انسان و اختیار
انسان موجودى است آزاد و مختار، زیرا کارهاى خود را از روى عقل و اراده انجام مىدهد. انسان مانند یک قطعه سنگ نیست که بدون اختیار به بالا پرتاب شود و بدون اراده به سوى زمین جذب گردد. مثل یک درخت هم نیست که مواذ غذایى را بدون اراده از زمین جذب کند و بزرگ شود و میوه دهد. انسان شبیه حیوان هم نیست که به حکم غریزه، کار کند و در مقابل رغبتهاى درونى و حرکات نفسانى قدرت مقاومت نداشته باشد و بدون عاقبتاندیشى و تفکر، تسلیم تمایلات گردد.
بلکه کارهاى انسان برخاسته از علم و اراده است. کارى که مىخواهد انجام دهد ابتدا در مورد مصالح و مفاسد آن خوب مىاندیشد، سپس نسبت به فعل یا ترک آن تصمیم مىگیرد و یکى را اختیار مىکند و انجام مىدهد.
بنابراین، انسان موجود آزاد و انتخابگر است. همواره خود را در سر دو راهىها مشاهده مىکند و خویشتن را در انتخاب، آزاد و مختار مىداند، به همین جهت تفکر و مصلحتاندیشى مىکند.
یکى از شواهد مختار بودن، تحسین و تقبیح عُقلاست. آنها بعضى کارها را خوب مىدانند وفاعل آنها را تحسین مىکنند و بعضى افعال را زشت مىدانند و فاعل آنها را سرزنش مىنمایند. اگر انسان در افعال خود مختار نبود ارزشها و ضدارزشهاى اخلاقى معنا نداشت.
اسلام نیز انسان را آزاد و مختار مىداند. در این باره آیات و احادیث فراوانى داریم که در ذیل به برخى از آنها اشاره مىکنیم:
قرآن مىگوید:
ما انسان را از نطفهاى آمیخته آفریدهایم تا او را امتحان کنیم. شنوا و بینایش ساختیم. راه را به وى نشان دادهایم یا سپاسگزار مىشود یا ناسپاس.[1]
هرکس ثواب دنیا را اراده کند به او مىدهیم و هرکس خواهان ثواب آخرت باشد به او مىدهیم و شاکران را پاداش خواهیم داد.[2]
بگو: حق از جانب پروردگار شما است. هر که بخواهد ایمان بیاوردو هر که بخواهد کافر شود.[3]
اگر شما را مصیبتى رسد به خاطر کارهایى است که کردهاید، و خدا بسیارى از گناهان را عفو مىکند.[4]
به سبب اعمال مردم فساد در خشکى و دریا آشکار شد تا جزاى بعضى اعمالشان را به آنان بچشاند، باشد که باز گردند.[5]
خدا هیچ کس را جز به مقدار طاقتش مکلّف نمىکند، نیکىهاى هر کس به سود خود او و بدىهایش نیز به زیان خود اوست.[6]
کسانى که در آیات ما راه باطل پیش مىگیرند بر ما پوشیده نیست، آیا آن که به آتش افکنده مىشود بهتر است یا آن کس که روز قیامت بىهیچ وحشتى مىآید؟ هر چه مىخواهید بکنید، همانا خدا به کارهاى شما بیناست.[7]
در این آیات کارهاى بندگان به خود آنان نسبت داده شده و عواقب آنها را نیز از نتایج اعمالشان معرفى کرده است. بنابراین انسان از دیدگاه قرآن موجودى مختار و آزاد است.
