اجازه ولیّ در ازدواج دختر
دختری که به سن بلوغ و رشد رسیده در امر ازدواج آزاد و مختار است و هیچ کس حتی پدر و مادر حق ندارند ازدواج با شخص معینی را بر او تحمیل کنند. صحت عقد مشروط به اذن و رضایت اوست، و بدون رضایت او عقد ازدواج استوار نخواهد شد، زیرا اوست که میخواهد عمری با شوهر زندگی کند، بنابراین او نیز باید انتخاب کند و تصمیم بگیرد.
حضرت صادق علیه السلام فرمود: در نکاح دختر اجازه و اذن او شرط است چه باکره باشد چه غیرباکره، بدون امر و دستور او نکاح واقع نمیشود.[1]
بی شک اجازه دختر برای صحت عقد ازدواج ضرورت دارد، ولی مسئله دیگری مطرح است که آیا علاوه بر اذن دختر، اجازه ولیّ شرعی یعنی پدر و جد پدری نیز برای صحت عقد ضرورت دارد یا نه. در این جا احادیث و فقه اسلامی بین دختری که هنوز شوهر نکرده و باکره است و بین دختر شوهر
کرده و بیوه فرق گذاشتهاند. زن بیوه در ازدواج مجدد کاملًا آزاد است و نیازی به کسب اجازه از پدر یا جد پدری ندارد. هر مردی را که پسندید و دوست داشت میتواند با او ازدواج کند؛ گر چه دیگران مخالف باشند.
مردی میگوید: از حضرت صادق علیه السلام پرسیدم آیا زن بیوه میتواند (بدون اذن پدر) ازدواج کند؟ فرمود: «او مالک نفس خود مى باشد، اگر قبلًا شوهر داشته مى تواند با مرد دل خواه خود، در صورتى که کفو او باشد ازدواج کند.[2]»
و نیز فرمود: «زنى که قبلًا شوهر داشته و باکره نیست مىتواند بدون اجازه پدر ازدواج کند، در صورتى که ازدواجش خوب و بدون اشکال باشد.[3]»
اما در مورد عقد دوشیزه باکره، بعد از انتخاب و رضایت خودش، باید از پدر یا جد پدری او نیز کسب اجازه کرد و با صلاحدید و مشورت آنها اقدام نمود.
در این مورد نیز اجازه دختر شرط اساسی بلکه رکن عقد است، ولی شارع مقدس اسلام برای رعایت احتیاط و مصلحت به دوشیزگان توصیه میکند که هنگام انتخاب همسر با پدر یا جد پدریشان مشورت نمایند و اجازه آنها را کسب کنند. اسلام در این مورد نیز از دختر سلب استقلال و آزادی نمیکند بلکه برای رعایت حال او و جلوگیری از خطاو اشتباه، توصیه میکند که از تجربیات پدر و جدش استفاده کند و رضایت آنها راجلب نمایند.
علت قضیه این است که دوشیزه باکره که هنوز شوهر نرفته در این مورد خام و بیتجربه و ساده اندیش است. با مردی زندگی نکرده و خوب و بد آنها را به درستی تشخیص نمیدهد، از یک نوع شرم و خوشبینی و زودباوری که لازمه دوشیزه بودن است برخوردار میباشد، از حیله و نیرنگ بعضی جوانان شیاد بیاطلاع است.
او تشنه عشق وعلاقه و محبت است و نمیداند که همه جوانان در اظهار علاقه صادق نیستند، وقتی جوانی نسبت به او اظهار عشق و محبت کرد، در اثر ساده اندیشی او را صادق میپندارد و جواب مثبت میدهد، در صورتی که ممکن است فریب کار و حقه باز و شیاد باشد. دوشیزگان با معیارهای اصیل ازدواج خوب آشنا نیستند و در این باره نیاز به مشورت و کمک دارند، و چه مشاوری دلسوزتر از پدر یا جد پدری سراغ دارید. بدین سبب اسلام به دوشیزگان توصیه میکند که در مورد ازدواج، با پدر یا جد پدری خود مشورت کنند و رضایت او را جلب نمایند و بدین وسیله خود را از خطرات و عواقب سوء ازدواجهای ناسنجیده و حساب نشده مصون بدارند. اما لازمه سخن این نیست که دختر مسلوب الاراده باشد و هر ازدواجی را که به او تحمیل کردند بپذیرد، بلکه او هم عاقل و رشید است هر که را خواست میپذیرد و اگر تمایل نداشت رد میکند. بنابراین اجازه پدر یا جد پدری شرط صحت ازدواج است نه تمام علت.
در همین مورد هم در فقه اسلام دو مورد استثنایی وجود دارد: مورد اول این که دختر نیاز به شوهر دارد و شوهر مناسبی برایش پیدا شده ولی دسترسی به پدر یا جد پدری نیست تا کسب اجازه کند، در این صورت خودِ
دختر میتواند ازدواج کند و نیازی به کسب اجازه پدر و جد ندارد. مورد دوم این که دختر نیاز به شوهر دارد، شوهر مناسبی هم برایش پیدا شده ولی پدر اشکالتراشی و بهانهجویی میکند و حاضر نیست دخترش را شوهر بدهد، در چنین موردی هم ضرورت کسب اجازه پدر ساقط میگردد.
گفتنی است: در صورتی هم که ولایت باشد فقط برای پدر و جد پدری است و به جز این دو نفر حق ولایت ندارد. نه مادر، نه برادر، نه عمو، نه دایی، نه جد مادری، صحت عقد دختر مشروط به کسب اجازه هیچ یک از اینها نیست. ولی من به همه دختران، چه بیوه و چه باکره، توصیه میکنم که هنگام انتخاب همسر سعی کنند رضایت پدر و مادر و حتی برادر بزرگ خود را کسب کنند، این موضوع به نفع آنها خواهد بود.
[1]. وسائل الشیعه، ج 14، ص 203:« تستأمر البکر و غیرها و لا تنکح الّا بامرها»
[2]. همان، ص 201: عبدالخالق قال:« سألت اباعبداللّه علیه السلام عن المراة الثیّب تخطب الى نفسها؟ قال: هى املک بنفسها تولّى من شاءت اذا کان کفواً بعد ان تکون قد نکحت زوجاً قبل ذلک»
[3]. همان، ص 204:« لابأس ان تزوّج المرأة نفسها اذا کان ثیّباً بغیر اذن ابیها اذا کان لابأس بما صنعت»
* امینى، ابراهیم، جوان و همسر گزینى، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: پنجم، 1390