آیتالله گلپایگانی
آقای سید محمدرضا موسوی گلپایگانی یکی از اساتید درسِ سطح و خارج من بود. از این روی اشارهی کوتاهی به زندگی او را لازم میدانم. اولین آشنایی من با ایشان در سالهای 1328 ـ 1329 بود. سطح کفایهی جلد دوم را در یکی از حجره های مدرسهی دارالشفاء تدریس میکرد. شاگردان در حدود هفده نفر و در اطراف اتاق مینشستند، من نیز در آن درس شرکت میکردم. روش تدریس ایشان چنین بود که در ابتدا چند خطی از کفایه را از روی کتاب میخواند، آنگاه مطالب کتاب را از خارج بیان میکرد و شرح میداد. سپس عبارت کفایه را از روی کتاب میخواند و معنا میکرد و در موارد لازم توضیح میداد. گهگاه به برخی از مطالب حواشی نیز اشاره میکرد. گهگاه هم به خود کفایه اشکال داشت. اگر در میان درس یکی از شاگردان اشکال میکرد، به حرف او خوب گوش میداد، چنانچه اشکال قابل توجهی بود پاسخ میداد و اگر اشکال بیجایی بود از آن رد میشد و اگر اصرار میکرد میفرمود: «وقت دیگران را تضییع نکن». درس او در حدود یک ساعت طول میکشید. وقت را رعایت میکرد. روی فرش حجره پشت میز کوچکی چهارزانو مینشست، گاهی هم یکی از پاهای خود را کنار میز دراز میکرد، چون در آن زمان مبتلا به رماتیسم بود. سطح کفایه را تا بحث تعادل و تراجیح، اجتهاد و تقلید ادامه داد. آنگاه به پیشنهاد چند نفر از شاگردان به درس خارج تبدیل شد. بعد از اتمام کفایه من دیگر در درس ایشان شرکت نکردم. از آن زمان به بعد در درس خارج فقه واصول آقای بروجردی و در درس خارج اصول آقای خمینی شرکت کردم.
از آن تاریخ به بعد تا سال 1343 یعنی زمان تبعید امام خمینی به ترکیه از افاضات علمی آقای گلپایگانی محروم بودم؛ گرچه بیارتباط نبودم و گهگاه به منزلشان رفتوآمد داشتم.
بعد از تبعید امام به ترکیه احساس کردم شرکت در یک درس خارج فقه برایم ضرورت دارد. در آن زمان چندین درس خارج فقه در حوزه وجود داشت. از جمله درس آقای آسید محمد محقق داماد، آسید کاظم شریعتمداری، آشیخ محمدعلی اراکی، آشیخ عباسعلی شاهرودی، آقای سیدمحمدرضا گلپایگانی، آشیخ هاشم آملی، آشیخ مرتضی حائری، شهابالدین مرعشی نجفی و چند نفر دیگر.
با توجه به اینکه قبلاً با درس آقای گلپایگانی آشنا بودم، درس او را بر سایر درسها ترجیح دادم. به علاوه مواضع سیاسی او را از دیگران بهتر میپسندیدم. به همین جهت در درس خارج فقه ایشان کتاب حج شرکت کردم و تا آخر آن کتاب ادامه دادم. بسیاری از فضلا در آن درس شرکت میکردند ولی تعدادی از افراد تندرو شرکت نمیکردند و بر من نیز خرده میگرفتند.
ویژگیهای درس آقای گلپایگانی
نسبتاً خوشبیان بود، آرام و سلیس حرف میزد. آیات و احادیث مورد استناد را میخواند و در مفاد آنها کاملاً دقت میکرد و توضیح میداد. به صحت یا ضعف احادیث اشاره میکرد. و در موارد لازم به شرح حال راویان میپرداخت، اما نه به مقدار آقای بروجردی بلکه در حد ضرورت اکتفا میکرد.
بعد از طرح مسئله و توضیح موضوع بحث در ابتدا به آرای فقها، مخصوصاً صاحب جواهر اشاره میکرد. آنگاه رأی خودش را بیان و به ادلهی آن اشاره میکرد. برخی اوقات به مستند بعضی فقهاء اشاره میکرد و به رد آن میپرداخت. به آرای قدما عنایت داشت، نسبت به صاحب جواهر احترام خاصی قائل بود.
