قرآن، معجزه جاویدان
قرآن مجید مهمترین معجزه پیامبر اسلام و بهترین دلیل نبوت آن حضرت است. این معجزه بزرگ از جهات زیر بر سایر معجزات برتری دارد:
1. جاوید و همیشگی است و دائماً در اختیار انسانها قرار دارد و آنها میتوانند در طول تاریخ شاهد اعجاز قرآن باشند، برخلاف سایر معجزات که در زمان محدودی وجود دارند.
2. از جهت مکان نیز محدودیت ندارد، در هر مکان و زمانی در اختیار هر کسی هست تا معجزه بودنش را بیابد، بر خلاف سایر معجزات که در مکان خاصی تحقق مییابند و افراد مخصوصی آن را مشاهده میکنند.
3. قرآن علاوه بر اینکه معجزه و دلیل نبوت است، برنامه زندگی و هدایت کننده نیز هست، بر خلاف سایر معجزات که دارای چنین امتیازی نیستند.
قرآن کریم، کلام الهی و معجزهای است که دیگران از آوردن چنین کلامی ناتوانند. قرآن خودش را به عنوان یک معجزه معرفی میکند و در مقام تحدی میفرماید:
بگو: اگر جن و انس گرد هم آیند تا همانند قرآن را بیاورند، هرگز پیامبری و پیامبر اسلام، ص: 111
نمیتوانند، گرچه همدیگر را یاری کنند.[1]
یا آنکه میگویند: از خود میبافد و به دروغ به خدا نسبت میدهد. بگو:
اگر راست میگویید شما هم ده سوره مانند آن را بیاورید، و در این کار از هر کسی که خواستید میتوانید کمک بگیرید. پس اگر شما را اجابت نکردند بدانید که قرآن به علم خدا نازل شده، و خدایی جز او نیست، آیا تسلیم میشوید؟[2]
و اگر در آنچه بر بنده خویش نازل کردهایم شک دارید سورهای همانند آن را بیاورید، و گواهان خود را نیز به کمک بطلبید اگر راست میگویید. اگر نکردید، که هرگز نمیتوانید، پس از آتشی بترسید که هیزم آن، مردم و سنگها (بتها) هستند و برای کافران مهیا شده است.[3]
در آیات مذکور، قرآن به عنوان معجزه و دلیلی برای صحت مدعای حضرت محمد صلی الله علیه و آله معرفی شده و صریحاً از مردم میخواهد که اگر در اعجاز قرآن یا رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله شک دارند مانند قرآن یا ده سوره یا یک سوره مثل آن را بیاورند.
اگر معاندین اسلام قدرت انجام چنین عملی را داشتند حتماً اجابت میکردند و حداقل یک سوره همانند قرآن را میآوردند و به پیامبر و مسلمانان عرضه میداشتند تا بدین وسیله در صحت نبوت آن حضرت تشکیک نمایند. این عمل بهترین وسیله مبارزه و کارشکنی بود. لذا اگر میتوانستند چنین عملی را انجام دهند از نفوذ و گسترش اسلام جلوگیری میکردند و تازه مسلمانان را از اطراف حضرت محمد پراکنده میساختند و این همه جنگ و خونریزی و تحمل دشواریها به وجود نمیآمد.
اما در تاریخ ثبت نشده است که در پاسخ تحدّی قرآن، چنین عملی را انجام داده و توفیق یافته باشند.
به هر حال، تحدّی قرآن، مخصوص مردم عصر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و عربها نیست بلکه اقشار مردم جهان، در همه زمانها و مکانها مورد خطاب و تحدّی قرآن میباشند؛ از همه دانشمندان و ادیبان میخواهد که اگر در رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله شک دارند همانند قرآن یا مثل سورهای از آن را بیاورند. ولی، چنان که قرآن پیشبینی کرده، تا کنون چنین عملی انجام نگرفته است. دشمنان اسلام حتی در رد قرآن و توهین به آن، کتاب نوشتهاند اما تاکنون توفیق تألیف کتابی همانند قرآن را نیافتهاند.
