بخش سوم:
خودسازی و فواید آن
انسان در آغاز تولّد، بدن و اندامی مناسب دارد، ولی به لحاظ اخلاق و چهره درونی، محض قابلیت و استعداد و به اصطلاح «بالقوه» است؛ گرچه از نظر فطری موحّد و از نظر تکلیفی پاک و بی گناه است، ولی آماده پذیرش هر خوی و خصلتی است که برایش قابل جذب و در اختیارش باشد. قرآن میفرماید:
و خداوند شما را از شکم مادرتان بیرون آورد، در حالی که هیچ چیزی نمیدانستید.[100]
نظیر پارچه سفیدی که تار و پودش بافته شده و آماده رنگرزی است، سابقا کلاف ها و پارچه ها را پس از بافتن رنگ آمیزی میکردند. پارچه سفید جان انسان آماده پذیرش هر رنگی است که در خمره گذارند، یا بسانِ صفحه سفیدی، مهیّای پذیرش هر نوع نقاشی است.
انسان یگانه مخلوقی است که قانون آفرینش، قلم ترسیم چهره درونی او را به دست خودش داده است که هرطور که میخواهد ترسیم کند؛ یعنی بر خلاف اندامهای جسمانی اش که کارش در مرحله رحم به پایان رسیده است و بر خلاف خصلتهای روحی و روانی، انسان به مقیاس بسیار وسیعی پس از تولد ساخته میشود.
تمام تأسیسات تربیتی، مکتبهای اخلاقی و تعلیمات دینی و مذهبی برای راهنمایی انسان است که آینده خودش را چگونه بسازد و چگونه شکل بدهد. راه راست انسان را به سوی آینده ای سعادت بخش میرساند و راه کج و انحراف ها، کژراههایی است که انسان را به سوی آیندهِ تباه کننده و شقاوت آلود می کشاند. خداوند در قرآن کریم میفرماید:
ما راه را به انسان [ این موجود آزاد خودساز] نشان دادیم تا او خود را، چه بخواهد و چه انتخاب کند. [ از دو راه یکی را انتخاب خواهد کرد.] یا راهی که ما نمودهایم و سپاسگزار ما خواهد بود و یا راه دیگر که راه ناسپاسی است.[101]
پیشتر نیز یاد آور شدیم که جان ما در آغاز موجود ی است مجرّد، ملکوتی و برتر از جهان مادّه، لیکن مجرّد تامّ و کامل نیست، مجرّدی است که در ابتدای راه خودسازی است و موجود مجردی است که ازجهت مرتبه نازله وجودیاش به بدن وابسته است.
وجودی است دارای ابعاد و مراتب، یک بعدش مادّی و وابسته به بدن است و کارهای مادّی انجام میدهد. بعد دیگرش مجرّد و برتر از مادّه است و به امور غیر مادّی میپردازد، یک مرتبه اش حیوانی جسمانی است و یک مرتبه اش انسانی ملکوتی، پس در عین حال که بیش از یک حقیقت نیست، هم غرایز و صفات حیوانی را دارد و کارهای حیوانات را انجام میدهد، هم ازغرایز و صفات انسانی برخوردار است و کارهای انسانی میکند.
چنین موجودی ـ که اشرف آفریدگان است ـ در آغاز، کامل و نهایی نیست، بلکه به تدریج خود را میسازد و پرورش مییابد، نیّت ها، افکار، رفتارها و حرکاتش شاکله و هویّت او را ترسیم میکنند و آرام آرام به کمال میرسانند. «ملکات روحی» اموری نیستند که از بیرون بر وجود ما عارض شوند، بلکه از درون جان پدید میآید و سازنده هویّت انسان هستند.
اگر آدمی در مسیر حیوانیت و مادّیت سیر کند، در پایان به حیوانی در قیافه انسان تبدیل میشود و به چشم بینندگانی که در همین دنیا نیز باطن بین هستند، حیوان دیده میشود و در قیامت نیز در سیمای انسانی که حیوان شده ظاهر میگردد و اگر درمسیر انسانیت سیر کند، بنده مقّرب الی اللّه و بهشتی میگردد و بسا از فرشتگان نیز برتر شود، زیرا قیامت روزی است که حقیقتها نمایان میگردد و پردهها کنار میرود.[102]
حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام درباره دانشمند فاسد میفرماید:
چهره او بسانِ صورت انسان است، ولی قلبش قلب حیوان؛ راه هدایت را نمیشناسد تا پیروی کند و دروازه گمراهی و کوری را نمیشناسد تا آن را ببندد و او مردهای است بین زندگان.[103]
تغییرات تدریجی
برخی میپرسند: رفتار ما حرکاتی است پایان پذیر و نابود شونده، چگونه ماهیّت درونی ما را شکل و سامان میدهند؟ پاسخ این است که تغییرات، تدریجی و آرام آرام است و چنین تأثیراتی، حتی در اجسام و مادیّات به چشم نمیآید، هر رفتار ما نیز تأثیر ویژه خود را میگذارد، ولی چون تأثیرها تدریجی است و همچنین در باطن و جان صورت میگیرد، برای ما محسوس و مشخص نیست.
اگر از شما بپرسند: آیا کف دست، بر فلزات و آهن سخت، اثر میگذارد؟ آیا کف کفش که چندان سفت و محکم نیست، بر سنگ اثر دارد. بسیار بعید میدانید، زیرا دست یا ته کفش نرم است و آهن و یا سنگ، سخت، ولی حرکات زیاد و تکراری، آن آثار را هویدا میسازد. میبینیم دستگیره ها، یا میله های داخل اتوبوس که مکررا در قبضه دستهای نرم قرار میگیرد صیقلی و براق شده و سایر جاها زنگار گرفته مانده، یا سنگ فرشهایی که زیاد بر آنها رفت و آمد میشود، مثل مسیر حرم اهل بیت علیهمالسلام به قدری لیز میگردد که ناچار میشوند بارها آنها را بتراشند و همه این تأثیر گذارهای نامحسوس به دلیل تکرار و تدریج است.