فهم عرفی او خوب بود و احادیث را سلیس معنا میکرد. در فهم احادیث از دقتهای عقلی اجتناب میورزید. میفرمود: «پیامبر و ائمهی اطهار (علیهمالسلام) برای عرف مردم و درخور فهم آنها سخن گفته اند». در ابواب مختلف فقه حضور ذهنی داشت. به اشکال شاگردان خوب گوش میداد. اگر قابل توجه بود پاسخ میداد و اگر قابل توجه نبود با یک شوخی لطیف رد میشد. در مباحثات علمی خیلی کم عصبانی میشد. در تدریس منظم بود و کمتر تعطیلی داشت.
اخلاق و رفتار
ایشان عالمی وارسته و متعبد بود، تندخو و بداخلاق نبود، بلکه متواضع و خوشبرخورد بود و با مراجعان برخورد دلسوزانه و توجیهگر داشت لذا کمتر فردی از او ناراضی بود. وقتی برای تدریس به مسجد میآمد، ابتدا دو رکعت نماز تحیت مسجد میخواند بعد از آن درس را شروع میکرد. گهگاه و به مناسبتها طلبه ها را نصیحت میکرد. نسبت به اهل بیت (علیهمالسلام) عنایت ویژه ای داشت و در عاشورا و وفات سایر ائمه (علیهمالسلام) در منزلش مراسم عزاداری برپا میساخت و خودش نیز حضور مییافت و شدیداً میگریست. در میلاد پیامبر و ائمهی معصومین (علیهمالسلام) در منزل جلوس داشت و از واردین استقبال میکرد. شاعران و مداحان مداحی میکردند و احیاناً صله میگرفتند. در برخی از مراسمِ سرور گروهی از فضلا را به صرف شام دعوت میکرد، خود نیز حضور مییافت و همغذا میشد. در مجالس غالباً چهار زانو مینشست، مگر اواخر عمر که روی صندلی مینشست. تمیز و خوشلباس و سادهپوش بود. در اوایل به رسم گلپایگان شلوار سیاه میپوشید، ولی در سالهای اخیر این رسم را تغییر داد، ساده میزیست و اهل تجمل نبود. در آغاز در منزلِ متوسطی در محلهی حسینآباد نزدیک بازار زندگی میکرد، از اتاق دمِ در بهعنوان بیرونی استفاده میکرد و گاهی محل تدریس بود. در مسجد معروف حسینآباد، در بازار نماز جماعت اقامه میکرد. مأمومین غالباً بازاری بودند و تعدادی از طلاب نیز شرکت میکردند. بعد از فوت آقای بروجردی به منزل وسیعتری که بیرونی و اندرونی جداگانه داشت و موقعیت آن بهتر بود نقل مکان کردند، زیرا مرجعیت ایشان شروع شده بود و مراجعین زیادتر شوند. آقای گلپایگانی نسبت به ادارهی حوزه و درس و بحث طلاب عنایت ویژهای داشت. در آغاز تحصیلات، درس خود را زودتر شروع میکرد تا درسها شروع شود. در تدریس منظم بود و جز در تعطیلات رسمی تعطیل نداشت. در امتحانات و نظم حوزه جدی بود. به امر ایشان مدرسهای برای طلاب تأسیس شد که با برنامه دقیق و امتحانات اداره میشد. علاوه بر ادبیات و فقه و اصول، در کنار آن، عقاید و کلام و علوم قرآن و تفسیر و اخلاق نیز تدریس میشد.
به استقلال حوزهی علمیه از دخالت حکومتها شدیداً عقیده داشت. میگفت حوزه ها باید در بودجه ی خود مستقل باشند تا جنبهی مردمی آن محفوظ بماند و در مواقع لزوم بتوانند از ارزشهای اسلامی دفاع کنند و جلوی انحرافات را بگیرند، چنانکه در طول تاریخ تشیع چنین بوده است. بههمین جهت در زمان رژیم پهلوی که ادارهی اوقاف میخواست به طلاب شهریه بدهد گرفتن شهریه را تحریم کرد. بعد از پیروزی انقلاب نیز با اینکه نظام اسلامی را قبول داشت و از آن حمایت میکرد، باز هم نسبت به حفظ استقلال حوزه معتقد بود و نسبت به آن تأکید میورزید.
