اصول دین
موضوعات و مسائل اسلام را به دو دسته میتوان تقسیم کرد: اصول و فروع دین. به اصول دین، عقاید و به فروع آن، وظایف نیز گفته میشود. فروع دین مسئولیتها و باید و نبایدهایی است که از طرف شارع بر عهده انسان نهاده شده است که به سه دسته تقسیم میشوند: اخلاق، عبادات، احکام و قوانین غیر عبادی. به قسم آخر، معاملات نیز گفته میشود.
اصول دین از پایههای اسلام محسوب میشوند و ایمان به آنها در تحقق اسلام ضرورت دارد، مانند: ایمان به وحدانیت خدا، معاد و نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم.
اما شیعیان امامیه علاوه بر این امور، ایمان به امامت را نیز جزء اصول عقاید میدانند که در اصطلاح به اصول مذهب معروف است.
به اصول عقاید، جهانبینی هم گفته میشود. در چنین بینشی است که انسان در برابر آفریدگار جهان احساس مسئولیت میکند و تکالیف الهی را که برای تأمین سعادت دنیا و آخرت، تنظیم یافته است میپذیرد. به احکام وتکالیف، ایدئولوژی نیز گفته میشود.
مسائل اعتقادی به دو دسته تقسیم میشوند: اصول و فروع. اصول عقاید اموری هستند که یقین و باور آنها در تحقق اسلام و ایمان ضرورت دارد؛ مثل توحید، معاد و نبوت.
اما فروع عقاید از اصول منشعب میشوند مانند: اسما و صفات ثبوتی و سلبیِ خدای متعال، عصمت پیامبران، شفاعت، عالم برزخ، کیفیت زنده شدن مردگان و مانند آن.
نقش عقاید در سعادت انسان
اصول دین و جهانبینی از چند جهت در تأمین سعادت انسان تأثیر دارد:
الف) بایدها و نبایدهایی که در چگونه زیستن انسان تأثیر دارند و از جهانبینی و عقاید خاص او سرچشمه میگیرند.
ب) تحصیل معرفت و شناخت حقایق، به ویژه معرفت خداوند، از دیدگاه اسلام یک ارزش نفسانی بلکه از بهترین عبادتها به شمار رفته و موجب تکامل نفس و تقرب به خدا شناخته شده است، علوم و معارف در نفس انسان تأثیر مستقیم دارند و او را به کمال میرسانند.
بنابراین تحصیل علم و معرفت، در قرآن و احادیث به عنوان یک ارزش بزرگ و عبادت معرفی شده است:
قرآن میگوید:
خداست که هفت آسمان و همانند آنها زمین را بیافرید. امر او در میان آسمانها و زمین نازل میشود تا بدانید که خدا بر هر چیزی قدرت دارد و علم او بر همه چیز محیط است.[1]
هم چنین میفرماید:
خدا کسانی از شما را که ایمان آوردهاند و کسانی که دانشمنداند (بر حسب) درجات، بلند گرداند. و خدا به کارهای شما آگاه است.[2]
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: ای مؤمن! علم و ادب، ارزش نفس تو است، پس در فراگرفتن علم کوشش کن، هر چه بر علم و ادب تو افزوده شود بر منزلت و قدر تو نیز افزون میگردد، زیرا با علم، به سوی پروردگارت، هدایت میشوی و با ادب بهتر میتوانی در خدمت پروردگارت باشی و بنده باادب، شایسته ولایت و قرب خدا میشود. پس نصیحت را بپذیر تا از عذاب خدا نجات یابی.[3]
امام صادق علیه السلام فرمود: بهترین عبادتها علم به خدا و تسلیم در برابر اوست.[4]
هشام بن حکم از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نقل کرده که فرمود: ای هشام! خدا پیامبران را نفرستاد جز برای معرفت خود، پس هر کس معرفت بهتری داشته باشد دعوت خدا را بهتر اجابت کرده است. عالمترین مردم به امر خدا کسانی هستند که تفکّرشان بهتر است و کسانی که عقلشان کاملتراست در دنیا و آخرت درجات بالاتری دارند.[5]
ج) ایمان به خدا در امکان تحقق قصد قربت و اخلاص، که از شرایط عبادت و رمز اصلی حصول تقرب است، تأثیر دارد. اگر ایمان به خدا نباشد و عمل برای او انجام نگیرد ارزش و استحقاق پاداش اخروی ندارد.
راههای شناخت
اسلام حصول معرفت و کسب علم را برای انسان ممکن میداند، لذا در قرآن، انسان را به تفکر در شگفتیهای زمین، آسمان، کوهها، دریاها، درختان، حیوانات، خورشید، پیدایش شب و روز و دیگر امور دعوت میکند. حال اگر کسب معرفت امکان نداشت دعوت به مطالعه، تفکر و تدبر لغو بود.
