پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

انتخاب یا نصب امام

انتخاب یا نصب امام

 

در مباحث گذشته، به اثبات رسید که وجود امام برای ادامه مسئولیّت‌های پیامبر در غیاب او، امری ضروری و لازم است، و به همان دلیل که مردم نیاز به پیامبر دارند، در غیاب او به وجود امام احتیاج دارند. اکنون این سؤال مطرح می‌شود که «آیا تعیین امام، انتخابى است و بر عهده مردم نهاده شده یا انتصابى است و از جانب خدا تعیین مى‏شود؟».

اهل سنّت، احتمال نخست را پذیرفته‌اند. می‌گویند، امامت، از اصول دین نیست و خدا و پیامبر در این رابطه دخالتی ندارند، بلکه مردم، وظیفه دارند بعد از ارتحال پیامبر، خلیفه‌ای را برایش انتخاب کنند تا جامعه اسلامی را اداره کند. در همین رابطه عقیده دارند که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله در زمان حیاتش، شخص خاصّی را به عنوان خلیفه تعیین نکرد و به همین دلیل بود که بعد از ارتحال پیامبر اکرم، اصحاب، در سقیفه گرد آمدند و ابوبکر را به خلافت برگزیدند.[114]

امامیّه، این مطلب را قبول ندارد و می‌گوید، امامت، یک عهد و پیمان و منصب الهی است و در متن دین جای دارد، و خدا و پیامبر در تعیین و نصب امام، حتماً دخالت دارند، و  انتخاب امام بدون راهنمایی‌های خدا و پیامبر، اصلاً امکان‌پذیر نیست؛ زیرا، در تصدی منصب امامت، صلاحیّت ذاتی معتبر است.

چنان که قبلاً به اثبات رسید، در امام، وجود دو امتیاز بسیار مهم، ضرورت دارد:
امتیاز اوّل، این است که باید معصوم باشد؛ یعنی، از خطا و اشتباه و گناه، مصونیّت داشته باشد، و دوم این که به همه احکام و قوانین و علوم و معارف واقعی اسلام، عالم باشد، و در این جهت، از پشتوانه عصمت نیز برخوردار باشد.

بنابراین، امام، از جهت علم و عمل، افضل و اکمل انسان‌ها خواهد بود. با توجّه به ضرورت وجود این دو شرط، جز خدای متعال، کس دیگری نمی‌تواند شخص واجد این دو شرط را شناسایی کند و به امامت برگزیند. فقط آفریدگار انسان‌هااست که از اسرار باطنی و نَفْسانی‌آنان اطّلاع دارد و می‌داند چه شخصی از مقام شامخ عصمت و جامعیّت علمی برخوردار است. بنابراین، لطف الهی، اقتضا دارد که امام معصوم را به وسیله پیامبرش به مردم معرّفی کند تا بعد از پیامبر از وجودش بهره‌مند گردند.

با توجّه به این که خدای متعال از ضرورت وجود امام برای تعقیب و تحقّق اهداف پیامبر و ادامه مسئولیّت‌هایش آگاه است و می‌داند که انسان‌ها در شناخت امام معصوم ناتوان هستند، چه‌گونه تصّور می‌شود که انتخاب امام را بر عهده خود انسان‌ها نهاده باشد و در انجام دادن این امر مهم، دستورهای لازم را به پیامبر نداده باشد؟ قطعاً، امام معصوم را به پیامبر معرّفی کرده و سفارش های لازم را انجام داده است.[115]

این مطلب نیز قابل قبول نیست که کسی بگوید: «خداوند متعال، امام معصوم را معرّفى کرده، ولى پیامبر اکرم، به هر دلیل، در معرّفى و نصب او به مردم کوتاهى یا غفلت کردهباشد.»؛ زیرا، پیامبر با توجّه به بقا و گسترش اسلام اصیل و تحقّق اهداف مهمّش، کاملاً عنایت داشته و می‌دانسته که بدون وجود امام معصوم که بعد از وفاتش مسئولیت‌های او را بپذیرد و اهدافش را تعقیب کند، چنین امری امکان‌پذیر نیست. خداوند درباره پیامبر می‌گوید: «لقد جاءکم رسول من أنفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رؤوف رحیم»[116]

پیامبر، نسبت به اداره جامعه اسلامی، آن قدر عنایت داشت که حتّی در سفرهای کوتاهی که به خارج مدینه داشت، شهر را بدون والی نمی‌گذاشت، بلکه فرد امین و
شایسته‌ای را منصوب می‌کرد و دستورهای لازم را به او می‌داد.

با توجّه به آن چه گفته شد، شیعیان عقیده دارند که رسول گرامی اسلام، در زمان حیاتش، امام و جانشین خود را معرّفی و زمینه لازم را برایش فراهم ساخته است.

 

1ـ آیه تطهیر، زمینه ساز امامت

با توجّه به مباحث گذشته، مقتضای لطف الهی این است که خداوند، مهم‌ترین شرط امامت (عصمت) و واجدان این شرط مهم را، مستقیماً یا به‌وسیله پیامبر، به مردم معرّفی کند تا در ضلالت و سرگردانی قرار نگیرند. خدای متعال، با نزول آیه تطهیر در قرآن کریم و اشاره به عصمت اهل بیت پیامبر، زمینه را برای شناخت مردم و توجّه به اهل بیت و مصادیق امامان، فراهم ساخت.

یکی از آیاتی که بر عصمت اهل بیت دلالت دارد، آیه معروف تطهیر است. آیه تطهیر چنین است: «إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرّ کم تطهیراً»؛[117] همانا، خدا،اراده‌کرده که ناپاکی‌را از اهل‌بیت برطرف سازد و شمارا پاک و طاهر گرداند.

علمای امامیّه و بعض علمای اهل سنّت، آیه مذکور را دلیل بر عصمت اهل‌بیت دانسته‌اند.