در کلام الهی، لطافت زیبا و جاذبه خاصی وجود دارد که در دیگر کتابها نیست. به همین جهت وجدانهای پاک و بیدار را شدیداً تحت تأثیر قرار داده است. بسیاری از مردم صدر اسلام مجذوب شنیدن آیات قرآن میشدند و از همین طریق اسلام را میپذیرفتند، نمونههای فراوانی از آن در تاریخ اسلام بیان شده است. جاذبیت قرآن به حدی بود که حتی دشمنان اسلام را شیفته و مجذوب میکرد تا آنجا که به خارقالعاده بودن آن اعتراف میکردند. در ذیل به نمونههایی از آن اشاره میکنیم:
ابوالفداء مینویسد: ولید، پسر مغیره، خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد، پیامبر برایش قرآن خواند؛ به گونهای که دلش برای قبول اسلام نرم شد. خبر به ابوجهل رسید، نزد او آمد و گفت: عمو! خویشان تو قصد دارند اموالی را برای تو جمع کنند. گفت: برای چه؟ پاسخ داد: برای این که اموال را به تو بدهند، زیرا تو نزد محمد رفتهای تا از این راه چیزی به دست آوری. ولید گفت: قریش میدانند که من از همه آنان ثروتمندتر هستم. گفت: پس سخنی بگو که به خویشانت برسد و بدانند که تو منکر محمد هستی. ولید گفت: چه بگویم؟ به خدا سوگند! هیچ یک از شما، عالمتر از من به اشعار و رجزهای عرب و اشعار جنیان نیستید. به خدا سوگند! قرآنِ محمد به هیچ یک از اینها شبیه نیست. به خدا قسم! سخنان محمد شیرینی، زیبایی و جاذبه ویژهای دارد، شاخههای کلام محمد به ثمر نشسته و اصل و ریشهاش سیراب میشود. کلام او بر دیگر کلامها برتری دارد هیچ کلامی برتر از آن نیست.
ابوجهل به ولید گفت: خویشانت از تو راضی نمیشوند مگر این که چیزی در این رابطه بگویی. گفت: مهلت بده تا فکر کنم. بعد از فکر کردن گفت: کلام محمد سحری است که آن را از دیگران فرا گرفته است.[4]
جابربن عبداللّه میگوید: در یکی از روزها قریش دور هم گرد آمدندو گفتند: سعی کنیم فردی را پیدا کنیم که از همه کس عالمتر به سحر و کهانت و شعر باشد. سپس او را نزد این مرد، که جماعت ما را متفرق ساخته و از دین ما بدگویی میکند، بفرستیم تا با او صحبت کند. همه گفتند: کسی را بهتر از عتبه، پسر ربیعه، سراغ نداریم. لذا این مأموریت را بر عهده عتبه گذاشتند.
عتبه خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسید و گفت: تو بهتر هستی یا پدرت؟
رسولخدا جواب نداد. باز پرسید: تو بهتر هستی یا عبدالمطلب؟ باز هم رسولخدا جواب نداد. عتبه گفت: اگر آنان را بهتر از خود میدانی آنان همین بتهایی را که تو از آنها بد میگویی میپرستیدند و اگر خودت را بهتر از آنان میدانی پس سخن بگو تا ما بشنویم. به خدا سوگند بره گوسفندی را شومتر از تو ندیدم، جماعت ما را متفرق ساختی و از دینمان بدگویی میکنی، ما را در میان عرب به گونهای رسوا ساختی که میگویند: درمیان قریش شخص ساحر و کاهنی پیدا شده است. از آن میترسیم که در میان ما جنگی واقع شود و همه را نابود گرداند.
ای مرد! اگر به مال نیاز داری آن قدر مال برایت جمع میکنیم که ثروتمندترین قریش باشی و اگر نیاز به همسر داری هر زنی که بخواهی برایت عقد میکنیم.
در این هنگام پیامبر به عتبه فرمود: سخنت تمام شد؟ گفت: آری. فرمود:
پس گوش بده: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ* حم* تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ* کِتابٌ فُصِّلَتْ آیاتُهُ قُرْآناً عَرَبِیّاً لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ» تا به این آیه رسید: «فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُکُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَثَمُودَ» پس عتبه گفت: کفایت میکند آیا جز این هم چیزی داری؟ فرمود: نه.
بعد از این کلام، عتبه به سوی قریش بازگشت، پرسیدند: چه کردی؟
گفت: با محمد صحبت کردم. گفتند: چه جواب داد؟ گفت: سوگند به کسی که کعبه را بنا نهاد! من از سخنان محمد چیزی نفهمیدم جز این که شما را از صاعقهای مانند صاعقه عاد و ثمود ترساند. گفتند: عربی با تو صحبت کرد ولی کلام او را نفهمیدی؟ گفت: آری، جز ذکر صاعقه چیزی نفهمیدم.[5]
به نقل دیگری عتبه گفت: از این مرد کلامی را شنیدم که تا کنون همانندش را از دیگری نشنیده بودم.[6]
به روایت دیگر، عتبه گفت: به خدا سوگند! چنین کلامی را تاکنون از کسی نشنیده بودم، نه شعر است نه کهانت. ای جماعت قریش! این مرد را به حال خود بگذارید، سخن او آینده عظیمی در پی دارد. اگر عرب با او برخورد کردند شما را کفایت میکند، و اگر او بر عرب غلبه کرد ملک و عزت او ملک و عزت شما میباشد و شما بیش از همه از او بهرهمند خواهید شد. قریش در پاسخ او گفتند: محمد تو را با زبانش سحر کرده است.[7]
وجوه اعجاز قرآن
قبلًا گفته شد که قرآن معجزه است و با کلام آدمیان تفاوت دارد. دوست و دشمن نیز به این موضوع اعتراف داشته و دارند. در این جا لازم است علت معجزه بودن آن بیان گردد. علما، متکلمان، ادیبان و مفسران قرآن در این باره وجوهی را ذکر کردهاند که ما به بعضی از آنها اشاره میکنیم:
سبک نو و بدیع
با مطالعه دقیق قرآن، معلوم میشود که این کتاب عظیم دارای سبک بدیع و جدیدی است و کاملًا با سبک و اسلوب تألیفات دیگر تفاوت دارد. آیات قرآن شعر نیست، زیرا بر طبق اوزان اشعار تنظیم نشده و قافیه ندارند. به علاوه، اشعار غالباً با تخیل و مبالغه گویی سروده میشوند در حالی که آیات قرآن چنین نیست.
