بخش ششم
مسائلىپیرامون امامت و رهبرىدر اسلام
امامت ، نظام امّت
دین مقدّس اسلام یک نظام کامل همه بعدىاست ، این نظام شامل ابعاد اعتقادى، اخلاقى، عبادى، سیاسى، اجتماعى، اقتصادى، نظامى، فرهنگىاست ، نظام الهىاسلام برنامه جامع و کاملىاست که به زندگىفردىو خانوادگىو اجتماعىامّت نظم مىبخشد و سعادت دنیا و آخرت آنان را در پرتو عمل به دستوراتش تضمین مىکند.دین اسلام براىتمام شئون زندگى انسانها برنامههاىمفید و سعادتبخشىدارد.این دین آسمانىو این نظام الهىزندگىروحانىو اخروىانسان را از حیات جسمانىو دنیوى او جدا نمىداند بلکه آندو را کاملا بهم آمیخته و یکىرا مقدّمه دیگرى مىداند.
احکام و دستورات اسلام فقط مخصوص به عبادات فردىو اخلاقیّات نیست بلکه انواع و اقسام دستورات اجتماعىو نظامىو اقتصادى، سیاسىو فرهنگىدارد ، که احکام جهاد و دفاع ، امر به معروف و نهىاز منکر ، چگونگىروابط داخلىمسلمین ، چگونگىروابط با بیگانگان ، مبارزه با ظلم و ستم ، قضاوت و داورى، حدود و قصاص و تعزیرات از جمله آنهاست و در این باره صدها آیه و هزاران حدیث داریم.
خدا درباره جهاد به پیامبرش چنین فرمان مىدهد:
«اىپیامبر با کفّار و منافقین جهاد کن و بر آنان سخت بگیر»[توبه/ 72]
«براى پیکار با دشمنان هر چه مىتوانید نیرو و اسبهاىآماده جنگىتهیّه کنید.و بدین وسیله دشمنان خدا و دشمنان خودتان را و دیگرانىرا که شما آنها را نمىشناسید و خدا مىشناسد بترسانید.»[انفال/ 60]
و درباره ضرورت حضور گروهىدر جامعه که به امر به معروف و نهىاز منکر پردازند ، مىفرماید:
«از شما گروهىهمواره آماده باشید تا مردم را به کارهاىخیر دعوت کنند و امر به معروف و نهىاز منکر نمایند.»
و درباره روابط مسلمانان با کفّار ، خدا در قرآن چنین دستور مىدهد:
«اىکسانىکه ایمان آوردهاید کفّار را دوست خود نگیرید»
«اى کسانىکه ایمان آوردهاید ، اىمؤمنین ، از غیر خود دوست صمیمىهمراز نگیرید چون آنان از فساد و ایجاد نقص در کار شما کوتاهىنکنند ، آنها مایلند که شما همیشه در رنج و زحمت باشید دشمنىآنان از سخنانشان پیداست و آنچه در دل پنهان دارند بسىبیشتر است ، ما آیات خود را براىشما بخوبىبیان کردیم اگر عقل و اندیشه به کار برید.»
و از این قبیل آیات در قرآن کریم صدها مورد وجود دارد.از وجود این آیات و این دستورها در قرآن کریم که متن اصلىدین اسلام است ، چه در مىیابیم؟با توجّه به این آیات آیا مىتوان گفت که دین اسلام شامل یک سلسله دستورهاىعبادىفردى است و به مسائل اجتماعىو سیاسىهیچ توجّهىندارد؟هرگز نمىتوان چنین گفت.بلکه برعکس با قاطعیّت و یقین باید گفت که اسلام درباره همه ابعاد زندگىمسلمین چه فردى و چه اجتماعىدستورات حیاتبخشىصادر کرده و مسلمین را در یک نظام دقیق و کاملا اجتماعىبه سوىسعادت دنیا و آخرت فرا خوانده است و براىاجراىاین نظام امام و رهبر تعیین فرموده است.چگونه ممکن است خداىمتعال براىزندگىاجتماعىمردم اینهمه دستورات مختلف صادر نماید ولىبراىاجراىآن در متن اجتماع امام و راهبرىمعیّن نفرماید؟در چنین صورتىهمه آن دستورات بیهوده و عبث نخواهد بود؟ چون دستورىکه به اجرا نیاید چه فایدهاىدارد؟بنابراین امامت و رهبرىو اجراى احکام الهىو زمامدارىو سیاست و اداره اجتماع ، عین دین و بلکه روح و حقیقت آن است و مهمترین بخش دین و ضامن حفظ و اجراىقوانین و برنامههاىالهىمىباشد و سیاست بدین معنا عین دین و دین عین سیاست است.
