بخش ششم:
راه مبارزه و جهاد
همه دوست دارند پاک و پارسا باشند و کشتزار وجودشان به جای رویش علف هرزه ها و خارها گلستان باشد، ولی می گویند: چه کنیم؟ نمیتوانیم خوب باشیم، گرچه دوست داریم خوب گردیم.
اینک با نگاهی به برخی از رهنمودهای قرآن و عترت علیهمالسلام، راههایی را برای خودسازی و مبارزه با نفس و گریز از گناه، به صورت خلاصه مطرح میکنیم:
1. دشمن شمردن نفس
حضرت امام صادق علیهالسلام می فرمایند:
از هواهای نفس خود بترسید، چنان که از دشمنانتان میترسید، زیرا چیزی دشمن تر از پیروی هوای نفس برای انسانها و یاوه گویی زبانهایشان نیست.[213]
پیشتر، در روایات به نقل حضرت رسول صلی الله علیه وآله خواندیم که «دشمنترین دشمنانت، نفس درون ذات خودت می باشد».[214]
نباید دشمنی نفس را ساده یا نادیده انگاشت، زیرا او قوی، پر مکر و مخفی است. البته حتی دشمن کوچک را نباید دست کم گرفت، حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید:
هیچ دشمنی را کوچک مشمار اگر چه ناتوان باشد.[215]
و همواره دشمن در صدد ضربه زدن است، زیرا همانگونه که حضرت میفرماید:
کسی که دشمن توست تو را به کار زشت وا میدارد.[216]
و نباید نسبت به توطئه ها و نقشه ها و زیباسازی هایش، بیتوجه بود که حضرت امیر علیهالسلام هشدار میدهد:
کسی که نسبت به توطئه دشمن خود آسوده بخوابد و [ اطمینان یابد] مکرها و توطئه ها، او را بیدار میکند.[217]
نیز نباید نسبت به پیشنهادهای نفس، خوشبین بود یا انتظار خوبی از او داشت، زیرا حضرت امیر علیهالسلام میفرماید:
واقعا نادان است کسی که از دشمنان خویش خیرخواهی بجوید.[218]
راز دشمنی نیز معلوم است، زیرا در کشور تن، نفس میکوشد تا خودش فرماندهی و ریاست کند و زمانی میتواند ریاست کند که رقیب را به زانو در آورد. رقیبش همان جنبه عقلانی و ملکوتی انسان است، همچنین نفس هیچگاه نمیخواهد دست بسته و در مهار عقل باشد. این جاست که باید دایم مراقب و هشیار باشیم. آنقدر حیله گری نفس زیاد است که حتی افرادی که بر اثر لذّتجویی و پیروی از هوای نفس بدبخت شده اند و جامعه آنان را بدبخت میشمارد، باز حاضر نیستند بپذیرند که تقصیر خودم میباشد و برای پیروی از هواینفس بیچاره شده ام. یک دزد دستگیر شده، یک معتاد افراطی که نزدیک است نفله و نابود شود باز تلاش میکند خود را تبرئه سازد؛ مثلاً میگوید: اگر دولت وضع اقتصادی یا فرصت کاری مرا فراهم کرده بود چنین نمیشدم، امان از شانس، یا روزگار ناسازگار یا امان از رفیق بد و... خلاصه عذرهای بدتر از گناه میتراشد تا نفس خود را تبرئه نماید. البته قبول داریم که در شرایط بد زمینه انحرافات بیشتر هست، ولی مهمترین عامل، هوای نفس خود اوست، زیرا در همین شرایط و یا بدتر از این شرایط نیز میلیونها نفر پاک ماندند و آلوده نشدند. در خانه پر خفقان فرعون، هم میتوان مثل زن فرعون، نمونه انسانهای مؤمن بود، یا در لشگر عبیداللّه بن زیاد ملعون نیز میتوان حرّ بن یزید ریاحی رحمه الله شد.
حضرت امیر علیهالسلام میفرماید:
کسی که نفس خود را در خواهشها و کامیابی هایش آزاد بگذارد بدبخت شده و از سعادت دور گشته است.[219]
نیز میفرماید:
هر که با نفس خویش مسامحه و سهل انگاری کند در آنچه دوست میدارد، بدبختی او در آنچه دوست نمیدارد، طولانی گردد.[220]
و میفرماید:
هر که نفس خود را به حال خود واگذارد، کار خود را تباه کرده است.[221]
امام خمینی قدس سره مینویسد: «مادر بتها، بت نفس شماست». تا این بت بزرگ و شیطان قوی از میان برداشته نشود راهی به سوی او ـ جلّ وعلا ـ نیست و هیهات که این بت شکسته و این شیطان رام گردد. از معصوم نقل شده که: «شَیْطانِی آمَنَ بِیَدِی».[222]
علاقمندی به خوشگذرانی و حبّ ذات که منشأ و مایه تسویل و توجیه نفس است از موانع مهمّ پالایش روح از زشتیها و آراستن به خوبی ها و متخلّق شدن به کمالات است لذا راهی جز مبارزه با آنها نیست.
تلاش برای کسب فضایل و دفع و رفع رذایل و جلوگیری از زیاده خواهی نفسانی «جهاد» با نفس شمرده میشود. حضرت امام خمینی قدس سره میفرماید:
ما باید خودمان را مواظبت کنیم، باید مجاهده بکنیم خودمان را، باید حساب خودمان را خودمان بکشیم قبل از این که آن جا حساب از ما بکشند، خودتان حسابتان را بکشید قبل از اینکه حسابگرها حساب شما را بکشند. همه لحظات چشمهای شما، همه خاطرات ذهن شما، همه تفکّرات باطل شما در حضور خداست... .[223]
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله سپاهی را برای جنگ گسیل داشت، وقتی لشگر فاتح برگشتند، حضرت فرمود:
خوش آمد میگویم به گروهی که جهاد اصغر را پشت سر گذاشتند، ولی جهاد اکبر همچنان برعهده آنان باقی مانده است. عرض شد: ای رسول خدا! جهاد اکبر چیست؟ فرمودند: جهاد با نفس.[224]
حضرت علی علیهالسلام در باب اهتمام ورزیدن به جهاد با نفس تأکیدهای فراوانی دارد؛ مثلاً میفرماید:
اوج مجاهدت و پیکار، آن است که آدمی با نفس خود پیکار کند.[225]
بهترین جهاد، جهاد با نفس است.[226]
جهاد با نفس، برترین جهاد است.[227]
بهشت را به دست نیاورد جز آن کس که با هوای نفس خود جهاد کند.[228]
2. اخلاص در جهاد با نفس
اولین شرط هر قدم مثبت، اخلاص است. حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله میفرماید:
مجاهد کسی است که برای خدا با نفس خود مبارزه کند.[229]
برترین جهاد آن است که برای خدای تعالی با نفس و هواهای نفسانیات بجنگی.[230]
و حضرت امام صادق علیهالسلام میفرماید:
خوشا به حال کسی که برای خدا با خویش و هواهای نفسانی خود پیکار کند.[231]
اگر برای دستیابی به مقامات و مناصب و یا پیدا کردن جایگاهی قدسی در بین مردم در پی خودسازی باشیم، نوعی خود فریبی، ریاست طلبی و پیروی از هوای نفس است. حضرت امام خمینی قدس سره میفرماید:
کوشش کنید که راه برای خدا باشد، کوشش کنید که چشمتان را از مخلوق، از ما سوای خدا ببندید. توجهتان به این نباشد که اگر خدمتی برای خدا میکنید، دیگران پیش شما بیایند تواضع کنند. شما جوانهایی هستید که در طول این مدّت زحمت کشیدید، برای خدا رنج بردید، برای خدا عمل کردید و آمدید این جا با ما صحبت کنید، درد دل کنید. کاری که برای خداست، خدا توجه میکند و اگر برای خدا نباشد، همه عالم هم توجه کنند، چیزی نیست.[232]
و در نامه به خانم طباطبائی چنین مینویسد:
کوشش و مجاهده کن که انگیزه، الهی و برای دوست باشد و اگر عرضه کنی، برای خدا و تربیت بندگان او باشد نه برای ریا و خودنمایی که خدای نخواسته جزء علمای سوء شوی که بوی تعفّنشان اهل جهنم را بیازارد.[233]
و به فرزندشان مینویسد:
پسرم! نه گوشه گیری صوفیانه، دلیل پیوستن به حق است و نه ورود در جامعه و تشکیل حکومت، شاهد گسستن از حق. میزان در اعمال، انگیزه های آنهاست. چه بسا عابد و زاهدی که گرفتار دام ابلیس است و آن دام گستر، با آنچه مناسب اوست، چون خود بینی و خودخواهی و غرور و عُجب و بزرگبینی و تحقیر خلق اللّه و شرک خفىّ و امثال آنها، او را از حق دور و به شرک میکشاند و چه بسا متصدی امور حکومت که با انگیزه الهی به معدن قرب حق نایل میشود، چون داود نبی و سلیمان پیامبر علیهم االسلام و بالاتر و والاتر، چون نبىّ اکرم صلی الله علیه وآله و خلیفه بر حقّش علی بن ابی طالب علیهالسلام و چون حضرت مهدی ـ ارواحُنا لمقدمه الفداء ـ در عصر حکومت جهانی اش. پس میزان عرفان و حرمان انگیزه است. هر قدر انگیزه ها به نور فطرت نزدیکتر باشند و از حُجب، حتّی حُجب نور وارسته تر، به مبدأ نور وابسته ترند، تا آن جا که سخن از وابستگی نیز کفر است.[234]
حضرت امام خمینی قدس سره میفرماید:
ای عزیزان اسلام و سرمایه ملت؛ مجاهده کنید که خودیّت را از سرّ قلب خود بزدایید و باید بدانید و بدانیم که هر چه هست اوست و جلوه جمال او. جسم و جان و روح و روان همه از اوست. بکوشید تا حجاب خودیّت را بردارید و جمال جمیل او ـ جلّ و علا ـ را ببینید. آنگاه است که هر مشکلی آسان و هر رنج و زحمتی گوارا و فدا شدن در راه او احلی از عسل، بلکه بالاتر از هر چیز به گمان آید.[235]
همچنین، درباره خاموش شدن نور فطرت بر اثر هواپرستی میفرماید:
اگر انسان از خود غفلت کند و در صدد اصلاح نفس و تزکیه آن برنیاید و نفس را سر خود بار آورد، هر روز بلکه هر ساعت بر حجابهای آن افزوده شود و از پس هر حجابی، حجابی بلکه حُجبی برای او پیدا شود تا آن جا که نور فطرت به کلّی خاموش و منطفی شود و از محبّت الهیّه در آن اثری و خبری باقی نماند، بلکه از حق تعالی و آنچه به او مربوط است، از قرآن شریف و ملائکة اللّه و انبیای عظام و اولیای کرام علیهمالسلام و دین حق و جمله فضایل متنفّر گردد و ریشه عداوت حق ـ جلّ وعلا ـ و مقرّبان درگاه مقدّس او در قلبش محکم و مستحکم گردد تا آن جا که به کلّی درهای سعادت بر او بسته شود و راه آشنایی با حق تعالی و شفعاء علیهمالسلام منسدّ گردد و مخلّد در ارض طبیعت گردد که باطن آن در عالم دیگر جلوه کند و آن خلود در عذاب جهنم است.[236]
... پس در جوانی که قدرت بیشتری دارد به مجاهدت برخیزد و از غیر دوست بگریز... که هیچ موجودی جز او ـ جلّ وعلا ـ سزاوار پیوند نیست و پیوند با اولیای او اگر برای پیوند به او نباشد، حیله شیطانی است که از هر طریق سدّ راه حق کند. هیچ گاه به خود و عمل خود به چشم رضا منگر که اولیای خُلّص چنین بودند و خود را لاشیء میدیدند و گاهی حسنات خود را از سیّئات میشمردند. پسرم! هر چه مقام معرفت بالا رود، احساس ناچیزی غیر او ـ جلّ و علا ـ بیشتر شود.[237]
3. علم و آگاهی در جهاد
در درمان بیماریهای جسمانی، اگر دارویی که پزشک تجویز کرده پیدا نشد، احیانا از داروهای مشابه استفاده میشود، ولی درباب مجاهده با نفس نمیتوان از نسخه قرآن و عترت جدا شد و به دنبال عرفانهای شرقی و غربی یا مرتاضان هندی یا استادنماها رفت، زیرا در این صورت، دل و دین و دنیا و آخرت انسان، یکجا تباه میشود. در یک کلمه، در این مسیر، شیطان و شیّاد فراوان است. اگر خضر راهی یافت نشد، کار عالمانه و عاقلانه آن است که از کتابهای بزرگان و تفسیر و حدیث بهره ببریم و از عالمان مهذّب و مشهور جدا نگردیم.
حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید:
جهاد آگاهانه با نفس، عنوان و سرلوحه خرد است.[238]
و باید هشیار بود، هر دستور العملی و یا مسلکی که ذرّهای از حلال و حرام و شریعت الهی فاصله و زاویه داشت، کژ راهه است. حضرت علی علیهالسلام میفرماید:
بدانید که میان خدا و بندگانش، نه فرشته مقرّبی واسطه شود، نه پیامبر مرسلی و نه هیچ کس دیگر، مگر طاعتشان از خداوند، پس در طاعت خدا بکوشید.[239]
4. حسابرسی و مراقبت
از اموری که در روایات بر آن تأکید شده، محاسبه عملکرد خویش است. به جهت دشواری حسابرسی، عالمان اخلاق آن را در سه مرحله توصیه کرده اند.
مرحله نخست، مشارطه و پیمان گیری از نفس نام دارد که در اول صبح هر کس با خود از عمر فانی شده و سرمایه زود گذر جوانی و مرگ سخن بگوید. فرض کند از دنیا رفته و ارفاقا به او یک روز مهلت دادهاند با نفس خویش و تک تک اعضا و جوارح گفت و گو و شرط کند جز در راه خدا قدمی برندارد و عزم جزم مستمر بر ترک گناه بگیرد.
قدم دوم، مراقبت از خویش در طول شبانه روز است. مواظب باشد ترک وظیفه و یا گناه نکند. دراخلاق اسلامی، همین خود بیداری و خود پاسداری را مراقبه مینامند، همین عنوان در عرفانهای نو ظهور و شرقی نیز مطرح است، ولی منظورشان معنایی دیگر است که ربطی به مراقبه اسلامی ندارد. آنان تمرکز و سکوت و... را مراقبه میدانند.
قدم سوم، حسابرسی اعمال روزانه است که لازم است انسان ساعتی را با آرامش و فراغت کامل به حسابرسی و بازجویی از خود بپردازد، برای هر ساعتی هر امتیاز مثبتی که به دست آورد به سبب عبادت و اطاعت، خدا را برآن شاکر باشد و هر نقطه منفی و گناه که از او سرزده، نفس را عتاب و خطاب کند که ای بدبخت شقی چه کردی؟ چرا نامه اعمال و لوح دل را با گناه سیاه کردی، در قیامت چه جوابی خواهی داشت، خدا به تو نعمت و عمر داد تا توشه آخرت فراهم کنی، تو نامه عملت را پر از گناه کردی، اگر اکنون مرگت فرا رسد چه خواهی کرد؟ ای نفس بی حیا! چرا از خدا خجالت نمیکشی؟ تو ادعای ایمان به خدا و عقیده به معاد داری، چرا در عمل این چنین نفاق و بیحیایی داری؟ آنگاه توبه کند و تصمیم بگیرد دیگر مرتکب نشود و جبران کند.
اگر در ساعتی نه کار خیری انجام داده و نه گناهی، باز هم نفس را عتاب و خطاب کند که چگونه این ساعتی را که سرمایه عمرت بود به هدر دادی، میتوانستی در این ساعت قدم مثبتی برداری، ای زیانکار بدبخت! چرا فرصت گرانبها را به باد دادی؟ در روزی که حسرت و ندامت سودی ندارد پشیمان خواهی گشت.
به هر حال مراقبت، لازم و ضروری است. گرچه در ابتدای کار دشوار به نظر میرسد، ولی اگر تصمیم و مقاومت باشد به زودی سهل و آسان میشود و نفس اماره تحت کنترل در میآید.
رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند:
آیا شما را با زیرکترین زیرکها و احمقترین احمقها آشنا سازم؟ عرض کردند: یا رسول اللّه! بفرمایید، فرمودند: زیرکترین مردم کسی است که به حساب نفس خودش برسد و برای بعد از مرگ، عمل صالح انجام دهد و احمق ترین مردم کسی است که از هوای نفس پیروی کند و سرگرم آرزوهای دور و دراز باشد... .[240]
5 . صلابت و قاطعیت
از آنجا که «نفس» بدترین دشمن درونی و نهانی ماست میباید در برخورد با خواسته هایش بیشترین جدّیت و قاطعیّت را داشته باشیم و ذرّهای عقب ننشینیم و مراقب حیله ها و حقّه هایش باشیم تا شاید از زیاده خواهی او نجات یابیم.
حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید:
با نفس خود مبارزه کن ـ برای وادار نمودنش بر طاعت خدا ـ بسان جنگ یک دشمن با دشمنش و بر او چیره و غالب شو مثل پیروزی بر دشمن که به راستی نیرومندترین مردم کسی است که بر مهار نفس خود نیرومند و قوی باشد.[241]
و میفرماید:
با این دلها پیکار کنید، زیرا که آنها زود میلغزند [ و دچار هوا و هوس میشوند].[242]
از آغاز صبح که به فعالیت میپردازیم، صحنه های حلال و حرام و شبهه ناک و امتحانها شروع میشود تا آخرین لحظه هایی که به بستر استراحت میرویم، برای هر شخص طبق شغل خودش، زمینه صدها گناه پیش می آید، به ویژه اگر حریص پول و دنیا باشد. یک فرد اداری با این کارها مواجه میشود: استفاده نامشروع از اموال و وسایل بیت المال، از خودرو گرفته تا خودکار، یا تقدیم و تأخیر نوبت رسیدگی به مراجعه کنندگان به ملاحظات هوای نفس؛ یعنی پارتی بازی به جهت آشنایی، خویشاوندی، رشوه و.... ایجاد مشکل در کار همکاران یا ادارات مرتبط با کار خود، تنبلی که خود نوعی سرقت است. بسا یک کارمند از پول حرام پرهیز دارد، ولی کم کاری میکند که نوعی حرامخواری نامرئی است، یا یک پزشک بیش از اندازه فرصت خود پذیرش میکند و سریع معاینه می نماید و... . یا جمعی همفکر در اداره یا سازمانی به دسته بندی های جناحی و قلع و قمع مخالفان می پردازند که معمولاً آمیخته است با غیبت، تهمت و... نسبت به مخالفان خود و تأیید بی جا، تملّق و چاپلوسی نسبت به سران جناح خود، از همه مهم تر، زمانی را که موظّف است خدمت کند به چنین فعالیتهایی می پردازد ـ حتی با رضایت و یا دستور مافوق ـ که این کار نیز عین خیانت به کشور و دزدی از بیت المال است.
البته همه اینها توجیهات نفسانی دارد، ولی آیا با این که ما خود را قانع سازیم که تلاش ما برای حفظ و تقویت جناح حق و تضعیف جناح باطل است، همه چیز حل یا جا به جا میگردد؟ اگر چنین است، رقیب شما نیز همین پندار باطل را دارد. فرضا درصدی از موضع گیریهای طرف مقابل شما ناحق باشد، آیا وظیفه شماست که کار اصلی را رها و آنان را تضعیف کنید؟!
ازاینرو، امام علی علیهالسلام میفرماید: «بهترین جهادها، جهاد با نفس است».[243]
نیز میفرماید:
با نفس خود پیکار کن و از او حسابرسی کن همان گونه که شریک از شریک خود حسابرسی میکند، زیرا نیکبختترین مردم کسی است که قیام کند برای حسابرسی نفس خود.[244]
امام صادق علیهالسلام به مردی فرمودند:
قلبت را به منزله همدمی مهربان و فرزندی نیکوکار قرار ده، علمت را همچون پدری که از او پیروی میکنی و هوای نفست را همانند دشمنی که با او به جنگ برخاسته ای و مالت را عاریتی بدان که باید رد کنی.[245]
حضرت سجاد علیهالسلام برای مبارزه با خواسته های نامشروع نفس از درگاه خدا استمداد میکند و در مناجات عرض میکند:
خدایا! از نفس سرکش به تو شکوه میکنم که بسیار به بدیها فرمان میدهد و در خطاها می شتابد و در معصیت تو حریص و آزمند و به خشم کیفر تو دست اندازنده است و مرا به پرتگاههای هلاکت میبرد... .[246]
امام خمینی قدس سره درباره خطر این دشمن میگوید:
... این بت از همه بتها بزرگتر است و شکستن آن هم از همه مشکلاست... اگر رهایش کنید شما را به هلاکت میکشاند... درجه درجه پیش میبرد، تا آنجا که دین را از دست انسان میگیرد... .[247]
حضرت امام رضا علیهالسلام میفرماید:
بپرهیز از پیروی هوای نفس، زیرا پستی و سقوط نفس در پیروی از هوای نفس است.[248]
قرآن از زبان حضرت یوسف علیهالسلام میفرماید:
نفس واقعا همواره به کارهای بد دستور میدهد، مگر آن که پروردگارم ترحّم کند.[249]
حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید:
به راستی که این نفس انسان را به بدی فرمان میدهد. در نتیجه، هر که آن را رها گذارد او را به گناهان میکشاند.[250]
قهرمان کیست؟
جوانان، سرگرم زورآزمایی و مسابقه وزنهبرداری بودند. سنگ بزرگی آن جا بود که مقیاس قوّت و مردانگی جوانان به شمار میرفت و هر کس آن را به قدر توانایی خود حرکت میداد. در این هنگام رسول اکرم صلی الله علیه وآله رسید و پرسید: چه میکنید؟.
گفتند: داریم زورآزمایی میکنیم؛ میخواهیم ببینیم کدام یک از ما قویتر و زورمندتر است. فرمودند: میل دارید من بگویم چه کسی از همه قویتر و نیرومندتر است؟.
