دربارهی بازنگری قانون اساسی
در بازنگری قانون اساسی آیتالله موسوی اردبیلی، رئیس کمیسیون ولایت فقیه و من نایب رئیس بودم. در این رابطه سؤالی پیش آمد که به مشورت با امام نیاز بود. وقت ملاقات خواستیم، گفتند حال امام خوب نیست. گفتیم ضرورت دارد. دو روز قبل از بستری شدن امام بود، ولی بالاخره اجازه دادند. من به اتفاق آقای اردبیلی خدمت امام رسیدیم و عرض کردیم شما در بازنگری قانون اساسی دستور داده اید قید «مرجعیت» از رهبری حذف شود؛ ما هم اطاعت میکنیم ولی شما از نقش مرجعیت تقلید در محبوبیت اجتماعی و نفوذ کلمهی او در مردم به خوبی آگاهید، حداقل اجازه بدهید مرجع تقلید بودن به عنوان یکی از مرجحات رهبری در تدوین قانون اساسی بیاید. امام پس از تأملی کوتاه فرمود: «نه دلیلی بر لزوم مرجعیت در ولیفقیه داریم، نه ذکر آن در قانون اساسی صلاح است. به هنگام انتخاب رهبر امکان دارد طرفداران هر یک از مراجع سر و صدا راه بیندازند که مرجع تقلید ما برای رهبری اولویت دارد. بهتر است کلمهی مرجعیت اصلاً در قانون اساسی نیاید».
عرض کردیم: «شورایی بودن رهبری هم نه دلیل فقهی دارد نه سابقهی تاریخی، و اصولاً نهادهای شورایی در نظام ما هم بازده خوبی نداشته و امکان دارد در شورای رهبری هم با مشکلاتی مواجه گردد، پس اجازه بدهید آن هم از قانون اساسی حذف شود». امام فرمود: «بله آن را هم حذف کنید».
هنگام برخاستن آقای اردبیلی گفت: «آقا! من دیشب شما را در خواب دیدم، عرض کردم مردم در اوایل پیروزی انقلاب، دو دسته بودند: یکدسته واقعاً به انقلاب عقیده داشتند و شدیداً از آن دفاع میکردند. در برابر آنها گروه اقلیتی وجود داشت که ناخالص و مخالف بودند. امّا الآن همه یکدست شده از نظام حمایت میکنند. شما در جواب من فرمودید: «نخیر، الآن هم دو دسته اند». امام در جواب آقای اردبیلی فرمود: «البته خوابی بیش نیست». آقای اردبیلی گفت: «آقا ما عوام خواب را معتبر میدانیم». امام از سخن آقای اردبیلی به گونهای خندید که تاکنون چنین خندهای را از او ندیده بودم.