پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

لزوم امام از نظر حديث‏

لزوم امام از نظر حدیث‏

 

طبق احادیث زیادى‌ که از پیغمبر اکرم و اهل بیت علیهم السلام صادرشده وجود امام براى‌ باقى‌ ماندن نوع انسان ضرورت دارد. هر وقت نسل بشر روى‌ زمین باشد امام و حجت نیز باید در میانشان موجود باشد. احادیث به قدرى‌ زیاد است که مى‌‏توان آنها را از حیث معنا متواتر و قطعى‌ الصدور شمرد. از باب نمونه:

1- سلیمان اعمش مى‌‏گوید: امام صادق علیه السلام به وسیله پدرانش از حضرت سجاد علیه السلام روایت نموده که فرمود: از هنگامى‌ که خدا آدم را آفرید هرگز زمین از حجت خالى‌ نبوده است، یا ظاهر و مشهور بوده یا غایب و مخفى‌، تا قیامت نیز از وجود حجت خالى‌ نخواهد شد. اگر امام نباشد خدا پرستش نمى‌‏شود، اعمش مى‌‏گوید به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: مردم چگونه از وجود امام غایب منتفع مى‌‏شوند؟ فرمود:

چنان که از خورشید پشت ابر سود مى‌‏برند از امام غایب نیز منتفع مى‌‏شوند.[1]

2- عبداللَّه بن سلیمان عامرى‌ از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: زمین هیچ گاه از حجت خالى‌ نمانده که حلال و حرام را به مردم یاد دهد و آنان را به سوى‌ راه راست هدایت کند.[2]

3- ابو بصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: خدا بزرگ‏تر از آن است که زمین را بدون وجود امام عادل رها کند.[3]

4- ابوالعلا مى‌‏گوید: به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: آیا ممکن است زمین بدون وجود امام عادل باقى‌ بماند؟ فرمود: نه.[4]

5- ابو بصیر از امام صادق یا باقر علیه السلام نقل کرده که فرمود: خدا زمین را بدون وجود عالم نگذاشته. اگر چنین نباشد حق از باطل تمیز داده نمى‌‏شود.[5]

6- ابو حمزه از حضرت باقر علیه السلام نقل کرده که فرمود: به خدا سوگند: پروردگار از هنگامى‌ که آدم را آفرید، هیچ گاه زمین را بى‌ امام نگذاشته است. امام، مردم را به جانب خدا هدایت مى‌‏کند و بر بندگانش حجت است. در آینده نیز زمین بدون امام باقى‌ نخواهد ماند تا حجت باشد بر بندگانش.[6]

7- ابو حمزه مى‌‏گوید: به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: آیا ممکن است زمین بدون وجود امام باقى‌ بماند؟ فرمود: اگر زمین بدون امام باشد فرو خواهد رفت.[7]

8- محمد بن فضیل مى‌‏گوید به حضرت رضا علیه السلام عرض کردم: آیا زمین بدون وجود امام باقى‌ مى‌‏ماند؟ فرمود: نه. گفتم: از حضرت صادق علیه السلام براى‌ ما روایت شده که زمین خالى‌ از وجود امام نمى‌‏شود مگر وقتى‌ که اهل زمین مورد غضب خدا واقع شوند. فرمود: زمین بى‌ امام نمى‌‏شود. اگر امام نباشد زمین فرو خواهد رفت.[8]

9- ابو حمزه نقل کرده که حضرت باقر علیه السلام فرمود: اى‌ ابا حمزه! هر کس قصد سفر داشته باشد چندین فرسخ مى‌‏رود تا براى‌ خودش راهنمایى‌ پیدا کند. در صورتى‌ که شما از راه‏هاى‌ آسمان بى‌ اطلاع‏تر از راه‏هاى‌ زمین هستید. پس براى‌ خودت راهنمایى‌ طلب کن.[9]

10- حسن بن على‌ علیه السلام مى‌‏فرماید: خدا از هنگامى‌ که آدم را آفرید، تا قیامت، زمین را خالى‌ از حجت نمى‌‏گذارد. به برکت وجود امام بلا از زمین دفع مى‌‏شود و باران رحمت نازل و برکات زمین خارج مى‌‏گردد.[10]