در این رابطه باید چند مطلب مورد بررسی و تحقیق قرار گیرد:

شأن نزول آیه

در این جهت، اختلاف نیست که آیه مذکور، درباره رسول اکرم و حضرت علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم‌السلام نازل شده است. در این رابطه، احادیث فراوانی داریم که در کتب فریقین موجود است. از باب نمونه، موارد زیر را می‌توان نام برد:

1ـ عایشه می‌گوید: بامدادی، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله خارج شد در حالی که جامه پشمی سیاهی بر تن داشت. حسن و حسین و فاطمه و علی، بر آن حضرت وارد شدند. او همه آنان را نیز جامه جای داد و فرمود: «إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهّرکم
تطهیراً»؛[118]

اُمّ سلمّه می‌گوید: آیه «إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیراً» در خانه من نازل شد. فاطمه، ظرفی پر از غذا آورد. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به او فرمود: «همسرت على و فرزندانت حسن و حسین را دعوت کن.». وقتی همه حاضر شدند و مشغول غذا خوردن بودند، آیه نازل شد. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله همه را زیر عبای خیبری جای داد و سه مرتبه فرمود: «پروردگارا! اینان، اهل بیت من هستند. رجس و آلودگى را از آنان برطرف ساز و پاک و طاهرشان گردان.».[119]

3ـ عمر بن ابی سلمه می‌گوید: آیه «إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهّرکم تطهیراً» در خانه أُم‌سلمه نازل شد. پس رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم‌السلامرا به نزد خود خواند و جامه‌ای را که بر دوش داشت بر آنان افکند و فرمود: «پروردگارا! اینان، اهل بیت من هستند. رجس را از آنان برطرف ساز و طاهرشان گردان.».

ام‌سلمه عرض کرد: «یارسول الله! من نیز با ایشان هستم؟». فرمود: «بر جاى خود باش! تو نیز خوب هستى.».[120]

4ـ زینب می‌گوید: هنگامی که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله دید رحمت خدااز آسمان نازل می‌شود، فرمود:«کیست که على‏وفاطمه‏وحسن‏وحسین را دعوت‏کند؟». عرض‌کردم:«من‏حاضرم.».

زینب، آنان را فراخواند، وقتی حاضر شدند، پیامبر اکرم عبای خود را بر آنان افکند، و خودش نیز به زیر آن عبا داخل شد. پس جبرئیل نازل شد و آیه را آورد.[121]

5ـ شدّاد ابی عماره می‌گوید: بر واثله بن اسقع وارد شدم، در حالی که چند نفر دیگر حضور داشتند. آنان، از حضرت علی علیه‌السلام بد می‌گفتند. وقتی بیرون رفتند، واثله به من گفت: «مى‏خواهى حادثه‏اى را که خودم شاهد بودم، برایت بگویم؟». گفتم: «آرى.». گفت: روزی به منزل فاطمه رفته بودم. سراغ علی را گرفتم. گفت: «به اتّفاق حسن و حسین، خدمت رسول خدا رفته است.». پس من به انتظار علی همان‌جا نشستم. تا این که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله دست حسن و حسین را گرفته بود و به اتّفاق علی علیهم‌السلام وارد شد. پس علی و فاطمه را نزد خودش نشانید و حسن و حسین را بر روی زانوی خویش نشانید. آن گاه جامه‌اش را بر آنان افکند و این آیه را خواند:«إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل بیت و یطهّرکم تطهیراً». پس گفت: «پروردگارا! اینان، اهل بیت من هستند، و اهل بیت من شایسته‏ترند.».[122]

ابوسعید خدری می‌گوید: آیه «إنّما یریدالله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیراً»، درباره پنج نفر نازل شد: پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم‌السلام[123]

امام حسن علیه‌السلام در خطبه‌اش فرمود: «ما اهل بیتی هستیم که خدای متعال درباره آنان گفت: «إنّما یریدالله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهِّرکم تطهیراً».[124]

با توجّه به احادیث مذکور که نمونه‌های فراوان دیگری نیز دارد، شأن نزول آیه تطهیر این می‌شود که روزی، رسول خدا علیه‌السلام حضرت علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم‌السلام را به نزد خویش خواند و بر روی یک فرش نشستند. پس جامه یا عبا یا گلیم سیاه خیبری را بر آنان افکند. آن گاه آیه تطهیر را که از جانب خدا نازل شده بود، تلاوت کرد و گفت: «پروردگارا! اینان، اهل بیت من هستند. رجس و پلیدى را از آنان برطرف ساز.».

حدیث مذکور، به حدیث کساء معروف است و با سندهای متعدد و عبارت‌های مختلف، نقل شده و در کتاب‌های اهل سنّت و شیعه، به ثبت رسیده است.

 

ناظران قضیه

داستان حادثه کساء، یکی از مهم‌ترین حوادث زندگی پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله بود که جمعی از خویشان نزدیک و خدام و اصحاب خاص آن جناب، شاهد آن بودند و آن را روایت کردند. برخی از آنان، به شرح زیر است:

1ـ رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله که شخصیّت اوّل آن حادثه بود و بارها، آن را برای اصحاب خود حکایت کرده است.

2ـ علی ابن ابی طالب علیه‌السلام که خودش یکی از همان افراد بود و آن را برای افراد مختلف نقل، و بدان احتجاج کرد.

3ـ امام حسن علیه‌السلام که خود نیز یکی از همان افراد بود.

4ـ عایشه همسر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله که در حدیثی گفت: «من نیز شاهد این حادثه بودم.».

5ـ عمر پسر ابی سلمه، پرورش یافته خانه پیامبر.

6ـ زینب که در خانه ام‌سلمه می‌زیسته است.

7ـ ثوبان، غلام آزاد شده پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله که درباره‌اش نوشته‌اند: «در سفر و حضر، ملازم رسول خدا بوده است.».

8 ـ واثلة بن اسقع که از خدمت‌گزاران منزل رسول اکرم بوده است.

9ـ ام‌سلمه که یکی از همسران رسول خدا بود و گویا حادثه مذکور در خانه او به وقوع پیوست و او آن را برای اشخاص مختلف حکایت کرد.

