تفسیر آیه تطهیر
در لغت عرب هر چیز پلید و کثیف و آلوده را «رجس» مىگویند، چه آلودگىِ ظاهرى داشته باشد که در اصطلاح «نجس» یا کثافت باطنى که در اصطلاح «گناه» مىنامند. در اقرب الموارد مىنویسد: رجس یعنى کثیف و آلوده و به معناى گناهى که باعث عذاب مىشود نیز آمده است.
در المنجد مىنویسد: رجس یعنى کثیف و نجس، به معناى کار زشت و قبیح نیز آمده است. ابن اثیر در نهایه مىنویسد: رجس یعنى نجس و کثیف، در کارهاى زشت و حرام نیز استعمال شده است. در لسان العرب مىنویسد: رجس یعنى نجس، در کارهاى حرام و زشت نیز استعمال شده است. راغب اصفهانى در مفردات آورده است: رجس یعنى کثیف و پلید، پلیدى گاهى از جهت طبع است، گاهى به حکم عقل، زمانى در نظر شرع و هنگامى از هر سه جهت پلید است مانند مردار.
رجس در قرآن شریف به هر دو معنا آمده است. گاهى به معناى نجاست ظاهرى آمده، مانند:
«إِلّا أَنْ یَکُونَ مَیْتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً أَوْ لَحْمَ خِنْزِیرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ»؛[1]
مگر این که مردار باشد یا خون ریخته شده یا گوشت خوک، اینها نجس هستند.
گاهى هم به معناى آلودگى باطنى آمده مانند:
«وَمَنْ یُرِدْ أَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً کَأَ نَّما یَصَّعَّدُ فِى السَّماءِ کَذ لِکَ یَجْعَلُ اللَّهَ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ»؛[2]
خدا اراده اضلال هر کس را بنماید سینهاش را تنگ و سخت قرار مىدهد گویا مىخواهد به آسمان برود. خدا بدینسان آلودگى را قرار مىدهد برکسانى که ایمان نمىآورد.
«وَأَمّا الَّذِینَ فِى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلى رِجْسِهِمْ وَماتُوا وَهُمْ کافِرُونَ»؛[3]
کسانى که در قلبشان مرض هست خدا پلیدى آنها را اضافه مىکند، و در حال کفر از دنیا مىروند.
«قالَ قَدْ وَقَعَ عَلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ رِجْسٌ وَغَضَبٌ».[4]
رجس در این آیات در یک حالت مخصوص نفسانى استعمال شده است، هر نفسى که تنگ و تاریک و نور ایمان در آن نتابیده باشد پلید و رجس است.
رجس در قرآن به هر دو معنا آمده است لیکن رجسى را که در آیه تطهیر استعمال شده نمىتوان به معناى نجس اصطلاحى تفسیر نمود، زیرا وجوب اجتناب از نجاستهاى ظاهرى به اهل بیت تنها اختصاص ندارد بلکه اجتناب از نجاسات بر همه مکلّفین واجب است، با این که آیه با ذکر لفظ (انّما) که مفید حصر است این موضوع را به اهل بیت اختصاص داده است.
به علاوه، وجوب اجتناب از نجاسات براى اهل بیت مزیّت و فضیلتى نیست، و احتیاج به آن همه تشریفات نداشت که رسول خدا صلى الله علیه و آله جامهاش را بر آنان بیفکند و بگوید خدایا اینان اهل بیت من هستند آلودگى را از ایشان زائل کن، و به قدرى در این باره عنایت بخرج دهد که حتى به همسرش ام سلمه هم اجازه ندهد زیر جامه داخل شود تا مشمول آیه واقع گردد. وجوب اجتناب از نجاسات آن قدر اهمیت نداشت که حضرت على و امام حسن و امام حسین علیهم السلام و سایر اهل بیت بدان افتخار و احتجاج نمایند، بنابراین، رجس در آیه تطهیر را باید به معناى پلیدى روح و باطن تفسیر نمود.
