بسم الله الرحمن الرحیم
ارتحال عالم رباني، حکيمی متأله، متخلق به اخلاق الهي حضرت آيت الله حاج شيخ ابراهيم اميني اصفهاني(قدّس سره) را تعزيت و تسليت عرض ميکنيم. اين سانحه سنگين و مصيبت دشوار براي جامعه علمي بسيار سخت و ثقيل بود. سرّ سختي اين مصيبت سنگين و سانحه دشوار آن است که آيت الله اميني هم داراي ملکات فاضله فراواني بود و به همان اندازه که عظيم بود ناشناخته بود. برخيها عظيماند و به عظمت شناختهاند، بعضيها به مقدار عظمتشان معروفاند ولي آيت الله امينی عظيمي بود که نه تنها به مقدار عظمت او شناخته نشده بود به کمتر از آن هم شهرت نيافت. گرچه همگان او را ميشناختند و همگان به او ارادت ميورزيدند، از علم او آگاه بودند، از عدل او مستحضر بودند، از حضور اجتماعي ايشان بيخبر نبودند، از حضور سياسي او مطلع بودند و محرَم امام و امين امت بودن را ميدانستند اما اينها شمّهاي از فضايل آيت الله اميني است نه جنس اوست و نه فصل اوست، اين يک حدّ رسمي است نه حدّ حقيقي، تعريف رسمي است نه تعريف حقيقي.
توضيح مطلب اين است که ذات أقدس الهي خود را به اوصاف جمال و جلال ميستايد، بعد نگاه ميکنيم ميبينيم نموداري از آن جمال و جلال را در درجه اُولي براي انبيا و اولياي ويژه و معصومين(عليهم السلام) بازگو ميکند بعد صحابه و اصحاب ائمه و پيروان آنها را هم برخوردار از آن جمال و جلال ميداند تا روشن شود ﴿ما بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّه﴾[1] همه اينها ظهور ذات أقدس الهي است. يکي از اوصاف برجسته ذات أقدس الهي اين است که او جِدّ است، لعب و لهو در کار او نيست؛ هم آن وصف ثبوتي و هم اين وصف سلبي برای ذات أقدس الهي است «بالذات»، فرمود ما اهل لهو نيستيم ما اهل بازي نيستيم.[2] آنگاه مردان الهي را در دو بخش به همين وصف ثبوتي و سلبي ميستايد؛ مردان الهي را ميگويد اينها ﴿رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّه﴾[3] آن بخش ثبوتي آنها، بخش سلبي آنها را در سوره «مؤمنون» بيان ميکند که مردان الهي مردان جِدّ هستند و از لغو و لهب و لعب پرهيز ميکنند ﴿عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون﴾. اين صفت سلبي را توسعه ميدهند ميگويند مردان بزرگ و بزرگمردان الهي نه اهل بازياند و نه ميشود آنها را به بازي گرفت؛ هم ﴿عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون﴾[4] هستند و اهل بازي نيستند و اهل لغو نيستند و اهل لهو و لعب نيستند، هم ﴿رِجَالٌ لاَّ تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَ لاَ بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّه﴾[5] نميشود آنها را به بازي گرفت؛ يعني اگر خداي سبحان در جمال و جلال جِدّ است، مظاهري در مخلوقات او هستند که آنها در جمال و جلال جِدّ هستند نه اهل بازي هستند و نه ميشود آنها را به بازي گرفت.
مرحوم آيت الله اميني در صف مقدّم اينگونه از وصفهاي جدّي و پرهيز از لغو و لهو بود، هيچ وقت نميشد او را به بازي گرفت چه اينکه خود ايشان اهل بازي نبود. قريب به يک قرن زندگي کردن لغو نداشتن، لهو نداشتن، بازي نداشتن؛ نه اهل بازي بود و نه ميشد او را بازي گرفت، بسيار مرد جِدّ عميق، پخته، خردمند و انديشهورز بود. «هذا اولاً».
و ثانياً در بحثهاي علمي عميق بود در جلسات علمي و خصوصي علامه طباطبايي صاحبنظر بود، سؤالات عميقي ميکرد، توقّعات عميقانه داشت. چند سال در محضر ايشان اسفار را با هم مباحثه ميکرديم. تا مطلب دقيق و عميق حکمت متعاليه براي او حل نميشد صرفنظر نميکرد و نميگذشت. طرح خوبي داشت، احتمالات خوبي داشت، اشکالات خوبي داشت، پاسخهاي خوبي ميداد و اگر کسي از نزديک اين حکيم متأله را بررسي نميکرد و نميديد و با او بحث نميکرد، مقدار علمي ايشان براي او روشن نميشد. بنده که ساليان متمادي اسفار را با ايشان مباحثه ميکردم ميدانم که چقدر عمق فکري داشتند. «هذا ثانياً».
