پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

جایگاه و اهمیت عدالت

جایگاه و اهمیت عدالت

 

در جایگاه و اهمیت عدالت، همین بس که این امر ده‏‌ها بار با تعبیرات عدل، قسط و لزوم پرهیز از ظلم و جور در قرآن مورد تأکید قرار گرفته است و بارها به آن امر شده و دستور داده؛ مثلاً در سوره شوری به پیامبر خدا’ خطاب شده: «و بگو به کتابی که خدا فرو فرستاده است، ایمان آورده‏ ام و مأموریت دارم که در میان شما به عدل و داد رفتار کنم...».[65]

هم‏چنین در سوره نحل می‏ فرماید: «خداوند به عدالت و احسان و بخشیدن مال به خویشاوندان امر می‏کند و از کارهای پلید و زشت و ستمگری نهی می‏نماید و به شما پند می‏ دهد باشد که پند گیرید».[66]

نیز در سوره نساء می‏ فرماید: «خدا به شما فرمان می‏ دهد که امانت‏ها را به صاحبان آن‏ها برگردانید و هنگامی که میان مردم داوری می‏کنید با عدل و داد داوری کنید، خدا به کار بسیار خوبی شما را اندرز می‏ دهد و خدا شنوا و بیناست».[67]

در جای دیگر می‏ فرماید: «ای مؤمنان! برای خدا [و در یاری حق] همواره بر پای ایستید و در اجرای عدالت، گواهانی مقاوم باشید...».[68] و نیز فرموده است: «از مؤمنان برپادارندگان هماره قسط و گواهی‏دهندگان به حق باشید برای خدا؛ هر چند به ضرر خودتان یا پدر و مادر یا خویشاوندان باشد. اگر هر یک توانگر یا بینوا باشند [شما به آنچه حق است گواهی دهید] و خدا به آنان سزاوارتر است، پس مبادا پیروی از هوای نفس، شما را از عدالت باز دارد...».[69]

پیامبر خدا’ می‏ فرماید: «یک ساعت به عدالت رفتارکردن، از هفتاد سال عبادت که هر شبِ آن هفتاد سال نماز بخوانی و هر روزش را روزه‏ دار باشید بهتر است و یک ساعت بی‏عدالتی در حکومت (یا قضاوت) نزد خدا بدتر از شصت سال گناه است».[70]

نیز می‏ فرماید: «محبوب‏ترین مردم نزد خدا و نزدیک‏ترین کسان به او در روز قیامت، پیشوای عادل است و منفورترین مردم در نظر خدا و چشنده سخت‏ترین عذاب‏ها، پیشوا و حاکم ستمگر است».[71] هم‏چنین می‏ فرماید: «عدالت، سپری نگهبان و بهشتی ماندگار است».[72]

حضرت علی(ع) نیز درباره راه محافظت و صیانت از دین چنین می‏ فرماید: «دین و امانتت را با انصاف به خرج دادن در حق دیگران و با اجرای عدالت در جامعه، صیانت و نگهداری کن».[73]

شخصی به نام ابومالک می‏ گوید: به امام سجاد(ع) عرض کردم: مرا از همه قوانین و شرایع دین آگاه ساز، حضرت فرمودند: «حق‌گفتن، به عدالت داوری‏ کردن و وفای به عهد داشتن...».[74]

 

عدالت؛ سبب حیات و زندگی

امام علی(ع) می‏ فرماید: «عدالت، زندگی است».[75] هم‏چنین می‏ فرماید: «عدالت مایه حیات احکام است».[76]

قرآن کریم می‏ فرماید: خداوند زمین را بعد از مرگش زنده می‏کند «وَیُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا»[77] معنایی که در ابتدا از ظاهر آیه به ذهن می‏‌آید آن است که خداوند مثلاً زمینی را که در زمستان بی‏گیاه و مرده است در بهاران، زنده و سرسبز می‏گرداند؛ همان‏طور که بذر مرده را تبدیل به گیاه و نبات می‏کند، ولی معنای عمیق‏تری که در روایات آمده، زنده‌شدن جامعه، با اجرای عدالت است. واژه «ارض» به معنای جامعه است؛ مثل برخی آیات دیگر که درباره مفسدفی‏الارض یا محارب، نازل شده است که منظور از فساد در ارض یعنی فساد در جامعه. برخی روایات در ذیل این آیه از این قرارند:

الف) محمد حلبی می‏ گوید: از حضرت امام صادق(ع) درباره آیه 17 سوره حدید پرسیدم در پاسخ فرمود: «العدل بعد الجور»[78] حیات زمین به عدل و داد است پس از جور و ستم.