قرآن با این که کتاب شعر نیست، اما آیات هر سورهای همانند قطعاتی از اشعار، با انسجام و اسلوب خاصی در کنار هم چیده شده و میان پایان آیات هر سورهای تناسب و تشابه خاصی وجود دارد که به آنها جاذبه و زیبایی میدهد.
آیات، وزن شعری ندارند اما دارای آهنگ جالب و جاذب است.
قرآن به سبک نثر تنظیم شده، اما با نثرهای دیگر دو تفاوت کلی دارد:
الف. قرآن از جهت فصاحت، بلاغت و انتخاب کلمات و جملهها در عالیترین سطوح قرار دارد. علمیترین مفاهیم را در قالب بهترین و مناسبترین جملهبندیها ریخته که در عین سادگی، از لطافت، زیبایی و شیرینی مخصوصی برخوردار است که در کلامهای دیگر مشاهده نمیشود؛ حتی خطبهها، احادیث و دعاهای خود پیامبر اسلام نیز دارای چنین جاذبهای نیستند. امیرالمؤمنین علیه السلام با این که از فصیحترینِ عرب به شمار میرود و از آغاز کودکی با قرآن مأنوس بوده و حافظ و نویسنده آن است، و نهج البلاغه او جزء بلیغترین کتابها محسوب میشود، اما در عین حال، جاذبه و زیبایی قرآن را ندارد. آیاتی از قرآن که احیاناً در خطبههای نهجالبلاغه یا احادیث به کار گرفته شده همانند ستارهای در آسمان، میدرخشد.
ب. مطالب و معانی در قرآن کریم با اسلوب و روش مخصوصی تنظیم یافته که با کتابهای دیگر تفاوت چشمگیری دارد. در این کتاب آسمانی، مطالب متنوع و گوناگونی وجود دارد، مانند: خداشناسی، معاد، قیامت، حساب و کتاب، بهشت و دوزخ، نبوت، داستان، آثار اخلاق نیک و بد، آفرینش زمین، آسمان، انسان، حیوان، گیاه، دریا و ابر و باد و باران، احکام و قوانین، کارهای حلال و حرام، عبادات، معاملات، نکاح و طلاق، قصاص و حدود و دیات، پند و اندرز و دهها موضوع دیگر.
این قبیل موضوعات و مانند آن به عناوین مختلفی در قرآن مطرح شدهاند، اما نه به گونه سایر کتابها، چون در هر کتابی یک موضوع مورد بررسی قرار میگیرد و در طول کتاب از عناوین و مسائل کلی و جزئی مربوطه بحث میشود. گاهی نیز چند موضوع بررسی میشود، ولی باز هم موضوعات مختلف به طور جداگانه مورد بحث قرار میگیرند. چنین کتابی در واقع چند کتاب است که با هدف واحدی در یک کتاب قرار گرفتهاند.
اما قرآن در یک موضوع بحث نکرده و مسائل مربوط به هر موضوعی را در یک جا و با هم ذکر نکرده بلکه موضوعات و مسائل متنوع، به طور پراکنده در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند، لیکن بی ارتباط و تناسب نیستند بلکه تناسب ویژهای آنها را به هم مربوط ساخته و آیات و سورهها را تشکیل داده است.
مفاهیم و موضوعات متنوع قرآن به منزله جواهرات گرانقدر و مختلفی هستند که با تناسب و نظم خاصی به کار رفتهاند.
بنابراین قرآن کریم، در تنظیم مطالب، با هیچ یک از کتابهای عقیدتی، اخلاقی، قانونی، داستانی، علوم طبیعی، علوم انسانی، ادبی و تاریخی شباهت ندارد، لیکن همه را به هم ربط داده و هماهنگ ساخته است. هدف قرآن عبارت است از: شناخت انسان، جهان، خدای متعال، معاد و زندگی بعد از مرگ و نیز توجه دادن انسان به پرستش خدای یگانه و دعوت او به انجام وظایف اجتماعی و فردی و تزکیه و تهذیب نفس از اخلاق بد، پرورش نفس با مکارم اخلاق و در نهایت تقرب به خدا و سیر و سلوک الی اللّه.