در احادیث نیز به مختار بودن انسان تصریح شده است:
ابراهیم در روایتى مىگوید: از امام رضا علیه السلام پرسیدم: آیا خدا بندگانش را بر ارتکاب معاصى مجبور مىکند؟ فرمود: بلکه اختیار و مهلتشان داده تا توبه کنند. عرض کردم: آیا خدا بندگانش را به آنچه طاقت ندارند مکلّف مىسازد؟ فرمود: خدا چگونه این عمل را انجام مىدهد در حالى که مىگوید:
خدا به بندگان ستم نمىکند. آن گاه امام علیه السلام فرمود: پدرم موسى بن جعفر از پدرش جعفر بن محمد علیهما السلام نقل کرده که فرمود: هر کس گمان کند که خدا بندگانش را بر معاصى مجبور مىکند، یا آنان را به کارى که طاقت انجام آن را ندارند مکلّف مىسازد، ذبیحه او را نخورید، شهادتش را قبول نکنید، پشت سرش نماز نخوانید و زکات به او ندهید.[8]
بنابراین طبق حکم قطعى و شهادت عقلا و با تأیید آیات و احادیث، انسان در انتخاب اعمال خوب یا بد خود اختیار کامل دارد.
در این جا لازم است به دو نکته بسیار مهم اشاره شود:
نکته اول: قبلًا گفته شد که اختیار انسان بدین معناست که کارهایش از روى علم و اراده صادر مىشود، اما باید بدانیم لازمهاش این نیست که افعال و حرکات انسان، از قوانین کلى و جهانشمول علیّت و معلولیت، جدا شده و به خود او تفویض گشته است. بلکه آنها نیز علل خاصى دارند که بدون وجود آنها افعال و حرکات انسان تحقق نمىیابد. درست است که انسان ابتدا چیزى را تصور مىکند، آن گاه با مصلحت اندیشى آن را اختیار مىکند، اما همین توجه و درک مصالح یا مفاسد و تصمیم به فعل یا ترک، که از مقدمات اراده هستند، بدون علت نخواهند بود. بلکه احساسات، عواطف، تمایلات درونى، عادتها، افکار، تربیتهاى خانوادگى، اوضاع و شرایط اجتماعى، محیط زندگى و شخصیت ویژه هر انسانى در طرز تفکر و انتخاب او کاملًا تأثیر دارند. هر یک از اینها نیز به نوبه خود معلول علل خاص خود مىباشند.
تا مشیّت الهى هم چنان ادامه دارد این سلسله علل و معلولات هم وجود دارند؛ زیرا جهان ماده را این چنین آفریده و قوانین مخصوصى را بر آن حاکم نموده است. خدا خواسته که افعال و حرکات انسان، از روى تفکر و اختیار انجام بگیرد و در انتخاب کارها آزاد باشد. بنابراین، مختار بودن انسان بدین معناست که انتخاب و ارادهاش جزء اخیر علت تامّه فعل است و صدور فعل بر آن توقف دارد.
نکته دوم: از این که گفته شد: افعال انسان به خود او مربوط مىشود و در انتخاب آنها آزادى کامل دارد، نباید نتیجه گرفت که افعال مستقلًا از خود انسان صادر مىشوند و کاملًا از خدا بىنیاز است. بلکه انسان چنان که در وجود و ادامه آن به خداى سبحان نیاز دارد، در افعال و حرکاتش نیز به افاضات خداى متعال نیاز دارد. چنان چه افاضات الهى منقطع گردد، فعل و حرکتى نیز نخواهد داشت.
به همین جهت فعل انسان، با وجود این که واقعاً فعل اوست، گاهى هم به خدا نسبت داده شده است. منتها فاعلیّت خدا در این مورد، در طول فاعلیّت انسان قرار گرفته، نه در عرض آن.