10ـ گروهی دیگر از راویان حدیث، مانند ابوالحمراء و انس بن مالک و ابوسعید خدری و ابن عباس. گرچه معلوم نیست که این افراد، ناظر اصل قضیّه بوده باشند، ولی بعداً داستان را از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله یا یکی از ناظران شنیده‌اند و یا این که ناظر آن بوده‌اند که رسول خدا تا مدّتی بعد از این حادثه، گاهی که از خانه زهرا علیهاالسلام عبور می‌کرد، این آیه را تلاوت می‌کرد و می‌فرمود: «براى اقامه نماز آماده باشید.».

از احادیث مذکور و دیگر احادیث در این باره، استفاده می‌شود که گویا حادثه مذکور در موارد مختلف، بلکه در مکان‌های متعدد تکرار شده است: یکی در منزل ام سلمه و دیگری در خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام. در یک جا، فاطمه می‌رود علی و حسن و حسین علیهم‌السلامرا دعوت می‌کند، و در جای دیگر، زینب دختر ام‌سلمه، و در یک مورد، ام سلمه اجازه می‌خواهد در جمع اصحاب کساء داخل شود، و در جای دیگر عایشه.

بعید نیست اصل قضیه، در خانه ام‌سلمه اتّفاق افتاده و آیه نازل شده باشد، ولی بعداً رسول خدا در موارد دیگر، همین عمل را تکرار کرد تا قضیّه، بیش‌تر اشاعه پیدا کند و مصادیق اهل بیت آشکارتر شود تا بعداً  کسی نگوید: «مراد از اهل بیت، زنان رسول خدا بوده‏اند.» و یا بگوید: «حادثه مزبور یک امر عادى و اجتماعى خانوادگى بوده است.».[125]

 

تأکید مطلب

حادثه اجتماع اهل بیت زیر کساء و نزول آیه تطهیر، در داخل خانه به وقوع پیوست و  به همین جهت، ناظران قضیّه، عدّه معدودی بیش نبودند، ولی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله برای این‌که اهمیّت موضوع را برساند و بیش‌تر آن را اشاعه دهد، ابتکار جالبی به خرج داد. آن ابتکار، این بود که تا چند ماه، هنگام بامداد که برای ادای نماز صبح به مسجد می‌رفت، وقتی از نزدیک منزل حضرت زهرا عبور می‌کرد، اهل خانه را به عنوان اهل‌البیت خطاب کرده، می‌فرمود: «برای اقامه نماز، به پاخیزید: «إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیراً».[126]

ابوالحمراء می‌گوید:

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله تا مدّت شش ماه، به در خانه حضرت زهرا علیهاالسلام می‌رفت و می‌فرمود: «إنّما یریدالله لیذهب عنکم‏الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیراً»؛[127]

ابوبرزه می‌گوید:

مدّت هفده ماه با رسول خدا نماز خواندم. وقتی از خانه خود خارج می‌شد، دَرِ خانه فاطمه می‌رفت و می‌فرمود: «الصلاة علیکم! إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس...».[128]

امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود:

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله هر بامداد، در منزل ما می‌آمد و می‌فرمود: «خدا شما را رحمت کند! براى اقامه نماز برخیزید. إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیراً.».[129]

ابوسعید خدری می‌گوید:

وقتی آیه «وأمر اهلک بالصلاة» نازل شد، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله مدّت نُه ماه، هرروز دَرِ خانه فاطمه و علی علیهماالسلام می‌رفت و می‌فرمود: «وقت نماز است. خدا شما را رحمت کند! إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیراً.».[130]

پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآلهتا مدّت‌ها به چنین برنامه‌ای ادامه می‌داد، بدین منظور که اوّلاً، قضیه را از یک حادثه طبیعی خارج سازد و اصحاب را به اهمیّت آن متوجّه گرداند تا بعداً  کسی نگوید: «داستان کساء، یک جلسه انس خانوادگى بیش نبوده است.»! و ثانیاً، می‌خواست مصداق اهل بیت روشن گردد تا بعداً  کسی نگوید: «آیه، درباره زنان پیامبر نازل شده است.»! و ثالثاً، می‌خواست جمعی از اصحاب، از آن حادثه خبردار شوند و برای دیگران نقل کنند.

 

مصادیق اهل البیت

هر یک از همسران رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در خانه کوچکی زندگی می‌کردند که به او منسوب بود. گفته می‌شد: بیت عایشه؛ بیت امّ سلمه؛ بیت زینب؛ بیت صفیه؛ ...

حال، سؤال این است که «مراد از اهل البیت کدام یک از بیوتات بوده است؟؛ زیرا، «ال» در «البیت» اصطلاحاً، برای عهد است، یعنی خانه معهود و و شامل همه بیوتات نمی‌شود.

از احادیث فراوانی که در شأن نزول آیه تطهیر نازل شده و قبلاً به تعدادی از آن‌ها اشاره شد، استفاده می‌شود که «بیت معهود» «بیت ام‏سلمه» بوده است. در آن خانه بوده که پیغمبراکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله علی و فاطمه و حسن و حسین علیهماالسلام را بر گرد خود جمع کرد و عبا یا گلیم پشمی را بر روی آنان انداخت و آیه تطهیر را که به وسیله جبرییل نازل شده بود، تلاوت کرد و گفت:«پروردگار! اینان،اهل‏بیت من‏هستند.رجس و ناپاکى‏راازآنان برطرف ساز.».

رسول اکرم، حتّی به اُمّ‌سلمه هم که صاحب بیت بود و اجازه خواست به زیر عبا داخل شود، اجازه نداد و فرمود: «قُومی فتنحی عن أهل بیتی!». قالت: «فقمتُ و تنحیت فی البیت قریباً.».[131]

از بعض احادیث استفاده می‌شود که ام‌سلمه، در حجره مجاور یا پستوی همین اتاق بوده است. پیامبر اکرم می‌توانست آن چهار نفر را به نزدیک خودش روی یک فرش بنشاند و آیه را تلاوت کند، ولی به این مقدار اکتفا نکرد، بلکه علاوه بر آن، عبا را بر سر خودش و آنان افکند تا این که مصداق اهل بیت را در آنان منحصر گرداند و راه سوء استفاده‌ها را مسدود سازد تا بعداً همسران پیامبر مدّعی نشوند که ما هم اهل بیت و مشمول آیه هستیم.