ب) امام کاظم(ع) درباره این آیه می‏ فرماید: «منظور زنده‌کردن زمین با باران نیست، بلکه خداوند مردانی را می‏فرستد که عدالت را زنده و برپا می‏دارند و با زنده ‏شدن عدالت، زمین نیز زنده می‏گردد. هر آینه، برپاداشتن حدود الهی از بارش باران چهل روز بر زمین، سودمندتر است».[79]

ج) امام حسن عسکری(ع) نیز شب تولد امام زمان(عج) به خواهر خویش؛ حکیمه خاتون فرمود: «امشب نزد ما بمان، زیرا به ‏زودی فرزندی به دنیا خواهد آمد که نزد خدای عزوجل گرامی است و خداوند به وسیله او زمین را پس از مردنش زنده می‏کند».[80]

 

عدالت؛ منطق قرآن

حضرت علی(ع) می‏ فرماید: «قرآن، سخنگوی عدالت است و به روش عدل گویاست».[81] هم‏چنین می‏ فرماید: «قرآن بوستان‏های عدل و برکه‏ های عدل است»؛[82] برکه یعنی استخرهایی که محل ذخیره آب و مایه برکت‏هاست، یا دریاچه کوچکی که صدها سود دارد و نیز می‏ فرماید: «عدل استوارترین، شالوده و اساس است ـ برای ساختن فرد و جامعه ‏ـ »[83] و می‏ فرماید: «کار کردن به آیین عدل، از نشانه‏‌های عقل است».[84]

همان‏طور که بیان شد احادیث و آیات درباره اهمیت رفتار عادلانه، فراوان است. لذا برای اختصار به همین اندازه اندک، بسنده می‌‏شود.

امام خمینی(قدس سره شریف) می‏ گوید:

باید همه فکر این معنا را بکنیم که رژیممان را رژیم اسلامی بکنیم. رژیم اسلامی به این است که این افرادی که در کار هستند، این افرادی که در این رژیم سر کار هستند، فرض کنید مشغول به خدمت‏گزاری هستند کارمندهای دولتی همه‌‏شان، هر کدام آن‏جا که کار می‏‌کنند، کارشان کار اسلامی باشد. این فکر نباشد که حالا که این اداره، آن‏جایش خراب است، خوب، بگذار این‏جایش هم خراب باشد! حالا که آن آدم آن‏جا خلاف می‏کند، خوب، بگذار این‏جا هم خلاف بکند. همه مکلفیم، همه ما. اگر همه عالم خلاف بکنند، یک آدمی که تربیت شده تحت مکتب انبیاست او خلاف نمی‏‌کند تمام عالم وقتی که به هم بخورد و ظلم بشود، حضرت موسی خلاف نمی‏‌کند. از این‏که حالا همه دارند می‏چاپند پس من هم باید این کار را بکنم، نه. در تربیت انبیا این‏جور نیست. علی‏ بن‏ ابی‏طالب(ع) همه عالم اگر کافر می‏شدند، به حال او فرقی نمی‏کرد؛ جز غصه‏خوردن به این‏که چرا این‏ها دارند خلاف می‏کنند وَ الّا مشی او هیچ تغییری نمی‌‏کرد. آن روزی که توی خانه نشسته بود، با آن روزی که یک خلافت دارای آن وسعت که ایران یک جزئش بود تا مصر و در حجاز و همه این‏ها تحت سیطره بود... هیچ فرقی در حال روحی‏اش نبود... برای این‏که روح، روح الهی بود، روح الهی، در آن فرقی نمی‏‌کند یک جمعیت کمی تحت نظر او باشد یا یک دنیا. در حال روحی او فرقی نمی‏‌کند او موظف است عدالت کند. می‏تواند با این چهار تا که هست عدالت بکند اگر نتوانست، به همه‌جا عدالت را گسترش می‏ دهد.[85]

