بزرگترین مشکل ما
بزرگترین مشکل ما اینست که به علم اصالت میدهیم و آن را بجای عمل میپنداریم. چون عالم دینی هستیم و سروکارمان با امور دینی است همه را در خودمان تجسمیافته میانگاریم.
چون از خودسازی و تزکیه و تهذیب نفس سخن میگوییم و اخلاق نیک و بد را تشریح میکنیم و درس اخلاق میخوانیم یا میگوییم و یا کتاب اخلاق مینویسیم، خودمان را تهذیبشده و واجد مکارم اخلاق میپنداریم.
چون از دروغ و غیبت و سخنچینی و تندخویی و حسد و بداخلاقی و ستمکاری و خلف وعده و تکبر و خودخواهی و هواپرستی، و دیگر صفات زشت مذمت میکنیم، خودمان را پاک و منزه مفروض میداریم.
چون درس عرفان میخوانیم و میگوییم و مقامات سیروسلوک نفسانی را تشریح میکنیم، از مقام رضا و توکل و ذکر و انس و کشف و شهود و فناء، سخن میگوییم و الفاظ جبروت و ملکوت و ناسوت را بر زبان جاری میسازیم و شرح حال عارفان را بازگو میکنیم، خودمان را از عرفا و سالکین الی اللّه محسوب میداریم. خود را با مفاهیم عرفان سرگرم میسازیم و این سرگرمی را عرفان عملی میپنداریم.
در منبرها و خطابهها و سخنرانیها مردم را پندواندرز میدهیم، به اخلاق نیک و عمل صالح دعوت میکنیم، از ارتکاب گناه و اخلاق زشت برحذر میداریم، و فکر میکنیم که با گفتن پندواندرز و ایراد سخنرانی، خودمان در زمره نیکان و صالحان و پرهیزکاران قرار میگیریم.
سرگرم خواندن فقه و اصول و استنباط احکام الهی و تعیین وظیفه مقلدین و حاشیه زدن بر رسالهها و تخمیس اموال مردم و تقسیم آن در بین طلاب و شاگردان هستیم، اما ممکن است از ضرورت خودسازی و تزکیه و تهذیب و پرورش و تکمیل نفس و انجام وظائف و تکالیف شخصی به کلی غافل باشیم. وظائف مقلدین را تعیین کنیم، لیکن چنان اسیر هوی و هوس و مردمداری و حب جاه و مقام باشیم که اشتغالات شبانهروزی خودمان را بهترین طریق سیروسلوک الی اللّه محسوب بداریم و فکر شناخت وظیفه شخصی و عمل به آن هیچگاه در مغز ما خطور نکند.
در این حال، اظهار ارادتها، دستبوسیها، تبرکجوئیها، التماس دعا گفتنها، انتظار شفاعتها و نذر و نیازهای مردم، بیشتر ما را از خودمان و ضرورت خودسازی و تزکیه و تهذیب نفس غافل میگرداند.
باز هم تکرار میکنم مشکل اساسی ما این است که علم را به جای عمل میگیریم، در صورتیکه علم، عمل نیست. علم تنها ما را رستگار نمیکند، بلکه عمل لازم داریم.
مثل عالم بدون عمل مثل بیماری است که از علم پزشکی کاملا آگاه باشد، بیماریها را خوب بشناسد، خواص داروها و طریق پیشگیری و معالجه امراض را خوب بداند، علم پزشکی را برای دانشجویان تدریس کند، کتاب بنویسد، بیماران را ویزیت کند و نسخه بنویسد، ولی از بیماری خودش بهکلی غافل باشد و در صدد علاج برنیاید. معلوم است که سرنوشت چنین پزشک بیماری جز شدت یافتن و مزمن شدن بیماری و در نهایت مرگ، چیزی نخواهد بود.
اگر دهها هزار بیمار را معالجه کند و صدها دانشجو را پرورش دهد و دهها کتاب هم بنویسد، هیچکدام اینها از تشدید بیماری و تعجیل در مرگ او جلوگیری نخواهد کرد.
وضع ما اهل علم نیز همینطور است، اگر صدها و هزارها سخنرانی دینی و درس اخلاق داشته باشیم، صدها طلبه از درس فقه و اصول و فلسفه و عرفان و تفسیر و اخلاق ما بهرهمند شوند و هزاران نفر از رساله عملیه ما استفاده نمایند، در صورتیکه اهل عمل نباشیم و به تهذیب و تزکیه و تحلیه نفس خودمان نپردازیم، به سعادت و کمال و حیات جاویدان آخرت نخواهیم رسید.