اکنون به ابزار شناخت و کسب علم اشاره میکنیم:
1. حواس: انسان با حس بینایی، شنوایی، چشایی، بویایی و لامسه میتواند با جهان خارج ارتباط برقرار سازد و اشیا را درک کند. البته این حواس فقط اشیای مادی را درک میکنند و از درک امور مجرد ناتوانند، یعنی قادر به درک و دیدن فرشتگان و خدای متعال به طور مستقیم نیستند؛ اگر چه میتوانند وسیلهای برای معرفت آفریدگار جهان باشند.
2. قلب و عقل: بهترین راه درک حقایق و تحصیل یقین، به کار گرفتن عقل و استفاده از برهان عقلی است. قرآن انسان را به تفکر در شگفتیهای آفرینش دعوت میکند تا از این طریق به آفریدگار جهان و علم و قدرت او پی ببرد.
قرآن میفرماید:
بگو: در آنچه در آسمانها و زمین است دقت کنید، ولی نشانهها و هشدار دهندهها برای مردمی که ایمان ندارند سودی ندارند.[6]
نیز میفرماید:
چرا در زمین گردش نمیکنند تا دارای قلبهایی باشند که با آنها تعقل نمایند و گوشهایی که با آنها بشنوند. همانا چشم اینان کور نیست بلکه قلبهایشان نابینا است.[7]
قرآن کریم نه تنها انسان را به تعقل دعوت میکند بلکه خودش نیز در برخی از موارد استدلال و اقامه برهان میکند؛ آن جا که میفرماید:
اگر در آسمانها و زمین خدایانی جز اللّه بود زمین و آسمان به فساد و تباهی کشیده میشدند. پس خدایی که پروردگار عرش است از آن چه توصیف میکنند منزه است.[8]
و میفرماید:
خدا فرزندی نگرفته است و خدایی با او نیست، اگر چنین بود هر خدایی با مخلوقات خود به یک سو میرفت و بر یکدیگر برتری میجستند، خدا از آن گونه که او را توصیف میکنند منزه است.[9]
پیامبر گرامی اسلام وائمه معصومین علیهم السلام نیز اهل استدلال بودند. گاهی برای اثبات اصول دین، اقامه برهان میکردند. به مخالفان دستور سکوت نمیدادند بلکه سعی میکردند با استدلال و احتجاج، حق را برای آنان اثبات کنند. احتجاجهای پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام در تاریخ ثبت است.
بنابراین میتوان گفت: اسلام دین منطق و استدلال است و عقل را به عنوان یکی از ابزار معتبر علمی پذیرفته و پیروانش را به سوی آن فراخوانده است. البته استفاده صحیح از عقل و مدرکات عقلی شرایط خاصی دارد و کاربرد آن نیز در محدوده مخصوصی است.
3. تزکیه نفس و تصفیه باطن: یکی از راههای درک حقایق و کشف واقعیات، تزکیه نفس و تصفیه باطن است. در این باره گفتهاند: نفس انسان جوهری ملکوتی و مجرد از ماده بوده که استعداد دارد بدون پیمودن راه تعقل و استدلال، برخی از حقایق جهان غیب را مشاهده کند. آنچه مانع چنین درکی است آلوده بودن نفس به گناه و تعلّقات مادی است. پس اگر انسان تقوا پیشه کند و نفس خویش را از گناه پاک سازد و دلبستگیهای مادی را کم کند و با عبادت و ذکر خدا نفس خویش را نورانیت بخشد، میتواند مورد الطاف الهی قرار گیرد و حقایقی را درک نماید. علما برای اثبات صحت چنین راهی به برخی آیات و احادیث تمسک جسته اند:
قرآن میفرماید:
سوگند به نفس و آن که نیکویش بیافرید، سپس بدیها و پرهیزکاریهایش را به او الهام کرد. هر که در تزکیه او کوشید رستگار شد و هر که آن را آلوده ساخت از رستگاری ناامید گشت.[10]
و میفرماید:
ای کسانی که ایمان آوردهاید اگر تقوا پیشه سازید خدا به شما بصیرت میدهد تا حق را بشناسید، بدیهایتان را میپوشد و گناهانتان را میآمرزد. خدا دارای فضلی بزرگ است.[11]
بنابراین تزکیه و تهذیب نفس، عملِ مطلوبی است که موجب سعادت و تکامل آن میشود. اگر انسان تقوا را رعایت کند و نفس خود را به گناه آلوده نسازد به درجهای میرسد که حقایق را میبیند و حق و باطل را تشخیص میدهد.
رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز فرموده: هر کس چهل شبانه روز خودش را برای خدا خالص کرد چشمههای حکمت از قلبش بر زبانش جاری خواهد شد.[12]
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: قلبهای پاک بندگان مورد توجه خدای متعال میباشند، پس هر کس قلب خویش را پاک ساخت مورد نظر خدا قرار خواهد گرفت.[13]
باز آن حضرت فرمود: خوشا به حال کسی که عبادت و دعایش را فقط برای خدا انجام دهد و قلبش را به آنچه چشمش میبیند مشغول نسازد و ذکر خدا را با آنچه به گوشش میرسد فراموش نکند و به چیزی که به دیگری داده شده محزون نگردد.[14]
حضرت زهرا علیها السلام فرمود: هرکس عبادتهای خالص خود را به سوی خدا بفرستد خدا نیز بهترین مصالح را برایش میفرستد.[15]
از این آیات و احادیث استفاده میشود که راه تحصیل علم منحصر به استدلال و برهان نیست بلکه راه دیگری نیز وجود دارد که عبارت است از:
تزکیه و تهذیب نفس از گناهان و اخلاق رذیله و جدیت در عبادت و اخلاص عمل برای خدا. از این طریق نیز میتوان به حقایق رسید.
جمعی از اولیا و بندگان مخلص خدا برای تحصیل علم و یقین، این راه را پیموده و به مقصد رسیدهاند، ولی پیمودن این راه بسیار دشوار است و از همه کس ساخته نیست، زیرا جهاد با نفس و ریاضت لازم دارد.
4. خبر دادن پیامبران و ائمه معصومین علیهم السلام: گرچه اسلام مردم را به تعقل و استفاده از برهان دعوت میکند و آن را یک ارزش نفسانی میداند، ولی رسم پیامبران چنین نبوده که همه جا از طریق استدلال به دعوت بپردازند، بلکه غالباً از صداقت و درستکاری خودشان استفاده نموده و مردم را به ایمان دعوت مینمودند. وقتی پیامبر امین و درستکار اسلام به مردم میفرمود:
شما را به ایمان به خدا و توحید دعوت میکنم، شما با مردن نابود نمیشوید بلکه به جهان آخرت میروید تا پاداش کارهای نیک و کیفر کارهای بد خود را ببینید، اکثر مردم به گفتههایش ایمان میآوردند. گرچه دعوت پیامبر غالباً با استدلال همراه نبود، ولی سخنانش موجب یقین و ایمان میشد. البته چنین ایمانی ناقص و بدون پایه نبود بلکه گاهی بسیار قویتر از ایمانی بود که از طریق اقامه برهان به وجود آمده بود.
اینان در اثر اعتمادی که به پیامبر اسلام داشتند، تحت تأثیر خبرهای قاطعانه او قرار میگرفتند و به صحت آن یقین پیدا میکردند و ایمان میآوردند. البته اگر فرد یا افرادی خواهان دلیل بودند به اقامه برهان میپرداخت و آنها را قانع میساخت و حتی در این عمل تشویقشان میکرد، ولی شیوه عمومی حضرت چنین نبود.
بنابراین، شیوه مذکور را نیز میتوان یکی از راههای حصول علم و یقین و ایمان دانست، که مورد استفاده پیامبران بوده است.
5. تلقین والدین و معلم: ایمان بسیاری از مردم در اثر تلقینات پدر و مادر یا معلم به وجود میآید. اولیا و مربیان، کودک را با کلمه خدا آشنا میسازند، سپس اصول دین را به طور ساده به او میگویند و از او میخواهند تا آنها را از حفظ کند و در این باره مورد تشویق قرار میگیرد. سپس قرائت حمد و سوره، کیفیت وضو گرفتن و نماز خواندن را به او یاد میدهند. کودک به تدریج به وجود خدا، پیامبر و معاد عقیده پیدا میکند و با همین ایمان و باور بزرگ میشود. خواندن کتابهای تعلیمات دینی هم ایمان را تقویت میکند. گرچه تعدادی از اینان وقتی بزرگ شدند در صدد تحقیق برمی آیند و با استدلال و برهان ایمان کودکی خود را تقویت مینمایند، ولی اکثر افراد به همان ایمان زمان کودکی اکتفا میکنند و اشکالی هم ندارد، زیرا در تحقق ایمان جزم و یقین شرط است که اینان واجد آن هستند.