 

گسترۀ دامنه عدالت

از قانون‏گذاری و تنظیم روابط حقوقی گرفته تا سیاست، اقتصاد، روابط اجتماعی و حتی روابط افراد درون یک خانواده، مجال گسترده‏ای برای کاربست عدالت است. لذا قوانین و هنجارهای یک جامعه باید عادلانه باشد؛ چنان‏که قانون‏گذار و نیز مجری قانون باید عادل باشند.

در یک نظام اجتماعی عادلانه، انتظار می‏رود که نه تنها نهادهای رسمی جامعه، یعنی دولت و قانون عادلانه باشند، بلکه مناصب اجتماعی و سیاسی نیز عادلانه توزیع شوند. از سوی دیگر، بار مسئولیت‏ها، وظایف و دشواری‏های زندگی اجتماعی باید منصفانه و عادلانه میان افراد توزیع شده باشد.

در حوزه قضاء و دادرسی نیز مبحث عدالت، جایگاه رفیعی دارد؛ چنان‏که در حوزه فرهنگ و آموزش و بهداشت نیز سخن از سهم‏بری عادلانه افراد از این عرصه‏‌ها در میان است.

از حریم عمومی و ظرف اجتماع که فارغ شویم، در حوزه خصوصی نیز مبحث عدالت به طور جدی مطرح است. فیلسوفان و عالمان اخلاق، همواره از فضیلت عدالت به منزله برترین یا یکی از برجسته‏ترین فضایل اخلاقی بحث کرده‏اند.[86]

 

ابعاد گسترده عدل در قرآن

استاد شهید مرتضی مطهری می‏نویسد:

... در قرآن، از توحید گرفته تا معاد و از نبوت گرفته، حتی تا امامت و زعامت و از آرمان‏های فردی گرفته تا هدف‏های اجتماعی، همه بر محور عدل استوار شده است. عدل در قرآن، هم‏دوش توحید، رکن معاد، هدف تشریع نبوت، فلسفه زعامت و امامت، معیار کمال فرد و مقیاس سلامت اجتماع است.

عدل در قرآن، آن‏جا که به توحید یا معاد مربوط می‏شود، به نگرش انسان به هستی و آفرینش، شکل خاص می‏ دهد و به عبارت دیگر، نوعی «جهان‏بینی» است؛ آن‏جا که به نبوت و تشریع و قانون مربوط می‏شود یک «مقیاس و معیار» قانون‏شناسی است و به عبارت دیگر، جای پایی است برای عقل که در ردیف کتاب و سنت قرار گیرد و جزء منابع فقه و استنباط به شمار آید. آن‏جا که به امامت و رهبری مربوط می‏شود، یک «شایستگی» است، آن‏جا که پای اخلاق به میان می‏‌آید، آرمانی انسانی است و آن‏جا که به اجتماع کشیده می‏شود یک «مسئولیت» است... .[87]

در تشریع و قانون‏گذاری، شهید مطهری می‏ گوید:

«عدل تشریعی» یعنی این‏که در نظام جعل و وضع و تشریع قوانین، همواره اصل عدل، رعایت شده و می‏شود، نیز صریحاً مورد توجه قرار گرفته است.

در قرآن کریم تصریح شده که حکمت بعثت و ارسال رسل این است که عدل و قسط بر نظام زندگانی بشر حاکم باشد:

«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»؛[88] «همانا فرستادگان خویش را با دلایل روشن فرستادیم و همراه آنان کتاب و مقیاس (قانون) فرستادیم تا مردم بدین وسیله عدل بپادارند.