قاطعیت در بیان
مفاهیم عالی قرآن با صراحت و قاطعیت مخصوصی بیان شده است، بهطوری که در عمق جان انسان نفوذ کرده و شنونده احساس میکند که گوینده، واقعیتها را مشاهده میکند و از غیب خبر میدهد. به همین جهت بشارتهای قرآن امیدوار کننده و تهدیدهای آن شدیداً کوبنده است.
تفکر در آیات قرآن، روح انسان را جلا میدهد و از جهان ماده بالاتر میبرد و آن را با جهان غیب آشنا میسازد. لذا روح انسان در این جذبهها ممکن است حقایقی را مشاهده کند که چشم سر توان دیدن آنها را ندارد.
جذّابیت آیات قرآن به حدی است که معاندین اسلام آن را سحر میخواندند.
گاهی از شنیدن آنها آن چنان متحیر و از خود بی خود میشدند که نمیفهمیدند چگونه آنها را توجیه کنند. قبلًا نیز گفته شد که عتبه بعد از شنیدن آیات «حم* تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ... فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُکُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَثَمُودَ» آنگونه متحیر شد که از توجیه و تفسیر آیات اظهار ناتوانی کرد و در جواب قریش گفت: «ما فهمت مما قال غیر انه انذرکم بصاعقة مثل صاعقة عاد و ثمود».
از ترس همین جاذبه معنوی آیات قرآن بود که سران شرک به مردم میگفتند: به سخنان محمد گوش ندهید، زیرا ممکن است فریب بخورید.
ابن اثیر مینویسد: طفیل، پسر عمرو دوسی که مردی شریف، شاعر و زیرک بود میگفت: در زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در مکه بود، به آن شهر سفر کردم. جمعی از بزرگان قریش نزد من آمده و گفتند: ای طفیل! تو در حالی به شهر ما آمدهای که این مرد (حضرت محمد) در میان ما زندگی میکند. ما را به سختی انداخته و باعث اختلاف و تفرقه شده است. کلام او همانند سحر و جادو در میان پدر و پسر، زن و شوهر و برادران جدایی میاندازد. از این جهت میترسیم که شما هم فریب بخورید. پس با محمد حرف نزن و به سخنانش گوش نده.
طفیل میگوید: آن قدر در این رابطه به من سفارش کردند تا این که تصمیم گرفتم سخنان محمد را استماع نکنم و با او سخن نگویم، به حدی که در گوشهایم پنبه گذاشتم.
بامداد به مسجدالحرام رفتم، رسول خدا را دیدم که نزد کعبه نماز میخواند. نزدیکتر رفتم، خدا اراده کرده بود که کلام او را به گوش من برساند. کلام زیبایی به گوشم رسید. با خودم گفتم: مادرت به عزایت بنشیند، تو که مردی شاعر و عاقل هستی و خوب را از بد تشخیص میدهی. پس چه مانع دارد که کلام این مرد را بشنوی. اگر خوب و درست بود قبول میکنی و اگر زشت و باطل بود ترک میکنی.
طفیل میگوید: قدری صبر کردم تا محمد بهسوی خانه خود حرکت کرد، من نیز دنبالش رفتم، وقتی داخل خانه شد من هم وارد شدم. آن گاه عرض کردم: ای محمد! سران قریش به من چنین و چنان گفتهاند، ولی خدا خواسته بود که کلام تو به گوشم برسد. سخنان زیبا و خوبی از تو شنیدم، هدف و امر خودت را بر من عرضه بدار. پس محمد صلی الله علیه و آله اسلام را بر من عرضه داشت و برایم قرآن خواند. به خدا سوگند! کلامی را خوبتر و امری را استوارتر از آن نشنیده بودم.[8]
بنابراین شما نیز اگر با ادبیات عرب و تفسیر قرآن آشنا و مأنوس باشید و در اسلوب بدیع تنظیم آیات و مفاهیم عالی قرآن و در انتخاب کلمات و جملهبندیها تفکر و تأمل کنید میتوانید به بخشی از زیباییها و شگفتیهای این کتاب آسمانی پی ببرید.
عدم اختلاف در آیات
یکی دیگر از نشانههای معجزه بودن قرآن این است که هیچ اختلافی در میان آیات آن وجود ندارد. خود قرآن نیز بدین نکته اشاره کرده و میگوید:
«آیا در قرآن نمىاندیشند؟ اگر از غیر خدا بود اختلاف فراوانى را در آن مىیافتند».[9] آیه مذکور، مردم را مورد توبیخ قرار داده و فرموده: چرا در قرآن تدبر نمیکنند تا بفهمند که آیات آن اختلافی ندارد و از جانب خدا نازل گشته است، زیرا کلام آدمی بی اختلاف نیست.
در کتابهای تألیف بشر دو نوع اختلاف دیده میشود که هیچ یک از آنها در قرآن وجود ندارد:
اول: اختلافی که مربوط به سبک نگارش، استعمال کلمات مناسب، کیفیت ترکیب و جملهبندی، رعایت نکات ادبی، بلاغت و زیبانویسی است.
