روشهای اخلاقی
در بحث اخلاق از رفتار نیک و بد انسان، صفات پسندیده و زشت، کارهای خوب و بد و وظایف و بایدها و نبایدها، از چگونه زیستن تا سعادتمند شدن، و مسائل مربوط به آن، بحث و بررسی میشود. کسانی که در اخلاق بحث کردهاند، یکی از سه روش را برگزیدهاند:
1. روش پیامبران؛ پیامبر اسلام و دیگر پیامبران الهی در دعوت مردم به اخلاق از روش موعظه و تحریک عواطف استفاده مینمودند، نه از روشهای علمی. زیرا هدفشان نفوذ در نفوس و به عمل واداشتن بود، و روش موعظه را مؤثّرتر میدانستند. موضوعات و مسائل اخلاقی در قرآن و گفتار پیامبر اکرم(ص) به طور پراکنده و به مناسبتهای مختلف مطرح شده است. رسول خدا، هر زمان و به مناسبتی خاص، یک یا چندمصداق از مکارم اخلاق را معرفی مینمود و میستود، و شنوندگان را در التزام به آنها تشویق میکرد. یا مصادیقی از اخلاق زشت را معرفی، و به آثار سوء آنها اشاره میکرد و مورد نکوهش قرار میداد و از مردم میخواست که از ارتکاب آنها اجتناب ورزیده و در تزکیه و تهذیب نفس خود کوشش کنند. روش حضرت علی(ع) در نهج البلاغه، و دیگر ائمه معصومین علیهمالسلام نیز در دعوت به اخلاق همینگونه بوده است. پیامبر اکرم و امامان معصوم علیهمالسلام موضوعات و مسائل مختلف اخلاقی را به طور گسترده و مکرر، مطرح کردهاند، ولی نه در یکجا و به صورت یک علم، بلکه به صورت متنوع و پند و اندرز.
2. روش علمی؛ جمعی از دانشمندان موضوعات و مسائل اخلاقی، و ارزشها و ضدّ ارزشهای انسانی را به صورت یک علم بررسی تدوین نمودهاند. موضوع بحث در علم اخلاق رفتار نیک و بد انسان است که در سعادت یا شقاوت زندگی دنیوی و اخروی او تأثیر دارند. در علم اخلاق راه چگونه زیستن تا سعادتمند شدن شناخته و به انسان معرفی میشود. عوامل بدبختی و ضد ارزشها شناسایی و معرفی میشود.
علم اخلاق دارای موضوع خاصی است که فروع و مسائل مختلف آن، به طور منظم، در فصول و ابواب مختلف هر یک از مکارم اخلاق بررسی میگردد، به آثار نیک آن اشاره میشود، و راههای عمل به آن، در اختیار علاقهمندان قرار میگیرد.
مصادیق اخلاق زشت معرفی و مورد بررسی قرار میگیرد، و به آثار سوء و تبعات هر یک از آنها اشاره میشود، و راههای اجتناب از آنها و پاکسازی نفس، در اختیار خوانندگان و شنوندگان قرار میگیرد. و برای اثبات مسائل از برهانهای عقلی و شواهد نقلی، و گاهی عرفانی و ذوقی نیز استفاده میشود.
علم اخلاق از قدیم الایام مورد عنایت علما و حکما بوده و هست. سقراط و افلاطون (ولادت 427 سال قبل از میلاد) و ارسطو (ولادت 384 سال قبل از میلاد) از نخستین حکمای یونان هستند که اخلاق را به صورت یک علم و بخشی از حکمت (حکمت عملی) تأسیس و پایهگذاری کردند که به وسیله دیگر فیلسوفان یونانی تکمیل شد. دانشمندان و فیلسوفان غرب نیز با اقتباس و استفاده از فلسفه یونان، بحث و تحقیق در علم اخلاق را ادامه دادند. کتابهایی تألیف و مکتبهایی بهوجود آمد. در قرن گذشته این حرکت سرعت بیشتری داشت.