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله  در حدیثی تصریح می‌کند که آیه «إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیراً» تنها در باره ایشان و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم‌السلام نازل شد.[132]

جابر می‌گوید: «در آن زمان که آیه «إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیراً» بر پیامبر نازل شد، کسى جز على و فاطمه و حسن و حسین علیهم‏السلام در آن خانه نبود.».[133]

حضرت علی و امام حسن و امام حسین علیهم‌السلام برای اثبات فضائل خود، در موارد مختلف، به این آیه تمسک کردند و نه تنها کسی مخالفت نکرد، بلکه مورد تأیید واقع شدند.

شریک بن عبدالله می‌گوید: علی علیه‌السلام را دیدم که در بین اصحاب خطبه می‌خواند. فرمود: «شما را به خدا سوگند! آیا جز من و اهل بیتم، کسی را سراغ دارید که او را در کتابش تطهیر کرده باشد، در آن جا که می‌گوید: «إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیراً»؟». عرض کردند: «نه.».[134]

حضرت علی علیه‌السلام به ابوبکر فرمود: «تو را به خدا سوگند! آیا آیه تطهیر درباره من و همسر و فرزندانم نازل شده یا درباره تو و خانواده‏ات؟.». ابوبکر جواب داد: «بلکه درباره تو و خانواده‏ات نازل شده است.». فرمود: «تو را به خدا سوگند! آیا رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مرا و همسر و فرزندانم را روز کساء دعوت نکرد و نفرمود: ,,هؤلاء أهلى إلیک لا إلى النار``؟». ابوبکر جواب داد: «آرى؛ این مطلب را درباره تو واهل بیتت فرمود.».[135]

حضرت امام حسن علیه‌السلام در ضمن خطبه مفصّلی فرمود: «من از اهل بیت هستم که خداى متعال آنان را از آلودگى پاک ساخت و تطهیرشان کرد.».[136]

بعد از حادثه مهم اجتماع اهل بیت در منزل ام‌سلمه و نزول آیه تطهیر، کلمه «أهل‏البیت» به صورت یک لقب شریف و پر افتخار در آمد که بدان افتخار و احتجاج می‌کردند. این موضوع، در کلمات پیامبر و امام علی و امام حسن و امام حسین و دیگر ائمه علیهم‌السلام مشاهده می‌شود.

 

پاسخ یک اشکال

بعضی گفته‌اند:

آیه تطهیر، در سیاق آیات مربوط به همسران پیامبر نازل شده و آنان مخاطب هستند و به قرینه سیاق، باید گفت، آیه تطهیر درباره آنان نازل شده است. حدّاقل، این که آنان نیز مشمول این آیه هستند. بنابراین، آیه را نمی‌توان منحصراً، دلیل بر عصمت این پنج نفر دانست، بلکه یا باید همسران پیامبر را نیز معصوم بدانید یا این که از عصمت آن پنج نفر صرف نظر کنید.

در پاسخ این شبهه، می‌توان گفت، اوّلاً، این احتمال، اجتهادی است در برابر نص؛ زیرا، در احادیث فراوانی که به حدّ تواتر می‌رسد و قبلاً به بعض آن‌ها اشاره شد، چنین آمده که آیه تطهیر، منحصراً، درباره پیامبر و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم‌السلام نازل شده است و پیامبر اکرم برای رفع این توهمّات، جامه‌اش را بر سر آن افکند و آیه را تلاوت کرد، و در پاسخ ام‌سلمه و عایشه و زینب که اجازه خواستند به زیر آن عبا داخل شوند، فرمود: «بر جاى خود باشید و نزدیک نیایید.». با این که پیامبر اکرم بارها فرمود: «این آیه، درباره من و على و فاطمه و حسن و حسین نازل شده»، جای تعجّب است که افراد بگویند: «به قرینه سیاق، باید گفت، آیه، درباره زنان پیامبر نازل شده است.»!

ثانیاً، اگر آیه درباره زنان پیامبر نازل شده بود، باید به صورت خطاب مؤنث ادا می‌شد و گفته می‌شد: «انّما یرید الله لیذهب عنکنَّ الرجس» و نه به صورت جمع مذکر (عنکم).

ثالثاً، درست است که آیه «إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس» در ضمن آیات مربوط به همسران پیامبر آمده، ولی باید آن را جمله‌ای معترضه دانست که نزد عرب‌های فصیح، ذکر آن مرسوم است و در قرآن نیز آمده است، مانند آیه «فلمّا رءا قمیصه قدّ من دبر قال إنّه من کید کنّ إنّ کید کن عظیم یوسف اعرض عن هذا و استغفرى لذنبک انَّک کنت من الخاطئین».[137]

جمله «یوسف‏اعرضْ‏عن‏هذا» جمله معترضه است که در میان کلام استعمال شده‌است.

 

تفسیر آیه تطهیر

در تفسیر آیه تطهیر به نکاتی چند اشاره می‌شود:

«رجس» در لغت

در لغت عرب، هر چیز پلید و کثیف و آلوده را «رجس» می‌گویند، چه آلودگی ظاهری باشد که در اصطلاح، «نجس» نامیده می‌شود و یا کثافت باطنی باشد که در اصطلاح، «گناه» نامیده می‌شود.

در أقرب الموارد می‌نویسد: «رجس، یعنى کثیف و آلوده. به معناى گناه که موجب عذاب مى‏شود نیز آمده است.».

در المنجد می‌نویسد: «رجس، یعنى کثیف. به معناى کار زشت نیز آمده است.».

ابن اثیر در نهایه می‌نویسد: «رجس، یعنى نجس و کثیف. در کارهاى زشت و حرام نیز استعمال شده است.».

