نمی دهد.

یکی از توصیه های من در این رابطه این است که این افراد از خلوت اجتناب کنند. در جای تنها نباشند که معمولاً این افراد، این عمل را در جای خلوت انجام می دهند. این جوان برای خودش جای خلوت درست نکند. و مثلاً اگر در اتاقی تنها می خوابد سعی کند که با یکی دیگر باشد و اگر تنهاست، در اتاق را باز بگذارد، به طوری که اگر کسی خواست وارد شود بتواند که بیاید. حتی اگر در حمام می رود، در حمام را باز بگذارد و به طوری از زندگی در جای خلوت اجتناب کند. به هر حال اجتناب از خلوت مسأله ی مهمی است.

مسأله ی دیگر که توصیه می شود این است که این ها وقت بیکاری برای خودشان نگذارند و بدترین مصیبت یک جوان بیکاری و وقت بیکاری است. سرگرمی برای خودشان درست کنند یا مطالعه کنند یا در مسابقات علمی، فرهنگی، ورزشی شرکت کنند به هر حال سرگرم باشند و وقت فراغت نگذارند که این وقت فراغت یک آفتی است و هم برای همین قسمت ها و هم برای جهات دیگری. خیلی اشتباه است که یک کسی می گفت که من منزوی از جامعه شده ام. نه این اشتباه است و نباید که انسان منزوی باشد و انسان اگر در شغلش، بیکار است یک کاری برای خودش پیدا کند. تا کمتر مبتلا شود.

توصیه می شود که این شخص دائم الوضوء باشد. جوان و غیر جوان. آن ها که در معرض قرار دارند سعی کنند که دائم الوضوء باشند چرا که برای انسان معنویتی می آورد. اهل اخلاق توصیه می کنند. هنگامی که وضویش را باطل کرد دوباره وضوء بگیرد. انسانی که وضو دارد، کمتر بالاخره به آن مبتلا می شود. پس دائم الوضو بودن هم یکی از توصیه هایی است که برای ترک گناه و از جمله همین خود ارضایی توصیه می شود.

مسأله ی دیگر این که انسان سعی کند که همیشه به یاد خدا باشد. قطعی است که ما در منظر خدا هستیم. هیچ وقت خدا از ما غافل نیست. ما در منظر او هستیم و گفتار و رفتارمان و کردارمان همه در منظر خدا است و خدا شاهد و ناظر است. ما سعی کنیم که خدا را شاهد و ناظر بدانیم. عملاً خدا شاهد و ناظر هست اما ما سعی کنیم که همیشه خدا را شاهد و ناظر بدانیم. اگر خدا را شاهد و ناظر بدانیم کمتر به این معصیت یا معصیت های دیگر مبتلا می شویم. ما خودمان توجه داشته باشیم که خود این توجه انسان را از گناه باز می دارد.

در حدیثی هست که «سئل امیر المومنین(علیه السلام) بما یُستعان علی غمض البصر فقال الخمود تحت سلطان المطلع علی سرّک » از امیرالمومنین سوال شد که من چگونه چشم خودم را حفظ کنم. حضرت فرمود آتش شهوت خودت را در توجه به آن سلطان و خدایی که عالم است بر سِرّ تو، به او توجه کن. که اگر توجه پیدا کردی، آتش شهوت خاموش می شود. یاد خدا ، ذکر خدا، «یا الله» گفتن و توجه داشتن و این همه سعی شده و تأکید شده که افراد توجه داشته باشند و ذکر خدا بگویند و فقط ذکر خدا برای گفتن یک لفظ نیست این ذکر ها انسان را به یاد خدا می اندازد. آیا انسان حاضر است که در منظر دیگران این گناه را به جا بیاورد، چه کسی حاضر است که این کار را بکند؟ همین طور که خود انسان خودش را کنترل می کند اما در این جا اگر خدا را ناظر بداند آن وقت می تواند که خودش را کنترل کند و این هم یک راه است.