لذا در قرآن مىفرماید:
هیچ پیامبرى را جز به زبان مردمش نفرستایم تا پیام خدا را برایشان بیان کند، پس خدا هر که را بخواهد گمراه مىکند و هر که را بخواهد هدایت مىنماید و او غالب و حکیم است.[9]
هم چنین مىفرماید:
بگو: بارخدایا! تویى مالک ملک، به هر که بخواهى ملک مىدهى و از هر که بخواهى مىستانى. هر که را بخواهى عزت مىدهى و هر که بخواهى به ذلت مىنشانى، همه خوبىها به دست توست و به هر کارى توانایى دارى.[10]
نیز مىفرماید:
اگر خدا مىخواست همه شما را یک امت قرار داده بود، ولى هر که را بخواهد گمراه مىسازد و هر که را بخواهد هدایت مىکند و از هر کارى که مىکنید بازخواست مىشوید.[11]
بنابراین، اضلال و هدایت، دادن ملک و گرفتن آن، عزت دادن و به ذلت نشاندن به خدا نسبت داده شده است. بر خلاف آیات سابق که ایمان و کفر، اراده ثواب دنیا یا ثواب آخرت، انجام کارهاى خوب یا بد، فساد در خشکى و دریا و مصائبى را که به آدمى مىرسد به انسان نسبت داده است.
البته گاهى یک فعل را هم به خدا نسبت داده و هم به انسان؛ آنجا که مىفرماید:
پس شما آنان را نکشتید بلکه خدا آنان را کشت. آن گاه که تو تیر انداختى تو تیر نینداختى بلکه خدا بود که تیرانداخت تا مؤمنان را خوب امتحان کند، همانا خدا شنوا و داناست.[12]
هم چنین مىفرماید:
شما نمىخواهید مگر آنچه پروردگار جهان خواسته است.[13]
لذا فعل و مشیّت، هم به بنده نسبت داده شده و هم به خدا.
بنابراین، جبرى در کار نیست، چون افعال با اختیار و اراده انسان صادر مىشود. تفویض هم نیست، زیرا فاعل در فعلش بىنیاز از افاضات خداى متعال نیست بلکه چیزى است میان این دو، که در اصطلاح ائمه معصومین علیهم السلام به عنوان «امر بین امرین» معرفى شده است.
وقتى در حضورامام رضا علیه السلام سخن از جبر و تفویض به میان آمد، فرمود:
آیا در این باره اصلى به شما نشان ندهم که در آن اختلاف نکنید و با آن دشمنانتان را مغلوب سازید؟ گفتند: آرى. فرمود: خداى عزوجل با اکراه مورد اطاعت قرار نگرفت و با مغلوبیت مورد عصیان واقع نشد. بندگان را در ملک خودش مهمل نگذاشت. خدا مالک چیزى است که به بندگان داده و بر آنچه بندگان را بدان قدرت داده قادر است. اگر بندگان امر خدا را امتثال کنند خدا مانع نمىشود و اگر بخواهند مرتکب معصیت شوند و خدا بخواهد جلوگیرى کند، مىکند. و اگر مانع نشد و معصیّت را مرتکب شدند، خدا آنان را به معصیت وادار نکرده است.[14]
محمدبن عجلان مىگوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: آیا خدا کارها را به بندگان تفویض کرده؟ فرمود: خدا بزرگتر پز این است که کار بندگان را به خودشان واگذار کند، گفتم: پس بندگان را بر افعالشان مجبور ساخته؟ فرمود:
خدا عادلتر از این است که بندهاش را بر کارى مجبور گرداند، آن گاه او را بر انجام آن کار عذاب کند.[15][16]
[1]. انسان( 76) آیه 2:« إِنّا خَلَقْنا الإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْناهُ سَمِیعاً بَصِیراً* إِنّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمّا شاکِراً وَ إِمّا کَفُوراً»
[2]. آل عمران( 13) آیه 145:« وَمَنْ یُرِدْ ثَوابَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَمَنْ یُرِدْ ثَوابَ الآخِرَةِ نَؤْتِهِ مِنْها وَسَنَجْزِى الشّاکِرِینَ»
[3]. کهف( 18) آیه 29:« وَقُلِ الحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَمَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ»
[4]. شورى( 42) آیه 30:« وَما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ»
[5]. روم( 30) آیه 41:« ظَهَرَ الفَسادُ فِى البَرِّ وَالبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِىالنّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِى عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»
[6]. بقره( 2) آیه 286:« لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلّا وُسْعَها لَها ما کَسَبَتْ وَعَلَیْها ما اکْتَسَبَتْ»
[7]. فصلت( 4) آیه 40:« إِنَّ الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِى آیاتِنا لا یَخْفَوْنَ عَلَیْنا أَفَمَنْ یُلْقى فِى النّارِ خَیْرٌ أَمْ مَنْ یَأْتِىآمِناً یَوْمَ القِیامَةِ اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»
[8]. بحارالانوار، ج 5، ص 11: إبراهیم بن أبىمحمد( فى الحدیث) قال: سألته( أبالحسن علیه السلام) عن اللّه عزّوجلّ هل یُجبِر عبادَه على المعاصی؟
فقال:« بل یُخَیّرهم، و یُمهِلهم حتى یتوبوا».