11- ابن طیار مى‌‏گوید: از حضرت صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: اگر در زمین بیش از دو نفر نباشد یکى‌ از آنان حتماً امام خواهد بود.[11]

12- کرام مى‌‏گوید: حضرت صادق علیه السلام فرمود: اگر در زمین بیش از دو نفر نباشد یکى‌ از آنان امام خواهدبود. آخرین فردى‌ که از دنیا مى‌‏رود امام است، تا هیچ کس نتواند در مقابل خدا احتجاج کند که مرا بدون امام گذاشتى‌.[12]

13- یونس بن یعقوب مى‌‏گوید از حضرت صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: اگر در زمین بیش از دو نفر نباشد یکى‌ از آنان حتماً امام خواهد بود.[13]

14- فضیل مى‌‏گوید: تفسیر آیه‏ «وَلِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ» را از حضرت صادق علیه السلام پرسیدم، فرمود: هر امامى‌ هدایت کننده مردم عصر خودش مى‌‏باشد.[14]

15- ابو محمد مى‌‏گوید: به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: معناى‌ آیه‏ «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ» چیست؟ فرمود: رسول خدا منذر بود و على‌ هادى‌، اى‌ ابامحمد! آیا امروز هم هدایت کننده‏اى‌ (هادى‌) هست؟ عرض کردم آرى‌ همواره هدایت کننده‏اى‌ از شما بوده است و اکنون این مقام در اختیار شماست. فرمود: خدا تو را رحمت کند اى‌ ابا محمد! اگر آیه‏اى‌ بر شخصى‌ نازل شود آن گاه آن شخص بمیرد آیه هم بمیرد کتاب مرده است، نه، چنین نیست بلکه قرآن زنده است، چنان که در گذشتگان جارى‌ بود در آیندگان نیز جریان دارد.[15]

16- ابو بصیر مى‌‏گوید: حضرت صادق علیه السلام فرمود: اوصیاى‌ پیغمبر درهاى‌ ارتباط با خدا هستند، اگر آنان نباشند خدا شناخته نمى‌‏شود. به واسطه آنان خدا بر بندگانش احتجاج مى‌‏کند.[16]

17- ابو خالد کابلى‌ مى‌‏گوید: تفسیر آیه‏ «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِى‌ أَنْزَلْنا» را از حضرت باقر سؤال نمودم. فرمود: اى‌ ابا خالد؟ به خدا سوگند آن نور امام است، اى‌ اباخالد نور امام در قلب مؤمنان از نور خورشید تابنده‏تر است، امامان هستند که قلب‏هاى‌ مؤمنین را نورانى‌ مى‌‏گردانند خدا نور ائمه را از قلب هر کس که بخواهد پوشیده مى‌‏دارد در نتیجه قلب هایشان تاریک مى‌‏گردد.[17]

18- حرث بن مغیره از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: زمین بدون وجود عالمى‌ که مردم به او احتیاج دارند ولى‌ او به مردم احتیاج ندارد و حلال و حرام را به آنان یاد مى‌‏دهد باقى‌ نخواهد ماند.[18]

19- اسحاق بن غالب از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: خدا و رسول امام را تعیین نمودند تا بر مردم حجت باشد. به واسطه وجود امام ارتباط بین زمین و آسمان برقرار است و فیوضات خدا قطع نمى‌‏شود. خدا اعمال بندگان را جز به ولایت امام قبول نمى‌‏کند. خدا بعد از آن که مردم را هدایت نمود در سرگردانى‌ قرار نمى‌‏دهد.

تا این که راه تقوا را به آنان نشان دهد و حجت بر آنان تمام گردد.[19]

20- زراره و فضیل از حضرت باقر علیه السلام روایت کرده‏اند که فرمود: علمى‌ که بر آدم نازل شد از بین نمى‌‏رود، بلکه به ارث به دست مردم مى‌‏رسد. على‌ بن ابى‌ طالب عالم این امت بود، هیچ عالمى‌ از ما از دنیا نمى‌‏رود جز این که عالم دیگرى‌‏ جانشینش مى‌‏گردد.[20]

21- محمد بن مسلم از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: قبل از آفرینش انسان و با او و بعد از او باید حجت موجود باشد.[21]