عرض کردند: البته، چه از این بهتر که رسول خدا داور مسابقه باشد و نشان افتخار را او بدهد. ... رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: از همه قویتر و نیرومندتر آن کس است که اگر از یک چیزی خوشش آمد و مجذوب آن شد، علاقه به آن چیز او را از مدار حق و انسانیت خارج نسازد و به زشتی آلوده نکند و اگر در موردی عصبانی شد و موجی از خشم در روحش پیدا شد، تسلط بر خویشتن را حفظ کند، جز حقیقت نگوید و کلمه ای دروغ یا دشنام بر زبان نیاورد و اگر صاحب قدرت و نفوذ گشت و مانعها و رادعها از جلویش برداشته شد، زیاده از میزانی که استحقاق دارد دست درازی نکند.[251]
مقتضای مبارزه با نفس آن است که خواسته های حیوانی و گناهان به طور کامل ترک شوند و انسان به وظیفه شرعی خویش عمل کند. حضرت امام صادق علیهالسلام از قول پدران بزرگوارش از رسول خدا صلی الله علیه وآله میفرماید:
هر کس گناه یا شهوت و خواسته نفسانی برایش پیش آید و او از ترس خدای عزوجل از ارتکاب آن خودداری کند، خداوند آتش دوزخ را بر او حرام میگرداند و او را از فزع اکبر در روز قیامت ایمن میکند و به آنچه در قرآن در آیه «و برای هر که از مقام پروردگارش بترسد دو بهشت باشد» وعده داده شده است برایش وفا خواهد کرد... .[252]
حضرت علی علیهالسلام میفرماید:
خدا رحمت کند کسی را که..... با هوایش به مبارزه برخاست و آرزویش را تکذیب کرد.[253]
و حضرت در توصیف برادر الهی خویش میفرماید:
وقتی که دو کار برای او پیش می آمد، بررسی میکرد که کدام یک از آن دو کار به هوا و هوس نزدیکتر بود، در نتیجه، با آن مخالفت میکرد.[254]
تأدیب نفس وزیر
علی بن یقطین وزیر مقتدر هارون بود. یکی از مؤمنان گمنام که ساربان بود به نام ابراهیم، برای کاری میخواست خدمت وزیر برسد، ولی به او وقت ملاقات ندادند.
علی بن یقطین در همان سال به حج مشرّف شد و پس از انجام اعمال حج به مدینه رفت تا به محضر امام موسی بن جعفر علیهالسلام مشرف شود، ولی امام علیهالسلام به او اجازه دیدار نداد. هر چه بیرون منزل صبر کرد، رخصت نیافت. روز بعد در بیرون خانه، حضرت را ملاقات کرد و پرسید: ای سید و سرورم! تقصیر من چه بوده که مرا به حضور نپذیرفتید؟ فرمودند: به جهت آن که تو مانع ورود برادرت ابراهیم ساربان شدی. خداوند ابا و امتناع فرمود از این که سعی تو را در این حج قبول فرماید، مگر پس از راضی کردن ابراهیم.
علی عرض کرد: من با وضعیت حکومتی و امنیتی که دارم و ابراهیم جمّال هم ساکن کوفه است چگونه او را ببینم؟
امام علیهالسلام فرمودند: شامگاه تنها به بقیع میروی ـ بدون این که کسی از غلامان و همراهانت متوجه شود ـ در آن جا شتری آماده خواهی یافت، بر آن شتر سوار میشوی، به کوفه خواهی رسید.
علی اول شب به بقیع رفت، همان شتری را که حضرت فرموده بود در آنجا دید، سوار شد، در اندک زمانی به کوفه رسید، پشت در خانه ابراهیم جمّال، شتر را خواباند و در را کوبید، ابراهیم پرسید: کیستی؟ پاسخ شنید: علی بن یقطینم، گفت: ابن یقطین بر در خانه ساربان چه میکند؟ وزیر گفت: موضوع مهمّی است، لطفا تشریف بیاورید و او را قسم داد که اجازه ورود دهد. ابراهیم او را به داخل خانه دعوت کرد، او وارد شد و گفت: ای ابراهیم! مولای من از قبولی اعمالم امتناع ورزیده، مگر آن که شما از من خشنود شوی. گفت: «غفراللّه لک؛ خدا از تو خشنود شود». وزیر صورت بر خاک نهاد و او را قسم داد که پا روی صورتش گذارد و با پای خود روی او را بمالد. ابراهیم نپذیرفت، آنقدر سوگند داد و اصرار کرد تا ساربان پذیرفت و پایخویش را بر صورت و زیر نهاد و گونه او را با پای زبر و خشن خویش مالش داد و علی میگفت: «اللّهم اشهد؛ خدایا تو شاهد باش [ که نفس خودم را ادب و رضایتش را حاصل کردم]». آنگاه بیرون شد، سوار بر شتر همان شب به مدینه رسید و بر درخانه حضرت شتر را خواباند، حضرت به او اجازه ورود داد و رضایت ابراهیم را پذیرفت، وزیر هم شادمان شد.[255]
6. غیر قابل اعتماد دانستن نفس
این دشمن درونی، در برآوردن خواسته های بی پایان خود اشتیاق کامل دارد ازاینرو، فریب میدهد، خدعه میزند و لعاب آراسته و زیبایی بر زشتیها میکشد تا برای انسان خوشایند جلوه کند. در چنین وضعیّتی اگر انسان خواسته های سیری ناپذیر نفس را اجابت کرد، نه تنها قانع و ممنون ما نمیشود که تشنهتر و پر توقع تر میگردد و اگر به او اعتماد کرد و زمام اختیارش را به او داد انسان را به تدریج در اختیار شیطان قرار میدهد. ازاینرو، نباید به این دشمن خانگی اعتماد کرد. حضرت امام علی علیهالسلام میفرماید:
نفس تو بسیار فریبکار است، اگر به او اعتماد کنی، شیطان [ طمع میکند ]و تو را به ارتکاب حرام راهنمایی میکند.[256]
نیز میفرماید:
پیروی از نفس، چه خوب یاوری برای شیطان است.[257]
رسول خدا صلی الله علیه وآله میفرماید:
کسی که به جای این که مردم را دشمن بدارد، نفس خود را دشمن بگیرد، خداوند او را از بی تابی و فزع روز قیامت ایمن گرداند.[258]
بنابراین، همان گونه که شیطان دشمن دیرینه و عدوّ مبین برای انسان است، باید به ابزار شیطان و همکار شیطان نیز حسّاس باشیم، نمونهای از همکاری نفس خودخواه و لجوج و شیطان را در انحراف خوارج نهروان میتوان دید. آنان در آغاز از یاران امام علی علیهالسلام بودند، ولی با پیروی از خواسته های خویش، تدریجا جدا شدند و فاصله گرفتند تا جایی که بیشترین ضربات را بر امامت زدند و بهترین فرصتها را برای دشمنان حضرت علی علیهالسلام فراهم ساختند. آن حضرت در اینباره میفرماید:
بدا به حال شما! آن که شما رافریب داد، زیانتان رساند.
به حضرت گفتند: ای امیرمؤمنان چه کسی آنان را فریب داد؟ فرمود:
شیطان گمراه کننده و نفس امّاره آنان را فریفته آرزوها ساخت و راه را برای نافرمانیشان بپرداخت، به پیروز کردنشان وعده داد و به آتششان درآورد.[259]
پیامبران از نعمت عصمت برخوردارند و اسیر هوای نفس نمیگردند، ولی خداوند تعالی به حضرت داود علیهالسلام هشدار میدهد که از نفس پیروی مکن که تو را به کژراهه میکشاند:
ای داوود! ما تو را در زمین خلیفه گردانیدیم، پس میان مردم به حق داوری کن و زنهار از هوس پیروی مکن که تو را از راه به در میکند... .[260]
7. نگاه بدبینانه به خواهشهای نفسانی
باید مراقب پیشنهادهای نفس بود و با مراقبت و کنترل دقیق، به خواسته هایش بدبین شد، حضرت امام علی علیهالسلام میفرماید:
بندگان خدا! بدانید که مؤمن شب را به روز و روز را به شب نمیرساند، مگر آن که به نفس خود سوء ظن دارد. در نتیجه، پیوسته با آن عتاب دارد و گناهکارش می شمارد.[261]
نیز میفرماید:
خویشتن را [ در خواسته های نفسانی] رخصت مدهید تا آن که شما را به راه ستمکاران و تبهکاران بکشاند و درون را چون برون سازید تا نفاق، بلایی بر سرتان نیاورد و پرده شما را ندرد.[262]
سید محمد فشارکی، یکی از بزرگترین شاگردان میرزای شیرازی اول بود و پس از او از بزرگترین فقها به حساب میآمد. وی استاد آیة اللّه حاج شیخ عبدالکریم حائری، مؤسس حوزه علمیه قم و عدّهای دیگر از بزرگان است. آیة اللّه حائری میگوید: من از استاد خود ـ آیة اللّه فشارکی ـ شنیدم که فرمود: هنگامی که میرزای شیرازی اول در گذشت، دیدم مثل این که در دلم نشاطی هست. هر چه اندیشیدم، جای نشاطی نبود. میرزای شیرازی که استاد و مربّی من بود در گذشته است. اصلاً عظمتی که مرحوم میرزا داشت از نظر علم و تقوا و زیرکی و ذکاوت، عجیب و کم نظیر بوده است.
آیة اللّه فشارکی میگوید: مدّتی اندیشیدم ببینم این نشاط از چیست؟
سرانجام به این نتیجه رسیدم که شاید نشاط از این است که همین روزها من مرجع تقلید میشوم. رفتم حرم مطهر و از حضرت خواستم که این خطر را از من رفع کند، گویا حس میکنم که تمایل به ریاست دارم.
ایشان تا صبح در حرم به سر برد و صبح وقتی برای تشییع جنازه آمد او را با چشمهای پر التهاب دیدند که معلوم بود دیشب را مشغول گریه بوده است و تلاش کرد و عاقبة الأمر زیر بار ریاست نرفت.[263]
حضرت علی علیهالسلام میفرماید:
نفس خویش را باز دار از خواستنیها تا به سلامت بمانی از آفتها.[264]
روزی آخوند ملاّ عبداللّه شوشتری به دیدار شیخ بهائی رحمهم الله رفت. ساعتی نزد شیخ بود تا آن که بانک اذان فراز آمد، شیخ بهائی به ملاّ عبداللّه گفت: همین جا نماز بخوانید تا ما هم به شما اقتدا کنیم و به فیض جماعت برسیم. وی تأملی کرد و نپذیرفت که نماز را در خانه شیخ بخواند، بلکه برخاست و به خانه خویش رفت. از او پرسیدند: چگونه خواهش شیخ را اجابت نکردید و نماز را در خانه شیخ نخواندید با این که به خواندن نماز در اول وقت اهتمام دارید؟ در پاسخ فرمود: قدری در حال خود تأمل کردم، دیدم چنان نیستم که اگر شیخ پشت سر من نماز بخواند، فرقی نکند، بلکه در حالم تغییر پیدا میشود. ازاینرو، اجابت نکردم.[265]
دوری از اقامه جماعت برای مخالفت با نفس
مرحوم «شهابی» میگوید:
من از همان اوقات که به تحصیل مقدمات اشتغال داشتم، نام محدث قمی را در محضر مبارک پدر بزرگوارم زیاد و توأم با تجلیل میشنیدم. وقتی که برای تحصیل به مشهد مشرف شدم، زیارت ایشان را بسیار مغتنم میشمردم. چند سالی که با این دانشمند با ایمان معاشرت داشتم از نزدیک به مراتب علم و عمل و پارسایی و پرهیزکاری ایشان آشنا شدم، روز به روز بر ارادتم میافزود.
در یکی از ماههای رمضان با چند تن از دوستان از ایشان خواهش کردیم که در مسجد گوهر شاد اقامه جماعت را بر معتقدان و علاقمندان منّت نهند. با اصرار و پافشاری، این خواهش پذیرفته شد و وی چند روز نماز ظهر و عصر را در یکی از شبستانهای آن جا اقامه کرد و بر جمعیت این جماعت روز به روز افزوده میشد. روزی پس از اتمام نماز ظهر به من که نزدیک ایشان بودم گفتند: من امروز نمیتوانم نماز عصر بخوانم. رفتند و دیگر آن سال را برای نماز جماعت نیامدند.
در موقع ملاقات و سؤال از علت ترک نماز جماعت گفتند: حقیقت این است که در رکوع رکعت چهارم متوجه شدم که صدای اقتدا کنندگان که پشت سر من میگویند: (یا اللّه، یا اللّه) از محلی بسیار دور به گوش میرسد و متوجه زیادی جمعیت شدم و در من شادی و فرحی تولید شد و خلاصه خوشم آمد که جمعیت این اندازه زیاد است. بنابراین، من برای امامت اهلیت ندارم.[266]
امام خمینی قدس سره مینویسد:
هان ای عزیز! از خواب غفلت بیدار شو. از غفلت تنبّه پیداکن و دامن همّت به کمر زن و تا وقت باقی است فرصت را غنیمت بشمار و تا عمر باقی است و قوای تو در تحت تصرّف توست و جوانی برقرار است و اخلاق فاسده بر تو غالب نشده و ملکات رذیله بر تو چیره نگردیده، چاره ای کن و دوایی برای رفع اخلاق فاسده و قبیحه پیداکن و راهی برای اطفای نایره شهوت و غضب پیدا نما.
بهترین علاجها که علمای اخلاق و اهل سلوک از برای این مفاسد اخلاقی فرموده اند این است که هر یک از این ملکات زشت را که در خود میبینی در نظر بگیری و بر خلاف آن تا چندی مردانه قیام و اقدام کنی و همت بگماری بر خلاف نفس تا مدّتی و بر ضد خواهش آن رذیله رفتار کنی و از خدای تعالی در هر حال توفیق طلب کنی که با تو اعانت کند در این مجاهده. مسلّما بعد از مدت قلیلی آن خُلق زشت رفع شده و شیطان و جُندش از این سنگر فرارکرده، جنود رحمانی به جای آنها برقرار میشود.
مثلاً یکی از ذمایم اخلاق که اسباب هلاکت انسان و موجب فشار قبر است و انسان را در دو دنیا معذّب دارد، بد خُلقی با اهل خانه یا همسایگان یا هم شغلها یا اهل بازار و محله است که این زاییده غضب و شهوت است. اگر انسان مجاهد مدّتی در صدد بر آید که هر وقت ناملایمی پیش آمد میکند از برای او و آتش غضب شعله ور میشود و بنای سوزاندن باطن را میگذارد و دعوت میکند او را بر ناسزا گفتن و بدگویی کردن، بر خلاف نفس اقدام کرده، عاقبت بد و نتیجه زشت این خلق را یاد بیاورد در عوض ملایمت، در باطن شیطان را لعن کند و به خدا از او پناه ببرد، من به شما قول میدهم اگر چنین رفتاری کنید، بعداز چند مرتبه تکرار، آن خُلق به کلی عوض شده و خُلق نیکو در باطن مملکت شما منزل میکند، ولی اگر مطابق میل نفس رفتار کنید، اوّلاً: در همین عالم ممکن است شما را نیست و نابود کند.
در هر حال، انسان باید یک یک اخلاق قبیحه فاسده را در نظر گرفته به واسطه خلاف نفس از مملکت روح خود بیرون کند. وقتی غاصب بیرون رفت، صاحب خانه خودش میآید، محتاج به زحمت دیگری نیست، وعده خواهی نمیخواهد.[267]
8 . ریاضت
تقویت بُعد انسانی نفس، با رفتارهای صالح و نیت پاک و خالص، انسان را در مبارزه با هوا و هوس یاری میدهد. «ریاضت» نوعی ورزش و تمرینی است که جنبه ملکوتی را تقویت میکند. تمامی ارتشها، تیمهای ورزشی و... کارورزی و تمرین دشوار دارند تا بتوانند در شرایط دشوار و در برابر رقیب قوی پیروز و برنده گردند. معمولاً کشورهایی که مدتی در صلح و ثبات به سر میبرند، گاه و بیگاه برای نظامیان خود علاوه بر تمرینهای دشوار، مانور جنگی و دفاعی برگزار میکنند تا حالت سستی و رخوت بر رزمندگان غلبه نکند.
ما نیز برای تقویت بُعد انسانی و تضعیف نفس امّاره جا دارد، خویش را به برخی از مستحبات واداریم و از برخی امور مباح و حلال خودداری کنیم تا بتوانیم در میدانهای دشوار گناه، حریف هوای نفس شویم. بدیهی است کسی که نافلهها و نماز شب را میخواند، حاضر نیست نمازش را در آخر وقت بخواند یا احیانا ترک کند.
ریاضتهای شرعی سیره پیامبران و اولیای خدا بوده است، نماز شب، اعتکاف، روزه های مستحبّی، حضور در مساجد، مزارها، مشاهد مشرفه، پرهیز از هوسرانی، پرخوری، لهو و لعب و اتلاف عمر با سرگرمیهای بیهوده سیره صالحان است.
کسی که از مقدمات حرام و اطراف حریم های ممنوعه دوری میکند به آسانی میتواند از خود حرام دوری کند، ولی کسی که تا لب مرز گناه پیش میرود، هر لحظه ممکن است پایش بلغزد و آلوده گردد.
بدیهی است انجام مستحبات و ترک امورمکروه، اراده و جنبه ملکوتی روح ما را تقویت و توفیقات را زیادتر میگرداند.
رسول گرامی اسلام و اهلبیت علیهمالسلام توجه و عنایت ویژهای به نماز شب و سحر خیزی داشتهاند و اولیای الهی با ذکر و دعا و ریاضتها به مقامات عالی رسیدهاند.
تذکر: راه ریاضت از متن شریعت میگذرد و ریاضتهای دشوار و طاقت فرسا، ویژه بزرگان است. منظور ما این نیست که در آغاز راه به ریاضتهای سخت، مثل چله نشینیها و انزوا و عزلت رو آورید، یا به دامان بافته های مکتبهای شرقی و غربی که از روح و معاد انسان بی خبرند بیفتید. امروزه معنویتهای نوظهور و عرفانهای کاذب، با معجونی از امور عرفانی، ورزشها، هوا و هوسها، علوم غریبه و.... زمینه ساز هزاران انحراف و کج راههاند. باید هشیار بود که راههای مادّی و بشری، راه تهذیب و خودسازی نیست. هر چند بسانِ جادوگران یا رمّالان و مرتاضان هندی اثرگذار باشند.
ریاضت باطل و نامشروع
هدف در عرفانهای نوظهور، کسب مهارت و توانمندیهای شخصی برای خوشگذرانیهای مادی است، نه تهذیب نفس برای تقرّب به درگاه خدای تعالی. امام خمینی قدس سره مینویسد:
... بالجمله، کشفی اتمّ از کشف نبی ختمی صلی الله علیه وآله و سلوکی اصحّ و اصوب از آن نخواهد بود، پس ترکیبات بی حاصل دیگر را که از مغزهای بیخرد مدّعیان ارشاد و عرفان است باید رها کرد.[268]
اگر شما دارای ملکات فاضله انسانیه باشید، وقتی آن ملکات صورت [ باطنی ]شما را انسانی میکند که با آن ملکات ـ بدون این که از طریق اعتدال خارج شده باشند ـ محشور گردید.
ملکات در صورتی فاضله است که نفس امّاره در آن تصرّف نکند و در تشکیل آن، قدم نفس دخیل نباشد، بلکه شیخ استاد ما [ آیة اللّه شاه آبادی] دام ظلّه میفرمودند:
میزان در ریاضت باطل و ریاضت شرعی صحیح، قَدَم نفس و قَدَم حقّ است؛ اگر سالک به قدم نفس حرکت کرد و ریاضت او برای پیدایش قوای نفس و قدرت سلطنت آن باشد، ریاضت باطل و سلوک آن منجر به سوء عاقبت میشود و دعواهای باطله نوعا از همین اشخاص بروز میکند و اگر سالک به قدم حق سلوک کرد و خداجو شد، ریاضت او حق و شرعیاست و حق تعالی از او دستگیری میکند و به نصّ آیه شریفه که میفرماید: « وَالَّذِینَ جاهَـدُوا فِـینا لَنَهْدِیَـنَّهُمْ سُبُلَنا »[269]. پس کارش به سعادت منجر شده، خودی از او افتد و خودنمایی از او دور گردد و معلوم است کسی که اخلاق حسنه خود و ملکات فاضله نفس را به چشم مردم بکشد و ارائه به مردم دهد، قدمش قدم نفس است و خود بین و خود خواه و خود پرست است و با خود بینی، خدا خواهی و خدا بینی، خیالی است خام و امری است باطل و محال.
مادامی که مملکت وجود شما از حُبّ نفس و حُبّ جاه و جلال و شهرت و ریاست به بندگان خدا پُر است، نمیتوان ملکات شما را ملکات فاضله دانست و اخلاق شما را اخلاق الهی شمرد.[270]
ریاضت امام علی علیهالسلام
در نامه 45 نهج البلاغه خطاب به «عثمان بن حنیف»، راهنماییهای بسیار عالی درباره ریاضت نفس آمده است. از جمله میفرماید:
و من نفس خود را با پرهیزکاری و تقوا پرورش میدهم تا در روزی که پر بیمترین روزهاست در امان باشد و برکرانه لغزشگاه [ پل صراط] پایدار ماند.
اگر بخواهم میدانم و میتوانم عسل مصفّا و مغز گندم و بافته ابریشم را به کار برم لیکن هرگز هوای نفس بر من چیره نخواهد گردید و حرص مرا به گزیدن خوراکها نخواهد کشید.
ای دنیا! از دیده ام پنهان شو. به خدا سوگند! رامت نشوم که مرا خوار بدانی و گردن به بندت ندهم تا از این سو بدان سویم کشانی و سوگند به خدا! بر عهده خود میگیرم جز آن که او نخواهد که در آن ناگزیرم ـ نفس خود را چنان تربیت کنم که اگر گرده نانی برای خوردن یافتم شاد شود و از نانخورش به نمک خرسند گردد و چشمانم را آنقدر گریان کنم تا دیگر اشکی باقی نماند.