البته اهل علم اگر اهل عمل هم باشند و تعلیم و تعلمشان را به قصد قربت انجام دهند، مقام و موقعیت ممتازی دارند و نزد خدا ارزش والایی خواهند داشت.
بنابراین اگر به آنچه میگوییم ایمان داریم و واقعا طالب سعادت و کمال هستیم باید به نفس خودمان مراجعه کنیم و همانند یک کارشناس امین و یک قاضی باانصاف، صفات نفسانی و اعمال و گفتارمان را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دهیم، اگر کاملا مطابق دستورات شرع بود از این توفیق بزرگ الهی قدردانی کنیم و به راه خویش ادامه دهیم. اما اگر صفات نفسانی و اعمال و گفتارمان برطبق موازین اسلامی نبود، در صدد اصلاح خود برآییم و با استفاده از علومی که داریم به خودسازی و تزکیه و تصفیه و تکمیل نفس خودمان بپردازیم. اول خودمان را بسازیم و اصلاح کنیم، سپس به ارشاد و هدایت مردم مشغول گردیم. خواندنها و گفتنها و نوشتنها و تفکرات و مطالعهها را مقدمه عمل و در طریق تکمیل نفس قرار دهیم، نه در طریق کسب جاه و مقام و نیل به امور پست و فانی دنیا.
اکنون نفس خودم و سایر برادران اهل علم را مورد خطاب قرار داده سؤال میکنم:
آیا تاکنون به فکر خودسازی و تزکیه و تکمیل نفس خودمان بودهایم؟
آیا درس و بحث و گفتنها و نوشتنها و سایر امور دینی را خالصا للّه انجام میدهیم؟
آیا بر نفس خودمان تسلط یافتهایم یا او بر ما تسلط دارد؟
آیا نفسمان را از رذائل اخلاق پاکسازی کردهایم؟
آیا نفس ما از دروغ، غیبت، حسد، تهمت، تکبر، غضب، تندخویی، بخل، خود بزرگبینی، خودخواهی، علاقه به مال و جاه و مقام، غرور، حیله و تزویر، ریاء، نفاق، کینهتوزی و سایر صفات زشت پاکسازی شده است؟
آیا عدالت اسلامی و حقوق افراد را کاملا رعایت میکنیم؟
آیا در صرف بیت المال و سهم امام، عدل اسلامی و تساوی را منظور میداریم؟
آیا اگر دستمان به مقام و منصبی رسید، از آن مقام به نفع خودمان و خویشان و دوستانمان سوءاستفاده نمیکنیم؟
آیا زندگی ما که از عدل اسلامی و زندگی ساده پیامبر اکرم و امیر المؤمنین سخن
میگوییم شباهتی به زندگی آنان دارد؟
آیا تاکنون به فکر افتادهایم که نمازمان را با حضور قلب بخوانیم؟
آیا به تهجد و نماز شب و نوافل تقیّد داریم؟
آیا به ذکر و دعا علاقه داریم؟
آیا در حال ذکر و دعا و نماز به خدا توجه داریم.
آیا با خانواده و خویشان و همسایگانمان رفتار اسلامی داریم؟
آیا احسان و عدالت را رعایت میکنیم؟
آیا نسبت به زندگی مساکین و مستمندان و درماندگان، آنطور که باید، عنایت داریم؟
آیا حاضریم مقداری از تجملات زندگی خودمان بکاهیم و به آنان کمک کنیم یا فقط مردم را به احسان و نیکوکاری و مواسات دعوت میکنیم؟
آیا اگر کسی ما را پندواندرز داد یا انتقاد نمود، حاضریم بدون رنجش به تذکراتش گوش دهیم و اگر درست بود بپذیریم، یا ناراحت میشویم و با تندی در صدد دفاع برمیآییم؟
آیا حق را میپذیریم گرچه به ضرر خودمان و بستگانمان باشد؟
و بهطور کلی:
آیا به آنچه خواندهایم و میدانیم و میگوییم و مینویسیم عمل میکنیم یا نه؟
اگر جواب شما مثبت باشد، از علماء ربانی هستید که آن همه آیات و احادیث در تعریف و تمجید ایشان آمده است. آنان که از امناء رسل و ورثه انبیاء هستند و خدا دربارهشان میفرماید: یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ.[67]
و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: فقیه واحد اشدّ علی ابلیس من الف عابد[68].
و فرمود: من یرد اللّه به خیرا یفقهه فی الدین[69].