ولایت و رهبرىاجتماع و امّت اسلامىاز اصول همیشگى اسلام ، در هیچ عصرىتعطیل بردار نیست ، مگر ممکن است اجراىاحکام الهى تعطیل شود؟ولایت امّت اسلام مقام الهىاست و خدا انسانهاىوارسته و شایستهاىبراىحفظ و اجراى احکام اسلام در هر زمان به مردم معرّفى مىنماید.در زمان پیامبر ، ولىّ و راهبر امّت اسلام شخص پیامبر بود و او همیشه مسئولیّتهاىاین منصب الهىرا شخصا انجام مىداد.شخص پیامبر اکرم اوّلین ولىّ و حاکم اسلامىبود که قوانین و برنامههاى سیاسىو اجتماعىاسلام را در بین مسلمین به اجرا مىنهاد.از همان آغاز در صدد تأسیس حکومت اسلامىبود.اسباب و مقدّمات تأسیس این حکومت را در مکّه فراهم ساخت ، همانگونه که مىدانید در عقبه با گروهىاز اهل مدینه پیمان بست که از وى حمایت نمایند وقتىکه به مدینه هجرت نمود در بین پیروانش عقد اخوّت منعقد ساخت و رسما حکومت اسلامىرا تأسیس نمود و شخصا اداره امور سیاسىو اجتماعىجامعه نو پدید اسلامىرا در دست گرفت:فرمان دفاع و جهاد صادر مىکرد.فرماندهان سپاه را شخصا معیّن مىفرمود ، فرمانداران و قاضیان را معیّن و منصوب مىنمود.مأمور وصول مالیات و خمس و زکات داشت.خزینهدار و مسئول بیت المال داشت ، براىسران کشورها نامه مىنوشت و سفیر مىفرستاد.در اداره جامعه با مردم مشورت مىکرد ولى تصمیم نهایىبعهده او بود و در این باره خدا به او اختیار کامل و تامّ داده بود. تصمیمهاىاو بر خواستههاىمردم تقدّم داشت چون بر خیر و صلاح مردم آگاه و آگاهتر بود و به این ترتیب به جامعه اسلامىنظم و نظام مىبخشید و مردم را به سوىآزادگىو سعادتمندىدر دنیا و خیر و برخوردارىاز الطاف و نعمتهاىخدا در آخرت رهبرى مىفرمود.این است معناى«ولایت و رهبرى»و خدا این مقام را به پیامبر خود سپرده بود.خداوند در قرآن مىفرماید:
«پیامبر حقّ دارد درباره صلاح شما تصمیم بگیرد و تصمیم او بر خواست شما مقدم است و شما باید از پیامبر خدا اطاعت کنید.»
و باز خدا مىفرماید:«اىمؤمنین از خدا و رسول و از اولیاء امور اطاعت کنید» و به همین جهت بر مسلمین واجب بود که از وىاطاعت نمایند.
احکام و قوانین عبادى، سیاسى، اجتماعى، نظامى، اقتصادى، فرهنگى اسلام کاملا بهم آمیختهاند و نظام واحدىرا تشکیل مىدهند که صراط مستقیم تکامل انسانیت و وسیله سیر و صعود الىاللّه است و رهبرىاین نظام توحیدىبر عهده رسول خدا بود. امّا بعد از رسول خدا مسئولیّت رهبرى بر عهده چه کسىاست؟آیا نیازىبه این رهبرى الهىهست یا نه؟چون احکام و قوانین اسلام دائمىو براىهمیشه معتبر و قابل اجراست ، ناچار بعد از رسول خدا نیز همچنان باید حکومت اسلامىادامه یابد و برقرار باشد ، به همین جهت پیامبر اکرم حضرت علىعلیه السّلام را به مسلمانان معرّفىفرمود که بعد از خودش ولىّ امّت اسلام باشد و آنان را رهبرىکند و در اجتماع پر شکوه غدیر به مسلمانان معرّفىفرمود و اعلام کرد که:
«هر کس ولایت و رهبرىمرا پذیرفته است ولایت و رهبرى علىرا بپذیرد».