22- علاء بن سیابه از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که در تفسیر آیه‏ «إِنَّ هذا القُرآنَ یَهْدِى‌ لِلَّتِى‌‏هِىَ أَقْوَمُ» فرمود: قرآن مردم را به سوى‌ امام هدایت مى‌‏کند.[22]

23- ابو بصیر از حضرت باقر علیه السلام روایت کرده که در تفسیر آیه‏ «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً» فرمود: دین یعنى‌ ولایت.[23]

24- عمار ساباطى‌ مى‌‏گوید: از حضرت صادق علیه السلام پرسیدم معناى‌ آیه‏ «أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللَّهِ کَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْواهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ المَصِیرُ* هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ» چیست؟ فرمود: کسانى‌ که از رضایت خدا پیروى‌ نمودند امام هستند. به خدا سوگند امامان درجات مؤمنین مى‌‏باشند. به واسطه ولایت آنان با ما و معرفتشان به ما خدا اعمالشان را مضاعف مى‌‏کند و درجاتشان را بالا مى‌‏برد.[24]

 

25- حضرت صادق علیه السلام خطبه‏اى‌ خواند و فرمود: خدا به وسیله امامان اهل بیت دین را روشن نمود، و چشمه‏هاى‌ علومش را آشکار ساخت. هر کس حق واجب امام را بشناسد شیرینى‌ ایمان را خواهد چشید و حسن و زیبایى‌ اسلام را درک خواهد نمود، زیرا خدا امام را راهنما و حجت مردم قرار داده است. تاج عظمت را بر سرش نهاده و نور جبار وجودش را فرا گرفته است. توسط یک سبب و نیروى‌ آسمانى‌ که مواد آن تمام نمى‌‏شود تأییدش مى‌‏کند. فیوضات حق تعالى‌ به بندگان نمى‌‏رسد جز به‏ وسیله اسباب خدا معرفت بندگان را قبول نمى‌‏کند مگر به معرفت امام. امام، به مشکلات وحى‌ و معضلات سنن و مشتبهات آراى‌ عالم است. خدا همواره امامان را از بین فرزندان حسین علیه السلام انتخاب مى‌‏کند. هر امامى‌ بمیرد خدا از صلب او امام دیگرى‌ را براى‌ مردم منصوب مى‌‏کند تا براى‌ آنان راهنماى‌ روشن و مناره درخشانى‌ باشد.

پیشوایانى‌ هستند از جانب خدا که مردم را به سوى‌ حق و حقیقت هدایت مى‌‏کنند و با حق قضاوت مى‌‏نمایند. برگزیده فرزندان آدم و نوح و ابراهیم و اسماعیل مى‌‏باشند، افراد ممتاز عترت پیغمبر هستند. خدا پیش از آن که جسم آنان را بیافریند گوهر وجودشان را در عالم ذرو در طرف راست عرش ایجاد نمود و در جهان غیب مخفى‌ بودند. خدا آنان را حیات انسان‏ها و ستون‏هاى‌ اسلام قرار داد.[25]

26- ابوصلت هروى‌ از امام رضا علیه السلام روایت کرده که فرمود: امام یگانه دهر است و هیچ کس به مقام و منزلت او نمى‌‏رسد، و هیچ دانشمندى‌ با او برابرى‌ نمى‌‏کند، بدلى‌ برایش پیدا نمى‌‏شود و مثل و نظیرى‌ ندارد. تمام فضایل در وى‌ جمع‏است لیکن نه به واسطه طلب و اکتساب بلکه از جانب خدا بدان فضیلت اختصاص یافته است. چه کسى‌ مى‌‏تواند امام را بشناسد و انتخابش کند؟

هیهات، هیهات، عقل‏ها متحیر و خردها پریشان و اندیشه‏ها حیران و دیده‏ها نابینا و بزرگان کوچک و حکما قاصر و سخن گویان و شعرا ناتوان و ادبا عاجز و بلغا جاهلند که بتوانند شأنى‌ از شئون یا فضیلتى‌ از فضائل امام را بیان کنند، هرگز نمى‌‏توانند بلکه همه خردها به عجز و ناتوانى‌ اعتراف مى‌‏نمایند. چگونه مى‌‏توان امام را توصیف نمود یا به کنه وجودش پى‌ برد یا امرى‌ از امورش را ادراک کرد؟!