و علی علیه السّلام فرمود: الشاخص فی طلب العلم کالمجاهد فی سبیل اللّه[70].
و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: من احبّ ان ینظر الی عتقاء اللّه من النار فلینظر
الی المتعلمین فو الذی نفسی بیده ما من متعلم یختلف الی باب العالم الّا کتب اللّه له بکل قدم عبادة سنة و بنی اللّه له بکلّ قدم مدینة فی الجنة و یمشی علی الارض و هی تستغفر له و یمسی و یصبح مغفورا له و شهدت الملائکة انّهم عتقاء اللّه من النار[71].
و فرمود: من جائه الموت و هو یطلب العلم لیحیی به الاسلام کان بینه و بین الانبیاء درجة واحدة فی الجنة[72].
و فرمود: ثلاثة یشفعون الی اللّه یوم القیامة فیشفّعهم: الانبیاء، ثم العلماء ثم الشهداء[73].
و حضرت صادق علیه السّلام فرمود: اذا کان یوم القیامة جمع اللّه عزّ و جلّ الناس فی صعید واحد و وضعت الموازین فتوزن دماء الشهداء مع مداد العلماء فیرجح مداد العلماء علی دماء الشهداء[74].
و امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: المؤمن العالم اعظم اجرا من الصائم القائم الغازی فی سبیل اللّه و اذا مات ثلم فی الاسلام ثلمة لا یسدّها شیء الی یوم القیامة[75].
و رسول خدا فرمود: رحم اللّه خلفائی. فقیل: یا رسول اللّه من خلفائک؟ قال: الذین یحیون سنّتی و یعلّمونها عباد اللّه[76].
اما اگر جوابمان منفی است باید در صدد اصلاح نفس خودمان برآییم، که تشخیص این حقیقت نیز بسیار دشوار است، زیرا نفس اماره با صدها حیله و تزویر ما را فریب میدهد و از شناخت واقعیت بازمیدارد.
ممکن است آنچنان ما را به درس و بحث و ایراد سخنرانی و تألیف و تصنیف و مردمداری و انجام کارهای زندگی مشغول بدارد که فرصت آن را نداشته باشیم تا به امور نفسانی خودمان برسیم.
ممکن است علم را به جای عمل برایمان جلوه دهد و بگوید: چون عالم هستید و به دین خدمت میکنید، گناهان شما آمرزیده میشود و نیاز چندانی به عمل صالح ندارید.
ممکن است بگوید: شما حجة الاسلام هستید، خطیب توانا و واعظ محترم هستید، استاد گرامی هستید، امام جمعه محترم هستید، مؤلف دانشمند هستید، فقیه و مجتهد هستید و خدمات شما به اسلام و مسلمین خیلی زیاد است. با تبلیغات و
ارشادات شما مردم به بهشت میروند و از دوزخ نجات مییابند و مردم به شما ارادت و امید شفاعت دارند و شما مداح و مرثیهخوان اهل بیت هستید، بنابراین اگر هم گناهکار باشید گناهانتان آمرزیده میشود و جایگاه شما در اعلی درجات بهشت خواهد بود.
مگر امام حسین علیه السّلام اجازه میدهد که ذاکر و مرثیهخوانش به جهنم برود؟!
نفس اماره و شیطان با این قبیل تسویلات ما را فریب میدهند و از خودسازی و تزکیه و تهذیب نفس و عمل صالح بازمیدارند، لیکن باید هوشیار و مواظب باشیم و با فریبکاریهای نفس، قاطعانه برخورد کنیم.
اولا نیت و قصدمان را دقیقا مورد توجه و تحلیل قرار دهیم، خوب بیندیشیم که کارهای علمی و خدمات دینی را برای خدا انجام میدهیم یا به منظور کسب جاه و مقام و شهرت و جلب توجه مردم و تهیه پول و امرارمعاش؟ اگر بقصد تحصیل دنیا باشد برای آخرتمان سودی نخواهد داشت و بیجهت نباید به آنها مغرور شویم. اما اگر قصد اخلاص داریم گرچه خود اینها از بهترین عبادتها محسوب میشوند و میتوانند ما را در مسیر سعادت و تکامل قرار دهند، لیکن جای سایر عبادتها را نمیگیرند و ما را از ضرورت تزکیه و تهذیب نفس بینیاز نمیگردانند.
ثانیا توجه داشته باشیم که خوشبینی و اظهار ارادت مردم و ملقب شدن به دانشمند محترم، حجة الاسلام و دیگر القاب، در سعادت و کمال اخروی ما تأثیری ندارد اگر با اخلاق و اعمالمان حجة الاسلام باشیم برایمان مفید است، نه با علم فقط.