اما مرحله سوم آن عظمت و جمال و جلال فقهي و فلسفي را در اختيار داشت؛ نه تنها سعي ميکرد تظاهري به اين علوم نکند بلکه ميکوشيد آنها را درجهبندي کند، حاصل و محصول آنها را بررسي کند، درختي غرس کند به نام «فقه» و «فلسفه»، اولاً؛ از اين درخت ميوه بچيند به نام حاصل درخت، ثانياً؛ اين حاصل را شربت درست کند، ثالثاً؛ رقيق کند، رابعاً؛ به صورت تأليفات «سهل الوصول» قرار بدهد، خامساً؛ تا جوانها استفاده کنند. شما کتابهاي عميق مصطلح فلسفي و فقهي را از ايشان به ياد نداريد اما آنها حاصل درخت «فقه» است و ايشان محصول درخت «فقه» را محصول آن حاصل را به صورت نرم و رقيق و دقيق در تأليفاتي که براي جوانها داشت و نوجوانها داشت، يا در سخنرانيها و خطبههاي پُر برکت نماز جمعه ايراد ميفرمود، اين محصول حاصل آن شجره ساليان زحمت کشيده حوزوي ايشان است.
درست است کتابي به حسب ظاهر ساده است، کتابي است که جوان و نوجوان ميفهمند، يا خطبه و خطابهاي داشت که جوان و نوجوان ميفهمند ولي اين از راه نرسيد، اين شربت و محصول آن ميوهاي است که آن ميوه حاصل شجره طوبايي است که ساليان متمادي در درس آيت الله العظمي بروجردي و امام راحل، «فقه» و «اصول» شرکت کرد، در مشهد و در محضر و در مدرَس علامه بيبديل حضرت سيدنا الاستاد آقاي طباطبايي(قدّس الله نفسه الزکيه) چه در جلسات درس رسمي و عمومي و چه در جلسات خصوصي شرکت ميکرد. اين تثليث را يعني درخت بارآوردن را، درخت را به ثمر رساندن را، ميوه درخت را به صورت شربت درآوردن را مرحوم حکيم متأله حاج شيخ ابراهيم اميني(رضوان الله تعالي عليه) داشت، آن را نرم کرد، گاهي در خطبه گاهي در خطابه گاهي در بنان گاهي در بيان در اختيار اين جوانها و نوجوانها و سالمندان قرار ميداد.
بخش ديگري از فضايل و فواضل اين رادمرد الهي اين بود که او امين امام بود؛ چه در مسايل سياسي چه در مسايل مالي. امين سياست بودن، امين نظام بودن کار آساني نيست چون خود اين بار سياسي و بار اجتماعي اينقدر سنگين است که هضم آن مشکل، نگهداري و نگهباني آن آسان نيست. در مسايل مالي که گاهي به ايشان ارجاع ميشد، در بعثهها که در خدمتشان بوديم از طرف امام اين سمَت را داشت، مرحوم آيت الله غيوري بودند که مورد اعتماد اين بزرگوار و امام راحل(رضوان الله تعالي عليه) مرحوم آيت الله اميني بودند همه اينها را به محضر ايشان ميآوردند حفظ ميکردند، امين به تمام «معني الکلمة» بودند.
الان که ارتحال کردند در کنار مأدبه آن حکمت و مائده اين معدلت نشستهاند «طوبي له و حسن مآب»! اين سانحه سنگين را به حوزههاي علميه و به مردان بزرگ و بزرگوار اصفهان و به شاگردان ايشان و به امت اسلامي و به رهبر محترم اين نظام تعزيت عرض ميکنيم و تسليت عرض ميکنيم و از ذات أقدس الهي مسئلت ميکنيم روح ايشان را با انبيا و اولياي الهي محشور بفرمايد و راه ايشان را پُر رهرو قرار بدهد! بيت مکرّم ايشان را مورد عنايت ويژه خود قرار بده! فرزند بزرگ و بزرگوار ايشان که بخش پاياني زندگي را در صحابت ايشان گذراندند و به عنوان پرستار ايشان بودند مورد لطف ويژه خود قرار بدهد! اين ادعيه را در حق مؤمنين مستجاب بفرمايد!
«غفر الله لنا و لکم و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»
1. سوره نحل، آيه53.
2. اشاره به سوره انبيا، آيه16؛ سوره دخان، آيه38؛ ﴿ما بَيْنَهُما لاعِبين﴾.
3. سوره احزاب، آيه23.
4. سوره مؤمنون، آيه3.
5. سوره نور، آيه37.