پیشگفتار
عمر انسان را به چهار دوره میتوان تقسیم کرد: کودکی، جوانی، میانسالی و سالخوردگی. در این میان، جوانی حساسترین و ارزشمندترین دورههاست، چون کودک از جهت رشد جسمانی و روانی به حدی نرسیده که توان مسئولیتپذیری را داشته باشد، و از همین روی مسئولیت اداره و پرورش او بر عهده پدر و مادر نهاده شده است. دوران سالخوردگی نیز دوران ضعف و ناتوانی و نیاز است. یا باید از اندوختههای دوران جوانی استفاده کند، یا در تأمین نیازها وابسته به فرزندان یا کمکهای مؤسسات خیریه است. انسان در میانسالی گرچه قدرت کار و تلاش و تأمین هزینههای زندگی روزمره و پیشبینی نیازهای دوره سالخوردگی را دارد ولی موفقیت در این امر بستگی به استفاده درست از دوران جوانی دارد، بنابراین حساسترین و ارزشمندترین دوران عمر انسان، جوانی است. رشد جسمانی، نیروی بدنی و استعداد عقلانی جوان به حدی رسیده که میتواند با آیندهنگری و سعی و تلاش مسئولیت کنونی و آینده خویش را بپذیرد و خود را برای زندگی آینده و شهروندی وظیفهشناس و تأثیرگذار آماده سازد.
ویژگیهای جوان را در امور زیر میتوان خلاصه کرد:
سلامت بدن، توان جسمی، نشاط و حرکت، هوش و حافظه قوی، فراغت و آرامش روانی، همت بلند، آرزوهای دراز، توان خلاقیت و ابتکار، صداقت و خیرخواهی، پاکی و صفای باطن. البته همه جوانان دربرخورداری از ارزشهای مذکور یکسان نیستند، بلکه در بین آنها تفاوتهایی وجود دارد، ولی هر کس در دوران جوانی خود بیش از سایر ایام از این نعمتها برخوردار است. خدای مهربان، نعمت جوانی و این همه نعمت را به جوان داده تا به همت بلند و آیندهنگری و سعی و کوشش وسیله سعادت و خوشبختی خویش را فراهم سازد، اگر در انجام این مهم کوتاهی کرد و عمر گرانمایه خویش را در غفلت و بیهودگی تضییع نمود بعداً پشیمان خواهد شد، آنگاه که پشیمانی سودی ندارد.
امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: دو چیز است که آدمی قدرشان را نمیداند جز کسی که آنها را از دست داده است: جوانی و تندرستی.[2] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: در قیامت، بنده خدا قدم از قدم برنمیدارد جز اینکه از او سئوال میشود: عمرت را در چه راهی صرف کردی و جوانیات را چگونه به پایان رسانیدی؟[3] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به ابوذر فرمود: پنج چیز را قبل از پنج چیز قدر بشناس:
جوانی را قبل از پیری، تندرستی را قبل از بیماری، غنا را قبل از فقر، فراغت را قبل از اشتغال و حیات را قبل از مرگ.[4] جوانان باید قدر جوانی را بدانند و حداکثر استفاده را از آن ببرند، وگرنه با
خسارتهای سنگین و غیر قابل جبرانی مواجه خواهند شد، آنگاه که پشیمانی سودی نخواهد داشت. جوانان در این خصوص سه مسئولیت مهم و سرنوشتساز برعهده دارند که بهطور کوتاه بدانها اشاره میشود:
وظیفه اول: رعایت کامل بهداشت و حفظ سلامت بدن و قوای جسمانی و روانی است. تندرستی از نعمتهای بزرگ الهی و سرمایه گرانقدر زندگی است.
از دست دادن سلامت بزرگترین خسارت را به بار میآورد، آرامش و لذت را از انسان سلب میکند و او را از تلاش و فعالیت در رسیدن به اهداف بزرگ بازمیدارد.