درلسان‌العرب می‌نویسد: «رجس، یعنى نجس. درکارهاى‏حرام‏نیزاستعمال‏شده‏است.».

راغب اصفهانی در مفردات می‌نویسد: «رجس، یعنى کثیف و پلید. پلیدى، گاهى از جهت طبع است، گاهى به حکم عقل و گاهى در نظر شرع و گاهى از هر سه جهت پلید
است، مانند مردار.».

 

رجس، در قرآن

رجس، در قرآن کریم نیز در هر دو معنا استعمال شده است: گاهی، به معنای نجاست ظاهری آمده، مانند «إلاّ أن یکون میتة أو دماً مسفوحاً أوْ لحم خنزیر فانّه رجس»،[138] گاهی هم در معنای آلودگی باطنی و نَفْسانی‌استعمال شده است، مانند: «و مَنْ یرد أن‏یضلّه یجعل صدره ضیّقاً حرجاً کأنّما یصعّد فى السماء کذالک یجعل الله الرجس على الذین لایؤمنون»؛[139] خدا، گمراهی هر کس را اراده کند، سینه‌اش را تنگ و سخت قرار می‌دهد، چنان  که گویا می‌خواهد به آسمان بالا رود. خدا، این گونه آلودگی را بر دل کسانی قرار می‌دهد که ایمان ندارند.

و مانند «وأمّا الذین فى قلوبهم مرض فزادتهم رجساً إلى رجسهم و ماتوا و هم کافرون»[140]؛ کسانی که در قلبشان مرض دارند، خدا، پلیدی و رجس آنان را اضافه می‌کند و در حال کفر از دنیا می‌روند.

و مانند «قال قد وقع علیکم من ربّکم رجس و غضب»؛[141] گفت: «از جانب خدا، پلیدى و رجس و خشم بر شما وارد شد.».

چنان که ملاحظه می‌فرمایید، کلمه «رجس» در آیات مذکور، به معنای پلیدی نَفْسانی‌آمده است.

 

معنای «رجس» در آیه

اکنون باید دید «رجس» مذکور در آیه، به چه معنا است. آیا به معنای نجاست ظاهری است یا به معنای پلیدی نفسانی؟

با اندکی دقت روشن می‌شود که در آیه، رجس، به معنای نجاست ظاهری نیست، بلکه
به معنای پلیدی باطنی است؛ زیرا، وجوب اجتناب از نجاست‌های ظاهری، اختصاص به اهل بیت ندارد، بلکه بر همه مکلفان واجب است، و حال آن که ظاهر آیه با توجّه به لفظ «إنمّا» حصر است.

علاوه این که، وجوب اجتناب از نجاسات، برای اهل بیت، فضیلت و مزیّتی نیست تا به آن افتخار کنند و بگویند: «ما هستیم که خدا از ما خواسته تا از نجاست‏ها اجتناب کنیم.». اگر چنین بود، احتیاجی به آن همه تشریفات و محدودیّت‌ها نداشت که پیامبر اکرم، جامه‌اش را بر آن چند نفر بیفکند، آیه را بخواند، برایشان دعا کند که در اجتناب از نجاسات موفّق باشند و این موضوع را آن قدر مهم بداند که حتّی به همسرش ام‌سلمه هم اجازه ندهد به زیر کساء داخل شود تا مشمول آیه واقع گردد.

اگر آیه، بدین معنا بود، چه‌گونه حضرت علی و امام حسن و امام حسین علیهم‌السلام بارها بدان افتخار می‌کردند که «ما از مصادیق آیه تطهیر هستیم و درباره ما نازل شده است»؟ هیچ عقل سلیمی چنین احتمالی را نمی‌پذیرد.

بنابراین باید گفت، رجس، در آیه، به معنای «گناه و پلیدى نفسانى» است.

 

مراد از «اراده» در آیه

در قرآن کریم، دو نوع اراده به خدای متعال نسبت داده شده است: اراده تکوینی و اراده تشریعی. مقصود از اراده تکوینی، این است که در نظام تکوین، شی‌ء مراد، تحقّق و وجود پیدا می‌کند، مانند «وإذا أراد الله بقوم سوءًا فلا مردّ له»؛[142] چون خدا برای گروهی، بدی اراده کند، جلو گیر ندارد.

و مانند «إنّما أمره إذا أراد شیئاً أنْ یقول له کن فیکون»؛[143] امر خدا، بدین صورت است که وقتی اراده کند چیزی را، به آن فرمان دهد: «باش!»، پس آن چیز وجود پیدا می‌کند.

در اراده تکوینی، شی‌ء مراد، حتماً به وجود می‌آید و از اراده تخلف ندارد. اگر خدا، چیزی را اراده کرد، تحقّق آن ضروری است.

نوع دوم، اراده تشریعی است. اراده تشریعی، بدین صورت است که خدای متعال،
کارهایی را که می‌خواهد انجام بگیرد، به بندگان امر می‌کند تا آن‌ها را انجام دهند، مانند «فمَنْ شهد منکم الشهر فلیصمه و مَنْ کان مریضاً أو على سفر فعدّة من أیّام أُخر یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر»؛[144] هر کس در ماه رمضان حاضر بود، باید روزه بگیرد، و هر کس مریض یا مسافر بود، عوض آن را در روزهای دیگر بگیرد. خدا، برای شما راحتی را خواسته و سختی را نخواسته است.

و مانند «ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج و لکن یرید لیطهّرکم و لیتّم نعمته علیکم»[145]؛ خدا، اراده نکرد شما را در حرج و سختی بیندازد، بلکه خواسته تا شما را پاک گرداند و نعمتش را بر شما تمام کند.

در اراده تشریعی، مراد حق تعالی در نظام تشریع و قانون‌گذاری، تحقق یافته و دستورهای لازم صادر شده است.