و به این ترتیب علىّ بن ابیطالب به امر خدا از سوىپیامبر ولىّ و رهبر و امام مردم شد.حضرت علىنیز امّت اسلام را بدون رهبر الهىرها نکرد بلکه به امر خدا و دستور پیامبر حضرت امام حسن را براىرهبرىبرگزید و به مسلمان معرّفىفرمود و به همین صورت هر امامىرهبر بعد از خودش را به امر خدا و سفارش پیامبر به مردم معرّفىمىفرمود تا نوبت رهبرىبه امام دوازدهم رسید و هنگامىکه او به امر خدا از نظرها غایب شد ، رهبرىو ولایت امّت اسلام را بر عهده«فقیه عادل و آگاه»نهاد.در زمان غیبت امام دوازدهم رهبرىجامعه اسلامىبر عهده فقیه پرهیزگار و متّقىو آگاهى است که به امور سیاسىو اجتماعىمردم و نیازهاىجامعه واقف باشد.چنین فردى احکام اسلام را نگهبانىو در جامعه به اجرا در مىآورد.اگر چنین فردىمسلمین را رهبرىنکند احکام خدا تعطیل مىشود و مىدانیم که احکام خدا هرگز تعطیل پذیر نیست.
پذیرش چنین رهبر بیدار و آگاهىموجب پیروزىو رهایىمسلمانان از ظلم و ستم بیگانگان و ستمگران غارتگر مىگردد.همانگونه که در زمان ما پذیرش مقام رهبرى، مردم ستمدیده ایران را از ظلم و ستم طاغوت نجات بخشید و به یارىخداىبزرگ در سایه همین رهبرىهمه مسلمانان جهان از بند ستم رها خواهند شد. آیهاىاز قرآن کریم
یا آیُّهَا الَّذینَ امَنُوا اَطیعُوا اللَّهَ وَ اَطیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِىالاَمرِ مِنکُم. سوره نساء آیه 59
اىکسانىکه ایمان آوردهاید خدا را اطاعت کنید و رسول خدا و ولىّ امرتان را اطاعت کنید. بیندیشید و پاسخ دهید.
1-آئین مقدّس اسلام چگونه آئینىاست؟آیا فقط شامل احکام و دستورات فردىاست یا هم فردىو هم اجتماعىاست؟نمونههایىبیان کنید.
2-دستور قرآن درباره پیکار با دشمنان اسلام چیست؟
3-رهنمود قرآن درباره روابط مسلمانان با کفّار چیست؟
4-ضامن حفظ دین و نظام اجتماع چیست؟
5-ولایت و رهبرىامّت اسلام چگونه مقامىاست؟این منصب در زمان پیامبر با که بود؟
6-پیامبر در دوره زمامدارىخویش چه کارهایىرا شخصا بر عهده داشت؟
7-خدا درباره«حقّ تصمیمگیرى»پیامبر در قرآن چه مىفرماید؟
8-ولایت امّت اسلام بنا به توصیه پیامبر بعد از شخص پیامبر بر عهده چه کسىقرار گرفت؟
9-ولایت امّت اسلام در زمان غیبت حضرت ولىّ عصر با چه کسىاست؟
اهل بیت پیامبر یا گنجینههاىعلوم نبوّت
سرچشمه معارف و احکام اسلام علم بىپایان پروردگار متعال است و پیامبر گرامى اسلام بوسیله وحىبا این سرچشمه در ارتباط بود و معارف دین را از سوىخدا دریافت مىنمود.او مىباید این معارف بلند و احکام متین الهىرا به مردم ابلاغ کند و بر این کار حدّاکثر سعىو تلاش خویش را بکار مىبرد.امّا ناچار بود با زبان مردم با آنها صحبت کند و به اندازه درک و فهمشان سخن گوید به علاوه مشکلات دیگرىهم در راه ابلاغ و بیان و تبیین معارف و احکام دین وجود داشت:میدانید که پیامبر اسلام از آغاز بعثت تا مدّت سیزده سال در مکّه بود و در این مدّت مسلمین تحت شکنجه و آزار و تعقیب مشرکین بودند.آزادىو فرصت نداشتند ، چگونه مىتوانستند درباره فراگیرى کامل معارف دین و ضبط و یادگیرىدرست و تمام آن وقت صرف کنند؟مدّت سه سال که پیامبر دعوت آشکار و علنىنداشت ، مدّت چهار سال هم که در شعب ابیطالب محصور و زندانىبود.این همه فشار و شکنجه باعث شد که تعدادىاز مسلمین خانه و زندگىو ثروت و سرمایه خویش را رها کنند و به امر پیامبر به کشور حبشه هجرت نمایند.آیا در این مدّت براىمسلمین امکان فراگیرى احکام و معارف دین بطور همه جانبه و کامل وجود داشت؟پیامبر مأمور بود که به اندازه عقل و فهم مردم سخن گوید و چون عدّهاىاز مشرکین جدیدا اسلام را مىپذیرفتند استعداد فهم و تلقّىمعارف والا و بلند دین را نداشتند ، فقط مىتوانستند معارف ساده و ابتدایىدین را بشنوند و بقدر قدرت و در حدّ ضرورت احکام و مراسم دین را یاد بگیرند و عمل کنند.این چنین افرادى رسایىدرک دوره عالىمعارف و فرهنگ اسلام را نداشتند.