و از آنجا که اخلاق جزء آیین حضرت موسی و عیسی علیهماالسلام بود، دانشمندان یهودی و مسیحی نسبت به مبانی اخلاق عنایت بیشتری مبذول داشتند. با استفاده از فلسفه یونان و متون دینی خود، به بحث و تحقیق در موضوع اخلاق پرداختند و کتابهایی را تألیف نمودند.
در اسلام نیز بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص)، و در ادامه کار آن حضرت، در موضوع اخلاق دو عمل مهم انجام گرفت: یکی جمعآوری آیات و احادیث مربوط به اخلاق، و تنظیم و دستهبندی آنها در ابواب و کتابهای مختلف و تفسیر و شرح آنها. دیگری بحث و تحقیق و تنظیم مباحث اخلاقی به صورت یک علم.
کار اوّل: در زمان امامان معصوم علیهمالسلام و توسط اصحاب شروع شد. مثلاً در احوال محمدبن حسن (متولد 258 ه) یکی از اصحاب حضرت موسیبن جعفر(ع) میخوانیم که کتابی تألیف نموده به نام السنن والاداب و مکارم الاخلاق.[376] و در احوال سلیمانبن حسن جهم (237 ـ 301 ه) آمده که کتابی داشته به نام الاداب والمواعظ.[377] نام این قبیل کتابها در فهرست تألیفات برخی راویان احادیث دیده میشود. متأسّفانه کتابهای مذکور از بین رفته و نمیدانیم چگونه تألیف شدهاند. ولی به حدس قوی، به صورت جمعآوری و دستهبندی احادیث اخلاقی بوده است.
نخستین و جامعترین کتابی که به جمعآوری و تنظیم احادیث پرداخته و باقی مانده است، کتاب کافی است که محمدبن یعقوب کلینی (متوفای 328 ق) آنرا در مدت بیست سال، تألیف کرد. مرحوم کلینی در زمان غیبت صغرا میزیسته و نُوّاب امام زمان(ع) را درک نموده است. کتاب کافی یکی از منابع معتبر و غنی علوم اسلامی است که با روشی بسیار زیبا و نظمی بدیع احادیث مختلف شیعه در آن، جمع و دستهبندی شده که یک بخش مهمّ آن احادیث اخلاقی است.
بعد از آن، کتابهای دیگری، به همین روش، در موضوع اخلاق تدوین شد، که از این جمله میتوان به کتاب ثواب الاعمال مرحوم شیخ صدوق (متوفّای 381 ق) اشاره کرد.
در زمانهای اخیر کتابهای جامعتر و مفصّلتری در این موضوع تألیف شد؛ مانند کتاب بحارالانوار و کتاب مرآت العقول در شرح کافی، توسط محمدباقر مجلسی (متوفای 1111 ق) و کتاب وسائل الشیعه توسط شیخ حرّ عاملی (1104 ه) و کتاب مستدرک الوسائل، توسط حاجی نوری (متوفای 1320 ه) و کتاب وافی توسط فیض کاشانی (متوفای 1091 ه) و کتاب جامع احادیث الشّیعه، به دستور و نظارت آیة اللّه العظمی سید محمدحسین طباطبائی بروجردی. (1292 ـ 1380 ق)
کتابهای مذکور مجامع روایی هستند که همه احادیث، از جمله، احادیث اخلاقی در آنها جمعآوری شده است. کتابهای دیگری نیز تألیف شده که احادیث و آیات اخلاقی در آنها جمعآوری و تنظیم و احیانا شرح و تفسیر شده است. بر اثر تلاش علمای عظام رضوان اللّه تعالی علیهم است که میراث علمی و غنی علوم پیامبر اسلام(ص) و امامان معصوم علیهمالسلام باقی مانده و در اختیار ما قرار گرفته است.