بدیهی است که برقراری اصل عدل در نظامات اجتماعی، موقوف به این است که اولاً: نظام تشریعی و قانونی، نظامی عادلانه باشد و ثانیاً: عملاً به مرحله اجرا در آید. علاوه بر این اصل کلی که قرآن در مورد همه پیامبران بیان کرده است، در مورد نظام تشریعی اسلامی می‏ گوید:

«قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ»[89] یا در مورد برخی دستورها می‏ فرماید: «ذَلِکُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللهِ».[90]

 

فاصله ما تا عدالت

در انقلاب اسلامی و از زبان مسئولان جمهوری اسلامی، عدالت، ارزش مطلق است، چنان‏که آیة الله خامنه‏ ای می‏ گوید:

«در انقلاب اسلامی ما ـ که یک حرکت دینی بود ـ به طور طبیعی عدالت جایگاه ممتازی داشت و دارد در شعارهای مردمی، در قانون اساسی، در بیانات امام راحل، در گفتمان‏های موضعی و در زمان‏های مختلف و به مناسبت‏های مختلف که جمهوری اسلامی مطرح کرده، این جایگاه ممتاز دیده می‏شود. فرض کنید در دوران دفاع مقدس که هی می ‏آمدند فشار می ‏آوردند و شعار صلح را مطرح می‏کردند برای این‏که جمهوری اسلامی را از میدان خارج کنند، آن‏جا جمهوری اسلامی شعار «صلح عادلانه» را مطرح کرد. خب صلح یک ارزش مطلق نیست، یک ارزش نسبی است؛ یک جایی صلح خوب است، یک جایی صلح بد است، جنگ خوب است.

اما عدالت این‌جور نیست، عدالت یک ارش مطلق است؛ هیچ‏جا نداریم که عدالت بد باشد. خب، در جمهوری اسلامی این وضعیت وجود داشته، [عدالت] سرلوحه دغدغه‏ های نظام، از اول انقلاب بوده؛ در بخش اجرای عدالت، انصافاً کارهای زیادی هم انجام گرفته؛ لیکن راضی‏کننده نیست... آن چیزی که ما نیاز داریم، آن چیزی که ما دنبالش هستیم، عدالت حداکثری است؛ نه صرفاً در یک حد قابل قبول؛ نه، ما دنبال عدالت حداکثری هستیم، ما می‏خواهیم ظلم در جامعه نباشد. تا این مرحله خیلی فاصله داریم. بنابراین، برای این باید تلاش کرد».[91]

 

عدالت نیاز دیروز و امروز و فردا

در سخنان مقام معظم رهبری ـ‏ مدظله العالی ـ آمده است:

«... احساس می‏کنم در کشور ظرفیت انسانی گسترده‏ای برای پیگیری و به‌سرانجام‌رساندن این بحث مـهم ـ ‏یـعنـی بحـث عـدالـت ـ وجود دارد. صاحب‏نظرانی هم که در این جلسه حضور ندارند، از نظر ما شرکای این بحث‏اند. حتماً در سرتاسر کشور، در دانشگاه‏‌ها‏، در حوزه‏‌ها در پژوهشگاه‏‌های گسترده‏ای که خوشبختانه در کشور وجود دارد، هستند کسانی از صاحب‏ نظران که در این مقوله در این بحث یا تحقیقاتی دارند یا آماده هستند که تحقیقاتی را انجام دهند. ما آن‏ها را در این بحث شریک می‏دانیم... .

بحث عدالت بایستی به یک گفتمان نخبگانی تبدیل شود. باید این مسئله را دنبال کنیم و پیگیری این بحث را رها نکنیم؛ چون زمینه ‏ها خیلی زیاد است، نیاز خیلی شدید است... امروز که ما به بحث عدالت می‏‌پرزدازیم... به این دلیل است که می‏خواهیم گفتمان عدالت، یک گفتمان زنده و همواره حاضر در صحنه باشد. در میان نخبگان، در میان مسئولان در میان مردم به‏خصوص در بین نسل‏های تازه، باید عنوان عدالت و مسئله عدالت، به عنوان یک مسئله اصلی به طور دائم مطرح باشد.[92]

 

شمول عدالت

اسلام در تعمیم و شمول عدالت، آن‏قدر تأکید دارد که دستور می‏ دهد باید اجرا شود در هر جا، در هر حال، بر هر کس و در هر لحظه.