اراده
اراده هایى که در قرآن شریف به خدا نسبت داده شده دو نوع است: نوع اول اراده تکوینى است، مقصود از اراده تکوینى این است که شىء مراد در نظام تکوین و واقع تحقق پیدا کرده است. مانند:
«وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ»[5]؛
چون خدا براى گروهى بدى اراده کند جلوگیر ندارد.
«إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ»[6]؛
امر خدا وقتى که اراده کند چیزى را به این است که به او فرمان مىهد باش، پس آن چیز وجود پیدا مىکند.
در ارادههاى تکوینى مراد هرگز تخلف پیدا نمىکند، اگر اراده خدا به چیزى تعلق گرفت وجود آن، حتمى و ضرورى خواهد بود.
نوع دوم اراده تشریعى است، مقصود از اراده تشریعى این است که خداوند متعال از لحاظ تشریع و جعل قانون چیزى را اراده نموده است، یعنى چیزهایى را که مىخواسته مردم انجام دهند طبق آنها قانون و حکم جعل نموده است. مانند:
«فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَمَنْ کانَ مَرِیضاً أَوْ عَلى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیّامٍ أُخَرَ یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الیُسْرَ وَلا یُرِیدُ بِکُمُ العُسْرَ»؛[7]
هر کس در ماه رمضان حاضر بود باید روزه بگیرد و هر کس مریض یا مسافر بود عوض آن را در روزهاى دیگر بگیرد. خدا براى شما راحتى خواسته و سختى را نخواسته است.
«ما یُرِیدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلکِنْ یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمْ وَلِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ»؛[8]
خدا اراده نکرده شما را در حرج و سختى بیندازد بلکه اراده کرده که شما را پاک گرداند و نعمتش را بر شما تمام کند.
در اراده تشریعى مراد حق تعالى در نظام تشریع و قانون گذارى تحقق پیدا کرده و طبق مراد و خواستهاش دستور صادر نموده است. در دو آیه مذکور خدا مىفرماید: در نظام تشریع عسر و حرج وجود ندارد بلکه طهارت و اتمام نعمت است.
اکنون لازم است در آیه تطهیر نیز دقت کنیم ببینیم اراده در آن جا اراده تکوینى است یا اراده تشریعى، بنابر این که اراده تشریعى باشد معناى آیه چنین مىشود: خدا در نظام تشریع و قانون گذارى مقرر فرموده که شما اهل بیت گناه نکنید یا مقرر فرموده که از نجاسات و پلیدىها اجتناب کنید. یعنى احکام و قوانینى جعل نموده که اگر بدانها عمل کنید از گناه محفوظ مىمانید یا درباره طهارت و نجاست احکامى صادر نموده و از شما خواسته که بدانها عمل کنید تا پاک و پاکیزه باشید.
لیکن اگر از طریق انصاف خارج نشوید و اندکى دقت بفرمایید زیر بار این معنا نخواهید رفت. از وجدان پاک خوانندگان داورى مىخواهم آیا مىتوان گفت: خدا در مقام اثبات فضیلت اهل بیت به آنان مىگوید: شما را گرامى داشتهام و خواستهام که گناه نکنید یا درباره طهارت و نجاست احکامى صادر نموده و از شما خواستهام که بدانها عمل کنید تا بدن و لباستان پاک باشد. ترک گناه و اجتناب از نجاسات اختصاص به اهل بیت ندارد بلکه این موضوع را خدا از همه مکلفین خواسته است.
اگر مقصود از طهارت، همین معنا بود به این همه تشریفات نیاز نبود و لازم نبود که پیغمبر صلى الله علیه و آله جامه را بر سر اهل بیت بیفکند تا دیگران مشمول آیه نشوند! لازم نبود همسر خودش ام سلمه را از ورود به زیر آن ممنوع سازد! مگر خدا از ام سلمه نخواسته بود که گناه نکند و بدن و لباسش را طاهر سازد؟ وانگهى ام سلمه اگر از آیه تطهیر همین معنا را فهمیده بود چه اصرارى داشت زیر کسا داخل شود تا مشمول آیه واقع گردد؟!