یک شخصیت هنرمند؛ مثلاً نقّاش، خطّاط و یا طرّاح چیره دست و ماهر را در نظر بگیرید، از همان آغاز که قلم را به دستش دادند و نگارش را به او آموختند تا آخرین مراحل هنرمندی، حرکت دست و قلم و ترسیم کاغذ، تکرار و تمام میشد، ولی یک چیز مهم در جانش باقی ماند که در اخلاق به آن «ملکه» و در فرهنگ به آن هنر میگویند. این ملکه و هنر خطاطی و... به علّت، نیّت، فکر، تکرار و تمرین شکل میگیرد. تمامی ملکات اخلاقی همین گونهاند و به تدریج و ناپیدا پدید میآیند.
اگر چشم برزخی و نافذ اهل معرفتی، به صدامها، حجّاجها و آدمکشان حرفهای بیفتد، آنان را گرگ و کفتار و درندگانی در قیافه آدم میبیند، این حیوانات انسان نما در جهان آخرت نیز به همین صورت باطنی محشور میشوند.
این افراد در آغاز، مثل سایر افراد بشر، انسان بودند، در اوّلین بارهایی که به اذیّت و آزار و قتل دست میزدند، مثل همگان ناراحت میشدند، کم کم بر اثر تکرار ظلم و قتل، نگرانی و ناراحتی آنان کم و منتفی شد و حالت بی تفاوتی به خود میگرفتند، در ادامه و تکرار خلاف و گناه کم کم به آن عادت میکردند و هنگامی که خوی درندگی در درونشان شکل میگیرد، از این کارهای خلاف و جنایت ها، نه تنها ناراحت نمیشوند که لذّت هم میبرند. این جاست که ماهیّت درونی این افراد تغییر شکل داده و به شکل حیوان در میآید، مگر آن که توبه و خود را اصلاح کنند.
خودسازی، چهره ملکوتی و انسانی ما را حفظ و صیانت میکند و تکامل میبخشد. خودسازی جنبه انسانی روح را تقویت میکند تا فرمانده خواسته ها و تنظیم کننده نیازها باشد و جان انسان، اسیر جنبه حیوانی آدمی نگردد، زیرا تنپروری، شهوترانی، بولهوسی، ریاست پرستی، حیله گری و کلاه برداری، سلطه طلبی بر منابع و منافع جهان و... برای نفس حیوانی ما بسیار شیرین و پر جاذبه و نامتناهی است. کنترل بعد حیوانی ما و ریاضت و ورزیدگی برای کسب کمالات از گامهای خودسازی است.[104]
برای روشنتر شدن مفهوم خودسازی، بین انسان و برخی موجودات مقایسه مختصر ارائه میگردد.
خسارت یا ارزش افزوده
قطرات زلال باران که ازآسمان نازل میشود ـ بی اختیار خویش ـ ممکن است دچار چند سرنوشت متفاوت و تغییر و تحوّل گردند: گاه سیلی ویرانگر میگردند، گاه پشت سدّ میمانند و در اختیار بشر قرار میگیرند و... همین آب سدّ ممکن است در مجرای لوله کشی، وسیله ای برای تنظیف و تطهیر آلودگیها قرار گیرد وبا صدها موادّ شیمیایی یا نجاست آلوده و راهی اسفل سافلین و چاه فاضلاب گردد.
برخی آبها نیز در زمین فرو میروند و ازچاه و چشمه سر در میآورند و خود را به باغها و گلستانها میرسانند و از طریق ریشه درختان گل نه تنها باعث برگ و بار و صفا و سبزی و طراوت و بهجت میشوند که در ساقه ها بالا میروند و به گل تبدیل میگردند تا صفا بخش زندگانی انسان و عطر و گلاب گردند.
روح ما نیز در آغازِ راه بسانِ آبی زلال، هیچ رنگ و بویی جز توحید ندارد، ولی در آخر مسیر، سرنوشتی همانند دو نوع آب پیدا میکند: یا به فاضلابی متعفّن و یا به عطری روح افزا و فرحبخش تبدیل میشود با یک تفاوت اساسی که باران بیاراده و اختیار است، ولی انسان با اختیار و متعهد و مسئول.
جمادات، نباتات، سایر حیوان ها، آبها و گازها و... هر روزه پیش چشم ما و معمولاً به دست بشر، در حال تغییر وتحوّل و سرنوشتی جدید هستند، گاهی ارزش افزوده پیدا میکنند؛ مثلاً خاکی سرامیک و گلدان و... میشود، مواد نفتی، فرآورده پتروشیمی و لوازم خانگی و... میگردد، مجموعه اشیایی به هواپیما تبدیل میگردد، یا خاک تبدیل به موادّ غذایی، دارویی، تزیینی و... حیوان، لبنیات، البسه و.... میگردد. بعضی موارد هم نه تنها ارزش ندارد که ضد ارزش و مزاحم است، مثل نجاسات، آلودگیها، میکروبها و... البته ما در مقایسه با خودمان اشیا را بررسی میکنیم و در یک مقطع خاص. تفاوت اساسی آنها با ما در چند نکته است:
1. برخی بی جانند و هیچ گونه نقشی در ساختار آینده یا تکمیل خویش ندارند و صرفا تحت تأثیر عوامل بیرون از خود دگرگون میشوند، برخی جاندارند، مثل: گیاهان و حیوانات. اینها گرچه با اراده و اختیار خویش، برای تکامل و صیانت از خود تلاشهایی دارند؛ مثلاً حیوانات میکوشند امیال خود را ارضا کنند، شکم خود را سیر کنند، خویش را از گزند آفات حفظ کنند، تولید نسل نمایند و ...، ولی این نقشها، اولاً: بسیار محدود است، ثانیاً: غریزی است نه تکاملی و ثالثاً: تحت اختیار انسانند نه مسلط بر انسان و... .