از آن جا که انسان همواره در حال تغییر و تکامل است و هر چه بیشتر بنویسد و تمرین کند ماهرتر و نوشتارش بهتر، بلیغتر و زیباتر خواهد شد.
همچنین حالات مختلف نفسانی، کیفیت مزاجی، حوادث گوناگون و شرایط زندگی یک مؤلف در کیفیت نگارش او تأثیر دارد. انسان در حال سلامت یا بیماری، نشاط یا کسالت، سرور یا اندوه، احساس پیروزی یا شکست، اعتماد به نفس یا احساس حقارت، یکسان نمینویسد و هر یک از اینها در کیفیت تألیف و در حسن و زیبایی کلام تأثیر دارند.
بنابراین اگر یک کتاب را با دقت بررسی کنید در مییابید که فصول مختلف آن در حسن و زیبایی عبارت، یکنواخت نیست و تنها کتابی که چنین اختلافاتی در آن دیده نمیشود قرآن کریم است؛ نه سورههایی که در آغاز بعثت نازل شدهاند با آخرین سورههای نازل شده تفاوت دارند و نه در میان سورهها و آیههای مختلف آن، تفاوتی دیده میشود.
قرآنکریم در طول مدت 23 سال به تدریج و در زمان و مکان و شرایط مختلف بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل شده است، اما در عین حال از جهت فصاحت، بلاغت و زیبایی کلام در بخشهای مختلف آن تفاوتی مشاهده نمیشود. از این جا معلوم میشود که قرآن، کلام خداست که تغیّر و تکامل در وجود و افعالش راه ندارد.
دوم: وجود مطالب متنافی و متناقض تألیفهای بشری است. اگر یک مؤلف درس نخوانده در مدت 23 سال به دیگران املا کند و در مورد موضوع و عنوانهای متنوع باشد، مطالب کلی و جزئی چنین کتابی بدون شک بی تنافی و تناقض نخواهد بود.
ممکن است مؤلف در یک زمان مطلبی را بنویسد و در زمان دیگر در اثر تغییر عقیده یا فراموشی یا غفلت، مطلب دیگری را بر خلاف آن بگوید.
علاوه بر آن ممکن است نویسنده دیگری بعد از وی مطالب او را نقد کرده و با استدلال جدید مورد نقض قرار دهد. موارد فراوانی اتفاق افتاده است که نویسندههای متقدم مطالبی را با استدلال محکم نوشتهاند ولی با مرور زمان مؤلفین دیگر با استدلال دیگر آن مطالب را رد کردهاند.
به شهادت تاریخ، حضرت محمد صلی الله علیه و آله درس نخوانده بود.[10] در قرآن نیز به عنوان پیامبر امّی معرفی شده است.[11] مجموع آیات و سورههای قرآن در مدت 23 سال در موارد مختلف و به طور پراکنده بر آن حضرت نازل شد.
آن حضرت آیات قرآن را خودش نمینوشت بلکه بر دیگران املا میکرد.
هیچ گاه در این باره پیامبر اسلام در گفتههای سابق خود تجدید نمیکرد. با همه اینها کوچکترین اختلاف، تناقض و ناهماهنگی در میان آیات قرآن مشاهده نمیشود.
موردی در احکام و قوانین اجتماعی، حقوقی و عبادی قرآن پیدا نمیشود که با مبانی اعتقادی و اخلاقی آن کتاب آسمانی ناهماهنگ باشد. در مسائل اخلاقی چیزی پیدا نمیشود که با مبانی اعتقادی تنافی داشته باشد. در داستانهای قرآن و سرگذشت پیامبران و امتهای گذشته چیزی پیدا نمیشود که بر خلاف مبانی اعتقادی یا اخلاقی باشد. در مسائل طبیعی چیزی گفته نشده که بر خلاف مبانی فکری باشد. در مسائل مربوط به معاد و ثواب و کیفرهای اخروی چیزی نیست که با عدالت و صفات کمال و جمال الهی ناسازگار باشد. در مسائل مربوط به نبوت عامه و خاصه مطلبی گفته نشده که با اصول خداشناسی ناسازگار باشد.
بنابراین گرچه در قرآن درباره موضوعات و مسائل متعدد و متنوعی صحبت شده، اما همه آنها منسجم و هماهنگ هستند و کوچکترین ناسازگاری در میان آنها وجود ندارد. لذا نمیتواند کلام آدمی باشد. بلکه کلامی الهی است که با وحی بر قلب مبارک پیامبر گرامی اسلام نازل گشته است و دیگران نیز از آوردن چنین کتابی عاجزند.