زمانی که جامعهی مدرسین تصمیم گرفت برای مدیریت و شورایعالی حوزهی علمیهی قم اساسنامهای تنظیم و به ثبت برساند، آن را بهگونهای تنظیم کرد که حوزهی تحت اشراف مراجع تقلید و ولیفقیه زمان (رهبری) اداره شود. اساسنامه را برای تأیید خدمت آیتالله گلپایگانی فرستادیم.
در یکی از ایام، من به اتفاق یکی از اعضای جامعهی مدرسین برای نظرخواهی و تأیید اساسنامه خدمت ایشان رسیدیم. پس از سخنانی در رابطه با اهمیت حوزهی علمیه و اشاره به بعضی خدمات آن در طول تاریخ فرمود: یکی از عوامل مهم این موفقیتها استقلال حوزه و مراجع تقلید بوده است، این استقلال باید محفوظ بماند. آنگاه در کمال تأثر فرمود: «عمر من به پایان رسیده، به شما توصیه میکنم استقلال حوزه را نگه دارید، وگرنه پشیمان خواهید شد».
اتفاقاً امام خمینی نیز دربارهی حوزهی علمیه همین عقیده را داشت. دو سه سال پس از پیروزی انقلاب به اتفاق اعضای جامعهی مدرسین خدمت ایشان رسیدیم. من عرض کردم شما از مشکلات اقتصادی طلاب و حوزه های علمیه و روحانیون شهرستانها اطلاع دارید، اکنون که با لطف خدا انقلاب پیروز شده و منابع طبیعی مانند معادن و نفت در اختیار دولت اسلامی است، و برطبق مبانی شیعه خمس آنها باید در اختیار مراجع تقلید و حوزه های علمیه قرار گیرد تا در راه ترویج اسلام و نشر معارف دین به مصرف برسد، دستور بفرمایید از این طریق مبلغی در اختیار حوزه های علمیه قرارگیرد تا سروسامانی پیدا کنند. امام در پاسخ فرمود: حوزه های علمیه و روحانیت باید همانند سابق مستقل باقی بمانند و از طریق وجوهات شرعیه اداره شوند تا بهتر بتوانند از حریم اسلام دفاع کنند و به وظایف خود عمل نمایند. این سخن را امام، زمانی گفت که بزرگترین مرجع تقلید و در اوج قدرت و عظمت بود. امام بعد از پیروزی انقلاب در امور مربوط به حوزه های علمیه، جز شهریه دادن دخالتی نداشت و امور مربوطه را به مراجع قم ارجاع میداد. حتی در برنامه های درسی و امتحانات و تأسیس مدارس و امور رفاهی طلاب دخالت نمیکرد و همه را مربوط به مراجع قم میدانست.
اما آقای گلپایگانی با اینکه در پیروزی انقلاب سهم بزرگی را برعهده داشت و همواره حامی نظام اسلامی بود، اما بیشترین همّ خود را صرفِ پرورش طلاب، ادارهی حوزه ها، امتحان، مسکن و امور رفاهی، بهداشت و درمان طلاب میکرد. در قم و شهرستانها دهها مدرسه تأسیس و تعمیر کرد. در سال 1344 برای بهداشت و درمان طلاب و روحانیون و مردم محروم قم بیمارستان مجهزی را تأسیس کرد که هم اکنون یکی از بهترین بیمارستانهای قم بهشمار میرود.
ایشان در نشر فرهنگ اسلام و اعزام مبلّغ و امام جماعت به شهرستانها و ارسال استاد برای حوزه های علمیهی شهرستانها سعی بلیغ داشت. نهتنها نسبت به مسلمانان ایران بلکه نسبت به ارشاد و هدایت مردم سایر کشورها نیز عنایت داشت، از جمله میتوان به مجمع جهانی لندن اشاره کرد که پایگاه آبرومندی برای تشیع بوده و هست. سالهاست که این مجمع تأسیس شده و به خوبی اداره میشود و شیعیان ایرانی، عراقی، پاکستانی، هندی مقیم لندن را به سوی خود جذب کرده است.