در دو آیه مذکور، گفته شده که در نظام تشریع، عسر و حرج وجود ندارد و قانون و حکم حرجی، تشریع نشده است. اکنون باید دید که «اراده مذکور در آیه تطهیر به چه معنا است؟ آیا اراده تشریعى است یا تکوینى؟.». اگر اراده تشریعی باشد، معنای آیه این چنین می‌شود: «خدا، در نظام تشریع و قانون گذارى، مقرّر فرموده که شما اهل بیت گناه نکنید؛ یعنى، احکام و قوانینى جعل کرده که اگر بدان‏ها عمل کنید، از ارتکاب گناه محفوظ مى‏مانید.».

با اندکی دقّت و انصاف، تصدیق خواهید کرد که آیه را این چنین نمی‌توان تفسیر کرد. از خوانندگان، انصاف می‌خواهیم که آیا می‌توان گفت، خدای متعال، در اثبات فضیلت اهل بیت، به آنان گفته است: «شما را گرامى داشته‏ام و در مقام تشریع از شما خواسته‏ام گناه نکنید»؟ این خواسته که اختصاص به اهل بیت ندارد، بلکه از همه مؤمنان و مکلّفان خواسته که از گناهان اجتناب کنند. اگر مقصود از آیه، همین معنا بود، این همه تشریفات ضرورت نداشت که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله افراد معیّن را زیر عبا  گرد آورد و حتّی به همسرش ام‌سلمه هم اجازه ورود ندهد، آن‌گاه آیه را بخواند، برایشان دعا کند. مگر خدا از ام‌سلمه نخواسته بود گناه نکند؟ آیا چنین امری را می‌توان یک فضیلت شمرد که اهل بیت بارها بدان افتخار کنند؟

حضرت علی علیه‌السلام در داستان فدک، باابوبکر احتجاج کرد و فرمود:«اى‏ابابکر!آیه‏تطهیر درباره من و خانواده من نازل شده یا تو؟» و ابوبکر پاسخ داد: «درباره تو نازل شده است.».

باز هم حضرت علی علیه‌السلام در شورایی که بعد از عُمَر برای انتخاب خلیفه تشکیل شد، به حاضران فرمود: «آیا جز من و اهل بیتم کسى را سراغ دارید که آیه تطهیر درباره‏اش نازل شده باشد؟» پاسخ دادند: «نه.».

مگر امام حسن علیه‌السلام بعد از شهادت پدر بزرگوارش، برای مردم خطبه نخواند و در ضمن آن نفرمود: «من، از جمله اهل بیتى هستم که آیه تطهیر درباره آنان نازل شده و خدا آنان را پاک و طاهر گردانیده است.»؟

آیا این قبیل احتجاجات و افتخارات را می‌توان بر اراده تشریعی ترک گناه که یک امر همگانی است، حمل کرد؟

بنابراین، آیه تطهیر را نمی‌توان بر اراده تشریعی حمل کرد، بلکه باید اراده مذکور در آیه را به اراده تکوینی تفسیر کنم. آن گاه، معنای آیه چنین می‌شود، «اراده تکوینى خداوند بر این تعلّق گرفته و در نظام آفرینش چنین مقرَّر شده که اهل بیت از ارتکاب گناه مصون و محفوظ بمانند.»، و این است معنای عصمت.

با چنین تفسیری از آیه است که منّت نهادن خدای متعال و اهتمام پیامبر به معرّفی مصادیق اهل بیت و نفی دیگران و افتخارات و احتجاجات ائمه اطهار علیهم‌السلام یک امر موجّه و قابل اعتنا می‌شود.

علاوه بر این، در بعض احادیث نیز آیه مذکور، به عصمت از گناه و اراده تکوینی، تفسیر شده است:

1ـ علی ابن ابی طالب علیه‌السلام در حدیثی فرمود: «خداوند عزّوجلّ می‌گوید: «إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیراً» خداى متعال، ما را از همه زشتى‏هاى ظاهرى و باطن پاک کرد و بر طریقه حق قرار داد.».[146]

2ـ پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله در حدیثی بعد از آیه «إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیراً» فرمود: «من و اهل بیتم، از گناه پاک هستیم.».[147]

3ـ امام حسن علیه‌السلام فرمود: «ما، اهل بیتى هستیم که خدا ما را با اسلام گرامى داشت. ما را اختیار کرد و برگزید، پس رجس را از ما برطرف ساخت و تطهیرمان کرد. رجس، شک است. ما، در خدا و دین او، هرگز شک نمى‏کنیم، و ما رااز هرگونه ناپاکى وگمراهى پاک ساخت.».[148]

4ـ ابوبصیر، از حضرت ابوجعفر علیه‌السلام نقل کرده که فرمود: «رجس، شک است. ما، در دین خودمان، هیچ‏گاه شک نمى‏کنیم.».[149]

چنان که ملاحظه فرمودید، اهل بیت پیامبر، در قرآن کریم، به عنوان افرادی معصوم از گناه و خطا و اشتباه، معرّفی شده‌اند، و بدین وسیله، راه شناختن جانشینان واقعی پیامبراکرم و پذیرش آنان از جانب مردم، فراهم آمده است.

 

2ـ پیروی از اهل بیت

پیامبر گرامی، در دوران نبوّت خود، همواره، سعی داشت اهل بیت را به مردم معرّفی کند و زمینه را برای امامت آنان فراهم سازد.

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: «ستارگان، امان اهل آسمان‏ها هستند. اگر ستاره‏ها نابود شوند، اهل آسمان‏ها نیز نابود خواهند شد. اهل بیت من نیز امان اهل زمین هستند. اگر اهل‏بیت نابود شوند، اهل زمین نابود خواهند شد.».[150]

ابن عباس از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل کرده که فرمود: «مَثَل اهل بیت من، مَثَل کشتى نوح
است. هر کس در آن سوار شد، نجات یافت، و هر کس به آن چنگ زد، بالاخره رستگار شد، و هر کس از آن تخلّف کرد، غرق شد.».[151]

 

3ـ محبّت اهل بیت

ابن عباس از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل کرده که فرمود: «بنده خدا در قیامت، قدمى برنمى‏دارد جز این که از چهار چیز مورد سؤال قرار مى‏گیرد: از عمرش که در چه راه صرف کرد، و از بدنش که در چه راه به کار گرفت، و از مالش که از چه راه به دست آورد و در چه راه هزینه کرد، و از محبّت اهل بیت.».[152]

معلوم است که مراد از محبت، فقط دوست داشتن قلبی نیست، بلکه منظور، پیروی و اطاعت است.