باز هم مىدانید که پیامبر اسلام سال سیزدهم بعثت از مکّه به مدینه هجرت کرد ، در این زمان گرچه مسلمین از شکنجه و فشارهاىمشرکین رهایىیافته بودند لیکن مشکلات دیگرىپیش رو داشتند با وضع دشوارتر و سختیهاىسنگینترى روبرو بودند. مدینه شهر نو بنیاد مسلمین مرتّبا هدف هجوم دشمنان اسلام بود و لذا مسلمانان پیوسته در حال آماده باش بسر مىبردند در هر سال چندین جنگ اتّفاق مىافتاد و از یک نبرد هنوز باز نگشته بودند که هجوم دیگرىآغاز مىشد و مسلمانان مجبور بودند که هجوم را دفع و از شهر و ایمان و عقیده خویش با همه جهد و توان دفاع کنند.با اینهمه دیگر فرصت چندانىنبود که به فراگیرىبیشتر معارف و احکام دین بپردازند.
امّا رسول خدا علاوه بر این که در همین فرصتهاىکوتاه بر تعلیم معارف و احکام دین به مسلمین اهتمام مىفرمود ، به آینده مسلمانان نیز مىنگریست ، گنجینههایى از علم خویش را به افراد شایستهاىبه ودیعت سپرد تا در آینده و اعصار آتیه که مسلمانان از فرصت و رشد و درک بالاترىبرخوردار مىشوند از این گنجینههاىعلم و معرفت برخوردار شوند.پیامبر اسلام به امر خدا علاوه بر تبلیغات عمومىکه شخصا انجام مىداد فردىچون علىبن ابیطالب را از زمان کودکىتحت تربیت خویش گرفت و جان پاکش را به مرحلهاىاز رشد و تزکیه رسانید که او هم از سرچشمه علم پروردگار برخوردار شد و جانش چون جان پاک رسول خدا به نور الهىروشن شد.
در زمانىکه علىّ بن ابیطالب کودک خردسالىبود ، مردم مکّه به قحطىو گرانى و سختىدچار شدند.ابو طالب پدر حضرت علىشخصیّت آبرومندىبود ، بعلّت سنگینى مخارج خانوادهاش پیامبر اسلام به اتّفاق عمویش عباس نزد او رفتند و پیشنهاد کردند که هر یک فرزندىاز فرزندان ابو طالب را نزد خود ببرد تا مؤونه زندگىابو طالب سبکتر شود.حضرت ابو طالب موافقت نمود و علىرا به برادر زادهاش محمد سپرد[فصول المهمّه ابن صبّاغ ص 14].
حضرت محمّد علىرا چون فرزند محبوبىدر خانه خویش پرورش داد و نهایت سعىو اهتمام خود را در تعلیم و تربیتش بکار برد و به آداب و اخلاق نیک هدایتش کرد و اسرار دین را براىاو بیان کرد و چشم جانش را به عالم غیب گشود.
