نقش عدل در نبوت
عدل یکی از صفات افعال خدای متعال است. بدین معنا که همه کارهای خدا عادلانه است و بر هیچ کس ستم نمیکند این اصل نه تنها در آفرینش موجودات جاری است چنان که قبلًا بدان اشاره شد بلکه پایه و اساس سایر اصول عقاید مانند نبوت، امامت و معاد نیز است. اگر کسی در ضرورت عدل الهی تشکیک کند نبوت و امامت و معاد را نیز نمیتواند اثبات کند. در بحث نبوت در چهار مورد به عدل استناد میشود.
مورد اول ضرورت تشریع احکام و تکالیف و ارسال آن به وسیله پیامبران که نبوت عامه نامیده میشود. در این بحث چنین گفته میشود:
1. در فلسفه و کلام به اثبات رسیده که گرچه انسان یک حقیقت بیش نیست ولی دارای چند مرتبه وجودی است، از یک طرف جسم طبیعی و مادی است و آثار آن را دارد. از سوی دیگر جسم نامی است و از این جهت تغذیه و نمو دارد، از طرف دیگر دارای نفس حیوانی است و حس و حرکت دارد. اما عالیترین مرحله وجودی او روح مجرد ملکوتی است که انسانیت او به آن بستگی دارد.
2. به اثبات رسیده که گرچه بدن مادی انسان در معرض انحلال و مرگ است ولی روح انسانی او مرگ و نابودی ندارد بلکه به هنگام مرگ از جهان دنیا به جهان آخرت منتقل میشود تا در جهان جاویدان آخرت به پاداش اعمال نیک و کیفر کارهای بد خود برسد.
3. انسان در این جهان دو نوع زندگی دارد: یکی زندگی نباتی و حیوانی که مربوط به تن اوست، دیگری زندگی باطنی که مربوط به نفس و روح انسانی اوست.
4. زندگی نفسانی انسان بستگی دارد به نوع عقائد، اخلاق، و اعمال نیک و یا بد او. اگر در جهان با عقائد صحیح و اخلاق نیک و اعمال شایسته در صراط مستقیم انسانیت حرکت کند، روح ملکوتی او تکامل یافته و در جهان پس از مرگ زندگی خوش و سعادتمندانهای خواهد داشت. و اگر با عقاید باطل و اخلاق زشت و اعمال ناشایسته از صراط مستقیم انسانیت انحراف یافت در وادیهای تاریک حیوانیت و درنده خویی سقوط خواهد کرد و در جهان آخرت زندگی سخت و دردناکی خواهد داشت.
قرآن کریم در آیات فراوان دین و شریعت را به عنوان صراط مستقیم و خدای متعال را به عنوان هادی و پیامبر را به عنوان بشیر و نذیر معرفی کرده است. از باب نمونه:
بگو: پروردگارم مرا به صراط مستقیم که دین استواری است هدایت کرده است.[49]
ما آنان را به راه راست هدایت کردیم.[50] خدا هر کس را که بخواهد به صراط مستقیم هدایت میکند.[51] بگو: شرق و غرب جهان مال خداست هر کس را که بخواهد به راه راست هدایت میکند.[52] همانا که خدا پروردگار من و شماست، پس او را پرستش کنید و این است صراط مستقیم.[53] تو را نفرستادیم مگر برای این که مژده دهی و بترسانی.[54] چنان که ملاحظه میکنید در این آیات و دهها مانند اینها دین و شریعت به عنوان صراط مستقیم و خدای متعال به عنوان هدایت کننده بدان معرفی شده است. هدایت به معنای راهنمایی است و راهنمایی بدون وجود راه تصور ندارد. دین عبارت است از مجموعه اصول عقاید صحیح اخلاق و احکام و قوانین شریعت و این همان صراط مستقیم است. که در نمازها مرتب از خدا میخواهیم که ما را به سوی آن هدایت کند: «اهْدِنَا الصِّراطَ المُستَقِیمَ».