آیا حیوانات چرنده شکم را با چرا کردن پر نمایند و بخوابند و گوسفند در آغل از گیاهان سیر بخورد و بیفتد و علی از توشه خود بخورد و آرام بخوابد؟ چشمش روشن باد که پس از سالیانی دراز، چون چارپایی به سر برد رها، یا چرندهای سر داده به چرا.[271]
امیرالمؤمنین علیهالسلام نیز میفرماید:
هر که در راه اصلاح نفسش بکوشد سعادتمند گردد و هر که نفسش را در خوشگذرانی رها گذارد بدبخت شود و از درگاه حق دور گردد و هر که به ریاضت نفسش ادامه دهد سود برد.[272]
9. جریمه و تأدیب نفس
ضمانت اجرایی قوانین دولتی و حقوق اجتماعی معمولاً جریمه است. میتوان برای رام کردن نفس سرکش خویش، برای خطاهای خود، جریمه و تأدیبی در نظر گرفت. برخی از بزرگان اگر از روی غفلت به کسی اهانت میکردند، علاوه بر عذر خواهی و جبران و طلب حلالیت، خود را به عبادتی مثل روزه داری یا نماز و دعاهای مستحبی وادار میکردند تا زجر و تنبیهی باشد برای نفس و دیگر تکرار نگردد. اگر نفس انسان بداند باید برای هر خلافی جریمه بپردازد، لذّتی زود گذر را به جهت عتاب و خطاب و جریمه های بعدی رها میکند؛ مثلاً انسان پیش خود تعهد کند هر گاه نمازش از اول وقت تأخیر شد، یا در گفت و گوها، اهانتی، غیبتی، تهمتی از او صادر شد، چند روز روزه بگیرد، یا علاوه بر جبران، مبلغی صدقه دهد، یا قرآن و دعا و ختم صلوات انجام دهد.
امام علی علیهالسلام میفرماید:
هر که نفس خویش را تحت تدبیر و سیاست قرار ندهد، او را خراب و ضایع کرده است.[273]
نیز میفرماید:
هر که از طرف باطن خویش باز دارندهای داشته باشد، از طرف خداوند بر او نگهبانی گمارده شود.[274]
و میفرماید:
برترین ادب، آن است که آن برنامه را از خودت شروع کنی و خودت را ادب کنی.[275]
همچنین میفرماید:
هر که خود را پیشوای مردم قرار دهد پس باید پیش از آموزش دیگران، به آموزش خودش بپردازد و لازم است تأدیب او با رفتارش باشد پیش از آن که با گفتارش بخواهد تربیت کند و آموزگار خویش و ادب کننده نفس خود، شایسته تر است برای تجلیل و تکریم نسبت به معلّم و مؤدّب مردم.[276]
نیز میفرماید:
خودتان عهده دار تأدیب نفس خویش باشید... .[277]
نیز میفرماید:
خوشا به حال کسی که نفس خود را خوار کرده و کسبش را پاکیزه نمود و باطنش را آراسته و خوی خود را نیکو ساخت، زیادی مالش را بخشید و زبان را از زیاده گویی فرو بست و شرّ خود را به مردم نرسانید و سنّت برایش کافی بود و خود را به نوآوری و بدعت منسوب نساخت.[278]
10. مذمّت خویش
برای نجات از حبّ نفس، انانیّت، خودخواهی، عجب و غرور باید به هنگام بدی رفتار، خودمان را مذمّت کنیم و در پی جبران باشیم و از طرفی، نباید چاپلوسیها و تملّق های دیگران ما را بفریبد.
امام خمینی قدس سره در تأثیر سوء مدح و ثنای بر نفس میفرماید:
... باید توجه کنیم که منشأ خوش آمد ما از مدح و ثناها و بد آمدنمان از انتقادها و شایعه افکنی ها، حبّ نفس است که بزرگترین دام ابلیس لعین است... .
پسرم! چه خوب است که به خود تلقین کنی و به باور خود بیاوری یک واقعیت را که مدح مداحان چه بسا که انسان را به هلاکت برساند و از تهذیب دور و دورتر سازد. تأثیر سوء ثنای جمیل در نفس آلوده ما، مایه بدبختیها و دور افتادگیها از پیشگاه مقدس حقّ جلّ و علا برای ما ضعفاء النفوس خواهد بود و شاید عیب جوییها و شایعه پراکنی ها برای علاج معایب نفسانی ما سودمند باشد که هست، همچون عمل جرّاحی دردناکی که موجب سلامت مریض شود آنان که با ثناهای خود ما را از جوار حق دور میکنند دوستانی هستند که با دوستی خود به ما دشمنی میکنند و آنان که میپندارند با عیب گویی و فحاشی و شایعه سازی به ما دشمنی میکنند، دشمنانی هستند که با عمل خود ما را ـ اگر لایق باشیم ـ اصلاح میکنند و در صورت دشمنی به ما دوستی مینمایند.[279]
حسن بن جهم میگوید:
از حضرت امام رضا علیهالسلام شنیدم که میفرمود: مردی از بنی اسرائیل چهل سال خدا را عبادت کرد، سپس یک قربانی به درگاه خدا تقدیم نمود و قربانی او پذیرفته نشد، پس با نفس خود چنین گفت: ای نفس! این وضعیّت کنونی که من دارم [ که قربانیام پذیرفته نشد] نیست مگر از جانب تو و گناهی از من سر نزده جز به سبب تو پس خدای عزّوجلّ به سوی او وحی فرستاد که این نکوهشی که از نفس خود نمودی، از عبادت چهل سال برتر است.[280]
از حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام نقل است که فرمود:
ای اسیران خواسته نفسانی! میل نفس را کوتاه کنید، زیرا کسی را که به دنیا دل بسته است به جز صدای دندانهای حوادث دنیا چیزی او را نمیترساند، ای مردم! از درون خود عهده دار ادب کردن نفسهای خود شوید و نفس هایتان را از درنده خویی و حریص بودن بر عادات دنیا باز گردانید.[281]
11. پرهیز از وابستگیهای دنیایی و مالی
امام علی علیهالسلام میفرماید:
حبّ دنیا سر فتنه ها و ریشه سختی هاست.[282]
انسان برای ادامه زندگی به غذا، لباس، مسکن، همسر و درآمد کافی نیاز دارد و باید برا ی کسب آنها کار کند و میتوان تلاش در راه کسب اینها را عبادت قرار داد. خود این چیزها همه از نعمتهای خدادادی و برای استفاده بشر است، به شرطی که به آنها به عنوان وسیله و ابزار زندگی و سیر و سلوک نگاه شود نه مقصد و مقصود.
آنچه مانع حرکت به سوی قرب الهی و یا افتادن در وادی اسارت نفس و گناه است، دلبستگی و علاقه به اینهاست. اگر این امور هدف زندگی شدند و فکر و ذهن انسان را به خود مشغول کردند لازمه اش، غفلت از خدا، فراموشی هدف و...خواهد شد؛ به تدریج انسان عبد ذلیل این امور میگردد و برای تحصیلش دست به هر کار ممکنی میزند و در نتیجه، پول پرست، ریاست پرست، مقام پرست و.... خواهد شد، این نوع سبک زندگی بد است.
امام راحل قدس سره مینویسد:
پسرم! آنچه مورد نکوهش و سرمایه و اساس شقاوت ما و بدبختیها و هلاکتها و رأس تمام خطاها و خطیئه هاست، حبّ دنیاست که از حبّ نفس نشئت میگیرد.
عالم ملک مورد نکوهش نیست، بلکه مظهر حق و مقام ربوبیّت اوست و مهبط ملائکة اللّه و مسجد و تربیت گاه انبیا و اولیا علیهمالسلام است و عبادتگاه صلحا و محلّ جلوه حق بر قلوب شیفتگان محبوب حقیقی و حبّ به آن اگر ناشی از حبّ به خدا باشد و به عنوان جلوه او جلّ و علا باشد، مطلوب و موجب کمال است و اگر ناشی از حبّ به نفس باشد رأس همه خطیئه هاست.
پس دنیای مذموم، در خود توست، علاقه و دلبستگیها به غیر صاحب دل، موجب سقوط است. همه مخالفتها با خدا و ابتلا به معصیتها و جنایتها و خیانتها از حبّ خود است که حبّ دنیا و زخارف آن و حبّ مقام و جاه و مال و منال از آن نشئت میگیرد. در عین حال که هیچ دلی به غیر صاحب دل ـ به حسب فطرت ـ بستگی نتواند داشت، لکن این حجابهای ظلمانی و نورانی که ما را و همه را از صاحبدل، غافل دارد و به گمان و اشتباه خدا، غیر صاحبدل را دلدار میداند، ظلمات فوق ظلمات است. ما و امثال ما به حجابها[ ی ]نورانی نرسیدیم و در حجابهای ظلمانی اسیر هستیم. آن که گوید: «هب لی کمال الا نقطاع الیک...». از حجاب ظلمانی گذشته است.
شیطان که در مقابل امر خدا ایستاد و به آدم خضوع نکرد، در حجاب ظلمانی خود بزرگ بینی بود و « خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ »[283] و «أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ »[284] گویان، از ساحت ربوبی مردود شد و ما نیز تا در حجاب خودی هستیم و خود بین و خود خواه هستیم، شیطانی هستیم و از محضر رحمان، مطرود و چه مشکل است شکستن این بت بزرگ که مادر بتهاست.[285]
محمد بن مسلم میگوید: از امام سجاد علیهالسلام پرسیدند: نزد خدای عزّوجلّ، کدامین کارها افضل و برتر است؟ فرمودند:
بعد از معرفت خدای عزّوجلّ و معرفت رسول خدا صلی الله علیه وآله هیچ عملی برتر از بغض دنیا نیست و به راستی که برایش شعبه ها و فروعات زیادی هست و برای گناهان شعبه هایی هست، پس اولین گناهی که خدا به آن معصیت و نافرمانی شد تکبر است و آن گناه ابلیس است، وقتی که [ ازاطاعت امر خدا بر سجده به آدم علیهالسلام] ابا و استکبار کرد و از کافران شد.
و از شعبه هایش حرص است که آن معصیت آدم و حوّاست، هنگامی که خدای عزّوجلّ به آنان فرمود: «و از نعمتهای بهشت از هر کجا میخواهید در کمال وفور بخورید و نزدیک این شجره نشوید که از ستمکاران خواهید شد»،[286] پس چیزهایی را که نیازی به آن نداشتند برگرفتند و همان [ حرص] بر فرزندانش تا روز قیامت وارد شد و این از آن جهت است که بیشتر خواستههای آدمیزاد، چیزهایی است که به آن محتاج نیست.
سپس حسد بود که معصیت فرزند آدم بود آنگاه که بر برادرش حسد ورزید و او را به قتل رسانید و از آن منشعب شد، حبّ زنها، حبّ دنیا، حبّ ریاست، حبّ راحت، حبّ کلام، حبّ علوّ و برتری جویی و ثروت که در نتیجه، هفت خصلت شد و همگی در حبّ دنیا جمع شدند... .[287]
پیامبر خدا صلی الله علیه وآله میفرماید:
مرا با دنیا چه کار، همانا مثل من همانند سواره است که در یک روز گرم، برایش درختی بر پا شده باشد و او در زیر درخت در وسط روز به خواب رود و استراحتی کند و آن درخت را رها کند و برود.[288]
حضرت امام صادق علیهالسلام میفرماید:
در کتاب علی علیهالسلام آمده است که مثل دنیا همانند مار است، چقدر لمس آن نرم است، درحالی که درونش زهر کشنده است! مرد عاقل از چنین ماری حذر میکند، ولی کودک نادان به آن تمایل دارد.[289]
همچنین فرمودند:
امام باقر فرمودند: مثل شخصی که بر دنیا حریص است مثل کرم ابریشم است که هر چه پیله را بیشتر به دور خود میپیچد، خارج شدنش از درون آن دورتر میگردد تا آن که از شدّت اندوه میمیرد.[290]
ابوحمزه میگوید:
... امام علی بن الحسین علیهالسلام در صحیفه ای نوشته بودند: بسم اللّه الرحمن الرحیم. خداوند ما و شما را از نیرنگ ستمگران و ستم حسودان و سختگیری زورگویان کفایت کند، ای مؤمنان! طاغوتها و پیروانشان که اهل میل به این دنیا هستند شما را فریفته نکنند. از آنچه که خدا شما را از آن حذر داده دوری کنید و نسبت به آنچه از دنیا که خداوند شما را درباره آن به زهد و بی رغبتی فرمان داده زهد را پیشه سازید و به آنچه که دراین دنیاست تکیه و اعتماد نکنید، به گونه کسی که دنیا را سرای ماندگار و استراحتگاه برای خود گرفته است.... و نمیشناسد تصرف ایام و دگرگونی حالات دنیا را مگر کسی که خداوند او را حفظ کرده و راه هدایت را پیش گرفته و روش میانه روی را پیموده باشد، سپس در این راه از زهد یاری طلبیده باشد، پس پی در پی اندیشیده و با صبر و بردباری پذیرای موعظه ها گردیده و به این دنیای زود گذر بی رغبت شده و لذّتهای آن را فرو نهاده و به رغبتهای همیشگی آخرت رغبت یافته و تمام سعی و کوشش خود را صرف به دست آوردن آن نعمتها نموده است.[291]
12. ذکر خدای تعالی
از بهترین سلاحها برای مبارزه با هوای نفس و گناه «ذکر» است. یاد خدای تعالی، یاد عظمت و جلالت او، یاد مرگ و معاد و صحنه بازجویی و حسابرسی، توجه به علم و نظارت خدا بر ما و این که سراسر گیتی محضر خداست و ابزارهای گناه، نعمتهای الهی هستند و... بازدارنده است. امام علی علیهالسلام میفرماید:
از معصیتها در خلوتها بترسید، زیرا کسی که الآن شاهد است همو محاکمه میکند.[292]
امام خمینی قدس سره میگوید:
از اموری که انسان را معاونت کامل مینماید در مجاهده با نفس و شیطان و باید انسان سالک مجاهد خیلی مواظب آن باشد، «تذکّر» است... بدان که از امور فطریه، احترام منعم است و هر کس در کتاب ذات خود اگر تأملی کند، میبیند که مسطور است که باید از کسی که به انسان نعمتی داد احترام کند و معلوم است هر چه نعمت بزرگتر باشد و منعم در آن انعام بی غرضتر باشد، احترامش در نظر فطرت لازمتر و بیشتر است؛ مثلاً فرق واضح است در احترام بین کسی که به شما یک اسب میدهد و آن منظور نظرش هست، یا کسی که یک ده ششدانگی بدهد و در این دادن منّتی هم نگذارد. اکنون ملاحظه کن نعمتهای ظاهره و باطنه را که مالک الملوک ـ جلّ شأنه ـ به ما مرحمت کرده که اگر جنّ و انس بخواهند یکی از آنها را به ما بدهند نمیتوانند و ما از آن غفلت داریم؛ مثلاً این هوایی که ما شب و روز از آن استفاده میکنیم و حیات ما و همه موجودات، بسته به وجود آن است چه نعمت بزرگی است و همین طور قدری متذکّر شو سایر نعم الهی را از قبیل: صحّت بدن، قوای ظاهره از قبیل: چشم و گوش و ذوق و لمس و قوای باطنه از قبیل: خیال و وهم و عقل و غیر آن که هر یک منافع یدارد که حدّ ندارد. تمام اینها را مالک الملوک به ما عنایت فرمود بدون این که از او بخواهیم و بدون این که به ما منّتی تحمیل فرماید... آیا در فطرت شما احترام همچو منعمی لازم نیست؟ و آیا خیانت نمودن به همچو منعمی در نظر عقل چه حالی دارد؟.[293]
گفتنی است که ذکر، مراتب و درجاتی دارد. دعاها، اذکار و اوراد زبانی، اگر فقط حرکت زبان باشد، ذکر ساده و مرتبه پایین ذکر است و اگر در قلب به یاد حق باشد و با تمام وجود ذکر بگوید، مرتبه عالی ذکر است و اگر بازی با الفاظ و همراه غفلت و گناه باشد، اصلاً ذکر نیست، غفلت است؛ نظیر ترانه ها و اشعار لهو و لعبی که احیانا در آنها نامی هم از خدا برده میشود، یا نظیر ذکر و نماز عمر سعد در کربلا که لشگرش را خیل اللّه خطاب میکرد. این گروه، از ذکر خدا استفاده ابزاری میکنند و هدفشان خودنمایی است.
امام صادق علیهالسلام به حسین بزّار فرمودند:
آیا تو را از سختترین چیزی که خداوند بر بندگانش واجب کرده است آگاه نکنم؟... این که با مردم به انصاف رفتار کنی، با برادرت همدردی کنی و یاد کردن خدا را در همه حال. منظورم از یاد خدا، گفتن «سبحان اللّه و الحمد اللّه و لا اله الا اللّه و اللّه اکبر» نیست، گو این که این هم ذکر است، اما منظور به یاد خدا بودن است در هنگام روبه رو شدن با صحنه اطاعت یا معصیت خدا.[294]
حضرت علی علیهالسلام میفرماید:
ذکر خدا دوگونه است: یاد او هنگام مصیبت ـ که نیکو و زیباست ـ و یاد او هنگام گناهان و حرامهای خداوند که یاد خدا انسان را از گناه باز بدارد.[295]
درباره اهمیت ذکر، ابن قداح از امام صادق علیهالسلام روایتی به این مضمون نقل میکند:
حضرت امام صادق علیهالسلام فرمودند:
هر چیزی حدّ و مرزی دارد که با آن پایان میپذیرد جز ذکر که اندازه و نهایتی ندارد، خدای عزّوجلّ فرایضی را واجب فرموده است که هر که فرایضی؛ [ مثلاً نمازهای یومیه] را بخواند فرایض را انجام داده است و همان حدّ آنهاست و ماه رمضان را مشخص فرموده که هر که روزه بگیرد، اندازه اش همان است و حجّ را واجب فرموده که هر که مکه رود همان حدّ آن است به جز ذکر که خدای عزّوجلّ به اندک آن رضایت نداده و حدّی که در آن جا پایان پذیرد برایش قرار نداده است.
سپس امام صادق علیهالسلاماین آیه را تلاوت کرد:
ای کسانی که ایمان آورده اید خدا را بسیار یاد کنید و بامدادان و شامگاهان او را تسبیح گویید.[296]
بنابراین، خدای عزّوجلّ برای ذکر، مرزی قرار نداده که پایان پذیرد و نیز امام فرمودند: پدرم کثیرالذکر بود؛ با او راه میرفتم و او ذکر میگفت، غذا میخوردم با او و او ذاکر بود و حتی هنگامی که با مردم سخن میگفت، سخن گفتن، او را از ذکر باز نمیداشت و میدیدم زبانش به فک او چسبیده و میگوید: لا اله الاّ اللّه و او ما را فرا میخواند و دستور به ذکر گفتن میداد تا طلوع خورشید هرکه قرآن میخواند، میفرمود بخواند و هر کدام از ما که قرائت نمیکرد امر میفرمود ذکر بگوید.
و خانه ای که در آن قرآن تلاوت شود و ذکر خدای عزّوجلّ گفته شود برکتش زیاد میگردد و فرشتگان در آن حاضر میگردند و شیاطین از آن رخت میبندند و برای اهل آسمان نورافشانی میکند، همانطور که ستارگان نورانی برای اهل زمین نورافشانی میکنند و آن خانه ای که در آن قرآن خوانده نمیشود و ذکر خدا گفته نمیشود، برکتش کم میگردد و ملائکه از آن دور میشوند و شیاطین در آن حاضر میگردند و پیامبر خدا صلی الله علیه وآله فرموده اند: «آیا آگاهتان نسازم از بهترین کارهایتان که بیش از هر عملی، باعث ترفیع درجه شما میشود؟ و نزد فرمانروایانتان پاکیزه ترین به حساب میآید و از دینار و درهم برایتان بهتر است و از رفتن به جبهه جنگ با دشمن که شما آنان را بکشید و آنان شما را بکشند برتر است؟»
گفتند: آری، یا رسول اللّه! پس حضرت رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: «ذکر کثیر خدای عزّوجلّ. سپس فرمودند: کسی نزد پیامبر صلی الله علیه وآله آمد و پرسید بهترین اهل مسجد کیست؟ حضرت پاسخ دادند: آن که بیش از همه ذکر خدا بگوید و فرمودند: به هر کس زبان ذاکر عنایت شود واقعا خیر دنیا و آخرت را دریافت داشته است...».[297]
حضرت امام سجاد علیهالسلام چنین دعا میکند:
خدایا! بر محمد و آل محمد درود فرست و ما را از کسانی قرار ده که با یاد تو از خواهشهای نفسانی باز ماندند و به سبب معرفت دقیق با انگیزههای قدرت طلبی مخالفت کردند و پرده های آتش شهوتها را با ریختن آب توبه فرو افکندند و ظرفهای نادانی را با آب زلال زندگی شستند... .[298]
نظارت خدا در خلوت
از حضرت سجاد علیهالسلام روایت است: «مردی با خانواده اش به سفر دریایی رفتند، کشتی آنان در بین دریا شکست و مسافران همه غرق شدند جز زن آن مرد که بر پاره تختهای نشست و خود را به جزیره ای رسانید. در آن جزیره راهزنی بود که از هیچ گناهی باکی نداشت. ناگاه چشم راهزن به آن زن افتاد که بالای سرش ایستاده بود. سرش را به سوی او کرد و پرسید: انسانی یا جنّی؟
زن گفت: انسانم. راهزن سخن نگفت و برخاست و آماده زنا شد و چون خواست با زن بیامیزد دید او پریشان شده و میلرزد. راهزن گفت: چرا پریشان و مضطربی؟
زن، در حالی که با دست به سوی آسمان اشاره داشت پاسخ داد: از او میترسم.
پرسید: آیا تا به حال چنین گناهی کرده ای؟
گفت: به عزّت خدا سوگند! نه.
