نماز جمعه حضرت آیت الله ابراهیم امينی. قم - 88/04/12

خطبه اول

بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌

«يا ايها الذين آمنوا ان تتقوا الله يجعل لكم فرقانا و يكفر عنكم سيئاتكم»

موضوع سخن من، در اين خطبه، جايگاه تقوا در اسلام و آثار دنيوى و اخروى تقواست.

در اسلام تقوا جايگاه بسيار بالايى دارد. ما در قرآن كلمه «تقوا» و مشتقاتش را بيش از 200 جا مى‏يابيم. در احاديث صدها حديث در باره‏ى «تقوا» داريم و اصلاً نهج البلاغه كه كتاب تقواست و اميرالمؤمنين خطبه‏ى خاصى ر به تقوا و صفات متقين اختصاص داده است. همه‏ى اين‏ها براى اهميت و ارزش تقواست. همه‏ى پيامبران در طول تاريخ امت خود را به تقوا دعوت مى‏كردند و پيامبر اسلام هم بارها و بارها و در هر خطبه مردم را به تقوا دعوت مى‏كردند. روى اين حساب، تقوا جايگاه بسيار بالايى دارد.

قبل از ورود در اين بحث لازم است كه تقوا را معنا كنيم كه يعنى چه؟ تقوا را معمولاً به عنوان يك صفات منفى و پرهيز از گناه معنا مى‏كنند. اگر يك كسى گناه نكرد، مى‏گويند: شخص متقى و با تقوايى است. در صورتى كه از قرآن و نهج‏البلاغه و كتب حديث استفاده مى‏شود كه تقوا يك امر «مثبت» است نه يك امر منفى.

در قرآن دارد كه «و تزودوا فان خير الزاد التقوى» به مردم توصيه مى‏كند كه براى خودتان زاد انتخاب كنيد يعنى وسيله‏اى براى اين سفرتان فراهم كنيد. زاد و توشه‏اى براى سفر آخرت تهيه كنيد و بهترين زاد تقواست.

زاد و توشه يك امر منفى نيست. زاد و توشه چيزى است كه انسان در سفر از آن استفاده مى‏كند. زاد و توشه يك سفره‏ى خالى نيست. بلكه يك سفره‏ى پر است. اگر كسى سفره را به همراه خود داشته باشد ولى چيزى در آن سفره نباشد، نمى‏تواند از آن سفره استفاده كند. سفره بايد سفره‏ى پرى باشد.

در نهج البلاغه ده‏ها بلكه صدها جا تقوا را به عنوان زاد معرفى كرده. يك زاد و توشه است. به معناى «حصن» و «حرز» معنا كرده است يعنى آن وسيله‏اى كه انسان را حفظ مى‏كند و حافظ انسان است. پناهگاه انسان است. در بعضى از كلمات تقوا را به معناى قوام و زمام معرفى كرده است.

زمام يعنى آن دهنه‏اى كه به دهان اسب مى‏اندازند كه بتوانند به وسيله‏ى آن، رام كرده و حركت كنند.

به عنوان قوام معرفى كرده يعنى چيزى كه انسان تكيه به آن مى‏كند و آن را در راه رفتن و كارها كمك مى‏كند.

در بعضى از كلمات به عنوان «جُبّة» معرفى كرده يعنى «سپر». «سپر» كه انسان در جنگ در مقابل سرش مى‏گيرد كه سرش ضربه نبيند.

و در نهايت على ابن ابيطالب در بعضى جاها تقوا را به معناى راه و طريق جنت و بهشت معرفى كرده است.

همه‏ى اين‏ها دليل است براى اين كه تقوا يك امر «ثبوتى» است. يك توشه و زاد است. انسان را در اين دنيا از مهالك نجات مى‏دهد و در آخرت هم بهترين زاد و توشه است. بهشت و نعمت‏هاى بهشتى از تقوا درست مى‏شود. تقوا يك چنين مقام ارزشمندى را دارد. روى اين حساب است كه اين قدر به تقوا تأكيد شده است.

تقوا غير از دين دارى است. ممكن است كه افرادى دين دار باشند و خود را به عنوان دين دار معرفى كنند ولى تقوا نداشته باشند. مهم همان تهيه‏ى صفت تقواست.