قلت: فهل یُکلِّف عباده مالا یطیقون؟
فقال:« کیف یفعل ذلک و هو یقول:« وَما رَبُّکَ بِظَلّامٍ لِلْعَبِیدِ».- ثم قال:- حدّثنی أبیموسى بن جعفر علیه السلام، عن أبیه جعفر بن محمد علیهما السلام أنّه قال: من زعم أن اللّه یجبر عباده على المعاصى، أو یکلّفهم مالا یطیقون، فلا تأکلوا ذبیحته، و لاتقبلوا شهادته، ولا تُصَلّوا وراءه، ولاتعطوه منالزکات»
[9]. ابراهیم( 14) آیه 4:« وَما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلّا بِلِسانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ فَیُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشاءُ وَیَهْدِى مَنْ یَشاءُ وَهُوَ العَزِیزُ الحَکِیمُ»
[10]. آل عمران( 3) آیه 26:« قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ المُلْکِ تُؤْتِى المُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَتَنْزِعُ المُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِکَ الخَیْرُ إِنَّکَ عَلى کُلِّ شَىءٍ قَدِیرٌ»
[11]. نحل( 16) آیه 93:« وَلَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَلکِنْ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَیَهْدِى مَنْ یَشاءُ وَلَتُسْأَلُنَّ عَمّا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»
[12]. انفال( 8) آیه 17:« فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَما رَمَیْتَ إِذ رَمَیْتَ وَلکِنَّ اللَّهَ رَمى وَلِیُبْلِىَ المُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»
[13]. تکویر( 81) آیه 29:« وَ ما تَشاءُونَ إِلّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ رَبُّ العالَمِینَ»
[14]. بحارالانوار، ج 5، ص 16:« الجعفری عن أبیالحسن الرضا علیه السلام قال: ذُکِر عنده الجبرُ و التفویضُ، فقال:« ألا أُعطیکم فی هذا أصلًا لاتختلفون فیه، ولا یخاصمُکم علیه أحد إلّا کسرتموه؟»
قلنا: إن رأیت ذلک.
فقال:« إنّ اللّه عزّوجلّ لم یُطَع بإکراه، و لم یُعصَ بغلبةٍ، و لم یُهمِل العباد فی ملکه، هو المالک لما ملکهم، و القادر على ما أقدرهم علیه، فإن ائتمر العباد بطاعته لم یکن اللّه عنها صادّاً، ولا منها مانعاً، و إن ائتمروا بمعصیته فشاء أن یحول بینهم و بین ذلک فعل، و إن لم یحل و فعلوه فلیس هو الذی أدخلهم فیه»
[15]. همان، ص 51: محمد بن عجلان، قال: قلت لأبی عبداللّه علیه السلام: فوّض اللّه الأمر إلى العباد؟
قال:« اللّه أکرم من أن یفوّض إلیهم».
قلت: فأجبر اللّه العباد على أفعالهم؟
فقال:« اللّه أعدل من أن یُجبَر عبداً على فعل ثمّ یعذّبه»
[16]. امینى، ابراهیم، آشنایى با اسلام، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: سوم، 1388.