 

4ـ مودت ذی القربی

ابن عباس گفت: وقتی آیه «قل لاأسألکم علیه أجراً إلا المودّة فى القربى» نازل شد، اصحاب عرض کردند:، «یا رسول الله! کسانى که خدا به مودّت آنان امر کرده، چه کسانى هستند؟.». فرمود: «على و فاطمه و فرزندان آن‏دو.».[153]

چنان که ملاحظه می‌فرمایید، «مودة ذى القربى» عنوان پاداش رسالت معرّفی شده ونمی‌تواند در اظهارمودّت قلبی خلاصه شود، بلکه منظور،اطاعت و پیروی از آنان‌است.

 

 

[114]ـ المواقف، ج 8 ، ص 344
[115]ـ صراط الحق، ج 3، ص 188، الباب الاول فی وجوب نصب الامام؛ تلخیص الشافی، ج 1، ص 65
[116]ـ توبه: 128
[117]ـ احزاب: 33
[118]ـ صحیح مسلم، ج 4، ص 18، عن عایشه أُم‌المؤمنین، رضی الله عنها، قالت: خرج النبی صلی‌الله‌علیه‌وآله غداة و علیه مرط مرجل من شعر اسود. فجاء الحسن، فأدخله، ثم جاء الحسین فأدخله، ثم جاءت فاطمة فأدخلها، ثم جاء علیّ فأدخله، ثم قال: «إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیراً».
[119]ـ ینابیع الموده، ص 125: عن أُم سلمة، رضی الله عنها، قالت: فی بیتی نزلت «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهر کم تطهیراً» فجاءت فاطمة ببرمة فیها ثرید، فقال صلی‌الله‌علیه‌وآله لها: «ادعى زوجک و حسناً و حسیناً». فدعتهم فیما هم یأکلون، إذ نزلت هذه الآیه، فغشاهم بکساء خیبری کان علیه، فقال: «اللهم! هؤلاء أهل بیتی و خاصّتى فأذهبْ عنهم الرجس و طهّرهم تطهیراً». ثلاث مرات.
[120]ـ ینابیع الموده، ص 125. عمر بن أبی سلمه ربیب النبی صلی‌الله‌علیه‌وآلهقال: «إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهّرکم تطهیراً» فی بیت اُم سلمة، فدعی النبی علیاً و فاطمه و حسناً و حسیناً فجللهم بکساء و علی خلف ظهره فجللهم بکساء، ثم قال: «اللهم! هؤلاء أهل بیتى فاذهب عنهم الرجس و طهرّهم تطهیراً». قالت أم سلمة: «و أنا معهم یا نبى الله». قال: «أنت على مکانک و انت إلى خیر».
[121]ـ ینابیع‌المودة، ص 126، عن زینب: إنّ النبی صلی‌الله‌علیه‌وآله لمّا رای الرحمة هابطة من السماء، قال: «مَنْ یدعو لی علیاً و فاطمة و حسنا و حسیناً؟». قالت زینب: «انا یا رسول الله!». فدعتهم فجعلهم فی کسائه فنزل جبرئیل بهذه الآیه و دخل معهم فی الکساء.
[122]ـ مجمع الزوائد، ج 9، ص 167 ؛ شداد أبی عمار، قال: دخلتُ علی واثلة بن اسقع و عنده قوم. فذکروا علیاً، رضی الله عنه، فلما قاموا، قال: «ألا أخبرک بما رأیتُ من رسول الله صلى‏الله‏علیه‏و‏آله». قلت: «بلى». قال: أتیت فاطمة، رضی الله عنها، أسألها عن علیّ. قالت: «توجَّه إلى رسول الله صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و معه حسن و حسین». فجلستُ انتظره حتی جاء رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله و معه حسن و حسین، أخذ کل واحد منها بیده حتّی دخل، فأدنی علیاً و فاطمة و أجلس حسناً و حسیناً کلَّ واحدمنها علی فخذٍ، ثم لفّ علیهم ثوبَهُ أوْ کساء ثم تلا هذه الایه «إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیراً»و قال: «اللهم: هؤلاء أهل بیتى و أهل بیتی أحق».
[123]ـ ینابیع‌المودة، ص 126. عن أبی سعید الخدری، قال: «نزلت هذه الایه فی خمسه: النبی صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و على و فاطمه والحسن والحسین،رضى‏الله‏عنهم».
[124]ـ ینابیع الموده ص 126. الحسن بن علی رضی الله عنهما، قال فی خطبة: «نحن اهل البیت الذین قال الله سبحانه فینا: «انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً»».
[125]ـ احادیث این باب را می‌توانید در کتاب‌های معتبر اهل سنّت و شیعه، مانند صحیح مسلم. مسند احمد، الدرالمنثور، مستدرک حاکم، جامع‌الاصول، ذخائر العقبی، الصواعق المحرقة، ینابیع المودة، کفایة الطالب، سنن ترمذی، نورالأبصار، اسعاف الراغبین، مجمع‌الزوائد، مناقب خوارزمی، اصول کافی ، بحارالانوار، کشف الغمه، تفسیر نورالثقلین، تفسیر عیاشی، غایه‌المرام سید هاشم بحرانی، ج3،...،مطالعه کنید.
[126]ـ غایه‌المرام، ج 3، ص 190
[127]ـ مجمع الزوائد، ج9، ص 168. عن أبی الحمراء، قال: رأیتُ رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله یأتی باب فاطمه ستة الشهر، فیقول: «إنما یریدالله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیراً.».
[128]ـ مجمع الزوائد، ج 9 ص 169. عن أبی برزه، قال: صلیتُ مع رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله سبعة عشر شهراً، فإذا خرج من بیته أتی باب فاطمه، فقال: «الصلاة علیکم! إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس.». الآیة
[129]ـ غایه‌المرام، ج 3، ص 200، عن علی علیه‌السلام قال: کان رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله یأتینا کلّ غداة فیقول: «الصلاة! رحمکم الله! الصلاة! إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً.».
