پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

روش‏هاى‌ اخلاقى‌‏

روش‏هاى‌ اخلاقى‌‏

 

در مبحث اخلاق از مسائلى‌ مانند: رفتار نیک و بد انسان، صفات پسندیده و زشت، کارهاى‌ خوب و بد، روش بهتر زیستن و ... بحث مى‌‏شود. علماى‌ اخلاق براى‌ طرح مسائل اخلاقى‌ از روش‏هاى‌ ذیل استفاده مى‌‏کنند:

1. روش پیامبران‏

پیامبر اسلام و دیگر پیامبران الهى‌ در دعوت مردم به اخلاق از روش موعظه و تحریک عواطف استفاده مى‌‏کردند، زیرا هدفشان نفوذ در نفوس و به عمل واداشتن آنها بود. لذا روش موعظه را مؤثرتر مى‌‏دانستند.

موضوعات و مسائل اخلاقى‌ در قرآن و گفتار پیامبر اکرم صلى‌ الله علیه و آله و سلم به طور پراکنده و به مناسبت‏هاى‌ مختلف مطرح شده و شنوندگان نیز به گونه‌‏اى‌ تشویق شده‌‏اند.

روش ائمه معصومین علیهم السلام نیز در دعوت به اخلاق همین‏گونه بوده است؛ یعنى‌ موضوعات و مسائل مختلف اخلاقى‌ را به طور گسترده و مکرر، مطرح کرده ‏اند.

 

2. روش علمى‌‏

جمعى‌ از دانشمندان، موضوعات و مسائل اخلاقى‌ را به صورت علمى‌ بررسى‌ و تدوین نموده‏‌اند. موضوع بحث در علم اخلاق رفتار نیک و بد انسان است که در سعادت یا شقاوت زندگى‌ دنیوى‌ و اخروى‌ او تأثیر دارند.

در علم اخلاق، شیوه بهتر زندگى‌ کردن به انسان معرفى‌ مى‌‏شود.

علم اخلاق داراى‌ موضوع خاصى‌ است که فروع و مسائل مختلف آن به‏‌طور منظم، مورد بررسى‌ قرار مى‌‏گیرد. و آثار نیک یا بد آن بیان مى‌‏گردد.

مصادیق اخلاق زشت هم بررسى‌ و به آثار سوء و تبعات شوم هر یک از آنها اشاره مى‌‏شود. راه‏هاى‌ اجتناب از آنها و پاک‏سازى‌ نفس هم در اختیار علاقه‌‏مندان قرار مى‌‏گیرد. البته براى‌ اثبات مسائل از برهان عقلى‌ و شواهد نقلى‌، و گاهى‌ عرفانى‌، و ذوقى‌ نیز استفاده مى‌‏شود.

علم اخلاق از قدیم مورد عنایت علما و حکما بوده است. سقراط، افلاطون (ولادت 427 سال قبل از میلاد) و ارسطو (ولادت 384 سال قبل از میلاد) از نخستین حکماى‌ یونان هستند که اخلاق را به صورت یک علم و بخشى‌ از حکمت (حکمت عملى‌) تأسیس و پایه‏گذارى‌ کردند که توسط دیگر فیلسوفان یونانى‌ تکمیل شد.

دانشمندان و فیلسوفان غربى‌ هم با استفاده از فلسفه یونان، بحث اخلاقى‌ را ادامه دادند. کتاب‏هایى‌ در این زمینه تألیف و مکتب‏هایى‌ به وجود آمد. در قرن گذشته این حرکت سرعت بیشترى‌ داشت.

از آن جا که اخلاق جزء آیین حضرت موسى‌ و عیسى‌ علیهماالسلام بود، دانشمندان‏ یهودى‌ و مسیحى‌، نسبت به مبانى‌ اخلاق توجه بیشترى‌ داشتند. با استفاده از فلسفه یونان و متون دینى‌ خود، به بحث و تحقیق در موضوع اخلاق پرداختند و کتاب‏هایى‌ را تألیف نمودند.

در اسلام نیز در ادامه تعلیمات اخلاقى‌ پیامبر اکرم صلى‌ الله علیه و آله و سلم در این موضوع دو عمل مهم انجام گرفت:

الف: جمع‏ آورى‌ آیات و احادیث اخلاقى‌، و تنظیم و تفسیر آنها؛

ب: علمى‌ کردن مباحث اخلاقى‌.