با توجه به آنچه گفته شد نتیجه میگیریم: خدایی که انسان را آفریده و کمالاتی را برایش مقرر داشته و به نیروی استکمال مجهزش ساخته و برای رسیدن به کمالات نفسانی راه خاصی را برایش پیش بینی کرده و میداند که در پیمودن این راه دشوار نیاز به هدایت و کمک دارد قطعاً او را در جهل و بلاتکلیفی رها نمیسازد. مهمل گذاشتن انسانهای نیازمند ظلم و کاری قبیح به شمار میرود که ساحت مقدس خدای علیم و حکیم و قادر و غنی از آن منزه خواهد بود. گرچه در بحث نبوت عامه به قاعده لطف تمسک شده است ولی چنان که ملاحظه فرمودید عقیده به عدل الهی نیز بسیار مهم است. اگر عدل پذیرفته نشود در اثبات ضرورت نبوت تمسک به قاعده لطف تنها کفایت نمیکند و نمیتواند پاسخگوی شبهات باشد.
مورد دوم صفات ممتاز پیامبران: در بحث نبوت به اثبات رسیده که پیامبران صفات ممتازی دارند که مهمترین آنها سه چیز است:
یک: علم کامل به مجموع احکام و قوانین، عقاید صحیح، اخلاق نیک که انسانها بدان نیاز دارند؛
دو: عصمت یعنی مصونیت کامل از خطا، اشتباه، فراموشی و گناه؛
سه: قدرت بر انجام کار خارقالعاده، در موارد لازم جهت اثبات این که در ادعای پیامبری صادق است.
وجود این سه مزیت را برای پیامبر ضروری میدانند. در اثبات نظر خود معمولًا به «برهان لطف» استناد کردهاند؛ بدین بیان که مقتضای لطف الهی این است که پیامبرانش از سه مزیت مذکور برخوردار باشند تا در ارشاد و هدایت مردم موفقتر باشند.
ولی گمان میکنم در این مسئله هم بهتر است از اصل عدل الهی استفاده کنیم؛ بدین بیان که ارسال پیامبری که جاهل به همه یا بعض احکام باشد و
احتمال خطا و اشتباه در تبلیغاتش وجود داشته باشد یا برای اثبات نبوت خود معجزه نداشته باشد با عدل خدا سازگار نیست، زیرا در هدایت و راهنمایی انسانها به صراط مستقیم دین کوتاهی شده و ساحت مقدس پروردگار حکیم و عالم از چنین امر زشتی منزه میباشد.
مورد سوم- مقدور بودن تکالیف: در علم کلام به اثبات رسیده که احکام و تکالیف شرعی باید در حد قدرت و توان بندگان باشد، در این خصوص هم به آیات و احادیث استدلال شده، هم به دلیلهای عقلی. از باب نمونه، قرآن میفرماید:
خدا هیچکس را تکلیف نمیکند مگر به مقدار توانش.[55] خدا هیچکس را تکلیف نمیکند مگر به چیزی که به او رسانده باشد.[56] در راه خدا، چنان که باید جهاد کنید، او شما را برگزید و در دین برایتان حرج و مشقت قرار نداد.[57] خدا نخواسته بر شما سخت بگیرد بلکه خواسته که شما را پاک سازد.[58] در احادیث نیز بدین مطلب اشاره شده است از باب نمونه:
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:
زیان و زیان رساندن در اسلام نیست. اسلام بر منافع مسلمان میافزاید
و بدی به او نمیرساند.[59] و همان حضرت میفرماید:
هر چه را که بنده بدان مضطر شود خدا آن را حلال کرده است.[60] از این قبیل آیات و احادیث یک حکم کلی استفاده میشود که خدای متعال در جعل احکام و تکالیف، قدرت بندگان را رعایت کرده، تکلیف مالایطاق و حکم سخت و طاقتفرسا و حرجی ندارد. و با این حکم میتوان احکام کلی و مطلق را در مواردی که عمل بدانها موجب ضرر و حرج باشد تخصیص زد. چنان که خود ائمه علیهم السلام به بعضی از آن تخصیصها تصریح کردهاند.
نمونههای فراوانی از آنها را میتوانید در احادیث اهل بیت علیهم السلام و فتوای فقها بیابید.