داستان اصحاب کساء و آیه تطهیر یک جنبه فوق العادگى داشته که اهل بیت بدان افتخار مىکردند، به قدرى در بین مسلمانان شیوع پیدا کرد که آن عده معدود به نام اصحاب کساء خوانده مىشدند. اهل بیت پیغمبر گاه و بى گاه از این فضیلت بزرگ سخن مىگفتند و خاطره آن را زنده نگاه مىداشتند:
على بن ابى طالب علیه السلام در داستان فدک با ابوبکر احتجاج نمود و فرمود: اى ابابکر! آیه تطهیر درباره من نازل شده یا درباره تو؟ ابوبکر پاسخ داد: درباره تو، باز على علیه السلام در شورایى که بعد از عمر براى تعیین خلیفه تشکیل شد با حاضران احتجاج نمود و فرمود: آیا جز من واهل بیتم کسى در بین شما هست که آیه تطهیر دربارهاش نازل شده باشد؟ پاسخ دادند: نه.
امام حسن علیه السلام بعد از وفات پدر بزرگوارش براى مردم کوفه خطبه خواند و در ضمن آن فرمود: من ازجمله اهل بیتى هستم که آیه تطهیر درباره شان نازل شده و خدا پاک و پاکیزه شان نموده است. بعداً هم اهل بیت همیشه بدان فضیلت بزرگ افتخار نموده و خاطرهاش را در دلها زنده نگاه مىداشتند.
اکنون وجدان پاک وبى آلایش خوانندگان را داور قرار مىدهم آیا احتمال مىدهید که درتمام این حوادث پیغمبر و على بن ابى طالب وامام حسن وامام حسین و سایر اهل بیت علیهم السلام مىخواستهاند بگویند: خداوند متعال چنین فضیلت بزرگى را به ما عطا فرموده و ما را مخصوص لطف خویش قرار داده وازماخواسته که گناه نکنیم و یا بدن و لباسمان را طاهر سازیم؟! اگر چنین معنایى مراد بود پس چرا یک نفر از میان مردم بر نخاست بگوید شما این همه درباره آیه تطهیر سخن مىگویید وبدان افتخار مىکنید، این که فضیلتى براى شما اثبات نمىکند، زیرا خدا از همه ما خواسته که گناه نکنیم و بدن و لباسمان را طاهر سازیم، گمان نمىکنم هیچ اهل تحقیقى حاضر باشد آیه را بر چنین معناى مبتذلى حمل کند؛ مگر این که اهل تعصب و عناد باشد یا غرض و مرضى داشته باشد.
بنابراین توضیحات، آیه را نمىتوان بر اراده تشریعى حمل کرد، بلکه ناچاریم آن را به معناى اراده تکوینى بگیریم، آن وقت معناى آیه چنین مىشود: خداوند بزرگ اراده نموده و در نظام تکوین و آفرینش موجودات چنین مقرر فرموده که شما اهل بیت از گناه و آلودگى باطنى پاک و منزه باشید. در چنین فضیلت بزرگى که مقام عصمت اهل بیت را اثبات مىکند، منت نهادن خدا و اهتمام پیغمبر در تعیین مصداق اهل بیت و افتخار و احتجاج على بن ابى طالب و امام حسن و امام حسین و سایر اهلبیت علیهم السلام کار معقول و پسندیدهاى شمرده مىشود.