اگر به فرض اینها زبان و تقاضاهایی داشتند، به نتیجه نمیرسید؛ مثلاً سنگی میگفت: آرزو دارم سنگ محراب مسجد، یا گلدانی باشم نه سنگ توالت، خاکی التماس میکرد که مرا به درخت تبدیل کنید نه به آجر، موادّ غذایی التماس میکرد تا تبدیل به نجاست و تعفّن نشود و... به خواسته اش نمیرسید، ولی خداوند تعالی انسان را صاحب اختیار آفریده و اختیار تعیین مقصد نهایی را به دست خودش داده است. خودش مهندس، شاکله درونی و تغییرات و تحولات خویش است که یا مثل آبی که تبدیل به عطر شده رشد کند، یا مثل فاضلاب راه سقوط را در پیش گیرد. استاد شهید مطهری رحمه الله در تفاوت انسان و حیوان چنین مینویسد:
دایره ایفای نقش انسان، نسبت به حیوان بسی وسیعتر و گستردهتر است. این گستردگی از سه ویژگی موجود در انسان سرچشمه میگیرد:
1. وسعت دایره بینش و آگاهی که از سطح طبیعت میگذرد و قوانین طبیعت را میشناسد و در راه تسخیر آن به کار میگیرد.
2. وسعت دامنه خواسته ها؛ انسان موجودی است ارزش جو، آرمان خواه و کمال مطلوب خواه، آرمانهایی دارد که مادی و از نوع سود نیست، آرمانهایی که تنها به خود و خانواده اش اختصاص ندارد، بلکه فراگیرنده همه بشریّت است، به محیط و منطقه خاص یا قطعهای خاص از زمان، محدود نمیشود.از شادی دیگران شاد و از اندوه آنان اندوهگین میگردد. به عقیده و آرمان مقدس خود آنچنان دلبستگی پیدا میکند که منافع خود، بلکه حیات و هستی خود را به سهولت فدای آن مینماید. جنبه انسانی تمدّن بشری که روح تمدّن به شمار میرود، مولود این گونه احساسات و خواسته های بشری است. علم و فلسفه؛ یعنی مجموع تفکرات بشری درباره جهان، محصول کوشش جمعی بشر است که نظم خاص منطقی یافته است.
گرایشهای والا و معنوی و فوق حیوانی انسان آنگاه که مبنی بر اعتقاد باشد نام «ایمان» به خود میگیرد، پس نتیجه میگیریم که تفاوت عمده و اساسی انسان با جانداران دیگر که ملاک «انسانیت» اوست و انسانیّت وابسته به آن است، علم و ایمان است.[105]
2. استعداد خود ساختگی ویژهای که در انسان هست و هیچ موجود دیگر در این جهت مانند او نیست.
توضیح: اگر برخی جاندارهای دیگر نیز به مقیاس کمی قابل «ساختن» هستند و میتوان با عوامل خاص پرورشی و تربیتی، تغییراتی در آنها به وجود آورد، آنچنان که در جهان نباتات و حیوانات مشاهده میشود، ولی هیچ یک از آنها به دست خودشان ساخته نمیشوند و این انسان است که آنها را میسازد و ثانیا: تغییر پذیری آنها نسبت به انسان بسیار اندک است. البته برای خودسازی انسان نیز شرایط و موانعی هست که در آینده مطرح میشود و تا اندازهای وراثت، محیط طبیعی یا اجتماعی و... انسان را محدود میکند، ولی نابود نمیسازد.
تأییدات قرآنی و روایی بر دگرگونی چهره جان
رسول خدا صلی الله علیه وآله میفرماید:
بعضی مردم در قیامت به صورتهایی محشور میشوند که میمون و خوک از آنان بهتر است.[106]
حضرت صادق علیهالسلام فرمودند:
افراد متکبّر به صورت مورچه در میآیند که درصحرای محشر، مردم آنان را لگدمال میکنند تا خدا حسابرسی مردم را تمام کند.[107]
قرآن کریم درباره روز قیامت میفرماید:
روزی که در صور دمیده میشود، پس شما گروه گروه خواهید آمد.[108]
برخی مفسران گویند: انسانها از یکدیگر جدا میشوند و هر کس با صورت باطنی خودش یا هم صورتهای خود، گروه گروه محشور میشوند و در تفاسیر شیعه و سنّی ذیل همین آیه، حدیث بسیار مهمّی از پیامبر خدا صلی الله علیه وآله چنین نقل شده است:
معاذ بن جبل میگوید: درباره آیه بالا، از پیامبر خدا صلی الله علیه وآله پرسیدم، فرمودند: ای معاذ! از موضوع بسیار بزرگی سؤال کردی و در همین حال اشک حضرت جاری شد و فرمود:
ده دسته از امّت من به صورتهای گوناگون به صحرای محشر میآیند که با سایر افراد تفاوت دارند:
بعضی به شکل میمون و برخی دیگر به صورت خوک محشور میشوند، بعضی از آنان وارونهاند؛ سرشان روی زمین و پاهایشان به طرف بالاست و حرکت میکنند، بعضی کور و سرگردانند، بعضی دیگر کرو لالاند و چیزی نمیفهمند و بعضی از آنها زبانشان را میجوند و چرک و خون از دهانشان جاری میگردد، به گونهای که اهل محشر از آنها تنفّر دارند، برخیدست وپایشان بریده است، بعضی در حالی که به شاخههایی از آتش به دار آویخته شده اند محشور میشوند و بعضی دیگر از مردار بدبوترند و بعضی از آنها بر تنشان لباسی از مس مذاب پوشیده است که به بدنشان چسبیده است. آنگاه فرمود: «کسانی که به شکل میمون محشور میشوند نمّامها و سخن چینها هستند، اما کسانی که به صورت خوک محشور میشوند، رشوه خواران و حرام خوارانند، کسانی که واژگونه حرکت میکنند ربا خوارانند، آنان که کور محشور میشوند، افرادی هستند که در قضاوت و حکومت، تعدّی و ستم میکنند، افراد کور و کر، کسانیاند که به اعمال و رفتارشان خود پسنداند، افرادی که زبانشان را میجوند، علما و قضاتی هستند که رفتارشان با گفتارشان مطابقت ندارد، کسانی که دست و پا بریده اند کسانیاند که همسایه هایشان را اذیّت میکنند، آن اشخاصی که به شاخههایی از آتش به دار آویخته اند، کسانی هستند که نزد حاکمان از مردم سعایت و بدگویی میکنند، کسانی که بدبوتر از مردارند افرادی هستند که پیرو هوای نفس و لذّتها هستند و حق خدا را که در اموالشان هست نمیپردازند و افرادی که لباس مس گداخته بر تن دارند، اهل تکبّر و فخر فروشی هستند.[109]