به عنوان نمونه: یکی از احکام مهم و ضروری اسلام روزه ماه مبارک رمضان است که درباره آن تأکیدهای فراوان شده است، ولی به کسانی که روزه گرفتن برایشان دشوار باشد اجازه افطار داده شده است مانند بیمارانی که روزه برایشان ضرر دارد، و زنان بارداری که نزدیک زایمان هستند و روزه برای خودشان یا جنینی که در رحم دارند زیان دارد، و مسافران که سفر آنان به مقدار شرعی باشد، و پیرمردان و پیرزنانی که روزه گرفتن برایشان دشوار است اجازه داده شده که روزه ماه رمضان را افطار کنند. البته بعد از ماه رمضان
در صورتی که عذرشان برطرف شد باید قضای آن روزهها را بگیرند؛ مگر پیرمردان و پیرزنان که قضا هم بر آنان واجب نیست. در سایر احکام و تکالیف شرعی نیز وضع همین گونه است. اکثر این احکام استثنایی در احادیث آمده است، در مواردی هم که نصِّ خاصی وجود نداشته باشد میتوان از حکم کلی نفی تکلیف مالایطاق و ضرر و ضرار و حرج استفاده کرد.
در اثبات این اصل علاوه بر آیات و احادیث به «قاعده لطف» نیز استناد شده است؛ بدین توضیح که:
مقتضای لطف الهی بر بندگان این است که در تکالیف مجعول او تکلیف مالایطاق و حَرَجی و طاقتفرسا وجود نداشته باشد.
علاوه بر اینها در این خصوص به اصل «عدل الهى» نیز میتوان استدلال کرد؛ بدین بیان که تکلیف مالایطاق و جعل احکام زیانبار و حَرَجی کار زشتی است که ساحت مقدس پروردگار عالم و حکیم از ارتکابِ آن منزه میباشد.
گفتنی است در شریعت اسلام احکامی هم وجود دارد که در ابتدای امر چنین تصور میشود که تکلیف مالایطاق و حَرَجی هستند مانند وجوب جهاد و دفاع که علاوه بر دشواری گاهی به زخمی شدن و حتی به شهادت بعضی مجاهدین منتهی میشود، ولی باید بدین نکته مهم توجه داشته باشیم که جهاد و دفاع، امری عقلایی است و از ضروریات زندگی اجتماعی بشر به شمار میرود. این حکم به اسلام اختصاص ندارد بلکه همه ادیان آسمانی و اقوام و ملل در مواقعی که عقاید و آرمانها و کشور و ملت خود را در معرض تهاجم دشمن ببینند وظیفه خود میدانند که برای دفاع از آن قیام کنند. چنین کار دشواری را نه تنها تکلیف مالایطاق و حَرَجی نمیدانند بلکه با افتخار و
سرافرازی در ایثارگری پیش قدم میشوند، کشته شدگان خود را شهید میدانند و یاد آنها را گرامی میدارند. در اسلام نیز همین گونه است در آیات و احادیث از جهاد و ایثارگری در راه خدا تعریف و تمجید شده و برای شهیدان، مقام بسیار والایی ذکر شده است.
مورد چهارم- عدل خدا در جهان پس از مرگ: پیامبران در طول تاریخ همواره از معاد و روز جزا خبر دادهاند. از قول خدای متعال به مؤمنان و نیکوکاران وعده بهشت و نعمتهای بهشتی میدادند و بدین وسیله به ایمان و عمل صالح تشویقشان میکردند. و به کافران و بدکاران وعده دوزخ و عذابهای اخروی میدادند. اساس دعوت پیامبران این گونه بود و به همین وسیله، مؤمنین و نیکوکاران را امیدوار و کافران و ستمکاران را بیم میدادند.
اکنون این سخن به میان میآید که آیا خدای متعال در جهان آخرت حتماً به وعدههایش عمل خواهد کرد؟ یا این که میتواند به وعدههایش عمل نکند بلکه برعکس میتواند مؤمنان و صالحان را به دوزخ بفرستد و کافران و ستمکاران را به بهشت ببرد؟ عدلیه میگویند: خدای حکیم و عادل حتماً به وعدههایش عمل خواهد کرد، چون وعده داده و خلف وعده کار زشتی است و کار زشت از خدا صادر نخواهد شد.