بنابراين از آنچه در احاديث و نهج البلاغه آمده (كه فرصت خواندن آنها نيست) استفاده مى‏شود كه يك امر مثبت و يك زاد و به يك معنا يك صفت و خوى راسخ نفسانى است كه در اصطلاح به آن «ملكه ترك گناه» مى‏گويند.

تقوا به معناى گناه نكردن نيست بلكه منشأ گناه نكردن است. ريشه‏ى گناه نكردن است. كسى كه با تقوا باشد، تقوا جلويش را مى‏گيرد كه گناه نكند. اما كسى كه بى تقوا باشد ممكن است است كه بعضى وقت‏ها گناه نكند ولى در مواقع حساس آلوده‏ى به گناه مى‏شود. و به همين جهت است كه اين قدر به آن تأكيد شده است.

اگر بخواهيم مثالى براى تقوا بزنيم تقوا براى يك راننده‏ى اتومبيل به منزله‏ى فرمان و ترمز اتومبيل است. اگر اتومبيل فرمان و ترمز نداشته باشد راننده نمى‏تواند خوب اتومبيل را هدايت كند. هم خودش و هم سرنشينانش را به هلاكت مى‏اندازد. اين معناى تقواست.

يكى از آثار مهمى كه در قرآن از آثار تقوا به شمار رفته است و در بعضى آيات به آن اشاره شده است آن عبارت از «فرقان» است. در همين آيه‏اى كه اول خطبه خواندم كه: «يا ايها الذين آمنوا ان تتقوا الله يجعل لكم فرقانا» اى مؤمنين و اى مردم، اگر هر كدام از شما تقوا را رعايت كنيد و داشته باشيد. ما برايتان يك «فرقانى» قرار مى‏دهيم. «فرقان» ر مرحوم علامه طباطبايى در تفسير الميزان معنا مى‏كند به وسيله‏اى كه انسان مى‏تواند اشياء را از يكديگر تميز بدهد. يك وسيله است كه انسان حق را از باطل تشخيص مى‏دهد. وظيفه را از ضد وظيفه تشخيص مى‏دهد. عقيده‏ى حق ر از عقيده‏ى باطل تشخيص مى‏دهد. اگر كسى بى‏تقوا باشد حتى در عقايدش هم نمى‏تواند تشخيص دهد كه چه عقيده‏اى حق است و چه عقيده‏اى نيست.

چه افرادى را ما سراغ داريم كه با جديت يك عقيده‏اى را مى‏پذيرند در صورتى كه چون از روى تقوا صادر نشده از اين جهت به اشتباه مى‏افتند. همه‏ى كسانى كه عقايد باطل دارند، بى دين نيستند بلكه بى‏تقوا هستند. نتوانستند حق را از باطل تشخيص بدهند.

نفس اماره‏ى انسان، هواها، تبليغات، جو سازى‏ها، نمى‏گذارد انسان حق را بشناسد. راه را برايش مى‏بندد عقل مى‏خواهد كه حق را، وظيفه را پيدا كند و به آن عمل كند اما اگر كسى تقوا نداشته باشد، نمى‏تواند اين را پيدا كند و لذ در آن مواقع حساس با مشكلات فراوانى مواجه مى‏شود. انسان خيلى سخت است كه هميشه حق را تشخيص بدهد چون اسير هواهاى نفسانى و اسير جو حاكم است. ممكن است كه افرادى دين دار باشند و حتى به عنوان دين اقدامكنند اما چون بى تقوا هستند نمى‏توانند تشخيص دهند كه وظيفه‏شان چيست. باطل را به جاى حق مى‏گيرند و حق ر به جاى باطل مى‏گيرند قربة الى الله.

انسان بى تقوا نمى‏تواند زبانش را كنترل كند. هر چه به زبانش رسيد مى‏گويد. تابع هوا و هوس است. فكر نمى‏كند اين حرفى كه مى‏زند و اين دروغى كه مى‏گويد، اين غيبتى كه مى‏كند، اين تهمتى كه مى‏زند، اين آبروريزى كه مى‏كند اين‏ها در قيامت پاسخ دارد. آثار دنيوى دارد و آثار اخروى هم دارد. اين‏ها پاسخ دارد گرچه به قصد قربت اين كار را بكند. به قصد خدا اين كار را بكند، قربة الى الله كار كند. دروغ بگويد قربة الى الله. غيبت كند قربة الى الله. چون هواى نفسانى غلبه پيدا كرده است. و اين مهم است كه انسان تقوا را داشته باشد تا اين آلودگى را نداشته باشد.