مثلاً قرآن کریم می‏ فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید برای خدا قیام کنید و به عدل گواهی دهید و دشمنی با یک‏دیگر شما را وادار نکند که عدالت نورزید. عدالت ورزید که آن به تقوا نزدیک‏تر است و از خدا بترسید، همانا خدا به هرکاری که می‏کنید آگاه است».[93]

امام علی(ع) به فرزندش امام حسین(ع) چنین وصیت می‏ فرماید: «تو را سفارش می‏کنم به تقوا داشتن از خدا در روزگار توانگری و تهیدستی... و به رعایت عدالت با دوست و دشمن».[94]

 

عدالت، فراتر از انسان

اجرای عدالت به‌قدری مهم است که بر اساس پاره ‏ای از نصوص دینی معتقدیم، حیوانات نیز اگر ظلم کنند، مورد تقاص و بازخواست قرار می‏گیرند، ابوذر غفاری می‏ گوید: روزی در محضر رسول خدا(ص) بودم که دو بُز به هم‏دیگر شاخ زدند، حضرت فرمود: آیا می ‏دانید چرا این دو بز به هم شاخ زدند؟ اصحاب گفتند: نمی‏دانیم. حضرت فرمود: «اگر شما نمی‏دانید ولی خدای تعالی می‏داند و در آخرت، میان این‏ها داوری خواهد کرد».[95]

در حدیث دیگر آمده: «خداوند تمام این جنبندگان را در قیامت بر می‏انگیزاند و قصاص بعضی را از بعضی دیگر می‏گیرد حتی از حیوان شاخ‌داری که بی جهت به حیوان بی‌شاخ، زده است».[96]

در شرح آیه شریفه «وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِـرَتْ»[97] بسیاری از مفسران گفته ‏اند: منظور آن است که در قیامت حیوانات وحشی را محشور کنند برای اجرای عدالت.[98]

 

حتی با یهودی‏ها

پیامبر خدا(ص) فرمود: «پروردگارم، مرا از ستم‌کردن بازداشته است؛ چه در حق هم پیمان و اهل ذمه و چه در حق هر کس دیگر».[99]

مردی یهوی به نام «جریجره» که چند دیناری از پیامبر خدا(ص) طلبکار بود از ایشان تقاضای پرداخت آن را کرد.

پیامبر(ص) به او فرمود: «ای یهودی، اکنون چیزی ندارم به تو بدهم».

یهودی گفت: ای محمد از تو جدا نمی ‏شوم تا بپردازی.

فرمود: «پس با تو می ‏نشینم».

حضرت نشست و در همان‌جا نماز ظهر، عصر، مغرب و عشا و نماز صبح روز بعد را خواند و یاران پیامبر(ص) یهودی را تهدید می‏کردند و می ‏ترساندند. پیامبر(ص) وقتی متوجه شد، فرمود: «با او چه کار دارید؟»

گفتند: یا رسول الله یک یهودی شما را حبس کرده است.؟!

پیامبر خدا(ص) فرمود: «پروردگارم مرا از ظلم بازداشته چه در حق معاهَد و چه دیگری».

هنگامی که آن روز به پایان رسید، یهودی بسیار تحت تأثیر قرار گرفت، شهادتین بر زبان جاری کرد و ایمان آورد و گفت: نیمی از دارایی‏ ام در راه خدا باشد به خدا سوگند من این کار را با تو نکردم جز برای آن‏که بدانم ویژگی‏های بیان شده در تورات را داری یا نه. که آن ویژگی ‏ها چنین ‏اند: محمد بن‏ عبدالله که در مکه مبعوث می ‏شود و به مدینه هجرت می‏ کند و فرمانروایی‏اش تا شام پیش می‏ رود نه تند و خشن است نه در کوچه و بازار فریاد می‏ زند و نه دشنام و ناسزا می‏ گوید.