راهزن وقتی او را در آن حالت دید، گفت: تو که تاکنون چنین کاری نکرده ای و این گونه میترسی ـ در صورتی که من تو را به زور وادار کرده ام ـ به خدا! من از تو بر چنین ترس و واهمه ای سزاوارترم. راهزن این را گفت و تصمیم بر توبه گرفت و راهی منزلش شد. در راه به راهبی برخورد و با هم همراه شدند. هوا گرم بود و آفتاب داغ برسر آن دو میتابید. راهب گفت: خدای را بخوان تا تکه ابری برای سایه بانی ما بفرستد که آفتاب ما را میسوزاند. راهزن گفت: من کار خیری ندارم که جرئت کنم دعا کنم. راهب گفت: پس من دعا میکنم و تو آمین بگو. راهب دعا کرد و راهزن آمین گفت و به زودی ابری بر سرآن دو سایه افکن شد، زیر سایه اش میرفتند تا به دو راهی رسیدند که هر کدام از راهی رفتند. راهب دید ابر بر سر جوان راهزن حرکت میکند. به او گفت: تو بهتر از منی و دعای تو مستجاب شده، اکنون بگو داستانت چیست؟ راهزن داستانش را با آن زن نقل کرد. راهب گفت: چون ترس خدا تو را گرفت، گناهان گذشته ات پاک شد. اکنون مواظب آیندهات باش».[299]
حضرت علی علیهالسلام میفرماید:
یاد خدا وسیله طرد و راندن شیطان است.[300]
نیز میفرماید:
یاد خدا ستون ایمان و مایه مصون ماندن از شیطان است.[301]
اصبغ بن نباته که از یاران باوفای امیر المؤمنین علیهالسلام است. از حضرت نقل میکند:
ذکر بر دو گونه است: یاد خدای عزّوجلّ به هنگام مصیبت و برتر از آن، یاد خدا هنگام پیشآمد آنچه خدا بر تو حرام و ممنوع کرده است که حاجز و مانع باشد از ارتکاب آن.[302]
قرآن کریم میفرماید: «نماز از فحشا و منکر باز میدارد»، از طرفی مؤمن تا در حال ذکر خداست، مثل آن است که در نماز است. ازاینرو، به راحتی از هوای نفس و گناه میگریزد. ابوحمزه ثمالی از حضرت امام محمد باقر علیهالسلام نقل میکند که فرمودند:
همواره مؤمن در نماز است مادامی که در یاد خداست؛ ایستاده یا نشسته یا خوابیده باشد، زیرا خدای تعالیمی فرماید: خردمندان کسانی اند که خدا را یاد میکنند در حال ایستاده و نشسته و خفته و دائم فکر میکنند در آفرینش آسمانها و زمین و گویند پروردگارا! این دستگاه با عظمت را بیهوده نیافریده ای، پاک و منزّهی، پس ما را از عذاب دوزخ نگاهدار.[303]
امام خمینی قدس سره درباره مراتب ذکر میگوید:
گرچه ذکر حق و تذکّر از آن ذات مقدس، از صفات قلب است و اگر قلب متذکر شد تمام فوایدی که برای ذکر است بر آن مترتّب میشود، ولی بهتر است که ذکر قلبی متعقّب به ذکر لسانی نیز گردد. اکمل و افضل تمام مراتب ذکر آن است که در نشئات مراتب انسانیه ساری باشد و حکمش به ظاهر و باطن و سرّ و علن جاری شود... .[304]
شیخ عارف کامل، شاه آبادی ـ روحی فداه ـ میفرمود: «باید انسان در وقت ذکر، مثل کسی باشد که کلام را در دهان طفل میگذارد و تلقین او میکند، برای این که او را به زبان بیاورد و همین طور انسان باید ذکر را تلقین قلب کند و مادامی که انسان با زبان ذکر میگوید و مشغول تعلیم قلب است، ظاهر به باطن مدد میکند. همینکه زبان طفل قلب باز شد، از باطن به ظاهر مدد میشود، چنان که در تلقین طفل نیز چنین است؛ مادامی که انسان، کلام دهان او میگذارد او را مدد میکند. همین که او آن کلام را به زبان اجرا کرد، نشاطی در انسان تولید میشود که خستگی سابق را برطرف میکند، پس در اول، از معلّم به او مدد میشود و در آخر، از او به معلم کمک و مدد میشود. انسان اگر مدّتی مواظبت کند در نماز و اذکار و ادعیه به این ترتیب، البته نفس عادی میشود و اعمال عبادی هم مثل اعمال عادیه میشود که در حضور قلب در آنها محتاج به رویّه نیست، بلکه مثل امور عادیه میشود.[305]
13. توجه به آثار گناهان
توجه به آثار گناهان و انواع عذابها، کار مبارزه با هوای نفس را آسان میکند. بی شک هر حرکت و تلاشی اثری دارد و بیان آثار بدِ گناهان نیاز به چند جلد کتاب دارد ما به گلچینی از نصوص اسلامی بسنده میکنیم. حضرت امام علی علیهالسلام میفرماید:
نابودی لذّتها [ ی گناه] و ماندگاری پیآمدهای آن را به یاد آورید.[306]
گناه مایه دوری از درگاه پروردگار و بی آبرویی انسان در دو جهان میگردد، بلا نازل میکند، مانع قبولی دعا و سایر عبادتهاست، رزق و روزی را کم میکند، برکات را بر میدارد، مانع توفیق انسان برکارهای خیر میگردد، عمر را کوتاه میکند، دل را سیاه و سنگ دل میگرداند و در آخر اگر با توبه و آمرزش همراه نباشد و یا ادامه دار شده باشد، باعث بی ایمانی و کفر و عذاب جاویدان میگردد.
واژه نار و عذاب، در قرآن، اوصاف وحشتناکی دارد، مثل: أَلِـیمٌ، شدیدا، نکرا، عظیم، العذاب الأکبر؛ سوء العذاب؛ عذاب مهین؛ عذاب النار؛ عذاب الحریق؛ عذاب مقیم؛ عذاب الخلد؛ عذاب غلیظ؛ عذاب قریب؛ عذاب غیر مردود؛ عَذاب یومٍ مُحِیط؛ عذاب السعیر؛ عذاب یوم عقیم؛ عذاب جهنّم؛ العذاب الاکبر؛ عذاب من رجز ألیم؛ عذاب واصب؛ عذاب السموم؛ عذاب مستقر؛ عذابا صعدا، غراما؛ عذابا یخزیه و هر کدام متناسب با نوع گناه گنهکار است، زیرا عذابهای اخروی، چهره باطنی همین گناهان ما میباشد. قرآن میفرماید: «کسانی که مال یتیم میخورند، آتش میخورند و در جهنم وارد میشوند». ظاهر مال حرام، یک سفره غذاست و باطنش عذاب و آتش. همین گونه است تمامی کارها، ظاهری دارد و حقیقت و باطنی.
خداوند تعالی به پیامبرش دستور میدهد:
بگو من اگر پروردگارم را نافرمانی کنم، از عذاب روزبزرگ، خوف و بیم دارم.[307]
نیز قرآن میفرماید:
گناه را چه آشکار چه پنهان، رها کنید، واقعا آنان که مرتکب گناه میشوند به سزای اعمال خود خواهند رسید.[308]
امام علی علیهالسلام میفرماید:
هر که از گناهان لذّت برد، خداوند او را به خواری افکند.[309]
و میفرماید:
شیرینی گناه را دردناکی عذاب نابود میکند.[310]
گناه و سنگدلی
امام علی علیهالسلام میفرماید:
اشکها نخشکید، مگر به جهت قساوت قلب و دلها سخت نشد، مگر به سبب گناهان زیاد.[311]
حضرت امام محمد باقر علیهالسلام میفرماید:
هیچ بنده ای نیست، مگر آن که در دلش نقطه ای سفید هست، پس هر گاه گناهی مرتکب شود، در آن نقطه، نقطهای سیاه پدید آید که اگر توبه کرد آن سیاهی از بین میرود و اگر به گناه ادامه داد نقطه سیاه افزایش مییابد چندان که همه سفیدی را فرو میپوشاند و چون سفیدی پوشانده شد دیگر هرگز شخص گنهکار به خیر و صلاح باز نمیگردد و همین است سخن خدای عزّوجلّ که میفرماید: «چنین نیست [ که قرآن افسانه باشد] بلکه ظلمت ظلم و بدکاریهایشان بر دلهای آنان غلبه کرده است [ که قرآن را انکار میکنند]».[312]
گناه عامل نابودی
امام علی علیهالسلام میفرماید:
هیچ نعمتی و هیچ خرّمی از زندگی زایل و نابود نشد، مگر به سبب گناهانی که مرتکب شدند، زیرا خداوند به بندگان ستم نمی کند.[313]
حضرت امام صادق علیهالسلام میفرماید:
همانا شخصی گناهی میکند و به سبب آن از نماز شب محروم میشود. سرعت تأثیر کار بد در آدمی از سرعت تأثیر کارد در گوشت بیشتر است.[314]
نزول بلا و گناه
امام علی علیهالسلام میفرماید:
خود را از گناهان نگه دارید، زیرا هیچ بلیّه و کمبود رزقی پیش نمیآید، مگر به سبب گناهی، حتی خراش برداشتن و به سر در آمدن و رسیدن مصیبت. خداوند عزّوجلّ میفرماید: اگر به شما مصیبتی رسد، به سبب کارهایی است که میکنید و خدا از بسیاری [ از گناهان] در میگذرد.[315]
حضرت امام صادق علیهالسلام میفرماید:
کسانی که بر اثر گناهان میمیرند بیشتر از کسانی اند که بر اثر رسیدن اجل می میرند.[316]
و امام رضا علیهالسلام میفرماید:
هر گاه بندگان مرتکب گناهانی شوند که قبلاً انجام نمیداده اند، خداوند بلاهایی را برایشان پدید آورد که سابقه نداشته است.[317]
تأثیر گناه بر محیط زندگی
حضرت امام باقر علیهالسلام میفرماید:
هیچ سالی کم بارانتر از سال دیگر نیست، لیکن خداوند آن را هر جا بخواهد میباراند. هنگامی که مردمی به معصیت بپردازند واقعا خدای عزّوجلّ بارانی را که برای آنان مقدّر کرده بود از ایشان باز میدارد.[318]
قرآن کریم میفرماید:
به سبب اعمال مردم، فساد و خرابی، در خشکی و دریا آشکار شد تا به آنان جزای بعضی از کارهایشان را بچشاند، شاید که باز گردند.[319]
برخی گناهان زود تأثیر
امروز دنیا میدان عمل است و فردای قیامت بازار پاداش و کیفر و چنان نیست که هر فردی هر گناهی مرتکب شد سریعا کیفر شود، زیرا در این صورت، آن آزادی و اختیاری که انسان دارد از او سلب میگردد، اگر به مجرد معصیت، برای او شاخ و دمی ظاهر میشد، آن شخص نه به سبب بندگی و تکامل، بلکه از ترس همین شاخ و دم گناه نمیکرد. در چنین وضعیتی میدان انتخاب، خودسازی، آزمایش، تکامل و اطاعات و عبادت اختیاری، محدود میشد. از طرفی، دنیادار مکافات نیست، پاداش بسیاری از خوبیها در جهان مادّی نمیگنجد. سران ستم که به میلیونها مظلوم ظلم میکنند را چگونه میتوان در دنیا مکافات کرد؟ به این جهت و به جهاتی دیگر، جای اصلی حساب و کتاب، جهان آخرت است، ولی در عین حال:
آنقدر گرم است بازار مکافات عمل
گر به دقت بنگری هر روز، روزمحشر است
بدی برخی گناهان به قدری زیاد است که اندکی از آلودگی هایش و بوی گند آن، در دنیا نیز به مشام میرسد. ازاینرو، میگوییم: برخی گناهان آثار سریع نیز دارند.
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله میفرماید:
سه گناه است که کیفر و عقوبتشان در همین دنیا میرسد و به آخرت نمیافتد: آزردن پدر و مادر، زورگویی و ستم به مردم و ناسپاسی نسبت به خوبی های دیگران.[320]
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرموده است: سه گناه است که صاحب آنها در همین دنیا کیفرش را میبیند: ستم، قطع رحم و بریدن پیوند خویشاوندی و سوگند دروغ.[321]
از امام علی علیهالسلام پرسیدند: «کیفر کدام گناه زودتر دامنگیر گنهکاران میشود؟» فرمودند: «ستم کردن به کسی که یاوری جز خدا ندارد و کوتاهی در شکر نعمت و درازکردن دست ستم بر فقیر».[322]
آثار مخصوص برخی گناهان در دنیا
امام رضا علیهالسلام میفرماید:
هر گاه حکمرانان دروغ بگویند، باران بند میآید و هر گاه ستم کنند، دولت سست و بی اعتبار شود و هر گاه زکات داده نشود چارپایان بمیرند.[323]
و حضرت امام صادق علیهالسلام میفرماید:
آن گناهانی که نعمتها را دگرگون میسازد، زورگویی و سرکشی است و آن گناهانی که پشیمانی به بار می آورد قتل است و گناهانی که نقمت و بلا نازل میکند ظلم است و آن گناهی که پرده ها میدرد [ و آبروها را میبرد ]شرابخواری است و آن گناهی که جلوی رزق و روزی را میگیرد زناست و آن گناهی که در مرگ و نابودی شتاب میبخشد، قطع رحم است و آن گناهی که دعا را ردّ میکند و فضا را تیره و تار میسازد، آزردن پدر و مادر است.[324]
14. تأثیر دوستان و محیط
روح انسان هم بر دیگران تأثیر میگذارد و هم خیلی زود تحت تأثیر قرار میگیرد. نه تنها از انسانها، که حتی گاهی مشاهده فیلم یا دیدن رفتار حیوانات و پرندگان نیز تأثیرگذار است. نه تنها حیوانات، که گاهی جمادات نیز بر جان انسان تأثیر میگذارد؛ مثلاً صحنه ها و فضاهای مشاهد مشرفه، حرمها، مساجد و یا مجالس عزاداری حالت معنوی ایجاد میکند و بالعکس درودیوار مجالس لهو ولعب و گناه، تشویق کننده گناه میگردد.
کودکان که اهل حفظ ظاهر و ریاکاری نیستند، خیلی زود احساسات خود را در چنین مواردی بروز میدهند؛ مثلاً اگر برای عروسی میروند، در آغاز ورود که با چراغانی و صحنه های شاد مواجه میشوند، عکس العمل بروز میدهند.
وقتی جمادات و درودیوار بر جان ما تأثیر گذار است، تأثیر گذاری دوستان روشن خواهد بود. ازاینرو، لازمه مبارزه با هوای نفس، فرار از کسانی است که اسیر هوا و هوساند. و نیز ترک محیطهای آلوده، فضاهای مجازی و یا رسانه های آلوده.
آری، شاید افراد بسیار با تقوا بتوانند خود را حفظ کنند و یا صحنه را تغییر دهند، ولی برای افراد معمولی، حضور در مجالس گناه و محافل آلوده یا مشاهده رسانههای انحرافی زیانبار است.
حضرت علی علیهالسلام میفرماید:
همنشینی با همنشین بد، کانون همه شرور و بدیهاست.[325]
امام خمینی قدس سره مینویسد: «چنان که در حدیث وارد است: «اِنَّ الشَّیطانَ یَجْرِی مَجْرَی الدَّم مِن بَنِی آدم»؛[326] یعنی شیطان همچون خون در تن آدمیزاد، تحرّک و جریان دارد ـ لهذا وجهه قلب به مفسدات و امور موافقه با طبیعت است و به مختصر مددی از خارج، چه از جوارح انسانی باشد یا خارج از آن، مثل مصاحبت و رفیق زشت و بدخلق، در قلب اثر شدید واقع شود، چنان که در احادیث شریفه از مصاحبت با آنان نهی شده است... . حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند:
سزاوار نیست برای مسلمان که با فاسق دوستی کند، زیرا که او زینت میدهد برای او عمل خود را و دوست میدارد که او نیز مثل خودش باشد و اعانت نمیکند او را برای دنیا و آخرتش و رفت و آمد با او ضرر و عیب است برای او.[327]
و حضرت امام صادق علیهالسلام میفرماید:
سزاوار نیست برای فرد مسلمان که با بدکار و احمق و دروغگو دوستی کند.[328]
نکته مهّم نهی از مجالست با أهل معصیت، یا نهی از نشستن در مجلسی که معصیت خدا در آن میشود یا نهی از موادّه و مخالطه و آمیزش با دشمنان خدا، تأثیر اخلاق و حالات و اعمال آنهاست در انسان و از اینها بالاتر در تأثیر در قلب، اعمال خود انسان است که با اندک مداومت و مراقبتی از اعمال سیّئه قلب تأثّر شدید پیدا میکند که تنزّه از آن و تنزیه قلب با سالهای دراز ممکن نشود و میسور نگردد».[329]
حواریون عیسی علیهالسلام پرسیدند:
یا روح اللّه! با چه کسانی همنشینی کنیم؟ پاسخ دادند: با آن که دیدنش شما را به یاد خدا اندازد و گفتارش بر دانش شما بیفزاید و کردارش شما را به آخرت تشویق کند.[330]
رسول خدا صلی الله علیه وآله میفرماید:
در محضر دانشمندانی ننشینید مگر این که شما را از پنج چیز به پنچ چیز فرا میخوانند: از دودلی و شک به یقین، از ریا به اخلاص، از دنیا خواهی به دنیا گریزی، از تکبّر به فروتنی و از فریبکاری به خیرخواهی.[331]
همنشین و سلب توفیقات معنوی
حضرت امام سجاد علیهالسلام در دعای ابوحمزه ثمالی به درگاه الهی عرض میکند:
خدایا! چندان که به عزم و جزم، با خود گفتم واقعا خویش را مهیّا و آماده طاعتت ساختم و در پیشگاه تو به نماز ایستادم و به مناجات پرداختم، آن هنگام، مرا به حالت خواب انداختی و گاه مناجات، حال راز و نیاز را از من سلب کردی. ای خدا! چه شد که هر چه با خود عهد کرده و گفتم از این پس باطن و سیرتم نیکو خواهد شد و به مجالس اهل توبه و مقام توّابین نزدیک شده ام، بلیّه و حادثهای پیش آمد که به عهدم ثابت قدم نماندم و آن بلیّه میان من و خدمتت حایل و مانع شد! ای سیّد من! شاید تو مرا از درگاه لطفت راندهای و از خدمت بندگیات دورم ساخته ای، یا شاید دیدی من حقّ بندگیات را سبک شمرده ام. ازاینرو، مرا از درگاهت دور کردی، یا آن که دیدی من از تو روی گردانم، بدین سبب بر من غضب فرمودی، یا آن که در مقام دروغگویانم یافتی، پس مرا از نظر عنایت دور افکندی، یا شاید دیدی شکرگزاری از نعمت هایت ندارم، لذا مرا محروم ساختی، یا شاید مرا در مجالس علما نیافتی، پس به خواری و خذلانم افکندی، یا شاید مرا در میان اهل غفلت یافتی، بدین جهت مرا از رحمتت نومید کردی، یا شاید دیدی در مجالس اهل باطل و با مردم فاسد الفت گرفته ام، پس مرا میان آنها واگذاشتی... .[332]
محیط و مجلس آنقدر در پاکی یا آلودگی اثر دارد که سفر از محیط اسلامی به مکانی که نتوان دین داری کرد از گناهان کبیره و به اصطلاح «تعرّب بعد الهجرة» نامیده شده است و بیرون شدن از فضای مسموم و آلوده به محیط پاک که بتوان دینداری کرد واجب است.[333]
گفتنی است امروزه رسانه ها، هم برای دینداری ابزار خوبی هستند و هم برای مبارزه با دینداری، هر فردی در هر جای جهان میتواند مسائل خود را بپرسد و معارف دینی را بیاموزد؛ اگر با مؤمنان مرتبط باشد. و هم برعکس، میتواند زیانبار باشد و در بهترین شهر اسلامی نیز میتواند در درون خانه، جهنّمی از فساد و انحراف عقیدتی ایجاد کند.
ازاینرو، اگر با رسانه ها، معارف الهی را تحقیر و تمسخر کنند، نمیتوان ساکت نشست و پاسخ نداد و با سکوت خویش، آنان را همراهی کرد. شاید محدوده فضای آیات ذیل امروزه گسترش یافته باشد.