البته ایمانی که برپایه تفکر و استدلال استوار باشد، بر ایمانهای تلقینی برتری دارد، ولی چنان نیست که اگر بدون تحقیق و استدلال بود، بر اصل ایمان لطمهای وارد گردد.
حال اگر انسان در یکی از اصول عقاید شک یا شبهه داشت، عقلًا باید کنجکاوی کند و ایمان خود را استوار سازد. کوتاهی و بیتفاوتی در چنین موردی روا نیست.
اما در مورد عقاید فرعی میتوان به دلایلِ ظنّی مانند خبر واحد اکتفا نمود؛ گرچه تحقیق و تحصیل یقین، در عقاید فرعی نیز در صورت امکان، بر ادله ظنّی ترجیح و اولویت دارد.[16]
[1]. طلاق( 65) آیه 12:« اللَّهُ الَّذِى خَلَقَ سَبْعَ سَمواتٍ وَ مِنَ الأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَىءٍ قَدِیرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِکُلِّ شَىءٍ عِلْماً»
[2]. مجادله( 58) آیه 11:« یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا العِلْمَ دَرَجاتٍ وَاللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ»
[3]. بحارالانوار، ج 1، ص 180: قال أمیرالمؤمنین علیه السلام:« یا مؤمن! إنّ هذا العلم و الأدب ثمن نفسک فاجتهد فی تعلّمها، فما یزید من علمک و أدبک یزید فی ثمنک و قدرک؛ فإنّ بالعلم تهتدی إلى ربّک، و بالأدب تُحسِن خدمة ربّک، و بأدب الخدمة یستوجب العبد ولایته و قربه، فاقبل النصیحة کی تنجو من العذاب»
[4]. تحف العقول، ص 383. قال الصادق علیه السلام:« أفضل العبادة العلم باللّه و التواضع له»
[5]. کافی، ج 1، ص 16: هشام بن حکم، عن أبی الحسن موسی بن جعفر علیه السلام( فی حدیث) قال:« یا هشام! ما بعث اللَّه أنبیاءه و رسله إلى عباده إلّا لیعقلوا عن اللّه، فأحسنهم استجابةً أحسنهم معرفةً، و أعلمهم بأمر اللّه أحسنهم عقلًا، و أکملهم عقلًا أرفعهم درجةً فی الدنیا و الاخرة»
[6]. یونس( 10) آیه 101:« قُلِ ا نْظُرُوا ماذا فِى السَّمواتِ وَالأَرضِ وَما تُغْنِى الآیاتُ وَالنُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لا یُؤْمِنُونَ»
[7]. حج( 22) آیه 46:« أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِى الأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ یَسْمَعُونَ بِها فَإِنَّها لا تَعْمىَ الأَبْصارُ وَلکِنْ تَعْمىَ القُلُوبُ الَّتِى فِى الصُّدُورِ»
[8]. انبیاء( 21) آیه 22:« لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلّا اللَّهُلَفَسَدَتا فَسُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ العَرْشِ عَمّا یَصِفُونَ»
[9]. مومنون( 23) آیه 91:« ما اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَما کانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ إِذاً لَذَهَبَ کُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ وَلَعَلابَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ سُبْحانَ اللَّهِ عَمّا یَصِفُونَ»
[10]. شمس( 91) آیات 7- 10:« وَنَفْسٍ وَما سَوّاها* فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَتَقْواها* قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکّاها* وَقَدْ خابَ مَنْ دَسّاها»
[11]. انفال( 8) آیه 29:« یا أَ یُّها الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً وَیُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ العَظِیمِ»
[12]. بحارالانوار، ج 70، ص 242. قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلم:« ما أخلصَ عبدٌ أربعین صباحاً إلّا جرت ینابیعُ الحکمة من قلبه إلى لسانه»
[13]. غررالحکم و دررالکلم، ص 501، قال علیّ علیه السلام:« قلوبُ العبادِ الطاهرةُ مواضعُ نظراللّه سبحانه، فمن طهّر قلبَه نظرَ اللّه إلیه»
[14]. بحارالانوار، ج 70، ص 229: قال علی علیه السلام:« طوبى لمن أخلص للّه العبادةَ والدعاء، ولمیُشغل قلبه بماترى عیناه، ولمینس ذکر اللّه بما تسمع أذناه، ولمیحزن صدره بما أُعطى غیره»
[15]. بحارالانوار، ج 70، ص 249: قالت فاطمة علیها السلام:« من أصعد إلى اللّه خالص عبادته أهبط اللّه إلیه أفضلَ مصلحته»
[16]. امینی، ابراهیم، آشنایی با اسلام، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: سوم، 1388.