به این دلیل، مسلمان شدم و شهادتین می‏دهم به یکتایی خدا و رسالت تو، این دارایی من است پس به هرگونه که خدا می‏خواهد خرج کن. (آن یهودی هم مرد ثروتمندی بود).[100]

عدالت، اخلاقی است فرااسلامی، یعنی از اخلاق انسانیت فرد موحد قلمداد می‏ شود نظیر صله رحم، یا ردِّ امانت که فراتر از جامعه مسلمانان است از طرفی مبنای عدالت، برابری اولیه همه آدمیان است پیامبر(ص) می‏ فرماید: «النّاسُ سِوَاءٌ کَأسنانِ المِشْطِ» همه مردم برابرند، به‏سان دندانه‏ های شانه».[101]

کسانی که از عدالت دم می‏زنند ولی به‌گونه دیگر رفتار می‏کنند در قرآن کریم با عنوان «الغاوون» معرفی شده‌اند، و عذابشان بسی دشوار است و به رو در جنهم می‏افتند: «و جهنم را در نظر کافرانِ اغواگر آشکار کنند».[102] و در چند آیه بعد می‏ فرماید: «آن‏ها و کافران را سرنگون در جهنم اندازند».[103]

حضرت امام باقر(ع) در تفسیر آیه می‏ فرماید: «این افرادِ مورد عذاب، قومی هستند که با زبانشان، عدلی را توصیف می‏کردند ولی در عمل، سراغ آن کار دیگر می ‏رفتند».[104]

 

 