هرگاه کسانی را دیدی که آیات ما را استهزا میکنند، از آنان روی بگردان تا به سخن دیگری بپردازند و اگر شیطان از یاد تو ببرد، هرگز پس از یاد آمدن، با این جمعیّت ستمگر منشین و [ اگر] افراد با تقوا [ برای ارشاد و اندرز با آنان بنشینند ]چیزی از حساب [ و گناه] آنان بر ایشان نیست، ولی این کار باید تنها برای یاد آوری آنها باشد. شاید [ بشنوند و] تقوا پیشه کنند.[334]
اگر حتی در رسانه و فیلمی نیز مقدسات را مسخره کنند، نشستن و استماع تأثیر گذار آن برنامه مورد نهی این آیه شریفه است. نظیر آن آیه است، این آیه شریفه:
و در کتاب بر شما نازل کرده که چون شنیدید که آیات خدا مورد انکار و ریشخند قرار میگیرد با آنان منشینید تا به سخنی دیگر بپردازند.[335]
کسانی که تن به آلودگی میدهند و به نفس خود ستم میکنند در قیامت اندوه و حسرتی بیپایان دارند. قرآن میفرماید:
و به یاد آور روزی را که ستمکار دست خود را [ از شدّت حسرت] به دندان میگزد و میگوید: «ای کاش با رسول خدا راهی برگزیده بودم! او مرا از یاد آوری حق گمراه ساخت بعد از آن که [ یاد حق] به سراغ من آمده بود و شیطان همیشه خوار کننده انسان بوده است.[336]
امام رضا علیهالسلام در توضیح آیه سوره نساء میفرماید:
هرگاه شنیدی کسی حق را انکار و تکذیب میکند و زبان به بدگوییاز اهل حق گشوده است از پیش او برخیز و با وی همنشینی مکن.[337]
رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود:
هر کس که به خدا و روز واپسین ایمان دارد نباید در مجلسی که در آن از امامی بدگویی میشود بنشیند. خداوند در کتاب خود میفرماید: چون بینی که در آیات ما از روی عناد گفت و گو میکنند... چون به یادت آمد با آن مردم ستمکاره منشین.[338]
حضرت علی علیهالسلام میفرماید:
از همنشینی با پلیدان بپرهیر، زیرا اینان به آتشی میمانند که ارتباط نزدک با آن، سوزاننده است.[339]
نیز میفرماید:
همنشینان بدان و اشرار از آثار و پیآمدهای بلا، ایمن نیستند.[340]
و به همین دلیل امام، همنشینی با شروران و فاسدان و پست صفتان را منع میکند و چون انسان از داشتن رفیق و همراه ناگریز است و این یکی از نیازهای اوست، لذا به همنشینی با صالحان و نیکان سفارش میکند، لذا میفرماید:
از همراهی با فاسقان بپرهیز، زیرا بدی و پستی به پستی پیوند میخورد.[341]
از پلیدان دوری گزینید و با نیکان همنشین شوید.[342]
با نیکان همراه شو تا از آنان شوی و از بدان دور شو تا از آنان جدا شوی.[343]
حضرت علی علیهالسلام میفرماید:
بر [ میهمانی و] سفرهای که در آن شراب نوشیده میشود منشینید، زیرا بنده نمیداند چه هنگام مرگش در میرسد.[344]
امام صادق علیهالسلام میفرماید:
سزاوار نیست مؤمن در مجلسی بنشیند که در آن معصیت خدا میشود و او نمیتواند آن وضع را تغییر دهد.[345]
نیز میفرماید:
هرگاه عده ای در محفلی گرد آیند و در آن، خدا و ما را یاد نکنند آن محفل درروز قیامت برای آنان مایه حسرت و دریغ خواهد بود.[346]
با این افراد همنشینی نکنیم
پیامبر خدا میفرماید:
سه گروه اند که همنشینی با آنان قلب را میمیراند: همنشینی با فرومایگان، گفت و گو با زنان و همنشینی با توانگران.[347]
نیز فرموده اند:
از همنشینی با مردگان بپرهیزید. پرسیدند: یا رسول اللّه! این مردگان کیانند؟ فرمود: هر توانگری که ثروتمندیاش او را سر مست و طغیانگر کرده باشد.[348]
حضرت امام صادق علیهالسلام میفرماید:
از همنشینی با پادشاهان و دنیا پرستان بپرهیزید که این کار شما دین را میبرد و نفاق و دورویی میآورد و این دردی است سخت و بیدرمان، نیز سنگدلی و قساوت به بار میآورد و فروتنی را میزداید، با مردمان همتای خود و افراد متوسط جامعه همنشینی کنید که معدنهای جواهر را نزد آنان مییابید.[349]
و حضرت علی علیهالسلام میفرماید:
نشست و برخاست با دنیاپرستان، دین را عیبناک و یقین را سست میکند.[350]
نیز میفرماید:
همنشینی با هوسرانان باعث از یاد رفتن ایمان و حاضر شدن شیطان است.[351]
نیز میفرماید:
آنان که با بدان همنشینی میکنند از گزندهای بلا و گرفتاری در امان نیستند.[352]
نیز میفرماید:
همنشینی با نابخردان، اخلاق را تباه میسازد و همنشینی با خردمندان اخلاق را نیکو میسازد، خلایق گوناگوناند و هر کس بر حسب طینت و ساختار [ روانی و بدنی] خود عمل میکند.[353]
15. استعانت از حق تعالی
با توجه به نهان بودن نفس و عظمت عالم نهان در مقایسه با عیان جهان و پیچیدگیهای سیر و سلوک و مشکلات دوران ما و دشواری دستیابی به خضر راهنما و ظلمات زیاد و خطر گمراهی و گرمی بازار دین فروشی و... شرط اول خودسازی و مبارزه با هوای نفس، استمداد و استعانت از خدای تعالی و توسل به پیامبر و امامان معصوم است.
طبق روایتی از پیامبر خدا صلی الله علیه وآله پرسیدند: طریق معرفت حق چیست؟ پاسخ دادند: خودشناسی،... پرسیدند: راه رسیدن به معرفة النفس و خودسازی کدام است؟ در پاسخ فرمودند: کمک خواستن از حق برای تسلّط بر نفس.[354]
حضرت امیر المؤمنین علیهالسلام در مواردی چند در خطبه هایشان پس از بسم اللّه و حمد و ثنای خدا از خدا یاری میطلبد و میگوید:
و از او یاری میطلبم در برابر این نفسهایی که در انجام دادن آنچه مأموریت دارند بسی کندی میورزند و به سوی آنچه از آن نهی شده اند می شتابند.[355]
یا میفرماید:
... ابلیس خبیث، عقل را از شما گرفته و گمراهتان کرده و غرور و خودخواهی سرگردانتان نموده است. برای خود و شما جهت رهایی از بدی ها، از خداوند تعالی یاری میطلبم.[356]
نیز در پایان خطبه 183 میفرماید:
میگویم آنچه را میشنوید و از خدا در برابر نفس خود و شما یاری میطلبم و او ما را بس است و بهترین حمایتگر است.[357]
نیز میفرماید:
خودت را در همه امور به خدایت پناهنده کن، زیرا با این پناهندگی، نفس خود را به جایگاه و پناهگاهی محکم و امن و مانعی بزرگ وارد میسازی.[358]
و در بیان معرّفی بندگان محبوب الهی میفرماید:
همانا از محبوبترین بندگان خدا نزد او، بندهای است که خداوند او را در پیکار با نفسش یاری کرده است، پس لباس زیرینش حزن و جامه رویینش ترس [ از خدا] و چراغ هدایت در دلش فروزان است.[359]
امام خمینی قدس سره در باب استمداد از حق تعالی برای خودسازی، رهنمودهای آموزنده ای دارد، ایشان میگویند:
«سالک الی اللّه باید تطهیر با آب رحمت را، صورت استفاده از رحمت نازله الهیّه بداند و تا استفاده از رحمت برای او میسور است، قیام به امر نماید و چون دستش از آن به واسطه قصور ذاتی یا تقصیر کوتاه شد و فاقد آب رحمت شد، چاره ندارد جز توجّه به ذلّ و مسکنت و فقر و فاقه خود و چون ذلّت عبودیّت خود را نصب العین نمود و متوجه به اضطرار و فقر و امکان ذاتی خود شد و از تعزّز و غرور و خود خواهی بیرون آمد. بابی از رحمت به روی او گشاده گردد و ارض طبیعت مبدّل به ارض بیضای رحمت گردد و تراب «احدالطهورین» گردد و مورد ترحّم و تلطّف حق گردد و هر چه این نظر؛ یعنی نظر به ذلّت خود، در انسان قوّت گیرد، مورد رحمت بیشتر گردد.
و اگر بخواهد به قدم اعتماد به خود و عمل خود این راه را طی کند، هلاک شود؛ چه که ممکن است از او دستگیری نشود و او را به خود واگذار کند و چون اضطرار و عجز خود را به پیشگاه پدر مهربان عرضه دارد و از اعتماد به خود و قوّت خود یکسره خارج شود، مورد عنایت پدر گردد و او را دستگیری کند، بلکه او را در آغوش کشد و با قدم خود او را راه برد، پس بهتر آن است که سالک الی اللّه پای سلوک خود را بشکند و از اعتماد به خود و ارتیاض و عمل خود یکسره برائت جوید و از خود و قدرت خود فانی شود و فنا و اضطرار خویش را همیشه درنظر گیرد تا مورد عنایت واقع شود و راه صد ساله را با جذبه ربوبیت، یک شبه طی نماید و لسان باطن و حالش را در محضر قدس ربوبیت با عجز و نیاز عرض کند. « أَمَّـنْ یُجِـیبُ المُضْـطَرَّ إِذا دَعاهُ وَیَـکْشِفُ السُّـوءَ »».[360]
«... پس سالک الی اللّه را ضرورست که به مقام ذلّ خود پی برد و نصب العین او ذلّت عبودیّت و عزّت ربوبیّت باشد و هر چه این نظر قوّت گیرد عبادت روحانی شود و روح عبادت قویتر شود تا اگر به دستگیری حقّ و اولیای کمّل علیهمالسلام توانست به عبودیّت حق و کنه آن واصل شود، از سرّ عبادت لمحهای در مییابد... و در جمیع عبادات، از جمله نماز، این دو مقام؛ یعنی مقام عزّ ربوبیّت که حقیقت است و مقام ذلّ عبودیّت که رقیقه آن است مرموز است».[361]
«از وظایف بزرگ سالک الی اللّه و مجاهد فی سبیل اللّه آن است که در خلال مجاهده از اعتماد به نفس، به کلّی دست کشد و جبلّتا متوجه به مسبب الأسباب و فطرتا متعلق به مبدأ المبادی گردد و از آن وجود مقدس، عصمت و عفت طلب کند و به دستگیری از آن ذات اقدس اعتماد کند و در خلوات، تضرّع به حضرتش ببرد و اصلاح حالش را با کمال جدّیّت در طلب بخواهد که جز ذات مقدس او پناهی نیست».[362]
«پس سالک طریق آخرت در هر رشتهای از رشته های دینی هست، اولاً: باید با کمال مواظبت و دقّت، چون طبیبی با محبت و پرستاری پر شفقت از حال خود مواظبت نماید و عیوب سیر وسلوک خویش را تفتیش و مداقّه کند و ثانیا: در خلال آن از پناه بردن به ذات مقدس حق جلّ و علا در خلوات و تضرّع و زاری به درگاه اقدس ذوالجلال غفلت نورزد».[363]
«و باز هم تذکر دهم در هر حال به خود امیدی نداشته باش که غیر از خدای تعالی از کسی کاری برنمی آید و از خود حق تعالی با تضرّع و زاری توفیق بخواه که تو را در این مجاهده اعانت فرماید تا بلکه إنشاءاللّه غالب آیی. إنّه ولیّ التوفیق».[364]
«در هر حال، از خدای مهربان در هر وقت، خصوصا در خلوات با تضرّع و استکانت و عجز و مذلّت بخواه که تو را هدایت کند به نور توحید و قلب تو را منوّر کند به بارقه غیبی یک بینی و یک پرستی تا از همه عالم وارهی و همه چیز را ناچیز دانی. و با تضرّع از آن ذات مقدس خواهش کن که اعمال تو را خالص گرداند و تو را هدایت فرماید به طریق خلوص و ارادت».[365]
«و تقویت در جانب روح به این است که توجّهتان به خدای تبارک و تعالی زیاد باشد، اتکایتان به قدرت لایزال حق تعالی باشد و نظرتان نظر الهی باشد».[366]
«پسرم! سعی کن که به این پیروزی دست یابی، یا دست به بعض مراحل آن. همّت کن و از هواهای نفسانیّه ـ که حدّ و حصر نداردـ بکاه و از خدای متعال جلّ و علا استمداد کن که بی مدد او کس به جایی نرسد».[367] «و به حق تعالی از این خسران و تسلط نفس و شیطان پناه بریم، شاید حالت اضطراری دست دهد و آن ذات مقدس، مضطّرین را اجابت فرماید: « أَمَّـنْ یُجِـیبُ المُضْـطَرَّ إِذا دَعاهُ وَیَـکْشِفُ السُّـوءَ »[368]. پس با حالت پریشان و اضطراب و قلب افسرده و پژمان سر به خاک مذلّت که اصل خلقت ماست نهیم و یاد از نشئات ذلّ و مسکنت خود کنیم و با لسان حال از حق تعالی که ولّی نعم است، جبران نقایص را کنیم و عرض کنیم: بارالها! ما در حجابهای ظلمانی عالم طبیعت و شرکهای بزرگ هواپرستی و خودخواهی واقعیم،... و ما از دست این دشمن قوی جز پناه به ذات مقدس تو چارهای نداریم، تو خود از ما دستگیری کن و قلوب ما را به خود متوجّه فرما. خداوندا! توجه ما به غیر تو از روی استهزا نیست؛ ما چه هستیم و که هستیم که در محضر قدس ملک الملوک علی الاطلاق، استکبار و استهزا کنیم؟ ولی قصور ذاتی و نقص ما قلوب محجوب ما را از تو مصروف داشته و اگر عصمت و پناه تو نباشد ما در شقاوت خود باقی هستیم و راه نجاتی نداریم. بارالها! ما چه هستیم؟ داود نبی علیهالسلام عرض کرد که اگر عصمت تو نباشد، عصیان تو را خواهم کرد».[369]
حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید:
کسی که از خداوند کمک جوید خداوند کمکش میکند.[370]
نیز میفرماید:
بر تو باد به یاری جستن از پروردگار خود و در خواست توفیق از او و واگذاردن هرچه را که احتمال میدهی تو را در شبهه اندازد یا به گمراهی بسپارد.[371]
و سفارش میفرماید:
دین خود را به وسیله یاری جستن از خداوند نگه دارید.[372]
مضمون دعاهای بزرگان دین عمدتا، استمداد از پروردگار است، به عنوان مثال به نمونه هایی اشاره میکنیم:
حضرت امام سجاد علیهالسلام در مناجات مریدین، از مناجاتهای پانزده گانه عرض میکند:
پاک و منزّهی تو، ای خدا! چقدر ضیق و مبهم است راهها بر کسی که تو راهنمایش نباشی و چقدر واضح و روشن است حق برای کسی که او را به راهش هدایت کردی، خدایا! ما را بکشان و ببر به راههای وصول به قربت و رسیدن به سویت... .[373]
و در مناجات متوسلین عرض میکند:
برایم وسیله ای به سویت نیست جز عواطف رأفت و مهربانیات و ذریعه و وسیلهای به سویت ندارم جز رحمت خوب و نیکویت و شفاعت پیامبرت، پیامبر رحمت و نجاتدهنده امت از غم. پس آن دو را برای من سبب رسیدن به مغفرتت قرار ده... .[374]
16. استعانت از معصومان علیهمالسلام
امام خمینی قدس سره در اینباره مینویسد:
و از خداوند تبارک تعالی حصول مطلوب بخواه و از روحانیّت رسول اکرم و ائمّه هدی علیهمالسلام استعانت کن و به ولىّ امر و ناموس دهر حضرت امام عصر علیهالسلام پناه ببر، البته آن بزرگوار و دستگیری ضعفا و بازماندگان را میفرماید.[375]
17. طلب توفیق از خدا
«بهترین علاجها که علمای اخلاق و سیرو سلوک برای این مفاسد فرموده اند این است که هر یک از این ملکات زشت را که در خود میبینی، در نظر بگیری و برخلاف آن تا چندیمردانه قیام و اقدام کنی و همّت بگماری بر خلاف نفس تا مدتی بر ضد خواهش آن رذیله رفتار کنی و از خدای تعالی در هر حال توفیق طلب کنی که به تو اعانت کند در این مجاهده، مسلما بعد از مدت قلیلی آن خلق زشت رفع شده و شیطان و جندش از این سنگر فرار کرده، جنود رحمانی به جای آنها برقرار میشود».[376]
18 . هشیاری در برابر سیاستها و ترفندهای شیطان
بیشک ابلیس و لشگرش به وسوسه انسان مشغولاند. کسی که میخواهد با هواهای نفسانی خود مبارزه کند، نمیتواند از سیاست ها، توطئه ها و هنرهای شیطانی در وسوسه و تسلط و تسخیر نفس انسان بیخبر باشد. اجمالاً سیاستها و برنامههای شیطان از این قرار است:
الف) هجوم جمعی از زوایای گوناگون
قرآن کریم از قول شیطان میفرماید:
[ شیطان] گفت: پس به سبب آن که مرا به بیراهه افکندی من نیز برای فریفتن مردم حتما بر سر صراط مستقیم تو خواهم نشست. آن گاه از پیش رو، از پشت سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنان میتازم و بیشترشان را شکر گزار نخواهی یافت.[377]
در حدیثی از امام باقر علیهالسلام در تفسیر «چهار طرف» آمده است:
شیطان درباره هجوم از پشت سر میگوید: مردمان را به جمع آوری اموال فرمان میدهم و آنان را از دادن حقوق واجبی که خدا در اموالشان قرار داده باز میدارم تا برای وارثان و بازماندگان در پشت سر خود به ارث گذارند. در مورد هجوم از سمت راست میگوید: من با آراستن بی راههها و نیکوسازی شبهه ها، دین آنان را تباه خواهم کرد و درباره هجوم از سمت چپ میگوید: من لذّتهای حرام را برای انسان دوست داشتنی میکنم و خواهشهای نفس را بر جانها چیره میسازم.[378]
قرآن کریم درباره هجوم دسته جمعی شیطان نیز میفرماید:
در حقیقت شیطان دشمن شماست، شما هم او را دشمن بگیرید. او حزب و سپاهیانش را میخواند تا آنها از یاران آتش باشند.[379]
امام علی علیهالسلام هنگامی که از پیمانشکنی ناکسان خبر میدهد میفرماید:
آگاه باشید شیطان یارانش را بر انگیزانده و لشگر خویش را از هر سو فرا خوانده تا جور و ستم به جای خود و باطل نیز به اصلش باز گردد.[380]
نیز میفرماید:
آگاه باشید شیطان گروهش را جمع کرده و سواره نظام و پیاده نظامش را برای کار زار فرا خوانده است.[381]
ب) دشمن سرسختانه
قرآن از زبان شیطان میگوید:
و گفت: بیگمان از میان بندگانت سهمی معیّن بر خود برخواهم داشت.[382]
گفت: پس به عزّت تو سوگند! به طور حتم همگی را از راه به در میبرم و اغوا میکنم مگر آن بندگان خالص شده تو را.[383]
حضرت علی علیهالسلام درباره شیطان و حضرت آدم علیهالسلام میفرماید:
خدای سبحان آدم را در سرایی پر نعمت و امن ساکن کرد و او را نسبت به ابلیس و دشمنیوی بر حذر داشت، پس دشمن آدم، چون او را در سرای جاودانی و همدم نیکوکاران میدید، بر وی حسد برد و او را فریفت و آدم یقینش را به شکّش فروخت.[384]
ترفندها و حیله های شیطان
جنبه ملکوتی روح انسان به پاکی و کمال و معنویت گرایش دارد و مانع میشود از ارتکاب جرم، چه رسد به گناهان بزرگ و خطرناک و یا پرده دری و بیحیایی. شیطان با در نظر داشتن همین بعد انسانی، صریحا وسوسه نمیکند که مرتکب زشتیها و گناهان شوید، بلکه تلاش میکند از در خیرخواهی وارد شود و گناه را با لباس زیبا به عنوان کار خوب جلوه دهد تا بتواند انسان را بفریبد. اصولاً کار فریبکاران همین است؛ اگر بخواهند کسی را مسموم کنند در ضمن دادن غذا یا آشامیدنی گوارا به او زهر میخورانند، هیچگاه بیپرده نمیگویند: بفرمایید زهر بنوشید! اینک با گوشه هایی از حیله ها و مهارتهای فریبندگی شیطان بیشتر آشنا میشویم.
امام خمینی قدس سره در نامه به فرزندش هشدار میدهد:
... کوشش کنید حبّ دنیا و شهرت و جاه را سرکوب کنید که این خطر در ایّام پیری بزرگترین مصایب است. پسرم! تا نعمت جوانی را از دست ندادی فکر اصلاح خود باش که در پیری همه چیز را از دست میدهی. یکی از مکاید شیطان که شاید بزرگترین آن باشد ـ که پدرت به آن گرفتار بوده و هست، مگر رحمت حق تعالی دستگیر او باشد ـ استدراج است.
در عهد نوجوانی شیطان باطن که بزرگترین دشمنان اوست او را از فکر اصلاح خود باز میدارد و امید میدهد که وقت زیاد است، اکنون فصل برخورداری از جوانی است و هر آن و هر ساعت و هر روز که بر انسان میگذرد درجه درجه او را با وعده های پوچ از این فکر باز میدارد تا ایّام جوانی را از او بگیرد و آنگاه که جوانی رو به اتمام است، او را به امید اصلاح در پیری سرخوش میکند و در ایام پیری نیز این وسوسه شیطانی از او دست نکشد و وعده توبه در آخر عمر میدهد و در آخر عمر و شهود موت، حق تعالی را در نظر او مبغوضترین موجود جلوه میدهد که محبوب او را که دنیاست از دستش گرفته است....[385]
حیله ها
1. تزیین
شیطان، آرایشگری ماهر است با زینتگری و صحنه پردازی، گناهان زشت را به بهترین وجه تزیین میکند و کالای زشت را مرغوب جلوه میدهد. او خودش به خداوند چنین عرضه داشته است:
پروردگارا! به سبب آن که مرا گمراه ساختی، من [ هم نعمتهای دنیوی را ]در زمین در نظر آنها زینت میدهم و همگی را گمراه خواهم ساخت.[386]
وقتی انسان با گناهی مواجه میشود، در مرحله نخست از درون دل زنگ خطر روشن و به او الهام میشود که اقدام نکن و در ابتدا انسان با زشتیها احساس بیگانگی میکند، امّا شیطان با کمک نفس امّاره میکوشد تا لباسی از وجاهت و زیبایی بر اندام زشت گناه بپوشاند! ازاینرو، توجیهات شروع میشود تا انسان را فریب دهد توجیهاتی نظیر: این که گناه کبیره نیست، شاید اصلاً این جا گناه نباشد، چون شدیدا نیازمندی، بی اشکال است، باب توبه همیشه باز است، بعدا جبران میکنی و با جلوه دادن لذتهای آن کار و ترسیم آینده ایدرخشان در عالم خیال، او را میفریبد.
حضرت علی علیهالسلام درباره آدمی میفرماید:
پس بنده، باید از خدای خویش پروا داشته باشد، خیرخواه بوده و قبل از رسیدن مرگ توبه کند. بر شهوت خود چیره شود و آن را به حال خود نگذارد، زیرا مرگ پنهان است و آرزوهایش او را فریب میدهند و شیطان گماشته بر او و همراه اوست، معصیت را برایش آرایش و زینت میدهد تا آن را مرتکب شود و او را به توبه امیدوار میکند تا در آن تعلّل و تأخیر ورزد و در حالی که درخواب سنگین غفلت به سر میبرد ناگهان گرفتار چنگال مرگ میگردد.[387]
پس از ارتکاب گناه اگر توفیق الهی و تنبّه و بیداری و توبه نصیب او شود، زهی سعادت وگرنه، معمولاً به گناه ادامه میدهد و اندک اندک در نظرش زشتی خطا و قبح گناه از بین میرود و اگر خدای نکرده باز هم به گناه ادامه داد به تدریج معتاد گناه میشود و ترک، برایش دشوار میگردد. اینجاست که رفتار زشت خود را زیبا و نیکو میداند و به جای نهی از منکر، دیگران را نیز به منکرات وا میدارد و از سربازان شیطان میگردد. قرآن کریم درباره این تغییر دید و بینش میفرماید:
آیا آن کسی که زشتی کردارش برای او آراسته شده و آن را زیبا میبیند، [ همانند مؤمن نیکوکار است؟].[388]
نیز میفرماید:
و آنها [ شیاطین] این گروه را از راه خدا باز میدارند، در حالی که گمان میکنند هدایت یافتگان حقیقی آنها هستند.[389]
امام خمینی قدس سره مینویسد:
و ملتفت باش که خیالات فاسده قبیحه و تصوّرات باطله از القائات شیطان است که میخواهد جنود خود را در مملکت باطن تو برقرار کند و تو که مجاهدی با شیطان و جنودش و میخواهی صفحه نفس را مملکت الهی رحمانی کنی، باید مواظب کید آن لعین باشی و این اوهام بر خلاف رضای حق تعالی را از خود دور کنی تا إنشاءاللّه در این جنگ داخلی این سنگر را که خیلی مهم است از دست شیطان و جنودش بگیری که این سنگر به منزله سر حدّ است، اگر این جا غالب شدی امیدوار باش.