کار دوم: در بخش دوم یعنی تدوین اخلاق به صورت یک علم، نیز کارهایی انجام گرفته است. شاید نخستین کتاب در این قسمت کتاب تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق باشد که توسط احمدبن محمدبن یعقوب مسکویه (متوفای 421 ق) تألیف شده است. وی با استفاده از آیات قرآن و احادیث معصومین، و عقاید افلاطون و ارسطو در اخلاق، و دیگر حکمای یونان، اخلاق اسلامی را به صورت یک علم، پایهگذاری و تدوین نمود.
بعد از او خواجه نصیرالدّین طوسی (597 ـ 672 ق) با استفاده از منابع مذکور، کتاب اخلاق ناصری و اخلاق محتشمی را تألیف کرد.
محمد غزالی (450 ـ 505 ق) نیز از مؤلّفان علم اخلاق است. او نیز با استفاده از آیات قرآن و احادیث پیامبر(ص)، و با استفاده از کلمات حکما و عرفا و اهل ذوق و سیر و سلوک، کتاب احیاء العلوم را به زبان عربی و کتاب کیمیای سعادت را به فارسی تألیف نمود. کتاب احیاءالعلوم از کتابهای بسیار خوب اخلاقی است ولی متأسّفانه نواقص و نقاط ضعف فراوانی نیز دارد، و به همین جهت ملا محسن فیض کاشانی (1007 ـ 1091ق) به اصلاح و تهذیب و تکمیل آن پرداخت، و از این طریق کتاب مهجة البیضاء فی احیاء الاحیاء را تألیف کرد که اثر بسیار ارزندهای است.
محمدمهدی نراقی (متوفای 1209) نیز کتاب ارزشمند جامع السّعادات را تألیف نمود.
کتابهای دیگری نیز در علم اخلاق نوشته شده ولی باید اعتراف کنم که متأسّفانه به مقدار لازم در این جهت کار نشده است، با آن همه توجهی که اسلام به اخلاق دارد، از علمای دین انتظار میرفت همگام با ترقی علم و صنعت و تحولی که در زندگی فردی و اجتماعی انسانها انجام گرفته، و با توجه به پیدایی مکتبهای مختلف اخلاقی، در توسعه و تهذیب و تکمیل علم اخلاق اسلامی کوشش و توجه بیشتری مبذول میداشتند.
3. فلسفه اخلاق: فلسفه اخلاق تقریبا علم جدید و رایجی است. در فلسفه اخلاق از مصادیق اخلاق نیک و بد و از رفتار اخلاقی انسان و چگونه زیستن او بحث نمیشود. بلکه از چگونگی قضایای اخلاقی، از معنای خوب و بد، خیر و شر، حُسن و قُبح، زیبایی و زشتی، بحث میشود. در این جهت بحث میشود که آیا خوبی یک صفت واقعی است و در خارج مصداق دارد یا یک امر اعتباری است؟ آیا قضایای اخلاقی خبری هستند یا انشائی؟ بایدها و نبایدهای ارزشی و اخلاقی چگونه و از کجا نتیجهگیری میشوند؟ از یک قضیه اخباری چگونه یک نتیجه انشائی حاصل میشود؟ سعادت و شقاوت چه معنایی دارند؟ آیا وجود حقیقی دارند یا اعتباری؟
فلسفه اخلاق در کشورهای غربی و مجامع علمی جهان یک علم رایج و زنده است. دانشمندانی در این علم تخصص دارند و صدها کتاب در اینباره نوشته شده، و مکتبهایی پدیدی آمده است.
ولی متأسفانه در میان دانشمندان اسلامی این بحث نیز چندان رونقی ندارد. نه متخصصینی در این جهت داریم نه کتابهای چندانی تألیف شده است. در زمان حاضر افراد محدودی به این فکر افتادهاند و کتابهای کم حجم و کوتاهی نیز تألیف شده که به مقدار نیاز نیست.