و آخرین مسأله ازدواج در اولین فرصت است که یکی از همین جوان ها برای من نوشته بود که من مبتلا هستم و آلوده هستم و نمی توانم که ترک کنم و به پدر و مادرم هرچه التماس می کنم که وسیله ی ازدواج فراهم کنید، نمی کنند و هر چه می گویم که من به گناه می افتم و چرا کمکم نمی کنید، اما آنها کمکم نمی کنند. این هم یک مصیبتی است . به هر حال پدران و مادران هم باید به فکر این باشند که وسیله ی ازدواج برای جوانانشان فراهم کنند. یکی از افراد که در حضور من این مطلب را می گفت که حالا من که پدر و مادرم این کار را نمی کنند، آیا آن ها مسئول نیستند و من فقط مسئولم. گفتم: نه عزیزم، تو مسئولی و پدر و مادرت هم مسئولند و جامعه نیز مسئول است که ازدواج را این قدر سخت کرده که تو نتوانی که ازدواج کنی، و به فکر حل مشکلات جوانان نیستند و خودشان هم به همین وضعیتی که دارند ادامه می دهند.

پايان خطبه اول


خطبه دوم

بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌

«أوصيکم و نفسي بتقوي الله و إتباع أمرِهِ و نهيِه»

برادران و خواهران، خودم و شما را به رعايت تقوا دعوت مي کنم. سعی کنیم که وظایف دینی و اجتماعی خودمان را بشناسیم و عمل کنیم. و کاری است دشوار، ولی لازم و واجب. توفیق از خدای متعال می خواهیم.

بزرگترین مناسبت این هفته شهادت حضرت جواد الائمه و پدر بزرگوارش علی بن موسی الرضا (بنا بر بعض روایت) در این هفته را داریم. ما شهادت این دو امام بزرگوار را تسلیت عرض می کنیم و از خداوند متعال می خواهیم که مارا در شناخت وظایف خودمان و عمل به دستورات این دو امام بزرگوار و این که ما شیعه ی واقعی باشیم و این دو امام را امام بدانیم و خودمان را مأموم و تابع بدانیم توفیق عنایت بفرماید.

مناسبت دیگری که در این ایام داریم سالگرد ارتحال ملکوتی فیلسوف بزرگ و مفسر کبیر، عالم ربانی، علامه طباطبایی (قدس سره الشریف) است. کمی درباره ی شخصیت ایشان صحبت می کنم و هدفم این نیست که از ایشان تعریف و تمجید کنم هدفم این است که افرادی که در حوزه ها زندگی می کنند، توجه به شخصیت های این ها داشته باشند و این ها را الگوی خودشان در جهات مختلف قرار بدهند و هدفم این است که راه را برای طلاب و علماء نشان بدهم که به این بزرگان اقتدا کنند.

علامه طباطبایی یکی از چهره های باقی و ماندگار حوزه های علمیه و تشیع بود و در یک مدت کوتاهی در حدود 35 سال در قم که به تدریس و تالیف اشتغال داشت، منشأ تحولی در حوزه شد و در تشیع و خدمت بزرگی را نسبت به تشیع و اسلام و حوزه های علمیه از لحاظ فرهنگی انجام داد. بسیاری از چهره ها هستند که مدتی در حوزه می مانند و بعد هم هیچ کاری نکردند و چیزی از خودشان به طور یادگار نمی گذارند که خلأیی را پر کرده باشند. ولی علامه طباطبایی دوران 35 سالی که در قم بودند کارهای بسیار عظیمی را انجام دادند که من الان اشاره به بعضی از آن ها می کنم.