و ای عزیز! از خدای تبارک و تعالی در هر آن، استعانت بجوی و استغاثه کن در درگاه معبود خود و با عجز و الحاح عرض کن: بارالها! شیطان دشمن بزرگی است که طمع بر انبیا و اولیای بزرگ تو داشته و دارد تو خودت با این بنده ضعیف گرفتار امانی و اوهام باطله و خیالات و خرافات عاطله، همراهی کن که بتواند از عهده این دشمن قوی برآید و دراین میدان جنگ با این دشمن قوی که سعادت و انسانیت مرا تهدید میکند تو خودت با من همراهی فرما که بتوانم جنود او را از مملکت خاص تو خارج کنم و دست این غاصب را از خانه مختص تو کوتاه نمایم.[390]
2. آرزو سازی
شیطان برای انسان، آرزو و «اُمنیّه» میسازد. تصویر ذهنی را «امنیّه» میگویند. منظور بیشتر تصوّرات ناسنجیده و بلند بالای ذهنی است که بیرون از توانایی و امکانات انسان است و جنبه پنداری و سراب گونه دارد. شیطان در ساخت و پردازش چنین تصویرهای ذهنی از آرزوهای فریبنده و جذّاب، ولی ناسنجیده، مهارتی کامل دارد، مانند: آرزوی رسیدن به مقام و موقعیتهای بلند اجتماعی یا امکانات دنیایی. وگرنه، برنامه ریزی دقیق و اهداف عالی لازمه موفقیّت است و عیبی ندارد. قرآن کریم میفرماید:
هر که به جای خدا شیطان را به عنوان دوست بگیرد، به یقین دستخوش زیان آشکاری شده است. [ آری] شیطان به آنان وعده میدهد و ایشان را در آرزوها میافکند و جز فریب به آنان وعده نمیدهد.[391]
حضرت علی علیهالسلام در توصیف این نوع افراد میفرماید:
شیطان گمراه کننده و نفس امّاره، آنها [ خوارج نهروان] را با آرزوهای نا به جا فریب داد و میدان گناه را برایشان گشود و به آنها وعده پیروزی داد، پس آنان را به جهنّم فرستاد.[392]
قرآن کریم درباره استغفار و آمرزش الهی و... میفرماید:
و خداوند نیکوکاران را دوست میدارد و آنان که چون کار زشتی مرتکب شوند یا برخود ستم ورزند خدا را یاد کنند و برای گناهانشان آمرزش خواهند و چه کسی جز خدا گناهان را میآمرزد... .[393]
امام صادق علیهالسلام درباره این آیه میفرماید:
هنگامی که این آیه نازل شد، ابلیس بالای کوه ثور در مکه رفت و با بلندترین فریادش یارانش را فرا خواند، آنگاه همه عفریتها و شیاطین فراهم شدند و پرسیدند: ایسرکرده ما! برای چه کاری ما را دعوت کردی؟ ابلیس گفت: این آیه نازل شده، چه کسی از پس این آیه برمی آید؟ [ که اثرش را خنثا کند و نگذارد مردم از آمرزش الهی استفاده کنند].
عفریتی از شیاطین برخاست و گفت: من، از فلان راه و فلان راه این آیه و راهکار را از بین میبرم.
ابلیس پاسخ داد: تو با این طرح، عرضه این کار را نداری، سپس دیگری بلند شد و مثل او طرحی ارائه داد، باز ابلیس گفت: تو هم نمیتوانی، آنگاه وسواس خناس، داوطلب و بلند شد و پیشنهاد داد: من مرد این میدانم. پرسید: چگونه؟ طرحت چیست؟ گفت: آنقدر به مردم وعده میدهم، برایشان آرزوسازی میکنم تا به ورطه گناه بیفتند. آنگاه که در گناه افتادند، تلاش میکنم تا استغفار را از یادشان ببرم... ابلیس گفت: تو برای این کار مناسبی و به او مأموریت داد برای همین اهداف و او فعّال است تا روز قیامت.[394]
امام علی علیهالسلام به مالک اشتر مینویسد:
خویشتن را از خود پسندی و اعتماد به چیزی که تو را به خود پسندی میاندازد و علاقه به تملّق گویی دیگران برحذردار، زیرا این کارها برای شیطان از مطمئنترین فرصتهاست تا کارهای خوب نیکوکاران را محو و نابود سازد.[395]
و از حضرت علی علیهالسلام روایت است:
تنها از دو چیز بر شما میترسم: پیروی هوای نفس و آرزوی طولانی، اما پیروی هوا، مانع پیروی راه حق میگردد و اما آرزوی دور و دراز، آخرت را از یاد میبرد.[396]
نیز میفرماید:
بنده آرزو را طولانی نکرد جز آن که عمل را زشت کرد.[397]
اگر انسان اهداف و مقاصد و آرزوی صحیحی هم دارد باید با تلاش و برنامه بر خدا توکل کند و از او توفیق طلبد و نتیجه را به خدا واگذارد. در این صورت اگر به مقصد رسید انجام وظیفه و نعمتها را از خدا میداند و اگر مقصودش حاصل نشد، باز به علت نیت پاک و تلاش صادقانه مأجوراست و هیچ نگرانی ندارد. او نباید تصوّر کند، صددرصد مدیریّت و موفقیتها به دست خودش و افرادی مثل خودش میباشد و باید از هر طریق، سیاست بازی و عوام فریبی و کار حزبی و باندی کند تا به آرزوی خود برسد، در این صورت غرق در سراب آرزوها میگردد تا «ناگهان بانگی برآمد، خواجه مرد».
حضرت امیر علیهالسلام هشدار میدهد و موعظه میفرماید:
زهد ورزید در این دنیایی که پیش از شما احدی به آن کامران نشد و برای احدی بعد از شما باقی نخواهد ماند، سرگذشت شما نیز در آن، همان سرگذشت پیشینیان و گذشتگان است که تدریجا گذشت و زنگ پایانش به صدا در آمد و خوبیهایش ناپسند شد. پس این دنیا اهلش را از فنا با خبر میکند و ساکنانش را با مرگ... ، پس آرزو شما را بیمار نکند و مدّت برای شما طولانی جلوه نکند و از دنیا به آرزوها مغرور و فریفته نشوید.[398]
امام باقر علیهالسلام از جدّ بزرگوارشان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل میفرماید:
خداوند در برخی توصیه هایش به بعضی از پیامبرانش وحی کرد: به عزّت و جلالم سوگند! حتما هر آرزومندی که به غیر من دل ببندد آرزویش را با ناامیدی قطع میکنم و در میان مردم لباس ذّلت بر او میپوشانم و حتما از فضل و فرج خود دورش میگردانم.[399]
نیز حضرت علی علیهالسلام میفرماید:
و بدانید که آرزو سبب از کار افتادن عقل و فراموش کردن خداوند تبارک و تعالی میشود. بنابراین، آرزوهای نفسانی را در خود بخشکانید که آرزوها همه اش فریب است و انسان آرزومند در خواب غفلت آرمیده است.[400]
روزی شخصی در منزل ابوذر میهمان شد، میهمان شروع کرد به نگاه به اطراف منزل، دید اسباب و اثاثیهای مناسب در این خانه نیست، پرسید: ابوذر! اثاث و کالاهایشما کجاست؟ ابوذر پاسخ داد: ما خانه ای داریم که میخواهیم آنجا برویم. پس مرد پرسید: آنجا هم به اثاث و کالا نیاز دارید ـ آن زمان، سرمایه های مردم کالاهایشان بود و از حساب بانکی خبری نبود ـ ابوذر گفت: صاحب خانه ما را این جا رها نمیکند؛ یعنی به زودی میبرد و نیازی به جمع ثروت نیست.[401]
3. وعده های دروغ
خود ابلیس اعتراف میکند که با وعدههای دروغش مردم را فریب میدهد. قرآن کریم صحنه ای از گفت و گوی شیطان را با افرادی که به دام او افتاده اند چنین نقل میفرماید:
چون کار از کار گذشت، شیطان میگوید: در حقیقت، خدا به شما وعده راست داد و نیکوکاران را در بهشت جاویدان مسکن داد و من نیز به شما وعده دروغ دادم و پس از وعده ها، تخلّف کردم... .[402]
در قیامت گناهکاران از خدا میخواهند تا شیطان را که باعث گمراهی شده است عذاب کند و آنان را ببخشاید، شیطان نیز در پاسخ به پیروان خود میگوید: من که بر شما تسلّط و اجبار نداشتم تنها از شما دعوت کردم و شما هم با میل و اراده خود پذیرفتید، بنابراین، هرگز مرا سرزنش نکنید، بلکه خودتان را سرزنش کنید.
در اینجا کار از کار گذشته و نه من میتوانم به فریاد شما برسم و نه شما میتوانید فریادرس من باشید من اکنون اعلام میکنم که از شرکی که قبل از این درباره من روا داشتید [ و اطاعت مرا در ردیف اطاعت خدا قرار دادید] بیزارم.[403]
نمونهای از وعدههای شیطان
الف) ترساندن از فقر
شیطان میداند که انسان به طور طبیعی از فقر و نداری ترسان است. ازاینرو، هنگام پرداختن خمس و زکات و انفاق، تهدید میکند که خودت بیشتر احتیاج داری و نباید سرمایهات را از دست بدهی و تهیدست و نیازمندگردی. قرآن کریم میفرماید:
شیطان شما را از تهیدستی میترساند [ که مالتان کم میشود و فقیر میشوید] و شما را به زشتی [ مثل بخل و ترک انفاق] دعوت میکند، ولی خداوند از جانب خود به شما وعده آمرزش و بخشش میدهد و خداوند گشایشگر داناست.[404]
روشن است که تهدیدهای شیطانی پوچ است، زیرا در آیات متعددی، پاداش انفاق کنندگان تضمین شده؛ پاداشی تا هفتصد برابر و حتی بیشتر. قرآن میفرماید:
مثل کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق میکنند همانند بذری است که هفت خوشه برویاند که در هرخوشه، یک صد دانه باشد و خداوند آن را برای هر کس بخواهد [ و شایستگی داشته باشد] دو یا چند برابر میکند و خدا [ از نظر قدرت و رحمت] وسیع و به همه چیز داناست... .
و کار کسانی که اموال خود را برای خشنودی خدا و تثبیت [ ملکات انسانی در] روح خود انفاق میکنند، همچون باغی است که در نقطه بلندی باشد و باراندرشت به آن برسد [ و از هوای آزاد و نور کافی بهره گیرد] و میوه خود را دوچندان دهد [ که همیشه شاداب و باطراوت است] و اگر باران درشت به آن نرسد بارانی نرم به آن میرسد... .[405]
ب) دلخوشی به مهربانی های بی حساب
مهربانی، عفو، کرم و رحمت الهی بسیار گسترده و بی کرانه است. او رحمت را بر خود لازم شمرده[406] و دامنه رحمتش هرچیزی را فرا گرفته[407] و رحمت گسترده، از گناه ما بیشتر و بخشایش او به مراتب از اعمال خوب و حسنات ما امیدوار کننده است[408]، ولی با این همه، شرایطی دارد. شیطان میکوشد تا انسان، دل به اینها خوش کند و بلغزد و خود را در امان ببیند و به تدریج توفیق توبه و جبران، بلکه اصل ایمان از انسان گرفته شود.
بدیهی است کسی که بی ایمان از دنیا رود در عذاب همیشگی و جهنم خواهد بود. کسی که به پندارهای کودکانه، تنها رحمت الهی را بنگرد و شرایط بندگی را به جا نیاورد، لیاقت بهرهمندی از مهر و رحمت را از دست میدهد و استحقاق عذاب و جهنم را پیدا میکند. باید توجه داشت که همین خداوندی که ارحم الراحمین است، أشدّ المعاقبین هم هست[409] و دارای عذاب الیم و انواع عذابهای دیگر نیز هست و اعمال خوب را تنها از متقین میپذیرد[410] و در امان دانستن خود از عذاب الهی، از بزرگترین گناهان کبیره شمرده شده است.[411]
قرآن کریم میفرماید:
ای مردم! از پروردگارتان پروا کنید و بترسید از روزی که هیچ پدری به کار فرزندش نمیآید و هیچ فرزندی به کار پدرش نخواهد آمد. آری، وعده خدا حقّ است. زنهار تا این زندگی دنیا شما را نفریبد و زنهار تا شیطان شما را نسبت به [ کیفر] خدا فریب ندهد.[412]
خوف و رجاء: توصیه امامان علیهمالسلام بر این است که بنده باید هم به رحمت واسعه الهی امیدوار باشد و هم از اعمال بد خود و سرنوشت مبهم خویش نگران و از عظمت الهی خائف و ترسان باشد.
راوی از حضرت امام صادق علیهالسلام میپرسد: در وصیت حضرت لقمان چه بود؟ امام علیهالسلام میفرماید:
شگفتیهایی در سفارش او بود و عجیبتر چیزی که در آن بود، این گفتارش به فرزندش بود: به گونهای از خدای عزّو جلّ خائف و ترسان باش که اگر نیکی جنّ و انس را هم همراه داشته باشی، حتماً میتواند تو را عذاب کند و به گونه ای امیدوار باش که اگر گناهان جن و انس را همراه داشته باشی، حتما میتواند تو را بیامرزد، سپس فرمود: پدرم میفرمود: همانا نیست بنده مؤمنی مگر این که در دل او دو نور وجود دارد: نور ترس و نور امید که هر کدام سنجیده شوند بر دیگری افزون نباشند.[413]
امام خمینی قدس سره، درباره این که امید تنها به رحمت، فریب و دام ابلیس است میفرماید:
و از دامهای بزرگ ابلیس، آن است که در ابتدا بنده را به غرور کشاند و او را به این وسیله افسار گسیخته کند و از معاصی کوچک و بزرگ و از آن کبایر و موبقات کشد و چون مدّتی بدین منوال با او بازی کرد و او را به خیال رجاء به رحمت، به وادی غرور کشاند، در آخر کار، اگر در او نورانیّتی دید که احتمال توبه و رجوع دارد، او را به یأس از رحمت و قنوط کشاند و به او گوید: «از تو گذشته و کار تو اصلاح شدنی نیست».[414]
نشانه های رجاء صحیح و غرور غلط: در این باره امام خمینی قدس سره میگوید: «مبدأ رجاء، علم به سعه رحمت و ایمان به بسط فیض و کمال اسما و صفات است و مبدأ غرور، تهاون به امر الهی و جهل به عالم غیب و صور غیبیّه افعال و لوازم ملکوتیّه صفات نفس است و از این جهت، آثار این دو نیز مختلف است، زیرا کسی که معرفت به سعه رحمت و بسط نعمت حق و ایمان به آن دارد، حالت رجاء برای او دست داده، همین معرفت او را به تزکیه و تصفیه اخلاق و جدیّت در اطاعت اوامر مولا و ولىّ النعم دعوت کند و کسی که صاحب غرور است، در دام شیطان و نفس امّاره، از کسب معارف و تحصیل اخلاق کریمانه و اعمال صالحه باز ماند... .
نفوس راجیه، در عین حال که به همه طور قیام به امر میکنند... اتکاء آنها به رحمت و بسط فیض ذات مقدس است، ولی نفوس مغروره از همه کمالات باز مانند... و به صرف لقلقه لسان میگویند: خدا ارحم الراحمین است و خدا بزرگ است.
شیطان آنان را وادار کند به معاصی کبیره و ترک واجبات عظیمه و به آنها تلقین کند که در مقام عذر بگویند: خدا بزرگ است. در صورتی که اگر ذرّهای از عظمت خداوند تبارک و تعالی را در یافته بودند، ممکن نبود در محضر او و حضور او با نعمت او مخالفت کنند... .
اینان در امور آخرت تهاون و تنبلی کنند و اسمش را رجاء واثق گذارند و صورت اتکاء به عظمت حق به آن دهند، ولی در امور دنیاوی، با کمال حرص و عجله مشغول به جمع و ضبطاند؛ گویی خدای تعالی فقط در آخرت و راجع به امور آخرتی بزرگ است و در امور دنیایی بزرگی ندارد.
اینان در امور دنیاوی کاملاً اعتماد به نفس و خلق دارند و از حق کاملاً غافلند، حتی اسمش را نیز نبرند، ولی در امور آخرتی گویند: به خدا توکل داریم، این نیست مگر غرور.
صاحبان رجاء از عمل باز نمیمانند، ولی اعتماد آنها به عمل خود نیست، بلکه به حقّ است، زیرا که هم قصور خود را میبینند و هم سعه رحمت را.
مغرورین اشخاصی را مانند که در ایام بذر افکندن و تخم افشاندن، مشغول لهو و لعب شوند و با تنبلی سر برند و بگویند: خدا بزرگ است؛ بی بذر نیز میتواند بدهد.
راجین، به زارعی ماند که در موقع خود، قیام به عمل رعیّتی کند و در موقع خود، بذرافشانی کند و آبیاری نماید، ولی تولید و ظهور ثمره و پیدایش نتیجه را از حق و قدرت او بداند. دنیا مزرعه آخرت است.
آنان که عمل نکنند و نتیجه خواهند، مغروراند و آنان که عمل کنند و به عمل خود اعتماد کنند، از مُعجبانند که از خود ناسی و از حق غافلند و آنان که عمل کنند و خود و عمل خود را ناچیز شمارند و به حق وسعه رحمت او اعتماد دارند، اصحاب رجاء هستند».[415]
شخصی به امام صادق علیهالسلام عرض میکند:
گروهی از مردم معصیت میکنند و میگویند: ما امیدواریم و همین طور هستند تا مرگشان فرا رسد.حضرت فرمودند: اینان مردمی هستند دستخوش آرزوهای بیجا، اینان دروغ میگویند، امیدوار نیستند، واقعا کسی که امید چیزی داشته باشد آن را طلب میکند و کسی که از چیزی بترسد از آن فرار میکند.[416]
ج) وعده اصلاح و جبران در آینده
شیطان با وسوسه هایش میکوشد تا آدمی، توبه را به تأخیر اندازد و رفته رفته آن را فراموش کند. حضرت علی علیهالسلام در این باره میفرماید:
[ شیطان] توبه را به صورت آرزویی در میآورد تا انسان برای انجام دادن آن امروز و فردا کند و در حالی که در خواب سنگین غفلت به سر میبرد ناگهان گرفتار چنگال مرگ میگردد.[417]
امام خمینی قدس سره میگوید:
«از مکاید بزرگ شیطان و نفس خطرناکتر از آن، آن است که به انسان وعده اصلاح در آخر عمر و زمان پیری میدهد و تهذیب و توبه الی اللّه را به تعویق می اندازد برای زمانی که درخت فساد و شجره زقّوم قوی شده و اراده و قیام به تهذیب، ضعیف، بلکه مرده است».[418]
«پسرم! تا نعمت جوانی را از دست ندادی فکر اصلاح خود باش که در پیری همه چیز را ازدست میدهی، یکی از مکاید شیطان ـ که شاید بزرگترین آن باشد ـ استدراج است [ استدراج چنین است که] در عهد نوجوانی، شیطانِ باطن که بزرگترین دشمنان است، او را از فکر اصلاح خود باز میدارد و امید میدهد که وقت زیاد است، اکنون فصل برخورداری از جوانی است و هر آن و هر ساعت و هر روزی که بر انسان میگذرد درجه درجه او را با وعده های پوچ از این فکر باز میدارد تا ایام جوانی را از او بگیرد و آنگاه که جوانی رو به اتمام است، او را به امید اصلاح در پیری سرخوش میکند و در ایام پیری نیز این وسوسه شیطانی از او دست نکشد و وعده تو به در آخر عمر میدهد و در آخر عمر و شهود موت، حق تعالی را در نظر او مبغوضترین موجود جلوه میدهد که محبوب او را که دنیاست از دستش گرفته است.
چه بسا شیطان باطنی با ما به گونه ای و با شما جوانان به گونهای دیگر خدعه کند؛ با ما پیران با سلاح یأس از حضور و یاد حاضر براند که هان! از شماها گذشته و شماها اصلاح شدنی نیستید و...».[419]
[213] . حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 11، ص 317 : «عن أبی محمد الوایشی قال: سمعتُ أبا عبداللّه علیهالسلام یقول: اِحذَروا أَهْواءَکُمْ کَما تَحذَرُونَ أَعْدَائَکُم فلیس بِشیءٍ أَعْدی للرجالِ من اِتّباع أهوائِهم و حصائِد ألسنتِهم».
[214] . مجلسی، بحارالانوار، ج 70، ص 64: قال النبی صلیالله علیه وآله : «أعدی عدوِّک نَفْسُکَ الَّتی بَیْنَ جَنْبَیْکَ».
[215] . تمیمی آمدی، غررالحکم، ج 6، ص 273: «لا تَسْتَصْغِرَنَّ عَدُوّاً و إن ضَعُفَ».
[216] . همان، ج 5، ص 149: «مَن أبغضَک أغراک».
[217] . همان، ج 5، ص 344 : «من نام عن عَدُوِّه أنبَهتْه المکائدُ».
[218] . همان، ج 4، ص 473: «قَدْ جَهِلَ مَنْ اسْتَنْصَحَ أعداءَه».
[219] . همان، ج 5، ص 258: «من أَهملَ نفسَه فی لذّاتها شَقی و بعدَ».
[220] . همان، ص 313 : «مَن سامح نفَسه فیما تُحِبُّ طال شقاؤها فیما لاتُحِبُ».
[221] . همان، ص 320 : «من اهمَل نفسَه أفسدَ أمرَه».
[222] . علم الیقین، ج 1، ص 282 و متقی هندی، کنز العمال، ج 1، ص 247، ح 1243.
[223] . صحیفه امام، ج 12، ص 358.