من کتابهای «آموزش دین» را که قبل از انقلاب و برای تدریس دورهی ابتدایی مدارس علوی تهران نوشته بودم، خدمت آقای گلپایگانی بردم. کتابها مورد عنایت ایشان قرار گرفت. خشنود شد و دعا کرد. دستور داد آنها را برای مسلمانان خارج کشور به زبان انگلیسی ترجمه کنند و دستور داد با مسئولان کتب درسی تماس بگیرند تا آنها را جزء برنامهی درسی کلیهی مدارس دولتی قرار دهند. در همین رابطه شهید بهشتی یکی از مسئولان کتب درسی، یک سال قبل از پیروزی انقلاب به قم آمد و پیشنهاد کرد کتابهای آموزش دین را تجدیدنظر کنم و برای تدریس در مدارس دولتی آماده سازم، ولی در بحران مبارزات و پیروزی انقلاب در این باره اقدامی بهعمل نیامد. بعد از پیروزی انقلاب که خدمت آقای گلپایگانی رفتم فرمود: «بحمدالله موانع برطرف شده و آموزش و پرورش میتواند از کتاب استفاده کند، من به مسئولان مربوطه توصیه میکنم». پیرو آن مسئولان در این رابطه با من تماس گرفتند و با لطف خدا کتابهای آموزش دین با تجدیدنظر و به نام فرهنگ و تعلیمات دینی بهطور رسمی جزء برنامه های درسی مدارس دولتی قرار گرفت و سالهاست که تدریس میشود.
مواضع سیاسی
تا آنجا که به یاد دارم، آقای گلپایگانی از سال 1340 و در موضوع اصلاحات ارضی شاه رسماً وارد سیاست شد و به مخالفت برخاست. نامهای به حسن ارسنجانی وزیر کشاورزی نوشت و مخالفت خود را اعلام نمود. بعد از آن با برگزاری رفراندم نیز اعلام مخالفت کرد، اما امام خمینی در این رابطه اقدامی بهعمل نیاورد. در آن زمان خدمت آقای خمینی عرض کردم: «چرا شما در برابر اصلاحات ارضی سکوت کرده و اظهار مخالفت نمیکنید؟» فرمود: «میترسم ما را به حمایت از مالکین متهم سازند».
در سال 1341 نیز آقای گلپایگانی با جمعی دیگر از مراجع و علما با تصویب نامه های غیرقانونی دولت به مخالفت برخاستند و اعلامیهی مشترک صادر کردند. جمع مذکور عبارت بودند از آیات عظام: سید مرتضی حسینی لنگرودی، سید احمد حسینی زنجانی، سید محمدحسین طباطبایی، سید محمد موسوی یزدی (محقق داماد) سید محمدرضا موسوی گلپایگانی، سیدکاظم شریعتمداری، سید روحالله موسوی خمینی، آشیخ هاشم آملی و شیخ مرتضی حائری.
از آغاز مبارزات تا پیروزی انقلاب جمعی از مراجع و علمای بزرگ همواره و در تمام مراحل فعال بودند که از جملهی آنها میتوان به افراد ذیل اشاره کرد:
حاج آقا روحالله موسوی خمینی، سید محمدرضا گلپایگانی، سید شهابالدین مرعشی نجفی، سید کاظم شریعتمداری و شیخ محمدعلی اراکی، از قم. سید احمد خوانساری و سید محمد بهبهانی از تهران. سید محمدهادی میلانی و سیدحسن طباطبایی قمی از مشهد. سید محسن طباطبایی حکیم، سید ابوالقاسم خویی، سید عبدالله شیرازی و شاهرودی از نجف اشرف؛ و جمعی دیگر از علمای حوزهی قم و سایر شهرستانها. بعد از حادثهی خونین پانزدهم خرداد، و بعد از تبعید امام خمینی به ترکیه، همهی این علما و جمعی دیگر در ادامهی مبارزات فعال بودند، ولی همه در یک مرتبه نبودند. اعلامیهی بعضی آنان از لحاظ محتوا تندتر و بعضی کندتر بود. بعضی آنها از فرصتهای مختلف برای مبارزه استفاده میکردند، بعضی دیگر کمتر، و اکثر اعلامیهها تک امضایی بود. گاهی هم دو نفر یا سه نفر ذیل اعلامیه را امضا میکردند. بعضی آنها تا پیروزی انقلاب کارشان ادامه داشت، بعضی زودتر سکوت اختیار کردند و از صف جدا شدند. میتوان گفت آقای گلپایگانی و نجفیمرعشی از سایرین فعالتر بودند و غالباً اعلامیهی مشترک داشتند. البته همهی علمای مذکور کم یا بیش در پیروزی انقلاب نقش داشتند، خدا همه را غریق رحمت بفرماید. برای اطلاعات بیشتر میتوانید به اسناد انقلاب مراجعه کنید.