پس خودسازی هم راه سبک زندگی اسلامی را هموار میکنند و هم از تبدیل شدن چهره باطنی انسان به حیوان پیش گیری میکند
پیامبران سعی داشتند ما را بیدار کنند تا با خودشناسی و خودسازی، تمامی رفتار و کردارمان رنگ معنوی و خدایی بگیرد. حتی اگر کارهای مباح معمولی، مثل خوردن و آشامیدن، به قصد قربت و در راه بندگی خدا انجام بگیرد، همهاش ارزشمند و اخلاقی میگردد. هنگامی که با خودسازی، انسان بنده خدا شد و جز تحصیل رضای او هدفی نداشت، تمامی حرکات و رفتارهایش صبغه الهی و رنگ معنوی به خود میگیرد و ارزشمند میگردد، چنان که قرآن خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله میفرماید:
بگو: همانا نمازم، عباداتم، حیات و مماتم [ و همه کارهایم] برای خدایی است که پروردگار عالمیان است، هیچ شریکی برای او نیست و به همین اخلاص کامل مرا فرمان دادهاند و اوّلین کسی هستم که تسلیم و مطیع امر خدا هستم.[110]
صیانت از سیمای انسانیت
صیانت از سیمای انسانیت خویش، در گرو خودسازی است، زیرا انتخاب هندسه و شکل جان، در دنیا به دست خودماست، برخی، خواسته یا ناخواسته، دانسته یا ندانسته چهره حیوان را برای جان خویش برمی گزینند و برخی همان چهره انسانی را نگهداری میکنند و در قیامت هم به سیمای انسان زیبا پا به صحرای محشر میگذارند. درست مانند شکل دهی به یخ که نوع قیافه و شکل هندسی آن بستگی دارد به ظرفی که آب روان را در آن ظرف میریزیم و در یخچال قرار میدهیم. پس از انجماد هنگامی که در فریزر را باز میکنیم و یخها را در میآوریم، اندازه و شکل یخ، تابع ظرفش میباشد و مهندسی آن به دست ماست.
انسان در قیامت، خود را در قیافه و شکلی میبیند که در دنیا برای کارهایش مهندسی کرده است. قرآن کریم میفرماید:
هر کس به اندازه ذرّهای کار خیر انجام داده، آن را در قیامت خواهد دید و هر کس به اندازه ذرّهای کار بد کرده، آن را مشاهده خواهد کرد.[111]
طبق روایاتی که برخی را قبلاً نقل کردیم، کردار ما مجسّم میشود و قابل رؤیت خواهد بود و برخی مفسّران این آیات را به مجسّم شدن رفتار و کردار تفسیر کردهاند؛ مثلاً میفرماید:
برای انسان، چیزی باقی نمیماند جز حاصل تلاش هایش و سعی و کوشش خود را در قیامت خواهد دید.[112]
و:
آنچه را که از پیش برای خودتان فرستاده اید همه را نزد خدا خواهید یافت.[113]
بیشتر مردم تنها ظاهر زندگانی دنیا را میبینند و از واقعیتها و آخرت غافلاند.[114]
بنابراین، هویّت و فعلیّت درونی انسان به وسیله عقاید، رفتار و اخلاقش پدید میآید. انسان میتواند آنچنان خود را بسازد و با فضیلت و نورانی گرداند که در همین جهان، از فرشتگان مقرّب نیز بالاتر رود، همچنان که میتواند با پرورش رذایل و پیروی از خویهای حیوانی، به گونهای خویشتن را بسازد که از حیوانات، بلکه از شیطان هم پستتر گردد، میتواند از نفس خود، یک انسان وارسته ملکوتی بسازد و میتواند یک حیوان یا شیطان بسازد.
بنابراین، اگر به سلامت و سعادت خویش علاقمندیم باید با استفاده از قرآن و حدیث در رعایت بهداشت روانی و سلامت خود بکوشیم، بیماری هایمان را بشناسیم و درمان کنیم و اگر در این امر حیاتی و سرنوشتساز کوتاهی کنیم زیان بزرگی خواهیم دید.
خوشبختی و کامروایی در دنیا و آخرت، در گرو خودسازی؛ یعنی مبارزه با نفس است. مبارزه با نفس آن قدر اهمیت و ارزش دارد که آن را جهاد اکبر نامیده اند. منظور از «نفس» و «خود» همان خود حیوانی است.
خواسته های خود حیوانی
نیازها و خواسته های خود حیوانی، به شرط ضابطه مندی، باید پاسخ داده شود. آنچه ناپسند است، هرج و مرج و زیادهروی در تأمین نیازهای حیوانی است. اصل غرایز و تمایلاتی که خدای تعالی در وجود ما آفریده همگی، خوب، به جا و برای زندگی لازم است، ولی نباید ارضای آنها بی حدّ و مرز و بی حساب و کتاب باشد.
دانشمندان اخلاق، خواسته های بعد حیوانی نفس را به دو بخش شهوت و غضب، تقسیم و آن را هوای نفس؛ یعنی خواسته جنبه حیوانی خودمان نامیده اند. منظورشان از «شهوت» تنها غریزه جنسی و تماسهای جسمی و شهوانی نیست، هرچه ملایم با نفس باشد و نیروی جاذبه ما آن را به سمت خود میکشاند انحراف از اندازه اش را شهوت مینامند، مثل علاقه به پول، ریاست، قدرت، تغذیه، تفریح، حرص، طمع، بخل، شکمبارگی، شهوترانی، حقّه بازی، خیانت، خوشگذرانی، خودنمایی وهرچه در نقطه مقابل جذب باشد را «غضب» مینامند.