در این کوتاه نوشتار نمیتوان به بحث علم و فلسفه اخلاق مکتبهای مختلف اخلاقی را بررسی و نقد، و مبانی و اصول اخلاق اسلامی را تشریح کنیم و نظر اسلام را در این موضوع مهم بیان نماییم، ولی برای آشنایی خوانندگان به بحث کوتاهی در اینباره بسنده میکنیم.
اخلاق اسلامی
مکتبهای مختلفی که در موضوع اخلاق پیدایی گرفته، غالبا از طرز جهانبینی و انسانشناسی پیروان آن مکتبها نشئت گرفته است، و مکتب اخلاقی اسلام نیز از جهانبینی خاص آن، نشئت میگیرد، و به همین جهت، باید مورد توجه باشد.
در جهانبینی اسلام، این جهان خدایی دارد که آن را آفریده و اداره میکند. انسان موجودی است جاویدان و ابدی که با مرگ نابود نمیشود بلکه از این جهان به جهان آخرت منتقل میشود تا پاداش کارهای خوب خود را بگیرد، یا در برابر اعمال بد خود به کیفر برسد.
اسلام انسان را موجودی مکلف و مختار و در انتخاب راه، آزاد میداند. انسان، بیهدف و لغو آفریده نشده بلکه برای کسب کمالات نفسانی و سیر و صعود الی اللّه، و زندگی زیبا و خوش و نورانی در جهان آخرت آفریده شده است. اسلام انسان را موجودی دو بُعدی میداند؛ از یک طرف حیوان است و غرایز حیوانی دارد، و نیازها و خواستهها و تمایلاتی دارد که مربوط به جسم و زندگی حیوانی اوست ناچار باید تأمین شود.
از سوی دیگر دارای روح ملکوتی است و به همین جهت، بر سایر حیوانات برتری یافته است. و از همین جهت خلیفة اللّه شده و بر فرشتگان برتری یافته است. زندگی نفسانی و باطنی انسان نیز سعادت و کمال یا شقاوت و نقصان دارد. در صورتی انسان به کمال مطلوب میرسد که جنبه ملکوتی و انسانیت خود را تقویت کند و پرورش دهد، و خواستههای حیوانی را در حدّ نیاز تعدیل و کنترل نماید.
در اینجاست که جایگاه ارزشهای اخلاقی روشن میشود. ارزشهای اخلاقی کمالات نفسانی هستند که با روح ملکوتی انسان تناسب و سنخیت دارند. به نفس صفا، نورانیت، سُرور، بَهجت و آرامش میدهند و انسانیت انسان را تقویت میکنند.
برعکس، اخلاق بد، و ضدّ ارزشها، و غرق شدن در شهوات حیوانی، و اجابت بیچون و چرای غرایز حیوانی، با روح ملکوتی و گوهر شریف انسانیت، ضدیت دارند، جنبه حیوانیت را تقویت و جنبه انسانیت را به ضعف و انحطاط و سقوط میکشند.
اما اسلام در عین اینکه ارزشهای اخلاقی را با فطرت پاک انسان متناسب میداند، ولی این مقدار را در دعوت به اخلاق نیک و جلوگیری از اخلاق بد، کافی نمیداند و اخلاق طبیعی و غیردینی را نمیپذیرد، و به همین جهت از طریق پرورش ایمان به خدا و ایمان به معاد، و نوید به پاداشهای اخروی، و تحذیر از عذابهای دوزخی، مردم را به اخلاق و رفتار نیک دعوت میکند، و از ارتکاب گناه و اخلاق زشت برحذر میدارد. اخلاق در اسلام بر پشتوانه ایمان به خدا و معاد و امید به ثوابهای اخروی و ترس از عذاب استوار گشته، و این، بهترین ضامن اجراست. بر اثر ایمان به خدا و جلب رضای او، بهتر میتوان بر خوی نفعپرستی و ارضای تمایلات حیوانی غلبه کرد و ارزشهای انسانی از قبیل ایثار، فداکاری، دفاع از مظلوم، مبارزه با ستم، عدالتخواهی، جهاد و شهادت، امانتداری، درستکاری و احسان به خلق اللّه را احیا کرد.