چه قدر بى تقوايى را در طول تاريخ سراغ داريم كه از متدينين انجام گرفته حتى برخى موارد از روحانيين انجام گرفته است. اما براى خدا هست و قصد قربت هم هست! چون تقوا ندارند نمى‏توانند وظيفه شان را تشخيص دهند. از اين جهت مى‏بينيم كه اين قدر در مورد تقوا سفارش شده است.

خيلى سخت است كه انسان وظيفه‏اش را تشخيص دهد. بسيار سخت است. بسيار سخت است. تقوا است كه انسان را در جو آرامى قرار مى‏دهد كه خودش فكر كند كه اين كارى كه من مى‏خواهم بكنم آيا صحيح است ي ناصحيح؟ آيا جايز است يا حرام است؟

آن تقواست كه مى‏تواند انسان را به اين صورت هدايت كند. انسان بى تقوا زمام ندارد. دهانش دهنه ندارد. زبانش دهنه ندارد. چشمش، زبانش و دهانش و... خيلى سخت است.

مخصوصاً متأسفانه گاهى ما طلبه‏ها هم به اين آلودگى گرفتار مى‏شويم، نعوذبالله. براى خدا، براى اين كه آلوده مى‏شويم به چيزها و فكر عاقبتش را نمى‏كنيم. فكر عاقبت و آن پاسخ دادن قيامت و اين حرف‏ها نمى‏كنيم و برخى اوقات دست توجيه هم پيدا مى‏كنيم. با آن روايات صريح حرمت غيبت، حرمت تهمت، حرمت آبروريزى، با آن آيات صريح قرآن مى‏گرديم يك گوشه‏اى يك مطلب ضعيفى پيدا مى‏كنيم و جايز الغيبه‏اش مى‏كنيم و واجب الغيبه‏اش مى‏كنيم. از مرحوم آقا شيخ عبدالكريم حائرى مؤسس حوزه‏ى علميه‏ى قم نقل شده است كه گفته بود من از همه‏ى كسانى كه از من غيبت كردند راضى مى‏شوم اما از طلبه‏ها و روحانيين كه از من غيبت كرده‏اند، راضى نمى‏شوم. گفته بودند: چرا؟ گفته بودند: براى اين كه آنها اول مرا جايز الغيبة بلكه واجب الغيبة مى‏كنند و بعد غيبت مى‏كنند. امان از نفس اماره. امان از نفس اماره. واى اگر از پس اين روز بود فردايى...

عزيزانم تقوا را رعايت كنيد. بى تقوايى خيلى مشكل زاست. اميرالمؤمنين على(ع) قاتلش بى دين نبود. بى تقو بود. اميرالمؤمنين را ابن ملجم به قصد قربت شهيد كرد. كسانى كه على بن ابيطالب را سالهاى سال سر منبرها لعنت مى‏كردند، بى دين نبودند. بى تقوا بودند. به قدرى در اين كار اصرار داشتند كه وقتى خواستند كه از لعن كردن اميرالمؤمنين نهيشان كنند، گريه مى‏كردند و مى‏گفتند: كه نمازشان باطل مى‏شود. و اهل نماز، روزه و عبادت بودند.

امان از اين جو سازى‏ها و امان از اين بى تقوايى‏ها كه در جامعه احياناً به وجود مى‏آيد و آثار تلخش را هم بايد تحمل كنيم.

پروردگارا همه‏ى ما را در رعايت تقواى الهى موفق بدار. ما را در شناخت وظايف توفيق عنايت بفرما. شر نفس اماره را از سر همه‏ى ما كوتاه بفرما.

پايان خطبه اول

خطبه دوم

بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم

«اوصيكم و نفسى بتقوى الله و اتباع أمره و نهيه»

در اين خطبه باز خودم و شما را به رعايت تقواى الهى دعوت مى‏كنم. سعى كنيم تقوا را تهيه كنيم تا از گناه بتوانيم اجتناب كنيم و گناه را بشناسيم.