ایشان آن وقتی که به قم آمدند سال 1325 بود. به عنوان یک چهره ی ناشناسی وارد حوزه ی علمیه قم شدند و ابتداءً یک درس فقه و اصولی دادند که مرسوم همه ی آقایان هست شروع کردند و شاگردان محدودی هم داشت. یک درس فلسفه ای هم در منزل شروع کردند که شاگردان محدودی داشتند در حدود 10، 15 نفر که منظومه ی حاجی سبزواری را برای آن ها تدریس می کردند. ولی خودش می فرمود که من وقتی وارد حوزه علمیه ی قم شدم، دیدم که قم علاوه بر آن نکات مثبتی که دارد که فقهاء و مدرسینی در آن هستند و درس فقه و اصول کاملاً رواج دارد و استقبال می کنند و علاوه بر این ها چند نقیصه در حوزه دیدم و به نظرم آمد که این نقیصه ها را برطرف کنم و از این جهت فقه و اصولی که یک درس رایج حوزه هست و تقریباً همه دنبال این فقه و اصول هستند و معروفیت ها مالِ همین هاست و وجوهات از همین طریق ها می آیند و بالاخره شخصیت ها و آبرو ها همه معمولاً در این قسمت است و می گوید که من از این قانع نشدم. و گفتم الحمدلله که این ها هستند و درس فقه و اصول می گویند و من خلأ ها و نقیصه ها را باید پر کنم. ایشان فرمود که من یکی از نواقص و خلأ ها را در حوزه، این دیدم که به قرآن و تفسیر عنایت چندانی نمی شود و درس تفسیر به عنوان یک درس رسمی در حوزه نیست. در گوشه کنارها گاهی 5 ، 6 تا طلبه کسی را پیدا می کردند و پیشش درس تفسیر می خواندند ولی خیلی کم بود و اصولاً این فکر بود که مگر تفسیر هم به درس احتیاج دارد؟ تفسیر مطالعه ای است. الحمدلله کتاب های فراوانی در تفسیر نوشته شده و این کتاب ها را می خوانیم و مطالعه می کنیم و یادگاری هم از علمای خیلی سابق هست که واقعا همین طوری هست. و بنابراین درس تفسیر، درس نمی خواهد و درسی است که با مطالعه کافی است و می توان اکتفا کرد و نیازی به تدریس و مطالعه و دقت در این ها نیست. من یادم است که بعضی ها در درس های پنجشنبه و جمعه ها دنبال درس تفسیر بودند اما به صورت رسمی نبود. اصولاً درس تفسیر را یک نقص و ضعف می دیدند و می گفتند که کسی درس فقه و اصول را رها کند و بیاید تفسیر درس بگوید و می گفتند که به این حرف ها نیازی نیست و این علامت بی سوادی بود و اگر کسی می خواست درس تفسیر شروع کند می گفتند که این فقه و اصول نمی داند وحالا به تفسیر پناه برده است. و ایشان فرمودند که من یک همچنین نقیصه ای را در حوزه دیدم و دیدم این کار درستی نیست و درست است که علمای سلف، تفاسیر خوبی نوشته اند در این قسمت و از همه ی آنها تشکر می کنم ولی این طور نیست که نیازی به تجدید نظر و تفسیر جدید نداشته باشیم بلکه نیاز داریم و لذا تصمیم گرفتم که بیشتر اوقاتم را در این قسمت تفسیر صرف کنم. ابتداءً یک درس تفسیر در مسجد مدرسه ی حجتیه شروع کردم. در حدود 70 ، 80 و به 100 تا نمی رسید که به درس ایشان می آمدند. افرادی بودند که ادامه می دادند و چند تا بودند که رها کردند و بالاخره درس تفسیر رسمی شروع کرد و در آن زمان خیلی مهم بود و افرادی در آن درس شرکت می کردند که الحمدلله الان خودشان جلسات تفسیر دارند و بحث تفسیر دارند و می نویسند و این ها از کارهایی بود که علامه این را رواج داد.

یادم هست که آن وقت که یکی از فضلای نجف که از همشهری های ما بود، یک نامه ای برای من نوشته بود که شنیدم که در قم درس خارج منتهی الآمال شروع کردند و مثلاً درس تفسیر را خارج منتهی الآمال حساب می کرد. این طور فکری در نجف بود.

