احسان و انفاق امام حسین علیه السلام
احسان و انفاق
امام حسين عليه السلام به عيادت اسامه بن زيد رفت، در حالى كه بيمار بود و مىگفت: «واغماه!»
امام عليه السلام به او فرمود: «برادرم! چه غم دارى؟». عرض كرد: «يابن رسول اللّه! شصت هزار درهم بدهكارم مىترسم بميرم و زير بار دين بمانم.» حضرت فرمود: «ناراحت نباش! قبل از اينكه اجل تو فرا رسد، قرضت را ادا خواهم كرد.». و چنين كرد.[17]
شعيب بن عبدالرحمان مىگويد: بعد از اين كه امام حسين عليه السلام كشته شد، اثرى را بر دوش مباركش ديدند. از امام سجاد عليه السلام پرسيدند:
«اين اثر چيست؟» فرمود: «اين اثر از آن جاست كه پدرم عادت داشت انبان غذا را بر دوش مىگرفت و به منازل بيوه زنان و يتيمان و فقيران مىبرد.»[18]
از امام حسين عليه السلام روايت شده كه فرمود: صحت اين قول پيامبر صلى الله عليه و آله براى من به اثبات رسيده كه فرمود: «افضل اعمال، بعد از نماز، ادخال سرور در قلب مؤمن است، البته به گونهاى كه گناهى در آن نباشد.»
روزى غلامى را ديدم كه با يك سگ هم غذا شده بود. يك لقمه خودش مىخورد و لقمهاى هم جلوى سگ مىانداخت. علت اين عمل را از غلام پرسيدم. گفت: «يا بن رسول اللّه! من شديداً غمناك هستم. اين سگ را شاد مىگردانم، شايد خدا مرا نيز شاد گرداند. صاحب من، يك نفر يهودى است.
دوست دارم از او جدا شوم.»
امام حسين عليه السلام نزد ارباب او رفت و دويست دينار براى خريد غلام پرداخت كرد. مرد يهودى عرض كرد: «اين غلام، فداى قدمهاى شما كه تا اينجا تشريف آورديد. اين مزرعه را نيز به او بخشيدم.
اين دويست دينار نيز خدمت خودتان باشد، به شما بخشيدم.» امام حسين عليه السلام فرمود: «هبه شما را قبول كردم و همه را به غلام بخشيدم و او را آزاد كردم.»
زن آن مرد يهودى كه حاضر بود و جريان را مشاهده مىكرد گفت: «من مسلمان شدم و مهرم را به شوهرم بخشيدم». مرد يهودى عرض كرد: «من نيز مسلمان شدم و اين خانهام را به همسرم بخشيدم.»[19]
انس مىگويد: نزد حسين بن على عليه السلام بودم. كنيزى آمد و دسته گلى (ريحانى) به آن حضرت هديه كرد. امام به كنيز فرمود: «تو را در راه خدا آزاد كردم».
انس عرض كرد: «يا بن رسول اللّه! اين كنيز، دسته گلى به شما هديه كرد كه چندان ارزشى ندارد. شما او را آزاد مىكنيد؟» فرمود: «خدا ما را اين گونه ادب آموخته است. او فرمود: «وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها» نيكوتر از دسته گل اين كنيز، آزاد كردن اوست».[20]
يكى از غلامان امام حسين عليه السلام خلافى مرتكب شد كه مستحق كيفر بود.
حضرت دستور داد او را تنبيه كنند. غلام عرض كرد: «يا مولاى! «وَالكاظِمِينَ الغَيْظَ»». حضرت فرمود: «تو را بخشيدم».
غلام عرض كرد: «يا مولاى! «وَالعافِينَ عَنِ النّاسِ»». حضرت فرمود: «تو را عفو كردم». عرض كرد: «يا مولاى! «وَاللَّهُ يُحِبُّ المُحْسِنِينَ»». حضرت فرمود: «تو را در راه خدا آزاد كردم و دو برابر آن چه قبلًا به تو دادم، خواهم داد.»[21]
يك عرب باديه نشين، خدمت امام حسين عليه السلام رسيد و عرض كرد: «يا بن رسول اللّه! ديه كاملى را بر ذمه گرفتهام و از پرداخت آن عاجزم. پيش خود گفتم، از كريمترين مردم آن را مىطلبم، اينك كسى را كريمتر از اهل بيت رسول اللّه عليه السلام سراغ ندارم». امام حسين عليه السلام فرمود: «من سه سؤال از تو مىكنم، اگر يكى از آنها را جواب دادى، ثلث مال را مىدهم و اگر دو تا را جواب دادى، دو ثلث آن را به تو مىدهم و اگر هر سه را جواب دادى، همه آن را به تو مىدهم.»
مرد اعرابى عرض كرد: «يابن رسول اللّه! آيا شخصيتى مانند شما، با آن همه علم و شرافت، از فردى مانند من سؤال مىكند؟!» فرمود: «بلى، از جدم رسول خدا شنيدم كه فرمود:
المعروف بقدر المعرفة
». مرد اعرابى عرض كرد: «سؤال كنيد. اگر بدانم، جواب مىدهم و اگر ندانم، از شما ياد مىگيرم،
و لا قوّة إلّاباللّه
». امام حسين: افضل اعمال كدام است؟
- ايمان به خدا.
- وسيله نجات از مهالك چيست؟
- اعتماد به خدا.
- زينت انسان به چيست؟
- علمى كه با آن صبر باشد.
- اگر اين نباشد، چه؟
- مالى كه با انصاف و مروت همراه باشد.
- اگر اين هم نباشد، چه؟
- فقرى كه با آن صبر باشد.
- اگر اين هم نباشد چه؟
- در اين صورت بايد صاعقهاى از آسمان نازل شود و او را بسوزاند.
امام حسين عليه السلام خنديد و يك هزار دينار به او عطا كرد. انگشترش را نيز كه دويست درهم ارزش داشت، به وى داد و فرمود: «با آن پول، قرضت را ادا كن و انگشتر را بفروش و در راه زندگى صرف كن.»
مرد اعرابى آنها را گرفت و عرض كرد: «اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ».[22]
منبع: کتاب امامت و امامان علیهم السلام / آیت الله ابراهیم امینی
[17]. همان، ج 44، ص 189.
[18]. همان، ص 190.
[19]. همان، ص 194.
[20]. همان، ص 195.
[21]. همان، ص 195.
[22]. همان، ص 194