کجا بدلى‌ برایش یافت مى‌‏شود؟ چگونه و کجاست که ستایش ستایش گران و توصیف وصف کنندگان بتواند به او برسد؟ با چنین مقام و منزلتى‌ که امام دارد کجا مى‌‏توان او را شناخت و انتخاب نمود؟ خردها چگونه مى‌‏توانند در این موضوع دشوار دخالت کنند و کجا مثل امام پیدا مى‌‏شود؟[26]

27- حضرت على‌ علیه السلام فرمود: مثل آل محمد مثل ستارگان آسمان است هرگاه ستاره‏اى‌ غروب کند ستاره دیگرى‌ طلوع مى‌‏کند.[27]

28- عمر بن ثابت از پدرش و او از حضرت باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: اگر زمین یک روز از وجود امام خالى‌ شود اهلش را فرو مى‌‏برد و خدا به سخت‏ترین عذاب‏ها گرفتارشان مى‌‏کند، زیرا خدا ما را حجت زمین و امان اهل زمین قرار داده است. مادام که ما در بینشان باشیم از فرو رفتن در امانند و هنگامى‌ که خدا بخواهد آنان را به هلاکت رساند و مهلتشان ندهد ما را از میانشان مى‌‏برد آن گاه هر چه خواهد به سرشان مى‌‏آورد.[28]

29- على‌ بن ابى‌ طالب علیه السلام فرمود: زمین از وجود قائمى‌ که براى‌ خدا قیام کند و حجت حق را برپا دارد خالى‌ نمى‌‏گردد. یا ظاهر ومشهور است یا ترسان و مخفى‌، براى‌ این که حجت‏هاى‌ خدا باطل نگردد. به خدا سوگند از حیث عدد کم‏اند لیکن از جهت قدر و مقام بزرگند. خدا به وسیله آنان حجت و براهین خودش را حفظ مى‌‏کند تا هنگامى‌ که آن براهین را در نزد امثال خودشان ودیعه گذارند و در قلوبشان نشو و نما دهند. علم، آنان را به حقیقت بصیرت و بینایى‌ رسانده است و به روح یقین واصل شده‏اند. آن چه را شیفتگانِ مال و ثروت، دشوار مى‌‏شمارند در نظر آنان سهل و آسان است. به چیزى‌ که جهال از آن وحشت دارند مأنوسند. به واسطه بدن هایى‌ که ارواحش به محل اعلا مربوط است در دنیا زندگى‌ مى‌‏کنند. آنان در زمین خلیفه‏هاى‌‏ خدا و دعوت کنندگان به دین هستند.[29]

30- جابر مى‌‏گوید به حضرت باقر علیه السلام عرض کردم: به چه علت مردم احتیاج به پیغمبر و امام دارند؟ فرمود: وجود پیغمبر و امام براى‌ بقا و صلاح عالم لازم است زیرا در صورتى‌ که پیغمبر یا امام در بین بشر موجود باشد خدا عذاب را از آنان برطرف مى‌‏سازد.

خدا در قرآن مى‌‏فرماید: «اى‌ محمد صلى‌ الله علیه و آله مادام که تو در میان مردم باشى‌ عذاب بر آنان نازل نمى‌‏شود». و رسول خدا فرمود: چنان که ستارگان براى‌ اهل آسمان امانند اهل بیت من نیز براى‌ اهل زمین امان مى‌‏باشند. وقتى‌ ستارگان نابود شوند براى‌ اهل آسمان پیش آمد ناگوارى‌ رخ مى‌‏دهد. و هنگامى‌ که اهل بیت من در میان مردم نباشند پیش آمد بدى‌ براى‌ اهل زمین فرا خواهد رسید.

مراد از اهل بیت امامانى‌ است که خدا اطاعتشان را در ردیف اطاعت خود قرار داده و مى‌‏فرماید: اى‌ کسانى‌ که ایمان آورده‏اید، از خدا اطاعت کنید و از پیغمبر و اولى‌‏الامر نیز اطاعت نمایید.