امام صادق علیه السلام فرمود: پنج چیز است که هر کسی یکی از آنها را از دست بدهد همواره زندگی او ناقص و عقل او زائل و همیشه قلب او مشغول میباشد؛ اول آنها سلامتی بدن است.[5] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: دو نعمت است که مردم قدر آنها را نمیدانند: امنیت و عافیت.[6] امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: نداری یکی از بلاهاست و سختتر از نداری بیماری بدن است، و سختتر از بیماری تن، بیماری قلب است.[7] به جوانان جداً توصیه میشود: در رعایت بهداشت بکوشید، در تغذیه بیشتر به فکر تأمین نیازهای بدن باشید، از پرخوری اجتناب کنید، از مصرف مواد مخدر جداً بپرهیزید، به مقدار کافی و لازم بخوابید، ورزش و پیادهروی را فراموش نکنید، از چشمچرانی و انحرافات جنسی جداً دوری کنید که بر جسم و اعصاب و روان شما لطمههای سختی وارد خواهد ساخت.
وظیفه دوم: تصمیمگیری و برنامهریزی برای زندگی آینده است. هر انسانی باید شغلی داشته باشد، تا بهوسیله آن نیازهای زندگی خود را تأمین نماید و آبرومندانه و سرافراز زندگی کند و به دیگر انسانها نیز خدمت نماید. اسباب و مقدمات شغل آیندهاش را در جوانی فراهم سازد. جوان برای ورود در اجتماع یکی از این دو راه را میتواند انتخاب کند: یا انتخاب شغل آزاد که انواع گوناگون دارد، گرچه برخی از آنها، کم یا بیش، نیاز به کارآموزی و کسب مهارت دارند، ولی نیازی به ادامه تحصیلات دانشگاهی و صرف مدتی از بهترین ایام زندگی و هزینههای فراوان ندارند. راه دوم ورود به دانشگاه و ادامه تحصیلات تا اخذ مدرک دلخواه، سپس اشتغال به یک شغل اداری یا فنی و علمی؛ البته درصورتی که شغل مناسبی پیدا کند. چه خوب است جوان در آغاز زندگی در انتخاب یکی از این دو راه فوق، بیندیشد، استعدادهای جسمانی، هوش و حافظه، امکانات خانوادگی و آینده خود بعد از اخذ مدرک را مد نظر قرار دهد و با مشورت و عاقبتاندیشی یکی از آن دو راه را برگزیند.
وظیفه سوم: بررسی و پژوهش در باورهای دینی و عقاید مذهبی است. جوانی که دوران کودکی خود را در خانواده مذهبی گذرانده طبعاً در آن محیط، عقایدی را فراگرفته، همچنین از مدرسه و نیز محیط زندگی، نکتههایی آموخته است، اکنون که به دوران بلوغ و جوانی پا نهاده است، غالباً میل دارد در عقاید و افکار دوران کودکی خویش تجدید نظر کند و درستی یا نادرستی آنها را بازیابی نماید. جوان در این دوره با سؤالاتی از این قبیل مواجه میشود: از کجا آمدهام و چه کسی مرا آفریده است؟ هدف از آفرینش من چه بوده و به چه منظوری آفریده شدهام؟ آیا در برابر آفریدگارم تکلیف و وظیفهای دارم یا آزاد و بلاتکلیفم؟ و اگر وظیفه دارم وظیفهام چیست؟ وظایف خود را از چه کسی باید فراگیرم؟ شرایط و صفات او چیست؟ به کجا میروم و سرنوشت پس از مرگم چگونه خواهد بود؟ آیا دربرابر کردار و گفتار و اخلاقی که در دنیا دارم باید در جهان پس از مرگ پاسخگو باشم؟ اگر در جهان پس از مرگ سعادت و شقاوت و پاداش و کیفری وجود دارد، راه رسیدن به سعادت و اجتناب از شقاوت چیست؟ این قبیل پرسشها و دهها مانند اینها بر ذهن صاف و نورانی جوان وارد میشود و مصرّانه پاسخ میطلبد.