در زمان امامان معصوم علیهم السلام، اصحاب پیامبر به جمع‌‏آورى‌ آیات و احادیث اخلاقى‌ پرداختند؛ مثلًا در احوال محمد بن حسن (متولد 258 ه)، یکى‌ از اصحاب حضرت موسى‌ بن جعفر علیهماالسلام، آمده: وى‌ کتابى‌ تألیف نموده به‏نام السنن و الاداب و مکارم‏الاخلاق.[1] محمد بن سلیمان بن حسن بن جهم (237- 301 ه.) نیز کتابى‌ داشته به نام الاداب و المواعظ.[2] نام این‏گونه کتاب‏ها در فهرست تألیفات بعض راویان احادیث دیده مى‌‏شود. متأسفانه کتاب‏هاى‌ مذکور از بین رفته و نمى‌‏دانیم چگونه تألیف شده‏اند ولى‌ احتمالًا به صورت دسته‏‌بندى‌ احادیث اخلاقى‌ بوده است.

نخستین و جامع‏ترین کتابى‌‏که به جمع‏‌آورى‌ و تنظیم احادیث پرداخته و باقى‌ مانده است، کتاب کافى‌ است. کتاب مذکور توسط محمد بن یعقوب کلینى‌ (متوفى‌ سال 328 ه) در مدت بیست سال، تألیف شد. مرحوم کلینى‌ در زمان غیبت صغرا مى‌‏زیسته و نواب امام زمان علیه السلام را درک نموده است. این کتاب یکى‌ از منابع معتبر و غنى‌ علوم اسلامى‌ است که با روشى‌ بسیار زیبا احادیث مختلف شیعه در آن دسته‌‏بندى‌ شده که یک بخش مهم آن احادیث اخلاقى‌ است.

بعد از آن، کتاب‏هاى‌ دیگرى‌، به همین روش، در موضوع اخلاق تدوین شد، که از این جمله مى‌‏توان به کتاب ثواب الاعمال تألیف مرحوم شیخ صدوق (متوفاى‌ سال 381 ه) اشاره کرد.

در زمان‏هاى‌ اخیر کتاب‏هاى‌ جامع‏تر و مفصل‏‌ترى‌ در این باره تألیف شد، مانند: بحارالانوار، مرآت العقول در شرح کافى‌،[3] وسائل الشیعه،[4] مستدرک الوسائل،[5] وافى‌‏[6] و جامع احادیث الشیعه که به دستور و نظارت آیة اللّه سید محمد حسین طباطبائى‌ بروجردى‌ (1292- 1380 ه) نوشته شده است.

کتاب‏هاى‌ مذکور بعض مجامع روایى‌ هستند که همه احادیث در آنها جمع‌‏آورى‌ شده است.

در بخش دوم، یعنى‌ تدوین علم اخلاق نیز تلاش‏هاى‌ فراوانى‌ انجام گرفته است. شاید نخستین کتاب در این باره کتاب تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق باشد که توسط احمد بن محمد بن یعقوب مسکویه (متوفاى‌ 421 ه) تألیف شده است. وى‌ با استفاده از آیات قرآن و احادیث معصومین و عقاید اخلاقى‌ حکماى‌ یونانى‌؛ مثل افلاطون و ارسطو، اخلاق اسلامى‌ را به صورت یک علم، پایه‏‌گذارى‌ و تدوین کرد.

بعد از او خواجه نصیر الدین طوسى‌ (597- 672 ه) با استفاده از منابع مذکور، کتاب اخلاق ناصرى‌ و اخلاق محتشمى‌ را نوشت.

محمد غزالى‌ (450- 505 ه) نیز از علماى‌ علم اخلاق است. او نیز با استفاده از آیات قرآن، احادیث پیامبر صلى‌ الله علیه و آله و سلم و کلمات حکما و عرفاى‌ اسلامى‌، کتاب احیاء العلوم را به زبان عربى‌ و کیمیاى‌ سعادت را به فارسى‌ تألیف نمود. کتاب احیاءالعلوم از کتاب‏هاى‌ ارزشمند اخلاقى‌ است، ولى‌ متأسفانه نقاط ضعفى‌ دارد، به همین جهت ملامحسن فیض کاشانى‌ (1007- 1091 ه) به اصلاح و تکمیل آن پرداخت و از این طریق کتاب مهجة البیضاء فى‌‏احیاء الاحیاء را تألیف نمود که بسیار ارزنده است.

محمدمهدى‌ نراقى‌ (متوفاى‌ 1209 ه) نیز کتاب ارزشمند جامع‏‌السعادات را نگاشت. کتاب‏هاى‌ دیگرى‌ نیز در علم اخلاق نوشته شده است، اما باید اعتراف کنم که متأسفانه به مقدار لازم در این جهت کار نشده است. با آن همه تأکیدى‌ که اسلام به اخلاق دارد، از علماى‌ دین انتظار مى‌‏رفت که همگام با ترقى‌ علم و تحولى‌ که در زندگى‌ فردى‌ و اجتماعى‌ انسان‏ها انجام گرفته و پیدایش مکاتب مختلف اخلاقى‌، در توسعه و تهذیب علم اخلاق اسلامى‌ کوشش و عنایت بیشترى‌ داشته باشند.