اما ایشان این درس را ادامه داد و بعد از چندی، شروع به تألیف تفسیر کرد و دقت در تفسیر که در واقع تألیف المیزان بود . و ایشان المیزان را در ظرف 20 سال نوشت و یک تفسیر فوق العاده ای است که سابقه ندارد و تفسیر قرآن به قرآن است که تفسیر از راهنمایی ائمه ی اطهار است. که این ها در تفاسیر، سابقه ی این طوری ندارد که ایشان این را باب و مرسوم کرد و شروع به کار کرد و این کار را در زمانی شروع کرد که امکاناتی هم نبود و مثل الان که امکانات خیلی فراوان است، نبود. الان کتابخانه، کتاب ها و وسایل دیگر هست که آن زمان این ها نبود و ایشان نه مکتبی داشت و نه مکتب خانه ای داشت و نه جمعیتی داشت که کمکش بکنند و الان نویسندگان ما معمولاً هر کدامشان دستیار دارند که کمکشان می کنند و ایشان هیچ کسی را نداشت و تنها بود و ابتداءً در منزل اجاره ای 120 متری شروع کرد و کتابخانه ی مفصلی هم نداشت. و یک تعداد محدودی کتاب داشت و من به کتابخانه ی ایشان آشنا بودم و بعضی وقت ها می رفتم و کتاب هایی را از ایشان عاریه می گرفتم. و گاهی هم ایشان پیشنهاد می کرد که فلانی، فلان کتاب را برای من پیدا کنید تا ببینم. امکانات مفصلی و دست یاران مفصلی هم نداشت، امکانات بودجه ای کاملی هم نداشت و در همان اوایل در کمال ناداری و عظمت روحی زندگی می کرد و گاهی برای زندگی ابتدایی اش محتاج بود. اما با همه ی این ها دو چیز عامل موفقیت ایشان بود یکی اخلاص در عمل یعنی همین که ایشان تشخیص داد که باید این خلأ درس تفسیر پر شود این یک مطلب بود. و نگفت که صرفیون این طور می کنند و من همان طور عمل کنم، تحولی به وجود آورد و جدیت در عمل هم خیلی مهم است و به حدی ایشان جدی بود در مطالعه و در نوشتن که یک میز کوچکی داشت که من گاهی که به منزل ایشان می رفتم می دیدم .

اخلاص و پشتکار و جدیت سبب شد که ایشان موفق شد و بعد از بیست سال یک دوره تفسیر کامل بنویسد که تفسیر المیزان است که اسباب افتخار تشیع است و در بین تفسیرِ مفسرین تحولی به وجود آورد و تفسیر آیه به آیه در تاریخ سابقه نداشت و ایشان وارد کرد و مسأله ی دیگری که بود این بود که می فرمود که الان جامعه نیاز شدید به علوم و معارف قرآن دارد و کسی به فکر این نیست و علوم معارف قرآن را ایشان با ضمّ و ترکیب آیات به یکدیگر و استفاده از احادیث ائمه اطهار و پیغمبر سبب شد که ایشان مطالب عمیقی را استخراج می کرد و استفاده می کرد و این تفسیر در این مدت نوشته شد اولاً تحولی در حوزه به وجود آمد و خیلی مهم است. یعنی همین حوزه هایی که می گفتند احتیاجی به این درس نیست و می گفتند که درس خارج منتهی الآمال است. تحول پیدا کرد و الان درس تفسیر هست و مفسرین هستند و اساتیدی دارد و اساتید احترام دارند و درس دارند و این خیلی مهم است علاوه بر این که در آن به واسطه ضم و ترکیب آیات و استفاده از احادیث پیامبر و ائمه اطهار توانست حقایقی که جامعه ی آن روز آن قدر به آن ها نیاز داشت استخراج کند و در معارف و در مسائل اجتماعی استخراج کند و این ها را در اختیار دیگران قرار بدهد. فرصتی که بتوانم که درباره المیزان بیشتر صحبت کنم نیست و اجمالاً عرض می کنم. این المیزان یک تفسیر عادی نیست و می توان گفت دائرة المعارف علوم اسلامی است. نویسندگان اگر ببنید در نوشته ها و گفته هایشان کمتر کتابی را پیدا می کنید که یک اشاره ای به مطلبی كه از الميزان گرفته نکند. این در اثر اخلاص، گذشت و ندیدیده گرفتن آن هوای نفس علامه طباطبایی و جهات مداوم او بود که این می تواند که برای ما و طلاب ما سر مشق باشد.