اهل‏بیت پیغمبر که اولى‌ الامر هستند معصوم و پاک مى‌‏باشند، مرتکب گناه و عصیان نمى‌‏شوند، از جانب خدا تأیید مى‌‏شوند، به کارهاى‌ نیک موفق و در راه راست قرار دارند، به برکت وجود آنان خدا به بندگانش روزى‌ مى‌‏دهد و بلاد را آباد مى‌‏کند و از آسمان باران نازل مى‌‏شود، و برکات زمین خارج مى‌‏گردد و بر گناه کاران عذاب نازل نمى‌‏شود.

روح القدس از آنان مفارقت نمى‌‏کند، آنان از قرآن و قرآن از آنان جدا نمى‌‏گردد.[30]

31- ذریح محاربى‌ مى‌‏گوید از حضرت صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: به خدا سوگند!

از هنگامى‌ که آدم قبض روح شد خدا زمین را از وجود امام خالى‌ نگذاشته است او مردم را به سوى‌ خدا هدایت مى‌‏کند و حجت بر بندگان مى‌‏باشد. هر کس او را رها کند به هلاکت مى‌‏رسد، و هر کس از او اطاعت نماید رستگار مى‌‏گردد.[31]

32- حضرت امام رضا علیه السلام مى‌‏فرماید: خداوند متعال، به چند علت، صاحبان امر را قرار داد و به مردم دستور داد از آنان اطاعت نمایند: یکى‌ از علل این است که: چون براى‌ مردم قوانین و دستورهاى‌ معینى‌ تعیین شده و مأمورند از حدود شرعى‌ تجاوز ننمایند، این موضوع امکان نداشت مگر این که شخص امینى‌ بر آنان گمارده شود تا برنامه‏هاى‌ عملى‌ را اجرا سازد و ایشان را از کارهاى‌ حرام بازدارد، زیرا افراد ملت اگر مراقبى‌ نداشته باشند، هیچ کس حاضر نمى‌‏شود براى‌ جلوگیرى‌ از فساد دیگران از لذایذ و منافع خودش صرف نظر کند، به همین جهت، خدا سرپرستى‌ براى‌ مردم تعیین فرمود تا از فساد جلوگیرى‌ کند، و حدود و احکام الهى‌ را بر پا دارد.

علت دیگر: هیچ فرقه و ملتى‌ را پیدا نمى‌‏کنیم که بتواند بدون وجود زمام دار و رئیس زندگى‌ نماید، بلکه همه مردم در امور دنیوى‌ و دینى‌ احتیاج به رئیس دارند.

بدین جهت، از حکمت خدا دور است که مردم را بدون وجود زمام دار رها سازد با اینکه مى‌‏داند بدون او امورشان اصلاح و اداره نمى‌‏شود. باید برایشان زمام دارى‌ تعیین کند تا به واسطه او با دشمنان جنگ کنند و اموال عمومى‌ را تقسیم نمایند. نماز جمعه و جماعت را بر پا سازد و از ستم دیدگان دفاع کند.

علت دیگر: اگر امامى‌ که سرپرست و امین و حافظ احکام الهى‌ باشد براى‌ مردم تعیین نشود آثار ملت از بین مى‌‏رود، دین نابود مى‌‏گردد، سنت و احکام دین تحریف و تغییر مى‌‏یابد، بدعت گذاران بدعت هایى‌ در دین مى‌‏گذارند و بى‌ دینان احکامى‌ را از دین پایمال مى‌‏کنند، آن گاه امر را بر مسلمانان مشتبه مى‌‏سازند، زیرا ما مى‌‏بینیم که‏ مردم ناقص و محتاجند، اختلاف عقیده دارند، هواهاى‌ گوناگون و حالات مختلف دارند، از این رهگذر است که اگر خدا سرپرستى‌ را که دستورهاى‌ پیغمبر را نگه دارى‌ کند براى‌ مردم تعیین نکند فاسد مى‌‏شوند و شرایع و سنن و احکام الهى‌ تحریف مى‌‏شود. در نتیجه، تمام خلق فاسد مى‌‏شوند.[32]

33- فضیل بن یسار مى‌‏گوید از حضرت صادق و باقر علیهما السلام شنیدم که مى‌‏فرمودند:

علمى‌ که از جانب خدا بر آدم نازل شده از بین نمى‌‏رود بلکه از راه توارث در بین بشر باقى‌ مى‌‏ماند. علوم و آثارى‌ که منسوب به پیمبران باشد و از طریق اهل بیت نباشد باطل است و على‌ علیه السلام عالم این امت بود. هیچ عالمى‌ از ما از دنیا نمى‌‏رود مگر این که کسى‌ را جانشین خویش قرار مى‌‏دهد که مثل علوم او را داشته باشد.[33]

34- یونس بن یعقوب مى‌‏گوید: گروهى‌ از اصحاب نزد حضرت صادق علیه السلام بودند، مانند حمران پسر اعین و محمد پسر نعمان و هشام فرزند سالم و طیار و جماعتى‌ دیگر، از جمله کسانى‌ که خدمت حضرت صادق علیه السلام حضور داشت جوانى‌ بود به نام هشام بن حکم، امام صادق علیه السلام به او فرمود: اى‌ هشام! آیا داستان مناظره‏اى‌ را که با عمرو بن عبید داشتى‌ براى‌ ما تعریف نمى‌‏کنى‌؟ عرض کرد: یا بن رسول اللَّه! از عظمت و بزرگى‌ شما خجالت مى‌‏کشم و زبانم قدرت ندارد که در مقابل شما سخن بگویم.

امام صادق علیه السلام فرمود: وقتى‌ به شما دستورى‌ دادیم اطاعت کنید.

هشام گفت: به من خبر رسید که عمروبن عبید در مسجد بصره مى‌‏نشیند و براى‌ مردم سخن مى‌‏گوید. این موضوع بر من گران آمد. تصمیم گرفتم براى‌ مناظره به بصره بروم، روز جمعه بود که داخل بصره شدم، به مسجد رفتم. عمروبن عبید را دیدم که گروهى‌ زیاد اطرافش نشسته‏اند. مردم سؤال مى‌‏کنند و او پاسخ مى‌‏دهد.

صفوف مردم را شکافتم و در گوشه‏اى‌ نشستم. سپس به عمرو گفتم: اى‌ مرد دانشمند! شخص غریبى‌ هستم، اجازه مى‌‏دهى‌ سؤالى‌ بکنم؟ گفت: آرى‌ سؤال کن.

- آیا چشم دارى‌؟

- پسرک من! این چه سؤالى‌ است؟ چیزى‌ را که خودت مى‌‏بینى‌ چگونه سؤال مى‌‏کنى‌؟

- پرسش‏هاى‌ من از همین قبیل است‏

- گر چه سؤال هایت احمقانه است لیکن مانع ندارد سؤال کن پاسخ مى‌‏دهم.

- آیا چشم دارى‌؟

- آرى‌.

- با چشم هایت چه کارهایى‌ را انجام مى‌‏دهى‌؟

- با آنها رنگ‏ها و اشخاص را مى‌‏بینم.

- آیا بینى‌ دارى‌؟

- آرى‌.

- با آن چه کار مى‌‏کنى‌؟

- بوها را درک مى‌‏کنم.

- آیا دهان و زبان دارى‌؟

- آرى‌.

- با آن چه مى‌‏کنى‌؟

- با آن مزه وطعم غذاها را درک مى‌‏کنم.

- آیا گوش دارى‌؟

- آرى‌.

- با گوش چه مى‌‏کنى‌؟

- صداها را مى‌‏شنوم.

- آیا قلب دارى‌؟- آرى‌.

- با قلب چه مى‌‏کنى‌؟

- مدرکات حواس را درک مى‌‏کنم و در بین آنها تمیز مى‌‏دهم.

- مگر این حواس تو را از قلب بى‌ نیاز نمى‌‏کنند؟

- نه.

- با این که اعضا و حواس تو سالم و بى‌ عیب هستند، چه احتیاجى‌ به قلب دارى‌؟

- اعضا و جوارح وقتى‌ در چیزى‌ شک کردند آن را به قلب ارجاع مى‌‏دهند تا شک زایل گردد و یقین حاصل شود.

- پس خدا قلب را بدان جهت آفریده که شکوک حواس را برطرف سازد و تحصیل علم نماید؟

- آرى‌.

- پس بدون وجود قلب یقین و علم حاصل نمى‌‏شود؟

- نه.