حضرت علىخود مىفرماید:«من از کودکىبا رسول خدا بودم و او هر روز درىاز علم به رویم مىگشود و اخلاق نیک و آداب نیک را به من مىنمود و برایم آشکار مىساخت و دستور مىداد که پیوسته از او متابعت کنم»[نهج البلاغه خطبه 187] ، پیامبر به من مىفرمود: «خدا به من سفارش کرده که ترا تربیت نمایم و علوم و معارف دین را بیاموزم و خدا فرموده که جان تو پذیرا و نگهدارنده این معارف است[غایة المرام تألیف بحرانىص 367]» ، «بخدا سوگند هیچ آیهاىبر ، رسول خدا نازل نشد جز این که من میدانم در چه موضوعىو در کجا و درباره چه کسى نازل شده است ، خدا زبانىگویا و قلبىهوشمند به من عطا کرده است[طبقات ج 2 ص 338]».«رسول خدا هزار در راز علم به روى من گشود که از هر درىهزار در دیگر گشوده مىشد ، رسول خدا هزار هزار درب علم را به روىمن گشوده است و بهمین جهت من از گذشته و آینده اطلاع دارم»[ینابیع المودة تألیف سلیمان ابىابراهیم حنفىص 88] و درباره مقام والا و آگاهىتمام و کمال حضرت علىبن ابیطالب همین بس که پیامبر دربارهاش فرموده:«من شهر علم هستم و علىدروازه آنست ، هر کس مىخواهد وارد شهر علم شود ناچار باید از راه و درش وارد گردد.»[مناقب خوارزمىص 40] و مقام علىدر علم و دانش به حدّىرسید که پیامبر با خشنودىتمام به او گفت:«علم و دانش و معارف الهى گوارایت باد اىابو الحسن!که علم را همانند آب گوارایىنوشیدىو سیراب شدى.»[ذخائر العقبىتألیف محبّ الدین طبرىص 78]
علىّ بن ابیطالب با این که با سرچشمه معارف دین آشنا و در ارتباط بود و چشم جانش به عالم غیب گشوده بود در عین حال مأموریت داشت که احادیث و آیاتىکه از پیامبر مىشنود ، دقیقا بنویسد و براىامامان بعد از خود به ودیعت بگذارد.رسول خدا مىفرمود:«یا علىآنچه برایت مىگویم بنویس.
-یا رسول اللّه بیم آن دارىکه فراموش کنم؟
-نه ، بیم فراموشىبر تو ندارم ، زیرا خدا خواسته که ترا حافظ احکام و معارف دین قرار دهد لیکن اینها تنها براىتو نیست بلکه براىامامان بعد از تو نیز هست.براى آنها بنویس.آنگاه رسول خدا به حضرت امام حسن اشاره کرد و فرمود اوّل آنها حسن است.سپس نگاهىبه فرزند خردسالش نمود و فرمود:دوّمین آنها حسین است و بقیّه امامان از اولاد حسین هستند».[ینابیع المودّه ص 22] بدین ترتیب علىبن ابیطالب علیه السّلام به دستور پیامبر علوم و معارف دین را با کمال دقّت ثبت مىکرد تا علاوه بر نور الهىامامت این نوشتارها را هم در اختیار امامان بعد از خود بگذارد.
از این سخنان رسول خدا-که صدها نمونه دیگر نیز دارد-بخوبىاستفاده مىشود که علىّ بن ابیطالب و امامان بعد از او گنجینههاىعلوم و معارف دین اسلام هستند و بهمین جهت پیامبر اسلام در حدیث معتبر ثقلین اهل بیت خود را به عنوان یک مرجع و پناه به مسلمین معرفىنموده تا از علوم و آگاهىو راهنماىو رهبرىآنان استفاده نمایند.
پیامبر فرمود:«من دو چیز گرانقدر در بین شما مىگذارم که تا هنگامىکه به آن دو تمسّک مىجویید هرگز گمراه نمىشوید ، یکىاز آنها از دیگرىبرتر و بزرگتر است:کتاب خدا چونان رشتهاىاست که از آسمان به زمین کشیده شده و دیگرىعترت و اهل بیتم مىباشد این دو تا قیامت و تا آن هنگام که در کنار چشمه کوثر بر من وارد شوند ، از هم جدایىنمىپذیرند ، پس مراقب باشید که چگونه پس از من با آنها رفتار مىکنید»[ذخائر العقبىو کتب بسیار دیگر].
از این حدیث و از سایر سخنان رسول اکرم استفاده مىشود که قرآن و عترت و اهل بیت پیامبر به عنوان مرجع و مایه هدایت و سعادت مردم معرفىشدهاند ، که لازم است مسلمین در طول حیات خویش به آنان مراجعه نمایند و سعادت و پیروزىزندگىدنیا و آخرت خود را در پناه آنان تأمین نمایند و نیز استفاده مىشود که این دو جدایىناپذیرند و پیوسته معتبر و راهگشاى مشکلات فردىو اجتماعىمسلمانان خواهند بود.
امامان دیگر همچون حضرت علىعلیه السّلام با سرچشمه معارف دین آشنا بودند و جان پاکشان با عالم غیب در ارتباط بود و از چشمه نور و فیض الهىبرخوردار بودند و آن چه مىگفتند سخن رسول خدا بود و با فرصت گستردهاىکه داشتند و با آمادگىو رشد بیشتر مسلمانان معارف دین را به آنان مىآموختند و آنان را تربیت مىکردند ، امام صادق علیه السّلام مىفرمود:«سخنىکه من مىگویم ، حدیث من حدیث پدرم است و حدیث پدرم حدیث جدّم ، و حدیث جدّم حدیث امام حسین ، و حدیث امام حسین حدیث امام حسن و حدیث امام حسن حدیث پدرش امیر المؤمنین ، و حدیث امیر المؤمنین حدیث رسول خدا ، و حدیث رسول خدا قول خداىمتعال است»[اصول کافىجلد 1 ص 53].