[224] . معانی الأخبار، ص 160: «إنّ رسولَ اللّه بعثَ سریّةً، فلمّا رَجعوا قال: مَرحباً بقَومٍ قَضوا الجهادَ الأصغرَ و بَقِىَ عَلَیْهِمُ الجهادُ الأکبرُ. قیل: یا رسولَ اللّه و مَا الجِهادُ الأکبرُ؟ قال: جِهادُ النَّفسِ...».
[225] . آمدی، غرر الحکم، ج4، ص373: «غایةُ المُجاهَدَةِ أن یُجاهِدَ المرءُ نفسَه».
[226] . همان، ج 3، ص 420: «خیرُ الجهادِ جهادُ النفسِ».
[227] همان، ج 3، ص 364 : «جهادُ النفسِ أفضلُ جهادٍ».
[228] . همان، ج 5، ص 65: «لن یحوزَ الجنَّةَ إلاّ مَن جاهَدَ نفسَه».
[229] . محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ح 2737: «المجاهِدُ مَن جاهَدَ نفسَه فی اللّهِ».
[230] . همان، ح 2750: «أفضلُ الجهادِ أن تُجاهِدَ نفسَک و هواک فی ذاتِ اللّه تعالی».
[231] . مجلسی، بحارالانوار، ج 70، ص 69: «طوبی لعبدٍ جاهد اللّه نفسَه و هواها....».
[232] . صحیفه امام، ج 9، ص 197، سخنرانی امام در جمع گروهی از مردم تهران در 18/4/58 .
[233] . همان، ج 18، ص 450، در 22/3/63. اشاره دارد به روایت حضرت رسول صلی الله علیه وآله «... و إنَّ أهلَ النار لیتأذّون بریحِ العالمِ التارِک لعلمِه..».؛ کلینی، کافی، ج 1، ص 44.
[234] . همان، ج 18، ص 512، 26/4/63، نامه به آقای سید احمد خمینی.
[235] . همان، ج 11، ص 268، سخنرانی در جمع انجمن اسلامی پزشکان اصفهان، در 5/9/58 .
[236] . امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 84 .
[237] . صحیفه امام، ج 20، ص 156.
[238] . تمیمی آمدی، غررالحکم، ج 3، ص 368 : «جهادُ النفسِ بالعلمِ عنوانُ العقلِ».
[239] . کلینی، اصول کافی، ج ، ص 11، ح 8 : «اعلِموا أنّه لیس بینَ اللهِ و بینَ أحدٍ من خَلْقِهِ مَلَکٌ مقرّبٌ و لا نبىٌّ مُرسَلٌ و لا مَن دون ذلک من خلقِه کلِّهم إلاّ طاعتَهم له، فاجتَهِدوا فی طاعةِ اللّه».
[240] . مجلسی، بحارالانوار، ج 70، ص 69: «ألا أنبّئکُم بأَکیسِ الکَیّسینَ و أَحمَقِ الحَمقِاء؟ قالوا: بَلی یا رسولَ اللّه! قال:
أکیسُ الکیّسینَ من حاسَبَ نَفْسَه وعَمِل لما بَعْدَ الموتِ، و أَحمقُ الحمقاء من اتَّبع نفسَه هواه وتَمنّی علی اللّه الأمانی...».
[241] . تمیمی آمدی، غررالحکم، ج 3، ص 365، ح 9904 : «جاهِد نفسَک علی طاعةِ اللّه مُجاهدَةَ العدوِّ عدوَّه، فإنّ أقوی الناسِ مَن قَوِىَ عَلی نفسِه».
[242] . همان، ص 421، ح 9908 : «حارِبوا هذِهِ القلوبَ، فإنّها سریعةُ العثار».
[243] . همان، ص 420، ح 9910 : «خیرُ الجهادِ جهادُ النفسِ».
[244] . همان، ص 365، ح 9905 : «جاهِد نفسَک علی طاعِة اللّه مُجاهَدةَ العدوِّ عَدوَّه، و غالِبْها مُغالَبةَ الضدِّ ضِدَّه؛ فإنّ أقوی الناسِ مَن قوی علی نفسِه».
[245] . حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 11، ص 122، ح 4: «قال ابو عبداللّه علیهالسلام لرجل: اِجعَل قلبَک قریناً بَرّاً و ولداً واصلاً، و اجعَلْ عِلمَک والداً تَتبُعه، و اجْعَل نفسکَ عدوّاً تُجاهِدُه، و اجْعَل ما لَکَ عاریةً تَردُّها».
[246] . شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، مناجات خمسه عشر، مناجات شاکّین. «الهی أشکُو الیک نفساً بالسوءِ أمّارةٌ، و إلی الخطیئة مبادِرةٌ، و بمعاصیک مُولِعةٌ، و لسَخِطک مُتعرِّضةٌ، تَسلُکُ بی مَسالِکَ الْمَهالِکِ...».
[247] . سخنان حضرت امام قدسسره، در روز نیمه شعبان 1405 هق.
[248] . محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 10، ص 380 : «ایّاک أن تَتَّبع النفسَ و هواها، فإنّ فی هواها رداها».
[249] . یوسف، آیه 53 : « إِنَّ النَّفْسَ لَأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاّ ما رَحِمَ رَبِّی ».
[250] . محمدی ری شهری، میزان الحکمة، ج 4، ص 3325 : «إنّ هذه النَفس لأمّارةٌ، فمن أهملَها جَمَحَتْ به إلی المآثِم».
[251] . مرتضی مطهری، داستان راستان، ج 1، ص 95، داستان 27 به نقل از: حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 2، ص 469.
[252] . حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 11، ص 163، ح 1: «... مَن عَرضت له فاحشةٌ أو شهوةٌ فاجتَنَبها مخَافةَ اللّهِ عزّوجلّ حرَّم اللّهُ علیه النارَ، و آمنَه من الفزعِ الاکبرِ، و أنزَلَه ماوَعَده فی کتابِه فی قوله تعالی « وَلِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّـهِ جَنَّتانِ » ».
[253] . نهج البلاغه، خطبه 76 : «رَحِمَ اللّهُ أمرَءاً... کابَرَ هواه و کَذَب مُناه».
[254] . همان، حکمت 298: «.... و کان إذا بَدا لَهُ أَمْرانِ یُنْظَرُ أَیُّهما أَقرَبُ إلَی الْهوی فَیُخالِفُه».
[255] . مجلسی، بحارالانوار، ج 48، ص 85 و مسند الامام الکاظم علیهالسلام، ج 1، ص 375، ح 75.
[256] . تمیمی آمدی، معجم الفاظ غررالحکم، ص 1301: «إنّ نفسَک لخَدوع، إن تَثِقْ بها یَقتدک الشیطان إلی ارتکابِ المَحارم».
[257] . همان، ص 797 : «نِعم عونُ الشَیطان اتّباعُ الهوی».
[258] . حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 11، ص 96، ح 151: «مَن مَقت نفسَه دون مَقتِ الناس آمنَه اللّه من فَزَع یَومِ القیامة».
[259] . نهج البلاغه، حکمت 323 : «بؤسَاً لَکُم، لقد ضَرَّکم مَن غَرَّکم. فقیل له من غَرَّهم یا أمیرالمؤمنین؟ فقال:
الشیطانُ المضلُّ و الأنفسُ الأمّارة بالسوءِ غَرَّتْهُم بِالأمانِی و فَسَحتْ لَهُم بِالْمَعاصِی و وَعَدْتُهُمْْ الاظهار فاقَتحَمت بِهِم النار». در مبحث گریز از گناه، درباره حیلههای شیطان بحث میشود.
[260] . ص، آیه 26: « یا داوُدُ إِنّا جَعَلْناکَ خَلِـیفَةً فِـی الأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النّاسِ بِالحَـقِّ وَلا تَـتَّبِـعِ الهَوی فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ ».
[261] . نهج البلاغه، خطبه 176: «واعلموا عبادَاللّه، إنّ المؤمنَ لایُصبح و لایُمسی إلاّ و نفسُه ظَنُونٌ عنده، فلا یزال زاریاً علیها و مُستزیداً لها».
[262] . همان، خطبه 86 : «... و لا تُرَخِّصُوا لأنفسِکم فتَذهَبَ بِکُمُ الرُخصَ فیها مَذاهبَ الظَلَمةِ، و لا تداهِنوا فیَهجم بکم الإدهانُ علی المعصیة...».
[263] . رضا مختاری، سیمای فرزانگان، ص 124، به نقل از: علی قدوسی، یادنامه شهید قدوسی، ص 203.
[264] . تمیمی آمدی، غررالحکم، ج 2، ص 224، ح 2440: «امنَع نفسَک من الشهواتِ تَسلَمْ من الآفات».
[265] . رضا مختاری، همان، ص 129، نقل از: محمدرضا حکیمی، بیدارگران اقالیم قبله، ص 214.
[266] . شیخ عباسی قمی، الفوائد الرضویه، مقدمه، با اندکی تلخیص و تغییر.
[267] . امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص24 ـ 27.
[268] . امام خمینی، سرّ الصلاة، ص11 ـ 13.
[269] . عنکبوت، آیه 69.
[270] . امام خمینی، شرح چهل حدیث، حدیث 2، ص 45.
[271] . نهج البلاغه، نامه 45: «و إنَّما هی نفسی أروضُها بالتقوی... لأروضَنّ نفسی ریاضةً تَهّشُ معها إلی القرص إذا
قَدرت علیه مَطعوماً و تَقنُع بالملحِ مأدوماً...».
[272] . عباس اسماعیلی یزدی، ینابیع الحکمة، ج 1، ص 449، ح 1650: «من أجهَد نفسَه فی صلاحِها سَعَدَ، و من أهملَ نَفْسَه فی لذّاتِها، شَقی و بَعُدَ، و مَنْ اِسْتَدامَ رِیاضَةَ نَفْسِه اِنْتَفَعَ».
[273] . تمیمی آمدی، غررالحکم، ص640: «من لم یَسُسْ نفسَه أضاعها».
[274] . همان، ص 237: «من کان له من نفسِه زاجرٌ کان علیه من اللّه حافظ».
[275] . همان، ح 8886 : «أفضل الأدب مابدأَتْ به نفسُک».
[276] . نهج البلاغه، حکمت 73 : «مَن نَصَب نفسَه للناس إماماً فلیَبدأ بتعلیم نفسِه قبلَ تعلیمِ غیرِه و لیکَن تأدیبَه بسیرتِه قبل تأدیبِه بلسانهِ و مُعلّمٌ نفسِه و مؤدّبُها أحقُّ بالإجلال من معلّمِ الناس و مؤدِّبهم».
[277] . تمیمی آمدی، همان، ح 8886 : «تَولّوا من أنفسِکم تأدیبَها...».
[278] . نهج البلاغه، حکمت 123: «طوبی لمن ذلَّ فِی نفسه و طابَ کسبُه و صلُحتْ سریرتُه و حسُنَت خلیقتُه و أَنفقَ
الفضلَ من ماله و أمسکَ الفضلَ من لسانهِ و عَزلَ عن الناس شرَّه و وسعته السُنّة و لم یُنسَب إلی البدعة».
[279] . صحیفه نور، ج 18، ص 516 ـ 518 .
[280] . حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 11، ص 183، ح 20358: «إنّ رجلاً فی بنی اسرائیل عَبَدَ اللّهَ أربعین سنةً ثم قَرَّبَ
قُرْباناً فلم یُقبل منه فقال لنفسِه: ما أُتیتُ إلاّ منک و ما الذنبُ إلاّ لکَ. قال: فأوحی اللّه عزّوجلّ إلیه ذمُّک لنفسِک أفضلُ من عبادتِک أربعین سنةً».
[281] . نهج البلاغه، حکمت 359 : «یا أسری الرغبةِ أقصِروا، فإن المُعَرّجَ علی الدنیا ما لا یروّعُه منها إلاّ صریفَ أنیابِ الحدثان، أیّها الناس! تَولّوا من أنفسِکم تأدیبَها، و اعدّلوا بها عن ضراوة عاداتِها».
[282] کلینی، الکافی، ج 8، ص 168، ح190: «حبُّ الدنیا رأسُ الفِتن و أصلُ المِحَن».
[283] . اعراف، آیه 12.
[284] . همان، آیه 19.
[285] . صحیفه امام، ج 16، ص 161 ـ 163.
[286] . بقره، آیه 35.
[287] . کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 131، ح 11: «سئل علىُ بن الحسین علیهالسلام : اىّ الأعمال أفضلُ عنداللّه عزّوجلّ فقال:
ما من عَملٍ بعد معرفةِ اللّه عزّوجلّ و معرفةِ رسولِ اللّه صلیالله علیه وآله أفضلُ من بُغضِ الدنیا، و إنّ لذلک شعباً کثیرةً و للمعاصی شُعباً. فأوّل ما عُصِىَ اللّه به الکبرُ، و هی معصیةُ إبلیسَ حین أبی و استَکبر، و کان من الکافرین و الحرصُ و هی معصیةُ آدمَ و حوّا حین قال اللّه عزوجل لهما: « کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما وَلا تَقْرَبا هـذِهِ الشَّجَرَهَفَتَکُونا مِنَ الظّالِمِـینَ » فأخذا مالاحاجة بهما إلیه، فدخل ذلک علی ذرّیّتهما إلی یومِ القیامةِ و ذلک أنّ أکثرَ ما یَطلبُ ابن آدمَ ما لا حاجةَ به إلیه، ثمّ الحسدُ و هی معصیةُ ابن آدمَ حیث حَسد أخاه فقَتلَه، فَتَشعّبَ من ذلک حبُّ النساءِ و حبُّ الدنیا و حبُّ الرئاسةِ و حبُّ الراحةِ و حبُّ الکلامِ و حبُّ العلوِّ و الثروةِ، فصرِنَ سبعُ خصالٍ، فاجتمعنَ کلُّهنَ فی حبِّ الدنیا...».
[288] . حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 11، ص 316، ح 1، ش 627: «قال رسول اللّه صلیالله علیه وآله : مالِی وَ للدنیا إنَّما مَثَلِی کَراکبٍ رُفِعَت له شَجَرَةٌ فی یَوْمٍ صائفٍ فقام تحتَها ثمّ راحَ و تَرکَها».
[289] . همان، ح 3: «انّما مثلُ الدنیا کمثلِ الحیّةِ ما ألینَ مسَّها و فی جوفها السّمُ الناقعُ، یَحذرُها الرجلُ العاقلُ، و یَهوی
إلیها الصّبیُّ الجاهلُ».
[290] . همان، ح 37 : «مثلُ الحریصِ علی الدنیا مثلُ دودةِ القزّ کلّما ازدادَتْ علی نفسِها لفّاً کان أبعدَ لها من الخروجِ حتّی تَموتَ غمّاً قال: و قال أبو عبداللّه علیهالسلام : أغنَی الغنی من لم یکن لِلحِرصِ أسیراً».
[291] . همان، جهاد با نفس، ح 612: «... بسم اللّه الرحمن الرحیم. کفانا اللّه و ایّاکم کیدَ الظالمین و بَغىَ الحاسدین و بطشَ الجبّارین، أیها المؤمنون! لا یَفتننّکم الطواغیتُ و أتباعُهم من أهل الرغبةِ فی هذه الدنیا، و احذروا ما حَذَّرکم اللّه منها، و ازهَدوا فیما زَهّدکم اللّه فیه منها، و لا تَرکنوا إلی ما فی هذه الدنیا رکونَ من اتّخذّها دار قرارٍ و منزلَ استیطانٍ إلی أن قال: و لیس یَعرفُ تصرّفَ أیآمها و تقلّبَ حالاتها و عاقبةَ ضرر فتنتِها إلاّ مَن عصمَه اللّه و نَهج سبیلَ الرشد و سَلَک طریقَ القصدَ ثمَّ استعانَ علی ذلک بالزهد فکرّر الفکر و اتّعظ بالصبر و زهّد فی عاجلِ بهجةِ الدنیا و تَجافی عن لذّتها و رغَب فی دائم نعیم الآخرة و سعی لها سعیَها...».
[292] . مجموعه ورام، ص 357 : «اتّقوا مَعاصِىَ الْخَلَواتِ فإنّ الشاهِدَ هو الحاکمُ».
[293] . امام خمینی، چهل حدیث، ص10 ـ 12 با تلخیص.
[294] . مجلسی، بحارالانوار، ج 93، ص 154، ح 17: «ألا أحدثُّک بأشدِّ ما فرضَ اللّه عزّوجلّ علی خلقِه؟.... انصافُ
الناسِ مِن نفسِک، و مواساتُک لأخیک، و ذکرُ اللّه فی کلّ موطنٍ، اما إنّی لا أقول: سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الا اللّه و اللّه اکبر و إن کان هذا من ذاک، و لکن ذکراللّه فی کلِّ موطنٍ إذا هاجمَتْ علی طاعتهِ أو معصیته».
[295] . همان، ج 78، ص 55، ح 110: «الذکرُ ذکرانِ: ذکرُ عند المصیبةِ حسنٌ جمیلٌ و أفضلُ من ذلک، ذکرُ اللّه عندما حَرَّمَ علیک، فیکون ذلک حاجزاً».
[296] . احزاب، آیات 41 ـ 42: « یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللّهَ ذِکْراً کَثِـیراً * وَسَـبِّحُوهُ بُـکْرَةً وَأَصِـیلاً ».
[297] . کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 498، ح 1.
[298] . مجلسی، بحارالانوار، ج 94، ص 127، ح 19: «اللّهمّ صلِّ علی محمّد و آلِ محمد، و اجعَلْنا من الذین اشتَغَلوا بالذکر عن الشهواتِ، و خالَفُوا دواعی العزّة بِواضحاتِ المعرِفةِ، و قَطعوا أَسْتارَ نارِ الشَّهَواتِ بِنضح ماءِ التوبةِ، وغَسَلُوا أَوْعِیَةَ الجهلِ بِصَفْوِ ماءِ الحیاة».
[299] . کلینی، اصول کافی، مترجم، ج 2، ص 111، با تلخیص.
[300] . تمیمی آمدی، غررالحکم، ح 5162 : «ذکرُ اللّه مَطردةُ الشیطان».
[301] . همان، ح 5172 : «ذکرُ اللّه دعامةُ الإیمان و عِصمةٌ من الشیطان».
[302] . مجلسی، بحارالانوار، ج 90، ص 159، ح 37 الأخلاق فی الأحادیث المشترکة، ج 1، ص 387 : «الذکرُ ذکرانِ:
ذکرُ اللّه عزّوجل عند المصیبةِ و أفضلُ من ذلک ذکرُ اللّه عند ما حرَّم اللّه علیک، فیکون حاجزاً».
[303] . همان، ص 152، ح 10، و آیه 191 سوره آلعمران : «لا یزال المؤمنُ فی صلاةٍ ما کان فی ذکِر اللّهِ قائماً کان أو جالساً، أو مضطجعاً، إنّ اللّه تعالی یقول: « الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِـیاماً وَقُعُوداً وَعَلی جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمـواتِ وَالأَرضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هـذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النّارِ »».
[304] . امام خمینی، چهل حدیث، ص292 ـ 293؛ تهذیب نفس و سیر و سلوک از دیدگاه امام خمینی، ص 446.
[305] . امام خمینی، سرّ الصلاة، ص 28 ـ 29.
[306] . مجلسی، بحارالانوار، ج 73، ص 363، ح 92 : «اُذْکُرُوا اِنْقِطاعَ اللَّذاتِ و بَقاءَ التَّبِعاتِ».
[307] . انعام، آیه 15: « قُلْ إِنِّی أَخافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذابَ یَوْمٍ عَظِـیمٍ ».
[308] . همان، آیه 12: « وَذَرُوا ظاهِرَ الإِثْمِ وَباطِنَهُ إِنَّ الَّذِینَ یَکْسِبُونَ الإِثْمَ سَیُجْزَوْنَ بِما کانُوا یَقْتَرِفُونَ ».
[309] . آمدی، غررالحکم، ح 8823 : «من تلذّذَ بالمعاصی أورثه اللّه ذللاً».
[310] . همان، ح 4884: «حَلاوَةُ الْمَعْصِیَةِ یُفْسِدُها ألیمُ العقوبةِ».
[311] . شیخ صدوق، علل الشرائع، ص 81، ح 1» و محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ح 6629: «ما جفّت الدموعُ إلاّ لِقَسْوَةِ القلوب و ما قسَتِ الْقُلُوبُ إلاّ لِکَثْرةِ الذُّنُوبِ».
[312] . کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 273، ح 2، و آیه 14 سوره مطففین : «ما من عبد إلاّ و فی قلبِه نکتةٌ بیضَاءُ، فإذا
أَذنبَ ذنباً خرجَ فی النکتة نکتةٌ سوداءُ، فإن تابَ ذَهَبَ ذلک السوداءُ و إن تمادی فی الذنوب زاد ذلک السوادُ حتی یُغطّی البیاضَ. فاذا تغَطّی البیاض لم یَرجع صاحبُه إلی خیرٍ أبداً و هو قول اللّه عزوجل « بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ »».
[313] . شیخ صدوق، خصال، ص 624، ح10: «ما زالت نعمةٌ و لا نضارةُ عیش إلاّ بذنوبِ اجترحوا، إنّ اللّه لیس بظلاّمٍ للعبید».
[314] . کلینی، همان، ص 272، ح 16: «إنّ الرجل یُذنب الذنبَ فیَحرم صلاةَ اللیل و إنّ العمل السیّیءَ أسرعُ فی صاحبهِ من السکّینِ فی اللحمِ».
[315] . مجلسی، بحارالانوار، ج 73، ص 350، ح 47: «توفّوا الذنوب، فما من بلیّة و لا نقصِ رزقٍ إلاّ بذنبٍ، حتی الخَدشِ و الکبوةِ و المصیبةِ، قال اللّه عزّوجلّ: « وَما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِـیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَنْ کَثِـیرٍ »».
[316] . طوسی، امالی، ص 701، ح 1498: «مَن یموتُ بالذنوب أکثرُ ممّن یَموتُ بالآجال».
[317] . کلینی، الکافی، ج 2، ص 275، ح 29: «کلّما أَحدثَ العبادُ من الذنوبِ ما لم یَکونوا یعمَلون أحدَثَ اللّهُ لهم من البلاءِ ما لم یکونوا یَعرفون».