 

فلسفه اخلاق‏

 

فلسفه اخلاق تقریباً علم جدیدى‌ است. در فلسفه اخلاق از مصادیق‏ اخلاق نیک و بد انسان بحث نمى‌‏شود، بلکه از چگونگى‌ قضایاى‌ اخلاقى‌ از معناى‌ خوب و بد، خیر و شر، حسن و قبح، زیبایى‌ و زشتى‌ بحث مى‌‏شود؛ مثلًا آیا خوبى‌، یک صفت واقعى‌ است و در خارج مصداق دارد یا یک امر اعتبارى‌ است؟ آیا قضایاى‌ اخلاقى‌ خبرى‌ هستند یا انشایى‌؟ بایدها و نبایدهاى‌ اخلاقى‌ چگونه و از کجا نتیجه‏‌گیرى‌ مى‌‏شوند؟ از یک قضیه اخبارى‌ چگونه یک نتیجه انشایى‌ حاصل مى‌‏شود؟ سعادت و شقاوت چه معنایى‌ دارند؟ آیا وجود حقیقى‌ دارند یا اعتبارى‌؟ و ....

فلسفه اخلاق در کشورهاى‌ غربى‌ و مجامع علمى‌ جهان، علم رایج و زنده‏اى‌ است. دانشمندان متعددى‌ در این علم، تخصص دارند و صدها کتاب در این باره نوشته شده و مکتب‏هایى‌ در این راستا به وجود آمده است. ولى‌ متأسفانه در میان دانشمندان اسلامى‌ چندان رونقى‌ ندارد؛ نه متخصص چندانى‌ در این جهت داریم و نه کتاب‏هاى‌ زنده امروزى‌ تألیف شده است.

در این‏جا نمى‌‏توانیم به بحث علم و فلسفه اخلاق بپردازیم و مکاتب مختلف اخلاقى‌ را بررسى‌ و نقد کنیم و نظر اسلام را در این موضوع بیان نماییم، ولى‌ براى‌ آشنایى‌ خوانندگان، لازم است مباحث کوتاهى‌ در این باره ارائه کنیم:

 

اخلاق از دیدگاه اسلام‏

مکتب‏هاى‌ مختلفى‌ که در موضوع اخلاق به وجود آمده‏اند غالباً از نحوه جهان‏بینى‌ و انسان‏شناسى‌ پیروان آن مکتب‏ها نشأت گرفته، مکتب اخلاقى‌ اسلام نیز ناشى‌ از جهان‏بینى‌ خاص آن است.

در جهان‏بینى‌ اسلام، هستى‌ داراى‌ خدایى‌ است که آن را آفریده و اداره مى‌‏کند. انسان موجودى‌ است جاویدان و ابدى‌ که با مردن نابود نمى‌‏شود، بلکه از این جهان به سراىِ آخرت منتقل مى‌‏گردد تا پاداش کارهاى‌ خوب، یا کیفر اعمال بد خود را ببیند.

انسان را موجودى‌ مکلّف و مختار مى‌‏داند که بى‌‏هدف آفریده نشده است، بلکه براى‌ کسب کمالات نفسانى‌ و صعود الى‌ اللّه و سرانجام، زندگى‌ زیبا و خوش و نورانىِ آخرت آفریده شده است.

انسان موجودى‌ دو بعدى‌ است:

از یک طرف حیوان است و غرایز حیوانى‌ و خواسته‏‌هاى‌ جسمانى‌ دارد که مربوط به زندگى‌ حیوانى‌ اوست و ناچار باید تأمین شود.

از سوى‌ دیگر داراى‌ روح ملکوتى‌ است و بر سایر حیوانات برترى‌ یافته است، به همین جهت خلیفة اللّه شده و بر فرشتگان برترى‌ یافته است. زندگى‌ نفسانى‌ و باطنى‌ انسان نیز داراى‌ سعادت یا شقاوت است؛ در صورتى‌ انسان به کمال مطلوب مى‌‏رسد که جنبه ملکوتى‌ و انسانیت خود را پرورش دهد و خواسته‏ هاى‌ حیوانى‌ را در حد نیاز تعدیل نماید.

در این جاست که جایگاه ارزش‏هاى‌ اخلاقى‌ روشن مى‌‏شود؛ یعنى‌ همان کمالات نفسانى‌‏اى‌ که با روح ملکوتى‌ انسان تناسب و سنخیت دارند و نفس آدمى‌ را نورانى‌ و آرام مى‌‏کنند.