بدین ترتیب پیامبر اسلام گنجینهاىبزرگ از علم و معارف و احکام دین را براى ارشاد و راهنمایىو رهبرىمسلمین پیش بینىفرمود و هزاران حدیث در رشتههاى مختلف فقه و اخلاق و آداب و معارف و عقاید از آنان به یادگار مانده تا در زمان غیبت هم علماىبزرگوار اسلام از آن گنجینههاىبیکران استفاده کنند و امّت اسلامىرا رهبرىو راهنمایىنمایند.
لازم به یادآورىو تأکید است که معارف بسیار غنىّ و فقه متین و اخلاق و آداب و احکام بسیار گسترده شیعه ، همه از گنجینه سخنان اهل بیت و متون قرآن کریم سرچشمه مىگیرد هر کس از این سرچشمه گوارا بهرهمند شود به سعادت دنیا و آخرت رسد و هر که اعراض کند تشنه کام و خسارت زده دنیا و آخرت شود. سخنىاز پیامبر اکرم(ص)
اِنّىتارِکٌ فیکُمُ الثِقلَینِ کِتابَ اللَّهِ وَ اَهلَ بَیتىلَن یَفتَرِقا حَتَّىیَرِدا عَلَىَ الحَوضَ.
بیندیشید و پاسخ دهید.
1-سرچشمه معارف و احکام اسلام چیست؟و پیامبر با این سرچشمه بلند چگونه در ارتباط است؟
2-پیامبر در چه حدّىبا مردم سخن مىگوید؟
3-مشکلاتىکه در راه ابلاغ و بیان معارف و احکام اسلام در آغاز بعثت وجود داشت ، توضیح دهید.
4-مشکلاتىکه در راه ابلاغ و بیان معارف و احکام اسلام پس از هجرت وجود داشت ، توضیح دهید.
5-پیامبر گرامىعلىّ بن ابیطالب را از چه زمانىتحت تربیت خویش گرفت؟چگونه او را تربیت نمود و درباره برخوردارىاو از علوم الهىچه فرمود؟
6-پیامبر درباره امامان بعد از علىّ بن ابیطالب به او چه فرمود؟
7-حدیث ثقلین چیست؟از این حدیث چه استفادههایىمىشود؟
8-امامان در تربیت نفوس پاک مسلمین و در آموزش معارف و احکام دین چه مسئولیّتهایىبر عهده داشتند؟
9-مرجع فقه متین شیعه و اخلاق و احکام و آداب گسترده شیعه چیست؟
10-امام صادق درباره ارتباط سخنانش با سخنان رسول خدا چه مىفرماید؟
رفتار ائمّه در برابر خلفاىجور
مىدانید که پیامبر اسلام داراىدو مقام و دو مسئولیّت اساسىبود:
1-احکام و معارف دین را از جانب خداىبزرگ دریافت مىکرد و به مردم ابلاغ مىنمود ، یعنىمرجع دینىو علمىمردم بود ، مردم براىفراگیرىو فهم احکام و معارف دین به او مراجعه مىکردند و از او مىآموختند.
2-در محدوده همین احکام و قوانین جامعه را نظام مىبخشید و قوانین الهىو برنامههاىدین را اجرا مىنمود ، یعنىحکومت اسلامىرا تأسیس کرد و در طول حیات خویش اداره نمود.
بعد از رحلت پیامبر حفظ نظام جامعه اسلامىبر عهده چه کسىاست؟تبیین احکام و معارف دین بر عهده چه کسى است؟مرجع دینىمردم براىبیان و تعلیم معارف و احکام دین کیست؟
بعد از رحلت پیامبر ، امام همین دو مسئولیت را به سفارش و توصیه پیامبر بر عهده دارد ، با این تفاوت که احکام و قوانین شریعت بر او وحىنمىشود ، لیکن امام با خداىمتعال ارتباط نزدیک دارد ، وارث علوم نبوّت و حافظ و مجرىآنهاست.پیامبر -به امر خدا-علوم و احکام و معارف دین را در اختیار ائمه قرار داده است تا دین بدون نگهبان و مردم بدون مرجع و پناه نمانند.