گذشته از همه اینها، روایاتى داریم که آیه را به عصمت تفسیر مىکند. از باب نمونه: ابن عباس از رسول خدا صلى الله علیه و آله روایت نموده که فرمود: خدا انسانها را به دو بخش تقسیم نمود و مرا در بهترین آنها قرار داد. چنان که مىفرماید: «وَأَصْحابُ الَیمِینِ ما أَصْحابُ الَیمِینِ» «وَأَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ» پس من از اصحاب یمین و بهترین آنان هستم.
سپس آنها را به سه قسمت تقسیم کرد و مرا در بهترین آنان قرار داد چنان که مىفرماید: «فَأَصْحابُ المَیْمَنَةِ ما أَصْحابُ المَیْمَنَةِ* وَأَصْحابُ المَشْأَمَةِ ما أَصْحابُ المَشْأَمَةِ* وَالسّابِقُونَ السّابِقُونَ» پس من از سابقین و بهترین آنان هستم.
سپس آنها را به قبیلهها تقسیم نمود و مرا از جمله بهترین آنان قرار داد. چنان که مىفرماید: «وَجَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَقَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ» پس من پرهیزکارترین فرزندان آدم و گرامىترین آنان هستم، ولى بدان مطلب فخر نمىکنم.
سپس آنها را به خانوادهها تقسیم نمود و مرا در بهترین خانوادهها قرار داد. چنان که مىفرماید: «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ البَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» پس من و اهل بیتم از گناه و معصیت معصوم هستیم.[9]
على بن ابى طالب علیه السلام مىفرماید: فضائل اهل بیت زیاد است، زیرا خدا درباره آنان مىفرماید: «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ البَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» پس خدا ما را از تمام بدىهاى ظاهرى و باطنى پاک نمود و بر طریقه حق قرار داد.[10]
اشکال
بعضى گفتهاند: آیه تطهیر دلیل عصمت نیست، زیرا در سیاقِ آیاتِ زنان پیغمبر نازل شده است، آیات قبل و بعد از آن، درباره زنان رسول خدا نازل شده و آنان مخاطب هستند، و به قرینه سیاق باید گفت: آیه تطهیر نیز اختصاص به زنان پیغمبر دارد، و حداقل باید زنان آن حضرت را مشمول آیه تطهیر بدانیم، بنابراین اگر آیه را دلیل عصمت بدانید باید زنان رسول خدا را نیز معصوم بدانید، در صورتى که این مطلب را نه کسى گفته و نه مىتوان گفت. از این رهگذر است که باید بگوییم آیه تطهیر شامل زنان پیغمبر مىشود ولى اصلًا دلالت بر عصمت ندارد، نه در مورد زنان آن حضرت نه در مورد سایر اهل بیت.
پاسخ
علامه سید عبدالحسین شرف الدین رضى الله عنه اشکال مذکور را نقل نموده و به چند وجه از آن پاسخ مىدهد:
1- احتمال مذکور، اجتهاد در مقابل نص است، زیرا در روایات زیادى که به حد تواتر مىرسد شأن نزول آیه ذکر شده و دلالت مىکنند که آیه تطهیر درباره پیغمبر و على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام نازل شده و رسول خدا صلى الله علیه و آله جامهاش را بر سر آنان افکند و آیه را تلاوت فرمود. و در پاسخ ام سلمه و عایشه و زینب که گفتند: ما از اهل بیت هستیم؟ فرمود: سر جاى خود باشید و نزدیک نیایید و بهام سلمه فرمود: تو نیز خوب هستى.
2- اگر آیه تطهیر درباره زنان رسول خدا نازل شده بود باید به صورت خطاب مؤنث ادا شده باشد. یعنى باید بگوید:
«انما یرید اللّه و لیذهب عنکنّ الرجس اهل البیت و یطهّرکنّ تطهیراً»
نه به صورت جمع مذکر.
