احترام به شوهر
هر انسانی به شخصیت خویش علاقهمند است و خود را دوست دارد. میخواهد دیگران به شخصیت او احترام بگذارند. هر کس شخصیت او را محترم بشمارد، دوستش دارد و از توهین کنندگانِ به خود، متنفر است. خانم محترم! دوست داشتن خود و نیاز به احترام، یک امر غریزی است؛ اما همه انسانها حاضر نیستند این نیاز درونیِ همسر شما را برطرف کنند و به وی احترام بگذارند.
او در بیرون از خانه، با افراد گوناگون و گاهی بیادب برخورد میکند و چه بسا مورد توهین قرار میگیرد و به شخصیتش لطمه وارد میشود. از شما که یار و غمخوارش هستید انتظار دارد در خانه به او احترام بگذارید و شخصیت تحقیر شدهاش را زنده گردانید.
بزرگ داشتن او شما را کوچک نمیکند؛ اما به او نیرو و توانایی میبخشد و برای کوشش و فعالیت آمادهاش میگرداند.
خانم گرامی! به همسرت سلام کن. همیشه با لفظ «شما» او را مخاطب قرار بده. در هنگام سخن گفتن، کلامش را قطع نکن. با او با ادب سخن بگو و بر سرش داد نزن. اگر با هم به مجلسی میروید او را مقدم بدار. او را با اسم صدا نزن، بلکه با نام فامیل و لقب، او را مخاطب قرار بده. در حضور دیگران از او تجلیل و تعریف کن. به فرزندانت بیاموز که به پدرشان احترام بگذارند و اگر بیادبی کردند توبیخشان کن. درحضور مهمانان نیز احترامش بگذار و به اندازه آنان، بلکه بیشتر از او پذیرایی کن. مبادا در مجلس مهمانی، شوهرت را نادیده بگیری و همه توجّهت به مهمانان باشد. وقتی به خانه میآید، سعی کن خودت در را باز کرده و با چهرهای خندان و باز بهاستقبالش بروی. آیا میدانی همین کار کوچک، چه اثر نیکویی در روان همسرت خواهد گذاشت؟ شاید در بیرون منزل با دهها مشکل مواجه بوده و اکنون با روح پژمرده وارد منزل شده باشد. استقبال کردن شما با چهره خندان، روح تازهای در کالبد خسته او دمیده، دلش را آرامش میدهد.
ممکن است خانمها از این سخن تعجب کرده و بگویند: چه پیشنهاد عجیبی! زن بهاستقبال شوهر برود و خوش آمد بگوید! شخص بیگانه و غریبی نیست تا نیاز به استقبال و خوش آمد داشته باشد. تسقط الآداب بین الأحباب. البته این طرز تفکر، نتیجه تربیت غلط ماست. چرا لازم نیست دوستان و خویشان ادب و احترام به یکدیگر را رعایت کنند؟ مهمانی به منزل شما وارد میشود از او استقبال میکنید، خوش آمد میگویید، به او احترام میگذارید و از او پذیرایی میکنید و این را رفتاری عقلایی و یکی از آداب و رسوم زندگی میشمارید. البته چنین است، باید به میهمان احترام گذاشت؛ اما انصافاً مردی که از صبح تا شب برای تأمین نیازهای زندگی و رفاه و آسایش شما تلاش میکند، و در این راه با دشواریهای فراوان روبهرو شده، آن گاه حاصل دسترنج خویش را در طبق اخلاص نهاده، به خانه میآورد تا رایگان در اختیار شما بگذارد، آیا ارزش آن را ندارد که برای خشنودی و احترام او تا در خانه قدم رنجه فرمایید و با لبی خندان، به او خوشآمد گفته، دلش را شاد گردانید؟
نگو چون با هم مأنوس و صمیمی هستیم، انتظار احترام ندارد، برعکس، از شما بیشتر از دیگران انتظار احترام دارد. اگر به او احترام نگذاشتید و سکوت کرد، دلیل آن نیست که توقع احترام ندارد، بلکه برای رعایت حال شما از خواسته درونیِ خویش صرفنظر کرده است.
خانم محترم! اگر به همسرت احترام گذاردی، او نیز به شما احترام خواهد گذاشت و رشته محبتتان مستحکمتر و پیمان زناشوییتان با دوامتر خواهد شد. او به خانه و زندگی و کسب و کار دلگرم میشود و نتیجهاش به شما باز میگردد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرماید:
وظیفه زن این است که تا درِ خانه به پیشواز شوهر برود و به وی خوش آمد بگوید.[1]
امام صادق علیه السلام میفرماید:
هر زنی که به شوهرش احترام بگذارد و آزارش نرساند خوشبخت و سعادتمند خواهد بود.[2]
مواظب باش به شوهرت توهین و بیادبی نکنی، ناسزا نگویی، دشنام ندهی، بیاعتنایی نکنی، بر سرش داد نزنی، نزد دیگران آبرویش را نریزی و با لقبهای زشت صدایش نزنی. اگر به او توهین کردی او نیز به تو توهین خواهد کرد و از یکدیگر رنجیده خاطر میشوید و کینه پیدا میکنید، صفا و محبت از دلهایتان رخت برمیبندد و همواره در حال نزاع و کشمکش خواهید بود. در این صورت، اگر به زندگی ادامه بدهید، به یقین زندگی خوشی نخواهید داشت. کینهها و عقدههای روانی ممکن است خطرهایی در پی داشته باشد و باعث جنایت شود. از داستانهای زیر عبرت بگیرید:
مرد 22 سالهای همسر 19 ساله خود را به علت این که وی را خرکور خطاب کردهبود، با 15 ضربه چاقو به قتل رسانید. وی در دادگاه گفت: یک سال پیش باهمسرم ازدواج کردم. در آغاز زندگی، مرا بسیار دوست میداشت، اما به زودی تغییررویه داد و شروع به ناسازگاری کرد. بر سر هر مسئله کوچکی به من فحاشی میکرد و بهخاطر این که یکی از چشمهایم کمی چپ است، مرا با لقب «خرکور» خطاب میکرد.
وی در روز حادثه، شوهر خود را خرکور خطاب میکند. او چنان خشمگین میشود که به جان همسرش افتاده و او را با 15 ضربه چاقو از پای درمیآورد.[3]
مرد 71 سالهای، که زنش را کشته، درباره علت قتل او میگوید: ناگهان رفتار همسرم با من تغییر کرد و به من بیاعتنا شد. یک بار مرا پیرمرد غیر قابل تحمل صدا کرد و با این حرف نشان داد که دوستم ندارد. من نیز دچار سوء ظن شدم و با دو ضربه تبر، او را کشتم.[4]
[1]. مستدرک الوسائل، ج 3، ص 551
[2]. بحارالأنوار، ج 103، ص 253
[3]. روزنامه اطلاعات، شماره 13787، 14 اردىبهشت 1351
[4]. همان، شماره 13652، 1 آذر 1350
* امینى، ابراهیم، همسردارى، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: بیست و نهم، 1389