- اى‌ عمرو! خدایى‌ که اعضا و حواس تو را بدون وجود امام، رها نکرده آیا ممکن است انسان‏ها را در حیرت و شک و اختلاف بگذارد و برایشان امام و پیشوایى‌ قرار ندهد که بتواند مشکلاتشان را حل کند؟

هشام مى‌‏گوید؟ عمرو ساکت شد و نتوانست پاسخ مرا بدهد، سپس به من متوجه شد و گفت: تو هشام بن حکم هستى‌؟

- نه.

- آیا از هم نشینان او هستى‌؟

- نه.

- کجایى‌ هستى‌؟

- اهل کوفه.

- پس تو خود هشام هستى‌. سپس مرا در بغل گرفت و در جاى‌ خویش نشانید، و تا نشسته بودم سخن نگفت.

وقتى‌ امام صادق علیه السلام داستان را شنید تبسم نمود و فرمود: این گونه مباحثه را از که آموختى‌؟ گفت موادش را از شما شنیدم و خودم تنظیمش نمودم. فرمود: به خدا سوگند همین مطلب در کتاب ابراهیم و موسى‌ وجود دارد.[34]

35- ابو عبیده مى‌‏گوید: به حضرت صادق علیه السلام گفتم: سالم بن ابى‌ حفصه مرا ملاقات نمود و گفت: آیا شما روایت نمى‌‏کنید که هر کس بمیرد در حالى‌ که امامى‌ نداشته باشد به مرگ جاهلیت مرده است؟ پاسخ دادم: آرى‌، گفت: امام شما حضرت باقر وفات نموده اکنون امامتان کیست؟ چون دوست نداشتم شما را به امامت معرفى‌ کنم، در پاسخ او گفتم: امامان من همیشه از آل محمد بوده و هستند، او به من گفت: کار خوبى‌ انجام نداده‏اى‌.

حضرت صادق علیه السلام فرمود: واى‌ به حال سالم، از رحمت خدا دور باد آیا سالم از درجه و مقام امام خبر دارد؟ مقام و منزلت امام بزرگ‏تر از آن است که سالم و سایر مردم مى‌‏پندارند. هیچ امامى‌ از ما وفات نمى‌‏کند مگر این که کسى‌ را باقى‌ مى‌‏گذارد که علوم او را داشته باشد وبه سیره و کردار او عمل کند و مردم را به سوى‌ همان چیزى‌ که او دعوت مى‌‏کرده دعوت کند. خدا علوم و کمالاتى‌ را که به حضرت داود عطا کرده بود، حضرت سلیمان را از آنها و افضل آنها محروم نساخت.[35][36]

 

[1]. ینابیع الموده، ج 1، ص 75
[2]. اصول کافى‌، ج 1، ص 178
[3]. همان
[4]. همان
[5]. همان
[6]. همان، ص 179
[7]. همان، ص 179
[8]. همان، ص 179
[9]. اثبات الهداه، ج 1، ص 155
[10]. همان، ص 218
[11]. اصول کافى‌ ج 1 ص 971
[12]. همان، ص 180
[13]. همان، ص 180
[14]. همان، ص 191
[15]. همان، ص 192
[16]. همان، ص 193
[17]. همان، ص 195
[18]. اثبات الهداه، ج 1، ص 245
[19]. همان، ص 247
[20]. اصول کافى‌، ج 1، ص 222
[21]. اکمال الدین، ج 1، ص 232
[22]. اصول کافى‌، ج 1، ص 216
[23]. همان، ص 418
[24]. همان، ص 430
[25]. ینابیع الموده، ج 1، ص 80- 81
[26]. همان، ص 82
[27]. نهج البلاغه، ص 146، خ 100
[28]. دلائل الامامه، ص 231
[29]. ینابیع الموده، ج 1، ص 89 و نهج البلاغه، ص 497، خ 147
[30]. بحار الانوار، ج 23، ص 19
[31]. همان، ص 23
[32]. همان، ص 32
[33]. همان، ص 39
[34]. اصول کافى‌، ج 1، ص 169
[35]. اکمال الدین، ج 1، ص 230
[36] امینى‌، ابراهیم، بررسى‌ مسائل کلى‌ امامت، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى‌ حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: پنجم، 1390.