پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

سخنراني امام روز عاشورا در فيضيه

سخنرانی امام روز عاشورا در فیضیه

خرداد 1342 مصادف بود با ایام عاشورای حضرت اباعبدالله(ع) و در منزل امام هر روز مجلس روضه برپا می‏شد. جمع کثیری از طلاب و مردم عادی در مجالس شرکت می‌کردند. مداحان و روضه‌خوان‌ها و منبری‌ها در آن مجلس و سایر مجالس روضه‌خوانی در بیت مراجع و در محله ‏های مختلف شهر قم غالباً در رابطه با فلسفه‌ی قیام امام حسین(ع) صحبت می‌کردند و مردم را در وجوب دفاع از دین تشویق می‌کردند؛ اصولاً مجالس روضه‌خوانی حال و هوای سیاسی پیداکرده بود. امام هر شب در مجلس روضه‌خوانی یکی از محله‏ های قم شرکت می‌کرد. مردم استقبال می‌کردند و گاهی برایش گوسفند یا گوسفندانی را قربانی می‌کردند و گوشتش را در اطعام عزاداران مورد استفاده قرار می‏دادند و گاهی بین فقرا تقسیم می‌کردند. دسته‏ های عزاداری نیز با شور و حرارت خاصی برپا می‏شد. روز تاسوعا زمزمه‏ هایی شنیده می‏شد که امام بنا دارد روز عاشورا در مدرسه‌ی فیضیه سخنرانی کند. مراجع و علما غالباً با این اقدام مخالف بودند و می‌گفتند عمال رژیم نمی‌گذارند و امکان دارد حادثه‌ی فیضیه دوباره تکرار شود. به امام پیغام دادند از این عمل صرف‌نظر کند، ولی امام قاطعانه ایستاد و گفت:

من تصمیم خودم را گرفته ‏ام و در فیضیه صحبت خواهم کرد. در مجلس روضه پیش از ظهر بیت امام از سوی عمال رژیم تهدیداتی به‌عمل آمد، ولی در تصمیم قاطع امام تأثیر نداشت. بعدازظهر روز عاشورا جمعیت‏های عزادار از محله ‏های مختلف شهر قم به سوی بیت امام حرکت کردند. برای حرکت امام اتومبیلی تهیه شده بود که سقف آن باز بود. امام سوار شد و آقای سیدمحمد ورامینی درحالی­که پرچم سیاهی در دست گرفته بود وسط ماشین ایستاده بود. جمعی از جوانان نیرومند هم اطراف ماشین را احاطه کرده بودند. امام به سوی مدرسه‌ی فیضیه حرکت کردند. خیابان ارم پر از جمعیت بود، به گونه‏ ای که حرکت ماشین امام بسیار دشوار بود. صدای صلوات و فریاد یا حسین و شعارهای دفاع از دین در خیابان ارم و کوچه‏ های اطراف طنین‌انداز بود. از یک طرف شور حسینی و از سوی دیگر رعب و وحشت دل‏ها را به لرزه انداخته بود. هوا هم بسیار گرم بود و مردم عرق می‏ریختند. با چنین وضع غیرقابل توصیفی اتومبیل امام به سوی فیضیه حرکت کرد. مدرسه‌ی فیضیه و دارالشفاء و صحن مطهر حضرت معصومه و خیابان‏های اطراف پر از جمعیت بود. برای سخنرانی امام و شنیدن صدای او نیز از قبل پیش‌بینی‏های لازم ولی به مقدار ممکن به عمل آمده بود. در چنین وضع پرشور و رعب‌آوری امام بالای منبر رفت، در حالی که احتمال حمله‌ی کماندوهای رژیم وجود داشت و دل‏ها در بیم و هراس بود. امام سخنرانی داغ و کوبنده‌ی خود را شروع کرد. متأسفانه از یادداشت سخنان امام در آن زمان و بعد از آن غفلت کردم و اکنون جزئیات آن در نظرم نیست. چیزی که در این رابطه به یاد دارم اینکه به‌طور مستقیم شاه را مورد عتاب و خطاب قرار داد: ای آقای شاه! از ارتباط او با اسرائیل شدیداً انتقاد کرد. حمله به مدرسه‌ی فیضیه و ضرب و قتل طلاب را شدیداً محکوم کرد. از جسارت‌های شاه نسبت به علمای اسلام و بی‌اعتنایی او نسبت به احکام و قوانین شریعت شدیداً انتقاد کرد و از آثار سوء آن برحذر داشت، سخنرانی طولانی شد و دل‏ها از ترس حمله‌ی عمال رژیم و تکرار حادثه‌ی فیضیه در اضطراب بود. بعد از پایان سخنرانی، جوانان پرشور امام را با سختی از بین مردم عبور دادند و به منزل رسانیدند. انبوه جمعیت با سرعت متفرق شدند و به خانه ‏ها رفتند.