این صفات مثل همین خشم که برای دفع ناملایمات از حریم انسان است به اندازهاش خوب، ولی افراط و تفریط آن بد است؛ مثلاً برای «دفاع» شجاعت، فضیلت است، ولی ترسویی زیاد یا بیباکی، بد است، عزّت نفس، خوب، ولی ذلّت و حقارت، بد و غیرت به جا خوب، ولی بی غیرتی یا تعصّبات افراطی بد، سوء ظن، زورگویی، انتقامجویی، حقد و کینه، فحش طعن و لعن، خودخواهی، بی عرضگی، تکبّر، ظلم و ستم، قساوت و... بد و مذموماند.
بنابراین، این دو واژه شهوت و غضب، هر کدام نمایانگر دهها صفت هستند.
تمامی غرایز و تمایلاتی که خداوند متعال در وجود ما آفریده است، اگر طبق مقررات اسلامی که برخاسته از عقل و شرع است تنظیم گردد، بسیار به جا و ارزشمند و اگر بیجا و خودسرانه به کار گرفته شود، زیانبار و نابود کننده است. ناگزیریم برای توضیح، مثالهایی بزنیم:
غضب
«غضب» در حدّ متعادل برای دفاع از خود و حریم خانواده و دارایی لازم است. به هنگام هجوم متجاوز، با خشمناکی، نیروی دفاعی ما چند برابر میشود. در صورتی که اگر همین خشم و غضب نباشد نمیتوانیم از مال و جان و آبرو یا مملکت و دین خویش دفاع کنیم. در عین حال، افراط و تفریط و مصرف بیجای آن زیانبار است.
«ترس» اگر نباشد، انسان خود را از خطرها حفظ نمیکند. در رانندگی، یا ارتباط با برق و میکروبها و غیره... به فکر سلامتی نمیافتد، از آن طرف، اگر زیاد هم ترسو باشد به گونهای که شخص از سایه خود بترسد، زیانبار خواهد بود، ولی ترس معمولی و متوسط، نعمت الهی است برای حفاظت از خویش.
غریزه جنسی
درباره غریزه جنسی، دیدگاههای گوناگونی مطرح بوده و هست، ما آنها را به طور کلی به سه دسته افراطی، تفریطی و معتدل تقسیم میکنیم:
الف) دیدگاه افراطی میگوید: باید ارضای غریزی جنسی آزادانه و رها باشد، هر قید و شرطی را باید از سر راهش برداشت، فحشا و زنا و لواط و غیره، آزاد و عفت و پاکدامنی و... همه بی معناست، با رهایی جنسی، همه مشکلات روانی بشر حل میشود. و... .[115]
ب) دیدگاه تفریطی: همواره افراد و گروهها و آیینهایی بوده اند که میل جنسی را یک غریزه ذاتا پلید، زشت و شیطانی دانسته اند، آمیزش جنسی را، به طور کلی ـ حتی در ازدواج قانونی ـ کاری زشت و پلید دانسته و بر این باورند که این غریزه باعث تباهی فرد و جامعه و منافی تکامل روحی است.
در عرفانهای شرقی، بودایی، برخی مکتبهای اخلاقی یونان باستان، چنین تفکراتی وجود دارد، رهبران مسیحی نیز هر چند ازدواج را تحریم نمیکنند، ولی از روی ناچاری برای حفظ نسل یا از باب دفع افسد به فاسد به آن تن میدهند تا به فحشا و زنا و... آلوده نشوند، برخی مرتاضان هندی یا راهبان مسیحی، جهاد با نفس را مبارزه با غریزه جنسی و... میدانند.[116]
ج) دیدگاه معتدل: اسلام، غریزه جنسی را از بزرگترین نعمتهای الهی میداند که تداوم زندگی بشر و بقای نوع انسانی را تضمین میکند. پرهیز از بولهوسی و بی بندوباری و بهرهمندی مشروع از این غریزه با انجام ازدواج، زمینه تکامل معنوی انسان را فراهم میکند.