مناسبت‏هاى اين هفته، دو ميلاد بسيار بزرگ داريم؛ يكى ميلاد امام متقين و پيشواى عدالت امير المؤمنين على بن ابيطالب (ع) و فرزند برومندش جواد الائمه (ع) من اين دو ميلاد بزرگ را تبريك عرض مى‏كنم و از خدا مى‏خواهم كه ما را در پيروى از ائمه اطهار توفيق عنايت بفرمايد.

مناسبت ديگرى هم كه داريم وفات بانوى مجاهد اسلام، زينب كبرى سلام الله عليها است كه وفات اين بانو ر هم تسليت عرض مى‏كنم.

و از حضرت على بن ابيطالب و حضرت جواد و زينب كبرى معذرت مى‏خواهم كه فرصتى كه بتوانم در باره آنه بيشتر صحبت كنم، نيست.

مناسبت ديگرى كه داريم در آينده نزديك 13 رجب را داريم و ايام البيض و اعتكاف را داريم.

احياى سنت اعتكاف يكى از ابتكارات نظام جمهورى اسلامى ايران است كه روز به روز هم در حال توسعه است. اكثر شركت كنندگان جوانان هستند. احياى اين سنت بسيار خوب است و شايد در طول تاريخ هيچ زمانى اين جور اعتكاف مورد عمل قرار نگرفته بود و اين استقبال شايان و مخصوصاً استقبال جوانان قابل تقدير و تشكر است. من از اين عزيزان مى‏خواهم كه قدر اين عمل مستحب را بدانند. عمل زيبايى است.

اعتكاف يعنى ماندن در مسجد و عبادت كردن يك عمل بسيار زيبا و جالب و معنوى است. سعى كنيد هر چه بيشتر از معنويات اين عمل استفاده كنيد. گرچه ناچاريد با جمعى در يك مسجد اعتكاف كنيد ولى سعى كنيد در همين جمع با خداى خودتان خلوت كنيد. اوقات شريف را به حرف‏هاى لاطائل و بيان چيزهايى كه احياناً گناه است نگذرانيد. بلكه با خود خلوت كنيد و ضرورتى هم ندارد كه انسان تنها باشد. انسان مى‏تواند تنها نباشد اما در عين حال به خودش توجه داشته باشد و به چيزهاى ديگر توجه نداشته باشد. به خودتان فرو برويد و در باره‏ى خودتان فكر كنيد و سعى كنيد از معنويات اين عبادت هر چه بيشتر استفاده كنيد. اين ايام ممكن است ابتداى خودسازى و ترك گناه شمباشد.

عزيزانم و جوانان عزيز كه از روى اخلاص به اعتكاف مى‏رويد، سعى كنيد و تصميم بگيريد كه بعد از اين گناه نكنيد، چشمتان را حفظ كنيد. زبانتان را حفظ كنيد. دروغ نگوييد، غيبت نكنيد و تهمت نزنيد. تصميم بگيريد كه با تقو باشيد و تقوا را از حالا تمرين كنيد در همين چند روز با تقوا باشيد و آن توجه به خود را ترك نكنيم تا در آينده به همين روش بتوانيد ادامه دهيد.

و تقاضايم اين است كه براى امت اسلام و ايران اسلامى با كمال خضوع دعا كنيد. امت ما نياز به دعا دارد. مشكلاتى داريم كه دعا مى‏تواند اين‏ها را حل كند. من از آن جوانان مخلص تقاضا مى‏كنم كه با كمال اخلاص از خداوند متعال بخواهند كه مشكلات ما را حل كند.

و اما يك سخن كوتاهى هم راجع به انتخابات داشته باشم. در حدود سه هفته هست كه از انتخابات مى‏گذرد. انتخابات بسيار بزرگ و مهم و تعجب انگيزى بود. شركت اين همه مردم با آن وضع، دوست و دشمن را به حيرت واداشت. اقتدار و وحدت كلمه‏ى ما در برابر جهانيان ظاهر ساخت. انتخابات پر شورى بود. من با تمام وجودم از اين مردم شريف تشكر و قدردانى مى‏كنم.