و در کمال تأسف باید این را عرض کنم که با این که الان درس تفسیر یک درس رسمی در حوزه است و اساتید مختلف آن را تدریس می کنند اما هنوز هم درس تفسیر آن جایگاهی که علامه انتظار داشت پیدا نکرده، علامه انتظار داشت که درس تفسیر مثل درس فقه شود یعنی همین طوری که یک فارغ التحصیل و یک مجتهد در فقه و اصول در جامعه ارزش پیدا می کند، یک نفر مفسر هم که واقعا عمرش را صرف می کند، این به یک عنوانی این طوری معرفی بشود که با کمال تأسف باید عرض کنم هنوز هم آن طور نیست. هنوز هم آن طوری که ما بخواهیم نیست، الان درسهای تفسیر و حتی رشته های تفسیری هم هست اما آن طوری که یک نفر مجتهد جامع الشرایطِ فقه و اصول ارزش در جامعه پیدا می کند، هنوز یک مفسری همچنین جایگاهی را ندارد، و امیدواریم که انشاء الله مسئولین در این باره بیشتر جدیت کنند.
من در خاتمه البته خلأهای دیگری که علامه می فرمودند من اقدام کردم در پر کردن آنها و رفع آن نقیصه ها، یادداشت کردم ولی فرصتی از ذکر آنها نیست ، کارهای خیلی عظیمی علامه کرد، از جمله اخلاق را رسمی کرد، از جمله درس فلسفه بود و که فرصت ذکر آنها نیست.

من در این جا به یک مطلبی اشاره می کنم که ما الان یکی از توطئه های دشمنان را که عیاناً مشاهده می کنیم در بین کشورهای اسلامی ایجاد اختلاف و دوئیّت و کشت و کشتار ،ما این ها را مشاهد می کنیم. در فلسطین، فلسطینیان را به جان هم انداختند.عراقی ها را به جان هم انداختند، پاکستانی ها را به جان خودشان انداختند، در افغانستان، افغانی ها را به جان خودشان انداختند ، و اخیراً یمنی ها را به جان خودشان انداختند. این وضع برای جامعه ی اسلامی واقعاً نگران کننده است. نمی دانم که باید چه کسی اقدام کند که این اختلاف را رفع کند، به هرحال کشت و کشتار یمن مطلوب نیست در جای دیگر هم مطلوب نیست، در عراق هم مطلوب نیست و متأسفانه همه ی این ها به دست خود مسلمان هاست، توطئه ی آنها از جانب دشمنان است ولی به دست خود مسلمانهاست و گاهی به عنوان اسلام این کار را می کنند. برادر کشی ها به عنوان اسلام، کشتار و تخریب کردن و همه ی این ها به عنوان اسلام، همه ی این ها را به عنوان اسلام می کنند، آیا از این وضع ناراحت نیستیم که هستیم، مسئولین فکری به حال این کنند، مسئولینی که می گویم، فقط مسئولین ایران نیست، مسئولین جهانی فکری بکنند، دشمنان اینان را به جان هم انداختند که استفاده ی از اینها بکنند. چرا عبرت نمی گیریم، این اختلافات داخلی ایران هم که بر این حرف ها ضمیمه شده است. امیدواریم که مسئولین ما، خیر اندیشان جهانی، فکری به حال حل این مشکلات بکنند، و این مشکلات را رفع کنند والّا با این جهان تفرقه، این تفرقه ها دشمنان پیروز می شوند.

پايان خطبه دوم