قرآن کریم میفرماید:
و از نشانه های او این است که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد، در این، نشانه هایی است برای گروهی که تفکّر میکنند.[117]
مردان و زنان بی همسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را، اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز میسازد. خداوند گشایش دهنده و آگاه است و کسانی که امکانی برای ازدواج نمییابند، باید پاکدامنی پیشه کنند تا خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز گرداند.[118]
ازدواج نقش تربیتی فوق العادهای برای پسران و دختران دارد، نخستین گام برای رهایی از خودمحوری به سوی «غیر دوستی» «ایثار» و رهایی از خامی و ناپختگی است. اسلام به ازدواج به عنوان امری مقدس و عبادتی کم نظیر و در مواردی به عنوان یک وظیفه واجب شرعی مینگرد. در روایات آمده است: «هیچ بنایی محبوبتر از بنای ازدواج نیست».[119]
امام صادق علیهالسلام میفرماید:
دو رکعت نماز شخص ازدواج کرده، برتر است از هفتاد رکعت نماز انسان عزّب.[120]
سه نفر از زنان در محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله از شوهران خود شکایت کردند: یکی گفت: شوهرم گوشت نمیخورد، دیگری گفت: شوهر من از بوی خوش پرهیز میکند، سومی گفت: شوهرم تمایلی به معاشرت با من ندارد. پیامبر صلی الله علیه وآله از شنیدن این سخنان، به شدّت ناراحت شد و بیدرنگ، در حالی که از شدّت خشم ردایش بر زمین کشیده میشد، از خانه به مسجد آمد و بالای منبر رفت و پس از حمد و ستایش خداوند، فرمودند:
چرا برخی از اصحاب من از خوردن گوشت و استعمال بوی خوش و معاشرت با زنان اجتناب میکنند. همانا من خودم هم گوشت میخورم و هم بوی خوش استعمال میکنم و هم با زنان معاشرت دارم. هر کس از سنّت من اعراض کند از من نیست.[121]
در محضر امام باقر علیهالسلام زنی آمد و عرض کرد: من متبتّله هستم، حضرت پرسیدند: منظورت از تبتّل چیست؟ زن پاسخ داد: هرگز قصد ازدواج ندارم و میخواهم به صورت مجرّد زندگی کنم. امام پرسیدند: چرا؟ زن جواب داد: میخواهم به معنویّت و فضیلت دست یابم. امام علیهالسلام فرمودند:
دست از این کارها بردار، اگر تجرّد فضیلت بود فاطمه زهرا علیهاالسلام سرور زنان عالم سزاوارتر به این کار بود.[122]
از سوی دیگر، اسلام با هرزگی و افسار گسیختگی جنسی به شدّت مخالف است و هرگونه شهوت پرستی را محکوم میکند. امام علی علیهالسلام میفرماید:
بردگی شهوت بدترین بندگیها و خوارترین اسارتهاست. کسی که در چنگالهای بی رحم و سیری ناپذیر شهوت گرفتار شود راهی برای نجات و رهایی ندارد.[123]
در نتیجه، انسان متعهدی که در پی فرمان خداست، خود و خانوادهاش از میل جنسی بهترین لذّتها را میبرند، احساس تقوا و تقرّب و عبادت نیز دارند، آرامش و صمیمیت و عفّت خانوادگی نیز دارند، در آخرت نیز در آغوش حورالعین قرار میگیرند، ولی کسی که خوی حیوانی خویش را اصیل میداند، اگر در پی کامیابی هم باشد، در همین جهان نیز چندان کامروا نخواهد شد، احساس انحراف، اضطراب روحی، از هم پاشیدگی خانوادگی و اختلافها و... گوشهای از این نابسامانیهای دنیوی است، جهنّم ابدی نیز در پیش است، صفحات حوادث روزنامهها ـ که پر از جنایت، بزهکاری، طلاق و فساد است ـ ، آینهای از این عواقب سوء شهوت رانیهاست.
استاد بزرگوار حضرت امام خمینی قدس سره درباره قوّه شهوت مینویسد:
بدان که قوّه شهوت، از قوای شریفهای است که حق تعالی به حیوان و انسان مرحمت فرموده برای حفظ شخص خود و بقای آن در عالم طبیعت و... و چون تحصیل سعادت ابدی، بی بقای در عالم دنیا و اقامه در نشئه طبیعت صورت نگیرد، سعادت ابدی انسان و حیات شریف ملکوتی او مرهون منّت این قوّه شریفه است و نیز این قوّه را مدخلیّت تام و دخالت کامل است در تشکیل عائله شریفه و نظام مدینه فاضله و تربیت نفوس ناقصه، پس علاوه بر آنکه سعادت خود انسان وابسته به این قوّه است، سعادت بنی نوع هم پیوند به این مائده آسمانی است و این قوّه وقتی کفیل این سعادات شخصیّه و نوعیّه است که از حدود اعتدال، تخطّی و تجاوز نکند و از تحت موازین عقلیّه و الهیّه خارج نشود، زیرا با خروج آن از حدِّ خود و به جانب افراط و تفریط رفتن، علاوه بر آن که سعادات مذکور را تحصیل نکند، مایه شقاوت و بدبختی خود و بنی نوع خود شود. چه بسا با شهوترانی چند روز یا چند ساعت، نظام یک عائله شریفه از هم گسسته شده و طرح بدبختی و بیچارگی آنها تا ابد ریخته شود و چه بسا از عنان گسیختگی این قوّه، شرافت خود انسان و عائله شریفه او دست خوش باد فنا شود.[124]
پول و ثروت در دو دیدگاه
برخی حاکمیت بر خویش و منصب فرمانروایی کشور تن را به خود انسانی خویش میدهند و خود حیوانی و خواسته هایش را به سبک زندگی اسلامی اداره مینمایند و بعضی برعکس، جنبه خود حیوانی خویش را اصیل میدانند، همورا حاکم و فرمانده میکند و طبعا خود و خواسته های انسانی، تضعیف و بی اثر میگردد.
روشن است نبرد، بین این دو جهت درونی ما وجود دارد و اصالت بخشیدن به جنبه انسانی و ملکوتی و کنترل جنبه حیوانی، نوعی جهاد با نفس قلمداد میگردد. بدیهی است هر یک از این دو جنبه نفسانی ما که حاکم شوند، یک سبک رفتاری ویژهای دارند؛ مثلاً در کسب و خرج پول، اگر جنبه ملکوتی حاکم گردد تمامی زندگانی دنیوی، از جمله پول را به عنوان «هدف» نمیبیند، خود را خادم ثروت نمیداند، بلکه پول را در خدمت نیازهای واقعی خود میشمرد، دنیا را پل و مسیر و صرفا بازار تجارتی میداند که باید هوشیار باشد تا خود را نبازد تا بلکه خویش و خانه آخرت را بسازد.