[65]. شوری، آیه15: «... وَقُلْ آمَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللهُ مِن کِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ».
[66]. نحل، آیه90: «إِنَّ اللهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِیتَاء ذِی الْقُرْبَى وَیَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ وَالْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ».
[67]. نساء، آیه58: «إِنَّ اللهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَکَمْتُم بَیْنَ النَّاسِ أَن تَحْکُمُواْ بِالْعَدْلِ إِنَّ اللهَ نِعِمَّا یَعِظُکُم بِهِ إِنَّ اللهَ کَانَ سَمِیعًا بَصِیرًا».
[68]. مائده‏، آیه8: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ لِلّٰهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُواْ اللهَ...».
[69]. نساء، آیه134: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاء لِلّٰهِ وَلَوْ عَلَى أَنفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ وَالأَقْرَبِینَ إِن یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقَیرًا فَاللهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلاَ تَتَّبِعُواْ الْهَوَى أَن تَعْدِلُواْ...».
[70]. مجلسی، بحارالانوار، ج72، ص352: «عَدْلُ سَاعَةٍ خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَبْعِینَ سَنَةً قِیَامٍ لَیْلُهَا وَ صِیَامٍ نَهَارُهَا وَ جَوْرُ سَاعَةٍ فِی حُکْمٍ أَشَدُّ وَ أَعْظَمُ عِنْدَ اَللهِ مِنْ مَعَاصِی سِتِّینَ سَنَةً».
[71]. همان، ج75، ص351 و ص359: «أَحَبُّ اَلنَّاسِ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ وَ أَقْرَبُهُمْ إِلَى اَللهِ مَجْلِساً إِمَامٌ عَادِلٌ وَ إِنَّ أَبْغَضَ اَلنَّاسِ إِلَى اَللهِ وَ أَشَدَّهُمْ عَذَاباً إِمَامٌ جَائِرٌ».
[72]. ابن‏ ابی جمهور، عوالی اللئالی، ج1، ص293، ص177 و محمدی‏ری‏شهری، میزان‏الحکمه، ح11966: «العدلُ جُنّة واقیة و جَنّة باقیة».
[73]. آمدی، غررالحکم، ح5251: «أَحْرِزْ دِینَکَ وَ أَمَانَتَکَ بِإِنْصَافِکَ مِنْ نَفْسِکَ وَ اَلْعَمَلِ بِالْعَدْلِ فِی رَعِیَّتِکَ».
[74]. صدوق، خصال، ص113: «قول الحق و الحکم بالعدل و الوفاء بالعهد».
[75]. آمدی، غررالحکم، ح247: «ألعدلُ حَیاةٌ».
[76]. همان، ح386: «ألعَدلُ حَیاةُ الأحَکامَ».
[77]. حدید، آیه17.
[78]. کلینی، الکافی، ج8، ص267، ح390.
[79]. حرعاملی، وسائل‏الشیعة، ج28، ص12: «... فی قوله تعالی: «وَیُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا»: لَیْسَ یُحْیِیهَا بِالْقَطْرِ وَ لَکِنْ یَبْعَثُ اللهُ رِجَالًا فَیُحْیُونَ بِالْعَدْلِ فَتُحْیَا الْأَرْضُ لِإِحْیَاءِ الْعَدْلِ وَ لَإِقَامَةُ حَدٍّ فِیهِ أَنْفَعُ فِی الْأَرْضِ مِنَ الْقَطْرِ أَرْبَعِینَ صَبَاح».
[80]. صدوق، کمال‏الدین، ص668، ح13 و محمدی‏ری‏شهری، میزان‏الحکمه، ص3496، ح11987.
[81]. آمدی، غررالحکم، ترجمه محلاتی، ج2، ص313، ح8155: «هو الناطق بسنّة العدل».
[82]. نهج‏ البلاغه، ص641 ـ عبده 2/213: «(القرآن) ریاضُ العَدل وَ غَدَرَانه».
[83]. آمدی، همان، ج2، ص89، ح6128: «ألعَدلُ أقوَی أسَاس».
[84]. محمدرضا حکیمی و دیگران، الحیاة، ج6، ص501: «مِن علاماتِ العقل، العمل بِسُنّةِ العَدلِ».
[85]. صحیفه امام، ج9، ص14 و 15.
[86]. احمد واعظی، نقد و بررسی نظریه‏‌های عدالت، ص23 ـ 24.
[87]. عدل الهی، مرتضی مطهری، ص37.
[88]. حدید، آیه25.
[89]. اعراف، آیه29.
[90]. بقره، آیه282.
[91]. بیانات مقام معظم رهبری در دومین نشست اندیشه‏‌های راهبردی 27/2/1390، گفتارهایی در عدالت اجتماعی، ج1، ص27.
[92]. گفتارهایی در عدالت اجتماعی، ج‏1، عادل پیغامی و همکاران، دانشگاه امام صادق(ع)، عبارت پشت جلد کتاب.
[93]. مائده، آیه8: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ لِلّٰهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُواْ اللهَ إِنَّ اللهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ».
[94]. حرانی، تحف‏العقول، ص88: «أوصیکَ بِتَقَوَی اللهِ فِی الغِنَی وَ الفَقرِ... وَ بِالعَدلِ عَلَی الصِّدیقِ وَ العَدُوِّ».
[95]. طبرسی، مجمع‏البیان، ج4، ص461 و عروسی‏حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج1، ص715: «... لکن الله یدری و سیقضی بینهما».
[96]. همان: «إن الله یحشر هذه الأمم و یقص من بعضها لبعض حتی یتقص للجماء من القرناء».
[97]. تکویر، آیه5.
[98]. ر.ک: شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج4، ص129 و ج10، ص281؛ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج4، ص461؛ سبزواری، إرشاد الأذهان الی تفسیر القرآن، ص591؛ طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج7، ص73 ـ 76، ذیل آیه شریفه 5 در سوره تکویر؛ بحارالانوار، ج61، ص81 و طبرسی، جوامع ‏المجامع، ج6، ص569.
[99]. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج2، ص678، ح4242؛ محمدی ری‌شهری، دانشنامه امام حسین(ع)، ج14، ص156، ح3949: «مَنَعَنِی رَبِّی أن أظلِمَ مُعاهِداً وَ لَا غَیرِه».
[100]. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج2، ص678، ح4242؛ ابن‏عساکر، تاریخ دمشق، ج1، ص284 و متقی‏هندی، کنزالعمال، ج12، ص407، ح35443.
[101]. نهج ‏الفصاحه، ص635، ح3149 و تاریخ یعقوبی، ج2، ص100: «الناس سواء کأسنان المشط».
[102]. شعراء، آیه91: «وَبُرِّزَتِ الْجَحِیمُ لِلْغَاوِینَ».
[103]. همان، آیه94: «فَکُبْکِبُوا فِیهَا هُمْ وَالْغَاوُونَ».
[104]. کلینی، الکافی، ج1، ص47، ح4؛ و ر.ک: بحرانی، تفسیر البرهان، ذیل آیات مذکور.