[130]ـ غایه‌المرام، ج 3، ص 185. عن ابی سعید الخدری، انّه قال: لمّانزل قوله «و أمر أهلک بالصلاة»، کان رسول الله یأتی باب فاطمة و علی تسعة أشهر فی کلّ صلاة، فیقول: «الصلاة! یرحمکم‌الله! إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیراً.
[131]ـ مجمع الزوائد، ج 9، ص 166
[132]ـ مجمع الزوائد، ج 9، ص 167. عن أبی سعید الخدری قال: قال رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله: «نزلت هذه الآیه فی خمسة «إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیراً»: فیّ وفی علی و فاطمة و حسن و حسین.».
[133]ـ تفسیر نورالثقلین، ج4، ص 277. عن جابر قال: «نزلت هذه الآیه على النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و لیس فی البیت إلا فاطمه و الحسن و الحسین  و على علیهم‏السلام.».
[134]ـ غایه‌المرام، ج 3، ص 191. شریک بن عبدالله، قال: رأیتُ أمیرالمؤمنین علیه‌السلام ذات یوم و هو قائم و أصحاب رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله جلوس و هو یقول فی حدیث إلی أنْ قال: «فأنشدکم‌الله! هل فیکم مَنْ طهره الله تعالی فی کتابه حیث قال: «إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیراً» غیرى و أهل بیتى؟.». قالوا: «لا.».
[135]ـ فی احتجاج علی علیه‌السلام علی أبی‌بکر قال: «فانشدک بالله! اتى و لأهلی و ولدی آیة التطهیر عن الرجس أم لک و لأهل بیتک؟». قال: «بل لک و لأهل بیتک». قال: «فانشدک بالله! أناصاحب دعوة رسول الله صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و أهلی و ولدی یومَ الکساء: "اللهم هؤلاء أهلى إلیک لا إلى النار"، أم أنت؟». قال: «انت و أهل بیتک».  : تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 271
[136]ـ مجمع الزوائد، ج 9، ص 146. عن أبی الطفیل، قال: خطبنا الحسن بن علی الی أن قال: و أنا من أهل البیت الذین أذهب‌الله عنهم الرجس و طهرهم تطهیراً.».
[137]ـ یوسف: 29
[138]ـ انعام: 145، «مگر این که مردار باشد یا خون ریخته شده یا گوشت خوک. این‏ها، رجس و نجس هستند.».
[139]ـ انعام: 125
[140]ـ توبه: 125
[141]ـ اعراف: 71
[142]ـ رعد: 11
[143]ـ یس: 82
[144]ـ بقره: 185
[145]ـ مائده: 6
[146]ـ غایه‌المرام، ج 3، ص 199، قال علی ابن ابی طالب علیه‌السلام: «والله عزوجل یقول: «إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل‏البیت و یطهرکم تطهیراً»فقد طهرنا الله من الفواحش، ما ظهر منها و بطن، على منهاج الحق.».
[147]ـ البدایة و النهایة، ج 2، ص 257. عن النبی صلی‌الله‌علیه‌وآله، فی قوله تعالی «إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً» قال: «فأنا و أهل بیتى مطهرون من الذنوب.».
[148]ـ أهل البیت فی الکتاب و السنة، ص 113. الامام الحسن علیه‌السلام قال: «إنّا أهل البیت أکرمنا الله بالاسلام و اختارنا و اصطفانا واجتبانا فأذهب عنا الرجس و طهّرنا تطهیراً. والرجسُ هو الشک فلا نشک فی الله الحق و دینه أبداً و طهّرنا من کل أفِن ٍ و غیّة.».
[149]ـ غایه‌المرام، ج 3، ص 194. ابوبصیر، عن ابی جعفر علیه‌السلام قال: «الرجس هو الشک و لا نشک فی دیننا أبداً.».
[150]ـ ذخائرالعقبی، ص 17. عن علی علیه‌السلام قال رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله: «النجوم أمان لأهل السماء فإذا ذَهَبَتْ النجوم ذهب أهل السماء و أهل بیتى أمان لأهل الارض. فإذا ذهب أهل بیتى ذهب أهل الارض.».  : ینابیع المودة، ج 1، ص22؛ المستدرک، حاکم‌نیشابوری، ج 3 ص 150.
[151]ـ ذخائرالعقبی، ص 20. عن ابن عباس، قال: قال رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله: «مثل أهل بیتی کمثل سفینة نوح. مَن رکبها نجا و من تعلّق بها فاز، و من تخلَّف عنها غرق.». : أسعاف‌الراغبین در حاشیه نورالأبصار، ص 120؛ المستدرک، حاکم‌نیشابوری،ج3،ص151
[152]ـ غایه‌المرام، ج 3، ص 92، نقل از مناقب ابن المفازلی، ص 93: ابن عباس، قال: قال رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله: «لاتزول قدما عبد یوم القیامة حتّی یسأل عن أربع: عن عُمره فیما أفناه، و عن جسده فیما أبلده، و عن ماله فیما أنفقه، و من این اکتسبه، و عن حبّنا أهل البیت. (حدیث مذکور، به چهار طریق از اهل سنت و پنج طریق از شیعه، نقل شده است).
[153]ـ غایه‌المرام، ج 3، ص 233. ابن عباس، قال: لما نزلت «قل لاأسألکم علیه أجراً إلاّالمودة فی القربی، قالوا: «یا رسول الله! مَن هؤلاء الذین یأمرنا الله بمودّتهم؟.». قال: «علیّ و فاطمة و أولادهما.». حدیث مذکور با عبارت‌های مختلف، به هفده طریق از اهل سنت، و بیست و دو طریق از شیعه نقل شده است.