خبرهای غیبی
قرآن کریم از وقوع برخی حوادث در آینده خبر داده که اتفاق افتاده است که خود یکی از معجزات محسوب میشود، زیرا حصول چنین علمی از راه عادی امکانپذیر نیست. در ذیل به نمونهای از خبرهای غیبی قرآن اشاره میکنیم:
قرآن میگوید: رومیان در این سرزمین نزدیک شکست خوردند و پس از آن در فاصله کمتر از ده سال غلبه خواهند کرد. ابتدا و سرانجام کار دست خداست. در آن روز مؤمنان از نصرت خدا خشنود خواهند شد خدا هر که را بخواهد یاری میکند و او قدرتمند و مهربان است. وعدهای است از خدا و او در وعدههایش تخلف ندارد، ولی اکثر مردم نمیدانند.[12]
از آیه مذکور استفاده میشود که در صدر اسلام، شکست سختی بر سپاهیان روم وارد شده بود. این حادثه در مکانی نزدیک سرزمین حجاز رخ داده و معلوم میشود که عربهای جزیرةالعرب، مخصوصاً تازه مسلمانان، از حادثه شکست رومیان بسیار نگران و اندوهگین بودهاند. در چنین زمانی آیه بالا نازل شد و به مسلمانان بشارت داد که بعد از این شکست، در مدتی کمتر از ده سال، سپاهیان روم بر دشمنان خود پیروز میشوند و مؤمنان از نصرت الهی شادمان میگردند.
پیشگویی قرآن درست درآمد و در همان تاریخ، رومیان، که اهل کتاب بودند، بر فارسها غلبه نمودند، مؤمنان نیز از این پیروزی شادمان گشتند.
برای آشنایی بیشتر با این حادثه مهم تاریخ لازم است به اوضاع سیاسی و نظامی دو امپراتوری نیرومند آن زمان (روم و ایران) و تصادماتی که داشتهاند، اشاره کوتاه بشود:
قبل از ظهور اسلام، دو امپراتور بزرگ و نیرومندی در آسیا و در همسایگی عربستان قدرتنمایی میکردند: یکی ایران که بر سرزمین وسیعی، که بسیار بزرگتر از ایران کنونی بود، حکومت میکرد. دیگری روم بود که دایره حکومتش تا سرزمین مصر و شامات ادامه داشت.
این دو امپراتور قدرتمند، همواره در حال کشورگشایی و سلطهجویی بوده و با هم رقابت و جنگ میکردند. هرگاه یکی از آنها رقیب خود را ضعیف میدید، بر او حمله میکرد و بخشی از سرزمینش را تصرف و اموال اهالی را تاراج مینمود. بعد از چندی که رقیب مغلوب ضعفهای گذشته را جبران میکرد بر دیگری میتاخت و سرزمینهای تصرف شده را در اختیار خود قرار میداد. این جنگ و سلطهجویی همواره در میان این دو رقیب قدرتمند و تجاوزگر ادامه داشت.
عربهای سرزمینهای مجاور نیز از تجاوزها و سلطهگریهای این دو ابرقدرت در امان نبودند. پایتخت پادشاهان خاندان لخم در شهر حیره (نزدیک کوفه) بود که تحت حمایت پادشاهان ساسانی بود که سالها بر مردم حکومت میکردند. سلطنت آنان تقریباً تا سال 602 میلادی ادامه داشت. در آن زمان خسروپرویز تصمیم گرفت که به سلطنت آنان پایان داده و سرزمینشان را جزء کشور خود قرار دهد.[13] هنگامی که یکی از پادشاهان ساسانی خبردار شد که پادشاه حمیر قصد استقلال دارد و میخواهد از زیر سلطه ساسانیها خارج گردد سپاه مجهزی را در سال 598. م به جنوب عربستان فرستاد و بعد از نبرد سنگینی بر آنان غلبه کرد و جنوب عربستان را به صورت یکی از ولایتهای کشور ساسانی درآورد.[14] از سوی دیگر دولتهای رومی بیزانس نیز به جنوب عربستان عنایت داشته و در مقابل رقیبان خود، از آن سرزمین حمایت میکردند، زیرا جمعی از هم کیشان مسیحی آنان در آن جا سکونت داشتند.
از این جا بود که مردم عربستان در برابر پیروزی یا شکست هر یک از این دو رقیب تجاوزگر کاملًا حساس بودند. هرگاه ساسانیان در جایی به پیروزی میرسیدند مسیحیان عربستان اندوهگین و مشرکان شادمان میگشتند، چون ایرانیان را همکیش خود میدانستند و هر دو مجوسی و آتش پرست بودند.
لذا پیروزی آنان را پیروزی خود حساب میکردند.
بر عکس، هرگاه امپراتوری روم پیروز میشد مسیحیان عربستان شادمان میشدند، ولی مشرکان عربستان غمگین میگشتند، زیرا احساس خطر میکردند. حال اصل مطلب را بیان میکنیم:
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در سال 610 میلادی در مکه به رسالت مبعوث شد.
سالهای 602 تا 610 میلادی برای امپراتوری بیزانس سالهای بدی بود، زیرا در اثر شورش عمومی و هرج و مرج داخلی، کاملًا ضعیف شده بودند. در این زمان خسروپرویز، پادشاه ساسانی، به ضعف امپراطوری روم پی برد. لذا از فرصت استفاده کرد و بر رقیب خود یورش برد و ضربه سختی بر آنان وارد ساخت. این حملهها از سال 610 شروع شد و تا سال 619 ادامه داشت.