در پی کسب و کار است، ولی به عنوان عبادتی ارزشمند، به عنوان وظیفه شرعی برای تأمین هزینههای خود و خانواده از راههای مشروع. همانگونه که در قرآن کریم آمده او به دنیا چنین مینگرد: رزق الهی است،[125] خیر است،[126] زمینه و ابزار انفاق است، فضل الهی است،[127] حسنه دنیوی است،[128] ثواب دنیوی است،[129] رحمت الهی است[130] و... او خویش را امانتدار الهی میداند و ثروتش را بذری برای مزرعه آخرت، اگر تمامی دنیا را به او بدهند مغرور نمیشود و طغیان نمیکند و اگر همه دنیا را از او بگیرند نگران نمیگردد و رفتار کسی که اسیر جنبه حیوانی خویش است به گونهای دیگر است، وی در پی کسب پول است از هر راهی که بتواند، گرچه با سرقت، رشوه، استثمار و مکیدن خون بینوایان و ضعیفان باشد، حاضر است بسیاری از ارزشها را به قیمت کسب درآمد، زیر پا گذارد. تمامی همّ و غمّ او ثروت است و سرمایه، خود نیز غلام حلقه به گوش پول است. رفتارهای زشتی همچون امساک بخیلانه، احتکار، سرمایه اندوزی برای وارث، کلاه برداری و رانت خواری را مدیریت و سیاست و هنر میپندارد، آنقدر سرگرم کسب ثروت و قدرت میگردد که از خود و خدا و قیامت غافل میگردد، یا منکر جهان غیب میشود. هنگامی که دنیا به او رو میکند اهل طغیان و عصیان و آنگاه که از دستش برود، مضطرب و نالان میگردد. بارها دیده شده است در نوسانات مهم بازار ارز و اقتصاد، چنین فردی دچار سکته میشود. بنابراین، هر دو گروه، اهل کسب و کار و زندگیاند، اما این کجا و آن کجا؟!
روزی حضرت مجتبی علیهالسلام بر استری نیکو سوار بود و لباس فاخری بر تن داشت و از کوچه های یثرب میگذشت، چهره شریفش از زیبایی میدرخشید، گروهی از یاران نیز به همراهش بودند. یکی از یهودیان با دیدن شکوه و جلال حضرت گفت: ای پسر رسول خدا! پرسشی دارم. فرمودند: آن چیست؟
گفت: جدّت رسول خدا میگوید: دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است، شما مؤمن و من کافرم. اکنون دنیا برای شما بهشت است که از نعمت برخوردارید و برای من زندان که با فقر دمسازم. امام علیهالسلام فرمودند: اگر آنچه را خدا در آخرت برای من و مؤمنان مهیا کرده ببینی... خواهی دانست که من پیش از انتقال به آنجا در دنیا به همین حالت، در زندان هستم و اگر میدیدی آنچه برای تو و هر کافری در آخرت از آتش جهنّم و عذاب دردناک مهیا نموده میدانستی که در این دنیا، در بهشت و نعمتی.[131]
نبرد بی امان
هر روزه نفس حیوانی ما با عقل در ستیز است، زیرا در راه دستیابی به خواسته های بی حدّ و مرزش پیوسته در تلاش است. وسوسه های شیطان و سپاهش نیز او را کمک میکنند. میخواهد آزاد، رها و یکّه تاز میدان باشد و بعد ملکوتی و عقل انسانی را خلع سلاح، منزوی و اسیر و مسخّر خود گرداند.
سرکوبی چنین دشمن غداری کار آسانی نیست، قاطعیت، پایداری و مقاومت و حتی جهاد لازم دارد، آن هم نه یک لحظه یا یک روز و دو روز، یا چند سال، بلکه جهادی مداوم و مادام العمر میخواهد.
مبارزهای بی امان، جدّی و نفس گیر برای مهار و کنترل نفس لازم است تا با استمداد از دستورات وحیانی، عقل بر کشور تن حاکم گردد و ما را در مسیر تکامل و صعود قرار دهد.
حضرت علی علیهالسلام میفرماید:
با دوام جهاد و نبرد بی امان با نفس خودتان، مالک و صاحب اختیار آن شوید.[132]
و میفرماید:
اهل احتیاط و عاقل کسی است که خود را سرگرم جهاد با نفس کند و در نتیجه، آن را اصلاح کند و از هوسها و لذّت جوییها باز بدارد و به این وسیله آن را مالک گردد. به راستی که انسان عاقل آنچنان به اصلاح خویش مشغول است که به دنیا و آنچه در آن است و اهل دنیا توجهی ندارد.[133]
نیز میفرماید:
سزاوار و شایسته خردمند است که در هیچ حالی از طاعت پروردگارش و مجاهدت نفسش باز نایستد.[134]
نیز میفرماید:
در پیکار با نفست تو را همین بس که تا ابد همواره بر آن چیرگی جویی و با خواهش هایش در ستیز و جنگ باشی.[135]
در «حدیث» معراج درباره ویژگیهای نیکوکاران و آخرت گرایان آمده است:
مردم یک بار میمیرند، ولی آنان بر اثر مبارزه با نفسهایشان و ستیز با شیطانی که در رگهایشان جاری است روزی هفتاد بار میمیرند.[136]
محمد بن عمران بجلىّ میگوید: شنیدم حضرت امام صادق علیهالسلام میفرمودند:
آن کس که از درون دل برای خویش واعظی قرار ندهد، اندرزهای مردم سودی به حالش نخواهد داشت.[137]
نیز میفرماید:
هر که مالک نفس خویش باشد، هنگام میل و رغبت و ترس و رهبت و شهوت و غضب و هنگام خشنودی، خدا بدنش را بر آتش دوزخ حرام خواهد کرد.[138]
سعدی میگوید:
بزرگی را پرسیدم در معنای این حدیث «اَعْدی عَدُوِّک، نفسک الّتی بین جَنْبَیْک».
گفت: به حکم آن که هر دشمنی را که با وی احسان کنی، دوست گردد، مگر نفس را که چندان که مدارا پیش کنی، مخالفت زیادت کند.[139]
[100] . نحل، آیه 78 : « وَاللّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً ».
[101] . دهر، آیه 3 : « إِنّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمّا شاکِراً وَ إِمّا کَفُوراً ».
[102] . طارق، آیه 9 : « یَوْمَ تُبْلَی السَّرائِرُ ».
[103] . نهج البلاغه، خطبه 87 : «... فالصورةُ صورةُ إنسانٍ و القلبُ قلبُ حیوانٍ، لا یَعرِفُ بابَ الهدی فَیَتّبَعه، و لا بابَ العمی فَیصّدَ عنه، و ذلک میّتُ الأحیاءِ».
[104] . در آینده درباره شرایط و موانع خودسازی سخن میگوییم.