[318] . مجلسی، همان، ج 73، ص 329، ح 12: «إنّه ما من سنةٍ أقلَّ مطراً من سنةٍ و لکنّ اللّه یَضعُه حیث یَشاءُ إنَّ اللّه عزّوجلّ إذا عَملَ قومٌ بالمعاصی صَرَف عنهم ما کان قَدّر لَهم من المطر».
[319] . روم، آیه 41: « ظَهَرَ الفَسادُ فِی البَرِّ وَالبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِیالنّاسِ لِـیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّـهُمْ یَرْجِعُونَ ».
[320] . مفید، امالی، ص 237، ح 1: «ثلاثةٌ من الذنوبِ تُعجل عقوبتُها و لا تُؤخّرُ إلی الآخرةِ: عقوقُ الوالدین و البغىُ و کفرُ الإحسان».
[321] . همان، ص 98، ح 8 : «ثلاثُ خصالٍ لا یموتُ صاحِبُهنّ حتی یَری و بالَهن: البغىُ و قطیعةُ الرحم و الیمینُ الکاذبةُ».
[322] . مفید، اختصاص ، ص 234، نقل از محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ح 6653: «لمّا سُئل: أىّ ذنبٍ أعجلُ عقوبةً لصاحبه؟ من ظلمَ من لا ناصَر له إلاّ اللّه، و جاور النعمةَ بالتقصیر، و استطالَ بالبغی علی الفقیر».
[323] . مفید، امالی، ص 310، ح 2: «إذاکذب الولاةُ حُبِسَ المطرُ، و إذا جارَ السلطان هانت الدولةُ، و إذا حُبِسَت الزکاةُ ماتت المواشی».
[324] . مجلسی، بحارالانوار، ج 73، ص 374، ح 11: «الذنوبُ التی تُغیّر النِعمَ: البغىُ و الذنوبُ التی تُورِث الندَم، القتلُ، و التی تُنزِلُ النِّقَم: الظلمُ: و التی تَهتِکُ الستورَ شربُ الخمر، و التی تَحبِسُ الرزقَ الزنی، و التی تَعجلُ الفناءَ قطیعةُ الرحمِ، و التی ترُدُّ الدعاءَ و تَظلِمُ الهواءَ عقوقُ الوالدین».
[325] . تمیمی آمدی، غررالحکم، ح 4720: «جماع الشر فی مقارنة قرین السوء».
[326] . علم الیقین، ج 1، ص 283 و مسند احمد بن حنبل، ص 156.
[327] . کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 640، ح 2: «لا ینبغی لِلمرءِ الْمُسْلِمِ أَنْ یُواخِی الْفاجرَ، فإنه یُزَیِّنُ لَهُ فِعْلَه، و یُحِبُّ أن یکون مثلَه؛ و لا یُعینهُ علی أمرِ دنیاه، و لا لأمرِ معادِه و مدخله إلیه و مخرجه من عنده شین علیه».
[328] . همان، ح 3.
[329] . امام خمینی، چهل حدیث، ص 376 ـ 375، با اندکی ویرایش.
[330] . ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 44: «عن رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله : قالوا: یا روحَ اللّه! فمن نُجالِس إذاً؟ قال: من یُذکِّرُکُم اللّهَ رُؤْیَتُهُ، و یَزید فی عِلْمِکم مَنْطِقُه، و یُرغّبکُم فی الآخرةِ عملُه».
[331] . مجلسی، بحارالانوار، ج 74، ص 188، ح 18: «لا تَجلسوا إلاّ عند کلّ عالمٍ یَدعوکم من خَمسٍ إلی خمسٍ: من الشکِّ إلی الیقینِ، و من الریاءِ إلی الإخلاصِ، و من الرغبةِ إلی الرهبةِ، و من الکِبرِ إلی التواضعِ، و من الغَشِّ إلی النصیحةِ».
[332] . شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، اعمال سحرهای ماه مبارک رمضان، دعای ابوحمزه ثمالی.
[333] . درباره تعرّب بعد الهجرة رجوع شود به: شهید دستغیب، گناهان کبیره، گناه 28.
[334] . انعام، آیه 68 و 69: « وَ إِذا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ وَ إِمّا یُنْسِـیَنَّکَ الشَّیْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْری مَعَ القَوْمِ الظّالِمِـینَ * وَما عَلَی الَّذِینَ یَتَّقُونَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَیءٍ وَلـکِنْ ذِکْری لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ ».
[335] . نساء، آیه 140: « وَقَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الکِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللّهِ یُکْفَرُ بِها وَیُسْتَـهْـزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ ».
[336] . فرقان، آیات 27 ـ 29: « وَیَوْمَ یَـعَضُّ الظّالِمُ عَلَی یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِـی اتَّـخَذتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِـیلاً * یا وَیْلَتی لَیْـتَنِی لَـمْ أَتَّـخِذْ فُلاناً خَلِیلاً * لَـقَدْ أَضَـلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذ جاءَنِی وَکانَ الشَّـیْطانُ لِـلاْءِنْسانِ خَـذُولاً ».
[337] . مجلسی، بحارالانوار، ج 100، ص 96، ح 1: «إذا سمعتَ الرجلَ یجحد الحقَّ و یکذِبُ به و یَقع فی أهلِه فقُم من عندَه و لا تقاعِدْه».
[338] . همان، ج 75، ص 246، ح 12: «من کان یؤمنُ باللّهِ و الیومِ الآخرِ فلا یَجلسُ فی مجلسٍ یُسَبُّ فیه إمامٌ، أو
یُغتابُ فیه مسلمٌ إنّ اللّه یقول فی کتابه: « وَ إِذا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ وَ إِمّا یُنْسِـیَنَّکَ الشَّیْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْری مَعَ القَوْمِ الظّالِمِـینَ »؛ سوره انعام، آیات 68 ـ 69.
[339] . تمیمی آمدی، غررالحکم، ج 2، ص 289، ح 2641: «إیّاکَ وَ مُعاشَرَة الأَشْرارِ فَإِنَّهُم کَالنّارِ مُباشِرَتُها تُحرق».
[340] . همان، ج 6، ص 411، ح 10823: «لا یأمنُ مُجالِسُوا الْأشْرارِ غوائلَ البلاءِ».
[341] . نهج البلاغه، نامه 69: «إیّاک و مصاحبةَ الفسّاقِ فإنّ الشرَّ بالشرِّ ملحقٌ».
[342] . تمیمی آمدی، غررالحکم، ج 3، ص 362، ح 4746: «جانِبوا الأشرارَ و جالِسوا الأخیارَ».
[343] . همان، ج 4، ص 514، ح 6805: «قارِن أهلَ الخیر تَکنْ منهم، و بِاینْ أهلَ الشرِّ تِبنْ عنهم».
[344] . مجلسی، بحارالانوار، ج10، ص98، ح1: «لاتَجلِسوا علی مائدةٍ یُشرَب علیها الخمرُ، فإنّ العبد لایَدری متی یُؤخَذ».
[345] . کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 374 و ص 378 : «لا ینبغی للمؤمن أن یَجْلِسَ مَجْلِساً یُعصَی اللهُ فیه، و لا یَقْدِرُ عَلی تَغْییرِهِ».
[346] . مجلسی، بحارالانوار، ج 75، ص 468، ح 20: «ما اجتَمع قومٌ فی مجلسٍ لم یَذکروا اللّه و لم یَذکرونا إلاّ کان ذلک المجلسُ حسرةً علیهم یومَ القیامة».
[347] . شیخ صدوق، خصال، ص 87، ح 20: «ثلاثةٌ مجالَستُهم تُمیت القلبَ: مُجالَسَةٌ الأنذال، و الحدیثُ مع النساء، ومجالسةُ الأغنیاء».
[348] . ورّام، تنبیه الخواطر، ج 2، ص 32 : «إیّاکم و مجالسةَ الموتی، قیل: یا رسولَ اللّه! مَنِ الموتی؟ قال: کلُّ غنیٍّ أَطغاه غِناه».
[349] . میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 8، ص 337، ح 9595 : «إیّاکم و مجالسَةَ الملوک و أبناءِ الدنیا، ففی
ذلک ذِهابُ دینِکم، و یُعقبکم نفاقاً و ذلک داءٌ دوىٌّ لا شفاءَ له، و یورثُ قساوَة القلبِ، و یَسلبُکم الخشوعَ، و علیکم بالأشکال من الناس، و الأوساط من الناس، فعندهم تَجدون معادنَ الجواهر».
[350] . تمیمی آمدی، غررالحکم، ح 5072 : «خَلْطَةُ أَبْناءُ الدُّنیا تُشینُ الدینَ و تَضعِّفُ الیقینَ».
[351] . نهج البلاغه، خطبه 86 : «مجالسةُ أهلِ الهوی منساةٌ للإیمان و محضرةٌ للشیطان».
[352] . تمیمی آمدی، همان، ح 10823: «لا یَأمنُ مُجالِسو الأشرارِ غوائلَ البلاء».
[353] . مجلسی، بحارالانوار، ج 78، ص 82، ح 78 : «فسادُ الأخلاق بمعاشَرةِ السُفهاء، و صلاحُ الأخلاق بمُنافَسَةِ العقلاءِ و الخلقُ أشکالُ فکلٌّ یَعمل علی شاکلتِه».
[354] . همان، ج 70، ص 72 به نقل از ابن ابیجمهور، غوالی اللئالی: «فقال [ مجاشع] یا رسول اللّه! کیف الطریقُ إلی
معرفةِ الحقِّ؟ فقال صلیاللهعلیهوآله : معرفةُ النفسِ... فقال: یا رسولَ اللّه فکیف الطریقُ الی انسِ الحقِّ؟ قال: الوحشةُ من النفسِ، فقال: یا رسولَ اللّه! فکیف الطریقُ الی ذلک؟ قال: الاستعانةُ بالحقِّ علی النفسِ».
[355] . نهج البلاغه، خطبه 114: «و نستعینُه علی هذه النفوسِ البطّاء عمّا أُمِرَت، السِراعِ إلی ما نُهِیَتْ عنه».
[356] . همان، خطبه 133: «.... لقد استهامَ بکم الخبیثُ و تاه بکم الغرورُ و اللّه المستعانُ علی نفسی و أنفسِکم».
[357] . همان، خطبه 183: «اَقُولُ ما تَسْمَعُون و اللّهُ المُسْتعانُ عَلی نَفْسِی و أنفسِکم و هو حسبی و نعمَ الوکیل».
[358] . همان، نامه 31 : «ألجئ نفسک فی امورِک کلِّها إلی إلهک، فإنّک تُلجِئها إلی کهفٍ حریزٍ و مانعٍ عزیزٍ».
[359] . همان، خطبه 87 : «إنّ من أحبّ عباداللّه إلیه عبداً أعانه اللّه علی نفسِه، فاستَشْعَرَ الْحُزنَ و تَجْلَببَ الخوفَ، فَزَهَرَ مِصْباحُ الهُدی فِی قَلْبِه».
[360] . امام خمینی، آداب الصلوة، ص 67.
[361] . همان، ص 7 ـ 10 با تلخیص و ویرایش.
[362] . همان، ص46 ـ 47.
[363] . همان، ص23 با تلخیص.
[364] . امام خمینی، چهل حدیث، ص 12.
[365] . همان، ص 53 .
[366] . صحیفه امام، ج 8، ص 250.
[367] . تهذیب نفس و سیر و سلوک از دیدگاه امام خمینی، ص 238.
[368] . نمل، آیه 62.
[369] . سر الصلوة، بیست و هشت.
[370] . تمیمی آمدی، غرر الحکم، ج 5، ص 156: «مَنْ اِسْتَعانَ بِاللّهِ أَعانَه».
[371] . همان، ج 4، ص 292: «علیک بالاستعانة بإلهِکَ و الرغبة فی توفیقِک و ترکِک کلّ شانئةٍ أولجَتْک فی شبهةٍ أو أَسْلَمَتْک إلی ضلالةٍ».
[372] . همان، ج 6، ص 235: «وقّوا دینکم بالاِستعانةِ باللّه».
[373] . شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، بخش مناجات خمسه عشر، مناجات المریدین: «سبحانک ما أضیقَ الطرقَ
علی من لم تَکن دلیلَه، و ما أوضحَ الحقَّ عند من هدیَته سبیلَه. الهی فاسلُک بنا سبلَ الوصولِ إلیک».
[374] . همان، مناجات المتوسلین: «إلهی لیس لی وسیلةٌ الیک إلاّ عواطفَ رأفتِک و لا لی ذریعةٌ إلیک إلاّ عوارفَ رحمتِک و شفاعَة نبیِّک نبىِ الرحمةِ و منقذَ الامّةِ من الغمّة، فاجعَلْهما لی سبباً إلی نیلِ غفرانِک».
[375] . امام خمینی، چهل حدیث، ص 274.
[376] . همان، ص 24 و 25.
[377] . اعراف، آیه 16 و 17: « قالَ فَبِما أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ المُسْتَقِـیمَ * ثُمَّ لاَتِـیَنَّـهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیـهِمْ وَمِنْ خَلْفِـهِـمْ وَعَنْ أَیْمانِهِمْ وَعَنْ شَمائِلِهِمْ وَلا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرِینَ ».
[378] . سید محمد حسین طباطبائی، المیزان، ج 8، ص 73، ذیل آیه شریفه 16 سوره اعراف.
[379] . فاطر، آیه 6: « إِنَّ الشَّـیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوّاً إِنَّما یَدْعُوا حِزْبَهُ لِـیَکُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعِـیر ».
[380] . نهج البلاغه، خطبه 22: «ألا و إنّ الشیطانَ قد ذَمر حزبَه و استَجلب جَلبَه لیعودَ الجورَ الی أوطانِه و یرجع الباطل إلی نصابه».
[381] . همان، خطبه 10: «أَلا و إنَّ الشَّیْطانَ قَدْ جَمَعَ حِزْبَهُ و اسْتَجْلَبَ خَیْلَهُ و رَجله».
[382] . نساء، آیه 118: « وَقالَ لَأَ تَّـخِـذَنَّ مِنْ عِبادِکَ نَصِـیباً مَفْرُوضاً ».
[383] . ص، آیات 82 و 83 : « قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَـنَّهُمْ أَجْمَعِـینَ * إِلاّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الُمخْلَصِینَ ».
[384] . نهج البلاغه، خطبه 1: «أسکن ـ سبحانه ـ آدم داراً ارغدَ فیها عیشَه و آمَن فیها محلّتَه و حذّره ابلیسَ و عداوتَه، فاغترّه عدوّه نفاسةً علیه بدار المقام و مرافقةَ الأبرار، فباعَ الیقینَ بشکِّه».
[385] . صحیفه امام، ج 20، ص 437 ـ 438.
[386] . حجر، آیه 39 : « قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنِـی لَأُزَیِّـنَنَّ لَهُم فِیالأَرضِ وَلَأُغْوِیَـنَّهُمْ أَجْمَعِـینَ ».
[387] . نهج البلاغه، خطبه 64: «...فاتّقی عبد ربّه، نصَح نفسَه، قدّم توبتَه و غلب شهوتَه، فإنّ أجلَه مستورٌ عنه و أملَه خادعٌ له و الشیطانَ مُوَکّل به یُزیِّن له المعصیةَ لیرکبَها و یُمَنّیه التوبَة لیسوّفَها حتی تنجم منیّتُه علیه أغفلَ ما یکون عنها».
[388] . فاطر، آیه 8 : « أَفَمَنْ زُیـِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً... ».
[389] . زخرف، آیه 37 : « وَ إِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَیَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ ».
[390] . امام خمینی، چهل حدیث، ص 18.
[391] . نساء، آیه 120: « ... وَمَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِـیّـاً مِنْ دُونِ اللّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِـیناً * یَعِدُهُمْ وَیُمَنِّیهِمْ وَما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاّ غُرُوراً ».
[392] . نهج البلاغه، حکمت 323 : «الشیطانُ المضلُّ و الأنفسُ الأمّارةُ بالسوءِ، غَرّتهم بالأمانی و فسَحَت لهم بالمعاصی و وعدتَهم الإظهار، فاقتحمت بهم النار».
[393] . آلعمران، آیه 135 و 136: « وَالَّذِینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ ... ».
[394] . مجلسی، بحارالانوار، ج 73، ص 351، ح 48.
[395] . نهجالبلاغه، نامه 53 : «إیّاک و الإعجابَ بنفسک و الثقَةَ بما یُعجبک منها و حبَّ الإطراء، فإنّ ذلک من أوثَقِ فُرَصِ الشیطان فی نفسه لیُمحِقَ ما یکون من إحسانِ المحسنین».
[396] . کلینی، الکافی، ج 2، ص 35، ح 3 : «إنّما أخافُ علیکم اثنین: اِتّباعَ الهوی و طولَ الأملِ، أمّا اتّباعُ الهوی فإنّه یصدّ عن الحقِّ و أمّا طولُ الأمل فیُنسِی الآخرةَ».
[397] . همان، ج 3، ص 259، ح 30 : «ما أطالَ عَبْدٌ الأملَ إلاّ أَساءَ العملَ».
[398] . مفید، امالی، ص 159، ح 2، مجلس 20: «اِزهدُوا فی هذه الدنیا التی لَمْ یتمتّع بها أحد قبلَکم، و لا تَبْقِی لأحدٍ من بعدِکم، سَبیلُکم فیها سَبِیلُ الْمَاضین، قَدْ تَصَرَّمَتْ و آذَنَتْ بِانْقضاء، و تَنَکَّرَ معروفُها، فهی تُخیّر أهلَها بالفناء و سکّانَها بالموت... فلا یعلّلکم الأملُ، و لا یَطول علیکم الأمدُ و لا تغترّوا منها بالآمال».
[399] . طوسی، امالی، ص 584، ح 1208، مجلس 24: «و عزّتی و جلالی، لأقطعنّ أملَ کلِّ مؤمّلٍ غیری بالأیاس، و لأکسونَّه ثوبَ المذلّةِ فی الناسِ و لأُبعدنَّه من فرجی و فضلی».
[400] . نهج البلاغه، خطبه 84 : «و اعلموا أنّ الأملَ یُسهی العقلَ و یُنسی الذکرَ فاکذِبوا الأمَل فإنّه غَرورٌ، و صاحبَه مغرور».
[401] . علی مختاری، الاخلاق فی الأحادیث المشترکة، ج 3، ص 278، ح 4730.
[402] . ابراهیم، آیه 22: « وَقالَ الشَّیْطانُ لَمّا قُضِىَ الأَمْرُ إِنَّ اللّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الحَقِّ وَوَعَدتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ ... ».
[403] . همان، آیه 21.
[404] . بقره، آیه 268: « الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الفَقْرَ وَیَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ وَاللّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلاً وَاللّهُ واسِـعٌ عَلِـیمٌ ».
[405] . همان، آیات 261 ـ 265: « مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِـیلِ اللّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِی کُلِّ سُنبُلَةٍ مِئَةُ
حَبَّةٍ وَاللّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ وَاللّهُ واسِـعٌ عَلِـیمٌ ... ». « وَمَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَتَثْبِـیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ فَإِنْ لَمْ یُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ... ».
[406] . انعام، آیه 12: « ... کَتَبَ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ ».
[407] . شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، دعای کمیل: «اللّهمّ إنّی أسألک برحمتِک التی وَسِعَت کلَّ شیءٍ».
[408] . همان، تعقیبات مشترکه: «اَللّهمَّ إنَّ مَغْفِرَتَکَ أَرْجی مِنْ عَمَلِی، و إِنَّ رَحْمَتَکَ أَوْسعُ مِنْ ذَنْبِی...».
[409] . همان، دعای افتتاح: «و أَشَدُّ الْمُعاقِبینَ فِی مَوْضِعِ النَّکالِ و النَّقِمَةِ...».
[410] . مائده، آیه 27: « إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ المُتَّقِـینَ ».
[411] . متقی هندی، کنزالعمال، ح 4325 و ر . ک: اعراف، آیه 99؛ نمل آیه 50؛ تمیمی آمدی، غررالحکم، ح 7764، مجلسی بحارالانوار، ج 78، ص 121، ح 3.
[412] . لقمان، آیه 33 : « یا أَیُّها النّاسُ اتَّـقُوا رَبَّکُمْ وَاخْشَوْا یَوْماً لا یَجْزِی والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَلا مَوْلُودٌ هُوَ جازٍ عَنْ والِدِهِ شَیْـئاً إِنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الحَیاةُ الدُّنْیا وَلا یَغُرَّنَّـکُمْ بِاللّهِ الغَرُورُ ».
[413] . کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 67، ح1: «قلت له: ما کان فی وصیّةِ لقمانَ؟ قال: کان فیها أعاجیبُ، و کان أعجبُ ما کان فیها أن قال لابنه: خَفِ اللّه عزّوجلّ خیفةً لوجئتَه ببرِّ الثقلین لعذّبک، وَ ارُج اللّه رجاءً لوجئتَه بذنوب الثقلین لرَحِمَک ثم قال ابوعبداللّه علیه السلام : کان ابی یقول: إنّه لیس من عبدٍ مؤمنٍ الاّ و فی قلبِه نوران: نورُ خیفةٍ، و نورُ رجاءٍ لو وُزِنَ هذا لم یَزِد علی هذا، و لو وُزِنَ هذا لم یَزِد علی هذا».
[414] . تهذیب نفس و سیر و سلوک از دیدگاه امام خمینی، ص 483.
[415] . همان، ص487 ـ 490 با تلخیص.
[416] . کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 680، ح 5 : «عن ابی عبداللّه علیهالسلامقال: قلت له: قومٌ یَعملون بالمعاصی و یقولون: نَرجو، فلا یزالون کذلک حتی یأتیهم الموتُ، فقال: هؤلاء قومٌ یَترَجَّحون فیالأمانی، کذبوا، لیسوا براجین إنّ من رَجا شیئاً طَلبَه و من خافَ من شیء هَرَب منه».
[417] . نهج البلاغه، خطبه 63: «و الشیطان... و یمنّیه التوبةَ لیسوّفَها حتی تنجم منیّته علیه أغفلَ ما یکون عنها».
[418] . صحیفه امام، ج 18، ص 446 ـ 447.
[419] . تهذیب نفس و سیر و سلوک از دیدگاه امام خمینی، ص 129 ـ 131، با تلخیص.