سپاهیان نیرومند ساسانی، در این حملات پی در پی، در چندین جبهه به پیروزیهای درخشانی دست یافتند.
در سالهای 605 تا 613 میلادی شهرهایی از جمله: دارا، آمد، ادسا، نصیراپولیس، حلب، آپایا و دمشق به تصرف ساسانیان درآمد.
خسروپرویز که از پیروزیهای چشم گیر خود مغرور شده بود، علیه مسیحیان اعلام جهاد کرد. گروه کثیری از یهودیان نیز به ارتش او پیوستند. در سال 614 به اورشلیم حمله کرد و حدود نود هزار مسیحی را کشت و شهر را غارت نمود. کلیساهای متعددی از جمله کلیسای قیامت را آتش زد. در این حادثه صلیب اصلی و محبوبترین یادگار مسیحیان به ایران آورده شد.
پرویز به هراکلیوس امپراتور روم، نوشت:
از خسروپرویز، بزرگترین خدایان و مالک تمام زمین، به هراکلیوس، بنده بی مقدار و بی شعور خود، تو میگویی که بر خدای خود اعتماد داری، پس چرا اورشلیم را از دست من نجات نداد؟
خسرو در سال 616 سپاه بزرگ و مجهزی را به اسکندریه فرستاد و در سال 619 میلادی بر کشور مصر تسلط یافت. سپاه دیگری به سمت آسیای صغیر روانه کرد و در سال 617 خالکدون را تصرف نمود.[15]
پیروزیهای سریع و گسترده سپاهیان ساسانی در جبهههای مختلف واقعاً چشمگیر بود. کم کم خبر این پیروزیها به گوش مردم عربستان، که در جوار آنان میزیستند، رسید. عکسالعمل مردم عربستان در برابر این خبرها دوگونه بود: مشرکان از این پیروزیها شادمان، میشدند، زیرا پیروزی آنان را پیروزی جناح ضد توحید حساب میکردند. امّا مسیحیان از این پیروزیها غمگین میشدند و امنیت خود را در خطر میدیدند. مسلمانان صدر اسلام که جمعی اندک بودند. و مورد آزار و شکنجه مشرکان قرار میگرفتند از پیروزیهای سریع و چشمگیر امپراتوری تجاوزگر ساسانیان شدیداً نگران بودند. به علاوه، از آن بیم داشتند که سرزمین عربستان نیز مورد تجاوز آنان قرار گیرد، زیرا سپاه دشمن تا «اذرعات» که نزدیکترین مکان به سرزمین عربستان بود و در قرآن به «ادنى الارض» تعبیر شده، رسیده بود و کاملًا احساس خطر میشد.
حال در این موقعیت حساس آیه مذکور نازل شد و به مسلمانان بشارت داد که در زمانی کمتر از ده سال، سپاهیان روم بر سپاهیان فارس غلبه خواهد کرد و مؤمنان از نصرتهای الهی شادمان خواهند شد.
ابن اثیر مینویسد: مراد از «ادنى الارض» اذرعات است، چون آن جا نزدیکترین بخش سرزمین روم، به سرزمین عربها است و رومیان در برخی جنگها تا آن جا عقب نشینی کرده بودند. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و مسلمانان، از پیروزی فارسها بر رومیان اندوهگین بودند، چون رومیان اهل کتاب بودند و کافران از این پیروزی شادمان میشدند و مجوسیان را مانند خودشان میدانستند. وقتی این آیات نازل شد ابوبکر با ابی بن خلف در این موضوع به یکصد شتر شرطبندی کردند. البته در آن زمان شرطبندی حرام نبود.[16]
مسلمانان به وعده مهم الهی امیدوار شدند و در انتظار تحقق آن روزشماری میکردند. سرانجام وعده خدا تحقق یافت و رومیان بر فارسیان غلبه کردند.
در تاریخ آمده است که هراکلیوس (هرقل اول) امپراتور روم از شکستی که به وسیله سپاهیان فارس بر سپاهیانش وارد گشت شدیداً ناراحت شد و در صدد برآمد که ضعف سپاه را ترمیم کند و مقدمات یورش سختی را فراهم سازد و سرزمینهای از دست داده را از دشمن پس بگیرد. بدین منظور اصلاحات و اقداماتی را به عمل آورد و سپاهیان خود را برای یک حمله شدید و گستردهای آماده ساخت. در سال 622 میلادی سپاه نیرومند دریایی خود را، از طریق دریای سیاه به ارمنستان فرستاد و سپاه ایران را از پشت سر مورد حمله شدیدی قرار داد. در سال بعد به آذربایجان رخنه کرد و زادگاه زردشت را ویران ساخت و آتش مقدس جاودان را خاموش نمود. صلیب مقدس را از فارسیان بازپس گرفت و به بیتالمقدس بازگردانید.[17]
شکست رومیان در اذرعات (ادنی الارض) در سال 613 به وقوع پیوسته و حمله سهمگین رومیان علیه فارسیان، در سال 622 صورت گرفت و به پیروزی رسید، یعنی حدود نه سال بعد از شکست آنان، که در قرآن کریم به عبارت «فِى بِضْعِ سِنِینَ» آمده است پیروز شدند. بنابراین پیشگویی قرآن که فرمود: پیروزی دوم رومیان در مدتی کمتر از ده سال بعد از شکست به وقوع خواهد پیوست، درست درآمد. در آن زمان مسیحیان و مسلمانان از پیروزی مجدد سپاه روم بر سپاه فارس شادمان شدند.