[105] . ر . ک: مرتضی مطهری، انسان و ایمان، ص 9 و همو، انسان در قرآن.
[106] . قره العیون، ص 479 به نقل از خودسازی، ص 37 : «یُحشَرُ بعضُ الناسِ علی صُوَرٍ یَحسنُ عندها القِردةُ و الخنازیرُ».
[107] . مجلسی، بحارالانوار، ج 7، ص 201: «إنّ المتکبّرین یُجعَلون فی صُورِ الذّرِ، یَتوطّأُهُم الناسُ حتی یَفرغَ اللهُ من الحسابِ».
[108] . نبأ، آیه 18: « یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَـأْتُونَ أَفْواجاً ».
[109] . طبرسی، مجمع البیان، ج 10، ص 423؛ اسماعیل حقی، روح البیان، ج 10، ص 299، ذیل آیه 18 سوره نبأ و حویزی، نورالثقلین، ج 5، ص 493.
[110] . انعام، آیه 162: « قُلْ إِنَّ صَلاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیاىَ وَمَماتِی لِلّهِ رَبِّ العالَمِـینَ * لا شَرِیکَ لَهُ وَبِذ لِکَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ المُسْلِمِـینَ ».
[111] . زلزال، آیه 7 : « فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ * وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَـرّاً یَرَهُ ».
[112] . نجم، آیه 39 : « وَأَنْ لَیْسَ لِـلاْءِ نْسان إِلاّ ما سَعی * وَأَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُری ».
[113] . بقره، آیه 11: « وَما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللّهِ ».
[114] . ر.ک: روم، آیه 7 : « ... وَلـکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لایَعْلَمُونَ * یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الحَیاةِ الدُّنْیاوَهُمْ عَنِ الآخِرَةِ هُـمْ غافِلُونَ ».
[115] . ر.ک: مرتضی مطهری، اخلاق جنسی و آنتونی استور، فروید ترجمه حسن مرندی؛ فرویدیسم، ا . ح . آریانپور.
[116] . ر . ک: احمد حسین شریفی، آیین زندگی، ص 156 ـ 164.
[117] . روم، آیه 21: « وَاللّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً وَجَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَزْواجِکُمْ بَنِـینَ وَحَفَدَةً وَرَزَقَکُمْ مِنَ الطَّـیِّباتِ أَفَبِالباطِلِ یُـؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَةِ اللّهِ هُمْ یَکْفُرُونَ » نیز رجوع شود به نمل، آیه 72 و اعراف، آیه 189 و نساء، آیه 1.
[118] . نور، آیه 23 و 24: « وَأَنْکِحُوا الأَیامی مِنْکُمْ وَالصّالِحِـینَ مِنْ عِـبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَـکُونُوا فُقَراءَ یُـغْنِـهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ ».
[119] . محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج 29، ص 13: «ما بُنِىَ فی الاسلامِ بناءٌ أحبُّ إلی اللّهِ عزّوجلّ من التزویجِ».
[120] . طوسی، تهذیب الاحکام، ج 7، ح 1044: «رکعتان یُصَلّیهِما المتزوّجُ أفضلُ مِن سَبعینَ رکعةً یُصَلّیها الأعزبُ».
[121] . کلینی، الکافی، ج 5، ص 496.
[122] . مجلسی، بحارالانوار، ج 100، ص 219، ح 13.
[123] . تمیمی آمدی، غرر الحکم، ج 4، ص 352 : «عبد الشهوةِ أذلُّ من عبدِ الرقِّ، عبدُ الشهوةِ أسیرٌ لا یَنفکُّ أسرهُ».
[124] . امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 297 و 280.
[125] . ر . ک: ملک، آیه 15.
[126] . بقره، آیه 215 و 272 و 273.
[127] . نساء، آیه 37 و 54 و 73 و توبه، آیه 28 و 59 و 74 و 75.
[128] . زمر، آیه 11 و 39 و بقره، آیه 201.
[129] . آل عمران، آیه 148 و نساء، آیه 134.
[130] . یونس، آیه 21 و روم، آیه 33.
[131] . اربلی، کشف الغمه، ج 1، ص 564 و مجلسی، بحارالانوار، ج 43، ص 346.
[132] . تمیمی آمدی، غرر الحکم، ج 1، ص 131، ح 2989: «اَمْلِکُوا أنفسَکُم بِدَوام جهادها».
[133] . همان، ص237: «إنّ الحازِمَ مَن شَغَلَ نَفسَهُ بِجِهادِ نَفسِه فَأَصلَحَها و حَبَسَها عن أهویتِها و لذّاِتها فملَکها و إنّ للعاقلِ بنفسِه عن الدنیا و ما فیها و أهویتها شغلاً».
[134] . مجلسی، بحارالانوار، ج 19، ص 182، ح 31 : «ینبغی للعاقل أن لا تخلو فی کلّ حالةٍ عن طاعةِ ربِّه و مجاهدَةِ نفسِه».
[135] . تمیمی آمدی، همان، ح 7080 : «کفاک فی مجاهدَة نفسِک أن لا تزالَ أبداً لها مغالِباً و علی أهویتها و محارباً».
[136] . مجلسی، بحارالانوار، ج 77، ص 24، ح 6: «یموتُ الناسُ مرّةً و یَموت أحدُهم فی کلِّ یومٍ سبعینَ مرّةً من مجاهدةِ أنفسِهم و مخالَفةِ هواهم و الشیطان الذی یَجری فی عروقِهم».
[137] . همان، ج 70، ص 70 : «من لم یَجعل له من نفسِه واعظاً فإنّ مواعظَ النّاس لن تُغِنىَ عنه شیئاً».
[138] . حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 6، ص 123: «من مَلَک نَفسه إذا رَغب و إذا رَهَب و إذا اشتَهی و إذا غَضَب و إذا رَضىَ حَرَّم اللّهُ جسدَه علی النارِ».
[139] . گلستان سعدی، باب هفتم.