در آیات فراوان قرآن نیز بدین مطلب تصریح شده است:
ما در قیامت میزان عدل را بر پا میسازیم و به هیچکس ستم نمیشود.[61] پس در آن روز به هیچکس ستم نمیشود، و به آنچه عمل کردهاید
پاداش داده خواهید شد.[62] خدا هیچ کس را جز به اندازه طاقتش مکلف نمیکند، کارهای خوبی را که انجام داده از خود اوست و کارهای ناشایسته نیز از خود اوست.[63] از روزی بترسید که به سوی خدا باز میگردید و به هر کس پاداش عملش به تمامی داده خواهد شد و بر کسی ستم نخواهد شد.[64] در این جا لازم میدانم به نکته بسیار مهم و دقیقی اشاره کنم:
از آیات و احادیث استفاده میشود که ثوابها و عقابهای اخروی اموری اعتباری و قراردادی نیستند، بلکه اموری واقعی و محصول و صورت اخروی اعمال و اخلاق نیک یا زشت انسان در دنیا هستند. بهشت و نعمتهای بهشتی باطن اخلاق نیک و کردار شایسته انسان در دنیا هستند که در این جهان پایهگذاری و در جهان آخرت آشکار میگردند. دوزخ و عذابهای اخروی نیز همین گونه است.
در قرآن میگوید:
روزی که هر کس کارهای نیک و بد خود را حاضر ببیند، آنگاه آرزو میکند که ای کاش میان او و کردار ناشایستهاش فاصله زیادی بود.
خدا شما را از خودش میترساند و نسبت به بندگانش مهربان است.[65]
بنابراین اخلاق نیک یا زشت، و کردار شایسته یا ناشایسته انسان در این جهان ملازم و جوهره ذات انسان میشوند و همواره تا قیامت با او خواهند بود. و با همانها محشور خواهد شد. بهشت و نعمتهای بهشتی از اخلاق خوب و اعمال صالح درست میشود و جهنم و انواع عذابهای اخروی این اخلاقی رذیله و کردار ناصالح به وجود خواهد آمد.
[49]. انعام( 6) آیه 161:« قُلْ إِنَّنِى هَدانِى رَبِّى إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ دِیناً قِیَماً».
[50]. نساء( 4) آیه 68:« وَلَهَدَیْناهُمْ صِراطاً مُسْتَقِیماً».
[51]. نور( 24) آیه 46:« وَاللَّهُ یَهْدِى مَنْ یَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ».
[52]. بقره( 2) آیه 142:« قُلْ لِلَّهِ المَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ یَهْدِى مَنْ یَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ».
[53]. آل عمران( 3) آیه 151:« إِنَّ اللَّهَ رَبِّى وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ».
[54]. فرقان( 25) آیه 59:« وَما أَرْسَلْناکَ إِلّا مُبَشِّراً وَنَذِیراً».
[55]. بقره( 2) آیه 186:« لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلّا وُسْعَها».
[56]. طلاق( 65) آیه 7:« لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلّا ما آتاها».
[57]. حج( 22) آیه 78:« وَجاهِدُوا فِى اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباکُمْ وَما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِى الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ».
[58]. مائده( 5) آیه 6:« ما یُرِیدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلکِنْ یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمْ».
[59]. میزان الحکمه، ج 2، ص 180:« لاضرر و لا ضرار فى الاسلام، فالاسلام یزید المسلم خیراً و لا یزیده شراً».
[60]. بحارالانوار، ج 75، ص 413:« کلما اضطر الیه العبد فقد احله اللَّه له و اباحه ایاه».
[61]. انبیاء( 21) آیه 47:« وَنَضَعُ المَوازِینَ القِسْطَ لِیَوْمِ القِیامَةِ فَلاتُظْلَمْ نَفْسٌ شَیْئاً».
[62]. یس( 36) آیه 54:« فَالْیَوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَلا تُجْزَوْنَ إِلّا ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ».
[63]. بقره( 2) آیه 286:« لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلّا وُسْعَها لَها ما کَسَبَتْ وَعَلَیْها ما اکْتَسَبَتْ».
[64]. بقره( 2) آیه 281:« وَاتَّقُوا یَوْماً تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ تُوَفّى کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ وَهُمْ لا یُظْلَمُونَ».
[65]. آل عمران( 3) آیه 30:« یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَها وَبَیْنَهُ أَمَداً بَعِیداً وَیُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَاللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ».
امینى، ابراهیم، خداشناسى، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: سوم، 1388