اما متأسفانه بعد از پايان انتخابات در اثر شايد اشتباهاتى كه در زمان انتخابات رخ داد، حوادث تلخى در كشور ما به وجود آمد كه مايه‏ى بسيار تأسف است. اين حوادث دشمنان را شاد كرد و دوستان ما را در جهان غمگين كرد و خودمان را هم متأسف كرد. من اين حوادث اخير را ذكر و تكرار نمى‏كنم. چون گفتن آنها سودى ندارد جز ناراحتى روحى و غم و غصه.

اما يك چيزى را كه مقام معظم رهبرى هم اظهار نگرانى كردند. صحبت كوتاهى در همان رابطه عرض مى‏كنم و آن اين بود كه اين انتخابات امت واحد ما را، جمعيت برادر ما را، كه قبل از اين انتخابات كه همه با هم همكارى مى‏كردند به دو گروه متخاصم تبديل كرد. يك گروه اين طرف برنده، يك گروه آن طرف به حسب ظاهر بازنده. و اين يك آفتى براى هر نظام است. گرچه بازنده‏ها در اقليتند، اما كافى نيست. به هر حال اختلاف كار خود را مى‏كند. و نگران كننده است.

و مقام معظم رهبرى در آن خطبه‏ى نماز جمعه فرمودند هنگامى كه امت دو تا شدند، سران آن‏ها دو دسته شدند، هم كار كردن دشوار است براى اين كه آن كه مى‏خواهد كار كند با كار شكنى مواجه مى‏شود و هم دشمنان شاد مى‏شوند و لذا مقام معظم رهبرى تأكيد فراوان مى‏كردند، كه كارى بكنيم كه اين اختلافات خاموش بشود. اين دو دستگى‏ها برطرف بشود. چون اگر ادامه پيدا كند، احياناً براى همه‏ى ما مشكل‏زا خواهد بود.

اگر قرار باشد كه امت ما به اين سمت بروند كه يك دسته برنده‏ها رجز خوانى كنند كه ما موفق شديم، ما چه كرديم، ما چه كرديم و آن حركات زمان انتخابات و مناظره‏ها را تأكيد كنند و يك دسته از آن طرف مردم را با تحريكاحساسات، اطلاعيه دهند و دعوت كنند. اين شعار بده و آن شعار بده، اين چه عاقبتى را در انتظارمان دارد؟

مطلبى عرض كنم كه اين هايى كه داريم، هيچ كدام ضد ولايت فقيه نيستند. اشتباه مى‏كنيم كه اين‏ها را از صف خودمان جدا مى‏كنيم و مى‏گوييم: ضد ولايت فقيه. خود رهبرى فرمودند كه شما همه در داخله‏ى ما هستيد. اين‏ه ضد ولايت فقيه نيستند و شما به گردن آن‏ها نگذاريد كه ضد ولايت فقيه هستند. اين به صلاح مان نيست.

به هر حال، همين طور كه مقام معظم رهبرى فرمودند كه اگر وضع همين طور ادامه پيدا كند، بيمناكم. بايد يك كارى كرد و نظر رهبرى را تأييد كرد. رهبرى نمى‏گويد اين دو صف در مقابل يكديگر قرار بگيرند. رهبرى دعوت مى‏كند همه با هم بيايند و نزديك شوند نه از هم دور شوند.

من در اين جا يك سخن كوتاهى اولاً با آن رقيبان انتخاباتى دارم، با آن چهار كانديدايى كه معرفى شده بودند كه يك نفرشان برنده شد و بحسب ظاهر هم سه نفرشان هم رأى نياوردند. به اين‏ها عرض مى‏كنم كه برادران من، همه‏ى شما را مى‏شناسم و از سوابق شما اطلاع دارم. از زمان مبارزات قبل از انقلاب در انقلاب بوديد و خواستار انقلاب بوديد. از اول پيروزى در خدمت امام و رهبرى بوديد. به نظام ايمان و اخلاص داريد. نه شما منافقيد و نه ضد ولايت فقيه.

من مى‏دانم، آشناى با شما هستم و مى‏دانم كه شما اين طور نيستيد. من اين جا به اين برادران عرض مى‏كنم كه: برادران! زمان ما، زمان بسيار حساسى است. دشمنان براى بلعيدن نظام جمهورى اسلامى دندان‏هاى خود را تيز كرده‏اند. ولى نمى‏توانند. شما را به خدا از اين اختلافات دست برداريد.