ثالثا به این نکته توجه داشته باشیم که ممکن است در اثر درسها، و سخنرانیها و نوشتهها و منبرها و مداحیها و مرثیهخوانیهای ما، صدها و هزارها نفر هدایت یابند و به سعادت و کمال نائل گردند، لیکن سعادت و کمال آنان مستلزم نجات و رستگاری ما نخواهد بود. ما به آنان گفتهایم و عمل کردهاند تا به سعادت و کمال رسیدهاند، اگر خودمان اهل عمل نباشیم ارشاد و هدایت آنان برایمان سودی نخواهد داشت. وقتی در قیامت مشاهده کنیم که مردم از گفتار ما استفاده کرده و در اثر عمل، به مقامات عالی نائل گشتهاند ولی خودمان محروم هستیم، در حسرت و ندامت و خجالت خواهیم بود.
البته ما منکر نیستیم که اشتغالات علمی و خدمات روحانی و ارشاد و هدایت مردم، خود از بهترین عبادتها محسوب میشود و در صورتیکه با قصد قربت انجام بگیرد میتواند در مسیر تکامل و تقرب واقع شود، لیکن نه پاسخگوی گناهان و رذائل اخلاقی است و نه وظائف و تکالیف را ساقط میسازد.
بنابراین، اهل علم نیز مانند دیگران، برای نجات از هلاکت و نیل به سعادت و کمال، نیاز به تقوا و تزکیه و تهذیب نفس و جدیت در عبادت و عمل صالح دارند، لیکن بزرگترین مشکل ما غرور علمی و قدرت توجیهگری است. علم و دانش که باید باعث تنبّه و بیداری و خوف و خشیت باشد و انسان را به کوشش و جدیت در عمل وادار کند، متأسفانه گاهی موجب غرور و جهالت میشود و وسیله توجیهگری و بهانهجویی و عذر تراشی میگردد. شیطانی که در کمین ما نشسته از سایر شیاطین حیلهگرتر و مکارتر است. در راه اغواگری حتی از موقعیت دینی و علمی ما نیز استفاده میکند و از طریق بهترین کارها که باید ما را به بهشت هدایت کند به دوزخ میفرستد.
ما گناهان و اخلاق رذیله را خوب میشناسیم و از کیفر و تبعات آنها کاملا آگاهیم، لیکن در اثر توجیهات و عذرتراشیهای غلط مغرور شدهایم. ممکن است دروغ بگوییم، غیبت بکنیم، تهمت بزنیم، حیثیت و آبروی افراد را ببریم، خلفوعده بکنیم، حقوق افراد را تضییع نماییم، خانوادهمان را اذیت کنیم، برطبق دلخواه و برای حفظ شخصیت خودمان، بیت المال را به مصرف برسانیم، تکبر داشته باشیم، وظائف فردی و اجتماعی را انجام ندهیم، بدون اینکه مسؤولیتی را بپذیریم و به اسلام خدمت کنیم تا آخر عمر از سهم امام ارتزاق نماییم، لیکن بوسیله قدرت علمی همه را تأویل و توجیه و تجویز کنیم و بدین وسیله وجدانمان را قانع سازیم. ولی باید بدانیم که این تأویلات و توجیهات و عذرتراشیها از نیرنگهای شیطان و نفس اماره است و در قیامت پاسخگوی زشتی اعمال ما نخواهد شد. ممکن است با این عذرتراشیها وجدانمان را قانع سازیم، لیکن در قیامت پاسخ خدا را چگونه خواهیم داد؟!.
پروردگارا همه ما را از وسائس شیطان و نفس اماره نجات بده و در پیمودن صراط مستقیم تکامل و سیروسلوک الی اللّه هدایت فرما.
آمین رب العالمین.
امینى، ابراهیم، خودسازى (تزکیه و تهذیب نفس)، 1جلد، شفق - قم، چاپ: هشتم.
[67]- مجادلة/ 11.
[68]- بحار/ ج 1 ص 177.
[69]- بحار/ ج 1 ص 177.
[70]- بحار/ ج 1 ص 179.
[71]- بحار/ ج 1 ص 184.
[72]- بحار/ ج 1 ص 184.
[73]- بحار/ ج 2 ص 15.
[74]- بحار/ ج 2 ص 14.
[75]- بحار/ ج 2 ص 17.
[76]- بحار/ ج 2 ص 25.