دادن پاسخ صحیح و قانع کننده بدین سئوالها برای جوان بسیار مهم و سرنوشتساز است، زیرا با همان پاسخ هاست که برنامه زندگی جوانی و بعد از آن را تنظیم و با قطع و یقین از آنها پیروی میکند و راه سعادت دنیوی و اخروی خود را مییابد و با آرامش خاطر ادامه میدهد. ولی اگر دریافتن پاسخهای صحیح به این پرسشها کوتاهی کرد با خطرات بسیار جدی و غیرقابل جبرانی مواجه میشود و در آخرین لحظههای زندگی یا پس از مرگ پشیمان خواهد شد؛ در آن هنگام که پشیمانی سودی ندارد.
بنابراین، تحقیق و پژوهش در باورهای دینی برای جوانان و یافتن پاسخهای صحیح و قانع کننده، از هر کار دیگری ضروریتر است؛ مخصوصاً در این زمان که عقاید دینی و حتی احکام آن، بهوسیله دشمنان اسلام و با ابزارهای پیشرفته اطلاعرسانی مورد هجمه جدی قرار گرفته از هر طرف اشکالتراشی و شبههافکنی میکنند.
جوان برای این بررسی و پژوهشها به راهنماییهای سنجیده و منابع قابل اعتمادی نیاز دارد که مهمترین آنها از دیرباز، «کتاب» بوده است، خوشبختانه دانشوران مسلمان در بخشهای مختلف خداشناسی، نبوت عامه و خاصه، معاد، احکام و فلسفه احکام و امامت، کتابهای بسیار خوب و دقیقی نوشتهاند، ولی غالب آنها برای جوانان دشوار و گاه غیر قابل فهم است، چون برخی عربیاند و بعضی، زبان فلسفی و کلامی دارند و دستهای مفصل و طولانی هستند که جوانان فرصت خواندن آنها را ندارند، و پارهای هم مطالب ضعیف و قابل خدشه دارند و ذهن جوانان را مشوش خواهد کرد. برای حل این مشکل بر آن شدم در باره عقاید و باورهای دینی، سلسله کتابهایی را در سطح متوسط و در خور فهم و فرصت جوانان به نگارش درآورم. کتابها در چند جلد با موضوعهای گوناگون تدوین شده است: جلد اول خداشناسی، جلد دوم معاد، جلد سوم پیامبری و پیامبر اسلام (نبوت عامه و خاصه) جلد چهارم آشنایی با اسلام، جلد پنجم آشنایی با وظایف و حقوق زن، جلد ششم امامت و امامان.
در تألیف کتابهای فوق، این نکتهها رعایت شده است:
سادهنویسی، کوتاهنویسی، با دلیل بودن، اجتناب از استدلالهای دشوار فلسفی و کلامی، خودداری از ذکر مطالب ضعیف و بیپایه، پرهیز از طرح مسائل شبههانگیز، استفاده از آیات و احادیث و خودداری از ذکر مسایل غیر ضروری.
بدین امید که کتابهای مذکور در تحکیم عقاید و باورهای دینی جوانان عزیز مفید و مؤثر واقع شود.
10/ 7/ 1384 ابراهیم امینی
[2]. غررالحکم، ص 414:« شیئان لایعرف فضلهما الا من فقدهما: الشباب و العافیة».
[3]. تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 90:« ان العبد لاتزول قدماه یوم القیامة حتى یسأل عن عمره فیما افناه و عن شبابه فیما ابلاه».
[4]. بحارالانوار، ج 81، ص 173:« یا اباذر اغتنم خمساً قبل خمس: شبابک قبل هرمک و صحتک قبل سقمک و غناک قبل فقرک و فراغک قبل شغلک و حیاتک قبل موتک».
[5]. همان، ص 171:« خمس خصال من فقد منهن واحدة لم یزل ناقص العیش زائل العقل مشغول القلب فاولاها صحة البدن».
[6]. همان، ص 170:« نعمتان مکفورتان: الامن والعافیة».
[7]. همان، ص 175:« الا و ان من البلاء الفاقه و اشد من الفاقه مرض البدن و اشد من مرض البدن مرض القلب».