برادرانِ عزيزِ رقيب و هواداران و حاميان اين‏ها، عرض مى‏كنم كه اين موقعيت را بشناسيد، اين وضعيت را درك كنيد. دشمن را ببينيد كه چه طور سمپاشى مى‏كند. حرف‏هاى دشمن را ببينيد اين توطئه‏ها و حوادث ناگوار به واسطه‏ى آن تحريك دشمنان بود.

من مى‏دانم كه شما همچنان در خدمت نظام و انقلاب بوده و هستيد. من مى‏دانم كه شما حاضر نيستيد كه به وسيله‏ى خودتان يا ديگرى ضربه‏اى و لطمه‏اى به اين نظام وارد شود. من مى‏دانم و شما را مى‏شناسم. شما رفيق من بوديد و دوست من بوده‏ايد، چه در مبارزات و چه در اول انقلاب. مى‏دانم كه شما اين طور هستيد. اما بياييد وضع دشمن را ملاحظه كنيد. دشمن در حال سوء استفاده از اين اختلافات است.

مى‏دانم كه شما مى‏خواهيد از نظام دفاع كنيد و يك سليقه‏ى خاصى داريد. كسى نمى‏گويد كه سليقه‏ى خاصى نداشته باشيد. اما من مى‏گويم كه وضع به اين جا آمده، بياييد و همكارى كنيد. اين تخاصم‏ها را به توافق تبديل كنيد.

بياييد براى رضاى خدا و به خاطر خون شهدا، به خاطر پاسدارى از اين وديعه‏ى الهى، به خاطر پاسدارى از اين وديعه‏اى كه امام به ما سپرد و رفت، براى خاطر همه‏ى اين‏ها بياييد دست برداريد از اين اصرارها، كدورت‏ها، بى تقوايى هايى كه احياناً در زمان انتخابات رخ داده است. اگر چيزى شده و حتى اگر تخلفاتى هم انجام گرفته، بياييدبراى رضا خدا دست از اين حركات اختلاف‏انگيز برداريد. بياييد يكديگر را به آغوش بگيريد، بازنده و برنده. در آغوش بگيريد و وعده‏ى همكارى بدهيد. البته به شرطى كه جذب و انجذاب از دو طرف باشد. آن طرف بيايد از اين‏ه بخواهد و اين طرف از آن‏ها بخواهد. به هم نزديك شويد. بسيارى از اين مشكلات با گفتگو قابل حل است.

چرا از پشتِ تريبون و به وسيله اعلاميه با هم سخن مى‏گوييد؟ خب بنشينيد با هم و دست برادرى بدهيد. به اين وسيله و با اين نزديك شدن به يكديگر بياييد رأفت اسلامى، وحدت كلمه‏ى اسلامى، گذشت اسلامى و آن اخلاص اسلامى را در معرض ديدِ جهانيان قرار دهيد.

به دشمنان بگوييد: رغم أنف شما، و براى رضاى خدا ما با هم نزديك شديم، مشكلاتمان را حل مى‏كنيم و به نظرم قابل حل است. عرض كردم كه اين‏ها هيچ كدام نمى‏خواهند ضد انقلاب باشند، همه مى‏خواهند به انقلاب خدمت كنند. اما از پشتِ اطلاعيه و ميكروفون و اينها صحبت نكنيد و اين‏ها را اگر كنار هم بنشينيد قابل حل است و بياييد اسلام را يارى كنيد و اين اختلاف‏ها را برطرف سازيد.

و همين طور يكى از تقاضاهايى كه دارم همين است كه اگر شماها با هم نزديك شديد، مردم هم اختلافشان كم مى‏شود و دست بر ميدارند. و اگر شما از اطلاعيه دادن، صحبت‏ها و... دست برنداريد، هواداران شما هم همين اختلاف را ادامه مى‏دهند و معلوم نيست چه عاقبتى خواهد داشت. بياييد و از حاميانتان دعوت كنيد و بگوييد از كار شما تشكر مى‏كنيم و اگر اشتباهى بوده معذرت مى‏خواهيم. بياييد و بگوييد كه با هم در عمران و آبادى كشور همكارى مى‏كنيم. و به كورى چشم دشمنان با هم نزديك مى‏شويم.

خدايا به روح رسول خدا قسمت مى‏دهيم كه اين امت را در رفع تخاصم و اختلاف هدايت كن.

پايان خطبه دوم