امام معصوم دقیقا از باطن و ژرفاىمعارف دین مطّلع است و با امدادهاىغیبى پروردگار براىحفظ و نگهداشتن دین یارىمىشود و مسئولیّت دارد که براى اجراى برنامههاىدین در جامعه بکوشد و حکومت را از دست ستمکاران بگیرد و خود زمامدار و نظام بخش جامعه اسلامىباشد بنابراین زمامدارىو رهبرى جامعه مسلمین یکىاز مسئولیّتها و وظایف ائمه معصومین بوده است مسلمانان نیز وظیفه داشتند که امام و رهبر الهىخویش را بشناسند و ولایت و رهبرى او را بپذیرند و تثبیت نمایند و هر گونه سعى و مجاهدت را در راه تثبیت و گسترش حکومت الهىاو انجام دهند.
ائمّه گرامىما براىایفاى این مسئولیّت تمام عمر خویش را در مبارزه و تلاش بودند و هنگامىکه عمر شریفشان با شهادت به پایان مىرسید ایفاىاین وظیفه را به امام بعد از خویش مىسپردند تا با مبارزه و سعىو تلاش پیگیر و با استفاده از نیروى یاران متّقىو با ایمان پایههاىحکومت طاغوتیان را سست کنند ، عامّه مردم را براىپذیرش ولایت الهىآماده سازند و حکومت جور و ستم را بر اندازند ولىآنچنان دلها خفته و افکار خمود و جانها خاموش بود که در میان همه امامان تنها حضرت امیر المؤمنین مدّت چهار سال و نه ماه به حکومت رسید و حضرت امام حسن هم مدّت بسیار محدودىدر مقام حکومت و خلافت بود.امّا همه امامان براىتحقّق حکومت اسلامىتلاش مىکردند و براىرسیدن به آن مىکوشیدند و افراد شایسته تربیت مىکردند ، نهایت آرزوىهر یک از امامان این بود که حکومتهاىطاغوتىو سلطنتىرا بر اندازد و حکومتى اسلامى تأسیس نماید و براىاجراىاحکام نورانىاسلام فرماندهىو زمام حکومت را در دست بگیرد و عدالت را برقرار سازد.
امام حسین علیه السّلام براىرسوا ساختن حکومت بنىامیّه به سفارش پیامبر مصلحت اسلام و مسلمین را بر این دید که در برابر آنها قیام کند و به جهانیان بفهماند که فرزند پیغمبر با حکومت ضدّ اسلامىیزید مخالف است و با آن مبارزه مىکند هر چند که خودش و فرزندانش و حتّىفرزند شیر خوارش در این جهاد مقدّس به شهادت رسند.
امامان دیگر هدف حضرت امام حسین را پیگیرىکردند و با توجّه به اوضاع و شرایط ویژهاىکه با آن روبرو بودند شیوه مناسبىرا در پیش مىگرفتند.
امام سجّاد علیه السّلام در اوضاع و شرایط خفقان آورىزندگىمىکرد که هیچگونه اقدام حادّىمیسّر و مفید نبود ، حتّى او نمىتوانست مستقیما با مردم گفتگو کند لذا با دعاها و مناجاتهایىکه مىخواند و زمزمه مىنمود دلهاىمردم را بیدار مىکرد و معارف دین را به آنان مىآموخت و جانشان را به یاد خدا زنده مىنمود و ارزشهاى اسلامىرا بیان مىکرد و از ظلم و بیداد اظهار تنفّر مىنمود و ستمکاران را رسوا مىساخت.
امام محمّد باقر و امام جعفر صادق فرصت کوتاهىیافتند تا با قدرت و سرعت بیشتر به بیان معارف دین بپردازند و پیروان صمیمىو ارجمندىبپرورند تا با یارىآنان حکومت جور و ستم را برافکنند و خلفاىجور همیشه از رفت و آمد مردم به خانه امامان جلوگیرى مىکردند و مسلمانان علاقمند مجبور بودند با تقیّه و پوششهاىمختلف امام خویش را دیدار کنند که گاه و بیگاه از سوىخلفا دستگیر مىشدند و بزندان مىافتادند و یا به شهادت مىرسیدند.
هشام بن عبد الملک که از خلفاىستمگر عبّاسىبود به علّت همین ارشادات و ارتباطهایىکه امام با مسلمین داشتند او را به دمشق احضار کرد و مدّتىبه زندان افکند.
منصور دوانیقىدستور داد شبانه به خانه امام صادق علیه السّلام هجوم برند و او را دستگیر نمایند و از مدینه به عراق آورند و به قتل رسانند که بعلّت پارهاىاز ملاحظات از قتل ایشان منصرف شد و ناچار گشت که ایشان را آزاد سازد.