تحقق یافتن این وعده الهی یک از شواهد معجزه بودن قرآن محسوب میشود.[18][19]
[1]. اسراء( 17) آیه 88:« قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنْسُ وَالجِنُّ عَلى أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذا القُرآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً».
[2]. هود( 11) آیه 13- 14:« أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ* فَإِنْ لَمْ یَسْتَجِیبُوا لَکُمْ فَاعْلَمُوا أَ نَّما أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ وَأَنْ لا إِلهَ إِلّا هُوَ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ».
[3]. بقره( 2) آیه 23- 24:« وَ إِنْ کُنتُمْ فِى رَیْبٍ مِمّا نَزّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثلِهِ وَادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ* فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النّارَ الَّتِى وَقُودُها النّاسُ وَالْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرِینَ».
[4]. البدایه والنهایه، ج 3، ص 78.
[5]. همان، ص 80.
[6]. همان، ص 82.
[7]. همان.
[8]. اسدالغابه، ج 3، ص 54.
[9]. نساء( 4) آیه 82:« أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ القُرآنَ وَلَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً».
[10]. عنکبوت( 29) آیه 48:« وَما کُنْتَ تَتْلُوآ مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتابٍ وَلا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذاًالْارْتابَ المُبْطِلُونَ».
[11]. اعراف( 7) آیه 157:« الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِىَّ الْأُمِّىَّ الَّذِى یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِى التَّوْراةِوَالْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالمَعْرُوفِ وَیَنْهاهُمْ عَنِ المُنْکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الخَبائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلالَ الَّتِى کانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِى أُنزِلَ مَعَهُ اولئِک هُمُ المُفْلِحُونَ».
[12]. روم( 30) آیات 1- 6:« الم* غُلِبَتِ الرُّومُ* فِى أَدْنَى الأَرْضِ وَهُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ* فِىبِضْعِ سِنِینَ لِلَّهِ الأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ وَیَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ المُؤْمِنُونَ* بِنَصْرِ اللَّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشاءُوَهُوَ العَزِیزُ الرَّحِیمُ* وَعْدَ اللَّهِ لا یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ».
[13]. تاریخ ایران از سلوکیان تا فروپاشى دولت ساسانى، ج 3، ص 263.
[14]. همان، ص 256.
[15]. ویل دورانت، تاریخ تمدن، بخش اول، ج 4، ص 181؛ تاریخ ایران از سلوکیان تا فروپاشى دولت ساسانى، ج 3، ص 264- 265.
[16]. الکامل فى التاریخ، ج 1، ص 479.
[17]. تاریخ ایران از سلوکیان تا فروپاشى دولت ساسانى، ج 3، ص 266؛ تاریخ ویل دورانت، بخش اول، ج 4، ص 182.
[18]. مورخان اسلام مانند طبرى و ابن اثیر و ابوالفدا و دیگران و همچنین مفسران قرآن، در این جهت اتفاق دارند که سرانجام وعده قرآن کریم تحقق یافت و سپاه روم، بعد از شکست سابق، بر سپاه فارسیان غلبه کرد. و فاصله میان این شکست و پیروزى کمتر از ده سال بوده است. لیکن متأسفانه تاریخ دقیق زمان شکست و زمان پیروزى معین نشده است. در منابع اسلامى چنین آمده که پیروزى رومیان در زمان جنگ بدر( سال دوم هجرى) یا زمان جنگ حدیبیه( ششم هجرى) بوده است. لیکن این دو احتمال با پیش گویى قرآن درست درنمىآید، زیرا شکست آنان در تاریخ( 613 میلادى) یعنى سال سوم بعثت بوده است که با زمان جنگ بدر سیزده سال و با زمان جنگ حدیبیه شانزده سال فاصله داشته است. در صورتى که پیشگویى قرآن این است که پیروزى رومیان بعد از کمتر از ده سال( بضع سنین) تحقق مىیابد. بنابراین هیچ یک از این دو تاریخ با پیشگویى قرآن تطبیق ندارد. اما با آنچه در کتب تاریخ ایران باستان آمده کاملًا قابل تطبیق است. و باید پیروزى رومیان را تقریباً در سال سیزدهم از بعثت بدانیم.
[19] امینى، ابراهیم، پیامبرى و پیامبر اسلام، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: سوم، 1386.