اما اخلاق بد و غرق شدن در شهوات حیوانى‌، با روح ملکوتى‌ و گوهر شریف انسانى‌، ضدیت دارند و جنبه انسانیت را به ضعف و انحطاط و سقوط مى‌‏کشانند. اسلام در عین حال که ارزش‏هاى‌ اخلاقى‌ را با فطرت پاک انسان متناسب مى‌‏داند، ولى‌ این مقدار را در دعوت به اخلاق نیک و جلوگیرى‌ از اخلاق بد، کافى‌ نمى‌‏داند و اخلاق طبیعى‌ و غیر دینى‌ را نمى‌‏پذیرد، لذا از طریق پرورش ایمان به خدا و معاد و نوید به پاداش‏هاى‌ اخروى‌ و تحذیر از عذاب‏هاى‌ دوزخى‌، مردم را به اخلاق و رفتار نیک دعوت مى‌‏کند.

اخلاق در اسلام بر پشتوانه ایمان به خدا و معاد و امید به ثواب‏هاى‌ اخروى‌ و ترس از عذاب استوار گشته است که بهترین ضامن اجرایى‌ است.

در اثر ایمان به خدا و جلب رضاى‌ او، بهتر مى‌‏توان بر خوى‌ نفع‏پرستى‌ و ارضاى‌ تمایلات حیوانى‌ غلبه کرد و ارزش‏هاى‌ انسانى‌ از قبیل: ایثار، فداکارى‌، دفاع از مظلوم، مبارزه با ستم، عدالت‏خواهى‌، جهاد، امانت‏دارى‌، درست‏کارى‌ و احسان به دیگران را احیا کرد.

اسلام اصولًا ارزش هر عملى‌ را به ایمان و قصد قربت مى‌‏داند. حتى‌ ارزش‏هاى‌ اخلاقى‌ در صورتى‌ موجب کمال و سعادت انسان مى‌‏شوند که از روى‌ ایمان و قصد قربت باشند وگرنه ارزش واقعى‌ ندارند؛ گرچه در انظار عمومى‌ ارزش محسوب شوند.

 

انواع مسائل اخلاقى‌‏

موضوعات و مسائل اخلاقى‌ را مى‌‏توان به دو دسته تقسیم کرد:

دسته اول: اخلاق فردى‌؛ مانند: توجه به خدا، محبت خدا، توکل بر خدا، راضى‌ بودن به رضاى‌ خدا، اخلاص، امیدوارى‌، صبر، بى‌‏نیازى‌ نفسانى‌، شجاعت، پایدارى‌، آرامش نفسانى‌، قاطعیت در عمل، و امثال‏ آن که از صفات نیک‏اند.

هم‏چنین‏مانند: ریا، خودبینى‌، حسد، غضب، اضطراب، یأس، جزع و بى‌‏تابى‌، حب دنیا و حب مقام، خوف، حرص، طمع، احساس ناامنى‌، بى‌‏اعتمادى‌، راضى‌ نبودن به رضاى‌ خدا و ضعف اراده که جزء اخلاق رذیله هستند.

دسته دوم: اخلاق اجتماعى‌؛ مانند: صداقت، خوش‏رفتارى‌، فروتنى‌، احترام به مردم، خیرخواهى‌، احسان به مردم، امانت‏دارى‌، عفو و گذشت، نیکى‌ به پدر و مادر، صله رحم، رعایت حقوق دیگران، اهتمام به امور مسلمین، وظیفه ‏شناسى‌ و امثال آن که از آداب زندگى‌ و اخلاق نیک اجتماعى‌ هستند.

هم چنین مانند: بداخلاقى‌، تکبر، بى‌‏احترامى‌ به دیگران، توهین به مردم، خیانت در امانت، دروغ‏گویى‌، پیمان‏شکنى‌، فاش کردن اسرار دیگران، بدرفتارى‌ با دیگران، عدم رعایت حقوق مردم، بى‌‏تفاوتى‌ به امور مسلمین، فتنه‏ جویى‌، کمک به ظالم، اسراف و تبذیر و غیره که از اخلاق بداجتماعى‌ هستند.

این عناوین و امثال آن در قرآن و کتاب‏هاى‌ اخلاقى‌ آمده و مورد شرح و تفصیل قرار گرفته است. علاقه‏مندان مى‌‏توانند به آنها رجوع کنند.[7]

 

[1]. مجمع‏الرجال، ج 5، ص 188
[2]. همان، ص 219
[3]. نوشته علامه مجلسى‌
[4]. نوشته شیخ حر عاملى‌
[5]. نوشته حاجى‌ نورى‌
[6]. نوشته فیض کاشانى‌
[7] امینى‌، ابراهیم، آشنایى‌ با اسلام، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى‌ حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: سوم، 1388.