3- در بین عربهاى فصیح مرسوم است که در بین کلامشان جملههاى معترضه مىآورند. در قرآن مجید هم جملههاى معترضه استعمال شده است؛ مثلًا «فَلَمّا رَأى قَمِیصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ قالَ إِنَّهُ مِنْ کَیْدِکُنَّ إِنَّ کَیْدَکُنَّ عَظِیمٌ* یُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا وَاسْتَغْفِرِى لِذَنْبِکِ إِنَّکِ کُنْتِ مِنَ الخاطِئِینَ».[11]
جمله «یُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا» جمله معترضه است که در میان کلام استعمال شده است.
پس چه مانع دارد بگوییم: آیه تطهیر هم به عنوان یک جمله معترضه در بین آیات مربوط به زنان رسول خدا نازل شده است. خداوند متعال آیه تطهیر را در بین آن آیات قرار داد تا بدین نکته اشاره کند که چون اهل بیت پیغمبر از گناه معصوم هستند نباید به آنان تعدى شود حتى زنان پیغمبر هم باید احترام آنان را مراعات نمایند.
4- در عین حال که در قرآن کریم تحریفى واقع نشده و آیات آن کتاب آسمانى اصلًا کم و زیاد نشده است لیکن این مطلب مسلم نیست که آیات و سورهها، عیناً به همان ترتیبى که نازل شده جمع و تدوین شده باشد؛ مثلًا چندان بعید نیست که آیه تطهیر تنها و درباره اهل بیت نازل شده باشد، ولى در موقعى که آیات قرآن جمع و تدوین مىشد آن را در بین آیات مربوط به زنان پیغمبر گنجانیده باشند، عمداً یا جهلًا.[12]
تذکر
از مطالعه و بررسى احادیثى که در شأن نزول آیه تطهیر وارد شده این مطلب استفاده مىشود که داستان مزبور، یک قضیه کاملًا طبیعى و عادى نبوده که رسول گرامى اسلام بعد از صرف غذا خواسته باشد با دختر و داماد و نوه هایش استراحت کند. آن گاه گلیم یا پارچه خیبرى یا عبایش را بر سر آنان بکشد و دو فرزندش را در آغوش گیرد و بخوابد. سپس مهر پدرى گل کرده در حق آنان دعا کند. بلکه از مطالعه و دقت در مجموع احادیث استفاده مىشود که واقعهاى کاملًا غیر عادى بوده و خوابیدن اصلًا مطرح نبوده است.
در احادیث وارد است که پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله حسن و حسین را روى زانوها و على و فاطمه را در مقابل صورتش نشانید آن گاه پارچه خیبرى را روى آنان افکند و دعا کرد و آیه را تلاوت نمود. رسول خدا صلى الله علیه و آله مىخواست بدین وسیله مصداق اهل بیت را به طور دقیق تعیین کند و راه سوء استفادهها را ببندد مبادا بعداً دیگران بخواهند خود را به عنوان اهل بیت به مسلمانان جا بزنند.
اگر این قضیه کاملًا عادى بود پس چرا تا مدت هفت ماه هر روز بامداد مرتباً از خانه زهرا عبور مىکرد و آیه را بر آنان مىخواند، تا دیگران بشنوند و نقل کنند؟! و چرا على بن ابى طالب علیه السلام و اولادش همواره آن قضیه را تکرار کرده وبدان افتخار و احتجاج مىنمودند؟![13]
[1]. انعام( 6) آیه 145
[2]. همان، آیه 125
[3]. توبه( 9) آیه 125
[4]. اعراف( 7) آیه 71
[5]. رعد( 13) آیه 19
[6]. یس( 36) آیه 82
[7]. بقره( 2) آیه 185
[8]. مائده( 5) آیه 6
[9]. الدّر المنثور، ج 5، ص 199
[10]. غایة المرام، ج 3، ص 199
[11]. یوسف( 12) آیه 29
[12]. علامه سید عبدالحسین شرف الدین، کلمة الغراء فى تفضیل الزهراء، ص 213
[13] امینى، ابراهیم، بررسى مسائل کلى امامت، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: پنجم، 1390.