امام هفتم حضرت امام موسىکاظم مدّتهاىبسیارىدر زندانهاى خلفایىچون مهدىعبّاسى، هادىو هارون الرّشید زندانىبود و سرانجام در زندان هارون مسموم شد و به شهادت رسید.
امام هشتم حضرت رضا با خلیفهاىبسیار پر حیله و مکّار بنام مأمون همزمان بود ، او بظاهر محترمانه امام را به خراسان احضار کرد تا از نزدیک عمال و رفت و آمدهاى ایشان را زیر نظر بگیرد و در حقیقت او را از یارانش که در مدینه بودند دور سازد و سرانجام ایشان را بوسیله زهر به شهادت رسانید امام نهم و امام دهم نیز تحت فشار خلفاىستمگر عباسىاز هر گونه معاشرت و تبلیغىممنوع بودند و اصحاب خاصّشان به زحمت با آنان ارتباط برقرار مىکردند.متوکّل عبّاسى دستور داد شبانه و دیوار خانه امام هادىبالا روند و تمام منزلش را جستجو کنند و او را به بغداد آورند و در یک پادگان نظامىمحبوس سازند.و بالاخره این امام گرامىبوسیله معتمد عبّاسى مسموم و شهید شد.
امام یازدهم امام حسن عسکرىهم در تمام مدّت عمر در سامرا که یک مرکز نظامى بود زیر نظر مأموران خلیفه بود و از هر گونه تبلیغ و ارشادىممنوع بود.
این تضییقات و فشارها و زندانها و شهادتها را چرا براىامامان گرامىما پیش مىآوردند؟
آیا فقط به این جهت بود که ائمّه ما احکام خدا را بیان مىکردند؟به این جهت بود که مسلمانان را به نماز و عبادت فردىدعوت مىکردند؟یا براىاین بود که مىدانستند و مىدیدند که اینان براىتحقّق حکومت الهىتلاش مىکنند و مردم را براى این منظور تربیت مىکنند؟و بهمین جهت آنان را به زندان مىافکندند و به شهادت مىرساندند.
سرانجام امام دوازدهم به امر خدا غایب شد و ادامه مبارزه بر عهده علماء دین و نایبان امام دوازدهم محوّل شد و آنان با ارشاد و راهنمائىآن امام غایب یکىپس از دیگرىبا حکومتهاىجور مبارزه کردند و وقتىخود در بستر خونین شهادت غلتیدند پرچم را به عالم و مرجع دیگرىسپردند و این مبارزه تا زمان ما ادامه یافت و به دست رهبر عزیزمان نایب امام زمان حضرت آیت اللّه العظمى امام خمینىپیروز شد و این مبارزه تا پیروزىکامل بر جهان کفر و استکبار و ریشه کن کردن هر گونه ظلم و ستم و ظهور حضرت ولىّ عصر و تحقّق حکومت جهانى اسلام همچنان ادامه دارد.
بیندیشید و پاسخ دهید.
1-دو مسئولیّت اساسىپیامبر را بیان کنید.
2-بعد از رحلت پیامبر اداره نظام جامعه اسلامىبر عهده چه کسىاست؟
3-وظیفه مردم در ارتباط با شناخت و پذیرش و اتّباع از ولایت و رهبرىالهىچیست؟
4-هدف امام حسین از آن قیام خونین چه بود؟چرا با حکومت ضدّ اسلامىیزید در افتاد؟
5-امامان دیگر هدف والا و مقدّس امام حسین را چگونه پىگرفتند؟
6-امام سجّاد علیه السّلام چگونه با زمزمه دعاهاىروحبخش و آسمانىخویش مردم را با یاد خدا آشنا مىساخت؟
7-امام محمّد باقر و امام جعفر صادق در فرصتىکه بدست آوردند ، بیشتر به چه کارىپرداختند؟
8-امام هفتم بیشتر دوره امامت خویش را چگونه گذراندند؟و سرانجام چگونه به شهادت رسیدند؟
9-امام هشتم چرا به خراسان مسافرت کردند؟هدف مأمون از ترتیب این مسافرت چه بود؟
10-نمونهاى از تضییقات و فشارهایىکه حکّام جور نسبت به امام جواد و امام هادىو امام حسن عسکرىعلیهم السّلام-داشتند بیان کنید.
11-در دوران غیبت امام دوازدهم مسئولیّت رهبرىمبارزه با کفر و ستم و پیشوایان کفر و جور بر عهده چه کسانىاست؟این مبارزه تا چه هنگامىادامه دارد؟