اسلام اصولاً ارزش هر عملی را به ایمان و قصد قربت میداند. حتی ارزشهای اخلاقی در صورتی موجب کمال و سعادت میشوند که از روی ایمان و قصد قربت صادر شوند، در غیر اینصورت ارزش واقعی ندارند هرچند در اَنظار عمومی ارزش محسوب شوند.
انواع مسائل اخلاقی
موضوعات و مسائل اخلاقی را میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
1. اخلاق فردی؛ مانندِ توجه به خدا و یاد او، مَحبت خدا، توکل بر خدا، راضی بودن به رضای خدا، اخلاص، امیدواری، صبر، بینیازی نفسانی، شَجاعت، پایداری، آرامش نفسانی، قاطعیت در عمل، که از صفات نیک هستند.
و مانند: ریا، خودبینی، غضب، اضطراب، یأس، جزع و بیتابی، حبّ دنیا و جاه و مقام و شهرت، خوف، حرص، طمع، احساس ناامنی، بیاعتمادی، راضی نبودن به رضای خدا، ضعف اراده، که از اخلاق رذیله هستند.
2. اخلاق اجتماعی؛ مانند خوش اخلاقی، خوش گفتاری، خوشبرخوردی، فروتنی، احترام به مردم، عدالتخواهی، ایثار، دفاع از محرومان و مظلومان، خیرخواهی، احسان به مردم، امانتداری، وفا به عهد، راستگویی، رازداری، نرمخویی، رفق و مدارا، عفو و گذشت، چشمپوشی از عیب دیگران، نیکی به پدر و مادر، نیکی به فرزند، صِله رَحِم، رعایت حقوق متقابل زن و شوهر، سعی در قضای حاجت مؤمنین، اهتمام به امور مسلمانان، سودرسانی به مردم، بخشش، وظیفهشناسی، خوشرفتاری با همسایه.
و مانندِ بداخلاقی و تندخویی، بدزبانی، بدبرخوردی، تکبر، بیاحترامی به دیگران، توهین به مردم، ستمکاری، بدخواهی، آزار دیگران، خیانت در امانت، دروغگویی، پیمانشکنی، فاش کردن اسرار دیگران، پرخاشگری، عیبجویی، بدرفتاری با پدر و مادر، بدرفتاری با فرزند، قطع رابطه با خویشاوندان، آزردن همسایگان، رعایت نکردن حقوق متقابل زن و شوهر، بخل ورزی، سعایت نزدِ ظالم، فتنهجویی، حیلهگری، تهمتزدن، غیبت کردن، کمک به ظالم، اسراف و تبذیر، فریب دادن مردم.
عناوین مذکور و دهها عنوان دیگر در قرآن و کتابهای حدیث آمده، در کتابهای اخلاق بررسی و شرح و تفصیل شده است که علاقهمندان میتوانند به آثار مربوط مراجعه کنند.
بیندیشید و پاسخ دهید
1. روش پیامبران در اخلاق چگونه بود؟
2. روش علمی در اخلاق چگونه است؟
3. علمای اسلام در اخلاق چه کردند؟
4. موضوع فلسفه اخلاق چیست؟
5 . اخلاق اسلامی از چه جهانبینیای نشئت میگیرد؟
6. انسان از دیدگاه اسلام چگونه است؟
7. چرا اخلاق اسلامی بر مبنای ایمان به خدا و معاد استوار گشته است؟
8 . ارزشهای اخلاقی چه تأثیری در نفس دارند؟
[376] . مجمع الرجال، ج 5 ، ص 187.
[377] . همان، ص 219.